تاريخ همواره شاهد تلاشها، مبارزات ، پيروزي ها و شکستهاي بزرگي بوده است و انگيزه هاي گوناگون ، اين حوادث را بر دوش کشيده اند. هرچند گاهي فرد يا افرادي ، يک تنه به ميدان آمده اند و غمبارترين و شادترين حوادث را در مقاطعي خاص از تاريخ آفريده اند. بررسي قيام مختاربن ابي عبيد ثقفي براي زدودن گرد و غبار فراموشي و مظلوميت از چهره او و قيام انقلابي اش صورت مي گيرد؛ قيامي که نشات گرفته از قيام و نهضت عاشوراست.
رهبري اين قيام را آزاد مردي از پيروان اهل بيت پيامبر(ص) يعني مختار بن ابي عبيد ثقفي به عهده داشت. او اين حرکت را با نداي «يالثارات الحسين» آغاز کرد. اين قيام در حقيقت تحول عظيمي در تاريخ به شمار مي آيد که بعد از واقعه کربلا به وقوع پيوست.
مختار نقطه شروع اين حرکت خويش را کوفه قرار داد. او مردي قهرمان و مريد امام (ع) بود که شعارش را با نام خدا آغاز کرد و راهش را راه خدا برگزيد و پايان کار را لقاءالله مي ديد و براي تاريخ شيعه ، ورق زرين ديگري را آفريد.
مختار چه کسي بود؟
مختار فرزند ابوعبيد بن مسعود ثقفي بود و در سال اول هجرت متولد شد. پدرش ابوعبيد از اجله اصحاب رسول خدا بود که در سال سيزدهم هجرت والي عراق شد. اصبغ بن نباته از اصحاب وفادار علي (ع) مي گويد: «روزي اميرالمومنين (ع) را ديدم که مختار را که طفل کوچکي بود روي زانوي خود نشانيده و با نوازش و محبت دست بر سر او مي کشيد و مي فرمود يا کيس يا کيس : «اي هوشمند و زيرک». به همين مناسبت پيروان او را کيسانيه خواندند، ولي ساحت مختار از انتساب به اين فرقه ، دور است و او به امامت معصومين (عليهم السلام) اقرار داشت که در ادامه خواهد آمد. مادر مختار دومه بنت وهب از زنان با شخصيت تاريخ اسلام است و درباره او گفته اند: وي از زنان سخنور و باتدبير و عاقله بود. مختار، در 13سالگي در جنگ بزرگي شرکت کرد. هنگامي که ارتش اسلام براي جنگ با ارتش کسري از مدينه به طرف عراق و ايران حرکت کرد، فرماندهي اين لشکر از طرف خليفه دوم به ابوعبيد، پدر مختار واگذار شده بود. ابوعبيد، مختار را نيز براي جهاد در اين بسيج شرکت داد و بدين وسيله مختار 13ساله از جمله رزمندگان شد که براي اولين بار درجنگي عظيم شرکت مي کرد.
ويژگي هاي فردي
مختار مردي شجاع بود که از چيزي نمي هراسيد. او بسيار عاقل و در پاسخ دادن حاضرجواب بود، خصلتهاي پسنديده داشت ، بسيار باسخاوت بود و امور را با فراست و زيرکي به آساني درک مي کرد و داراي همتي بلند و همچنين تيزبين بود، در جنگها محکم و استوار بود و در دوستي بااهل بيت و دشمني با دشمنانشان زبانزد خاص و عام بود. بعد از واقعه عاشورا و مسلط شدن ابن زياد بر کوفه طرفداران اهل بيت پيامبر (ص) قلع و قمع شدند و ابن زياد بر فراز منبر مسجد کوفه به امير مومنان و اولاد حضرت اهانت کرد. بخاطر شهادت بعضي از متعرضين در روزهاي قبل کسي جرات پاسخگويي ابن زياد را نداشت.
سکوت همه جا حکمفرما بود که ناگهان فرياد خشم آلود مختار از گوشه مسجد، قلب ابن زياد را لرزاند و مانند شيري که از قفس آزاد شده باشد بر سر فرزند «سميه» فرياد برآورد: «واي بر تو، ابن زياد! آيا به علي و حسين اهانت مي کني؟ دهانت بشکند! تو اصلا کيستي؟ تهمتهايي که زدي براي تو و اميرت يزيد است ، نه حسين و خاندان پيامبر». مختار مردي مخلص بود. او در ايام حکومت خود به شکر قلع و قمع قاتلان امام حسين (ع) بيشتر روزها را روزه مي گرفت و مي گفت : اين روزه ها براي شکر است.
