«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مرور جلسهی قبل
در مقدّمهی بحث عرض کردیم وقتی دینداری ما به درد ما میخورد که دنیا و آخرت ما را درست کند، دنیای ما را هم طوری درست کند که فارغ از اینکه ثواب برای آخرت دارد، خوش و خرّم بشود، وگرنه اگر عرضه ندارد دنیای ما را آباد کند، حتماً عرضه نخواهد داشت که آخرت ما را هم درست کند، چون درست کردن دنیا آسانتر از درست کردنِ آخرت است، کوتاهتر است، مختصر است، موقتی است، و البته «دنیای ما را خوش و خرّم کند» بدین معنا نیست که ما سختی نکشیم، ما در همه جا وقتی بخواهیم یک لذّت اولیهی مختصری ببریم، باید زحمت زیادی بکشیم، باید هزینه کنیم، باید معطل شویم، باید وقت بگذاریم، باید دردسر بکشیم، همه جا همینطور است و اینجا هم همینطور، منتها کیفیت آن متفاوت است، دین آمده است که نگاه ما را عوض کند.
اگر این مقدّمه درست تبیین شود، بعداً میشود دو جمله عرض کرد که صدیقه طاهره سلام الله علیها میخواست چکار کند.
دین آمده است که نگاه ما را عوض کند، و اگر نگاه ما عوض شود، لاجرم عمل ما تغییر میکند، اگر فکر ما تغییر کند، عمل ما عوض میشود.
حال مثالی عرض کنم.
نگاه ما به نماز اشتباه است
ببینید مواجهی بعضی بیچارهها مثل من با نماز چطور است، نعوذبالله طوری نماز میخوانم که انگار مثلاً میخواهم یک لقمه مقابل گدا پرت کنم، انگار یک طلبکارِ بدبگیری در این میان هست و ما هم باید طلب او را جلوی او پرت کنیم، کسی با عشق پولِ طلبکارِ بداخلاق را نمیدهد، با دلچرکینی میدهد.
این نماز میخواهد چکار کند؟ آیا این نماز «قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ» میشود؟ «مِعرَاجُ كُلِّ المُؤمِن» میشود؟ «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» میشود؟
ان شاء الله خدای متعال مرحوم آقای فاطمینیا را رحمت کند، خیلی به این موضوع حساس بود که مثلاً در جایی دعای کمیل برقرار شود و مدام ورق بزنند تا ببینند چقدر مانده است.
آیا کسی که یک ساعت در صف یک رستوران ایستاده است و یک پول حسابی هم داده است و بعد از آن در حال میل کردن غذای خود هست، میگوید ای بابا! هنوز مانده است و تمام نشده است؟!
نمازی که زور آن به اندازهی یک پرس غذا نیست، میخواهد با من چکار کند؟ من در این نماز به دنبال چه چیزی هستم؟
آن روایاتی که بحث «انتظار صلاة» را مطرح میکند، این نیست که من فقط مثلاً یک ربع قبل از اذان مغرب در سجّاده بنشینم و منتظر باشم. باید منظر چه چیزی باشم؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در چه فضایی بوده است که مدام آسمان را نگاه میکرد تا ببیند چه زمانی سرخ میشود، بعد که مغرب میشد میفرمود «أَرِحْنَا يَا بِلاَلُ».[4]
اگر همینجا به ما بگویند هر کسی فلان مقدار پول بدهد، قرعهکشی میکنیم که روز آخر یک نفر برود و یک لحظه امام زمان ارواحنا فداه را ببیند، دیگر کسی در این میان چون و چرا نمیکند که تخفیف بگیرد، چون به اندازهی فهم ناقص خودم میدانم نگاه کردن به امام زمان ارواحنا فداه چقدر ارزش دارد، دیگر اگر بگویند میشود دو جمله هم حرف زد…
اگر نگاه من به نماز این باشد که میخواهم با خدای امام زمان ارواحنا فداه حرف بزنم، اگر این نگاه پیدا شود، مسلّم است که کسی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمیشود، اما آن مسیر میشود که «أَرِحْنَا يَا بِلاَلُ»، چه زمانی به من اجازه میدهد که بروم و با او حرف بزنم؟
از آنطرف آن خدایی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مقابل او به نماز میایستاده است، خیلی آقا و کریم است که اجازه میدهد من هم نماز بخوانم.
این موضوع بستگی به نگاه ما دارد، نگاه ما به دین، به دنیا، به انسانها، به خلقت، به خالق، سلوک و رفتار ما را میسازد، اگر نگاه تغییر کند، رفتار ما عوض میشود.
زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هر روز دو مرتبه با پیامبر اکرم بصورت خصوصی در صبح و شام دیدار مفصل و طولانی داشت، بعضیها هم فکر میکردند اگر ما هم به جلسهی خصوصی برویم خوب میشویم.
تلبیسِ ابلیس در موضوعِ ظهورِ امام زمان ارواحنا فداه
عزیزان! امام زمان ارواحنا فداه بیایند ما خوب نمیشویم، ما باید خوب بشویم که امام زمان ارواحنا فداه بیایند. حضرت که بیایند به سیر ما سرعت میدهند. نه اینکه حضرت بیایند، من در حال کج رفتن هستم، ناگهان به سمت درست میروم. البته به موارد استثناء کاری ندارم.
کسانی که زمان ائمه علیهم السلام بودند، اینطور نبود که همه خوب باشند.
الآن حقایق اصلی دین که ابهام ندارد، امام زمان ارواحنا فداه بیایند که نماز را تعطیل نمیکنند، این نماز هست، این روزه هست، این حج هست، این کمک به مؤمنان و نداشتن حسد و محبّت به یکدیگر سر جای خود هست و تغییر نمیکند، بعد آیا زمانی که امام زمان ارواحنا فداه بیایند، آیا اثر کلام ایشان از اثر کلام خدای متعال بیشتر است؟ خدای متعال در قرآن کریم فرموده است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودهاند، حتماً باید امام زمان ارواحنا فداه بیایند تا ما عمل کنیم؟ نخیر! این توجیه است.
اگر قرار باشد من عمل کنم، آن حقایق واضح را عمل میکنم. ممکن است در جایی ابهام داشته باشم و ندانم، آن بحث دیگری است، اما این موارد اینطور نیست، میدانیم اگر بین مؤمنین کسی را میشناسیم که گرفتار است، قبل از اینکه او بیچاره شود و رو بزند ما باید دست او را بگیریم، مگر دین اینها را نگفته است و قرآن کریم نفرموده است؟ آیا حتماً باید امام زمان ارواحنا فداه بیایند تا ما عمل کنیم؟ نخیر! این نوعی فریب دادن است، این نوعی تلبیسِ ابلیس است.
کلّیات دین واضح است
زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میگفتند پیامبر هر روز دو مرتبه بصورت خصوصی با علی صحبت میکند، برای همین اینطور شده است!
آقا! شما جنمی نشان بدهید، با شما هم جلسهی خصوصی برگزار میکند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در به درِ هدایتِ ماست، پیامبری که أزهد الناس است، زاهدترین است، در یک موضوع حریص است! زهرای مرضیه سلام الله علیها خطبهی فدکیه را این موضوع قرار داد، «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»،[5] خدا پیغمبری فرستاد که بین خودتان بود، «عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ»، اصلاً تحمل نداشت شما سختی ببینید، اذیت میشد، خودش گرسنگی را تحمل میکرد اما تحمل گرسنگی شما را نداشت، خودش بیماری را تحمل میکرد اما تحملِ بیماری شما را نداشت، خودش سختی را تحمل میکرد اما تحمل سختیِ شما را نداشت، «حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ» برای شما حرص میزد؛ آن پیغمبری که برای خودش زاهد بود، حرص او برای هدایت امّت بود.
