«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
عرض ادب و عرض تسلیت به ساحت مقدّس حضرت بقیة الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ زِیارَتَهُ و الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مسئلهی نفاق و منافقین در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
یکی از سختیهای بسیار مهم عصر نبوّت، بعد از مبارزه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با یهود و قریش، مسئلهی نفاق بود. اگر بنا بر این بود که برای آوردن اسلام میخواستند شروط زیادی بگذارند، اسلامی برقرار نمیشد. پانزده سال که از شروع نبوّت گذشت، همهی لشگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در احد سیصد و چند نفر هستند، بدون هیچ شرط و پیششرط و فقط با یک شهادتین.
در شرایطی که دژهای مستحکم یهود پابرجا بود و قریش هم کوه کوه طلا داشت، یک نفر میخواست مردم را نجات بدهد. شرایط اینطور نبود که بتواند خیلی در ورود سختگیری کند، این کار از نظر تربیتی هم اشکالاتی بهمراه داشت، یعنی دیگر تفتیش عقائد در اسلام باب میشد.
هر کسی شهادتین میگفت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعنوان مسلمان میپذیرفتند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میدانستند که بعضیها مانند مغیرة بن شعبه لعنت الله علیه و امثال او جنایت میکنند، در قبیلهای دزدی میکنند، در جایی قتل میکنند، بعد میآیند و شهادتین میگویند. حتّی وحشی ملعون که حضرت حمزه سیّدالشهداء علیه السلام را کشت، ولی راهی نبود و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باید راه را برای تربیت باز میکردند. هرکسی که شهادتینگو بود…
برای بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم برای غیرمعصومان راهی نبود که بخواهند دلها را تفتیش کنند، بایستی همین شهادتین را میپذیرفتند.
ابتدای کار که پول و قدرتی نبود نفوذ منافقین کمرنگ بود، در مکه هم بودند ولی هنوز جمعیت نداشتند، وقتی به مدینه رسید و مسلمانان در بدر پیروز شدند، تاریخ نشان میدهد هنگامی که به احد رسید یک سوم لشگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم لشگر را خالی کردند.
اگر شما میخواهید بدانید بحران در یک حکومت یعنی چه، نگاهی به چپ و راست خودتان بیندازید و فکر کنید یک نفر از هر سه نفر نفاق داشته باشد، اگر از هر سه نفر یک داعشی در یک جلسه باشد، ببینید شما دیگر آرامشِ نشستن و گوش دادن به بحث ندارید.
این برای جنگ احد است، هنوز نه غنیمت آنچنانی آمده است، نه قدرتی آمده است. دشمن با نفاق وارد میشود. این بحث نفاق آنقدر مهم است، ابعاد این بحث خیلی گسترده است و بنده میخواهم یک جلسه به این موضوع بپردازم و به قیام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای افشاءگری ایشان، میخواهم گوشهای از این بحث را عرض کنم وگرنه بحث خیلی گسترده است. اگر قرار باشد فقط آیات نفاق را بخوانیم و ترجمه کنیم یک دهه یا بیشتر زمان میبرد.
در شرایطی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمدهاند، ثروت از یک طرف، قدرتهای دیگر از یک طرف، وقتی احتمال دادند که ممکن است موفق بشود سیل نفاق هم جدّی شد، زمان بدر هم بود، در ماجرای بدر هم، سر جای خود معلوم است که گرای لشگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در مدینه به ابوسفیان دادهاند، یعنی منافقین در همان بدر هم در مدینه بودند که هنوز جنگی صورت نگرفته بود و کسی فکر نمیکرد سیصد سرباز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در بدر در برابر هزار گلادیاتور کفار موفق بشوند، یعنی فکر نمیکردند که اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در یک لشگر باشند یعنی چه، کفار متوجه این امر نبودند و هنوز تجربه نداشتند.
با این حال در مدینه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در دوره بدر نفاق بود، لو دادند، دیگر در احد سی درصد شده بودند. هرچه جلوتر آمد و قدرت بیشتر شد قوّت منافقین هم بیشتر شد. هرچه قدرت بیشتر بشود منافق پوشیدهتر و پیچیدهتر عمل میکند. کار به جایی رسید که دیگر اختلال رسمی در کار ایجاد میکردند.
