انسان اخلاقی از منظر امام کاظم(ع)
در آموزه های اسلامی بر این تأکید شده که انسان باید حیات و ممات محمدی (ص) را از خداوند بخواهد. با مراجعه به آموزه های اسلامی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) روشن می شود که حیات و ممات محمدی(ص) همان زندگی لله است. زندگی برای خدا نیز براساس همین آموزه ها در شکل انسان اخلاقی نمودار می شود؛ زیرا همه هدف آفرینش تبدیل انسان معمولی به «انسان خدائی» یعنی متاله شدن است؛ چرا که انسان متاله، انسان اخلاقی است که صفات و اسمای الهی را در خود تحقق بخشیده است.
هر یک از امامان معصوم(ع) به حکم اسوه حسنه و کامل الهی بودن، در قول و فعل خویش این معنا را نشان داده اند. از این رو سنت و سیره آنان گواه روشنی از انسان خدائی و متاله شدن و تحقق انسان اخلاقی است. امام موسی کاظم(ع) نیز در سنت و سیره این معنا را نشان داده و نویسنده در این مطلب بر آن شده است تا گوشه ای از سیمای انسان اخلاقی را براساس سنت و سیره امام کاظم(ع) بیان کند.
انسان اخلاقی، هدف و فلسفه آفرینش
خلق و خوی به معنای صفات ثابت و پایدار در انسان است. البته برخی از مصادیق اخلاقی، جزو امور تکوینی و وراثتی است و برخی دیگر آن نیز از امور اکتسابی است که انسان در یک فرآیندی آن را تحصیل می کند و در خود محقق می سازد. آنچه در حوزه علم اخلاق و علوم تربیتی و رفتاری به آن توجه می شود، بخش اکتسابی و قابل تغییر و تحول آن است که از آن به منش اخلاقی شخص نیز یاد می شود.
براساس آموزه های قرآنی، هدف و فلسفه آفرینش، رسیدن انسان به یک انسان اخلاقی است و هدایتی که خداوند از طریق پیامبران(ع) افزون از راه عقل انجام می دهد، تحقق این معنا می باشد. از این رو پیامبر(ص) هدف از مأموریت و فلسفه بعثت خویش را اتمام مکارم اخلاقی دانسته و می فرماید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ من جز برای اتمام مکارم اخلاقی برانگیخته نشده ام. (کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۵۱، حدیث ۳۶۴۷۲؛ بحارالانوار ج۷ باب۵۹ ص۳۷۲؛ و نیز ج۶۶ ص ۴۰۵؛ و نیز ج۷۱، ص۳۸۲)
در حقیقت هر انسانی از طریق عقل خویش می فهمد که خلق نیک و فضایل خوب انسانی چیست و یا از طریق بیان پیامبران دیگر و کتب آسمانی آنان با مکارم اخلاقی آشنا می شود، ولی مأموریت نهایی که پیامبر(ص) به عهده داشت، همان اتمام مکارم اخلاقی است. در حقیقت پیامبر(ص) مأموریت یافت که اوج نهایی کمالات و مکارم و محاسن را بیان و مردم را براساس آن دعوت و حتی تربیت نماید و پرورش دهد؛ زیرا اوج و تمام کمالات اگر در هر انسانی پدید آید در حقیقت متاله و ربانی شده است و متاله و ربانی شدن همان هدف آفرینش و فلسفه وجودی انسان است.
