تاريخ پخش: 10/7/1365
بسم اللّه الرحمن الرحيم
بحثي كه داريم در مورد سيماي كربلاست. زندگي امام حسين علیه السلام را بايد تجليل كرد. مثلاً مسئله حر! همين كه در روز عاشورا توبه كرد، همين بس است؟ مگر فقط حرّ بود كه توبه كرد؟ نه! ده، سيزده نفر در مسئله كربلا توبه كردند، منتها ما حرّ را مي شناسيم اما بقيه را نمي شناسيم.
اصحاب امام حسین علیه السلام
امام حسين علیه السلام چند رقم اصحاب داشت:
1- گروهي كه از مدينه بودند.
2- گروهي كه در مكه ملحق شدند.
3- بعضي كه در راه مكه به كربلا ملحق شدند.
4- كساني كه قبل از اين كه جنگ بشود، از لشكر يزيد آمدند و ملحق شدند.
5- كساني كه در جنگ آمدند و ملحق شدند.
6- كساني كه بعد از جنگ آمدند و ملحق شدند.
زني بود جزء ياران لشكر يزيد، تا وقتي امام حسين علیه السلام شهيد شد همراه با شوهرش جزء طرفداران يزيد بود. بعد از شهيد كردن امام حسين علیه السلام خيمه ها را سوزاندند. همين كه ديد خيمه ها سوخت يك مرتبه زن تكان خورد، گفت چرا خيمه ها را مي سوزانيد؟ بعد از اين كه شعله هاي آتش در خيمه ها را ديد، توبه كرد و بعد آمد شمشير گرفت كه از زن و بچه امام حسين علیه السلام حمايت كند، گرفتند و او را بردند.
هیچ وقت برای خوب شدن دیر نیست
ما از ياران امام حسين علیه السلام كساني را داريم كه در مدينه طرفدار نبوده اند، در مكه طرفدار نبوده اند، در راه بين مكه تا كوفه مثل زهير رحمه الله علیه طرفدار شده اند، يا قبل از جنگ و وسط جنگ طرفدار شده اند و كساني هم بودند كه بعد از جنگ طرفدار شده اند. از اين درس مي گيريم كه براي خوب شدن هيچ وقت دير نيست. اگر تا حالا به جبهه نرفته اي، دير نيست. اگر تا حالا نماز جمعه نرفته اي باز هم دير نيست. ما در كربلا آدم داريم كه بعد از شهادت امام حسين علیه السلام آمد و توبه كرد. هيچ وقت دير نيست. ما آدم داريم كه جزء خوارج بود، طرفدار خط ضد اميرالمؤمنين علیه السلام بود، در جنگها با اميرالمؤمنين علیه السلام مي جنگيد، در يك قدمي مرگ نجات پيدا كرد.
شهامت حرّ رحمه الله علیه
مثلاً قصه حرّ، چند تا قانون داريم، از شهرت بگذريم، از اكثريت بگذريم، از بي چون و چرا تسليم بودن بگذريم، سردوشي مهم نيست، حرّ به جاي افسر نظامي، افسر فكري شد. ما از توبه حرّ همه اين چيزها را مي فهميم. حرّ مشهور بود. چون خودش از فاميل سرشناسي بود، 1000 يار داشت. 1000 نيرو دستش بود، همه را رها كرد و رفت و از لابلاي جمعيت، از عنوان و پز و پستش گذشت و قالب را تهي كرد و رفت و ملحق شد، اين خودش يك درس است.