اگر جنمی نشان بدهی با تو هم جلسه برگزار خواهد کرد، سلمان از کجا آمد؟ جوان هم نبود… دیدهاید که بعضی اوقات حواس ما در جلسات نیست… البته خوب است که در جلسات به جوانها توجّه شود، ولی قیمت انسانها به جوانی و پیریشان نیست، قیمت انسانها به انسانیت آنهاست.
وقتی سلمان وارد اسلام شد، یک پیرمرد ناتوان جسمی بود، ولی جنم داشت، عباراتی که در روایات برای او فرمودهاند، اگر نگویند راجع به سلمان است، شما فکر میکنید راجع به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است. یکی از آنها این است که ایمان ده قسم دارد و سلمان هر ده قسم را دارد. سلمان دریای علم است که انتها ندارد. سلمان گنجی است که پایانپذیر نیست. این جایگاهِ سلمانِ امیرالمؤمنین است، نه خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کریم است، پیامبر که نعوذبالله خسیس نیست، شما یک جنمی نشان بده، او جیب تو را پُر میکند، اصلاً لازم نیست بگویی.
گفتند پیامبر هر روز دو مرتبه با علی دیدار دارد.
خدای متعال آیهای فرمود که از این به بعد اگر کسی میخواهد با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیدار خصوصی داشته باشد، پول بدهد.
خدای متعال هم نفرمود چقدر پول بدهید، اما آنها گفتند نمیارزد!
زمانی ممکن است ما بگوییم آنها عجب ابلههایی بودند، اما خدای متعال بصورت رایگان به ما اجازه میدهد که با او حرف بزنیم، بیهوده فقط بر سر اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نزنیم که پول ندادند با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حرف بزنند. همین الآن اگر شما بخواهید با امام زمان ارواحنا فداه حرف بزنید که کسی با شما کاری ندارد…
این موضوع را تجربه کنید، هر روز سی ثانیه، صبح که میخواهید از درِ خانه بیرون بیایید، با حضرت صحبت کنید، عادی هم حرف بزنید. بعد از مدّتی حضور حضرت را حس میکنید.
حال چند نفر این کار را میکنند؟ تعداد کمی.
بر سر اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نزنیم که بگوییم اینها عجب آدمهای عجیبی بودند که مقداری پول ندادند با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صحبت کنند. به ما گفتهاند رایگان حرف بزنید، اما حرف نمیزنیم! چون نگاه من درست نیست.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که دو نوبتِ ثابت داشت، کلاً یک دینار پول داشت، این یک دینار را به ده درهم تبدیل کرد و ده مرتبه نوبت گرفت.
یعنی آن کسی که وقت داشت، باز هم ولع داشت، و آن کسی که میگفت من وقت خصوصی ندارم، اینجا هم حال نداشت!
اینطور نیست که خیال کنیم حتماً باید امام زمان ارواحنا فداه بیایند تا ما خوب شویم، آن یقینیات و قطعیات که واضح است و سر جای خود است.
به کجای دین شک دارید؟
اصلاً من پیشنهاد میکنم به این آقایان نامه بدهید، از فردا من راجع به شبهات جمع صحبت میکنم، البته اگر جزو امور اصلی باشد. به کجای اصل دین شک است؟ راجع به همان بحث کنیم.
راجع به کلیات که شک نیست، کجای دین ابهام دارد؟ ممکن است کسی راجع به جزئیاتی یا قصهای دقیق نداند، اما مگر اصل آن قصه چقدر اهمیت دارد؟ کلیات معلوم است، همه چیز روشن و واضح است، همانطور که در مواجهه صدیقه طاهره سلام الله علیها با مردم مدینه، همه چیز واضح بود.
مؤمن ممتد است
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ»، بعد فرمود: «فَاِنْ تَعْزُوهُ وَتَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبی» ببینید او پدر من بوده است، «وَ اَخَا ابْنِ عَمّی دُونَ رِجالِکُمْ» برادر پسرعموی من بوده است (که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است)، چه شد که حال ناگهان برای هدایت امّت، خانهی ما محل تاخت و تاز شده است و ناگهان مشکلات اسلام و مسلمین به گردن ما افتاد؟
کدام خانه بوده است که اسلام در آن طلوع کرده است؟ کدام خانه بوده است که اسلام را حفظ کرده است؟ کدام خانه بوده است که مدام جانباز داشته است؟
درست است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یدالله بود، ولی تن مبارک حضرت در اکثر جنگها زخم برمیداشت، چون اینها نمیخواستند با قوّی الهی خودشان در میدان بجنگند، که اراده کند و همه بمیرند.
دائماً تن مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه زخم برمیداشت، دائماً باید در خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از جانباز خدا، یدالله، سیف الله، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پرستاری میکردند.
کدام خانه از اسلام دفاع کرده است؟ حال تا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفت و او را کشتید، ناگهان این خانه محل فتنه شد؟! شما تابحال کجا بودید؟
فرمود: «نَطَقَ کاظِمُ الْغاوینَ»، آن کسی که تابحال سر به جیب برده بود و ساکت بود و به درد اسلام نمیخورد، صدای خود را بالا برده است!
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به دنبال چه چیزی بوده است؟ یکی از مهمترین خطراتی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میدید، دید همین بلایی که همین امروز بر سر ما آمده است، حال نماز نداریم، حال عبادت نداریم هم، محصول سقیفه است. هر بدبختی که هست، هر بیتربیتی که امثال من دارند، محصول سقیفه است، چون فرصت ندادند که ما را درست کنند، که ما از این دنیا لذّت ببریم. نه اینکه دنیا سختی نداشته باشد، سختی داشت ولی «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» بود.
آیا شما یک مورد شنیدهاید که یکی از ائمه مثلاً بگوید خیلی پشیمان هستم و ای کاش این کار را نمیکردم؟ آیا شنیدهاید مثلاً یکی از اسرای کربلا، بعد از آن همه جسارتی که به آنها شد، بگوید ای کاش نمیآمدیم؟
آن کسی که نگاهش درست است، اصلاً آنقدر قوّت دارد که شکستناپذیر است، نمیشود مؤمن را شکست داد، مؤمن به دستور عمل میکند، یا کشته میشود و به آغوش امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میرود، یا پیروز میشود و بخاطر نصرت اسلام به آغوش امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میرود، مؤمن شکست نمیخورد.
نمیشود مؤمن را تهدید کرد، مؤمن را به چه چیزی تهدید کنیم؟ تهدید آن جایی است که بگویند تو را از درِ خانهی علی دور میکنیم.
این روزها چقدر برای مشاور و تراپی و… پول میدهند؟ اما چنان پشت مؤمن به خدا گرم است که دل او قرص است، کوه انرژی است، باید چقدر هزینه کند که اینطور شود؟ (البته اگر نگاه او درست شود). مؤمن پشیمان نمیشود، بلکه برعکس مؤمن چیزی را از دست نمیدهد.
