لزوم حساسیت و حفظ هویت دینی
حضرت جواد الائمه – علیه السلام – در حدیثی تامل برانگیز و حساسیت زا میفرمایند: «مَنْ شَهِدَ أَمْراً فَکَرِهَهُ کَانَ کَمَنْ غَابَ عَنْهُ وَ مَنْ غَابَ عَنْ أَمْرٍ فَرَضِیَهُ کَانَ کَمَنْ شَهِدَه[۱]؛ هر فردی در کارى حاضر باشد و آن را مکروه و ناپسند بدارد همچون غایب است، و اگر غایب در آن باشد ولى بدان کار راضى باشد چون فردى است که در آن ماجرا حضور داشته است.»
معنا و مقصود سخن حضرت چیست؟ چگونه فردی که در انجام کاری حاضر باشد همانند شخص غایب است؟ چگونه فردی که در انجام کاری شرکت نداشته است همانند شخصی است که در آن کار حضور داشته است؟ آیا این با عدل انصاف الهی منافات ندارد؟ با توجه به اینکه امشب شب تولد امام جواد – علیه السلام – است و بخشی از معرفت اهل بیت – علیهم السلام – تفکر در سخنان ایشان میباشد در این بحث پیرامون حدیث حضرت، بهتر است قدری تفکر و اندیشه کنیم.
میوه دل امام رضا– علیه السلام – در این کلام تامل بر انگیز به بیان لزوم حساسیت در اتخاذ مواضع دینی میپردازند و تاکید خاص بر حفظ هویت دینی دارند ایشان در این حدیث به جایگاه نیت و قصد پرداخته اند به حدی که اگر در عمل فرد یا گروهی حضور نداشته باشی ولی دل همراه با آنان باشد یا دل راضی بر انجام یا ترک آن عمل باشد در ثواب و عقاب شریک است به عنوان مثال اگر ما از عمق وجود بر کار یاران امام حسین – علیه السلام – در کربلا رضایت داریم و می گویم «یا لیتنا کنا معک» با توجه به این فرمایش امام نهم در ثواب یاران حضرت شریکم و همچنین اگر قصد و نیت ما یاری امام زمان – عجل الله تعالی فرجه الشریف- در زمان ظهور ایشان است و می گوییم «اللَّهُمَ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِه» به طور حتم در فضلیت یاوری حضرت شریکیم؛ اما اگر بر انجام معصیتی رضایت داشتیم و یا سکوت کردم که با آن سکوت تایید گنهکاران بود در عقاب آنان نیز سهیم هستیم.
حضرت باقر – علیه السلام – در این رابطه فرمودند: «خداوند متعال به شعیب وحى کرد که من صد هزار از قوم تو را عذاب مىکنم، چهل هزار نفر از اشرار آنها و شصت هزار نفر از اخیار آنها شعیب گفت: بار خدایا نیکان را چرا عذاب مىکنى فرمود: براى اینکه با بدان معاشرت کردند و در برابر گناه آنها سکوت نمودند[۲]. خیلی جای تفکر دارد از صدهزار مردم شصت هزار از خوبان بودند یعنی ۶۰ درصد عذاب شدند به سبب سکوت در برابر گناه!
امیرالمومنین در کلامی گهربار میفرمایند: «مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبِیحاً کَانَ شَرِیکاً فِیهِ[۳]؛ هر فردی کار زشتی را نیکو شمارد در آن عمل شریک میباشد.»
همچنین ایشان در جای دیگر مذمت این عده میفرمایند: «هر کس منکرى را مشاهده کند و با قلب و دست و زبانش از آن نهى نکند او یک مردهاى است که در میان زندگان حرکت مىکند[۴].»
فردی از امام رضا – علیه السلام – پرسید: به چه علت خداوند دنیا را (با تمامى مردم غیر از آنهایى که با حضرت نوح بودند) غرق نمود با اینکه در میان ایشان اطفال و مردمان بىگناه بودند؟
حضرت فرمودند: در میان آنها اطفال نبودند زیرا خداوند صلبهاى مردان و ارحام زنان ایشان را چهل سال (قبل) عقیم و نازا کرده بوده و نسلشان قطع شده بود، و غرق گردیدند در حالى که طفلى در میان ایشان نبود و خداوند هلاک نمیکند کسى را که گناه نداشته باشد، و (قسمت عمده آنها) غرق شدند از جهت تکذیب کردن پیغمبر خدا حضرت نوح را، و باقى آنها غرق گردیدند به سبب آنکه راضى بودند (چون سکوت نمودند و اعتراضى نکردند) بر تکذیب ایشان، زیرا هر که غایب باشد از امرى و راضى باشد به آن امر مانند کسى است که حاضر باشد و آن امر را انجام داده باشد[۵].»