من يك وقت رفتم پشت سر يك آقايي نماز بخوانم، وسط نماز (يك مسأله فقهي بگويم) اگر پيش نماز وسط نماز متوجه شد كه اصلاً وضو نگرفته، تا متوجه شد وضو نگرفته، بايد نمازش را ببرد و بگويد بقيه نماز را خودتان بخوانيد، اين خيلي جرأت مي خواهد. همين مردانگي و شهامت مي خواهد. آدم در جلسه اي نشسته و نماز نخوانده است، مي بيند غروب شده است، شهامت اين كه برود نماز بخواند، ندارد. حرّ به ما گفت شهامت داشته باشيد. در اين ميان كه فرمانده هستي و و هزار سرباز پشت سرت هستند، اگر ديدي باطل است قالب تهي كن. از شهرت بگذريد. در پوست خودتان گير نكنيد. انسان بايد گاهي در مسير زندگي خودش خط شكن باشد. حرّ گفت كه كار به اكثريت نداشته باشيد. حرّ گفت كه فرمانده لشکر نبايد بي چون و چرا بله قربان بگويد. حرّ فرمانده لشكر بود، تحت امر ابن زياد بود، اما فرمانده بي چون و چرا نبايد باشد. سردوشي مهم نيست، شرف مهم است. حرّ به ما گفت كه اگر سر دوشي مي دهند، جايزه مي دهند، ولي شرف را زير پا مي گذاري، سر دوشي را بكن و دور بينداز. براي حفظ سردوشي نبايد هر كار حق و ناحقي كرد.
به جاي افسر نظامي، افسر فكري باشيم. حرّ قبل از آن كه توبه كند، فقط افسر نظامي بود، اما وقتي توبه كرد در طول تاريخ افسر فكري شد، به همه مردم فكر داد كه حتي بعد از شروع جنگ هم مي شود خط را عوض كرد و مي شود برگشت. حرّ اگر آن زمان توبه نكرده بود فقط افسر آن زمان بود، اما الآن افسر همه زمانهاست. حرّ قبلاً فرد بود، اما الآن محور يك خط شده است. به طوري كه الآن به هر عوام و خواصي بگويي فلاني خطش خط حرّ است مي فهمد كه يعني چه كاره بوده و چه كاره شده است.
حرّ به ما مي فهماند كه اگر موفق شد توبه كند به خاطر يك ادب بود. افراد بي ادب از توبه دور هستند. در كربلا افرادي به امام حسين علیه السلام بي ادبي كردند، جسارت كردند، توهين كردند. كساني كه به امام حسين علیه السلام توهين مي كردند امام حسين علیه السلام آنها را نفرين مي كرد. زخم زبان و توهين خيلي مهم است. مثلاً امام حسين علیه السلام شب عاشورا وقتي دور خيمه ها هيزم آورد، يك نفر يك متلكي گفت. گفت مثل اين كه آتش جهنم برايت دير شده زودتر آتش جهنم را مي خواهي. نيش زد و امام حسين علیه السلام نفرينش كرد و همان جا از پا درآمد. جنگ جنگ است اما نيش نامردي است. «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» (اسراء/33) كه اگر يك مجرمي را مي روي بزني، حق نداري با نيش همراه باشد.
تبلیغات در عاشورا
يكي از چيزهايي كه ما در جبهه كربلا از آن غافل شديم، خيليها هم شايد ندانند، تبليغات است. مي دانيد كه يك سوم روز عاشورا صرف تبليغات شد. روز عاشورا چند سخنراني مهم شد. امام حسين علیه السلام سه سخنراني كرد. برير دو سخنراني كرد. زهير رحمه الله علیه يك سخنراني تاسوعا و يكي هم در عاشورا كرد. حرّ هم يك سخنراني كرد. از صبح تا ظهر عاشورا هفت سخنراني انجام شد. يك سوم وقت صرف تبليغات شد و اين خودش به جبهه هاي جنگ خط مي دهد كه يك سوم نيرو و بودجه بايد صرف بالا بردن روحيهها، دادن فكر و مكتب باشد و يك كارشناس مي خواهد كه اين سخنراني هاي امام حسين علیه السلام را دسته بندي كند.
