بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین. ثم الصلوۀ و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین، حبیب اله العالمین ابالقاسم محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم و آله الاطیبین الانجبین الاطهرین لاسیما علی بن عمه علی بن ابی طالب علیه السلام و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین. اما بعد قال الله تبارك و تعالي : «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ»[1]
مقدمه
يكي از ابعاد بسيار مهم كه قرآن روي آن دست گذاشته و خود پيامبر گرامي اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم هم بر اين مطلب تأكيد دارند بعد رحمت و مهرباني زندگي اوست. من در خدمت شما اصل رحمت و عطوفت و مدارا را در زندگي آن حضرت به بخش هايي از آن اشاره مي كنم. هدف من از طرح اين بحث يكي اين است كه پيامبر را بهتر بشناسيم و ديگر اين كه الگو بگيريم. اگر اميرالمؤمنين علیه السلام در نهج البلاغه مي فرمايد: به پيامبر اقتدا كنيد و از او الگو بگيريد، اگر قرآن كريم مي فرمايد: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ َسَنَة»[2]رسول الله اسوه حسنه است. ما در زندگي اجتماعي مان، در زندگي با مردم و در معاشرت هايمان كه غالباً نواقصي وجود دارد زندگي آن حضرت را الگو قرار بدهيم.
رحمانيت يكي از صفات خداوند متعال
عزيزان! قبل از بيان رحمت در زندگي پيامبر، اين نكته را اشاره كنم كه يكي از صفات خداي تبارك و تعالي صفت رحمت و گسترش رحمانيت خداست؛ قرآن كريم مي فرمايد: «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَة»[3] خدا رحمت بر بندگان را بر خودش لازم دانسته است. «يا سبقت رحمته غضبه» رحمت خدا بر غضب خدا سبقت گرفته. بزرگان عرفا مي گويند خدا با رحمانيتش عالم را آفريد، با رحيميتش عالم را به كمال رساند؛ پس اين عالم وجود، هم مظهر رحمانيت و هم مظهر رحيميت خداوند است؛ چون ايجاد شده مظهر رحمانيت است؛ چون به سوي كمال مي رود مظهر رحيميت است. حضرت امام راحل قدس سره در شرح دعاي سحرش اين مطلب را دارد كه غضب خدا برخاسته از افعال مردم است، در ذات اقدس الهي آن چه كه تجلي دارد رحمت است؛ لذا شما به سورة حمد نگاه كنيد، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ الرَّحْمنِ الرَّحيم»[4] چهار مرتبه در آغاز سوره بر صفت رحمت خدا تأكيد شده است. پيغبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم خيلي سعي داشت اين رحمت خدا را براي مردم بيان كند تا مردم نااميد نشوند، مي فرمود: مردم اگر رحمت صد قسمت باشد نود و نه قسمت آن پيش خداست، يك قسمتش بين شماها تقسيم شده كه خدا هم در آن يك قسمت باز شريك است و مي فرمود: اين كه پدر به فرزند علاقه دارد، مادر به بچه علاقه دارد، برادر، برادر را دوست دارد و همة اين رحمت ها و دوستي هايي كه بين شماست از آن يك رحمت است، نود و نه قسمت از اين رحمت پيش خداست، و لذا مأيوس از رحمت خدا نشويد.
اميدوار بودن به رحمت خداوند متعال
شخصي از دنيا رفت، به پيغبر گرامي اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم گفتند يا رسول الله اين شخص كاسب بوده، خيلي آدم متديني نبوده؛ يعني اهل خير نبوده، آدم مقيدي به مسائل ديني نبوده اما يك صفت داشته و آن صفتش اين بود كه اگر از كسي پول طلب داشت شاگردش را مي فرستاد مي گفت برو پول را از طرف بگير، اگر داد بگير، اگر نداد دعوا نكن، بگو ما از تو مي گذريم به اميد اين كه خدا هم از ما بگذرد؛ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: اين اهل بهشت است؛ چون به رحمت خدا اميدوار بوده است. اين قدر رحمت را براي مردم گسترده جلوه مي داد، مي فرمود: اعظم الآيه در قرآن كريم آية الكرسي است، اخوف الآيه در قرآن، آن آيه اي كه آدم بايد بيشتر از آن بترسد اين آيه است: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ، وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»[5] مي فرمود: اعدل الآيات، آن آيه اي كه پيام عدالت را در آن از همه بيشتر است اين آيه است: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان»[6] بعد مي فرمود: اما ارجَي الآيه، اميدوار كننده ترين آيه در قرآن اين آيه است: «قل يا عبادي الذين اسرفوا علي أنفسهم» اي بنده هايي كه به خودتان بد كرديد «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَة»[7] از رحمت خداوند مأيوس نشويد. اين ارجي الآيه را كنار بقيه آيات بگذاريد؛ اين دري بود كه پيغمبر از رحمت خدا به روي مردم باز كرد.
