به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
به حلاوت بخورم زهـر که شـاهـد ساقی است
به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست
غــم و شـادی بـر عـارف چـه تـفـاوت دارد
ساقیا باده بده شادی آن که این غم از اوست
به غنیمت شمر ای دوسـت دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کند که این دم از اوست
سـعـدیـا گـر بـکـند سـیـل فـنـا خـانـه عمر
دل قـوی دار که بنیاد بـقـا مـحـکم از اوست
برکات ذکر صلوات
یکی از برکات ذکر صلوات این است، که خدای متعال حوائج کسی که صلوات می فرستد را برآورده می کند. یعنی شما در کار خدا پسند و اهل بیت پسند باشید، خدا و اهل بیت هم در کار شما هستند. صلوات کار خود خداست. کار ملائکه خداست. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً»[1] یعنی خدا کارش، نزول دائم رحمت و برکت بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و آل پیامبر علیهم السلام است. هم خدا و هم ملائکه همیشه دعایشان، درخواست رحمت بر پیامبر و آل پیامبر است. رحمت دائم و لاینقطع را صلوات می گویند. سلام، درودِ گاه گاهی است. خدای متعال کارش نزول دائم رحمت و برکت است و ملائکه هم دائم درخواست این رحمت را می کنند. یک روایت زیبایی است، می فرماید: اگر کسی درود و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد، خدای متعال هم حوائج دنیایی، و هم حوائج آخرتش را برآورده می کند. سی حاجت دنیوی و هفتاد حاجت اخروی اش برآورده می شود.
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بهترین الگو
یکی از اساسی ترین سیره های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم محبت و رحمت بوده است. قرآن می فرماید: بهترین الگو، برای شما پیامبر خداست. امیر المومنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید : «أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْمُتَأَسِّي بِنَبِيِّهِ»[2] محبوب ترین بندگان نزد خدا کسانی هستند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را برای خودشان الگو می گیرند، و به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم اقتدا می کنند. اصلاً اساس خلقت و آفرینش محبت است.
علت آفرینش مخلوقات
یک روایت قدسی است می فرماید: «کنت کنزاً مخفیاً فاحببت ان اُعرَف فخلقت الخلق کی اُعرف» خدای متعال می فرماید: من گنج پنهانی بودم، دوست داشتم شناخته بشوم، مخلوقاتم را برای این که من را بشناسند، خلق کردم. که به اینها جود کنم و بخشش کنم. خداوند متعال به حضرت داوود علیه السلام فرمود: ای داوود من خلق نکردم که از خلقم سودی ببرم. بلکه می خواستم به خلقم خیری برسانم. مولانا می فرماید:
من نکـردم خـلق، تا سـودی کنم بل اذا بر بندگان، جودی کنم
گر نماز و روزه ای فرموده ام ره به ـسـوی خویـشتن بنموده ام
من نگردم پاک، از تسبیحشان پاک هم ایشان شوند و در نشان
خدای متعال، غنی مطلق است. اصلاً نیاز ندارد. خلق کرده برای این که لطف و عنایت و ریزشش بر سر خلق باشد. این عباداتی که به ما فرموده است برای این که ما لیاقت پیدا کنیم تا راهی به سوی خدا پیدا کنیم.
راه فهمیدن قبولی توبه
یک بزرگی می فرمود: که ما از کجا بدانیم که خدا ما را بخشیده، یا نبخشیده؟ چند تا علامت دارد، که بدانیم بخشیده شده ایم یا نه. یکی محبت خداست. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ»[3] خدا آن های که توبه کرده اند و به سوی خدا برگشتند را دوست دارد. محبوب خدا هستند.