اتمام حجت امام حسین علیه السلام
سخنراني اول امام حسين علیه السلام، يك حال و هوايي داشت. سخنراني دوم يك حال و هوايي و سخنراني سوم امام حسين علیه السلام یک حال و هواي ديگري داشت. امام حسين علیه السلام در سه تا سخنراني كانال عوض ميك رد، اولين سخنراني استدلال بود. به چه دليل من را مي كشيد؟ آيا دعوت نكرديد؟ عجله نكنيد، مي دانيد من پسر پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هستم. حلالي را حرام كردم؟ استدلال شما چيست؟ حجت شما چيست؟ در روز قيامت جواب شما چيست؟ با استدلال به نتيجه اي نرسيد. دو مرتبه كه آمدند در كانال عاطفه بود. فرمود: مي دانيد كه عمامه اي كه سر من است عمامه پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است. مي دانيد اين لباس و شمشير براي پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است. مي دانيد اين اسب، اسب پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است. مي دانيد روي كره زمين، نوه پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم غير از من وجود ندارد و از پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم مايه گذاشت كه بلكه مردم عواطفشان تحريك شود، زحمات پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» (شورى/23) آيه تطهير، آيه مباهله، باز هم فايده اي نكرد. بعد سخنراني سوم، حال و هوايي ديگر دارد.
يكي از چيزهايي كه مهم است اين كه در سخنراني اول امام علیه السلام عقلي و كلي گفت. در سخنراني دوم عاطفي و كلي گفت. اما در سخنراني سوم جزء به جزء گفت. آقاي فلان مگر شما دعوت نكرده بوديد؟ فلاني تو، فلاني تو، با امضاي تو نامه به دست من رسيد. يعني همه نوع حجت را تمام كرد.
حضور برده ها در حادثه کربلا
مسئله ديگر اينكه در كربلا هشت برده شركت كردند. از هفتاد و دو تن يار امام حسين علیه السلام هشت تا از آنها برده بودند و هشت تا هم كودك داشتيم.
دو نفر برده بودند از غلامهاي اميرالمؤمنين علیه السلام به نام مضر و سعد كه در كربلا شركت كردند. در اسلام برده مي تواند يار امام حسين علیه السلام بشود. حتي همين مضر والي آذربايجان شد. يعني به قدري رشد كرد كه اميرالمؤمنين علیه السلام حكومت آذربايجان را به او داد. پس دو تا غلام از غلامان اميرالمؤمنين علیه السلام در كربلا بودند. يك نفر غلام از غلامان امام مجتبي علیه السلام در كربلا حضور داشت. سه نفر غلام امام حسين علیه السلام داشت به نام قارب، اسلم، سليمان. يك غلام حمزه سيدالشهداء علیه السلام داشت به نام حرث. يك نفر غلام هم ابوذر داشت به نام جون.