مهربانی های پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم
مردم سلیقه هایشان مختلف است یکی تند است یکی کند است، یکی عصبانی است یک روحیه ای دارد، پیامبر در یک جامعه ای با این وضیعت زندگی می کرد، حالا مهربانی هایش را با مردم بیبینید!
برخورد پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم با جوان فحاش
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در مسجد بود، شخصی آمد عرضه داشت، یا رسول الله! کمک کنید، حضرت پول کمی پیشش بود، یک مبلغ کمی به او داد، او در مقابل توهین و تندی کرد که این پول کم است پول را انداخت؛ نبی مکرم اسلام دیدند اصحاب با عصبانیت بلند شدند با این شخص برخورد کنند حضرت فرمودند : بنشینید کاری با او نداشته باشید! نماز را اقامه کردند و بعد از اقامه نماز او را منزل بردند و به او کمک و از او پذیرایی کردند بعد فرمودند : اگر من تو را رها می کردم مثل تو، مثل آن شتری بود که از دست صاحبش فرار می کند و مردم می ریزند و بیشتر فراری اش می دهند، نگذاشتم مردم سراغت بیایند، من اگر تو را رها کرده بودم با تو برخورد می کردند تو را با این روش نجات دادم، فرمودند : فردا بیا جلوی مردم عذرخواهی کن برای خودت نه برای من، چون ممکن است بعدها کسی تو را ببیند و بگوید که این به پیغمبر توهین کرد اذیت شوی این اخلاق پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است.[8]
یک مقدار اخلاق مان را، برخوردمان را، منش مان را نسبت به همسایه هایمان، نسبت به همکارانمان، نسبت به دوستانمان، نسبت به رفقایمان از پیغمبر گرامی اسلام درس بگیریم. این برخورد پیامبر بود که جامعه را جذب کرد و در آنها تأثیر گذاشت.
برخورد نسبت به کودکان
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در مدینه از مکانی رد می شد بچه ای گله گوسفندی را می برد بچه ها اذیتش کردند گوسفندها پراکنده شد، بچه کوچک گله گوسفندی را نتوانست جمع کند، پیغمبر بچه ها را دور کرد، یکی یکی کمک کرد گوسفندها را جمع آوری کرد و در اختیار این کودک گذاشت. ببینید این اول شخص جهان خلقت است چگونه با کودکان برخورد می کند! بچه در بغلش بول کرد مادر آمد بچه را بردارد، فرمود : کارش نداشته باش، بچه است.[9]
عزیزان! چرا؟ با فرزندان برخورد تند می کنید، فرزندان را آزار می دهید و به آنها بی مهری می کنید، بعضی ها حقوق فرزندان را نادیده می گیرند! این نبی مکرم اسلام است و این برخوردش با کودکان.
احترام به کودکان
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم با کودکان این قدر مهربان بود که نماز جماعت می خواند تا بچه ای گریه کرد نماز را سریع تمام کرد، گفتند چرا؟ یا رسول الله! نمازتان را زودتر از روزهای عادی به اتمام رساندید؟ فرمودند : «أمّا سمعتم صراخ الصبی» صدای گریه بچه را نشنیدی؟ من نمی توانم نسبت به گریه کودکان بی تفاوت باشم.[10] این مهربانی اش نسبت به کودکان بود.