وي پس از اعدام حرمله ، قاتل طفل شيرخوار امام حسين (ع) از اسب پياده شد و دو رکعت نماز خواند و سجده طولاني نمود. شخصيت مختار از ديدگاه ائمه (عليهم السلام) با مراجعه به روايات ائمه (عليهم السلام) و در برخوردها و سوال و جوابها که از معصومين در خصوص مختار شده است ، اين واقعيت نمايان است که مختار مورد توجه و علاقه اهل بيت بوده است که ما بعضي از اين روايات را ذکر مي کنيم :
1- مقدس اردبيلي روايت زير را از حضرت علي (ع) نقل مي کند که حضرتش فرمود: «بزودي فرزندم حسين کشته خواهد شد؛ ولي ديري نخواهد گذشت که جواني از قبيله ثقيف قيام خواهد کرد و از اين ستمکاران انتقام خواهد گرفت.
2- عمربن علي بن الحسين (عليهما السلام) (فرزند گرامي امام سجاد(ع» مي گويد: چون سر عبيدالله و عمر سعد را نزد امام سجاد(ع) آوردند آن حضرت به سجده افتاد و فرمود: خدا را حمد مي کنم که از دشمنانم انتقام گرفت و مختار را دعا کرد و فرمود: خداوند مختار را جزاي خير دهد.
3- عبدالله بن شريک گويد: من در روز عيد اضحي پيش امام باقر(ع) رفتم در حالي که تکيه کرده بود ، روبه روي حضرت نشستم.
در اين هنگام مردي از اهل کوفه وارد شد و خواست دست امام باقر(ع) را ببوسد ، حضرت اجازه نداد. سپس به آن شخص فرمود: کيستي؟ عرض کرد: من ابومحمد حکم بن مختار هستم و در مجلس از حضرت باقر دور نشسته بود، پس امام (ع) دستش را به سوي او دراز کرد و او را نزديک خود نشانيد. آن مرد (يعني فرزند مختار) به امام باقر(ع) عرض کرد: مردم درباره پدرم سخن بسيار گويند؛ ولي به خدا سوگند آنچه شما درباره پدرم بفرماييد ، همان حق است و مردم هر چه مي خواهند بگويند. حضرت فرمود: چه مي گويند؟ گفت : مي گويند پدرم مختار کذاب بوده است ؛ ولي شما هر چه فرمان دهيد آن را پذيرا باشم.
امام باقر(ع) فرمود: سبحان الله ! پدرم مرا خبر داد که صداق مادرم را مختار نزد او فرستاده است. آيا مختار نبود که خانه هاي ما را بنا کرد و کشندگان ما را کشت و خونخواهي ما را نمود؟
هدف مهم قيام مختار
هدف حقيقي قيام مختار نخست انتقام خون شهداي کربلا و ريشه کن کردن عوامل فاجعه عاشورا بوده است.
سپس اجراي عدالت و احقاق حقوق پايمال شده اهل بيت و حمايت از محرومان جامعه خود و برقراري حکومتي بر مبناي عدل و عدالت علوي و مکتب تشيع.
ايشان در ملاقات با سران شيعه کوفه ، هدف قيام خود را اين چنين بيان کرد: «من براي اقامه شعار اهل بيت و زنده کردن مرام آنان و گرفتن انتقام خون شهيدان به سوي شما آمده ام».
زمينه قيام مختار
آنگاه که امام حسين (ع) مسلم بن عقيل را به نمايندگي خود به کوفه اعزام کرد، مسلم به منزل مختار وارد شد و مختار در حمايت از او و بيعت گرفتن از مردم براي او بسيار کوشيد. مختار در عراق به عنوان مرجعي از طرفداران و ناشران فضايل آل محمد (ص) به شمار مي آمد و شيعه و معتقد به امامت حضرت علي (ع) و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) بود و آنها را بر ديگران ترجيح مي داد. مختار در جريان شهادت مسلم (ع) در کوفه نبود ، پس از شهادت مسلم (ع) ، عبيدالله بن زياد عده اي از آزادمردان را دستگير و زنداني کرد تا هنگام ورود امام حسين (ع) به عراق نتوانند از آن حضرت حمايت کنند. مختار در زندان نامه اي به حجاز براي عبدالله بن عمر داماد خود نوشت و از وي خواست نامه اي به شام براي يزيد بنويسد که او به ابن زياد دستور دهد تا مختار را از زندان آزاد کند. وقتي نامه فرزند خليفه دوم به شام رسيد ، يزيد فورا نامه اي به ابن زياد نوشت که : «به محض آن که نامه مرا خواندي ، مختار را رها کن و به او آسيبي نرسان والسلام». و مختار در پي اين نامه از زندان آزاد شد. مختار پس از آزادي از زندان راه حجاز را در پيش گرفت.