در یک حکومت مقتدر، مثلاً در پایتخت یک حکومت مقتدر، یک مرکزی که رسماً به دنبال هدم مرکز فرماندهی حاکمیت باشد شکل نمیگیرد، ولی مسجد ضرار در مدینه… مدینه جای خیلی کوچکی است، خود مدینه که جمعیتی نداشت، درواقع یک روستای بزرگ است، یا یک شهرک خیلی کوچک بوده است. یعنی پایگاه رسمی زدند، نه بتپرستان! داخل جبهه اسلام این کار را کردند.
طوری که رفتار میکردند شرایط نبود، وقتی بنای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم بر لو دادن منافق نبود، ولی وقتی یک منافق به نام عبدالله بن اوبَی لو رفت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم او را محاکمه نکردند و فقط او خانهنشین شد، مردم هم تقاضای محاکمه نداشتند، چون او آدم صاحبنفوذی بود و شاید میتوانست دعوای اوس و خزرج را حل کند، منتها وقتی رحمة للعالمین آمدند کار و بار او تخته شد و خیلی تلاش کرد.
آیات قرآن کریم را ببینید که منافقان چطور تهدید میکنند. وقتی من «منافقان» میگویم، نه کفار، یعنی کسانی که در مسجد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پشت سر حضرت نماز میخوانند، ببینید چطور تهدید میکنند، که روزگار شما را سیاه میکنیم!
فهم این موضوع برای ما سخت است که زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یک مسلمانی بگوید ما فلان و فلان میکنیم.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم در خطبه فدکیه خطاب به آن فرد فرمودند، «تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ» در به در به دنبال این میگشتید که نقطهی ضربه را پیدا کنید.
مثلاً سوره فتح را ببینید، به همین موضوع اشاره کرده است، بعد خدای متعال میفرماید: «عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ».[4]
یعنی اینطور نبود که مثلا جبهه دشمن ما را در مرز تهدید کند، مسلمانان در مسجد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت را تهدید میکردند! یعنی درواقع مسلمان نبودند و منافق بودند. فکر نکنید اینها آدمهای تابلویی بودند، نخیر! خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند: «لَا تَعْلَمُهُمْ»،[5] ای پیغمبر! تو هم اینها را نمیشناسی. یعنی تو هم با عقل بشری خودت، ولو اینکه اعقل عقلا و نابغه دهر هستی و در عالم وجود نظیر نداری و عقل تو از جمیع عقل همهی انبیاء بالاتر است نمیتوانی تشخیص بدهی، «لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُم»، یعنی اگر توی پیغمبر هم منافق را میشناسی به اعلام وحی من است که میشناسی.
چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بغیر از عقلی که ما هم داریم، البته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به کمال دارند، حسی که ما هم داریم و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم به کمال دارند، گوش و چشم دارند و شواهد و مدارک را به کمال میبینند، وحی هم دارند که ما نداریم. ای پیغمبر! با ابزارهای یک انسان عادی «لَا تَعْلَمُهُمْ»، نمیتوانی اینها را بشناسی، یعنی اینقدر پیچیده و پوشیده عمل میکنند، یعنی ظاهرا دلسوز هستند. وقتی لشگر مسلمین شکست میخورد اینها در مقابل مردم گریه میکردند، سوره مبارکه توبه را ببینید، پشت سر میخندیدند و میگفتند کمرشان شکست و حالشان گرفته شد! طوری حرف میزدند که کسی شک نمیکرد، بلکه خیلی از مردم ممکن بود به اینها معجب باشند، «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ»،[6] عجب! فکر نکنید که یک مشت انسان شاخدار لااوبالی ظاهری بودند، نه! ظاهر را خوب حفظ میکردند و در همه جا بودند، ولی به مرور شروع کردند به حرف زدن، میگفتند میرویم و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را فریب میدهیم، میرویم و خبر دروغ میدهیم، بعد هم میگفتند او خوشباور است.
بنای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم بر این نبود که افشاءگری بفرمایند، این بحث آنقدر مهم است که داریم فقط در زمان حضرت حجّت ارواحنا فداه حضرت «یحکم بالحق» و اجازهی نفاق نمیدهند. یعنی ان شاء الله وقتی قدرت حضرت مسلط بشود ممکن است بفرمایند فلانی را بیاورید و محاکمه کنید که او منافق است.
در زمان بقیه ائمه علیهم السلام منافق باید آثار ظاهری داشته باشد، اینقدر مهم است، یعنی حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف نمیتوانند آن حکومت عدل الهی را برپا کنند الا اینکه کمر این منافقین را بشکنند، کار سخت و پیچیده و پوشیده است.
