بسمالله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین. ثم الصلوۀ و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین، حبیب اله العالمین ابالقاسم محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم و آله الاطیبین الانجبین الاطهرین لاسیما علی بن عمه علی بن ابی طالب علیه السلام و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.
مقدمه
یکی از اصلی ترین ابعاد قیام تاریخی سالار شهیدان، ادب و رفتار مؤدّبانه امام علیه السلام و اصحاب و یاران با وفای حضرت است. نگاه به حادثه عاشورا از زاویه «ادب» کمتر مورد توجه قرار گرفته است، در حالی که جنبه آموزندگی ژرف ادب و رفتار مؤدّبانه امام و اصحاب حضرتش یکی از نیازمندی های اساسی حسین دوستان است.
مفهوم ادب
هیأت زیبا و پسندیده است که طبع و سلیقه چنین سزاوار بداند به تعبیر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، «ادب» عبارت است از حسن و ظرافت عمل»[1] خُلق است و خُلق شکل درونی انسان است چنان که خَلق شکل ظاهری اشیا و انسان است.[2]
رابطۀ ادب و اخلاق
اخلاق صفات راسخه در روح است و آداب شکل ظاهری و نمادین آن است که در خارج مشاهده می شود بدین معنی صفات متعالی اخلاقی وقتی در روح انسانی رسوخ و نفوذ کند بر رفتار ظاهری انسان تأثیر می گذارد که این رفتار به صورت «ادب» ظهور می کند.
اهمیت ادب
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره اهمیت رعایت ادب در ضمن کلام زیبای فرموده است: «إنّ بذوی العقول من الحاجۀ الی الادب کما یظمأ الزرع الی المطر...»[3] انسان ها تا بدان حدّ، نیازمند به ادب هستند که کشتزار تشنه، به آب باران نیازمند است.
مظاهر ادب
پیامبران الهی و امامان علیهم السلام در سنینی همواره مظاهر ادب بوده اند که این ادب برخاسته از ادب خداوند است. چنان که پیامبر عظیم الشأن صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده: «أدّبنی ربّی فاحسن تأدیبی» خداوند مرا به نیکویی ادب آموخته است. امام حسین علیه السلام ادب آموختۀ مکتب پیامبر گرامی اسلام است، از این رو حضرت از همان کودکی دارای کمال و ادب بوده چنان که در سیره حضرت وجود دارد «ماتکلّم الحسین بین یدی الحسن علیه السلام...» هرگز اتفاق نیفتاد که با وجود امام حسن علیه السلام امام حسین علیه السلام، لب به سخن باز کند.
آموزندگی ژرف «ادب» در حادثه عاشورا
یکی از زیباترین، اعجاب برانگیزترین و درخشان ترین، جلوه های عاشورا، مسئله ادب است و انسان چقدر میتواند از آن درس بیاموزد، چه این که در شرایط رفاه و آسایش همگان مؤدب جلوه می کند؛ ولی آن گاه که کوچکترین حادثه پیش بیاید می بینیم که چه اندک اند با ادبان!