مؤمن اذیت میشود، مثلاً اگر مؤمن داغ ببیند اذیت میشود و جگر او میسوزد، اما چیزی را از دست نمیدهد، اینطور نیست که ما چون با تأخیر به دنیا آمدهایم بگوییم پس کربلا نبودهایم. بله کربلا حضور نداشتهایم، ولی روایات را ببینید، مؤمن اگر با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین همدل باشد، اگر خودش را با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین همفکر کند، نه تنها در کربلا شریک است، بلکه در پروندهی عمل او مینویسند سرباز حضرت داوود علیه السلام در جنگهای حضرت داوود، سرباز آن پیغمبر در جنگهای آن پیغمبر، سرباز بدر و احد و خیبر و خندق و حنین، سرباز جمل و صفین و نهروان، سرباز کربلا، و تا سرباز حضرت حجّت سلام الله علیه. چه حاضر باشد و چه رجعت کند و چه ظاهراً نباشد.
مؤمن تمام نمیشود، چون آن کسانی که قرار است پروندهی ما را بنویسند اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستند.
شخصی به محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رسید و عرض کرد: برادرم نتوانست برای کمک به شما بیاید، حضرت فرمودند: «أَهَوَى أَخِيكَ مَعَنَا؟»[6] آیا دلِ او با ما بود؟ عرض کرد: بله. حضرت فرمودند: من شهادت میدهم که او در جمل با ما بوده است، «وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا [قَوْمٌ] أَقْوَامٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ، سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الْإِيمَان»، کسانی هستند که هزار سال بعد میآیند، من در مورد آنها هم، چون با من همدل هستند، مینویسم که در جنگ جمل با ما بودند.
لذا به یک تعبیر غلط است که بگوییم لشکر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جمل دوازده هزار نفر بودند، بلکه آن روز دوازده هزار نفر حاضر بودند. حضرت حضور تعدادی از آن دوازده هزار نفر را امضاء نمیکند، و بعداً هم عدّهای را به اینها اضافه میکند، روز قیامت معلوم میشود چه کسانی واقعاً در جمل، در لشکر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند و چه کسانی نبودند، ان شاء الله خدای متعال روزی کند ما هم جزو آن کسانی باشیم که واقعاً در لشکر حضرت بوده باشیم.
برای همین مؤمن چیزی را از دست نمیدهد، مؤمن ممتد است، وجود مؤمن توسعهیافته است، درست است که دنیا کوتاه است ولی برای مؤمن از خلقتِ حضرت آدم تا قیامِ قیامت باقی است، مؤمن میتواند در همهی اینها باشد. چطور؟ با نیّت و نگاه خود.
آدمی یک میلیارد تومان پرداخت میکند که خودفروشی کند، ممکن است این شخص را پشیزی حساب نکنند، و آدمی نگاه میکند یک نفر در جایی مجلسی گرفته است، دل او میشکند و میگوید ای کاش من هم قدمی برداشته بودم. از جلوی درِ یک حسینیه رد میشود، میبیند دربِ حسینیه بسته است، میبیند دو دستمال کاغذی روی زمین افتاده است، این دو دستمال کاغذی را برمیدارد و به سطل آشغال میاندازد و میگوید ای کاش ما هم به اینها خدمت میکردیم. هیچ کسی هم این عمل او را نمیبیند و او هم میرود، روز قیامت میبینید میگوید این شخص مجلس گرفته است.
مؤمن با نگاه خود ممتد است و شکست نمیخورد و برای همین پشیمان نمیشود، برای همین اصلاً اینطور نیست که نگاه کند ما کم هستیم یا ما زیاد هستیم، این حرفها برای ماست.
جلوهای از «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»
کسی به دیدن امام سجّاد علیه السلام آمد و عرض کرد: آقا جان! از زیارت پدر شما میآیم، به کربلا رفتهام، حال آمدهام که شما را ببینم.
حضرت فرمود: «أَبْشِرْ ثُمَّ أَبْشِرْ»[7] میخواهم به تو بشارت بدهم، بعد حضرت ماجرایی را تعریف کرد.
هزار و صد سال قبل، استاد شیخ مفید کتابی نوشته است که شاگرد او این روایت را پیدا کرده است و به او نشان داده است، چون کتاب را نوشته بوده است، در حاشیه باب هشتاد و هشتم کتاب کامل الزیارات مینویسند که در متن نیاید، که اعتماد به نسخه از بین نرود، این روایت آنجا آمده است.
حضرت سجّاد علیه السلام میفرماید: وقتی من احساس کردم زمین و آسمان میلرزد، بسختی از خیمه بیرون آمدم، عمّهام آن جلو بود، ولی حواس او به من بود.
حضرت زینب کبری سلام الله علیها بخاطر اینکه تن خود را حفاظ جان حضرت سجّاد علیه السلام کرده است، تا قیام قیامت در هدایت همهی امّت شریک است. همه بر سرِ سفرهی حضرت زینب کبری سلام الله علیها هستند.
امام سجّاد علیه السلام فرمود: عمّهام زینب کبری سلام الله علیها آن جلو بود و مراقب من بود، دوید و آمد و روی مرا از سمت قتلگاه برگرداند.
حال افق را ببینید.
باید گاهی اوقات بین معصومین کلماتی رد و بدل شود که ما چیزی بدست بیاوریم. حضرت سجّاد علیه السلام فرمود که عمّهام به من گفت: «مَا لِي أَرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ» چرا در حال جان دادن هستی؟
از این جهت که داغ سخت است، مسلّم است که سخت است…
اما خواست به من بشارت بدهد و دل ما را گرم کند، فرمود: نبین امروز ما اینجا غریب هستیم، سی هزار نفر یک طرف و چند دختر هم یک طرف، آسمان را نگاه کن، همهی انبیاء دست بلند کردهاند و ما را دعا میکنند، فرشتهها با ما هستند، خدا از ما راضی است، ما تنها نشدهایم.
بعد عبارت دیگری فرمود، البته مسلّم است که کسی حضرت زینب کبری سلام الله علیها نمیشود، اما میشود افق نگاه انسان به سمت او نزدیک شود، جهت انسان یکی شود، حضرت زینب کبری سلام الله علیها را در آن قلّهی دوردست ببینیم و به سمت او حرکت کنیم.
فرمود: نبین امروز ما اینجا غریب هستیم و هیچ کسی اینجا نیست، من آن روز را میبینم که قبر پدر تو، صبح و شام از زائر خالی نیست.
این توضیح من است، نگاه نکن امروز به قتلگاه اسب بردند، من آن روزی را میبینم، من آن روزی را میبینم که اگر کسی گرفتار شود، برای ذرّهای تربت اینجا، میآید و گدایی میکند.
آیا اصلاً میشود این آدم را شکست داد؟ حضرت زینب کبری سلام الله علیها که لشکر نمیخواهد، نگاه اوست که لشکر است، مؤمن مستحضر به تأیید خدای متعال است، مؤمن شکست نمیخورد، برای همین «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا».
شما موکبداران اربعین را ببینید، زحمت بسیار زیادی میکشند، گاهی اینها همینطور از صبح تا شب دیگ دارند، خسته هستند، ولی وقتی تمام میشود، دیدهاید که چطور با شعف تعریف میکنند؟ مگر خسته نشدهاند؟ خسته شده است ولی لذّت برده است. بعد هنوز از این سفر برنگشته است، چشم او به دنبال اربعین بعدی است.
مگر این سفر اربعین هم برای زائر و هم برای خادم زحمت ندارد؟ دارد، اما این رشحهای از «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» است.