بنابراین، هنگامی که ما سخن از ربانی شدن انسان می گوییم و آن را فلسفه و هدف آفرینش هستی و انسان می دانیم، در حقیقت اشاره به انسان اخلاقی به عنوان هدف و فلسفه آفرینش داریم، زیرا انسان اخلاقی همان انسان با صبغه الهی (بقره، آیه ۱۳۸) یا انسان متاله و ربانی است. (آل عمران، آیه۷۹)
البته کمتر انسانی به اوج اخلاق خدایی می رسد و ربانی می شود؛ زیرا براساس گزارش های قرآنی ابرار و مقربان و سابقون اندک هستند و از همین اندک هم بیشتر آنان از پیشینیان و شماری بسیار اندک از متأخرین بشریت می باشند. (واقعه، آیات ۱۰ تا ۱۴) بیشتر مردم اگر در مسیر خدایی شدن و ربانی گشتن گام بردارند در نهایت به اصحاب یمین می پیوندند که ایشان صبغه و رنگ خدایی گرفته اند و یا در درجات نخست متأله شدن قرار دارند. (واقعه، آیات ۳۸ تا ۴۰)
دراین میان غالب مردم اصولا در اندیشه رنگ خدایی گرفتن و خدایی و ربانی شدن نیستند و در راه آن گام برنمی دارند، بلکه جزو اصحاب شمال و ضلالت و بیراهه هستند و از اخلاق انسانی بهره ای نبرده اند. (واقعه، آیات ۴۱ به بعد)
به هرحال، فلسفه و هدف آفرینش انسان اخلاقی است که متأله و خدایی شده و صفات و اسمای کمالی خداوند را به خود تحقق بخشیده است.
امام موسی کاظم(ع)، اسوه متألهان و ربانیون
هریک از امامان معصوم(ع) که نفس و نور محمدی(ص) هستند، حیات و مماتشان نیز محمدی(ص) است. لذا هیچ تفاوت معناداری میان امامان(ع) نیست و همگی به عنوان اسوه های نیک و کامل الهی می باشند که می بایست از آنان برای رسیدن به اخلاق انسانی و متأله-و ربانی شدن بهره گرفت. (احزاب، آیات ۲۱ و ۳۳، نحل آیه۴۳، آل عمران، آیه ۷؛ نساء آیه۵۹).
ما اگر بخواهیم انسان خدایی و ربانی شویم باید براساس سرمشق های الهی حرکت کنیم و طابق النعل بالنعل گام در جای گام ایشان نهیم و به پیروی و اطاعت عاشقانه از آنان بپردازیم و همه سبک زندگی خویش را سبک زندگی آنان قرار دهیم که بگوییم: ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین، نماز و همه اعمال عبادی و روش زندگی و مرگم برای خداوند رب العالمین است. (انعام، آیه ۱۶۲)
بنابراین، انسان لازم است خداوند را مالک مطلق و رب العالمین و پروردگار بی شریک بشناسد و تسلیم محض او باشد. (انعام، آیات ۱۶۲ و ۱۶۳) تجلی این معنا به این شکل است که انسان خود را کامل و دربست در اختیار پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) از اهل بیت قرار دهد و همواره با ایشان که صادقین هستند باشد و به پیروی از آنان گام بردارد. (توبه، آیه ۱۱۹) تا به وسیله اهل بیت (مائده، آیه ۳۵) و توسل به عروه وثقای کامل الهی (بقره، آیه ۲۵۶) و ریسمان خداوندی (آل عمران، آیه ۱۰۳) محبوب خداوند شود. (مائده، آیه ۵۴)
امام موسی کاظم(ع) به عنوان یکی از انوار و وسایل الهی می بایست همواره مورد توسل و تمسک قرار گیرد و سبک زندگی او به عنوان سبک زندگی خدایی شناخته شده و به کار گرفته شود تا بتوان به هدف آفرینش یعنی انسان اخلاقی و انسان خدایی دست یافت و متأله و ربانی شد.