ما در برابر کاهلی نماز دیگران و با بد حجابی عدهایی چه عکس العملی از خود نشان می دهیم؟ امسال که قسمتی از شعار سال، فرهنگ است ما در برابر فرهنگ های غربی غیر اسلامی که هر روز در جامعه و محیط پیرامونی در حالی گسترش است چه حرکتی انجام دادهایم؟ ما برای تهاجم، شبیخون و ناتوی فرهنگی چه قدم برداشتیم؟ ما برای احیاء سنت های فراموش شده اسلامی چه کردهایم؟ آیا قدمی برداشتهایم؟ ما برای تشویق، ترویج و تحکیم ازدواج جوانان چه نقشی ایفا کرده ایم؟
آثار سکوت در معصیت
در جهان اسباب و علل، کردار ناشایست انسان هاى آگاه به طور طبیعى و تکوینى در سرنوشت جامعه مؤثر است، شخص گناهکار، نه تنها زندگى خود را تباه مى کند بلکه جامعه را در سراشیبى انحطاط و سقوط قرار مى دهد.
قرآن کریم می فرماید:
«وَ اتَّقُوا فِتْنَهً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً[۶]؛ و از آسیب و بلایى که تنها به ستمکاران شما نمى رسد بترسید.»
” فتنه” در قرآن مجید در موارد متعددى بکار رفته گاهى به معناى آزمایش و امتحان و گاهى به معناى بلاء و مصیبت و عذاب آمده است این کلمه در اصل به معناى داخل کردن طلا در کوره است تا خوبى و بدى آن آشکار شود سپس به معنى آزمایشها که نشان دهنده چگونگى صفات باطنى انسانهاست بکار برده شده است، و همچنین در مورد بلاها و مجازاتها که باعث تصفیه روح انسان و یا تخفیف گناه اوست بکار مىرود.
در آیه مورد بحث” فتنه” به معناى بلاها و مصایب اجتماعى است که دامن همه را مىگیرد و به اصطلاح خشک و تر در آن مىسوزند.
و در حقیقت خاصیت حوادث اجتماعى چنین است هنگامى که جامعه در اداء رسالت خود کوتاهى کند و بر اثر آن قانونشکنىها و هرج و مرجها و ناامنىها و مانند آن به بار آید نیکان و بدان در آتش آن مىسوزند و این اخطارى است که خداوند در این آیه به همه جوامع اسلامى مىکند و مفهوم آن این است: افراد جامعه نه تنها موظفند وظایف خود را انجام دهند بلکه موظفند دیگران را هم به انجام وظیفه وادارند زیرا اختلاف و پراکندگى و ناهماهنگى در مسایل اجتماعى، موجب شکست برنامهها خواهد شد و دود آن در چشم همه مىرود، من نمىتوانم بگویم چون وظیفه خود را انجام دادهام از آثار شوم وظیفهنشناسىهاى دیگران بر کنار خواهم ماند چه اینکه آثار مسائل اجتماعى فردى و شخصى نیست.
این درست به آن مىماند که براى جلوگیرى از هجوم دشمنى، صد هزار نفر سرباز نیرومند لازم باشد اگر عدهاى مثلا پنجاه هزار نفر وظیفه خود را انجام دهند مسلما کافى نخواهد بود و نتایج شوم شکست هم وظیفهشناسان را مىگیرد و هم وظیفهنشناسان را، و همانطور که گفتیم خاصیت مسائل جمعى و گروهى همین است.
این حقیقت را به بیان دیگرى نیز مىتوان روشن ساخت و آن اینکه: نیکان جامعه وظیفه دارند که در برابر بدان سکوت نکنند اگر سکوت اختیار کنند در سرنوشت آنها نزد خداوند سهیم و شریک خواهند بود.
چنان که در حدیث معروفى از پیامبر نقل شده که فرمودند:
«ان اللَّه عزوجل لا یعذب العامه بعمل الخاصه حتى یروا المنکر بین ظهرانیهم و هم قادرون على ان ینکروه فاذا فعلوا ذلک عذب اللَّه الخاصه و العامه ؛خداوند عزوجل هرگز عموم را به خاطر عمل گروهى خاص مجازات نمىکند مگر آن زمان که منکرات در میان آنها آشکار گردد و توانایى بر انکار آن داشته باشند در عین حال سکوت کنند در این هنگام خداوند آن گروه خاص و همه توده اجتماع را مجازات خواهد کرد.»
از آنچه گفتیم روشن مىشود که این حکم هم در زمینه مجازاتهاى الهى در دنیا و آخرت صادق است، و هم در زمینه نتایج و آثار اعمال گروهى و دسته جمعى.[۷]
[۱] . تحف العقول، النص، ص: ۴۵۶
[۲] . مشکاه الأنوار / ترجمه عطاردى، ص: ۴۵.
[۳] . بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۷۵، ص: ۸۲.
[۴] . مشکاه الأنوار / ترجمه عطاردى، ص: ۴۵.
[۵] . علل الشرائع / ترجمه مسترحمى، النص، ص: ۷۵.
[۶] . انفال/ ۴۵.
[۷] . تفسیر نمونه، ج۷، ص: ۱۳۰.