زندگي اين برده ها زندگي شيريني است. اسلام به برده ها اهميت مي دهد. يك وقت اميرالمؤمنين علیه السلام پيامي نوشت، با اين كه امام حسن و امام حسين علیهما السلام بودند، پيام را به آقاي سعد كه غلامش بود داد و فرمود تو اين پيام را ببر و براي مردم بخوان. اين خودش براي بالا بردن روحيه يك برده يك درس است،. درباره زندگي جون كه غلام ابوذر بود نقل شده كه امام حسين علیه السلام فرمود: تو برو براي خودت باش، شروع به گريه كردن كرد كه آيا من قابل نيستم. افتاد روي پاهاي امام علیه السلام و پاهاي امام علیه السلام را بوسيد تا امام علیه السلام اجازه بدهد. همين برده از نظر تخصصي هم سازنده و تعمير كننده اسلحه ها بود. امام حسين علیه السلام آزادش كرد اما او نرفت. شب عاشورا اسلحه ها را تعمير كرد و بدنش هم بو مي داد، رنگش هم سياه بود اما با اشك و التماس امام حسين علیه السلام به او اجازه داد. وقتي جبهه رفت و شهيد شد امام حسين علیه السلام آمد سرش را گرفت و به صورتش چسباند، يك مرتبه چشمش را باز كرد و خنديد. امام حسين علیه السلام گفت چرا مي خندي؟ گفت روي كره زمين از من سعادتمندتر نيست كه لحظه آخر عمر صورتش به صورت امام حسين علیه السلام باشد. آن وقت امام حسين علیه السلام دعا كرد كه خدا تو را خوش بو قرار بدهد و بعد هم كه آمدند جنازه اش را دفن كنند، ديدند بوي بدن آن بر اثر دعاي امام حسين علیه السلام خيلي معطر شده است و در همين انقلاب ما بچه هايي بوده اند كه واقعاً در روستاهاي دور برده بودند، حتي سواد خواندن و نوشتن هم ندارند، خيابان آسفالت شده هم ندارند، آب و برق هم ندارند. از دست رنج خودشان غذا خورده اند و الآن در جبهه ها بازوي حكومت اسلامي و انقلاب هستند و افرادي عمري پاي درس امام بوده اند، در حوزه ها بوده اند، در شهرها و روستاها بوده اند، آب و برق و تلفن و مهندسي، حجت الاسلامي و مدارك بالا دارند، اما در انقلاب نقشي ندارند.
چقدر امام حسين علیه السلام يار داشت. اين دو كلمه را به ذهنتان بسپاريد. «عبيد»، «زهير». زهير با امام حسين علیه السلام آشنا نبود، اما در راه آشنا شد و شهيد شد. عبيد از قديم الايام رفيق امام حسين علیه السلام بود اما روز عاشورا به امام حسين علیه السلام كمك نكرد. عبيد دوست بيست ساله، امام حسين علیه السلام را رها كرد و زهير دوست سه روزه، امام حسين علیه السلام را رها نكرد. ما آدمهايي داشتيم كه مي گفت امام از رفقاي ما است، خوب! اما بالاخره امام را تنها گذاشتيد. كربلاي امام حسين علیه السلام چيزهاي زيادي دارد، برده هايش، بچه هايش، كلماتش، تمام حركتهايش، شعارها، سخنرانيها، عبيد و زهير، اين قدر فاصله داشته اند.
مبارزه امام حسین علیه السلام علیه معاویه لعنه الله علیه
يكي از مسائل ديگر اين كه امام حسين علیه السلام در يك سال كه به مكه رفت در زماني كه معاويه حكومت ميكرد (امام حسين علیه السلام با معاويه لعنه الله علیه) با هم درگير بود، با يزيد هم درگير بود. منتها معاويه را نتوانست از پاي درآورد، چون حكومتش ريشه داشت، مريد داشت، با پول و زور مردم را خريده بود. فكر مي كنيد معاويه با چقدر مردم كوفه را خريد؟ با چهارصد دينار، خرج خريدن مردم كوفه چهارصد دينار شد. وقتي آمدند و به معاويه گفتند: فقط چهارصد دينار خرج كرديم، معاويه گفت به! به! مردم كوفه چقدر ارزان خودشان را فروختند. معاويه براي اين كه افكار مردم كوفه را متوجه خودش كند فقط چهارصد دينارخرج كرد.