کسی نمیدانست، کسی تشخیص نمیداد، شما از کجا میخواهید باطن من را بشناسید؟
«وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ»، یک عده منافق عرب بادیهنشین هستند که تابلو هستند، با ادبیات امروز یعنی سوتی میدهند، مهم هم نیستند، اینها سرباز صفر و سیاهی لشگر و اعرابی هستند، خدای متعال به این اعراب بادیهنشین میفرماید: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا»،[7] وقتی جمعیت زیاد باشد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمیتوانند برخورد کنند، صریح قرآن کریم است که میفرماید بگو شما ایمان نیاوردهاید، فعلا تسلیم شدهاید و فقط شهادتین گفتهاید، به این صراحت! «وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ». اما نمیشود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بروند و اینها را بگیرند.
دور از محضر همه عزیزان، فرض کنید اگر چهل درصد از این جمعیت داعشی باشد که از بیرون هم حمایت میشوند، اگر شما به جمعیت دست بزنید هم جنگ داخلی میشود و هم از بیرون آتش میریزند، کار ساده نیست.
عزیزی که زمان جنگ فرمانده بخشی از جبهه غرب ایران بود میگفت: شب عملیات من میدیدم که خمپارهها مستقیم به سنگر ما برخورد میکند، مطمئن شدم کسی از این نزدیک در حال گرا دادن است. من هم شروع کردم به بررسی کردن بیسیم، دیدم یک نفر فارسی حرف میزند، شناختم که سرهنگ فلانی بود، شب گذشته این جانشین فرماندهی جایی بود که با یکدیگر در اتاق عملیات بودیم، این همهی نقاط استراتژیک ما را میشناسد.
اشتباه کردم و پشت بیسیم به او گفتم الآن میآیم و پدر تو را درمیآورم، بیسیم را گذاشتم و دویدم، وقتی داخل رفتم دیدم نیست، فرماندهی او بود، گفتم: فلانی کجاست؟ گفت: فلانی که مرخصی است! پرسیدم: از چه زمانی؟ گفت: ده روز است! گفتم: شب گذشته باهم در اتاق عملیات بودیم، گفت: نه!
متوجه شدم که این هم با اوست.
حال لحظه عملیات چکار میکردم؟ آیا به سربازها میگفتم فرماندهی یک طرف ما خائن است؟ آیا میشد بگویم؟
ما آن عملیات را با دندان روی جگر و همراهی… سربازان آن جریان که دشمن نبودند، نمیدانستند، ولی آن دو نفر فرماندهی آن بخش آدم دشمن بودند.
او به من گفت که من آن زمان فهمیدم که چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در بعضی مواقع امکان افشاءگری نداشتند، در آن شرایط اگر من حرف میزدم اوضاع بدتر میشد و قیچی میشدیم.
پیچیده و پوشیده و کاربلد بودند. «وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ»، اینها که اصلاً اعراب و منافق هستند، خدای متعال هم میفرماید «وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ». چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با اینها نمیجنگند؟ برای اینکه نمیشود با همه جنگید، نمیشود با یک جمعیت زیاد جنگید، آن هم یک جنگ داخلی، اینکه ما با دیگران در یک مرز بیرونی بجنگیم، ضمنا «مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ» حرفهایها داخل مدینه هستند، اینها را چکار کنیم؟ چه کسانی اینها را میشناسد؟ موضوع را ساده نگیرید، چطور باید اینها را میشناختند؟ کسی بجز معصوم اینها را نمیشناخت، مگر اینکه کسی از علائمی که معصوم داده باشد یا اخبار معصوم باخبر شده باشد، وگرنه کسی نمیشناخت، چطور تشخیص میدادند؟
الآن اگر یک عامل دشمن بین ما باشد، اصلا بعید ندانید، بعضی از خرابکاریهایی که در کشور می-شود معلوم است که عوامل دشمن در خیلی جاها هستند، آیا شما جرأت میکنید به یکی از این عزادارها بهتان بزنید؟ چهرهها را ببینید، همه سیاهپوش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند، اکثریت مطلق هم آدمحسابی هستند، انسان جرأت میکند به چه کسی بهتان بزند؟ دیندار احتیاط میکند، علم غیب هم که نداریم، من در این میان به چه کسی بهتان بزنم؟
آن هم آنقدر پیچیده است که خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرماید: «لَا تَعْلَمُهُمْ»، از آن طرف علائم منافقین این است که در دل مردم را خالی میکنند، مرجفون هستند، خدای متعال تهدیدهای سنگین کرده است، حتّی خدای متعال اعلامِ جنگ کرده است، ای پیغمبر! «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ».[8]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چطور با اینها بجنگند؟ جنگ با کفار جنگ سخت است، میرویم و با کفار میجنگیم و تیر میاندازیم، با منافق چطور؟ منافق که در دشمن نیست، منافق بین خودمان است، منافق که نیزه نمیزند، منافق در دلها را خالی میکند، ارجاف میکند، ترس ایجاد میکند، ناامید میکند، از دشمن میترساند، منافق رسانهای میجنگد، بایستی منافق را چکار کرد؟ فاش کردن منافق هم خطرناک است، «يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ»،[9] منافقین میترسیدند که آیه و سورهای در موردشان نازل بشود، اما اگر نازل میشد مانند گربهای که زیرپله گیر کرده است واکنش نشان میدادند، تا بتواند فرار میکند که معلوم نشود، اما اگر لو برود حمله میکند، اگر حمله کند… مگر کشور اسلامی چقدر جمعیت و نیرو و سرباز داشت؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سالهای آخر به تعداد سربازان خود حتی کفش هم نداشتند، بعضیها را بدلیل نداشتن کفش از جنگ معاف کردند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که عده و عُده نداشتند.
