سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی؛ زندگی و بندگی - جلسه هشتم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
بحث امشب ما درباره ی یک مقوله ی بسیار مهم از یک زاویه ی متفاوت است. و ان شاء الله این بحث به اندازه ای که امشب فرصت می شود و در اندازه ای که شبهای آینده ادامه پیدا می کند بتواند یک نقطه ی تحول و نقطه ی عطف باشد در زندگی همه ی ما.
آرامش خانه و خانواده
یکی از اصلی ترین مسائلی که در وظایف ما با همدیگر در ارتباطی که با هم داریم تعریف می شود، وظیفه ی بزرگی به نام آرامش دادن است. پدر، باید مایه ی آرامش بچه ها باشد، مادر باید مایه ی آرامش بچه ها باشد، فرزند مایه ی آرامش والدین، برادر و خواهر مایه ی آرامش همدیگر. گاهی اوقات ما وظایف خانوادگی و وظایف آدمهای اجتماع را وقتی برای همدیگر تعریف می کنیم غافل می شویم که محور همه ی این وظایف این است که من مایه ی آرامش باشم. حتی در رابطه ی میان ولی خدا با مردم باز هم این وظیفه ی آرامش دادن یک وظیفه ی قابل توجه و تعریف شده است.
در سوره ی توبه آیه 103 خداوند به پیامبر عزیزش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها از اموال اینا یک زکاتی بگیر که با این کار مالشان و جانشان و زندگیشان و روحشان را پاکیزه می کنی، رشد می دهی، نمو می دهی. و صل علیهم بر اینها درود بفرست، دعایشان کن، ان صلوتک سکن لهم چرا می گویم برای اینها دعا کن؟ چون دعای توی پیغمبر برای این مردم مایه ی آرامش است. سَکَنٌ. وقتی می آییم سوره ی روم و آیه معروف ازدواج را می شنویم که و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها می بینیم رابطه ی زن و شوهر هم باز بر اساس آرامش تعریف شده است. از نشانه های خدا این است که از نوع خودتان همسرانی را برایتان آفرید برای اینکه با آنها آرامش پیدا کنید.
آرامش سبب رشد معنوی
آرامش، موضوعیت دارد در رشد معنوی. ما هفت شب اول بحثمان درباره ی زندگی و بندگی بود. گفتیم در متن زندگی ما باید سیر و سلوک داشته باشیم. سیر و سلوک را هم نباید یک کلمه ی قلمبه سلمبه ای بدانیم که فقط برای عده ی خاصی است؛ همه ی کسانی که در این جمع نشسته اند باید اهل سیر و سلوک باشند و از متن خانواده این سیر و سلوک می تواند به بهترین شکل ممکن انجام بگیرد. این سکن، این سکینه، این آرامش سرمایه ی سیر و سلوک است. دقت کنید یک آیه ی دیگر بخوانم سوره ی فتح آیه 4 هو الذی انزل السکینة فی قلوب المؤمنین خدا، آن خدایی است که آرامش را نازل می کند بر دلهای مؤمنان. این آرامش را برای چه می خواهد؟ به چه درد می خورد؟ صریح آیه است که لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم. برای اینکه اینها به ایمانی که دارند ایمانی بیفزایند. یعنی رشد کنند. سیر کنند. به این ایمانی که دارند بسنده نکنند. به ایمانشان افزون شود.
خب من اگر بخواهم رشد کنم نیاز به یک آرامش دارم، اگر بخواهم مایه ی رشد دیگران بشوم، زمینه ی رشد دیگران را فراهم کنم، باید مایه ی آرامششان باشم. این را بگذارید گوشه ی ذهنتان. خواهش می کنم به بحث امشب دقت کنید. تأکید می کنم آن نکته ای را که ابتدای منبر گفتم اگر بحث امشب خوب جا بیفتد در روابط ما به ویژه روابط خانوادگیمان می تواند یک تحول بزرگ رخ بدهد. این بحث را گوشه ی ذهنمان می گذاریم. در ادامه با آن کار داریم.
یاد خدا سبب آرامش قلوب
در آیه ی 28 سوره ی رعد همه ی ما حفظ هستیم یک نکته ای گفته شده است الان من ابتدای آیه را بگویم شما ادامه اش را می گویید که الا بذکر الله تطمئن القلوب همه هم معنی آیه را می دانید. الا یعنی حواسها جمع، بذکر الله تطمئن القلوب فقط با یاد خدا است که دلها به آرامش می رسد. این چه ربطی داشت به بحث قبلی؟ کمی صبر کنید.
