«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات قبل
به محضر شما عرض کردیم که «جهاد تبیین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها» یکی از نقاط عطف زندگی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. چرا جهاد؟ چون سیلی دارد، کتک دارد، فشار دارد، بیآبرویی دارد، حرمتشکنی دارد، غم و غصه دارد، اینطور نیست که با آن بیان دُرَربار و گوهربار منبر بروند و بعد بخواهند احسنت و طیّب الله بگویند. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سخن فرمودند و بیادبی شنیدند. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیان کردند و هتاکی دیدند، و جایی ورود کردند که احدی نمیتوانست این کار را کند. یعنی اگر کسی غیر از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میخواست این ستون ادّعایی اجماع امّت را… که به دنبال این بودند که بگویند امّت همین مسیر است، نگاه به اسلام همین نگاه است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این ادعا را با خاک یکسان کردند، این هم از مادری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود. برای اینکه دل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میسوخت برای اینکه مردم به آداب و ظواهر شریعت به قدر فهمشان عمل کنند ولی از گوهر دین با آن زحمات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دور بمانند، این هم از مادریِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود.
گوشهی دیگر بحث، مانند اینکه در جلسه قبل عرض کردم «ستون خیمه اجماع را زدند» و عملاً ناگزیر کردند که هر کسی به ایشان میرسد یا ایشان را انتخاب کند یا خصم او را. این موضوع قابل جمع نبود.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کاری کردند که نتوانند بگویند هر دو با هم.
لا امام الا علی
بتپرستان هیچ مشکلی نداشتند که «الله» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بپذیرند، چه چیزی مشکل داشت؟ اینکه پیامبر میفرمودند خدایی بجز الله نیست!
«لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ»[4] خیلی از اینها میگویند الله ما را خلق کرده است، بُتی که خودم ساختهام که مرا خلق نکرده است، «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى»،[5] اگر ما این بت را میپرستیم، برای این است که برکت زندگی ما باشد، برای این است که من را به خدا نزدیک کند، وگرنه الله نیست.
یکی از قاتلان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خاطرهای گفته است که برای همینجاست. «شَنقیطی» که استادِ «بن باز» است در «اضواء البيان في ايضاح القران بالقران» گفته است، میگوید من یک خاطرهی خوب دارم و یک خاطرهی بد. خاطرهی جالب و خندهدار من این است که من با خرما بت میساختم و میپرستیدم، وقتی گرسنه میشدم هم قسمتی از آن را میخوردم! خاطرهی بد من هم این است که در حال دفن کردن دخترم بودم و او با دستهای کوچک خود غبار از روی محاسن من میزدود و من در حال خفه کردن او در خاک بودم.
اسلامی هم که آوردهاند به همین میزان خشن است. در جلساتی بصورت مفصل عرض کردهایم که دیگران این مخالفکشی و مخالفکوبی را تأیید کردهاند و در طول تاریخ به آن استناد کردهاند.
بتپرستها با الله پیامبر که مشکل نداشتند، میگفتند بتهای ما را نفی نکن، ما با الله تو مشکل نداریم. ولی پیامبر فرمودند که نه! نمیشود، «لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ»،[6] عبادت شما ضابطه ندارد، اما عبادت ما ضابطه دارد. همه چیز غیر از توحید، نجاست و ناپاکیِ شرک دارد.
کاری که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در اینجا کردند، شبیه کارِ لا اله الا الله گفتنِ پیامبر است، «قولوا لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ تُفلِحوا»، چون اگر بگویی الله، فردا این بت، فردا اعتبارم، روز بعد نظر مردم، روز بعد از شرک اخلاقی و ریا گرفته تا انواع شرکها. به قول رهبر انقلاب که میفرمودند: این آقایانی که در عربستان مدام توحید توحید میکنند، اصلِ مشرک هستند، در برابر همهی مستکبران تا کمر خَم هستند و سواری میدهند! تو به دشمنان شماره یک اسلام طوری سواری میدهی که انگار در حال پرستیدن او هستی، بعد هم یک چوبِ توحید به دست خودت گرفتهای! آن توحیدی که تو را اینطور زیر یوغ مستکبر، مانند برده برده است، چه توحیدی است؟ لقلقهی زبان است. بلکه اگر سرِ جای خود بحث بشود، حتّی از نظر تئوریک هم توحید وهابیت مانند شرک است، برای خیلی از آنها که اصلاً بحث تجسیم مطرح است.
وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند، اینطور نیست که بشود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را با خصم ایشان جمع کرد.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَابْنِ عَمّی؟»[7] آیا شما به عام و خاص قرآن اعلم هستید یا پدرم و پسرعمویم [امیرالمؤمنین صلوات الله علیه].
به این کار «پرسش انکاری» میگویند، یعنی جواب روشن است و پاسخ نمیخواهد. استفهام انکاری جواب ندارد، روی وجدان است. مثلاً به کسی میگویند: آیا با پدرت اینطور حرف زدی؟
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی؟» آیا شما به عام و خاص قرآن اعلم هستید یا پدرم.
اصلاً پاسخ نمیخواهد، چون بین پیامبر و غیر اصلاً رابطه و نسبتی در فهم قرآن نیست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صاحب وحی هستند. معارف ما حس و عقل است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حس و عقل و وحی دارد. اصلاً دستگاه ورودی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با ما تفاوت دارد.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَابْنِ عَمّی؟» آیا شما به عام و خاص قرآن اعلم هستید یا پدرم و پسرعمویم [امیرالمؤمنین صلوات الله علیه].
چون روشن است که فهم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از قرآن کریم همان فهمِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از قرآن کریم است.
جلسه گذشته عرض کردم که فهم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معیار است، ما اینطور نیستیم، ممکن است بخوانیم و اشتباه بفهمیم.
فلان آقا ترجمه مینویسد، فلان آقای دیگر اشکال میکند. ترجمه نوعی فهم است.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَابْنِ عَمّی؟» آیا شما به عام و خاص قرآن اعلم هستید یا پدرم و پسرعمویم [امیرالمؤمنین صلوات الله علیه].
پرسش هم انکاری است، یعنی اصلاً جواب ندارد.
استدلال حضرت چیست؟ تفاوت این است که هر کسی که میخواست اسلام بیاورد، باید از کجا میفهمید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم راست میگویند؟ مثلاً میگفتند معجزه بیاور.
آیا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم معجزه میخواستند؟
مثلاً یکی از آنها این است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: وقتی من کودک بودم اطراف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودم، من نور وحی را در پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میدیدم، عطر نبوّت را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حس میکردم. وقتی وحی نازل شد من صدای نعرهی شیطان را شنیدم.
یعنی هم پیامبری را میدیدم، هم صدای خصم پیامبر را میشنیدم. لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمودند: «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى».[8]
در زیارت که به ما «امام شناسی» آموزش میدهد، به ما میگوید بگو: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ناظِرَ شَجَرَةِ طُوبى وَسِدْرَةِ الْمُنْتَهى». برای همین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند: یا علی! «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى». لذا در بعضی از روایات معراجیه هست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معراج با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه صحبت میکردند.
شما چه زمانی صحبت میکنید؟ تا زمانی که در دایرهی دید تو باشد و موج صدای شما به گوش طرف شما برسد. گفتگو برای زمانی است که احاطه باشد. «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى».
لذا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَابْنِ عَمّی؟» آیا شما به عام و خاص قرآن اعلم هستید یا پدرم و پسرعمویم [امیرالمؤمنین صلوات الله علیه].
این یکی از مهمترین فضائل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در زبان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.