اگر شما میخواهید معجزه را ببینید و ببینید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چه کردهاند که هزار و چهارصد سال است چیزی از اسلام اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مانده است، این اصلاً مثل معجزه میماند، آنها هم در حال اقدام کردن هستند، آنها هم دوست ندارند به نقطهای برسد که کشف سِر بشود، اگر این موضوع رخ بدهد آنها هم باید اقدام کنند و این نقطهی عملیات است، مانند کسی که میخواهد انتحاری بزند، او دوست دارد که کسی او را تا لحظه انفجار لو ندهد، اگر کسی او را لو بدهد او همان لحظه اقدام میکند، هر کدام از اینها مانند یک انتحاری بودند، شرایط هم در مدینه بگونهای بود که مردم مدینه نمیگفتند یا رسول الله! حداقل این منافقی که لو رفته است را مجازات کنید.
منافقین و مسجد ضرار
مسجد درست کردند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مسجد را خراب کردند. شما بروید و تاریخ را بگردید و ببینید اهالی آن مسجدی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مسجد ضرارشان را خراب کرد چه کسانی بودند. مسجد ساختن که کار یک نفر و دو نفر نیست، از بیرون که کارگر نمیآوردند، خودشان میساختند، مسجد آن زمان هم که مانند الآن نبود و سقف هم نداشت، اما چه کسانی این مسجد را ساختند؟ آیه دارد، اما چه کسانی بودند؟ اگر پیدا کردید!
تمام عوامل ارتباطی با آینده را از بین بردند، شبکهای عمل میکردند. شما بروید و بررسی کنید، سوره مبارکه توبه را ببینید، آیات مسجد ضرار را ببینید، آیه دارد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ساختمان مسجد را خراب کردهاند، اما چه کسانی این مسجد را ساخته بودند؟ چند نفر از اینها را میشناسید؟ اگر نامی هم بردند طوری است که اصلاً معلوم نیست او کیست!
منافقین و جنگ تبوک
کار خیلی پیچیده بوده است، کار به جایی رسید که نزدیک تبوک که یک جنگ مهمی با روم بود، میخواستند نهصد کیلومتر راه بروند، آن هم بدون ابزار و امکانات جدی.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نگران این بودند که اگر برویم و برگردیم مدینهای در کار نباشد و زن و بچهای در کار نباشند. عدهای از منافقین هم ترسیده بودند و گفتند ما از اینجا تا تبوک برویم و ناگهان گرفتار امپراطوری روم بشویم، حال بیا و ثابت کن که ما اصحاب پیامبر نبودیم. یعنی چون جنگ مهم بود جا زدند. در جنگهایی مثل احد میگفتند میآییم و وسط راه میرویم، چون راه نزدیک بود، ولی آنجا دور بود. از طرفی ممکن بود بخواهند اقدامی کنند. بعضی از آنها آمدند و گفتند که ما نمیخواهیم بیاییم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم اجازه دادند. بین المحذورین، چرا بین المحذورین؟ چون اگر در مدینه میماندند مدینه به خطر میافتاد، اگر میآمدند هم سپاه را متفرق میکردند.