عبدالله بن زبير، دشمن سرسخت بني اميه حاکم مکه شد. مختار بعد از حضور کوتاه در مکه و نزد ابن زبير از او جدا شد و به شهر طائف ، سرزمين آباء و اجدادي خود رفت ويک سال در آنجا ماند و مشغول تفکر و برنامه ريزي شد. يزيد در سال 64 ه.ق مرد و همان سال مختار بارديگر از طائف به مکه آمد. مختار قبل از حرکت به سوي کوفه نزد محمد بن حنفيه آمد و او را در جريان کارش قرار داد و گفت : من تصميم دارم به خونخواهي شما و به پشتيباني شما قيام کنم ، نظر شما چيست؟ محمد حنفيه ساکت شد؛ ولي مختار سکوت او را دليل بر رضايت او پنداشت و با خود گفت : همان سکوتش براي من اذن است و با محمد حنفيه خداحافظي کرد و عازم عراق شد.
قيام مختار
در آغاز سال 65هجري شهر کوفه با ورود مختار رنگ ديگري به خود گرفت. مردم بسيار شاد و اميدوار بودند؛ چون عامل ابن زياد و بني اميه را بيرون کرده بودند. شيعيان کمترين اعتنايي به نمايندگان ابن زبير در کوفه نداشتند و همه دل به اين مرد انقلابي بسته و چشم اميدشان به سوي او بود. مختار مردم را به رهبري محمد حنفيه و پشتيباني از اهل بيت دعوت کرد و گفت : من براي اقامه شعار اهل بيت و زنده کردن مرام آنان و گرفتن انتقام خون شهدا به سوي شما آمده ام.
وقتي شيعيان از هدف مختار آگاه شدند با وي بيعت کردند که در اين ميان مي توان به عبدالرحمن شريح و ابراهيم بن مالک اشتر اشاره کرد. مختار رسما فرمان قيام را صادر کرد و به هريک از ياران خود ماموريتي داد و به يکي از آنان به نام سعيد فرمان داد: برو در ني ها آتش بيفکن و آن مشعلها را براي اعلام قيام به مسلمانان برافراز و شعار مختار را اولين بار مسلمين در جنگ بدر به کار بردند که آن شعار اين است : «يا منصور امت»اي پيروز بميران.
پيروزي قيام مردمي مختار
پس از فتح کوفه ، مختار خود را براي اداي نماز و سخنراني درمسجد و اعلام رسمي پيروزي انقلاب آماده مي کرد. او در اين خطبه ، اهداف اصلي قيام خود و انقلاب را تشريح کرد و فرمود: «اي مردم کوفه ، من از جانب اهل بيت پيامبر(ص) ماموريت يافته ام تا به خونخواهي امام مظلوم ، حسين بن علي و شهداي کربلا قيام کنم و انتقام خون آن گلگون کفنان را بگيرم و تا آخرين نفس باشدت هرچه بيشتر اين هدف مقدس را تعقيب خواهم کرد.» با سقوط دارالاماره و فرار استاندار ابن زبير و پيروزي انقلابيون ، شهر کوفه به تصرف نيروهاي انقلاب درآمد و کوفه ، اين مرکز قدرت عراق به عنوان پايگاه انقلاب چهره اي ديگر به خود گرفت.
سرانجام کليه افرادي که در روز عاشورا با اسب خود بر بدن مقدس امام حسين و شهدا تاختند، تا آنجا که سينه و پشت حضرت را له کردند، مختار دستور داد همه آنان را که 10نفر بودند دستگير کردند و به هلاکت رساند و همين طور ساير جنايتکاران ، عمر سعد ، ابن زياد ، حرمله ، خولي ، حکيم بن طفيل ، منقذبن مره ، سنان بن انس ، زيدبن رقاد و... را به عقوبت رساند.