لذا حضور حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یعنی «لَا مَولا إلَّا عَلِی»، نه فقط «علی مولاست». فاطمیه از غدیر بزرگتر است، چون در غدیر «مولا» را معرّفی کردند، اما در فاطمیه فرمودند «لَا مَولا إلَّا عَلِی»، «لَا إمَامَ إلَّا عَلِی»، «لَا وَلِیَّ إلَّا عَلِی»، این منطق بعد از توحید است. لا اله الا الله و لا ولی الا علی.
برای همین نمیتوانستند بپذیرند.
«زدن اصل مشروعیت»؛ علت جسارت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
زمانی هست که شما میگویید بنی امیه به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فحش میداد، من میگویم از صدر اسلام تا الآن، عدهای که اینها افکار عمومی مسلمین را اداره میکنند… یکایک مردم انگلیس که محقق شرایط ما و شهید سلیمانی نیستند، شهید سلیمانی از نگاه مردم اروپا و امریکا، آن شهید سلیمانیای هست که رسانههایشان میگویند. لذا اگر من از این رسانهها میگویم، اصلاً به عموم مردم کاری ندارم، اتفاقاً آن عموم مردم اصلاً خبر ندارند، اتفاقاً چون ظواهر حفظ میشود نمیتوانند تشخیص بدهند، من با این رسانهها کار دارم، که گاهی «رسانهها» عالمان هستند. الآن رسانه است و آن زمان کتاب بود.
مثلاً «آلوسی» خیلی سنگ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در محبّت به سینه میزند، یا «قاضی عبدالجبار معتزلی» از «ابوعلی جُبایی»، میگوید ماجرای ارث و فدک این بود که فاطمه زهرا آمد و استدلال کرد که ارث پدرم را بدهید، گفتند به شما ارث نمیرسد، او هم کم آورد…
حال اینکه چقدر دروغ است و استدلالهای خطبه فدکیه مشخص است…
… میگوید: چون کم آورد فکر کرد و گفت که همهی آن را پدرم به من بخشیده است.
در حالی که اگر پدرت همه را به تو بخشیده بود باید قبل میگفتی، چون در میراث شریک دارد، ولی اگر همه را به شما بخشیده باشد شما صاحب آن هستی.
اینجا برعکس است، یعنی کارگرها را بیرون کردند، بعد که شاهد خواستند و… بعد حضرت زهرا قدمی پایین آمد و به ارث استدلال کرد. اگر برعکس کنید یعنی نعوذبالله چون کم آورد ادعای گزاف کرد.
این آلوسی کسی است که میگوید من بضعهی نبویّه را با کسی قیاس نمیکنم. پس چرا اینجا این حرف را میزند؟ چون اینجا گیر است، بر سر دو راهی است. چون اگر حق را به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بدهد باید طرف دیگر را رفض کند، برای همین مجبور است فحاشی کند.
چرا باید این آدمی که میگوید من بضعهی نبویّه و پاره تن پیامبر را با احدی قیاس نمیکنم، چنین سخیف حرف بزند؟ بر خلاف ادلّه و واقع و ادب.
آیا جای دیگر جرأت میکنید راجع به کسی که پنج دقیقه پیامبر را دیده است و به صحابی تبدیل شده است اینطور حرف بزنید؟
«ابن جوزی» لو داده است، میگوید: شنیدم که کسی گفته است در جنگ جمل، عایشه اهل بغی است، از سلطان اجازه گرفتم تا خانه را بر سر او خراب کنم.
پس چطور وقتی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میرسد اینطور بیادب میشوند و بهتان میزنند؟ چرا اینجا خانهی او را خراب نمیکنی؟ چون اینجا بر سر دوراهی هستند.
اصلاً کاری که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کردهاند همین است که کسی نمیتواند بگوید هر دو طرف را میخواهم.