زندگی آن حضرت(ع) به عنوان سبک الهی زندگی و سبک برتر از سوی خداوند معرفی شده است و از مردم خواسته شده تا از ایشان به عنوان اهل بیت(ع) و انسان متأله و ربانی پیروی و اطاعت شود و ایشان را اسوه زندگی خود قرار داد. خود آن حضرت(ع) در بیان اینکه یکی از اسوه های الهی و حجت خداوندی بر مردمان و آفریده هاست می فرماید: ان الارض لاتخلو من حجته و انا و الله ذلک الحجه؛ همانا زمین در هیچ موقعیتی خالی از حجت خدا نیست و به خدا سوگند که من خلیفه و حجت خداوند هستم. (کافی، کلینی، ج۱، ص ۱۷۹، حدیث۹)
خداوند به امت فرمان داده تا از اهل بیت(ع) و از جمله امام موسی کاظم(ص) آنچه نمی دانند را بپرسند و ایشان را منبع و مرجع افکار و اعمال خود بدانند و زندگی خویش را براساس سبک زندگی آنان تنظیم کنند، ولی این بدان معنا نیست که آنان می بایست مطیع مردم باشند و هرچه مردم بخواهند انجام دهند، بلکه اگر مصلحت بدانند به پرسش ها پاسخ می دهند. حضرت موسی کاظم(ع) می فرماید: انما امرتم ان تسئلوا، و لیس علینا الجواب، انما ذلک الینا؛ شماها مأمور شده اید که- از اهل بیت رسول الله-سؤال کنید، ولیکن جواب و پاسخ آنها بر ما واجب نیست، بلکه اگر مصلحت بود پاسخ می دهیم وگرنه ساکت می باشیم. (مستدرک الوسایل، ج۱۷، ص۲۷۸، ح۳۵)
آن حضرت(ع) همچنین می فرماید: من نظر برایه هلک، و من ترک اهل بیت نبیه ضل، و من ترک کتاب الله و قول نبیه کفر؛ هر کس به رأی و سلیقه خود اهمیت دهد و در مسائل دین به آن عمل کند هلاک می شود و هرکس اهل بیت پیغمبر(ص) را رها کند گمراه می گردد و هر کس قرآن و سنت رسول خدا را ترک کند کافر می باشد. (اصول کافی، ج۱، ص ۷۲، حدیث۱۰)
به هر حال، اهل بیت(ع) و امام موسی کاظم(ع) به عنوان اسوه متالهان و ربانیون می بایست سرمشق همگان باشد و هر کس که می خواهد متاله و ربانی و انسان اخلاقی شود لازم است حیات و ممات او کاظمی(ع) شود که همان حیات و ممات محمدی(ص) و علوی(ع) است.
آن حضرت(ص) در سنت و سیره خود به گونه ای عمل کرده که انسان ها بتوانند از سبک زندگی ایشان بهره گیرند و متاله و ربانی شوند. سنت کلامی آن حضرت(ع) بر این نکته تاکید دارد که انسان خدایی انسان اخلاقی است.
نمونه هائی از سنت کلامی امام موسی(ع)
انسان اخلاقی، انسان محاسبه گر است و چون می داند که هر چه می کند به عنوان سازه آخرتی به نمایش گذاشته می شود، می کوشد تا در همین جهان به محاسبه خود باتوجه به هدف آفرینش یعنی متاله شدن بپردازد و ببیند تا چه اندازه صفات و اخلاق الهی را در خود ظهور بخشیده است. همواره ترازوی معیارها و ملاک ها را در اختیار دارد و می کوشد تا خود را بسنجد. امام موسی کاظم(ع) درباره این خصوصیت انسان مومن می فرماید:لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فان عمل حسنا استزاده الله و ان عمل سیئا استغفرالله منه و تاب الیه؛ از ما نیست کسی که نفس خود را هر روز محاسبه نکند، پس اگر عمل نیکی کرده از خدای تعالی زیادت طلبد و اگر عمل بدی کرده از خداوند طلب مغفرت کند و به سوی او توبه کند. (کافی، کلینی، ج۴، باب محاسبه)
محاسبه نفس از آن رو لازم و بایسته است که انسان جایگاه و موقعیت کنونی خود را نسبت به هدف بسنجد و قرب و بعد و دوری و نزدیکی اش را بداند. حتی اگر انسانی در مرز ایمان باشد، از آن جایی که امور معنوی و اخلاقی، دارای درجات و مراتب بسیاری است، لازم است تا خود را از نظر کیفیت ارزیابی کند. از این رو خداوند فرمان می دهد که «یا ایهاالذین آمنوا آمنوا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، ایمان بیاورید».(نساء، آیه ۱۳۶)
هر انسانی با توجه به فضایل کمالی که کسب کرده و به همان اندازه که رنگ خدایی گرفته و یا خدایی و متاله و ربانی شده، می بایست تلاش کند که بالاتر رود؛ زیرا انسان حد پایان و یقف ندارد که در آنجا توقف کند و بایستد و حتی پیامبر(ص) که در مقام تدنی و دنو به مقام تدلی و قاب قوسین او ادنی (نجم، آیات ۸ و ۹) رسیده است، تلاش می کند که مقامات دیگر را که در وهم نیز نمی گنجد درک کند و ما ادراک را بیابد و بدان وصل شود. از این جهت او نیز به صلوات الهی نیازمند است؛ حال چه رسد ما که هنوز در پس کوچه های عشق و متاله و ربانی شدن سرگردان هستیم.