یک روایتی در اصول کافی شریف ج 1 ص 39 آمده است بعید می دانم کسی در این جمع باشد یا حداقل کم هستند کسانی که این روایت را تا به حال نشنیده باشند که حواریون عیسی گفتند یا روح الله! من تجالس؟ ای روح الله ما با چه کسی نشست و برخاست داشته باشیم؟ با کی رفاقت کنیم؟ حضرت عیسی علیه السلام فرمود من یذکرکم اللهَ رؤیتُه کسی که دیدنش شما را به یاد خدا می اندازد. خیلی دقت کنید. در آیه ی سوره ی رعد چه خواندیم؟ الا بذکر الله تطمئن القلوب، در اینجا می گوید با کسی نشست و برخاست کن که دیدن او تو را به یاد خدا بیندازد. اینجا یک بحثی اتفاق می افتد، یک واژه ی جدیدی وارد ادبیات روابط اجتماعی ما از زاویه ی سیر و سلوک می تواند باشد.
ما تا الان شنیده ایم انسان باید ذاکر باشد. یعنی اهل ذکر بشود. اما در اینجا در این حدیث به ما یاد دادند که تو می توانی ذکر باشی! اهل ذکر بودن یعنی من خودم یاد خدا باشم، ذکر بودن یعنی خودم مایه ی یاد خدا باشم! خیلی قشنگ است! من می توانم ذکر باشم یعنی اگر کسی من را دید یاد خدا بیفتد. خیلی زیباست! خب چه اتفاقی می افتد؟ الا بذکر الله تطمئن القلوب من وقتی ذکر شدم، شدم جزء آن دسته ای که من یذکرکم الله رؤیتُه دیدنش من را یاد خدا می اندازد، بقیه را یاد خدا می اندازد، اگر از این دسته شدم، وقتی مردم من را می بینند، یاد خدا می افتند در نتیجه آرام می شوند. از این زاویه به حدیث نگاه کردن و آن آیه اصلا یک اتفاق جدید است. بگذارید این حدیث را هم بخوانم.
امام عزیزمان، جانمان فدایش، امام رضا علیه السلام یک حدیثی دارند شیخ صدوق در امالی آورده است که فرمودند کان نقش خاتم عیسی حرفین؛ روی انگشتر حضرت عیسی علیه السلام دو جمله نوشته بود، اشتقهما من الانجیل؛ آن را از انجیل گرفته بود، یکی اینکه طوبی لعبد ذُکر الله من اجله؛ خوش به حال آن بنده ای که خدا به خاطر او یاد می شود! تا می بینندش یاد خدا می افتند، یعنی این شده ذکر! می شد آیت الله بهجت را دید و آدم یاد خدا نیفتد؟! می شد آقا مجتبی تهرانی را ببینی و یاد خدا نیفتی؟! می شد آیت الله حق شناس را دید و یاد خدا نیفتاد؟! اینها خودشان شده بودند ذکر الله. چرا وقتی می رفتی مسجد آیت الله بهجت، آرام می شدی؟ چه خبر بود در مسجد ایشان؟ آیا مسجدش خیلی قشنگ بود و زرق و برق داشت؟ نه. مسجد بزرگی بود؟ نه. محله اش محله ی خاصی بود؟ نه. چه خبر بود آنجا؟ آنجا یک بنده ای بود که شده بود ذکر خدا ولی خیلی ذکر خدا شده بود. یک سنگدلی مثل من هم که آنجا می رفت، اصلا دست خودش نبود این مرد خدا را که می دید یاد خدا می افتاد. شده بود ذکر.