اگر موضوع این نباشد آن صاحب رسانه میگوید که من دختر پیامبر را دوست دارم، سر جای خود هم فضائل زیادی میگوید، آلوسی در اواخر عمر خود شعر «عبدالباقی أفندی» که مدح ولادت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در داخل کعبه است را شرح کرده است، سید هم هست، نام او سید محمود آلوسی است، ولی وقتی به اینجا میرسد…
نکته همینجاست، چون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گذاشتهاند و بقیه را جدا کردهاند، این دو مسیر است، این مسیر یا آن مسیر. لذا زدن دارد. حرفهای زشتی زدهاند. من تابحال این جملهی امام صادق علیه السلام را نگفتهام که فرمودند زمانی روی تمام منابر اسلام چه حرفهایی راجع به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میزدند.
چرا؟ چرا تمام نمیشود؟ ماه رمضان دو سال قبل هفت جلد کتاب که 3500 صفحه است و «فاطمه بنت النبی؛ فضائلها، سیرتها و مسندها» است… در کانال خود گذاشته بود که یک نفر از اولاد فاطمه نیّت کند و بانی بشود که این کتاب را چاپ کنیم. یک جملهی آن کتاب این است که میگوید: (نعوذبالله) علی هم راستگویی فاطمه را قبول نداشت، چه توقعی از دیگران دارید؟
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در قدم اول مشروعیت و اجماع را زدند.
میخواهم روایتی از «مصنف عبد الرزاق الصنعانی» بخوانم. سند روایت تا پسر محمد حنفیه، از نظر اهل سنت صحیح است. حسن پسرِ محمد حنفیه، یعنی پسرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میگوید.
میگوید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای اینکه بتواند آن شخص را در نمازِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شرکت ندهد (چون اگر شرکت در نماز صورت میگرفت میگفتند که مشروعیت آن مسیر را قبول کردند) به امر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ایشان را شبانه دفن کردند.
علائم نفاق آشکار شد
قدم دوم این بود که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کاری کردند که کسی بجز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و مانند پیامبر نمیتوانست انجام بدهد، آن هم این است:
وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از همان ابتدا اسلام را آغاز کردند، تعداد کمی منافق آمدند و وارد شدند، ولی آدمهای درشتی بودند.
انگیزهی نفاق در مکه کم بود، چرا؟ چون نه قدرتی بود و نه حکومتی بود و نه پولی بود و نه اعتباری.
چند منافق حرفهای بودند. وقتی به مدینه رفتند، هرچه قدرت پیدا شد، انگیزه برای نفوذ بیشتر شد.
در همان جنگ بدر که جنگ اول است، نفوذیهای داخل مدینه خبرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دادند و جنگ بدر جابجا شد، یعنی قرار بود بروند و با ابوسفیان درگیر بشوند، از مدینه به ابوسفیان خبر دادند، ابوسفیان مسیر خود را تغییر داد، ابوجهل از مکه با سپاه آمد و جنگ بدر رخ داد.
در جنگ احد سی درصد از دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سرپیچی کردند و فرار کردند که اینها منافق بودند.
هرچه جلوتر رفت، چون قدرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیشتر میشد، تعداد این نفوذیها هم بیشتر میشد.
کار به جایی رسید که اینها در جامعه حرف میزدند و طرفدار هم داشتند. عدهای رسانهی اینها را باور میکردند. وقتی جلوتر رفت اینها دلها را خالی میکردند، مثلاً مرجفون هستند. وقتی جلوتر رفت وقتی مسلمین شکست میخوردند سرکوفت میزدند و ملامت میکردند. کار به جایی رسید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صلاح ندانستند بعضی از اینها را در جنگ تبوک با خودشان ببرند، و بعد خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا»[9] اگر اینها با تو آمده بودند، بجز سستی و از بین بردن لشگر، چیزی نداشتند.
مسجدی مقابل مسجد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ساختند. شما فکر کنید کسی بخواهد در تهران یک بیت رهبری درست کند! مسلماً کسی اجازه نمیدهد، چون اقتدار یک حکومت در آن کشور اهمیّت دارد. در مدینه مسجد ضِرار ساختند. مدینه یک روستای بزرگ است. شهر بزرگ هم نیست. مسجد را هم که یک نفر درست نمیکند. البته مسجد آن روز سقف نداشت. ولی بالاخره ساختن یک مسجد به یک تیم نیاز دارد، یعنی تعدادی آدم رسماً در مقابل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مسجد ساختند!
چون وحی میشد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اجازه نمیدادند که مسلمین متفرق بشوند، چون اینها باید وحی را به آیندگان منتقل میکردند.
بعد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این مسجد را خراب کردند. آیه «لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ»[10] را داریم.
سؤال: اسامی بانیان مسجد ضرار چیست؟ مگر آیه نداریم؟ اینها چه کسانی بودند؟ چرا مورخان اسلامی در مورد چیزی که آیه داریم اطلاع ندارند؟ بعداً معلوم میشود که منافقان قدرتِ حکومتی ماندگار داشتند!
مسجد ضرار که آیه دارد، مسجد ضرار که شایعه نیست، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این مسجد را خراب کردهاند، بانیان این مسجد چه کسانی بودند؟
همهی مسلمین قبول دارند که قرار بود عدهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در تبوک ترور کنند، قصد داشتند در بلندی تبوک شتر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به پایین بیندازند. اینها چه کسانی بودند؟ معلوم نیست!
آنقدر پیچیده و پوشیده عمل میکردند که عقل کل عالم یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم اینها را با عقل عادی نمیشناختند. یعنی اگر مانند ما فقط حس و عقل داشتند نمیتوانستند تشخیص بدهند. یعنی اگر وحی بشود میشناسند. چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سه ورودی دارند.
خدای متعال میفرماید: «مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ»[11] منافقان فراوانی از اعراب بادیهنشین در اطراف شما هست.
همچنین خدای متعال میفرماید: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ».[12]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم با این منافقین جنگ نکردند. چرا؟ چون جنگ داخلی رخ میداد و کار اسلام تمام میشد.
«وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ»، در مدینه عدهای حرفهای هستند، جاسوس حرفهای هستند، «وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ»، ای پیامبر خاتم! «لَا تَعْلَمُهُم» اینها را نمیشناسی، یعنی تو هم با عقل و حس خودت نمیشناسی، اگر من بگویم میشناسی.
نکته اینجاست که منافق حرفهای را باید با وحی شناخت.
کار به جایی رسید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در تبوک، سرلشگر مسلمین، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، صاحب رأیة الهدی، علمدار اسلام را در جنگ به این عظمت نبردند. چرا؟ چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که علی جان! در مدینه بمان. چون اگر تو بیایی، برویم و برگردیم، دیگر مدینهای به کار نیست!
یعنی اینقدر بوی خطر نفاق به مشام میرسد. سوره توبه یا مُفضحه در تاریخ… چون مفتضح کنندهی منافقان است.
این منافقان آنقدر زیاد هستند که خدای متعال میفرماید: ای پیامبر! اگر اینها در جنگ بیایند، لشگر تو را بهم میریزند، اگر بمانند هم باید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در مدینه بگذاری که حواس او باشد.
منافقان بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه شدند؟ چه کسی میتواند اینها را بشناسد؟ بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حق و باطل را از کجا بشناسیم؟
اگر این جبهه نفاق بیایند و بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اسلام را به دست بگیرند، چه چیزی از این اسلام میماند؟ در اینصورت چه کسی میداند چه کسی منافق است؟
زهرای مرضیهی معصومهی صدّیقه سلام الله علیها در خطبه فدکیّه فرمودند: «ظَهَرَ فيكُمْ حَسيكَةُ النِّفاقِ». حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پردهبرداری کردند.
آنهایی که در جلسه قبل شنیدند اینها چه مجازاتی برای مخالفان در نظر میگرفتند، برای این بیان چه سطح مجازاتی در نظر میگرفتند؟ برای همین تمام نشده است. جنگ با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تمام نشده است، برای اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمایشات خطرناکی بر علیه این جریان داشتهاند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: اینها را به نام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میگویی؟ «لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً» دروغ بزرگی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میبندی.
چه کسی میتوانست این حرف را بزند؟ «ظَهَرَ فيكُمْ حَسيكَةُ النِّفاقِ وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ، وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوینَ».
سردستهشان که تابحال ساکت بود، سر بلند کرد، پردهبرداری کرد.
به نظر شما این جریان منافق حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را چگونه مجازات میکردند؟
روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
جلسه گذشته تا هجوم را عرض کردم. در فاطمیه باید کم شنید و زیاد گریه کرد، توقع نداشته باشید که روضهخوان زیاد بیحیاء باشد.
اگر کسی در اطرافیان شما باردار باشد و او را به دکتر ببرید، دکتر میگوید که اضطراب برای او خوب نیست. او را تند راه نبرید. تنفس برای او در جایی که هوا آلوده است و گرد و غبار و دود است خوب نیست. حرص و جوش برای او خوب نیست… دیگر چه برسد به اینکه هُل بدهند یا…
وقتی مغیره ملعون یاوه گفت، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: تو آن کسی بودی که… خون جاری شد… برادرم شهید شد…
آن فاطمهای که از نابینا حریم میگرفت، بین مردان نامحرم…
وقتی لگد به در اصابت کرد… در این عالم هر کسی زمین میخورد «یا علی» میگوید، ولی دل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سوخت و حیا کرد، فرمودند: یا فضّه…
اینجا پسرِ یک مادر را کشتند، اما دل او برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سوخت، یک جا هم در کربلا اینطور شد، پسرِ یک مادر را کشتند و صدای او در نیامد، حتّی از خیمه بیرون نیامد…
من هرچه جستجو کردم در جایی ندیدم که این مادر در حضور بقیه برای فرزند خود گریه کند، بلکه از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خجل بود که بخاطر ایشان شرمنده شد… لذا وقتی عبیدالله بن زیاد ملعون غلط زیادی کرد و چوب دستی بدست گرفت، از بین اسرا دوید و سر را در آغوش گرفت، «وَا حُسَیْنَاه وَ مَا نَسِیةُ حُسَیْنَاه»…
وقتی در خیمه بودند، شاید از شکاف خیمه معرکه را میدیدند، وقتی تیر آمد، آذریها اینطور میگویند، گفت: مادر! آرزو داشتم زبان باز کنی… اما حالا من هم لال شدهام…
مرحوم آیت الله غروی اصفهانی رضوان الله تعالی علیه کار را تمام کرده است، میگوید: وقتی میخواهند بچه را از شیر بگیرند تربت میدهند، غذای کمکی میدهند… نگاه کرد و گفت:
مَا خِلتُ أنّ السّهمَ لِلفِطَامِ حَتّی أرتَنِی جَهرَهَ أیَّامِی
هیچ وقت فکر نمیکردم تو را با تیر از شیر بگیرم…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه زمر، آیه 38 (وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ ۚ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ ۖ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ)
[5] سوره مبارکه زمر، آیه 3 (أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ)
[6] سوره مبارکه کافرون، آیه 2
[7] خطبه فدکیه
[8] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۶۰ ، صفحه ۲۶۴ (قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ اَلشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ اَلْوَحْيُ عَلَيْهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا هَذِهِ اَلرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا اَلشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلاَّ أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ وَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ .)
[9] سوره مبارکه توبه، آیه 47 (لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ)
[10] سوره مبارکه توبه، آیه 108
[11] سوره مبارکه توبه، آیه 101 (وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ ۖ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ۖ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ ۖ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ۚ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٍ)
[12] سوره مبارکه حجرات، آیه 14 (قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ ۖ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)