برخورد و احترام نسبت به همسر و خانواده
چقدر از خدیجه کبری علیها السلام یاد می کرد، می فرمود : روزی که همه مرا تکذیب کردند او مرا تصدیق کرد.[11] عزیزانی که گاهی حقوق همسر را فراموش می کنید! من بارها روی منبر گفته ام پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم 25 سالش بود که ازدواج کرد تا پنجاه سالگی تنها همسرش خدیجه کبری بود. ازدواج های پیامبر بعد از پنجاه سالگی غالباً روی مصالحی است که در تاریخ ذکر شده است؛ خیلی از این ازدواج ها اصرار خود خانواده ها بود، خیلی از این ها خانواده های بی سرپرست بودند؛ حضرت عنفوان جوانی اش را با خدیجه کبری علیها السلام سر کرد و همیشه از او تعریف می کرد حتی برخی از همسران ناراحت می شدند.
حقوق همسر را نادیده نگیرید! خانم آمده می گوید شوهرم ازدواج کرده و می گوید اسلام اجازه داده، اما نه به من سر می زند و نه به من توجه می کند، سه سال است یک بار سر زده است؛ آیا اسلام این طور همسر دوم را اجازه داده؟ مگر قرآن نمی فرماید : «فإن خفتم ألا تعدلوا فواحدة» [12] اسلام اجازه داده تو خانم و فرزندان جوانت را روی هوسرانی رها کنی سراغ مسائل دیگر بروی و این خانواده را به خود وابگذاری تا به انحراف کشیده شود، دچار فقر بشود، مادر حاضر بشود در خانه ها کلفتی کند، که تو آقا خواستی به هوسرانی برسی، کجا پیغمبر برخوردش این طور بود؟ پیغمبر وضوهایش را نسبت به خانه همسرانش تقسیم می کرد. این قدر مقید به عدالت بود، این قدر مقید به رعایت حقوق خانواده و فرزندانش بود. بیاییم به این سیره و به این روش نبی مکرم اسلام نسبت به همسایگان، نسبت به مسجدی ها، نسبت به فامیل و .... اقتدا کنیم. ائمه علیهم السلام هم این چنین بودند در زیارت جامعه کبیره می خوانیم اصل و معدن رحمت شما ائمه هستید.
حضرت امام حسن علیه السلام معدن رحمت
کسی عصبانیت و ناراحتی امام حسن مجتبی علیه السلام را ندید. چقدر توهین، چقدر آزار، چقدر سختی، اما چه تحمل زیبایی دارد کنیزی به ایشان شاخه گلی هدیه کرد امام حسن علیه السلام او را آزادش کرد و فرمود : در راه خدا آزادت کردم؛ چون خدا در قرآن می فرماید : «و إذا حییتم بتحیة فحیوا بأحسن منها أو ردوها» [13] اگر کسی به شما هدیه ای داد شما بهتر از آن را به او رد کنید به خاطر همین هدیه تو را آزاد کردم.
شمه ای از مهربانی حضرت امام حسن علیه السلام
حضرت امام حسن علیه السلام خانه آمد دید پای یکی از حیوانات شکسته – گوسفندی بود یا بزغاله ای – به غلامی که در خانه بود فرمود : چرا پای این حیوان را مجروح کردی؟
گفت : آقا خواستم شما را عصبانی کنم؛ چون من هیچ گاه غضب شما را ندیده ام، فرمود : حالا هم عصبانی نمی شوم و خودم را کنترل می کنم تو را هم در راه خدا آزاد کردم. نبی مکرم اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند : «أقربکم منی مجلسا یوم القیامة أحسنکم خلقا».[14] مردم نزدیکترین شما روز قیامت به من مهربان ترین شما نسبت به مردم است؛ کسی که حسن خلق و حسن برخورد داشته باشد بیاییم یک مقدار در برخوردهایمان، در مراوداتمان، در گفت و گوهایمان این خلق و خوی ائمه و این خلق و خوی پیامبر را پیاده کنیم و مهربان باشیم تا بسیاری از مشکلات و گرفتاری های ما حل شود.
خدایا! تو را می خوانیم به آن پیامبر رحمت و پیامبر محبت و دوستی، به همه ما محبت، دوستی و مهربانی نسبت به یکدیگر عنایت بفرما.