جلوه های زیبای ادب را در سراسر حادثه عاشورا در میان اصحاب امام، مشاهده می کنیم که بررسی جامع آن فرصتی دیگری می طلبد چه اینکه نحوه برخورد اصحاب با یکدیگر، سبقت گرفتن برای شهادت و رفتار اصحاب در مقابل شخص امام علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام و در مقابل دیگران، هر کدام موضوعاتی است که بحث های دامنه داری می طلبد ولی ما به دلیل محدودیت فقط ادب شخصی امام علیه السلام را مورد توجه قرار داده به ذکر نمونه های اکتفا می کنیم:
جلوه های زیبای از ادب امام علیه السلام در عاشورا
1- ادب امام علیه السلام در مقابل دشمنان
2- ادب امام علیه السلام در قبال اصحاب و یاران
3- ادب امام علیه السلام در قبال اهل بیت علیهم السلام
4- ادب امام علیه السلام در برابر شهدا
ادب امام علیه السلام در مقابل دشمنان
منظور از ادب، رفتار با متانت و همراه با وقار و سراسر شکوه و جلال است که از سوی آن حضرت حتی در قبال دشمنان جلوه نمود. امام در طول مسیر کربلا در عین اینکه صحبت از بی عدالتی ها، طغیانگری ها، اشاعه فحشا، قتلها و غارت های دستگاه بنی امیّه را می کند ولی در بیان مطالب از حالت وقار و رفتار شکوه مندانه خارج نمی شود. آنچه در سراسر سخنرانی ها، خطابه ها و نامه های حضرت وجود دارد، سراسر استدلال به کارگیری منطق، اتمام حجت و اثبات حقّانیت و حرکت بر محور حق و حقیقت است، البته افراد واضح الفساد که سردمداران طاغوت بودند مورد حملات کوبنده منطقی و مستدل امام قرار می گیرد نظیر شخص یزید، عبیدالله بن زیاد، شمر بن ذی الجوشن و... ولی عموم افراد لشکریان فریب خورده آنان را امام حداکثر تلاش خود را به کار می گیرد تا از جهالت و لجاجت بیرون آورده و مسیر حق و عدالت را برایشان بنمایاند که همین استدلال ها و حجت های امام، در افراد که زمینه و قابلیت آن را داشتند سرانجام کارگر افتاد که حرّ بن یزید ریاحی، یکی از آن نمونه هاست. در هر صورت امام حتی در مقابل دشمنان خود مقیّد است در رعایت ادب، که اینک نمونه کوچکی از این دست را بیان می کنیم:
الف) حر بن یزید ریاحی: گر چه سرانجام همای رحمت بر بام سعادت او فرود آمده و تحت تأثیر استدلال های متین امام علیه السلام قرار گرفت ولی آنچه قابل انکار نیست این است که «حر» در ابتدا کارهای ناشایستی انجام داد، در مقابل امام گستاخانه موضع گرفت و در تنگنا قرار دادن اهل بیت علیهم السلام نقش اصلی را بازی کرد. مسیر آب را بر روی امام بست، با همۀ اینها با اینکه امام می داند او سرانجام در مقابل حضرتش چگونه موضع خواهد گرفت اما امام علیه السلام بزرگوارانه در مقابل او رفتار می کند آن گاه که در حال از بین رفتن ایت امام حتی به اسب های آنها نیز آب میدهد![4]
ب) ادب امام علیه السلام در مورد شمر: وقتی شمر بن ذی الجوشن واسطه شد و امان نامه برای فرزندان ام البنین علیها السلام (حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، عبدالله، جعفر و عثمان) آورد و شمر با صدای بلند آنها را فرا خواند آنها به خاطر تحقیر شمر اصلاً جواب ندادند، ولی امام فرمود: «أجیبوه و ان کان فاسقا فإنه من اخوالکم» یعنی جواب دهید و لو او فاسق است به دلیل اینکه او از دایی های شماست. این ادب امام است حتی در مقابل شخص مانند شمر.[5]
ادب امام در مقابل اصحاب ویاران
