پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 

امام حسن (ع) اولين فرزند امام على و فاطمه زهرا(س) در نيمه ماه رمضان سال دوم يا سـوم هجرى در شهر مدينه به دنيا آمد و بعد از شهادت امام علـى (ع) شـش ماه حكـومت كرد و درسال پنجاهـم هجرى, به وسيله زهرى كه همسرش جعده به دستـور معاويه به او خـورانـد, در 48 سالگـى به شهادت رسيـد. مزار شريفـش در قبرستان بقيع, در كنـار سه امـام معصـوم ديگـر, زيـارتگاه خيل شيفتگـان آن حضـرت است.
جلال الدين سيوطى دركتاب (تاريخ الخلفاء) مى نويسد:(امام حسن در سال سـوم هجرت به دنيا آمد و شبيه تريـن شخص به پيامبر اكرم(ص) بود, در روز هفتم تولدش پيامبر (ص) گوسفندى را براى او عقيقه كرد و موى سرش را تراشيد و هم وزن آن را نقره صدقه داد. او يكى از پنج نفر اهل كساء است. پيامبر(ص) فرمـود: پروردگارا مـن اورا دوست مى دارم پس او را دوست داشته باش. و فرمود: حسـن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشت اند. ابـن عباس گفت: حسـن بر دوش پيامبر سوار بود, شخصى به آن حضرت گفت: اى پسر! خوب مركبى را سوار شـده اى پيامبر فرمـود: بلكه خـوب راكبـى است.)(1)
امـام مجتبى (ع) شخصيتى آرام, با وقار, متيـن , بخشنده و مورد تـوجه مردم بــود, به فقيـران و بيـنـوايان رسيـدگى مى نمـود و معمـولا بيـش ازحد درخـواست آنها به آنان كمك مى كـرد, تا زنـدگـى شان تاميــن گردد, زيرا روا نمـى ديـد كه سائلى بيـش از يك بار از او چيزى بخـواهد كه موجب شرمسارىاش شـود. او در طـول عمرش دو بار تمام ثـروت و داريـى خـويـش را در راه خـدا بخشيـد و سه بار تمام اموال خود را وقف كرد, نيمى از آن را براى خـود و نيـم ديگر آن را در راه خدا بخشـش نمود.(2)
امام مجتبى(ع) فردى, شجاع, و دليـر ومبارز بـود و در جنگهايـى كـه در ركاب پـدرش اميرالمومنين (ع) مى جنگيد, معمولا در خط مقدم حركت مى كرد. او در جنگ جمل و صفيـن از مبـارزان پـرتلاش لشكـر آن حضـرت بـود.
 
روزگار امامت آن حضرت
 
امام حسـن (ع) مسئوليت امامت و رهبرى را در جوى مضطرب و ناآرام, در وضعــى بسيار پيچيده و پر كشاكــش كه در پايان زندگانى پدر بزرگـوارش امـام علـى (ع) بـروز كـرده و شعله ور شـده بـود به عهده گـرفت , در نتيجه وضع نابسامان مردمى كـه امـام بـا آنـان رو بـه رو بـود تنها ايـن راه باقى ماند كه يا وارد جنگى بى حاصل و ياس آور شـود, او و جماعتـش به شهادش رسند, يا پـس از سپرى شدن مدتى مـواضع خــود را مسجـل گـرداند و صـلحـى را كـه به صلاح ملت است بر جنگ بـى ثمر تـرجيح دهــد. و ايــن امـرى طبـيعى است جنـگـى كـه مــردم به آن به ديـد شك مى نگرند, بى نتيجه ياس آور خواهد بود.
نشانه هاى تاريخـى بسيارى وجـود دارد كه به تاكيد بيان مى كند امام حسـن (ع) مـوضع خود را به خـوبى درك مى كرد و مى دانست كه مبارزه او با معاويه, با وجـود شك و ترديـدى كه در تـوده هاى مردم وجـود دارد, محال است به پيروزى برسـد. كار طـرفـداران امام (ع) به حـد خيانت رسيـد و از روى طمع به سـوى معاويه گـرايـش يافتند و به دليل پـول و مقام و آسايشى كه براى آنان فراهـم آورد, روى به سوى او نمـودند.
زعماى كـوفه كار را به جايى رساندند كه به معاويه نوشتند: هر وقت بخواهد امام (ع) را دسـت بسته نزدش مى فرستند و چـون به امام مى رسيدند به اظهار اطاعت و ارادت مى نمـودند و مى گفتند: (تـو جانشين پدرت و وصى او هستى و ما سراپا در مقابل تــو مطيع و فرمانبـرداريـم, هر فرمان كه دارى بفرماى)!امام به آنها مى گفت: (به خدا قسـم, دروغ مى گوييد, به خدا سوگند شما به كسى كه بهتر از مـن بود وفا نكرديد, پس چگونه به مـن وفا مى كنيد؟ وچگونه به شما اطمينان كنم؟ اگر راست مـى گـوييـد, اردوگاه مـدائن , ميعادگاه و قـرار گـاه ما بـاشـد به آنجـا برويـد.)
امـام بـه مـدائـن رفـت, امـا بيـشتر سپاهيان, او را رها كردنـد. حال آيا امام مجتبـى (ع) با چنين مردمى مـى تـوانست با معاويه بجنگـد؟ هرگز. بنابرايـن امام حسـن (ع) به خاطر نداشتـن نيروى كافى مطمئن , ناچار به پذيرش صلح تحميلى شـد.
 
