بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا و شفیع ذنوبنا ابی القاسم محمد وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المظلومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین اما بعد فقد قال الله تبارک و تعالی:
«لقد کان لکم فی رسول الله اسوۀ حسنۀ لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا»[1]
مسلماً براي شما در زندگي رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نيكويي بود، براي آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مي كردند.
مقدمه
یکی از ویژگی هایی که به حکم فطرت در نهاد هر انسانی به ودیعه نهاده شده، صفت الگو پذیری است. بی شک، پیشرفت بشر در طول تاریخ، مرهون این صفت بوده است؛ حتی اختراعات و نوآوری های بشر در عرصه تمدن، مرهون الگوگیری از طبیعت بوده است.
این امر، از آن حکایت دارد که بشر در تمامی شئون زندگی، به الگو و سرمشق نیاز دارد. به عنوان مثال: نقاش، خیاط، خطاط، ورزشکار، هنرمند و سایر شغل ها در پیشرفت و موفقیت کار خود ناگزیر از پذیرش الگو هستند.
بشر در زندگی اجتماعی و امور اخلاقی و معنوی نیز بیش از سایر امور، به الگو و اسوه نیاز دارد و بدون آن نمی تواند به موفقیت مطلوب نایل آید؛ چراکه عمر بشر محدود است و امکان تجربه مجدد برای وی وجود ندارد.
از این رو، الگوگیری از سیره بزرگان، نقش مهم در پیشرفت زندگی دارد. به همین جهت، همه انسان ها مایلند تا در زندگی از رفتار و گفتار دیگران الگو و بهره گیرند.
معرفی الگوها در قرآن
توجه به الگوها یک اصل فطری و یکی از اصول مهم تربیتی است. از این رو، قرآن نمونه های فراوانی از زندگی انبیا و بزرگان را برای الگوگیری و عبرت آموزی بیان کرده است و در مقابل، با معرفی چهره های فاسد و منحرف و بیان سرنوشت تلخ آنها، باعث عبرت دیگران شده و مردم را از انتخاب راه و روش آنان برحذر داشته است.
به عنوان مثال: خدای متعال در قرآن، همسر نوح و همسر لوط را که کافر شدند و آسیه همسر فرعون و مریم مادر عیسی را که مظهر ایمان، طهارت و استقامت بودند، برای مؤمنان و کافران مثل می زند.[2]
پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم الگوی کامل
یکی از کامل ترین الگوی زیبایی، پیامبر رحمت و محبت حضرت محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم می باشد هر چند با رفتن چند منبر و استخدام چند واژه نمی توان ابعاد زندگی شخصیت بزرگ و بی نظیر عالم، را ترسیم کرد؛ زیرا این کلمات، بسیار حقیرتر و ناتوان تر از آن است که بتواند معانی بلند شخصیت معنوی و کرامات عظیم اخلاقی آن بزگوار را در خود بگنجاند و به تصویر بکشد.
کسی که سجایای اخلاقی او در قرآن به عظمت و بزرگی یاد شده چگونه می توان آنها را شمارش کرد و بیان نمود.
کتاب فضل تو را آب بحر، کافی نیست که تر کنم سر انگشت صفحه بشمارم
بزرگ مردی که افتخار انسانیت و فخر همه عالم است و هیچ کس در صفات و مناقب و کمالات الهی و انسانی به رتبه او نرسیده و نخواهد رسید، و لکن می توان گوشه هایی از زوایای زندگی سراسر نور و هدایت و آثار وجودی آن بزرگوار را به کمک آیات و روایات فهمید و به بیان آورد.آری:
آب دریا را اگر نتوان کشید لیک به قدر تشنگی باید چشید
ضرورت شناخت قبل از الگوپذیری
بی شک شناخت آن حضرت، شناخت انسان کامل و آشنا شدن با صفات جلال الهی و نزدیک شدن با قرآن است. به فرموده خدای متعال، آن حضرت صلّی الله علیه و آله و سلّم الگو و اسوه ای نیکو برای مؤمنان است. آنجایی که می فرماید:
«لقد کان لکم فی رسول الله اسوۀ حسنۀ لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا» مسلماً براي شما در زندگي رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نيكويي بود، براي آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مي كرد.