امام حسين علیه السلام مبارزاتش با معاويه فرق مي كرد. چون حكومتش سي، چهل سال طول كشيده بود نمي شد كاري از پيش ببرد، اما اقدامات قشنگي شد. يكي از اين اقدامات كه خيلي مهم است، اين است كه؛ دو سال قبل اين كه يزيد به حكومت برسد و واقعه كربلا پيش بيايد، معاويه حاكم بود و امام حسين علیه السلام اين برنامه را پياده كرد. «ثُمَّ أَرْسَلَ رُسُلًا لَا تَدَعُوا أَحَداً مِمَّنْ حَجَّ الْعَامَ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم الْمَعْرُوفِينَ بِالصَّلَاحِ وَ النُّسُكِ إِلَّا اجْمَعُوهُمْ لِي» (بحارالأنوار، ج33، ص182) يك افرادي را اطراف مكه فرستاد و فرمود: «لَا تَدَعُوا أَحَداً مِمَّنْ حَجَّ الْعَامَ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص الْمَعْرُوفِينَ بِالصَّلَاحِ وَ النُّسُكِ إِلَّا اجْمَعُوهُمْ لِي» فرمود: هر كس از اصحاب پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم مكه آمده و از تابعين، همه بيايند. اصحاب پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم كساني هستند كه خود پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را ديده اند و تابعين يك پشت بعد آن هستند. هر كس امسال مكه آمده است همه در مني جمع بشوند. همه را جمع كردند و تقريباً حدود هفت صد نفر شدند. امام حسين علیه السلام در خيمه اي بودند، از خيمه بيرون آمدند، هفتصد نفر از جهان اسلام آن زمان جمع شدند. بعد امام حسين علیه السلام يك حركت فكري و فرهنگي عليه حكومت مي كند، مي فرمايد: آيا مي بينيد «إِنَّ هَذَا الطَّاغِيَةَ قَدْ فَعَلَ بِنَا وَ بِشِيعَتِنَا مَا قَدْ رَأَيْتُمْ وَ عَلِمْتُمْ وَ شَهِدْتُمْ وَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكُمْ عَنْ شَيْءٍ» (بحارالأنوار، ج33، ص182) امام حسين علیه السلام فرمود: مي دانيد كه معاويه به شيعيان ما چه كرده است؟ (معاويه يك بخش نامه كرد و گفت : هر كس كه يقين داريد شيعه است بكشيد، هر كس هم كه گمان داريد شيعه است، بكشيد و هر كس را هم كه شك داريد شيعه است باز هم بكشيد)
فكر مي كنيد در صفين چقدر شهيد شدند؟ در صفين بيست هزار نفر شهيد شدند و يكي از مشكلات اميرالمؤمنين علیه السلام اين است كه اين بيست هزار نفر هر كدام دو تا بچه داشته باشند چهل هزار تا فشار بر دوش اميرالمؤمنين علیه السلام بوده است.
خلاصه امام حسين علیه السلام سمينار را شروع كرد و بعد فرمود: «وَ اكْتُبُوا قَوْلِي ثُمَّ ارْجِعُوا إِلَى أَمْصَارِكُمْ وَ قَبَائِلِكُمْ» (بحارالأنوار، ج33، ص182) خوب گوش كنيد. اي اصحابي كه پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را ديده ايد. اين جا كنگره اي است كه امام حسين علیه السلام در سرزمين مني تشكيل داده، هر چه مي گويم خوب گوش بدهيد. فرمود: كدامهايتان در مورد پدرم اميرالمؤمنين علیه السلام حرف شنيده ايد؟ يكي گفت من شنيده ام كه پيغمبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: علي علیه السلام اين گونه است. يكي گفت من شنيدم پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: این علي اميرالمؤمنين است. هر كدام آن چه شنيده بودند گفتند. بعد فرمود: شما را به خدا امام حسين علیه السلام چند دفعه فرمودند تو را به خدا قسم. امام حسين عزيز مي خواهد حكومت معاويه را متزلزل كند. اصحاب را در مكه جمع كرده، در اين سمينار مي گويد: تو را به خدا قسم، شما مي دانيد كه درهايي كه به مسجد باز بود، پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: همه درها را ببنديد جز در خانه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام؟ گفتند: بله مي دانيم. فرمود: تو را به خدا قسم مي دانيد كه پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به اميرالمؤمنين علیه السلام فرمود كه تو نسبت به من مثل هارون علیه السلام نسبت به موسي علیه السلام هستي؟ يعني شخص دوم عالم اسلام هستي؟ گفتند: بله. امام حسين علیه السلام فرمود: شما را به خدا قسم ميدانيد كه پيغمبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین علي بن ابي طالب علیهما السلام فرمود كه «أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي» (بحارالأنوار، ج10، ص138) گفتند: بله مي دانيم. امام حسين علیه السلام فرمود: تو را به خدا مي دانيد كه پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به اميرالمؤمنين علیه السلام فرمود: تو سيّد عرب و فاطمه زهرا سلام الله علیها سيدة النساء و حسن و حسين علیهما السلام سيّد شباب اهل الجنه هستند؟ «عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَرَبِ وَ أَنْتِ سَيِّدَةُ النِّسَاءِ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» (أمالى طوسى، ص606) گفتند: مي دانيم. فرمود: مي دانيد كه پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: من مي روم دو چيز را كنار شما مي گذارم، قرآن و اهل بيتم را. شما را به خدا... شما را به خدا... هر چه آيه در قرآن در مورد اهل بيت بود امام حسين علیه السلام خواند. فرمود: اي كساني كه پاي سخنراني امام حسين علیه السلام بوديد تو را به خدا شنيديد؟ همه گفتند: بله. فرمود: پس بشنويد، بنويسيد و برويد در شهرهايتان بگوييد. چرا اهل بيتي كه اين چنين مورد تأييد پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و قرآن است بخش نامه مي شود كه روي منبرها به او جسارت و لعنت كنند؟ پس ببينيد امام حسين علیه السلام اين گونه نيست كه با يزيد درگير شود. با يزيد درگيري نظاميشد. اما با معاويه درگيري فرهنگي بود.
شخصیت امام حسین علیه السلام
دو سال قبل از ماجراي كربلا امام حسين علیه السلام كنگره اي تشكيل داد و از حج بايد چنين استفاده هايي كرد. امام حسين علیه السلام شخصيت عجيبي است، سه تا سفر داشت. هيچ مي دانيد امام حسين علیه السلام به آفريقا سفركرده است؟ هيچ مي دانيد امام حسين علیه السلام به قسطنطنيه، تركيه فعلي سفر كرده است؟ هيچ مي دانيد امام حسين علیه السلام به ايران سفر كرده است؟ هيچ مي دانيد كه سفارش كردند كه اسماء فرماندهاني كه مي نويسيد، سعي كنيد، اسم امام حسين علیه السلام را ننويسيد؟ ابن خلدون اسم امام حسين علیه السلام را نوشته اما سفارش شد كه ننويسيد. شما هيچ مي دانيد كه به بعضي از نويسنده ها سفارش شده كه هر چه مي خواهيد حديث نقل كنيد، نقل كنيد، ولي سعي كنيد قال الصادق، قال الباقر در حرفهايتان نباشد. هر چه توانستند كار كردند، ولي خوب، امام حسين علیه السلام تمام زحمتهاي آنها را با خونش پنبه كرد. امام حسين علیه السلام وارداتش، كلمات رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، كلمات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ، كلمات اميرالمؤمنين علیه السلام، سخنان وحي بود كه بر امام حسين علیه السلام وارد مي شود، كسي كه وارداتش از سخنان پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، امیرالمؤمنین علي علیه السلام باشد بايد از او انقلاب كربلا صادر بشود. شما اين حديث را هيچ شنيده ايد كه پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم يك روز در كوچه مي رفت، يك عده بچه ديد، يكي از اين بچه ها را صدا كرد و گفت: بيا! اين بچه را هي بوسيد، بوسيد، بوسيد، گفتند: يا رسول اللّه! چرا اين قدر اين بچه را مي بوسي؟ فرمود: اين بچه كوچك بزرگ كه بشود در كربلا يار امام حسين علیه السلام خواهد بود. من حسين كوچك را در كربلا مي بينم، دلم آتش مي گيرد. به زنها فرمود: به حضرت فاطمه سلام الله علیها نگوييد، چون زني كه تازه وضع حمل كرده، نياز به استراحت دارد، نگذاريد خلقش تنگ شود. وقتي حالت طبيعي پيدا كرد و سالم شد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم كم كم به حضرت فاطمه سلام الله علیها ماجرا را گفت.