مواد صلحنامه:
 
مـاده اول: واگذاشتن حكومت به معاويه به اين شـرط كه به كتاب خــدا و سنت فرستاده او (ص) و به سيره خلفاى صالح عمل كنـد
ماده دوم: پس از معاويه, امر حكومت بر عهده حسن است و اگر براى او حادثه اى روى داد حكومت از آن حسين است و معاويه نمى تواند آن را به عهده ديگرى بگذارد.
ماده سوم: بايد سب اميرالمومنين على(ع) و بد گفتن از او در نماز ترك شود و از على(ع) جز به نيكى ياد نكنند.
ماده چهارم: بايد آنچه در بيت المال كوفه قرار دارد, يعنى پنج ميليون درهم يا دينار, استثنا بشـود و تابع خلافت و حكـومت نباشـد, و برعهده معاويه است كه هر سال دوميليون درهم براى حسيـن بفرستد و در عطا و صلات, بنى هاشـم را بر بنى عبدشمـس برترى دهد و ميان فرزندان كسانى كه در ركاب اميرالمومنيـن در جنگ جمل جنگيدند و فرزندان كسانى كه در صفيـن در خدمت امام على (ع ) مجاهدت كردند, يك ميليون درهـم تقسيـم شـود و اين مبلغ را از خراج ولايت (دارابگرد) كه يكى از شهرهـاى فـارس در حـدود اهـواز است بپـردازد.
ماده پنجم: مردم هر جا بر روى زمين خدا باشند,چه در شام و عراق چه در حجاز و يمـن, بايد ايمـن باشنـد و سياه و سـرخ بايد در امان بماننـد, معاويه بايـد خطاهاى آنان را تحمل كند و ببخشايد وهيچ كـس را به جرم گذشته كيفر نـدهد و با اهل عراق با كينه و دشمنى رفتار نكند. و ياران علـى (ع) را در هر كـجا باشنـد امان دهد و به هيچ يك از شيعيان على (ع) آسيبى نرساند, ياران و شيعيان على(ع) از حيث جان و مال و زن و فرزند در امان و از هر گزندى محفـوظ باشند. و هيچ كس معترض هيچ يك از آنان نشـود, و هر صاحب حقـى به حقـش برسد و هر چه ياران علـى در هر كجا به دست آورده اند براى آنان محفـوظ بمـاند , و بـراى حسـن بـن على و برادرش حسين(ع) و هيـچ يـك از اهـل بـيت رسـول الله در نهان و آشكار هيچ بـدى نخـواهنـد و در امنيت آنان , در هيچ منطقه اى , اخلال نكنند.
برنامه وصلح امام حسن(ع) چهره واقعى معاويه راآشكار ساخت و ماهيت او را به مردم نشان داد. به طـورى كه معاويه بعد از قبضه نمـودن حكـومت در يك سخنرانـى گـفـت :
(به خـدا سـوگنـد مـن با شما براى ايـن نجنگيدم كه نماز بگزاريد و روزه بـداريد و حج به جا آوريد و زكات بپردازيد بلكه به ايـن منظور با شما جنگيـدم كه به شما فرمان دهم, و همانا اين مقام را خدا به مـن عطا كرده در حاليكه شما ناخشنود بـوديد. هان مـن حسـن را اميدوار كردم, چيزهايى را به او دادم و كنون همه آنها زير پاى مـن است و به هيچ شرطى وفا نمى كنـم.)
سياست معاويه در طــول بيـست سال حكـومت سركـوب و زور ايـن بـود كه پيوسته برنامه اى تـنظـيم كنـد كـه وجـدان و اراده امت را از ميان ببـرد و مردم را از انديشيدن درباره مسائل بزرگ جامعه منصرف سازد, تا تنها در انديشه گـرفتاريهاى كـوچـك روزانه خـود بـاشنـد و ازهدفهايى كه رسـول خدا(ص) در پى آن بـود منصرف شـوند و تنـها بـه زندگانـى و منافع شخصـى خـويـش بينديشند و به وجـوهى كه از بيت المال به دست مىآورند فكر كنند.