روضه حضرت علی اکبر علیه السلام
فرزند بزرگوار اباعبدالله، علی بن الحسین علیهما السلام در مسیر کربلا وقتی حضرت کلمه استرجاع را به زبان آورد «إنا لله و إنا الیه راجعون» جلو آمد و پرسید : بابا چه شده ؟ فرمود : پسرم شنیدم که هاتفی در آسمان ندا داد : این کاروان می رود مرگ هم به دنبالش می رود و او را بدرقه می کند. یعنی این کاروان دچار این حادثه و شهادت می شود که بالاترین ارزش نزد خداست. در یک نگاه ظاهری ممکن است این جمله و کلامی که از هاتف شنید بالاترین مصیبت دیده شود امام سجاد علیه السلام عرضه داشت : «أو لسنا علی الحق»، آیا ما بر حق نیستیم؟
این سؤال امام سجاد علیه السلام تفقهی نیست؛ یعنی مثل این است که خداوند در قرآن می فرماید : آیا ظلمت و نور مساوی اند؟ این جوابش روشن است. می گویند این سؤال ها تأکیدی است، طرف نمی خواهد که جوابش را بداند، می داند بر حق است. این سؤال را می پرسد؛ یعنی می گوید ما بر حق هستیم. حالا که بر حقیم باکی نداریم. این را طمأنینه و آرامش می گویند.[15]
«فأنزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین».[16] برویم در خانه عبد صالح خدا، این بنده آرام و مطیع الهی.
حضرت علی اکبر علیه السلام از اولین شهدای بنی هاشم است. دل ها را روانه کربلا کنیم کنار مضجع شریف نازدانه اباعبدالله علیه السلام، خداوند قسمت کند. در روایتی دارد وقتی وارد حائر حسینی می شوید و می خواهید زیارت قبر امام حسین علیه السلام بروید اول سه مرتبه صورتتان را روی قبر علی اکبر علیه السلام بگذارید سپس خدمت اباعبدالله علیه السلام بروید. علی اکبر علیه السلام باب الحسین علیه السلام است، تا نزد اباعبدالله واسطه شود و امام شما را بپذیرد. سؤال شد: چرا سه مرتبه؟ امام صادق علیه السلام فرمودند : روز عاشورا اباعبدالله وقتی جوانش را غرق در خون دید سه مرتبه صورت روی صورت علی اکبر علیه السلام گذاشت.
آمد کنار بدن و صورت گذاشت ... «علی الدنیا بعدک العفا» علی جان! دیگر بعد از تو دنیا را نمی خواهم.
مرتبه دوم صورت گذاشت ... «لقد استرحت من هم الدنیا و غمّها» تو رفتی و از هم و غم دنیا راحت شدی.
مرتبه سوم نفرین کرد. ای عمر سعد! خدا رحمت را قطع کند که این طور فرزندم را به شهادت رساندی. امام مرتبه سوم صورت از صورت علی اکبر برداشت. خدا چه شد؟ نکند حسین علیه السلام، جان داده است؟ نکند داغ علی اکبر علیه السلام این گونه در اباعبدالله علیه السلام اثر کرده؟ یک وقت عمه جانش زینب علیها السلام از خیمه خارج شد مرتب صدا می زند : «یا أخیاه و بن أخیاه» خودش را رساند، دست به شانه برادر نهاد : برادرم بلند شو خدا صبرت بدهد.
«فأکبّت علیه».[17] خودش را انداخت روی بدن علی. خواهر ناله می زند. مصیبت مصیبت عظیم است و صبر برای خداست اما گریه یک امر طبیعی است «رفع صوته بالبکاء» با صدای بلند کنار بدن علی ناله می زند.[18] هر کجا نشسته ای سه مرتبه صدا بزنید یا حسین.
و سیعلم الذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون
سبط حیدر اعظمی
[1] انبياء/107.
[2] احزاب/21.
[3] انعام/54.
[4] حمد/1–3.
[5] زلزال/7 – 8.
[6] نحل/90.
[7] زمر/53.
[8] داستان راستان، داستان11 به نقل کحل البصر، ص70.
[9] سنن النبی، ص50.
[10] اصول کافی، ج6، ص48 – التهذیب، ج3، ص274.
[11] پیغمبر و یاران، ج2، ص347.
[12] نساء/3.
[13] نساء/86.
[14] وسائل الشیعه، ج2، ص153؛ مستدرک، ج17، ص415؛ بحارالانوار، ج68، ص385.
[15] منتهی الآمال، ص455 – فرسان الهیجاء، ج1، ص299.
[16] فتح/26.
[17] ارشاد، ج2، ص106 – اعلام الوری، ص246.
[18] سوگنامه آل محمد، ص277.