ذکر و یاد اهل بیت(ع)
همتها را بالا ببریم. در دعا، در عید، در مصیبت به ما یاد می دهند همتتان را بالا ببرید. عاشورا که می خوانی، به تو یاد می دهند اینقدر دست کم نگیر زندگی را. بگو اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی بگو خدایا من آن زندگی را می خواهم که پیغمبرت داشت. به ما جرأت این خواسته ها را داده اند. بخواه! مرگ و شهادت من را هم همانطور قرار بده. بخواه! اهل بیت می گویند نحن ذکر الله؛ ما خودمان ذکر هستیم. ما نمی توانیم آن ذکر اللهی بشویم که امیرالمؤمنین شد ولی می توانیم در آن مسیر حرکت کنیم. این احادیث این جرأت را به ما داده اند که بگوییم خدایا! شب نوزدهم آمده ام به شما بگویم من می خواهم ذکر الله بشوم. ذکر الله که شدی، اگر پدر باشی بچه ات کنارت احساس آرامش می کند، وقتی احساس آرامش کرد مطیعت می شود. اگر مادر هستی وقتی ذکر شدی، بچه ات، عروست، دامادت کنارت احساس آرامش می کند یعنی نیازی را که در دنیا دارد و اصلی ترین نیازی که دارد را از تو جواب می گیرد. آقایان! خانمها! در زندگی ها اگر مشکل هست، یکی از دلایل اصلی آن این است که ما مایه ی آرامش هم نیستیم. زن مایه ی آرامش شوهرش نیست. شوهر مایه ی آرامش زنش نیست. پدر و مادر مایه ی آرامش بچه نیستند، بچه ها مایه ی آرامش پدر و مادر نیستند. چرا؟ چون یکی از دلایل اصلی آن این است که ما ذکر خدا نشده ایم. می شود بگویی چطور می شود ذکر خدا شد؟ باید درباره اش حرف بزنیم. بحث خیلی مهمی است!! تا اینجا چه گفتیم؟ گفتیم آرامش یک نیاز است. پیغمبر هم این نیاز را جواب می دهد. دعا می کند که به آرامش برسد. ازدواج هم برای همین است. این آرامش سرمایه ی سیر و سلوک است. ما موظف هستیم به همدیگر آرامش بدهیم. اگر بخواهیم آرامش واقعی بدهیم باید ذکر بشویم. تا ما را دیدند یاد خدا بیفتند. چون آن الا بذکر الله تطمئن القلوب هم که خواندیم معنای دقیقش این است که فقط به یاد خدا است که دلها آرام می گیرد، راه دیگری نیست. نگردید.
خب چه کار کنیم که ذکر شویم؟
من امشب مقدمه اش را خدمت شما عرض می کنم. راه اصلی در یک کلمه که در دلش یک دریا، یک اقیانوس حرف هست، راه اصلی ذکر شدن اطاعت و بندگی خدا است همین. هرچقدر بیشتر اطاعت خدا کنی، بیشتر رنگ خدا را می گیری، صبغة الله و من احسن من الله صبغة و نحن له عابدون؛ رنگ آمیزی، رنگ آمیزی خدایی است. از رنگ آمیزی رنگ خدا چه چیز قشنگ تر. و ما بندگی می کنیم، اهل بندگی خدا هستیم. فقط هم او را بندگی می کنیم. عبدی اطعنی اجعلک مَثَلی؛ بنده ی من! تو من را اطاعت کن، هرچه که من می گویم بگو چشم، من تو را مَثَل خودم قرار می دهم. کنارت که قرار میگیرند، بوی خدا به مشامشان برسد. وقتی تو ذکر شدی، وقتی بنده شدی، وقتی اطاعت شدی، حالا زمینه ی آرامش دادن به دیگران در وجودت هست. من به خاطر تو خیلی کارها می کنم. ابوحمزه ی ثمالی از امام باقر علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمودند مکتوب فی التوراة التی لم تغیر؛ در توراتی که تحریف نشده است نوشته است که ان موسی سأل ربه؛ موسی علیه السلام از خدا درخواست کرد که اقریب انت منی فأناجیک ام بعید فأنادیک؟ خدایا! تو به من نزدیک هستی تا با تو زمزمه ی نجواگونه داشته باشم، یا دور هستی که فریاد بزنم و صدایت بزنم؟ فاوحی الله عزوجل الیه؛ خدا وحی کرد به موسی که یا موسی انا جلیس من ذکرنی؛ من همنشین کسی هستم که من را یاد می کند. این را داشته باشید با آن کار داریم. این حدیث در کافی شریف است.
یاد خدا سبب نجات
یک حدیث دیگر می خواهیم کنار این حدیث بگذاریم و از آن نتیجه ی امشب را بگیریم و بحث را برای امشب ببندیم. من همنشین کسی هستم که یاد من باشد. فقال موسی فمن فی سترک یوم لا ستر الا سترُک؟ خدایا آن روزی که یوم تبلی السرائر است و پرده ها کنار می رود و همه می فهمند چه کسی چه کاره است، پرده ی ستاریت تو روی چه کسی هست؟ خداوند فرمود الذین یذکروننی کسانی که به یاد من هستند فأذکرهم؛ من هم به یادشان هستم. یتحابون فیّ به خاطر من اهل محبت ورزی هستند، فأحبهم؛ من هم دوستشان دارم. فاولئک الذین اذا اردت ان اصیب اهل الارض بسوء ذکرتهم فدفعت عنهم بهم. اینها کسانی هستند که وقتی من تصمیم میگیرم بلایی سر اهل زمین بیاورم یاد اینها می افتم و بلا را به خاطر اینها دفع می کنم. اینقدر برای من دردانه هستند! اینقدر دوستشان دارم! چه کسانی؟ کسانی که یاد من هستند. اهل ذکر هستند. اهل ذکر یک حرف است، ذکر شدن یک حرف دیگر است. من الان باید چه کار کنم که اهل ذکر شوم که به ذکر شدن برسم؟ بله تو اهل ذکر بشو، وقتی اهل ذکر شدی، آرام آرام همان ذکری می شوی که وقتی نگاهت می کنند یاد خدا می افتند.