از این رو، آن حضرت صلّی الله علیه و آله و سلّم الگو و اسوه بوده و مؤمنان می توانند از او پیروی کنند و خود را در اخلاق و رفتار به آن حضرت نزدیک نمایند و اگر این امکان وجود نمی داشت، هرگز خداوند به الگو گرفتن از آن حضرت دعوت نمی کرد و الگو قرار دادن آن حضرت، لغو و بیهوده می بود.
کلام امیرالمؤمنین علیه السلام درباره الگو بودن پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره الگو گرفتن از زندگی پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و اقتدا کردن به راه و رسم آن حضرت، فرمودند:
«و لقد کان فی رسول الله کاف لک فی الاسوۀ و دلیل لک علی ذم الدنیا و عیبها و کثره مخازیها و مساویها»؛ برای تو کافی است که راه و رسم پیامبر را اطاعت نمایی تا راهنمای خوبی برای تو در شناخت بدی ها و عیب های دنیا و رسوایی ها و زشتی های آن باشد.
همچنین فرمودند:
«فتاس بنبیک الاطیب الاطهر فان فیه اسوۀ لمن تاسی، و عزا لمن تعزی و احب العباد الی الله المتاسی بنبیه و المقتص لاثره».[3] پس به پیامبر پاکیزه و پاک اقتدا کن، که راه و رسم او الگویی است برای الگو طلبان و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد، و محبوب ترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند و گام بر جایگاه و قدم او نهد.
چرا پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم بهترین الگو و اسوه است؟
زیرا صفات و ویژگی های انسان کامل را دارا است. او آینه دار صفات جلال و جمال الهی، مظهر کامل و جامع اسمای حسنای الهی و تجلی اعظم و جامع جمیع تجلیات الهی و متخلق به اخلاق قرآنی است و لذا، از تمامی انبیا برتری یافته است؛ زیرا سایر انبیا هر یک مظهر اسمی از اسمای الهی هستند، ولی آن حضرت جامع همه آن اسما و صفات است و چون رسول مکرم اسلام خاتم پیغمبران است.
«ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شیء علیما»[4] محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم پدر هیچ يك از مردان شما نبوده و نيست؛ ولي رسول خدا و ختم كننده و آخرين پيامبران، است و خداوند به همه چیز آگاه است!
از این رو، تمامی صفات و ویژگی ها و مزایای خاصه و عامه انبیای گذشته را دارا است.
حسن یوسف، دم عیسی، ید بیضا داری آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
اگر چه تمام انبیا از سوی خداوند فرستاده شده و از این جهت، هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند، و لکن در مقایسه با یکدیگر و جهات علمی و گستردگی رسالت، یکسان نبودند. از این رو، خداوند فرموده:
«و لقد فضّلنا بعض النبیین علی بعض»[5] ما بعضي از پيامبران، را بر بعضي ديگر برتري داديم.
بی شک، پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم از تمامی پیغمبران برتر است و این برتری به خاطر شایستگی آن حضرت است، نه چیز دیگر. او انسان بزرگ و کاملی است که تا قیامت کسی به بزرگی و کمال او نخواهد آمد.