درس های امام حسین علیه السلام
امام حسين علیه السلام در كربلا، خيلي چيزها را به ما ياد داد. امام حسين علیه السلام كوچك بود، تازه راه افتاده بود، راه مي رفت و مي افتاد. امام حسين و امام حسن علیهما السلام خودشان را كشان كشان به مسجد رساندند. پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم روي منبر بود، داشت سخنراني ميكرد، ديد امام حسين و امام حسن علیهما السلام هر دو مي آيند، وسط راه هم مي افتند. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از منبر آمد پايين، بچه ها را بغل كرد، يك حديث داريم كه برد بالاي منبر نشاند، يك حديث داريم كه پاي منبر نشاند و با آنها صحبت كرد و اين معنايش اين است كه اگر مي خواهي بچه ها را تربيت كني بايد از منبر پايين بيايي. يعني اصولاً يك مربي امور تربيتي خواست يك بچه اي را تربيت كند بايد يك مقداري پايين بيايد.
شما شنيده ايد كه پيغمبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم با امام حسين علیه السلام در شش سالگي بيعت كرد. اين نشان دهنده بلوغ زودرس و رشد ملكوتي امام حسين علیه السلام است، كه امام حسين علیه السلام در شش سالگي از يك شعور و معرفتي برخوردار بود كه پيغمبر در شش سالگي با امام حسين علیه السلام بيعت كرد. امام حسين علیه السلام كه بود؟ كسي است كه پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بچه هاي كوچك را مي بوسد، مي گويد اين كه بزرگ شود در كربلا ياري مي كند. پيغمبر بيست و چهار بار روضه امام حسين علیه السلام را در كودكي او خواند. و اين هم كه مي گويند روز عاشورا زمين و آسمان و ملائكه گريه مي كنند، مگر قرآن را قبول نداريد؟ قرآن مي گويد: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» (جمعه/1) تمام هستي تسبيح خدا را مي كنند. «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَهُ» (نور/41) آيات زيادي داريم كه تمام اتمها تسبيح خدا را مي كنند. اگر تمام اتمها تسبيح خدا را كردند، در معارف ما مثنوي مي گويد: با شما نامحرمان ما خاموشيم. يعني اگر شما تسبيح برگ را نمي شنويد، شما نامحرم هستيد. اگر قرآن مي گويد: تمام عالم هستي تسبيح خدا را مي كند، گيري ندارد كه تمام عالم هستي براي ولي خدا هم گريه كنند. منتها هر گريه اي به حساب خودش. گريه انسان يك جور است و موجودات ديگر به حساب خودشان. مثل نور است. شمع يك مرحله از نور را دارد، خورشيد هم يك مرحله از نور را دارد. يا مثل حركت، يك حركت هست مثل حركت موي سر، هر يك هفته يك سانت بيرون ميآيد. يك حركت هم هست مثل حركت اف چهارده، هر دو حركت است. ما نمي خواهيم بگوييم شعور در يك مرحله است. شعور در مراحل مختلف، همان ديني كه به ما مي گويد تمام هستي تسبيح مي گويد، هيچ مانعي ندارد كه روايات به ما بگويند كه تمام عالم عزادار امام حسين علیه السلام است. قيام كربلا، قدم به قدم اين چنين مسائلي داشت. امام حسين علیه السلام يك هم بازي داشت، اصولاً بچه نياز به بازي دارد. در قرآن در مورد بازي آيه داريم. وقتي مي خواستند حضرت يوسف علیه السلام را در چاه بيندازند، فكر كردند با چه بياني حضرت يوسف علیه السلام را از بابا بگيرند، آمدند پهلوي حضرت يعقوب علیه السلام و گفتند: بابا جان ما مي خواهيم برويم بازي، حضرت يوسف علیه السلام را بده برويم بازي «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ» (يوسف/12) و حضرت يعقوب علیه السلام ديد منطق قوي است. يعني نياز به بازي قوي ترين منطقي بود كه حضرت يعقوب علیه السلام حاضر شد بچه اش را به برادران بدهد. منتها به اسم بازي بچه ها را بردند و در چاه انداختند. الآن هم به اسم بازي، بعضي ها را مي برند و از هدف پرت مي كنند. هم بازي امام حسين علیه السلام شخصي به نام ابورافع بود.