چطور اهل ذکر بشوم؟
یک حدیث از امام صادق علیه السلام بخوانم. این حدیث را حفظ کنید، حداقل فارسی اش را حفظ کنید. حضرت فرمودند من اشد ما فرض الله علی خلقه ذکر الله کثیرا؛ از شدیدترین واجباتی که خدا بر بندگانش، بر خلقش واجب کرده است، زیاد ذکر گفتن نه، زیاد یاد خدا کردن است. ثم قال لا اعنی سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر؛ سپس فرمودند من قصدم از این ذکر کثیر این نیست که سریع بروید سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر بگویید! و ان کان منه؛ البته اگرچه این هم جزء آن ذکر است اما و لکن ذکرَ الله عند ما احل و حرّم؛ آن ذکر کثیری که می گویم خدا واجب کرده است این است که تو در مواجهه با حلال و حرام که قرار گرفتی یاد خدا بیفتی. فان کان طاعة عمل بها؛ اگر آن که با آن مواجه شدی مصداق اطاعت خداست، انجام بدهی، و ان کان معصیة ترکها؛ اگر گناه بود، ترکش کنی. این می شود ذکر الله کثیر.
من اگر تصمیم بگیرم شب قدر به هر چه که رسیدم یه دو دوتا چهارتای خدایی انجام بدم، بگویم خدایا انجام بدهم؟ خدا بگوید انجام بده، انجام بدهم. یا گفت انجام نده، انجام ندهم. این باعث می شود من آرام آرام اهل ذکر بشوم. من بیرون در اداره غیبت می کنم، من در جمع رفاقتی بیرون دارم پشت سر یک نفر حرف می زنم و آبرویش را می برم؛ اما اثر در خانه برای زن و بچه ام هست، چرا؟ چون من به طاعت الهی عمل نکردم و ذکر نشدم، دیگر مایه ی آرامش نیستم. این را از ذهنمان بیرون کنیم، کارهایی که بیرون خانه انجام می دهیم، من در خانه ام در فضای مجازی دارم می گردم و چیزهای حرام می بینم، نه همسرم می بیند، نه پدرم نه مادرم، نه برادرم، نه خواهرم، نه بچه ام، هیچکدام نمی بینند. عزیزم! تو وقتی داری گناه می کنی، داری از رنگ الهی دور می شوی، داری از آن اجعلک مثلی دور می شوی، وقتی دور شدی، دیگر مایه ی آرامشی نمی شوی. وقتی دور شدی حتی اگر اینها فکر کنند تو اصلا عابد اولین و آخرین هستی، کنارت احساس خوبی ندارند.
خیلی از این مشکلات که در زندگی های ما هست برمی گردد به خلوت ما! خلوت مان را درست کنیم. در خلوتمان ذکر بشویم. خیلی از این گناهانی که می کنیم و کسی خبردار نمی شود، رابطه ی ما را با دیگران خراب می کند. چرا؟ چون نمی گذارد مایه ی آرامش باشیم. اگر کسی خلوتش را درست کند، مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ؛ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ؛ وَ مَنْ كَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ، كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ.؛ اگر کسی رابطه ی خودش را با خدا درست کند، خدا رابطه ی او را با مردم درست می کند. امروز این را با همدیگر مرور کنیم. تا فردا پس فردا ذهنمان را درگیر کنیم که من در رابطه ام با خدا چقدر اهل بندگی شده ام که ذکر بشوم؟ چه کارهایی را الان باید حذف کنم؟ چه کارهایی را باید اضافه کنم؟ چه کارهایی را نباید انجام بدهم که انجام می دهم؟ چه کارهایی را باید انجام بدهم که انجام نمی دهم؟ اگر به این چند آیه و روایت خوب فکر کنید، اینها را کنار همدیگر بگذارید، حلال بسیاری از مشکلاتی است که ما در زندگی هایمان داریم. زن و شوهرها باهم، پدر و مادرها با بچه ها، بچه ها با پدر و مادرهایشان. ذکر بشویم. چطور؟ اهل طاعت بشویم. اهل بندگی شویم، اهل چشم گفتن بشویم. به ویژه در خلوتمان. خیلی مراقب باشیم. از این شبها نهایت استفاده را بکنیم برای رسیدن به این مرحله یعنی ذکر شدن.