رعایت ادب امام علیه السلام در برابر اصحاب و یاران با وفایش خود قصّه بلندی است که از یک سو شأن و منزلت یاران و اصحاب حضرت را به اثبات می رساند و از سوی دیگر بیانگر ادب، تواضع، فروتنی بوده و بلندای شخصیت حضرتش را به تصویر می کشد. نحوه برخورد امام هم با تک تک افراد اصحاب و هم به صورت جمعی و همگانی قطع نظر از جهات دیگر نظیر قدرت روحی، عشق به شهادت و ملاقات خداوند، روحیه ایثار و جانفشانی و درس مردانگی، از نقطه نظر رعایت ادب (که محل بحث ماست) نیز بسیار در خور توجه است چه اینکه هر کسی دیگر غیر از امام می بود وقتی به نقطه ای رسیده باشد که یقین به شهادت و کشته شدن داشته باشد و بداند جز مرگ راهی ندارد، طبیعی است که به هر وسیله ای تمسک میجوید تا شاید راهی برای نجات پیدا کند. این فقط امام است که نه تنها یاران و اصحاب خود را به هماهنگی و سر نوشت مشترک دعوت نمی کند و نه تنها لااقل سکوت نمی کند، بلکه همواره و مکرر در مکرر مسیر بازگشت و راه فرار را برای آنان می نمایاند و این ادب است چه اینکه امام نفرموده: من به پشت گرمی شما به اینجا آمدم، یا نفرمود: حال که چنین است هر گونه سرنوشت رقم خورد در کنار هم باشیم! بلکه بر عکس امام لحظه به لحظه فرمان انصراف را می دهد و آنان را به سوی نجات زندگی شان فرا می خواند و از این رو است که امام مؤدبانه از اصحاب و یاران می خواهد که برگردند؛ امام بعضی از افراد را شخصاً درخواست انصراف داد و بعضی را در جمع عمومی گفت برگردید. اما آنهایی که شخصاً با اسم به بازگشت فراخوانده می شود:
2-1. در مورد فرزندان عقیل؛ امام فرمود: «یابنی عقیل حسبکم منالقتل بمسلم فاذهبوا انتم فقد اذنت لکم.»[6] ای فرزندان عقیل شهادت مسلم برای شما کافی است بنابراین شما می توانید بروید من برای شما اجازه دادم.
2-2. به فرزند مسلم، فرمود: «انت فی حلّ من بیعتی حسبک قتل ابیک مسلم خذ بید امک اخرج من هذه المعرکۀ»[7] به فرزند مسلم فرمود شما از بیعت من بری هستید، شهادت مسلم پدرت برایت کافی است و دست مادرت را بگیر و از معرکه دور شو.
2-3. به نافع بن هلال، فرمود: «یا نافع إنّ اهلک لایطیب لها فراقک فلو رأیت أن تختار سرورها علی البرار.»[8] ای نافع! به درستی خانوادهات راضی نیستند از فراق و جدایی تو...
فرمان انصراف عمومی
امام بارها و بارها تمامی اصحاب را که حتی شامل اهل بیت علیهم السلام حضرت هم میشدند، به انصراف فرا خوانده که این رفتارها فقط از بعد ادب امام قابل توجیه است. آنجایی که فرمود: «فمن احبّ منکم الانصراف فلینصرف لیس علیه منّا ذمام.» یا در یکی از خطبه ها فرمود: «ایها الناس فمن کان منکم یصیر علی حدّ السیف و طعن الاسنّه فلیقم معنا و الا فلینصرف عنّا»[9] هان ای مردم، به درستی هر کسی می تواند بر تیزی شمشیر و ضربات نیزه ها صبر کند؛ باقی بماند و الّا باید برگردد و از ما دوری گزیند. همچنین فرمود: «... فمن کره منکم ذلک فلینصرف، فاللیل ستیر والسبیل غیر خطیر والوقت لیس بهجیر... و قد قال جدّی محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم ولدی الحسین یقتل بارض کربلا غریباً وحیداً عطشاناً فریداً...»[10] هر کس این شرایط پیش آمده را تحمّل ندارد، باید برگردد زیرا شب پرده خوبی است راه هم امنیت دارد و زمان هم مناسب است یعنی هوا گرم نیست چون شب است، به درستی من از جدّم رسول خدا شنیدم که فرمود: فرزندم حسین در سرزمین کربلا غریب، تنها، تشنه و بی کس شهید می شود. امام در این بیان تمامی راه ها را برای بازگشت تذکر داده است و اعلام کرده که من هیچ گونه مشکلی برای بازگشت شما نمی بینم، این نهایت ادب است.