صد بار اگر توبه شکستی باز آی گر کافر و گبر و بت پرستی باز آی
این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آی
توّاب، صیغه مبالغه است. یعنی کسی که زیاد توبه می کند. هر چی زمین می خورد، زود بلند می شود، می گوید: خدایا اشتباه کردم. خدا این صفت را دوست دارد. «كلّ بني آدم خطّاء و خير الخطّائين التّوابين»[4] یعنی فرزند آدم خطا کار است. مگر معصومین که آن ها استثنا هستند. گفت:
پدرم روضه رضوان، به دو گندم بفروخت ناخلف باشم، اگر من به جویی نفروشم
خدای متعال می فرماید: من گذشت و بخشش را دوست دارم. مغفرت را دوست دارم.
گذشت خداوند از گنهکاران
امام سجاد علیه السلام می فرماید: اگر خلق الله همه گناه نکنند، خدا یک خلقی می کند، که گناه کنند، که بخشش و غفران خدا بر گنهکارها هم ثابت بشود. مرحوم نراقی صاحب معراج السعاده می نویسد: یک عالمی به خانه خدا رفت. پرده کعبه را گرفت و التماس کرد، که خدایا من از تو عصمت می خواهم، که هیچ وقت گناه نکنم. حالا در عالم رؤیا بوده یا مکاشفه بوده خطاب رسید: ای بنده من عده ای زیادی از بندگان من آمد که این دعا را از من می خواهند اگر من دعایشان را مستجاب کنم، پس کی را ببخشم، عفو کنم. بنی آدم جایز الخطا است. ولی مؤمن یک علامتش این است، گناه را هیچ وقت دوست ندارد.
ویژگی بارز دوستان و دشمنان اهل بیت علیهم السلام
یک شخصیتی بوده، به نام «ملا نظر علی طالقانی» شاگرد شیخ انصاری بوده است. خیلی جامع بوده است. ایشان یک کتابی به نام کاشف الحجاب دارد. خیلی مطالب مهمی در آن کتاب آورده است. یکی از حرف هایی که بشارت بزرگی برای ما دوستان اهل بیت علیهم السلام است می فرماید: که خدای متعال دوستان اهل بیت علیهم السلام را عذاب نمی کند. مؤمن واقعی را عذاب نمی کند. به این دلیل که مؤمن واقعی، محال است که گناه را دوست داشته باشد. نه این که گناه نمی کند، بلکه گناه را دوست ندارد. هر چند که خودش هم گاه گاهی مبتلا بشود.
حجاج آدم بسیار خون ریزی بود. کمیل را، قنبر را، دوستان امیرالمؤمنین علیه السلام را شهید کرد. سعید بن جبیر آن عالم وارسته را شهید کرد. حجاج می گوید: وقتی که یک جوانی در رفاه مالی بود، می گفت: این جوان را بیاورید، جلوی من سر ببرید، در خونش دست و پا بزند، ناله کند، من لذت می کنم. این دشمن اهل بیت علیهم السلام است. دشمن اهل بیت علیهم السلام از گناه لذت می برد. و عشق به گناه دارد. ولی دوستان اهل بیت علیهم السلام رقیق القلب هستند. نمی توانند پای یک گنجشک را هم بشکنند. اصلاً محبت حضرت زهرا سلام الله علیها محبت اهل بیت علیهم السلام و محبت رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم با گناه ضد است. اصلاً آدم را واکسینه می کند. حضرت آدم علیه السلام وقتی شیطان وسوسه اش کرد و گندم را خورد، واقعاً دوست نداشت که بخورد. ولی شیطان وقتی زیاد وسوسه کرد، خورد. بعد از این که خورد هم خیلی پشیمان شد و به خاطر خوردن چهل سال گریه کرد.
هدایت با جذبه امام حسین علیه السلام
یک استادی به نام کربلایی احمد داشتم. در جوانی خیلی شر بوده، خودش می گفت: که هر اتفاقی که در محله ما می افتاد ما را می گرفتند کلانتری می بردند. می گفتم: من این کار را نکردم می گفتند: که از تو بدتر در این محله نداریم. می گفت: بابایم می گفت: که کی می شود، بزرگ بشوی از خانه بیرونت کنم که شرت کنده بشود. ایشان می گفت: من در جوانی ها، رفتم جذب هیئت و امام حسین علیه السلام شدم. الله اکبر جذبه ولایت را ببین. از این موردها خیلی بوده است. مثل رسول ترک لات هفت خط چه عرض کنم، هفتاد خط بوده است. اما هیئت و روضه می آید. منقلب می شود. از اولیاء الله می شود.