برخى از شيوخ قبايل كوفه, با وجود اين كه از شيعيان اميرالمومنين(ع)بودند, از جاسـوسان معاويه شـدند و خبرها را در باب كـوچكتريـن حركت يا مخالفت مردان قبيله, گزارش مى دادند آنگاه مامــوران دولتـى سر مـى رسيدند و كسانى را كه خلاف معاويه چيزى گفته بـودند يا حركتـى در سر مى پروراندند دستگير مـى گردنـد ونفـس مخالفان را مـى بريدند. وايـن گـونه , خلافت بازيچه اى شـده بـود در دست كـودكان بنى اميه.
معـاويه بـه خــوبـى مـى فهـميد كـه امام (ع) صاحب مكتب و هدف است و ناچار براى اجراى رسالت خود از هيچ كـوششى خوددارى نمى كند و همه سعى خـود را در راه اعتلاى مكتب و روشهاى دگرگـون سازى امت به كار مـى بـرد, از ايـن رو, احساس خطر مـى كرد, تا آن كه سرانجام , نقشه كشتـن امام را طراحـى نمـود و آن حضرت را با سمى مهلك به وسيله ( جعده) همسر امام به شهادت رساند.(3)
ابـوالفرج اصفهانى در كتاب (مقاتل اطالبييـن) مى نـويسـد:
(معاويه مـى خـواست براى پسرش يزيد بيعت بگيرد و در انجام ايـن منظور, هيچ كس براى او مزاحمتر از حسـن بـن على و سعد بن ابـى وقاص نبـود, بديـن جهت هـر دو را با وسايل مخفى مسمـوم كرد.) و نيز هميـن نويسنده مى گويد:
( چـون خـواستند حسـن بـن على را به خاك بسپارند, عايشه بر استرى نشست و بنى اميه و بنى مروان و هر كـس از ياوران و سپاهشان را كه در آنجا بود به كمك بـرداشت و ايـنجا بـود كـه گـوينده اى گفت: يك روز بر استر و يك روز بر شتر.) سبط ابن جوزى به سند خود از طبقات ابـن سعد و او از واقدى روايت كـرده: حسـن بـن علـى (ع) در هنگام احتضار گفت: مـرا در كنار جـدم رسـول خدا(ص) دفـن كنيد, امويان و مروان حكم و سعيد بـن العاص ـ كه والى مدينه بودـ به پاخاستند و نگذاشتند.
ابـن سعد مـولف كتاب طبقات مى گـويد: يكى از مخالفان, عايشه بـود كه گفت :
( هيچ كـس نبايد در كنار رسـول خدا دفـن شـود)
سرانجام , جنازه حسـن بن على را از آنجا به قبرستان بقيع بردنـد و در كنار قبر جـده اش فاطمه بنـت اســد به خاك سپردند.
در كناب ( الاصابه) از واقـدى نقـل شـده كـه آن روز جمعـيت آن چـنان انبوه بـود كه اگر در بقيع سوزن مى افكندند بر سر انسانى مـى افتاد به زميـن نمى رسيد.
سلام عليه يوم ولد و يوم استشهد و يوم يبعث حيا.(4)
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پى نوشت ها:
1 ـ تاريخ الخلفاء , ص 210.
2 ـ پيشين, ص 190.
3 ـ به كتاب پيشـوايان ما, نوشته عادل اديب, ترجمه دكتر اسدالله مبشرى, ص 112 به بعد رجوع كنيد.
4 ـ براى آشنايـى كامل با زنـدگـى امام حسن (ع) به كتاب صلح الحسـن نـوشته شيخ راضـى آل يـاسيـن يـا تـرجمه آن مـراجعه كنيـد.
 
برگرفته از كتاب سيره وسخن پيشوايان - تاليف محمدعلى كوشا
 
 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group