ای مظهر اسم اعظم حق مجلای اتم نور مطلق
ای نور تو صادر نخستین وی مصدر هر چه هست مشتق
یک آیه ای از محامد توست قرآن مقدس مصدق
فرمود به شانت ایزد پاک لولاک لما خلقت الافلاک[6]
و از اینجا بود که ائمه معصومین علیهم السلام نیز شخصیت آن حضرت را برای خودشان الگو قرار می دادند. و اهداف قیام های خودشان را احیای سنت آن بزگوار را مطرح می کردند. کما اینکه قیام کربلا نیز برای احیای تعلیمات اسلام و ادامه دادن راه و روش پیامبر گرامی اسلام بود؛ چنان که در وصيتی امام حسین علیه السلام که به برادرش محمد حنفيه کرده است، آمده است:
«انی لم أخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی أريد أن آمر با لمعروف أن أنهی عن المنکر و أسير بسيرة جدّی و أبی علی بن أبی طالب»[7]
من نه برای گردش و تفريح خروج می کنم و نه برای اينکه فسادی بر زمين به راه اندازم و ظلم کنم. بلکه فقط برای اصلاح در امت جدم خروج می کنم و من برای امر به معروف و نهی از منکر قيام کرده ام و نیز می خواهم سیرت رسول اسلام و وصی آن حضرت را در جامعه عملی کنم.
در سخن ديگر نيز حرکت خويش را برای آشکار ساختن معالم دين و اظهار اصلاح در شهرها و امنيت يافتن مظلومان و عمل به فرائض و سنن و احکام الهی دانسته است.
«اللهم انک تعلم انه لم يکن ما کان منا تنافسا فی سلطان و لا التماساً من فضول الحطام و لکن لنری المعالم من دينک نظهر الاصلاح فی بلادک».[8]
پروردگارا! تو می دانی آنچه از ما سرزده برای رقابت به دست آوردن قدرت يا جست و جوی ثروت و نعمتهای زايد نبوده، بلکه برای آن بود که نشانه های دين تو و معيار های اسلامی را به مردم نشان دهيم، و اصلاح را در بلاد تو ظاهر کنيم.
روضه
السلام علیک یا اباعبدالله
در روایت است که رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم پیشانی سیدالشهدا علیه السلام را می بوسید و گریه می کرد. لب و دهنش را می بوسید و گریه می کرد و دیگر زیر گلوی آن حضرت را می بوسید و گریه می کرد و شکمش را وا می کرد و روی قلبش را خیلی می بوسید.
این چهار عضو را مخصوصاً خیلی می بوسید و بعضی اوقات تقبیل آن حضرت مخصوص به عضو خاص نبود.
آن مظلوم طفل بود، نمی ایستاد حضرت امیر را امر می کرد که حسین را نگاه دار و همه بدنش را را می بوسید و گریه می کرد. عرض می کردند : چرا گریه می کنی؟ می فرمود: «اقبل موضع السیوف»، جای شمشیرها را می بوسم.
فعل نبی مبنی بر حکمت بود و هر یک از این مواضع سببی داشت: اما سرّ بوسیدن پیشانی بعضی گمان می کنند به جهت این بود که موضع سنگی است که در روز عاشورا بر او وارد آمد؛ لکن نه همین است، بلکه ممکن است و بسا به جهت این بود که وقت شهادتش پیشانی اش بر روی خاک بود اما لب و دهان که مکرر می بوسید بعد وجهش معلوم شد که از این جهت بود که آن لب و دندان جای آن چوبها بود که زبان از گفتنش لال است.
انا لله و انا الیه راجعون
سید علمدار حسنین رضوی
[1] احزاب/۲۱
[2] تحریم/ ۱۰۔ ۱۲
[3] نهج البلاغه خطبه ۱۶۰
[4] احزاب /۴۰
اسراء/۵۵[5]
شعر از حکیم عارف و فقیه اصولی مرحوم آیت الله حاج شیخ حسین غروی اصفهانی، معروف به کمپانی (۱۲۹۶۔۱۳۶۱ ق)[6]
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹ [7]
.ابو محمد حرانی حسن بن علی بن شعبه، تحفة العقول، انتشارات آل علی قم، چاپ ششم، ۱۳۸۵ ھ ش، ص ۴۱۶[8]