ادب امام علیه السلام در برابر شهدا
از زیباترین جلوه های ادب امام، در برابر شهدا است اینکه امام علیه السلام شخصاً شهدا را حمل می کند نوعی ادب است، ادب همراه با عاطفه، عشق و از خودگذری و این هم از ادب امام است که وقت بر بالین یکی از شهدا که غلام سیاه بود به نام جون آمد، همان کاری را کرد که با فرزندش علی اکبر علیه السلام انجام داد. صورت را گذاشت روی صورت غلام سیاه «اللهم بیّض وجهه و طیّب ریحه و اختره مع الابرار و عرّف بینه و بین محمد و آل محمد».[11]
یک جا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت در دین ما، سیه نکند فرق با سفید[12]
همین طور وقتی بر بالین مسلم بن عوسجه آمد او را در بغل گرفت، فرمود: «رحمک ربک یا مسلم بن عوسجه، فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا»[13]
ادب امام در برابر اهل بیت علیهم السلام
این بخش پایانی عرایض است همین ادب امام در برابر اهل بیت علیهم السلام روضه منبرم هست. رفتار امام با اهل بیت علیهم السلام با آنکه هیچ گاه از ادب به دور نبوده است، درسهایی در رفتارها نهفته است؛ برخوردها، دلداری ها، نصیحت ها و وصیت های امام با اهل بیت علیهم السلام در عین اینکه لبریز از محبت، صلابت و وقار است در عین حال در نهایت ادب است، این رفتارها درسی بزرگی برای کسانی است که علاقه به خاندان عصمت و طهارت دارد، بیاموزیم که در شرایط سخت و بحرانی نیز ادب و رفتار انسان مسلمان باید متناسب به شأن او باشد. رعایت ادب در شرایط عادی و طبیعی کار چندان دشواری نیست. ولی آن گاه که شرایط سخت پدید می آید و مشکلات از هر سو هجوم می آورد، رعایت ادب حفظ احترام دیگران، کاری هر کسی نیست. امام در روز عاشورا با سیلی از مشکلات روبرو است، به گونه ای که عزیزانش یکی پس از دیگری قربانی می شوند. اسارت اهل بیتش را به عیان مشاهده می کند، ولی در عین حال رفتار مؤدبانه امام فضای خاص و معنویت خاص به این جریان می دهد. امام در آخرین لحظات خداحافظی اهل بیت علیهم السلام را مخاطب قرارداده می فرماید: «یا زینب یا ام کلثوم یا سکینه علیکن منی السلام»؛ وقتی سکینه این گونه خداحافظی بابا را می بیند با دیدگان گریان خودش را به امام نزدیک می کند و صدا می زند: ما را به مدینه جدمان برگردان! امام در جواب می فرماید: «هیهات لو ترک القطا لنام»[14] آن گاه سکینه می گوید بابا! مگر تسلیم مرگ شده اید؟ امام با نهایت احترام و ادب فرمود: «یا نور عینی کیف لایستسلم للموت من لا ناصر له و لا معین له ...» یا زمانی که حضرت زینب علیها السلام در سخت ترین شرایط بی تابی می کرد امام با ادب و متانت اما با جدیت می گوید: «یا اخیّۀ لایذهبن لحلمک الشیطان».[15] آن گاه که آخرین سرباز را به قربانگاه عشق می برد و با صحنۀ فجیع اشک می ریخت، صحنه ای که امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف نیز در زیارت ناحیه مقدسه از آن یاد می کند. ولی امام علیه السلام با گفتن این جمله که: «اللهم احکم بیننا و بین هذا القوم...» قلبش را تسکین می دهد.
والسلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته
محمد موسی اکبری
[1] المیزان (ترجمه)، ج6، ص404.
[2] اخلاق عملی، آیت الله مهدوی کنی، ص13.
[3] غررالحکم، ج1، ص224.
[4] فرهنگ عاشورا، ص145.
[5] فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 89.
[6] فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص54.
[7] همان، ص 59.
[8] همان، ص 55.
[9] همان، ص 506.
[10] همان، ص 51.
[11] فرهنگ عاشورا، ص131.
[12] همان، 49.
[13] احزاب/212.
[14] فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص348.
[15] همان.