وقتی خدای متعال خواست اینها را توبیخ کند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ»،[10] چرا اجازه دادی در مدینه بمانند؟
خیلیها در اینجا خیال کردند که خدای متعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را توبیخ کرده است، چون بعد از آن میفرماید که اگر آمده بودند، اگر اجازه نداده بودی بعضی از اینها نمیآمدند و آشکار میشد که منافق هستند.
یعنی بیشتر کسانی که اذن گرفتهاند نیایند اذن شرعی نداشتند، اینها منافق بودند.
خیلیها در تاریخ به دستانداز افتادهاند و گفتهاند که نعوذبالله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اشتباه کردهاند و خدای متعال ایشان را توبیخ کرده است.
شخصی در کشور جسارتی به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین میکند، مثلا ما میگوییم «آقای دادستان کل کشور! جمع کن! این چه وضعی است؟»، این که کاری نکرده است، درواقع به این میگویند که او حواس خودش را جمع کند. یعنی به در میگویند که دیوار بشنود، در این عمل هم توبیخ است، اگر آنها را خطاب قرار بدهد رحمت الهی است، آنها را خطاب قرار نمیدهد، در این ادبیات تهدید وجود دارد. «چرا اجازه ندادی نیایند؟ که اگر نیامده بودند معلوم بود که منافق هستند»، اما آیات بعد نشان میدهد، فرمود: «لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا»[11] اگر آمده بودند لشگر را از هم متلاشی میکردند. یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعنوان فرمانده کل قوا درست عمل کردهاند و نگذاشتند بیایند. «لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا»، یعنی اوضاع اینقدر پیچیده است که لشگر بپاشد یا مدینه بپاشد!
اوضاع آنقدر پیچیده بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در مدینه نگه داشتند.
آنها آنقدر پررو بودند که دوست ندارد علی را ببیند، برای همین او را در مدینه گذاشت!
با اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در همهی جنگها فرمانده هستند.
شما ببینید باید چقدر وقیح باشند و اوضاع چقدر در دستشان باشد که امید اختلافافکنی بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشته باشند! همانطور که اشعث آمد تا به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رشوه بدهد! باید چقدر احساس قدرت کند که بگوید او را هم میخریم، یا باید چقدر احساس قدرت کنند که بگویند نعوذبالله بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اختلاف میاندازیم.
گفتند پیامبر چون دوست ندارد علی را ببیند گفت در مدینه بمان. که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای مرتبهی چندم حدیث «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنّه لانَبیّ بَعدی» را فرمودند.
در همین تبوک گفتند که علی در مدینه است و شتر پیغمبر را از بالای کوه به پایین میاندازیم. چنین اتفاقی افتاد. اسامی اینها چیست؟ چه کسانی بودند که میخواستند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ترور کنند؟
شما فکر کنید حلقه امنیتی مرحوم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه که میخواهد امام را از فرودگاه به بهشت زهرا سلام الله علیها ببرند بگویند که میخواهیم ماشین را در چالهای در مسیر بیندازیم. اینها چه کسانی بودند؟ کسی از بیرون که نبود، داخلیها بودند، لشگر روم که نبود، همینها بودند، اسامی اینها چیست؟ به نظر شما آیا اجازه میدهند که اینها ثبت بشود؟ اجازه نمیدهند.
چه کسی باید اینها را بشناسد؟ باید چطور اینها را شناخت؟
ناگهان منافقین چه شدند؟
چون کسی اینها را نمیشناسد، وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به شهادت رسیدند دیگر شما در تاریخ مسلمین هیچ گزارشی پیدا نمیکنید که حاکمیت از نفاق تحذیر کرده باشد، تا وقتی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به حکومت رسیدند.
فرض کنید ما در سوریه بودیم، داعش و النصره جنایت میکردند، ما هم هیئت میگرفتیم، مدام نگران هستید که از کدام طرف حمله میکنند، بدون اینکه جنگی بشود، بدون اینکه اقدامی بشود، ناگهان دیگر خبری از داعش و النصره نباشد، آیا کسی باور میکند؟ چه شدند؟ اینها کجا هستند؟ آیات تا لحظه شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تحذیر میکند، اصلاً سوره توبه که جزو سورههای پایانی عمر شریف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است «مفذحه» است، یعنی مفتضح کنندهی منافقین. اینها کجا هستند؟ تکصداهایی پیدا میشود، یعنی اگر کسی بتواند نفس بکشد چیز اندکی میگوید، به بعضی از آنها اشاره میکنم.