نکاتی درباره ابورافع
ابورافع برده بود و زمان پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم كنار پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم آمد و گفت: «عباس ايمان آورد» تا خبر ايمان و اسلام عباس را به پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم دادند، پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «ابورافع مزد بشارتت اين است كه آزاد هستي» ابورافع يك همسر داشت، همسرش قابله بچه هاي حضرت زهرا سلام الله علیها بود. ابورافع دو تا پسر داشت كه هر دو از نويسندگان اميرالمؤمنين علیه السلام بودند كه عهدنامه ها را بايد اين دو آقازاده امضاء مي كردند، يعني دانشمنداني شدند كه مورد اطمينان اميرالمؤمنين علیه السلام شدند. ابورافع خودش برده بود و آزاد شد ولي يك اميني بود كه اميرالمؤمنين علیه السلام اموال حكومت اسلامي را دست ابورافع داده بود. دختر امیرالمؤمنین علي علیه السلام پهلوي ابورافع آمد و گفت عيد قربان نزديك است، يك گردنبند از اموال بيت المال بده من سه شب گردن كنم، اگر هم گم كردم من ضامن. ابورافع هم خزينهدار بود و گردنبند را داد، اميرالمؤمنين علیه السلام احضارش كرد. گفت: چرا دادي؟ گفت آخر دختر شماست، شب عيد قربان است، سه شب بيشتر نميخواست. اگر هم گم كرد من ضامن هستم. امیرالمؤمنین علي علیه السلام فرمود: دختر من با ديگران فرق نميكند.
ابورافع سه هجرت كرد: 1- در صدر اسلام با جعفر علیه السلام به حبشه رفت. 2- به مدينه هجرت كرد. 3- با اميرالمؤمنين علیه السلام به كوفه هجرت كرد.
ابورافع دو بيعت كرد. وقتي ميخواست به كمك امیرالمؤمنین علي علیه السلام برود، حكومتي كه مخالف حضرت امیرالمؤمنین علي علیه السلام بود گفت: كجا مي روي؟ بايد خانه و زندگي ات را بدهي و بروي. خانه و زندگي و همه اموالش را فروخت به عشق اميرالمؤمنين علیه السلام رفت كه به امیرالمؤمنین علي علیه السلام كمك كند. بعد وقتي حضرت امیرالمؤمنین علي علیه السلام كه شهيد شد، ناراحت شد كه يارش رفته، رفت كوفه، امام حسن علیه السلام به او گفت نصف خون پدرم براي توست. يعني امام حسن علیه السلام او را وارث امیرالمؤمنین علي علیه السلام قرار داد و اين ابورافع با امام حسين علیه السلام بازی مي كرد، قرار بود كه هر كس باخت، كولي بدهد. هر وقت امام حسين علیه السلام مي باخت، امام حسين علیه السلام كوچك به اين مرد بزرگ مي گفت رويت مي شود روي دوش من سوار بشوي با وجود اين كه من روي دوش پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم سوار شده ام؟ مي گفت: نه. بعد وقتي ابورافع بايد كولي مي داد، ابو رافع فرار مي كرد..
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»