این آقای کل احمد می گفت: که جذبه امام حسین علیه السلام ما را کشید رفتیم در هیئت بعد با شیخ رجبعلی خیاط که از اولیاء الله های مشهور تهران بود، آشنا شدم. و آشنایی با مجلس امام حسین علیه السلام و اولیاء الله ما را از این رو به آن رو کرد. ایشان در همان اواخر عمرش خالکوبی های که در جوانی کرده بود، در بدنش بود. ولی بزرگان می آمدند می نشستند از ایشان استفاده می کردند.
کل احمد یک حرفش این بود: هیچ وقت از پرچم اهل بیت علیهم السلام جدا نشوید. از خیمه و زیر سایه اهل بیت علیهم السلام جدا نشوید. اگر دست اهل بیت علیهم السلام روی سر ما نباشد، ما طلحه و زبیر از کار درمی آییم. حرف خیلی پخته و قشنگی است. می رویم یک علم درست می کنیم، جلوی این ها می ایستیم.
عمل خالص و گناه خالص
یکی از حرف های کل احمد این بود: من گاهی به خدا می گویم: که خدایا ما عمل خالص نداریم، ولی از این طرف هم می توانیم یک ادعایی بکنیم، که گناه خالص هم نداریم. یعنی گناهی نداریم که با رغبت و عشق انجام بدهیم. کی می تواند بگوید: که من از زدن به گوش یک بچه ای خوشم می آید؟ خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»[5] خدای متعال می فرماید: که من ایمان را در دلتان محبوب قرار دادم، زینت قرار دادم و یک جوری شما را خلق کردم که از گناه و معصیت و کفر بدتان بیاید. یعنی در دلتان اصلاً گناه را دوست ندارید. مثل بوی گند هیچ کسی نمی گوید: که من بوی گند را دوست دارم. مگر این که مریض شده باشد.
ارزش سخاوت
خدا آیت الله مرعشی نجفی را رحمت کند. اواخر عمر گفته بود: از خدا خواستم که با این لوتی ها محشور بشوم. با مقدس های بخیل و خشک هیچ وقت محشور نشوم. خمس نمی دهد. صدقه نمی دهد. دست دهنده ندارد. اما لوتی از مال و جانش می گذرد. امام صادق علیه السلام می فرماید: «الشَّابُّ السَّخِيُّ الْمُعْتَرِفُ لِلذُّنُوبِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنَ الشَّيْخِ الْعَابِدِ الْبَخِيل»[6] من جوانی که غرق در گناه است ولی سخی است، را از پیر مرد عابد بخیل، بیشتر دوست دارم. نه درست به خانواده اش می رسد. نه به اطرافیانش می رسد فقط پول می گوید. ما روایت داریم: دو تا علامت در دوستان ما جمع نمی شود: یکی بخل و یکی بد اخلاقی است. اصلاً بخل خیلی گناه بزرگی است.
داستانی پیرامون بخل
گفتند: یک بخیلی بود یک نوکری داشت در خانه، این نوکر یک روز گفت: ارباب من دیگر خسته شده ام. ما را آزاد کن. گفت: باشد یک خروسی در خانه داریم، این خروس را بکش. هر وقت گوشت این خروس را من خوردم، تو را آزاد می کنم. بنده خدا خوشحال رفت، خروس را کشت. گفت: چی درست کنم. گفت: گوشتش حالا حیف است، که مصرف بشود. اول پاهای خروس خاصیت دارد یک غذایی درست کن. روز بعد گفت: سنگدانش خاصیت دارد، غذایی درست کن. روز بعد جگرش را دست کن. گردنش را درست کن. خلاصه ران و سینه را نمی خورد. آخرش این عبد گفت: آقا ما از آزادی گذشتیم. بیا این خروس را آزاد کن.