دین آمده است که ما خوش و خرّم شویم، نه اینکه ما صدمه نخوریم، ممکن است صدمه بخوریم، ممکن است مریض شوم، ممکن است تصادفی پیش بیاید، ممکن است داغی ببینم، ممکن است مشکلی پیش بیاید، مؤمن سختی دارد اما خوش و خرّم است، آن هم خوش و خرّمی که با چیزی قابل قیاس نیست.
اگر کسی مبتلای به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شده باشد، آنجا از او بپرسند به سفر رایگان فلان جا میروی، یا با هزینهی خودت به سفر اربعین میروی؟ پاسخ او روشن است.
عرض کردم که اگر دین «دین» باشد، فارغ از وجود قیامت، فارغ از ثواب، فارغ از بهشت، دنیای انسان هم خوش و خرّم است و انسان لذّت میبرد.
آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه میفرماید: اگر سلاطین عالم میفهمیدند ما در این نماز چه لذّتی بردهایم، متوجّه میشدند که آنها اصلاً لذّتی نبردهاند، ما سلطنت کردهایم که نوکرِ درِ این خانه بودهایم.
اصلاً فارغ از اینکه قیامتی هست و بهشتی که هست، که همهی آنها هست، خود دنیا هم خوش و خرّم است، غرق در لذّت است.
ما از نقطهی قوّت خودمان ضربه میخوریم
همهی جامعه گرفتار این هستیم که یک نفر ما را ببیند.
زمان غیبت صغری آخوندی بود که رسالهی عملی او در خانهی همهی شیعیان بود، کتاب او را نزد یکی از نواب امام زمان ارواحنا فداه بردند تا سؤال کنند، آن نایب گفتند بجز دو حکم، همهی حکمهای او تأیید شده است.
گاهی آدمها از نقطهی قوّت خودشان آسیب میخورند، دین میخواهد نگاه ما را درست کند، دین میگوید به خودت اعتماد نکن، هرچه به خودت اعتماد کنی نجاست است.
یکی از دوستان ما سلیمان صرد خزاعی را در خواب دیده بود، میگوید جای خوبی داشت ولی هر چند ساعت یک مرتبه برای او یک گرفتاری پیش میآمد، گفتم: چه شد که تو اینطور شدی؟
همانطور که میدانید سلیمان صرد خزاعی در صفین پهلوانیها کرد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه از او تشکر کردند، ولی در جمل لنگ زد و نیامد، حضرت هم خیلی از او گله کرد. او در صفین و نهروان شکوفا بود.
تقریباً در صدر تمام نامههای مهم کوفه به امام حسین علیه السلام، نام سلیمان صرد خزاعی است.
میگوید از او پرسیدم چرا تو به کربلا نرفتی؟ گفت: من کلاً خیلی اهل حساب و کتاب بودم و تحلیلهای من دقیق بود، اتفاقاً از این نقطهی قوّت خود ضربه خوردم.
این حرفها برای جایی است که امام نیست، وقتی امام هست چرا تو فکر میکنی چیزی میفهمی؟
گفته بود هم در جمل فکر کردم الآن وقت این عمل نیست و این اقدام برای الآن روا نیست، و هم در کربلا.
البته سلیمان صرد خزاعی بعداً با چهار هزار نفر کشته شد، چه بسا که خدای متعال توبهی او را پذیرفته باشد، یعنی او را عقوبت نکند، ولی از این فوز محروم شد.
این آقایی که کتاب او با این قوّت در خانهی شیعیان بود…
اگر دین نگاه ما را اصلاح کند، اولین نکتهای که هست، هر کسی، هر چیزی دارد، اول از آن به خدا پناه میبرد…
مرحوم حاج آقای ملکی تبریزی، آن مرد خدا، میگفت: خدایا! من اول از عبادات خودم عذرخواهی میکنم، چون برای گناهانم حداقل یک مرتبه توبه کردهام، ولی عبادتهای من که عبادت نبوده است و فکر میکنم کار خوبی کردهام، برای همین توبه نکردهام. من چون تو گفته بودی گفتم، ولی دروغ گفتم که «إِيَّاكَ نَعبُدُ وَإِيَّاكَ نَستَعِينُ»، یعنی فقط تو را میپرستم و فقط از تو یاری میخواهم.
دین اگر دین باشد و مدیّن اگر متدیّن باشد، اتفاقاً هر جایی که خیال میکند نقطهی قوّت اوست، از آن نقطه میترسد.
این شخص عالم شده بود و بقیهی طلاب باید مقابل او سپر میانداختند، ناگهان به ذهن او رسید که مردم کتاب ما را بخوانند و به احکام عمل کنند، بعد این شخصی که نایب امام زمان شده است کیست؟
این همان حسادت است که جلسهی قبل عرض کردم، درواقع گیر او به خودِ امام زمان ارواحنا فداه بود، وگرنه با نایب که کاری نداشت؛ برای همین گیر کرد.
کار او به جایی رسید که مورد لعن امام زمان ارواحنا فداه واقع شد، شیعیان کتاب او را از خانهی خود بیرون انداختند. کتاب او کتاب خوبی بود ولی این شخص مقابل حضرت ایستاده بود.
اتفاقاً باید از آن جایی بترسیم که قوّت داریم، لا حول و لا قوّة الا بالله، مؤمن اول از خودش به خدا فرار میکند، بعد از سایر ظالمین به خدا پناه میبرد. چون ظالمین نهایتاً ظالم هستند و در نهایت به من ظلم میکنند و من طلبکار میشوم، اما وقتی خودم در جایی فکر میکنم برای خودم کسی شدهام، خطرناک میشود، مستکبر میشوم.
روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
روضهای که میخواهم بخوانم، به جهاتی که شما میدانید، روضههای صدیقه طاهره سلام الله علیها، چون ناموسِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، خیلی به احتیاط نیاز دارد. برای همین من هم بااحتیاط عرض میکنم.
یکی از اسامی روز قیامت «جاثیه» است، روزی که همه به زانو درمیآیند، یعنی بیچاره میشوند.
اگر کسی بخواهد تصویر «جاثیه» را نقاشی کند، اینطور است که دوزانو شوید و روی زانوی خودتان بلند شوید، دو دست خودتان را هم بالا ببرید. هر کسی این تصویر را ببیند، میگوید این شخص بیچاره است، خیلی به این شخص ظلم شده است و راه به جایی ندارد.
روز قیامت روزی است که همه جاثیه هستند، همه بیچاره هستند، ان شاء الله خدای متعال آن روز صدیقه طاهره سلام الله علیها و امام رضا علیه السلام را به فریاد ما برساند.
آنجا دادگاه تشکیل میشود، هر کسی طلبی از کسی دارد، میآید و در دادگاه خدا فریاد میزند، خصم خود را به دادگاه خدا میآورد.
