بسم الله الرحمن الرحیم
==========================
موضوع: ائمه، حقیقت صراط مستقیم
معنای صراط
یکی از واژه هایی که در قرآن کریم زیاد آمده است و ما هر روز در نماز حداقل ده بار آن را از خدا می طلبیم، واژه صراط مستقیم است. در ابتدا عرایضی را در ارتباط با این کلمه تقدیم شما می کنم، سپس حوادث و وقایع مربوط به عاشورا، را بیان می کنم. صراط مستقیم به معنای راه و طریق استوار است. این کلمه در هیچ جای قرآن کریم به صورت جمع نیامده، همه جا «صراط» مفرد آمده است. مثل کلمة «نور» که در هیچ جای قرآن به صورت جمع نیامده و در همه جا مفرد است. ما حداقل روزی ده بار در نمازهای واجب از خدا می خواهیم:
«اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیم»
که معنایش این است:
«أدِمْ لَنَا تَوْفِیقَکَ الَّذی أطَعْناکَ فِی مَاضی أیّامِنا حَتّی نُظیعَکَ کَذَلِکَ فِی مُسْتَقْبَلِ أعْمَارِنا»[1]
»خداوندا، توفیقاتی که در گذشته بر ما ارزانی داشتی و به برکت آن تو را اطاعت کردیم همچنان ادامه ده تا در آیندة عمرمان نیز تو را اطاعت کنیم.»
زمانی کسی چیزی ندارد و آن را تقاضا می کند اما گاهی کسی آن را دارد و از خداوند تقاضای استمرار و ماندن آن را می کند. اتفاقاً می فرماید: اگر می خواهید شیطان را پیدا کنید باید آن را کنار «صراط مستقیم» پیدا کنید. چون همین جا سراغ مؤمنان می آید. کسی که از جاده بیرون رفته دیگر نیاز نیست، شیطان بیاید با او چه کند؟ شیطان می گوید:
«لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیم»[2]
من در همین صراط مستقیم می آیم می نشینم، من در نماز سراغت می آیم، موقع قرآن خواندن سراغت می آیم، در عزاداری سراغت می آیم، من از طریق همین صراط مستقیم سعی می کنم انسان های متدین را به انحراف بکشم. سئوال:
=====================================
عبادت و بندگی خدا
صراط مستقیم یعنی چه؟ این کلمه شاید بیش از ده مصداق در آیات و روایات دارد، من سه مورد را عرض می کنم و نتیجه می گیرم.
یک معنای صراط مستقیم در سورة یس آمده است:
«وَ أَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیم»[3]
خدا می فرماید: مرا همراه با معرفت و شناخت عبادت کنید، اگر اطاعت مرا بکنید این صراط مستقیم است. پس یک معنای «راه مستقیم» عبادت و بندگی خداست، یعنی اطاعت غیر خدا را ننمودن و راه معصیت خدا را نپیمودن؛ ما از ائمة معصومین (علیهم السلام) اطاعت می کنیم؛ چون این همان اطاعت خداست. اما در یک جایی کسی فرمانی به انسان می دهد که این با فرمان خدا منافات دارد، فرض کنید پدر به فرزند می گوید: برو دم در بگو پدرم نیست، یعنی دروغ بگو، این دروغ گفتن امری خلاف فرمان خدا است. دروغ گفتن اطاعتی خلاف اطاعت خدا است. برای مثال دوستی دارید که می گوید: بیا اینجا این دروغ را بگو تا این وام را به من بدهند. این امری خلاف فرمان خدا است. خدا می گوید دروغ نگویید. اینجا اگر مصالح شخصی و رفاقتی را مقدّم کردید، این یعنی خروج از صراط مستقیم. یک معنای صراط مستقیم این است که همه جا از خدا اطاعت کنی و هر کجا تعارض پیدا کرد آن تعارض را کنار بگذاری و آنچه را که تنافی پیدا کرد کنار بگذارید. امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمودند:
«بئس الرجل من باع دینه بدنیا غیره»[4]
بدبخت ترین مردم کسی است که دینش را بخاطر دنیای دیگران بفروشد؛
عمروعاص دینش را بخاطر دنیای معاویه فروخت، عمرسعد دینش را بخاطر دنیای ابن زیاد و یزید فروخت، خولی دینش را به خاطر دنیای سردمداران بنی امیه فروخت. من دروغ بگویم که کار شما راه بیفتد، من ربا بگیرم که کار شما راه بیفتد، من پارتی بازی کنم که کار شما جلو بیفتد، این یعنی خروج از صراط مستقیم.امام علی ابن الحسین (علیه السلام) بعد از قضایای کربلا وقتی اسرا را به شام آورده بودند در مسجد شام نشسته بود، یک خطیب بی دین که دینش را به دنیا فروخته بود، داشت بالای منبر صحبت می کرد آن هم به نفع یزید که بله، یزید را خدا پیروز کرد و چنین شد و چنان شد. خیلی شلوغ کرده بود، امام بلند شد، فرمود:
«وَیْلَکَ أیُّها الخَطاب»
ای آقایی که داری سخنرانی می کنی،
«اشْتَرَیتَ مَرضاه المَخْلوقین بِسَخَطِ الخالِقِ»[5]
تو حاضری، خوشحالی و رضایت یزید را با ناراحتی خدا عوض کنی؟ تو حاضری، خدا از تو به خاطر خوش آمدن این حاکمان غضبناک شود؟ و این بدبختی است که یک کسی حاضر شود اینگونه خودش را به خطر اندازد.