مثلاً ابن مسعود و ابوموسی اشعری در حال وارد شدن به مسجد بودند، حذیفه که با عمار بجای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مراقبت میکردند، گفت: دو نفر در حال وارد شدن هستند که یکی از آنها منافق است. بعد گفت: ابن مسعود به هدایت پیغمبر نزدیک بود.
آن هم برای این بود که حذیفه گفت من کسانی که برای ترور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمده بودند را شناختم.
گزارش شده است به اینهایی که از دنیا رفتند و جزو این ترورکنندهها بودند نماز نخواند، حال شما بروید و تاریخ را بگردید و ببینید حذیفه به چه کسانی نماز نخواند! پیدا نمیکنید!
یعنی معلوم است که هنوز رسانه در دست اینهاست و اینها اخبار را کنترل میکردند، دیگر خبری از تحذیر هم نیست، انگار وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفتند منافقین هم تبخیر شدند!
جالب است به شما بگویم که میگویند نفاق کجا پیدا شد؟ منافقین گم شدند تا ناگهان در سپاهی عثمان را کشتند و علی را خلیفه کردند! یعنی میگویند 25 سال خواب بودند و ناگهان علی بن ابیطالب را خلیفه کردند!
حذیفه گفته است که «إِنَّ الْمُنَافِقِينَ الْيَوْمَ شَرٌّ منهم على عَهْدِ النبي صلى الله عليه وسلم كَانُوا يَوْمَئِذٍ يُسِرُّونَ وَالْيَوْمَ يَجْهَرُونَ»[12] منافقین زمان پیغمبر خیلی مخفی عمل میکردند ولی الآن دیگر آشکار هستند.
حال سؤال این است که این «آشکار است» یعنی کجا هستند؟ چه کسانی هستند؟ پیدا نمیکنید!
چه کسی میتواند مقابل بنی امیه بایستد؟
دستاوردهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به دست دشمنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم افتاد، چطور اینها را تشخیص بدهیم؟ چه کسی جرأت دارد با اینها مواجه بشود؟ هر کسی بخواهد با اینها دربیفتد یا او را میکشند و یا حیثیت او را نابود میکنند، حرف چه کسی را میشود قبول کرد؟
چه کسی میتوانست چنگ بزند و پرده از نفاق بعضیها بردارد؟
اولین قدم باید یک معصوم باشد، باید علم الهی داشته باشد، دومین قدم این است که هرچه او را تخریب میکنند پابرجا باقی بماند، وگرنه مختار کارهایی کرد، بنی امیه چنان او را مفتضح کردند که پسر او نزد امام باقر علیه السلام رسید و عرض کرد: بالاخره پدر من رحمة الله علیه یا لعنت الله علیه؟ یعنی پسر او هم در این جنگ رسانه در حال غرق شدن بود. بنی امیه اینطور عمل میکنند.
کسی که میخواهد مقابل این جریان باشد هم باید علم و عصمت داشته باشد که بتواند تشخیص بدهد، و هم هرچه او را میزنند بتواند پابرجا بماند، چه کسی میتوانست این کار را کند؟ ضمناً هر کسی این کار را کند معلوم است که چه مجازاتی خواهد شد.
جهاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
ضمناً همه هم همراهی میکنند، چون یا از خودشان هستند و یا میترسند و یا رشوه گرفتهاند. در تاریخ نوشتهاند که عامل رشوه «زید بن ثابت» است، یعنی به در خانهها پول میبرد. همزمان که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به در خانهها میرفتند که مردم را همراه کنند… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در حال تلاش بودند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به سر قبر مطهر حمزه سیدالشهداء علیه السلام میرفتند و طوری گریه میکردند که از هوش میرفتند که مردم بفهمند که اگر حضرت حمزه علیه السلام بود اینطور نمیشد، یک نفر بیاید و جای حمزه را پر کند، یعنی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خط میدادند. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خطبه خواندند، آن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که در روایت هست وقتی نابینا به خانهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد حریم گرفت که نابینا تنفّس ایشان را حس نکند بین مردان رفتند و خطبه طولانی خواندند. آن طرف مقابل هم که حیائی نداشت، گفت: به روباه میگویند…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هر اقدامی که میتوانستند کنند کردند، بعد هم به میان میدان رفتند و فرمودند: پدرم خیلی زحمت شما را کشیده است، «فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوى اَصْفِیائِهِ» وقتی خداوند پدرم را از این عالم برد «ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَةُ النِّفاقِ» نفاق پنهانی سالیان گذشته شما آشکار شد، «سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ» لباس دین پوسیده و دریده شد، دین نابود شد.