یک روایتی در صحیح بخاری است، عجیب هم هست که در صحیح بخاری است، آنجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرماید: «أَنَا أَوَّلُ مَنْ يَجْثُو»[8] اولین کسی که روز قیامت روی زانوی خود بلند میشود و فریاد میزند که به من ظلم شده است، من هستم… «أَنَا أَوَّلُ مَنْ يَجْثُو بَيْنَ يَدَيِ الرَّحْمَنِ لِلْخُصُومَةِ يَوْمَ القِيَامَةِ»، اولین کسی که در محضر پروردگار روی دو کندهی زانوی خود بلند میشود و فریاد میزند که حق مرا غصب کردهاند، من هستم…
این اول بودن دو حالت دارد، زمانی اول بودن، اولِ تاریخی است، یعنی قدیمیترین ظلم برای من است؛ که واضح است منظور این نیست، چون اول به جناب هابیل ظلم شده است و بعد از ایشان انبیائی را کشتهاند و بعد به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ظلم شده است. پس این اول «اول رتبی» است، یعنی بیشترین ظلمی که در طول تاریخ رخ داده است نسبت به من بوده است، برای همین هم دادگاه من، اولین دادگاه است، «أَنَا أَوَّلُ مَنْ يَجْثُو بَيْنَ يَدَيِ الرَّحْمَنِ لِلْخُصُومَةِ يَوْمَ القِيَامَةِ»…
موضوع دادگاه چیست؟ امام صادق علیه السلام فرمود: «أَوَّلُ مَنْ يُحْكَمُ فِيهِ»[9] اولین موضوعی که برای آن دادگاه تشکیل میشود «محسن بن علی» است…
هر کسی در این عالم زمین میخورد «یا علی» میگوید، اما وقتی صدیقه طاهره سلام الله علیها را زمین انداختند، فرمود: «یَا فِضِّه! خُذِینِی»…
فقط این نبود که از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رو بگیرد، آنجا هم دل ایشان نیامد که صدا کند، در بعضی از نقلها میگوید شصت نفر او را دوره کرده بودند…
حال من یک جمله میگویم و خیلی جلوتر نمیآیم، یک عالمی شعر خیلی مؤدّبانهای گفته است، سعی کرده است که مبهم بگوید، میگوید وقتی فاطمه را بین در و دیوار به زمین انداختند، یک جمله به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گفت، «وَ عَینُ الفَارِسِ المِغوَارِ تُغضِی».[10]..
«فارِس» به معنای «پهلوان» است، «مِغوار» کسی است که دائماً در میان لشگر غور میکند، صفدر است، به دلِ دشمن میزند…
نمیگوید «چشم علی» یا «چشم حیدر»، میگوید «وَ عَینُ الفَارِسِ المِغوَارِ»، علی ترسو نبود، علی صفدر بود، فارِسِ مِغوار بود…
میگوید: بابا جان! «وَ عَینُ الفَارِسِ المِغوَارِ تُغضِی»، وقتی بر سر من هجوم آوردند، علی چشم خود را بست و روی خود را برگرداند، «وَ عَینُ الفَارِسِ المِغوَارِ تُغضِی»، با اینکه فارِسِ مِغوار بود، چشمان خود را بست و نخواست ببیند، اما «وَ یَسمَعُ صَرخَتی» صدای نالههای مرا میشنید، «وَصَدی شَجَایَا» و میدانست چه بلایی بر سر من میآید…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] مفتاح الفلاح في عمل الیوم و اللیلة من الواجبات و المستحبات، جلد ۱، صفحه ۱۸۲ (أَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانَ يَنْتَظِرُ دُخُولَ وَقْتِ اَلصَّلاَةِ وَ يَقُولُ أَرِحْنَا يَا بِلاَلُ .)
[5] سوره مبارکه توبه، آیه 128 (لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ)
[6] نهج البلاغه، خطبه 12 (و من كلام له (علیه السلام) لما أظفره الله بأصحاب الجمل: وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِي فُلَاناً كَانَ شَاهِدَنَا لِيَرَى مَا نَصَرَكَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِكَ. فَقَالَ لَهُ (علیه السلام) أَهَوَى أَخِيكَ مَعَنَا؟ فَقَالَ نَعَمْ. قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا، وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا [قَوْمٌ] أَقْوَامٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ، سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الْإِيمَان.)
[7] کامل الزيارات، جلد ۱، صفحه ۲۶۰ (حَدَّثَنِي أَبُو اَلْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عِيسَى عُبَيْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلْفَضْلِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ هِلاَلٍ اَلطَّائِيُّ اَلْبَصْرِيُّ ره قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عُثْمَانَ سَعِيدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَلاَّمِ بْنِ يَسَارٍ [سَيَّارٍ] اَلْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْوَاسِطِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عِيسَى بْنُ أَبِي شَيْبَةَ اَلْقَاضِي قَالَ حَدَّثَنِي نُوحُ بْنُ دَرَّاجٍ قَالَ حَدَّثَنِي قُدَامَةُ بْنُ زَائِدَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ : بَلَغَنِي يَا زَائِدَةُ أَنَّكَ تَزُورُ قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَحْيَاناً فَقُلْتُ إِنَّ ذَلِكَ لَكَمَا بَلَغَكَ فَقَالَ لِي فَلِمَا ذَا تَفْعَلُ ذَلِكَ وَ لَكَ مَكَانٌ عِنْدَ سُلْطَانِكَ اَلَّذِي لاَ يَحْتَمِلُ أَحَداً عَلَى مَحَبَّتِنَا وَ تَفْضِيلِنَا وَ ذِكْرِ فَضَائِلِنَا وَ اَلْوَاجِبُ عَلَى هَذِهِ اَلْأُمَّةِ مِنْ حَقِّنَا فَقُلْتُ وَ اَللَّهِ مَا أُرِيدُ بِذَلِكَ إِلاَّ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاَ أَحْفِلُ بِسَخَطِ مَنْ سَخِطَ وَ لاَ يَكْبُرُ فِي صَدْرِي مَكْرُوهٌ يَنَالُنِي بِسَبَبِهِ فَقَالَ وَ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ – فَقُلْتُ وَ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ يَقُولُهَا ثَلاَثاً وَ أَقُولُهَا ثَلاَثاً فَقَالَ أَبْشِرْ ثُمَّ أَبْشِرْ ثُمَّ أَبْشِرْ فَلَأُخْبِرَنَّكَ بِخَبَرٍ كَانَ عِنْدِي فِي اَلنُّخَبِ [اَلْبَحْرِ] اَلْمَخْزُونِ – فَإِنَّهُ لَمَّا أَصَابَنَا بِالطَّفِّ مَا أَصَابَنَا وَ قُتِلَ أَبِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ قُتِلَ مَنْ كَانَ مَعَهُ – مِنْ وُلْدِهِ وَ إِخْوَتِهِ وَ سَائِرِ أَهْلِهِ وَ حُمِلَتْ حَرَمُهُ وَ نِسَاؤُهُ عَلَى اَلْأَقْتَابِ يُرَادُ بِنَا اَلْكُوفَةُ فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ صَرْعَى وَ لَمْ يوُاَرَوْا فَعَظُمَ ذَلِكَ فِي صَدْرِي وَ اِشْتَدَّ لِمَا أَرَى مِنْهُمْ قَلَقِي فَكَادَتْ نَفْسِي تَخْرُجُ وَ تَبَيَّنَتْ ذَلِكَ مِنِّي عَمَّتِي زَيْنَبُ اَلْكُبْرَى بِنْتُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَتْ مَا لِي أَرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ يَا بَقِيَّةَ جَدِّي وَ أَبِي وَ إِخْوَتِي فَقُلْتُ وَ كَيْفَ لاَ أَجْزَعُ وَ أَهْلَعُ وَ قَدْ أَرَى سَيِّدِي وَ إِخْوَتِي وَ عُمُومَتِي وَ وُلْدَ عَمِّي وَ أَهْلِي مُصْرَعِينَ بِدِمَائِهِمْ مُرَمَّلِينَ بِالْعَرَاءِ مُسَلَّبِينَ لاَ يُكَفَّنُونَ وَ لاَ يُوَارَوْنَ وَ لاَ يُعَرِّجُ عَلَيْهِمْ أَحَدٌ وَ لاَ يَقْرَبُهُمْ بَشَرٌ كَأَنَّهُمْ أَهْلُ بَيْتٍ مِنَ اَلدَّيْلَمِ وَ اَلْخَزَرِ فَقَالَتْ لاَ يُجْزِعَنَّكَ مَا تَرَى فَوَ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى جَدِّكَ وَ أَبِيكَ وَ عَمِّكَ وَ لَقَدْ أَخَذَ اَللَّهُ الميثاق[مِيثَاقَ]أُنَاسٍ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ لاَ تَعْرِفُهُمْ فَرَاعِنَةُ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ وَ هُمْ مَعْرُوفُونَ فِي أَهْلِ اَلسَّمَاوَاتِ أَنَّهُمْ يَجْمَعُونَ هَذِهِ اَلْأَعْضَاءَ اَلْمُتَفَرِّقَةَ فَيُوَارُونَهَا وَ هَذِهِ اَلْجُسُومَ اَلْمُضَرَّجَةَ وَ يَنْصِبُونَ لِهَذَا اَلطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِيكَ سَيِّدِ اَلشُّهَدَاءِ لاَ يَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لاَ يَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى كُرُورِ اَللَّيَالِي وَ اَلْأَيَّامِ وَ لَيَجْتَهِدَنَّ أَئِمَّةُ اَلْكُفْرِ وَ أَشْيَاعُ اَلضَّلاَلَةِ فِي مَحْوِهِ وَ تَطْمِيسِهِ فَلاَ يَزْدَادُ أَثَرُهُ إِلاَّ ظُهُوراً وَ أَمْرُهُ إِلاَّ عُلُوّاً فَقُلْتُ وَ مَا هَذَا اَلْعَهْدُ وَ مَا هَذَا اَلْخَبَرُ فَقَالَتْ نَعَمْ حَدَّثَتْنِي أُمُّ أَيْمَنَ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زَارَ مَنْزِلَ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ فِي يَوْمٍ مِنَ اَلْأَيَّامِ فَعَمِلْتُ لَهُ حَرِيرَةً وَ أَتَاهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِطَبَقٍ فِيهِ تَمْرٌ ثُمَّ قَالَتْ أُمُّ أَيْمَنَ فَأَتَيْتُهُمْ بِعُسٍّ فِيهِ لَبَنٌ وَ زُبْدٌ فَأَكَلَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ مِنْ تِلْكَ اَلْحَرِيرَةِ – وَ شَرِبَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ شَرِبُوا مِنْ ذَلِكَ اَللَّبَنِ ثُمَّ أَكَلَ وَ أَكَلُوا مِنْ ذَلِكَ اَلتَّمْرِ وَ اَلزُّبْدِ ثُمَّ غَسَلَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدَهُ – وَ عَلِيٌّ يَصُبُّ عَلَيْهِ اَلْمَاءَ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ غَسْلِ يَدِهِ مَسَحَ وَجْهَهُ ثُمَّ نَظَرَ إِلَى عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ نَظَراً عَرَفْنَا بِهِ اَلسُّرُورَ فِي وَجْهِهِ ثُمَّ رَمَقَ بِطَرْفِهِ نَحْوَ اَلسَّمَاءِ مَلِيّاً ثُمَّ إِنَّهُ وَجَّهَ وَجْهَهُ نَحْوَ اَلْقِبْلَةِ وَ بَسَطَ يَدَيْهِ وَ دَعَا ثُمَّ خَرَّ سَاجِداً وَ هُوَ يَنْشِجُ فَأَطَالَ اَلنُّشُوجَ وَ عَلاَ نَحِيبُهُ وَ جَرَتْ دُمُوعُهُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ أَطْرَقَ إِلَى اَلْأَرْضِ وَ دُمُوعُهُ تَقْطُرُ كَأَنَّهَا صَوْبُ اَلْمَطَرِ فَحَزِنَتْ فَاطِمَةُ وَ عَلِيٌّ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ حَزِنْتُ مَعَهُمْ لِمَا رَأَيْنَا مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هِبْنَاهُ أَنْ نَسْأَلَهُ حَتَّى إِذَا طَالَ ذَلِكَ قَالَ لَهُ عَلِيٌّ وَ قَالَتْ لَهُ فَاطِمَةُ مَا يُبْكِيكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ لاَ أَبْكَى اَللَّهُ عَيْنَيْكَ فَقَدْ أَقْرَحَ قُلُوبَنَا مَا نَرَى مِنْ حَالِكَ فَقَالَ يَا أَخِي سُرِرْتُ بِكُمْ وَ قَالَ مُزَاحِمُ بْنُ عَبْدِ اَلْوَارِثِ فِي حَدِيثِهِ هَاهُنَا فَقَالَ يَا حَبِيبِي إِنِّي سُرِرْتُ بِكُمْ سُرُوراً مَا سُرِرْتُ مِثْلَهُ قَطُّ – وَ إِنِّي لَأَنْظُرُ إِلَيْكُمْ وَ أَحْمَدُ اَللَّهَ عَلَى نِعْمَتِهِ عَلَيَّ فِيكُمْ إِذْ هَبَطَ عَلَيَّ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اِطَّلَعَ عَلَى مَا فِي نَفْسِكَ وَ عَرَفَ سُرُورَكَ بِأَخِيكَ وَ اِبْنَتِكَ وَ سِبْطَيْكَ فَأَكْمَلَ لَكَ اَلنِّعْمَةَ وَ هَنَّأَكَ اَلْعَطِيَّةَ بِأَنْ جَعَلَهُمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ مُحِبِّيهِمْ وَ شِيعَتَهُمْ مَعَكَ فِي اَلْجَنَّةِ لاَ يُفَرِّقُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ يُحِبُّونَ كَمَا تُحِبُّ وَ يُعْطَوْنَ كَمَا تُعْطَي حَتَّى تَرْضَى وَ فَوْقَ اَلرِّضَا عَلَى بَلْوَى كَثِيرَةٍ تَنَالُهُمْ فِي اَلدُّنْيَا وَ مَكَارِهَ تُصِيبُهُمْ بِأَيْدِي أُنَاسٍ يَنْتَحِلُونَ مِلَّتَكَ وَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّتِكَ بِرَاءٍ مِنَ اَللَّهِ وَ مِنْكَ خَبْطاً خَبْطاً وَ قَتْلاً قَتْلاً – شَتَّى مَصَارِعُهُمْ نَائِيَةً قُبُورُهُمْ خِيَرَةً مِنَ اَللَّهِ لَهُمْ وَ لَكَ فِيهِمْ فَاحْمَدِ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خِيَرَتِهِ وَ اِرْضَ بِقَضَائِهِ فَحَمِدْتُ اَللَّهَ وَ رَضِيتُ بِقَضَائِهِ بِمَا اِخْتَارَهُ لَكُمْ ثُمَّ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ أَخَاكَ مُضْطَهَدٌ بَعْدَكَ مَغْلُوبٌ عَلَى أُمَّتِكَ مَتْعُوبٌ مِنْ أَعْدَائِكَ ثُمَّ مَقْتُولٌ بَعْدَكَ يَقْتُلُهُ أَشَرُّ اَلْخَلْقِ وَ اَلْخَلِيقَةِ – وَ أَشْقَى اَلْبَرِيَّةِ يَكُونُ نَظِيرَ عَاقِرِ اَلنَّاقَةِ بِبَلَدٍ تَكُونُ إِلَيْهِ هِجْرَتُهُ وَ هُوَ مَغْرِسُ شِيعَتِهِ وَ شِيعَةِ وُلْدِهِ وَ فِيهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ يَكْثُرُ بَلْوَاهُمْ وَ يَعْظُمُ مُصَابُهُمْ وَ إِنَّ سِبْطَكَ هَذَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَقْتُولٌ فِي عِصَابَةٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ وَ أَهْلِ بَيْتِكَ وَ أَخْيَارٍ مِنْ أُمَّتِكَ بِضَفَّةِ اَلْفُرَاتِ بِأَرْضٍ يُقَالُ لَهَا كَرْبَلاَءُ مِنْ أَجْلِهَا يَكْثُرُ اَلْكَرْبُ وَ اَلْبَلاَءُ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ أَعْدَاءِ ذُرِّيَّتِكَ فِي اَلْيَوْمِ اَلَّذِي لاَ يَنْقَضِي كَرْبُهُ وَ لاَ تَفْنَى حَسْرَتُهُ وَ هِيَ أَطْيَبُ بِقَاعِ اَلْأَرْضِ وَ أَعْظَمُهَا حُرْمَةً يُقْتَلُ فِيهَا سِبْطُكَ وَ أَهْلُهُ وَ أَنَّهَا مِنْ بَطْحَاءِ اَلْجَنَّةِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي يُقْتَلُ فِيهِ سِبْطُكَ وَ أَهْلُهُ وَ أَحَاطَتْ بِهِ كَتَائِبُ أَهْلِ اَلْكُفْرِ وَ اَللَّعْنَةِ تَزَعْزَعَتِ اَلْأَرْضُ مِنْ أَقْطَارِهَا وَ مَادَتِ اَلْجِبَالُ وَ كَثُرَ اِضْطِرَابُهَا وَ اِصْطَفَقَتِ اَلْبِحَارُ بِأَمْوَاجِهَا وَ مَاجَتِ اَلسَّمَاوَاتُ بِأَهْلِهَا غَضَباً لَكَ يَا مُحَمَّدُ وَ لِذُرِّيَّتِكَ – وَ اِسْتِعْظَاماً لِمَا يَنْتَهِكُ مِنْ حُرْمَتِكَ وَ لِشَرِّ مَا تُكَافَى بِهِ فِي ذُرِّيَّتِكَ وَ عِتْرَتِكَ وَ لاَ يَبْقَى شَيْءٌ مِنْ ذَلِكَ إِلاَّ اِسْتَأْذَنَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي نُصْرَةِ أَهْلِكَ – اَلْمُسْتَضْعَفِينَ اَلْمَظْلُومِينَ اَلَّذِينَ هُمْ حُجَّةُ اَللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ بَعْدَكَ فَيُوحِي اَللَّهُ إِلَى اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اَلْجِبَالِ وَ اَلْبِحَارِ وَ مَنْ فِيهِنَّ إِنِّي أَنَا اَللَّهُ اَلْمَلِكُ اَلْقَادِرُ اَلَّذِي لاَ يَفُوتُهُ هَارِبٌ وَ لاَ يُعْجِزُهُ مُمْتَنِعٌ وَ أَنَا أَقْدَرُ فِيهِ عَلَى اَلاِنْتِصَارِ وَ اَلاِنْتِقَامِ وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي لَأُعَذِّبَنَّ مَنْ وَتَرَ رَسُولِي وَ صَفِيِّي وَ اِنْتَهَكَ حُرْمَتَهُ وَ قَتَلَ عِتْرَتَهُ وَ نَبَذَ عَهْدَهُ وَ ظَلَمَ أَهْلَ بَيْتِهِ [أَهْلَهُ] عَذَاباً لاَ أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ اَلْعَالَمِينَ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَضِجُّ كُلُّ شَيْءٍ فِي اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِينَ بِلَعْنِ مَنْ ظَلَمَ عِتْرَتَكَ وَ اِسْتَحَلَّ حُرْمَتَكَ فَإِذَا بَرَزَتْ تِلْكَ اَلْعِصَابَةُ إِلَى مَضَاجِعِهَا – تَوَلَّى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْضَ أَرْوَاحِهَا بِيَدِهِ وَ هَبَطَ إِلَى اَلْأَرْضِ مَلاَئِكَةٌ مِنَ اَلسَّمَاءِ اَلسَّابِعَةِ مَعَهُمْ آنِيَةٌ مِنَ اَلْيَاقُوتِ وَ اَلزُّمُرُّدِ مَمْلُوَّةً مِنْ مَاءِ اَلْحَيَاةِ وَ حُلَلٌ مِنْ حُلَلِ اَلْجَنَّةِ وَ طِيبٌ مِنْ طِيبِ اَلْجَنَّةِ فَغَسَّلُوا جُثَثَهُمْ بِذَلِكَ اَلْمَاءِ وَ أَلْبَسُوهَا اَلْحُلَلَ وَ حَنَّطُوهَا بِذَلِكَ اَلطِّيبِ وَ صَلَّتِ اَلْمَلاَئِكَةُ صَفّاً صَفّاً عَلَيْهِمْ ثُمَّ يَبْعَثُ اَللَّهُ قَوْماً مِنْ أُمَّتِكَ لاَ يَعْرِفُهُمُ اَلْكُفَّارُ لَمْ يَشْرَكُوا فِي تِلْكَ اَلدِّمَاءِ بِقَوْلٍ وَ لاَ فِعْلٍ وَ لاَ نِيَّةٍ فَيُوَارُونَ أَجْسَامَهُمْ وَ يُقِيمُونَ رَسْماً لِقَبْرِ سَيِّدِ اَلشُّهَدَاءِ بِتِلْكَ اَلْبَطْحَاءِ يَكُونُ عَلَماً لِأَهْلِ اَلْحَقِّ وَ سَبَباً لِلْمُؤْمِنِينَ إِلَى اَلْفَوْزِ وَ تَحُفُّهُ مَلاَئِكَةٌ مِنْ كُلِّ سَمَاءٍ مِائَةُ أَلْفِ مَلَكٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ – وَ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ وَ يَطُوفُونَ عَلَيْهِ وَ يُسَبِّحُونَ اَللَّهَ عِنْدَهُ وَ يَسْتَغْفِرُونَ اَللَّهَ لِمَنْ زَارَهُ وَ يَكْتُبُونَ أَسْمَاءَ مَنْ يَأْتِيهِ زَائِراً مِنْ أُمَّتِكَ مُتَقَرِّباً إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى وَ إِلَيْكَ بِذَلِكَ وَ أَسْمَاءَ آبَائِهِمْ وَ عَشَائِرِهِمْ وَ بُلْدَانِهِمْ وَ يُوسِمُونَ فِي وُجُوهِهِمْ بِمِيسَمِ نُورِ عَرْشِ اَللَّهِ هَذَا زَائِرُ قَبْرِ خَيْرِ اَلشُّهَدَاءِ وَ اِبْنِ خَيْرِ اَلْأَنْبِيَاءِ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ سَطَعَ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ ذَلِكَ اَلْمِيسَمِ نُورٌ تُغْشَى مِنْهُ اَلْأَبْصَارُ – يَدُلُّ عَلَيْهِمْ وَ يُعْرَفُونَ بِهِ وَ كَأَنِّي بِكَ يَا مُحَمَّدُ بَيْنِي وَ بَيْنَ مِيكَائِيلَ وَ عَلِيٌّ أَمَامَنَا وَ مَعَنَا مِنْ مَلاَئِكَةِ اَللَّهِ مَا لاَ يُحْصَى عَدَدُهُمْ وَ نَحْنُ نَلْتَقِطُ مِنْ ذَلِكَ اَلْمِيسَمِ فِي وَجْهِهِ مِنْ بَيْنِ اَلْخَلاَئِقِ حَتَّى يُنْجِيَهُمُ اَللَّهُ مِنْ هَوْلِ ذَلِكَ اَلْيَوْمِ وَ شَدَائِدِهِ وَ ذَلِكَ حُكْمُ اَللَّهِ وَ عَطَاؤُهُ لِمَنْ زَارَ قَبْرَكَ يَا مُحَمَّدُ أَوْ قَبْرَ أَخِيكَ أَوْ قَبْرَ سِبْطَيْكَ لاَ يُرِيدُ بِهِ غَيْرَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَيَجْتَهِدُ أُنَاسٌ مِمَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِمُ اَللَّعْنَةُ مِنَ اَللَّهِ وَ اَلسَّخَطُ – أَنْ يَعْفُوا رَسْمَ ذَلِكَ اَلْقَبْرِ وَ يَمْحُوا أَثَرَهُ فَلاَ يَجْعَلُ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُمْ إِلَى ذَلِكَ سَبِيلاً ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَهَذَا أَبْكَانِي وَ أَحْزَنَنِي قَالَتْ زَيْنَبُ فَلَمَّا ضَرَبَ اِبْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اَللَّهُ أَبِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ رَأَيْتُ عَلَيْهِ أَثَرَ اَلْمَوْتِ مِنْهُ قُلْتُ لَهُ يَا أَبَتِ حَدَّثَتْنِي أُمُّ أَيْمَنَ بِكَذَا وَ كَذَا وَ قَدْ أَحْبَبْتُ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ فَقَالَ يَا بُنَيَّةِ اَلْحَدِيثُ كَمَا حَدَّثَتْكِ أُمُّ أَيْمَنَ وَ كَأَنِّي بِكِ وَ بِنِسَاءِ أَهْلِكِ سَبَايَا بِهَذَا اَلْبَلَدِ أَذِلاَّءَ خَاشِعِينَ تَخٰافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ اَلنّٰاسُ فَصَبْراً صَبْراً فَوَ اَلَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ مَا لِلَّهِ عَلَى ظَهْرِ اَلْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ وَلِيٌّ غَيْرُكُمْ وَ غَيْرُ مُحِبِّيكُمْ وَ شِيعَتِكُمْ وَ لَقَدْ قَالَ لَنَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حِينَ أَخْبَرَنَا بِهَذَا اَلْخَبَرِ – إِنَّ إِبْلِيسَ لَعَنَهُ اَللَّهُ فِي ذَلِكَ اَلْيَوْمِ يَطِيرُ فَرَحاً فَيَجُولُ اَلْأَرْضَ كُلَّهَا بِشَيَاطِينِهِ وَ عَفَارِيتِهِ فَيَقُولُ يَا مَعَاشِرَ اَلشَّيَاطِينِ قَدْ أَدْرَكْنَا مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ اَلطَّلِبَةَ وَ بَلَغْنَا فِي هَلاَكِهِمْ اَلْغَايَةَ وَ أَوْرَثْنَاهُمُ اَلنَّارَ إِلاَّ مَنِ اِعْتَصَمَ بِهَذِهِ اَلْعِصَابَةِ فَاجْعَلُوا شُغُلَكُمْ بِتَشْكِيكِ اَلنَّاسِ فِيهِمْ وَ حَمْلِهِمْ عَلَى عَدَاوَتِهِمْ وَ إِغْرَائِهِم بِهِمْ وَ أَوْلِيَائِهِمْ حَتَّى تَسْتَحْكِمُوا ضَلاَلَةَ اَلْخَلْقِ وَ كُفْرَهُمْ وَ لاَ يَنْجُو مِنْهُمْ نَاجٍ- وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَ هُوَ كَذُوبٌ أَنَّهُ لاَ يَنْفَعُ مَعَ عَدَاوَتِكُمْ عَمَلٌ صَالِحٌ وَ لاَ يَضُرُّ مَعَ مَحَبَّتِكُمْ وَ مُوَالاَتِكُمْ ذَنْبٌ غَيْرُ اَلْكَبَائِرِ قَالَ زَائِدَةُ ثُمَّ قَالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ بَعْدَ أَنْ حَدَّثَنِي بِهَذَا اَلْحَدِيثِ خُذْهُ إِلَيْكَ مَا لَوْ ضَرَبْتَ فِي طَلَبِهِ آبَاطَ اَلْإِبِلِ حَوْلاً لَكَانَ قَلِيلاً .)
[8] صحيح البخاري، جلد 5 ، صفحه 75 (حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الرَّقَاشِيُّ، حَدَّثَنَا مُعْتَمِرٌ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ: حَدَّثَنَا أَبُو مِجْلَزٍ، عَنْ قَيْسِ بْنِ عُبَادٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّهُ قَالَ: «أَنَا أَوَّلُ مَنْ يَجْثُو بَيْنَ يَدَيِ الرَّحْمَنِ لِلْخُصُومَةِ يَوْمَ القِيَامَةِ» وَقَالَ قَيْسُ بْنُ عُبَادٍ: وَفِيهِمْ أُنْزِلَتْ: {هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ} [الحج: 19] قَالَ: ” هُمُ الَّذِينَ تَبَارَزُوا يَوْمَ بَدْرٍ: حَمْزَةُ، وَعَلِيٌّ، وَعُبَيْدَةُ، أَوْ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الحَارِثِ، وَشَيْبَةُ بْنُ رَبِيعَةَ، وَعُتْبَةُ بْنُ رَبِيعَةَ، وَالوَلِيدُ بْنُ عُتْبَةَ “)
[9] کامل الزيارات، جلد ۱، صفحه ۳۳۲ (أَوَّلُ مَنْ يُحْكَمُ فِيهِمْ مُحَسِّنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ فِي قَاتِلِهِ ثُمَّ فِي قُنْفُذٍ فُيُؤْتَيَانِ هُوَ وَ صَاحِبُهُ فَيُضْرَبَانِ بِسِيَاطٍ مِنْ نَارٍ لَوْ وَقَعَ سَوْطٌ مِنْهَا عَلَى اَلْبِحَارِ لَغَلَتْ مِنْ مَشْرِقِهَا إِلَى مَغْرِبِهَا – وَ لَوْ وُضِعَتْ عَلَى جِبَالِ اَلدُّنْيَا لَذَابَتْ حَتَّى تَصِيرَ رَمَاداً فَيُضْرَبَانِ بِهَا ثُمَّ يَجْثُوا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بَيْنَ يَدَيِ اَللَّهِ لِلْخُصُومَةِ مَعَ اَلرَّابِعِ فَيُدْخَلُ اَلثَّلاَثَةُ فِي جُبٍّ فَيُطْبَقُ عَلَيْهِمْ لاَ يَرَاهُمْ أَحَدٌ وَ لاَ يَرَوْنَ أَحَداً فَيَقُولُ اَلَّذِينَ كَانُوا فِي وَلاَيَتِهِمْ)
[10] نقشٌ علی الأحداق، معتوق المعتوق، صفحه 43