برای رسیدن به این هدف لازم است اهل یقین کامل بود. حضرت موسی کاظم(ع) می فرماید:الایمان فوق الاسلام بدرجه ، و التقوی فوق الایمان بدرجه، و الیقین فوق التقوی بدرجه ، و ما قسم فی الناس شیء اقل من الیقین، ایمان، یک درجه از اسلام بالاتر است؛ تقوی نیز یک درجه از ایمان بالاتر؛ یقین، یک درجه از تقوی بالاتر و برتر است و درجه ای کمتر از مرحله یقین در بین مردم ثمربخش نخواهد بود. (وافی، ج۴، ص ۵۴۱، حدیث۱؛ بحارالانوار، ج۷۶، ص ۶۳۱، حدیث۲)
تاکید بر حرکت در مسیر متاله شدن بر پایه عقل و یقین از آن روست که شناخت هدف، انگیزه های آدمی را به درستی شکل می دهد و انسان با مواجه شدن با امور دنیوی و زیبا فریب نمی خورد و از هدف عالی و متعالی دست برنمی دارد. اما موسی کاظم(ع) در بیان جایگاه عقل در عمل می فرماید: قلیل العمل من العاقل مقبول مضاعف و کثیرالعمل من اهل الهوی و الجهل مردود؛ اعمال شخص عاقل مقبول است و چند برابر اجر خواهد داشت گرچه قلیل باشد، ولی شخص نادان و هوسران گرچه زیاد، کار و خدمت و عبادت کند پذیرفته نخواهد بود. (تحف العقول، ص ۶۸۲؛ و نیز بحارالانوار، ج۰۷، ص ۱۱۱، حدیث۴۱)
بر همین اساس آن حضرت(ع) می فرماید: تفقهوا فی دین الله، فان الفقه مفتاح البصیره ، و تمام العباده ، و السبب الی المنازل الرفیعه و الرتب الجلیله فی الدین و الدنیا؛ مسائل و احکام اعتقادی و عملی دین را فرا گیرید، چون که شناخت احکام و معرفت نسبت به دستورهای خداوند، کلید بینایی و بینش و اندیشه است و موجب تمامیت کمال عبادات و اعمال می گردد و راه به سوی مقامات ومنازل بلندمرتبه دنیا و آخرت است. (تحف العقول، ص ۲۰۳؛ و نیز بحارالانوار، ج۱۰، ص ۷۴۲، حدیث۳۱)
در حقیقت خدایی و متاله شدن همان اندازه که نیازمند عمل عبادی است نیازمند شناخت نسبت به اعمال عبادی و درجات و مقاماتی است که انسان به آن وسیله، به دست می آورد. از این رو جایگاه شناخت و معرفت الله و صفات او و چگونگی راه یابی به اصل ربانی شدن در کنار اعمال نیک و اعمال عبادی و سبک زندگی درست و اسلامی، به عنوان اصول اساسی مطرح می شود.
انسان پس از شناخت و یقین نیازمند اعمال خیر و خوب است. تلاش انسان مؤمن بر آن است که زندگی خویش را در جهت متاله شدن قرار دهد و آن را خیر مطلق بشمارد. خداوند نیز به این انسان نگاهی خاص دارد. آن حضرت(ع) در این باره می فرماید:المومن بعرض کل خیر، لو قطع انمله انمله کان خیرا له، ولو ولی شرقها و غربها کان خیرا له؛ مؤمن (همیشه، در همه حالات) در معرض خیر و سعادت خواهد بود، چنانچه (در سختی قرار گیرد و) بندهای بدنش قطعه قطعه گردد برایش خیر و خوشبختی است و اگر هم تمام شرق و غرب دنیا در اختیارش قرار گیرد، نیز برایش خیر و سعادت است. (کتاب التمحیص، ص۵۵، حدیث ۹۰۱، و نیز بحارالانوار، ج۶۴، ص ۲۴۲، حدیث۹۷)
انسان اخلاقی از نظر امام(ع) کسی است که دنیا و آخرت وی تامین است. انسان مؤمن، انسان صادقی است که عمل و قول وی یکدیگر را تایید می کند. بی گمان اصل صداقت، بنیاد اصول اخلاقی است. از این رو امام(ع) درباره تاثیر صداقت در زندگی و آثار آن می فرماید: من صدق لسانه زکی عمله، و من حسنت نیته زید فی رزقه، و من حسن بره باخوانه و اهله مد فی عمره؛ هر که زبانش صادق باشد اعمالش تزکیه است؛ و هر که فکر و نیتش نیک باشد، در روزیش توسعه خواهدبود؛ و هر که به دوستان و آشنایانش نیکی و احسان کند، عمرش طولانی خواهد شد. (تحف العقول، ص ۸۸۳، سطر ۷۱، و نیز بحارالانوار، ج۷۵، ص ۳۰۳، ضمن حدیث۵۲)
نقش دعا در زندگی اخلاقی
انسان اخلاقی، انسان عاقل و عالم به فقر ذاتی خود است و هرگز خود را از اتصال به غنی بالذات (خداوند) جدا نمی سازد. بر این اساس می کوشد تا همواره خدا را با خود همراه سازد و بدان اعتماد و توکل نماید. این گونه است که اهل دعا و نیایش واقعی است و هرگز از دعا باز نمی ایستد؛ زیرا کمال را در اتصال به خدا و از طریق دعا که مغز عبادت است می داند.
هر چند که مؤمن میان بلاء و ابتلاء تفاوت می گذارد و مصیبت ها را گاه آزمون و گاه مجازات و کیفر می شمارد، ولی با دعا در اندیشه است که از آثار و تبعات بد بلا برهد. از این رو امام موسی کاظم(ع) درباره نقش دعا در زندگی می فرماید:ما من بلاء ینزل علی عبد مؤمن فیلهمه الله عز و جل الدعاء الا کان کشف ذلک البلاء و شیکا، و ما من بلاء ینزل علی عبد مؤمن فیمسک عن الدعاء الا کان ذلک البلاء طویلا، فاذا نزل البلاء فعلیکم بالدعاء و التضرع الی الله عز و جل؛ بلائی بر مؤمن وارد نشود مگر آن که به وسیله دعا سریع بر طرف می گردد و چنانچه دعا نکند آن مصیبت طولانی خواهد شد، پس هنگامی که مصیبتی و بلائی وارد شد، به درگاه خداوند دعا و تضرع کنید.(اصول کافی: ج۲، ص ۱۷۴، حدیث ۲٫ وسائل الشیعه: ج۷، ص ۴۴، حدیث ۴۷۶۸).
و این همه ،بیان تمام سنت هایی که امام موسی(ع) درباره انسان اخلاقی و متاله و ربانی فرموده اند نیست و مجالی دیگر می طلبد ........