===================================
اعتدال و میانه روی
یکی دیگر از معانی «صراط مستقیم»، اعتدال است؛ یعنی نه افراط و نه تفریط. گفته اند مواظب باشید بیماری وسواس نگیرید، نگفته اند بی مبالاتی، هر دو خطرناک است. پیغمبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از کنار قبری در قبرستان عبور می کرد، فرمود: این فرد دارد عذاب می شود، یک قبر هم آن طرف بود، فرمود: او هم دارد عذاب می شود. سؤال کردند: یا رسول الله، این چرا عذاب می شود و آن یکی چرا عذاب می شود؟ فرمود:
این فرد سخن چین بود، و آن فرد
«لا یَستَبرَأ مِنَ البَول»
به نجاست و طهارت اهمیت نمی داد،
بی مبالات بود. پس هر دو غلط است.
عبدالله بن سنان خدمت امام صادق (علیه السلام) آمد و گفت: آقا، همسایة ما وسواس دارد، خیلی آب می ریزد. حضرت فرمود:
«یُطیعُ الشیطان»[6]
او مرید شیطان است.
نفرمود: انسان خوبی است، آنقدر می خواهد بندگی خدا را بکند که وسواس به خرج می دهد، فرمود: انسان وسواسی بندة خدا نیست. او اطاعت شیطان را می کند، این فرهنگ ائمة ماست. از یک طرف وسواس بد است، از طرف دیگر بی مبالاتی هم بد است، اهمیت ندادن به طهارت و نجس بودن هم بد است؛ لذا باید اعتدال را رعایت کرد.اعتدال در مسائل اقتصادی هم باید رعایت بشود؛ قرآن می گوید: آنقدر مالت را به دیگران نبخش که خودت فقیر شوی، آنقدر هم ممسک نباش که به کسی کمک نکنی؛ نه اسراف نه اقتار. قرآن می گوید:
«وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا»[7]
«بنده های خوب خدا کسانی هستند که وقتی انفاق می کنند اسراف نمی کنند.»
اگر پانصد تومان دارد، چهار صد و نود تومانش را نمی دهد که ده تومان در جیبش بماند و خودش محتاج شود شخصی پیش پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و گفت: یا رسول الله ، پانصد درخت خرما داشتم همه را به فقرا دادم. حضرت فرمود:
کار بدی کردی. فکر می کرد
الان حضرت او را تشویق می کند، اما فرمود: کار بدی کردی. آیه نازل شد:
«وَآتُواْ حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ»
«باید از آن جایی که می چینید به اندازة حق فقرا به آنها بدهید.»
«ولا تُسرِفوا»[8]
«حتی در انفاق اسراف نکنید.»
روایت داریم به پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) خبر دادند شخصی از دنیا رفته، بنابراین هر چه مال داشته آن را به فقرا داده است. حضرت فرمود:
مگر زن و بچه نداشته است؟
گفتند: بله، زن و بچه داشته است.
فرمود: اگر خبردار می شدم نمی گذاشتم او را در قبرستان مسلمان ها دفن کنید. اگر خودش خانواده داشته، چرا قبل از مرگش همه را بخشیده، باید برای این ها هم اموالی باقی می گذاشت.[9]
شخصی مُرد، این شخص انبار خرما داشت. وصیت کرد که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) این خرماها را برایش صدقه بدهد. حضرت هم همه را صدقه داد، روز آخر که همة خرماها را صدقه داده بود وارد انبار شد، دید یک عدد خرما روی زمین افتاده، حضرت فرمود:
اگر این دانة خرما را با دست خودش صدقه می داد، بهتر از این انباری بود که بعد از مرگش من برایش صدقه دادم.
در روایت داریم بعضی ها فردای قیامت نگاه می کنند می بینند رشد فرزندان و خاندانشان از آنها بیشتر است. آنها دارند وارد بهشت می شوند و مقامشان عالی است، می پرسند: شما چگونه به این مقام رسیدید. می گویند با اموالی که شما برای ما گذاشتید ما آنها را در مسیر درست برای خودمان خرج کردیم و توانستیم به این رشد برسیم. این ها تأسف می خورند که چرا خود ما نتوانستیم از مالمان در مسیر صحیح استفاده کنیم؟ امام صادق (علیه السلام) این آیه را برای اسراف در انفاق قرائت نمود:
«الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا»[10]
انفاق که می کنید اسراف نکنید، بخل هم نداشته باشید. ائمة ما با زبان عامه صحبت می کردند، ثقیل صحبت کردن خیلی هنر نیست، باید به گونه ای صحبت کنید که همه بفهمند و متوجه شوند. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«إنّا مَعَاشِرَ الأنبیاءِ أمرنَا أنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلی قَدْرِ عُقُولِهِمْ»[11]
هنر پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) این بود که بالاترین معانی را با ساده ترین الفاظ بیان می کرد. امام (ره) وقتی صحبت می کرد، وقتی تحلیل می کرد، وقتی کاپیتولاسیون و مسائل سیاسی را تحلیل می کرد ،کشاورز متوجه می شد، نانوا هم متوجه می شد، استاد دانشگاه هم متوجه می شد. با الفاظ بازی کردن هنر نیست باید مطلب را به گونه ای گفت که مردم متوجه شوند.
امام صادق دست مبارکش را زیر سنگ ریزه ها برد و بالا آورد طوری که همة آنها ریخت، فرمود: خوب این یک حالت، باز دوباره دستش را زیر سنگ ریزه ها برد و بالا آورد، مشتش را بست به گونه ای که هیچ نریخت فرمود:
این هم حالت دوم.
در مرحلة سوم دستش را بالا آورد انگشتانش را باز کرد تعدادی از سنگ ریزه ها ریختند، بعد حضرت فرمود: معنای آیة
« الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا»،
این حالت است. اسراف در انفاق آن اولی است هر چه داری بدهی تا دست خودت خالی شود، بخل در انفاق دومی است؛ چنان سفت بگیری که کسی نتواند استفاده کند. اعتدال سومی است، انگشتان را باز کرده بود هم ریخت و هم ماند.[12]
================================
ائمه، حقیقت صراط مستقیم
اما معنای دیگر صراط مستقیم، امام معصوم (علیهم السلام) است. امیرالمؤمنین فرمود:
«أنا الصّراط المستقیم»[13]
در زیارت جامعة کبیره می خوانید:
«أنتُم الصّراط الاقوم»[14]
اگر بخواهید راه مستقیم را بشناسید باید اهل بیت (علیهم السلام) را بشناسید. وقتی امام حسین (علیه السلام) به طرف عراق می رفت، آقایی به نام بشر بن غالب اسدی کوفی پیش حضرت آمد. و حضرت از او دربارة مردم عراق پرسید، گفت:
«القلوب معک و السیوف مع بنی امیه»
دل هایشان با شماست و شمشیرهایشان با بنی امیه.
امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«صدَقَ أخُو بَنی أسَدٍ أنَّ الله یَفْعَلُ ما یَشاءُ وَ یَحْکُمُ ما یُرید»[15]
«راست گفتی برادر اسدی که خدا هر چه بخواهد می کند و به آنچه ارادة او است حکم خواهد نمود.»
البته امام حرفش را می زد و نکته را می گفت اما آنها یا درک نمی کردند یا خودشان را به آن راه می زدند.حضرت به خیلی ها مانند عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن مطیع، عبیدالله حر جعفی به طور صریح، مستقیم و غیرمستقیم گفت که باید دنبال من بیاید، ولی نمی آمدند. خیلی ها کم توفیق بودند، بالاخره بحث کشته شدن و جان دادن بود،. هر کسی در این میدان نمی ایستد، قرآن می فرماید:
«یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»؛[16]
فردای قیامت هر ملتی با رهبرش به صحرای محشر می آید و هر ملتی با امام و پیشوایش می آید.در مکه یا مدینه با یکی از آقایانی که بحث می کرد گفتم: شما این آیه را معنا کنید:
«یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»
الان امام شما کیست؟ قرآن می فرماید:
هر امتی یک امام و پیشوا دارد.
اگر از ما سئوال کنند می گوییم امام ما حجّه بن الحسن(ارواحنا فداء) است که در پس پردة غیبت است و ظهور می کند. قبل از او حضرت عسگری (علیه السلام) امام بوده است. از ابتدای روی زمین امام و معصوم بوده است. حتی روزی که دو نفر روی کره زمین بوده اند یکی از آنها معصوم و امام بوده و آن آدم ابوالبشر (علیه السلام) بود. اگر قرار شود روزی هم روی زمین هیچ کس نباشد جز دو نفر، یکی از آنها امام است، این اعتقاد ماست. گفتم الان امام شما کیست؟ این آیه را معنا کن:
«یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»
مقداری تأمل کرد و گفت: باشد برای بعد، باید معنای امام را نگاه کنم ببینم معنایش چیست؟ شاید معنایش پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) باشد. خلاصه شانه خالی کرد و از بحث گریخت. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در تفسیر این آیه فرمودند:
هر گروهی با پیشوایش محشور می شود،
«یُدعی کُلُّ قَومٍ بِإمامِ زَمانِهِمْ وَکِتابِ اللهِ وَسُنَّهِ نبیِّهِمْ»[17]
عده ای با امام و پیشوایی که دعوت به هدایت می کند؛ امام و آنها نور محشور می شوند و عده ای با امام نار محشور می شوند. جامعة بی پیشوا نمی شود حتی، جامعه و جبهة کفر، پیشوا می خواهد. پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:
اگر سه نفر در یک جا باشند، باید یکی از آنها مسئول باشد. در یک سفر باید یک نفر تصمیم گیرنده باشد،
فرمود:
بعضی از پیشوایان، مردم را به هدایت دعوت می کنند و بعضی ها به گمراهی.
یک معنای صراط مستقیم که در روایت داریم هر کس صراط مستقیم را بشناسد از صراط باریک قیامت عبور می کند و معطل نمی شود، امام، معصوم و حجت خداست. امروز در واقع روز شهادت شخصیتی است که مصداق صراط مستقیم الهی بود، یعنی آن کسانی که می گفتند:
«اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیم».
بنابراین یک معنای صراط مستقیم این است که انسان امام و حجت خدا را بشناسد، و در مسیر او حرکت کند. البته این عبارت مصداق های دیگری هم دارد اما من به همین سه معنایی که «عبادت» و «اعتدال» و «امام معصوم» است اکتفا می کنم. لذا یکی از عمده ترین درس های عاشورا امام شناسی است که یکی از معانی صراط مستقیم است.
==================================
پی نوشتها:
[1]. بحارالانوار، ج 89، ص 252؛ تفسیر نمونه، ج 1، ص 48
[2]. سوره اعراف، 16
[3]. سوره یس، آیه 61
[4]. غررالحکم، ح 2221
[5]. بحارالانوار، ج 45، ص 137؛ مثیر الاحزان، ص 102؛ اللهوف، ص 186
[6]. الکافی، ج 1، ص 137؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 63
[7]. سوره فرقان، آیه 67
[8]. سوره انعام، آیه 141
[9]. داستان راستان، ج 1، ص 40
[10]. سوره فرقان، آیه 67
[11]. الکافی، ج 1، ص 23؛ بحارالانوار، ج 1، ص 85؛ تحف العقول، ص 37
[12]. الکافی، ج 4، ص 54؛ وسائل الشیعه، ج 21، ص 559؛ تفسیر نمونه، ج 15، ص 151
[13]. غیبه النعمانی، ص 165؛ الفضائل، ج 1، ص 1
[14]. من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 613؛ التهذیب، ج 6، ص 97
[15]. بحارالانوار، ج 44، ص 367؛ اللهوف، ص 66؛ شاگردان مکتب ائمه، ج 1، ص 150
[16]. سوره اسراء، آیه 71
[17]. بحارالانوار، ج 8، ص 10؛ کشف الغمه، ج 2، ص 269؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 33
:: دسته : سخنرانی مکتوب