اثر بخل و سخاوت در قیامت
حاتم طایی، بت پرست بوده است. روایت است پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: چون سخاوت داشت، آتش جهنم او را نمی سوزاند. نمی تواند، بسوزاند. چون صفت سخاوت خدا را داشت. گره گشا بود. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: کافر با سخاوت، از مسلمان بخیل به بهشت نزدیکتر است. روایت داریم بخیل از خدا و بهشت و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و ائمه علیهم السلام دور است. از مردم هم دور است. همه می گویند: کاش بمیرد تا راحت بشویم. بچه های که پدر بخیل دارند، همیشه آرزوی مرگ پدر را دارند. بخل بچه های آدم را به خودش دشمن می کند.
لطیفه ای در مورد شخص بخیل
یک بخیلی بود که مو را از ماست می کشید گفت: یک روز صبح بلند شد، حمام برود. نزدیک حمام که رسید، یادش آمد که چراغ را در خانه خاموش نکرده است. حساب کرد یک ساعت در حمام باشم نفتمان زائل می شود. برگشت خانه که چراغ را خاموش بکند. خانمش گفت: چرا برگشتی؟ گفت: برگشتم که چراغ را خاموش کنم، که نفت بی خودی هدر نرود. گفت: خاک بر سرت نگفتی برگردی کفش هایت بی خودی ساییده می شود، خراب می شود. گفت: خاک بر سر خودت، من کفش هایم را هم زیر بغلم گرفتم. پا برهنه آمده ام. حساب آنجایش را هم کرده بود. آدم بخیل حاضر است، خودش و خانواده اش بسوزند، ولی از مالش چیزی کم نشود.
دعای امام صادق علیه السلام هنگام طواف
یک شب امام صادق علیه السلام دور خانه کعبه طواف می کرد. می فرمود: خدایا من را از بخل حفظ کن. خیلی مهم است امام علیه السلام هر دعایی را نمی کند. در حال طواف امام باید خیلی دعای بزرگی را داشته باشد. شب تا صبح امام معصوم علیه السلام دور خانه کعبه طواف بکند، بگوید: «اللَّهُمَّ قِنِي شُحَّ نَفْسِي»[7] خدایا من را از بخل نگه دارد. یک نفر پرسید: آقا شما چرا از خدا فقط این دعا را طلب دارید؟ فرمود: خدا در قرآن می فرماید: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[8] اگر کسی بخل نداشته باشد نجات پیدا کرده است.
اقسام بخل
حالا بخل هم فقط برای مال نیست. در مال و وجود و آبرو و علم بخل نباید باشد. مرحوم آیت الله بروجردی اواخر عمر ناراحت بودند. عرض کردند. که آقا چرا ناراحتید؟ فرمودند: می ترسم آن چه در راه خدا باید انفاق کرده باشم، نکرده باشم. گفتند: که آقا شما که این هم انفاق کردید. از بیت المال و وجوهات استفاده نکردید. مسجد اعظم درست کردید. فرمودند: درست است من از نظر مالی برای خودم چیزی جمع نکرده ام. همه را داده ام اما می ترسم که خدا به من بگوید: که بروجردی مالت را دادی، آبرویت را هم دادی؟ یعنی خیلی از جاها می توانستی به وسیله آبرویت و خرج کردنش خیلی از مشکلات بنده های خدا را حل کنی. چرا نکردی؟
سخاوت ؛ علامت دوستان امام حسین علیه السلام
خوشا به حال کسانی که با اهل بیت سر و کار دارند. دستگاه امام حسین علیه السلام خیلی آدم را سخاوتمند و لوتی صفت و با گذشت می کند. ببین امام حسین علیه السلام از همه چیزش گذشت. از جان، مال، فرزند، برادر، دوستان، گذشت. دوستان امام حسین علیه السلام یک علامتشان این است سخی باشند. از کجا بدانیم که خدا ما را بخشیده است. یک علامتش این است، که خدا ما را دوست داشته باشد و یک علامتش هم این است که صفت بخشندگی به ما می دهد. اگر خدا ما را آمرزیده، ما را هم آمرزنده می کند. بخشنده می کند. عفو کننده می کند. اگر دیدی از دیگران راحت گذشتی شک نکن که خدا هم از تو راحت می گذرد. می شود که شما از دیگران راحت بگذری و خدا بگوید که من از تو نمی گذرم؟ این محال است.
کرامتی ازحضرت رقیه سلام الله علیها
در خانه نازدانه ابا عبدالله الحسین علیه السلام حضرت رقیه سلام الله علیها برویم. خدا قسمت کند برویم در شام از نزدیک زیارت کنیم. یک دختر سه ساله ببین چه جور در شهر شام می درخشد؟ از کشورهای دور بار سفر می بندند به زیارت دختر سه ساله امام حسین علیه السلام می آیند. خیلی هم گره گشا است. چون خیلی غریبه، مظلومه بوده است از فراق پدر خیلی دلسوخته بود و لذا باب الحوائج الی الله شده است. یکی از دوستان می گفت: دیدم که یک جوانی در حرم حضرت رقیه علیها السلام حسین حسین می کند و گریه می کند و مردم هم دورش را گرفتند. مردم هم منقلب شده بودند. گفت: «آه صاحب درد را باشد اثر» مردم هم گریه می کنند گفت: مردم را آرام کردیم. گفتیم: جریان چیست؟ گفت: من معجزه ای از این خانم دیده ام. گفت: من از تهران آمده ام این جا که رسیدم به من خبر ناگواری رسید، برادرم تصادف کرده در حال اغما و بیهوشی است. احتمال این که فوت کند است. گفت من فوری حرم بی بی علیها السلام آمدم، متوسل شدم. که بی بی جان داداش من را شفا بدهید. همه اش هم تماس می گرفتم. گفت: شب آخر خیلی منقلب شدم. گفتم: بی بی جان من با شما قهر می کنم. من دیگر اگر داداشم خوب نشود، پایم را در حرمت نمی گذارم. گفت: قهر کردم و هتل رفتم. دو سه روز حرم نیامدم گفت: دیشب خواب دیدم بی بی حضرت رقیه سلام الله علیها، به اتاق من آمد. فرمود: چرا با ما قهر می کنی؟ بلند شو من داداشت را شفا دادم. حضرت رقیه علیها السلام می خواست برود، یک جمله ای گفت دل من را آتش زد. گفت: دیگر هیچ وقت با بچه یتیم ها این جور برخورد نکن. من بچه یتیم هستم باید با من قهر کنی؟ بی اعتنایی کنی؟ گفت: من از خواب بیدار شدم. زن داداش من از تهران زنگ زد، که برادرت به هوش آمده. الحمدلله حالش خوب شده است. حالا آمدم در حرم خانم معذرت می خواهم بی بی جان اگر جسارتی کردم، ببخشید.
روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
به دل بی بی چه گذشت. دختر سه ساله کجا طاقت دارد سر بریده پدرش را برایش بیاروند. با این دست کوچک سر را به سینه چسباند. صدا زد بابا جان چقدر بعد از تو من را اذیت و آزار کردند. بابا جان کدام ظالمی رگهای گردنت را بریده است. یک وقت دیدند سر یک طرف بی بی رقیه سلام الله علیها یک طرف وقتی نزدیک آمدند دیدند از فراق پدر جان داده است.
________________________________________
1. الأحزاب : 56
2. نهج البلاغة/امام علی علیه السلام/227/الرسول الأعظم ..... ص : 227
3. البقرة : 222
4. نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم/ابوالقاسم پاینده/ 609/نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم با ترجمه فارسى ...ص:609
5. الحجرات : 7
6. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/مجلسی/ج 68/355/ باب 87 السخاء و السماحة و الجود ..... ص : 350
7. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/مجلسی/ج 70/301/باب 136 البخل ..... ص : 299
8. الحشر : 9