سخنرانی حجت الاسلام فرحزاد؛ عاق والدین و قطع رحم
«قال الله تبارک و تعالی: قَالُواْ يَأَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئينَ، قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبىِّ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ »[1]
آیا ما میتوانیم از دیگران التماس دعا کنیم؟ دلیل قرآنیش همین آیه است.
بزرگترین گناه در روایات
در روایات داریم که دو گناه است خیلی بزرگ هستند. برادرهای حضرت یوسف(ع) هر دوتای این دو گناه را انجام دادند. یکی گناه عاق والدین است. یعنی انسان کاری بکند؛ که پدر و مادرش را اذیت و ناراحت کند. اطاعت پدرو مادر، در غیر نافرمانی خدا، لازم است. یعنی اگر امر به مخالفت خدا دادند؛ اجابت کردن امرشان حرام است. والا حتی اگر پدر و مادر راضی نباشند؛ حرام است که مستحبات را انجام بدهی. اگر پدرو مادر راضی نباشند؛ سفر زیارتی هم بروی سفرت سفر معصیت است. باید نمازت را کامل بخوانی.
خسارت شدید عاق والدین
امام صادق(ع) فرمود: «يُقَالُ لِلْعَاقِّ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّي لَا أَغْفِرُ لَكَ» خدا می فرماید: به عاق والدین بگو: هر کار ثوابی، میخواهی انجام بدهی انجام بده؛ تو در آتش جهنم هستی. خدا تو را نمیآمرزد. چون دل کسانی را شکسته که وجودش از آنها است. باید برود دل پدر و مادرش را راضی کند. اگر هم مردند؛ این قدر برای آنها خیرات بدهد؛ که دلشان در اون دنیا نرم بشود و ببخشند. «وَ يُقَالُ لِلْبَارِّ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّي سَأَغْفِرُ لَك» [2] به کسی که به پدر و مادرش نیکی می کند؛ دلشان را شاد می کند. همیشه در خدمت پدرومادرش است. بگو که هر کاری که انجام می دهی بده تو در بهشت هستی.
مسلمانی فقط به زبان نیست؛ باید به همراه عمل باشد. یک مادری فوت کرد. یکی از پسرهایش می گفت: وقتی مادرمان زنده بود یکی از برادرهایم چهار سال یک سر به این مادرمان نزده بود حتی یک تلفن هم نکرد.
اهمیت احترام به والدین در اسلام
چند چیز است که استثنا ندارد. یکی احترام به پدر و مادر است. حتی اگر کافر هم باشند؛ باید احترامشان کرد. روایت داریم: نجس تر و پلید تر از دشمن اهل بیت، کسی در عالم نیست. «لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْكَلْبِ وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتَ أَنْجَسُ مِنْهُ» [3] دشمن اهل بیت از سگ و خوک و کافر هم نجستر است. سئوال کردند: آقا پدر و مادر ما یهودی، نصرانی، کافر، دشمن، اهل بیت است؛ آیا میتوانم اذیتشان کنم؟ حقشان را پامال کنم؟ فرمودهاند: نه باید احترامش را بگیری فعلا پدر و مادرت است. متوکل که از خبیثترین خلفای بنی عباسی بود چه قدر جسارتها به اهل بیت ما کرد. آب بست که قبر امام حسین(ع) را خراب کند. آب رو قبر امام حسین(ع) نرفت. همان طور دور قبر جمع شد. گاو فرستاد که قبر امام حسین(ع) را شخم بزنند؛ که گاوها جلو نرفتند. پسر متوکل، از دوستان امام هادی(ع) بود؛ به حضرت عرض کرد: که آقا اجازه میدهید که من پدرم را ترور کنم؟ فرمودند: نه شما این کار را نکنید اگر این کار را بکنید عمرت کوتاه می شود.
ما باید نوکر امام زمانمان باشیم. وقتی میفرماید: اگر پدر ومادرت کافر و دشمن ما اهل بیت هم هستند باید احترامشان را بگیرید. باید اطاعت کرد. أطع الوالدين و لو كانا كافرين [4]می فرماید: پدر و مادرت را اطاعت کن ولو این که کافر باشند چون تو وجودت ازاین پدر و مادر است. دستورات اسلام واقعا خیلی عجیب است. حالا به پدر مادری که مسلمان باشند؛ باید چقدر احترامشان کرد؟
اهمیت صله رحم
یکی دیگر از گناهانی که جرمش خیلی سنگین است قطع رحم است. که انسان با فامیلش قطع رحم بکند. حداقل انسان با یک سلام و تلفن با آنها صله رحم بکند. روایت داریم: خدای متعال وقتی بهشت را خلق کرد بهشت را معطر کرد. مهمان خانه خداست؛ همه چیز بهشت مرتب است. بوی بهشت از مصافت چند صد سال راه اطراف بهشت پخش می شود. تو روایت است که افرادی هستند نه تنها بهشت نمیروند بلکه بوی بهشت هم به مشام آنها نمی رسد. یعنی از فرسخها راه از بهشت فاصله دارند. آنها کسانی هستند؛ که در دنیا عاق والدین و قاطع رحم بوده اند. " به قول یک بزرگی، اگر کسی درست بتواند بهشت را وصف بکند؛ و شنونده هم درست بشنود؛ یک لحظه هم تو این قفس تن نمیمانیم همان طور که در روایت هست: وقتی امامها بهشت را توصف کردند؛ طرف شیحهای زد و روحش از بدنش جدا شد. روحش پرواز کرد بهشت رفت. "
گناه زشت برادران یوسف علیه السلام
روایت داریم امام سجاد(ع) فرمود: خدا قطع کننده رحم را در سه جای قرآن لعنت کرده است. برادران حضرت یوسف(ع) این دو گناه را انجام دادند هم پدرشان را اذیت کردند برادرشان حضرت یوسف(ع) را چهل سال از پدر جدا کردند چه شکنجهای از این بالاتر هم با پدر و هم با برادرشان قطع رحم کردند. آوردند برادرشان را به چاه انداختند و آمدند؛ پیراهن بردارشان را خونی کردند؛ آمدند و گریه دروغی کردند و مدرک دروغی آوردند و جاءوا اباهم عشائا یبکون پیراهن خون آلود دروغی را آوردند. گفتند: بابا گرگ یوسف را دریده است آدم دروغ گو زود لو می رود. گفت عجب گرگ خوبی بوده، که یوسف(ع) را خورد، ولی پیراهنش را پاره نکرده است. پدر فهمید که این بلا است فصبر جمیل فهمید که به فراق یوسف(ع) مبتلا شده، باید صبر کند.
هنوز خانوادههای هستند؛ که از جنگ تحمیلی از فرزندانشان خبری نیست. نمیدانند که شهید شدهاند؛ یا زندهاند.حضرت یعقوب(ع) از فراق یوسف(ع) چهل سال گریه کرد. قدش خمیده ، مویش سفید شد. قرآن می گوید: وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظيمٌ [5] یعنی از فراق یوسف(ع) آن قدر گریه کرد؛ که چشمش کور شد. شما گناهی به این بزرگی پیدا میکنید، که پدر آدم پیامبر باشد و چهل سال خون به دل پدر بکند. یک کاری کردند، برادر چهل سال از خانه دور شد. و بعد برادر را پیدا کردند، و پشیمان شدند.
عظمت و کرامت شب جمعه
دعای کمیل می فرماید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ خَطِيئَةٍ أَخْطَأْتُهَا [6] خدایا هر گناهی که کردم من را ببخش. روایت است هر شب و روز جمعه، شش صد هزار نفر آمرزیده می شود.
درخواست دعا از دیگران
آیا جایز است، که ما به دیگران التماس دعا بگوییم؟ میگویند: یک عالم و آیت اللهی رو کرد به رعیت و کشاورزی گفت: التماس دعا کشاورز گفت: آقا عالم هم به آدم عوام التماس دعا می گوید؟ عالم گفت: بله پیامبر(ص) ما هم به امتش گفت التماس دعا کرده است. فرموده، به محمد و آل محمد صلوات بفرستید صلوات یعنی خدایا لطف و برکاتت را بر پیامبر و آلش نازل کن فرج آنها را نزدیک کن در این دعای توسلی که می خوانیم می گوییم: يَا وَجِيها عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ [7] یعنی تویی که پیش خدا آبرو داری ما را شفاعت کن. از خدا بخواه، که ما را ببخشد. گاهی ما خیلی آلودهایم، نفسمان بالا نمی رود. ولی از معصوم قبول میکنند.
قبولی توبه در شب جمعه
پسرهای حضرت یعقوب(ع) آمدند پیش پدر گفتند: ای پدر شما به ما دعا بکنید؛ خدای بزرگ گناه بزرگ را هم می تواند ببخشد. قرآن می فرماید: گفت من بعدا استغفار می کنم. چرا در همان موقع دعا نکرد؟ امام صادق(ع) فرمود: حضرت یعقوب(ع) می دانست جرم و گناه اینها خیلی بزرگ است. باید موقعی دعا کند که به استجابت نزدیک باشد. موقعی که اینها درخواست دعا کردند وسط هفته بود گفت صبر کنید که شب جمعه بشود. چون شب جمعه دعا و توبه زودتر مستجاب میشود. شب جمعه، دعا کرد. و دعایش مستجاب شد. کسی مثل برادرهای حضرت یوسف(ع) که چهل سال آه و ناله پدر و برادر پشت سرشان بود، اما شب جمعه آمدند توبه کردند قبول شد.
اهمیت یاد اموات در شب جمعه
شبهای جمعه یک خلوتی با خدا داشته باشید. به یاد اموات باشید. محدث قمی نوشته است. امیر خرسان را خواب دیدم؛ گفت: این استخوانهای که جلوی سگها میاندازید به نیت من بیندازید من به همانها هم محتاج هستم. پدر و مادرها اگر روحشان آزاد باشند؛ میآیند بالا سر بچههاشان می گویند بچه به فکر ما باشید؛ این خانه و زندگی را ما برای شما محیا کردیم. انفاق نکردیم، شما بکنید. این قدر شب جمعه بیاید که ما زیر خاک باشیم خوشا به حال کسی که در این دنیا دستی بالا کند؛ یک کاری برای خودش بکند.پیامبر(ص) فرمود: اف باد بر آن مسلمانی که در هفته یک روز برای آخرتش کار نکند عمرش تمام می شود.
زیارت امام حسین علیه السلام در شب جمعه
یکی از آداب شب جمعه زیارت امام حسین(ع) است هر شب جمعه مستحب است. علمای نجف بعضیها هر شب جمعه، پیاده میرفتند کربلا چه کرده امام حسین ما نمی فهمیم.
دلهای همه خدا پرستان
کانون محبت حسین است
داستان حاج عباس چاوش خوان و زیارت امام حسین علیه السلام در شب جمعه
این حسین(ع) کیست که عالم همه دیوانه اوست
نوشتند در شمال یک حاج عباس چاوش بود که برای خود هیئتی داشته است. مردم جمع میشدند؛ عزاداری میکردند. و سالی هم یک بار هیئتش را به کربلا میبرد. پرچمش را بلند می کرد و چاوشی میکرد. "هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله" مردم حرکت می کردند پیاده کربلا می رفتند. (هر قدمی که برای زیارت امام حسین(ع) برمی داری روایت است که ثوابش یک حج عمره است.) یک سال حاج عباس وضعش خوب نبود گفت: من امسال کربلا نمی روم. رفقا مشکلش را حل می کنند. خلاصه راهش می اندازند. پرچم را بلند می کند و شروع به چاوشی می کند قافلهای را به سوی کربلا با پای پیاده راه می اندازد. روز پنج شنبه به نزدیکیهای کربلا میرسند گفتند: اینجا استراحت کنیم فردا راه میافتیم. یکدفعه متوجه میشوند؛ که امشب شب جمعه است. مستحب است که امشب در کربلا باشیم. یک وقت چراغ های گلدستهها و حرم امام حسین(ع) از دور روشن می شود. دل اینها خیلی شور بر می دارد. حاج عباس میگوید: اگر امشب شب جمعه نبود؛ این جا استراحت می کردیم ولی می دانید امشب شب جمعه است امشب برای زوار امام حسین(ع) برات آزادی از جهنم صادر می کنند. اینها را حرکت می دهند با بدن خسته کربلا میآیند. می گوید: اگر برویم کاروانسرا همه خسته اید، میخوابید. اول برویم حرم امام حسین زیارت کنیم بعد برویم استراحت کنیم. با خستگی و کوفتگی می روند زیارت می کنند و نماز می خوانند. حاج عباس میگوید: خوب است که روضه هم بخوانیم می گوید: من کتاب روضهام را میگیرم هر روضهای که آمد می خوانم. دست میاندازد از قضا روضه حضرت علی اکبر(ع) میآید. (قبر شش گوشه امام حسین(ع) پایین پایش قبر فرزند گرامیش حضرت علی اکبر(ع) است به خاطر این قبر شش گوشه است حتی در دفن هم این ادب مراعات شده است) شروع می کند به روضه خواندن و مردم هم گریه می کنند. بعد آمدند در کاروانسرا خوابیدند. فردا که از خواب بیدار شدند دیدند که حال حاج عباس خیلی منقلب است علتش را پرسیدند. گفت دیشب خواب عجیبی دیدم گفتند چی دیدی؟ حاج عباس می گوید: در عالم خواب دیدم که یک کسی در را میزند. آمدم در را باز کردم دیدم یک غلامی است. گفت: من غلام و نوکر امام حسین(ع) هستم. یک پیامی از امام حسین(ع) برای شما دارم. گفتم چه پیامی گفت: اهل قافله را بیدار کن آقا امام حسین(ع) میخواهند؛ به دیدارشان بیایند. گفت: من در عالم خواب منقلب شدم اهل قافله را بیدار کردم. گفتم: مودب بشینید که آقا امام حسین(ع) می خواهد به دیدار شما بیاید. گفت بیدار شدید و نشستید. یک وقت دیدیم که کاروانسرای ما روشن شد و امام حسین(ع) به دیدار ما آمدند. ما خیلی خوشحال شدیم آقا فرمودند: که من به خاطر چند چیز آمدم یکی اینکه از راه دور آمدید و زحمت کشیدید آمدم تشکر کنم. ثانیاً در شمال که هیئت دارید یک پیر مردی است کفشهای عزادارهای من را جفت می کند سلام من را به او برسانید. سوم اینکه آمدم بگم حاج عباس اگر این دفعه در شب جمعه به زیارت من آمدید؛ در کنار قبر من هر روضهای خواستید بخوانید بخوانید اما حاج عباس از تو تقاضا می کنم روضه علی اکبر(ع) را نخوانید. گفتم: آقا مگر روضه علی اکبر(ع) اشکال دارد فرمود: حاج عباس شبهای جمعه مادرم فاطمه زهرا(س) مهمان من است دیشب که روضه فرزندم را خواندید مادر(س) آن قدر ناله کرد گریه کرد از هوش رفت. طاقت شنیدن روضه علی اکبرم(ع) را ندارد.
ذکر مصیبت حضرت علیه اکبر علیه السلام
عرض کنیم بی بی جان شما طاقت شنیدن روضه فرزند جوانتان را نداشتید. اما چه گذشت به دل فرزندتان ابا عبدالله(ع) وقتی ناله علی بلند، بابا جان دیگر من هم رفتم خداحافظ یک وقت رنگ از چهره حضرت(ع) پرید آقا آمدن کنار بدن قطعه قطعه علی نشست روی زمین
بیش از این بابا دلم را خون نکن
زاده لیلا مرا محزون نکن
تو سفر کردی و آسودی ز غم
من در این وادی گرفتارغمم
چه کند دل پدر آرام بشود یک وقت دیدند خم شد و صورت به صورت علی صدا زد علی جان رفتی و آرام شدی اما پدرت حسین غریب و تنهاست.
پی نوشت ها
[1] .یوسف: 97،98
[2] .همان.
[3] . بحارالأنوار، مجلسی، 78، 47.
[4] . جامع الأخبار، تاج الدین شعیری، 84.
[5] . يوسف : 84
[6] . مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، 1، 63.
[7] . مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، 1، 10.