مگر چند روز گذشته است؟ مگر چقدر فتنه کردهاند؟ آیا بیت المال را دزدیدهاند؟ آیا احکام نماز را عوض کردهاند؟ نه! اینقدر فرعیِ فردیِ کوچکِ جزئی نبینید. مگر چند روز گذشته است که «سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ»؟ چه شد که دین نابود شد؟ آیا بیت المال را بردند؟ آیا نماز را پنج رکعتی کردند؟ آیا وضو را تغییر دادند؟ در روزهای اول که هیچ کدام از احکام تغییر نکرده است، پس چه چیزی پوسیده شد؟
اگر بتپرست به شکل نماز ما رو به قبله نماز بخواند که شما به این عمل او اقامه صلاة نمیگویید، روح نماز توحید و اخلاص است، اگر توحید و اخلاص نباشد که نماز نیست.
آن چیزی که همهی دین را بهم پیوند داده است و نخ تسبیح همهی دین است، آن را از بین بردند، نماز هنوز جابجا نشده است ولی «سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ»، چه کسی میتوانست این حرف را بزند؟ کسی که از افق عرش نگاه میکند و میبیند امّت چقدر خودش را بیچاره کرد، مادری که دلسوزِ بیچارگیِ فرزندانِ همان عصر و تا ماست.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند به فرزندانم تا روز قیامت سلام برسان… یعنی مادرتان برای شما مادری کرد، وگرنه اصلاً چیزی از دین نمیفهمیدید، در قالب دینداری اصلِ بتپرست بودید و کسی تشخیص نمیداد.
«ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَةُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ، وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوینَ» آن کسی که رأس فتنه بود و همیشه ساکت بود دیگر امروز به صدا درآمد، «وَ هَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ» رئیس اهل باطل الآن قد علم کرده است.
آیا سیدهی اهل الجنّه معاذالله در حال بهتان زدن هستند یا میبینند؟
بعد فرمودند: «زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ»… چون گفته بودند از ترس فتنه فعلاً کاری کنیم تا اینکه بعدا برنامهریزی کنیم… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: آیا از فتنه ترسیدید؟ «اَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا، وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ»…
اینها کلمات حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است، ادبیات را ببینید، «وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ فَهَیْهاتَ مِنْکُمْ، وَ کَیْفَ بِکُمْ، وَ اَنَّى تُؤْفَکُونَ» چقدر دروغ میگویید؟
وقتی حضرت مریم سلام الله علیها آمدند و گفتند من شوهر ندارم و خدای متعال این بچه را به من داده است، در حالت عادی که کسی باور نمیکند، قوم حضرت مریم سلام الله علیها بیادب بودند و گفتند: «لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا»،[13] نعوذبالله یعنی خیلی کذاب هستی…
همینکه آن جریان مقابل شروع کردند به حرف زدن هم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً»… این ادبیات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.
تا اینجا هنوز کشفِ منافق رخ نداده است، چرا؟ برای اینکه میگفتند اگر فاطمه را بکشیم بعداً اخبار را جابجا میکنیم.
یک وقتی شما در جایی میروید و حرفی میزنید و همه شما را تشویق میکنند، اگر در بین شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مدحِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بگویی تو را تشویق میکنند، اگر به جایی بروی و حرف بزنی و سیلی بخوری… جهاد تبیین یعنی باید بیان به اهل آن برسد، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم بین آنها بیان نمودند و هم باید این موضوع به آیندگان برسد. چکار کنیم که از بین نرود؟
روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اقداماتی کردند، من یک مورد از آنها را بگویم…
وقتی حمله کردند همهی انرژی خود را جمع کردند و وقتی به هوش آمدند به جلوی مسجد رفتند و فرمودند شما را نفرین میکنم…
در یک نقل دیگری در کافی شریف هست که یقهی یک نفر از آنها را گرفتند و فرمودند اگر من دعا کنم سریع اجابت میشود… ولی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مادر هستند…
شمشیر روی سر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود ولی به سلمان پیغام دادند و فرمودند: برو و به فاطمه بگو که پدرت خیلی برای امّت زحمت کشیده است… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای ما هم مادری کردند، وگرنه ما چه قدر و قیمتی داشتیم که بخواهیم در این وانفسای عالم…
هشت میلیارد نفر در این روزگار زندگی میکنند، مگر چند نفر الآن به ایشان فکر میکنند؟ ما چه سابقه و لیاقتی داشتهایم؟…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: الآن نفرین نکنید…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تهدید کردند و فرمودند: اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را برگردانید نفرین نمیکنم… خودِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها درهم شکسته و غرق به خون… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را از زیر تیغ بیرون کشیدند…
سُلیم میگوید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بعد از این دیگر از بستر بلند نشدند…
ان شاء الله خدای متعال خواهران و مادران و همسران شما را حفظ کند، اگر خواهر و همسر بیست ساله داشته باشید میبینید که پرنشاط است، آرام آرام راه نمیرود، بااحتیاط حرکت نمیکند، نیازی به عصا ندارد… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هر مرتبه که خواستند از این پهلو به آن پهلو بشوند سختی زیادی میکشیدند… هرچه ظاهر را مقابل فرزندان و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حفظ کردند… شاید به این دلیل بود که نوشتهاند «مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ» از شدّت درد بیهوش میشدند… بقیه هم ظاهری نمیدانستند چه خبر است، تا اینکه وصیت کردند، وصیت خیلی جانسوز است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را خبر کردند، بدنی باقی نمانده بود، انگار ملحفه روی زمین افتاده بود، ولی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند که اسماء میگوید در قوم ما وقتی میخواهند پیکری را جابجا کنند دیوارهی چوبی میسازند… علی جان! از تو تقاضا میکنم که برای من تابوت درست کنی… بعد شروع کردند به وصیت کردن…
قسمت اول وصیت… دیدهاید که دل یک نفر را میشکانند و در جامعه به او بیمهری میکنند، یک نفر میگوید الحمدلله تو عالم و برجسته هستی… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خودشان را کوچک کردند که از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دلجویی کنند… فرمودند: من از زمانی که به خانهی تو آمدم به تو دروغ نگفتم، سعی کردم همیشه مطیع تو باشم، به تو خیانت نکردم… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بلند بلند گریه کردند و فرمودند: شأن تو أجل است و معاذالله…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شروع کردند به وصیت کردن، علی جان! مرا شبانه غسل بده و شبانه کفن کن و نباید آنها باشند…
در خانهای که مادر جوان از دنیا میرود اول بچههای کوچک را به جای دیگر میبرند، ولی اینجا بخاطر اینکه مخفیانه است، کمککارانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رفتند و آن هفت نفر را خبر کردند، کنار غسل مادر ایستادند و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کمک کردند، صدا در نمیآمد، در حال قبض روح شدن بودند…
همه میفهمند که غسل و کفن شبانه برای این بود که میخواستند کاری کنند که… اصلاً عجیب است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در وصیتشان به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: مرا شبانه غسل و کفن کن، بعد فرمودند: به فرزندانم تا روز قیامت سلام برسان؛ یعنی اگر قبر من مخفی است برای این است که شما بفهمید حق چه کسی بود و مسیر را اشتباه نروید، برای شما مادری کردم…
غسل شبانه و کفن شبانه معلوم است برای این است که دیگران نفهمند، اما یک سؤال درست شد، چرا اصرار به اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از زیر لباس غسل بدهند؟ استادی میگوید غسل شبانه و کفن شبانه برای شیعیان و مؤمنین تا روز قیامت بود، ولی این وصیت آخر فقط برای مراعاتِ حالِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود…
تا زمانی که بودم سعی کردم نفهمید که چه بلایی بر سر من آوردند… لذا از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نقل شده است که وقتی عمار گفت: شما که آرام هستید چرا ناگهان ضجه میزنید؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: وقتی بدنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را روی مغتسل قرار دادم، چارهای نبود بجز اینکه باید دست میکشیدم… میدیدم گاهی آه میکشد… باید دست میکشیدم تا اینکه دست رسید…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه فتح، آیه 6 (وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ ۚ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ ۖ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرًا)
[5] سوره مبارکه توبه، آیه 101 (وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ ۖ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ۖ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ ۖ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ۚ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٍ)
[6] سوره مبارکه بقره، آیه 204 (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ)
[7] سوره مبارکه حجرات، آیه 14 (قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ ۖ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)
[8] سوره مبارکه توبه، آیه 73 (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ)
[9] سوره مبارکه توبه، آیه 64 (يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ ۚ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ)
[10] سوره مبارکه توبه، آیه 43 (عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ)
[11] سوره مبارکه توبه، آیه 47 (لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ)
[12] صحیح بخاری، جلد 9، صفحه 58
[13] سوره مبارکه مریم، آیه 27 (فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ ۖ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا)