موضوع: نورانیت معصومین علیهم السلام
خدای متعال حقیقت معصومین را به صورت نورانی آفریده و جایگاه رفیع آنها بالاتر از عرش الهی است، به صورتی که درک آن بسیار سخت است. «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان[1]» این مرتبه از نورانیت معصومین علیهم السلام برای کسی جز خودشان قابل درک نیست. این همان مقام و منزلتی است که جبرئیل نیز در آن راه ندارد. « لَو دنوتُ أنملة لاحترقت[2]» این همان مقامی است که پیامبر دربارهی آن فرمودند: یا علی، خدا را جز من و تو و مرا جز خدا و تو و تو را جز خدا و من کسی نشناخت. این مرتبه از معرفت نصیب کسی نمیشود. امام رضا علیه السلام ضمن حدیث نورانی که در کافی و عیون نقل شده فرمودند: «الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَار[3]» امام همچون خورشیدی نورانی است که دست ها و چشم ها از شکار او محرومند. خدای متعال این انوار را در خانههایی پایین آورده است. «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه[4]» همهی رفعتها از آن خانههاست و در آن خانهها از خدا یاد میشود. رشد هر ملک، نبی و پیامبری از این خانهها است. این خانه ها به عالم دنیا اختصاص ندارد، بلکه در همهی عوالم بیت النوری وجود دارد و انوار معصومین که همان نور الهی است از این خانهها صادر میشود و جهان را روشن میکند. هر قلبی که روشن میشود و هر حقیقتی که به کسی داده میشود از در این خانه است.
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
خلقت معصومین از دو کلمه ی نور و روح
خدای متعال این انوار را تنزل داده تا در دسترس ملائکه و انبیا و مومنین قرار بگیرند. در بحارالانوار در باب مولد النبی صلی الله علیه و اله وسلم نقل شده است که امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: «ان الله أَحَدٌ وَاحِدٌ تَفَرَّدَ فِي وَحْدَانِيَّتِهِ[5]» خدای متعال یکی و یگانه است و درمقام یگانگی هیچ شریکی ندارد. « ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ نُوراً [6]» خدای متعال کلمهای ایجاد کرد و این کلام نور شد. معنای کلمه روشن است. در تعبیر قرآن و روایات مقصود از کلمه تنها آوا و لحن نیست. خدای متعال وقتی پیامبر اولوا العزمش عیسی مسیح علیه السلام را یاد میکند میفرماید: «کلمۀ منه اسمه المسیح»، یعنی عیسی کلمهی الهی است. عالم، کلمات خدا هستند و کلمهای که خلقت با آن آغاز شده کلمه نور است. « ثُمَّ خَلَقَ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ مُحَمَّداً صلی الله علیه و اله وسلم وَ خَلَقَنِي وَ ذُرِّيَّتِی[7]» سپس خدای متعال از آن کلمه نور نبی اکرم من و ذریهی مرا (امام علی علیه السلام) آفرید. «ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ رُوحاً[8]» کلمهی دوم خلقت حقیقت روح است که خدای متعال آن را آفریده و همهی حیات طیبه در هستی به این روح بازگشت میکند سپس امام میفرماید:« فَأَسْكَنَهُ اللَّهُ فِي ذَلِكَ النُّورِ [9]» خدا این روح را در آن نور سکنی داد. نقطهای که روح آرام میگیرد، محل قرار و سکون اوست. این نوری است که خدای متعال از آن نور معصومین را آفریده است. در روایت دیگری آمده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم به ابن عباس فرمودند: خدای متعال این روح را با نور ممزوج نموده و درهم آمیخت. بعد فرمودند:« وَ أَسْكَنَهُ فِي أَبْدَانِنَا [10]» خدای متعال کلمهی نور و کلمهی روح را در بدنهای مطهر آنها قرار داد که همان خانههای نور است« أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه[11]» البته در کافی در باب خلقت معصومین علیهم السلام آمده که بدنهای ما از علیین آفریده شده است، کما این که روح انبیا و مؤمنین از همین مرتبهی علیین آفریده شده و روح ما (معصومین) ازمرتبهای بالاتر از علیین است. این روح که حقیقت نور در او آمیخته شده در این جسمهای مطهر قرار داده شده و سپس از این خانهها انوار الهی به همهی عوالم و قلوب ساطع میشود.
نورانیت معصومین علیهم السلام ، عامل هدایت انسان ها
هر قلبی به واسطهی انوار معصومین نورانی میشود. ایمان، زهد، تقوا و توکل شاخههای نورند و همهی این انوار از شاخههای انوار معصومین هستند. خدای متعال آن انوار را نازل میکند و اگر قلبی مهیا بود متناسب با ظرفیت و استعداد خود تجلی انوار معصومین را دریافت میکند و به واسطهی این انوار معرفتها و عبادتها و خضوعها اتفاق میافتد« بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّهِ وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّهُ[12]» خدا به وسیلهی ما عبادت شده و شناخته شده است. اگر ما نبودیم هرگز خدا شناخته نمیشد و معرفتی به وجود نمیآمد، معرفت از سنخ نور است. در روایات متعددی آمده است که «العلم نور یقع فی قلب من یرید الله تبارک و تعالی أن یهدیه[13]» انوار الهی که در آن مقام رفیع بودند به عالم دنیا تنزل داده شدند. این تنزل برای وفای به عهد و میثاقی است که با خدای متعال بستهاند که آن عهد عبودیت و بندگی است و این همان نخ تسبیحی است که افعال معصومین را به هم گره میزند. امیرالمومنین علیه السلام کسی است که در میدان جنگ صفین ظاهر میشود و در لیله الهریر با فریاد الله اکبر ایشان عدهای از دشمنان جان میدهند و همین فرد برای یک یتیم نیز گریه میکند؛ آنچه این دو را جمع میکند همان میثاق بندگی است که معصومین به خدا دادهاند و فهم این معنا مقدمهی این است که انسان بتواند معصومین را تصدیق کند و در هیچ کاری از کارهایشان و حرفی از حرفهایشان تردید نکند و صدق و یکرنگی آنها با خدا را درک نماید. معصومین براساس این میثاق عبودیت بر دنیا نازل شدند.
شفاعت معصومین علیهم السلام نسبت به شیعیان
یکی از رتبههای عبودیت معصومین شفاعت نسبت به عوالم است؛ یعنی یکی از میثاقهایی که معصومین علیهم السلام با خدا بستهاند این است که دست امت ها و خوبان و خدا خواهان و مؤمنین را بگیرند و آنها را تا مقام لقای خدا پیش برند. مانع هجوم شیطان و وسوسهها و تاریکی اولیای طاغوت شوند. یکی از رتبههای میثاق معصومین با خدا و نزول آنها به دنیا دستگیری از بندگان و رساندن آنها به مقام قرب، پاک نمودن آنها از گناهان و به تعبیری بر دوش کشیدن بار گناهان شیعیان است که خودشان این کار را پذیرفتهاند. گناهان شیعیان به معصومین نسبت داده شده است. این آیهی قرآن را معصومین در روایات تفسیر فرمودهاند: «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبينا لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّر[14]» این آیه بعد از فتح مکه نازل شده است. نتیجهی فتح مکه این است که خدای متعال گناهان گذشته و آیندهی تو(پیامبر) را میآمرزد. اعتقاد شیعه به عصمت با این آیه سازگار نیست. چگونه میتوان این آیه و آیهی «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا[15]» را با یکدیگر جمع نمود؟ گناه و حتی خطا از کسی که مقام عصمت مطلقه و طهارت مطلقه دارد سر نمیزند«وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً[16]» امام صادق علیه السلام فرمودند: «ُیطَهِّرُهُمْ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ سِوَى اللَّهِ إِذْ لَا طَاهِرَ مِنْ تَدَنُّسٍ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْأَكْوَانِ إِلَّا اللَّه[17]» کسانی که جز خدا در آنها نیست چطور ممکن است خطا کنند؟ امام رضا علیه السلام در مجلس مامون فرمودند: خدای متعال گناهان شیعیان حضرت را بر او بار کرده و با فتح مکه این گناهان را آمرزیده است[18]. روایت دیگری از امام هادی علیه السلام نقل شده که فرمودند: «حمله ذنوب شیعه علی من مضی منه و من بقی» همهی شیعیان امیرالمومنین علیه السلام، چه آنهایی که از امتهای گذشته بودهاند و چه آنهایی که در امتهای آیندهاند بار گناهانشان بر دوش نبی اکرم صلی الله علیه و اله وسلم است[19]. (همهی مومنین به انبیا و امم گذشته براساس روایات ما از شیعیان امیرالمومنین هستند).
بهشت؛ تنها جای محبین و شیعیان است.
مفضل به امام صادق علیه السلام عرض کرد معنی این حدیث چیست؟ «علی قاسم الجنه و النار» یعنی علی علیه السلام تقسیم کنندهی بهشت و جهنم است. امام صادق علیه السلام فرمودند: «علیٌ حبه ایمان و بغضه کفر» بنابراین اگر محبت امیرالمومنین ایمان و بغضش کفر است کسی وارد بهشت میشود که مؤمن است و کسی وارد جهنم میشود که کافر است. پس بهشت تنها جای محبین و شیعیان است. مفضل به امام عرض کرد: آیا امم گذشته هم این گونه هستند؟ حضرت فرمود: بله چطور میشود کسی که خدا و رسول، او را دوست داشته باشند مؤمنی از امتهای انبیاء گذشته او را دوست نداشته باشد؟ همهی انبیاء مردم را به این ولایت دعوت میکردند. « وَلَايَتُنَا وَلَايَةُ اللَّهِ الَّتِي لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِهَا[20]» حضرت به مفضل فرمودند: روح پیامبر در عالم ارواح بر همهی انبیا مبعوث بوده است و همهی آنها را به توحید دعوت نموده است. همهی انبیاء در آن عالم شاگرد نبی اکرم صلی الله علیه و اله وسلم بودهاند.
دلیل استغفار معصومین علیهم السلام
پس خدای متعال میفرماید: به خاطر این فتح بزرگ همهی گناهان شیعیان از گذشته تا آینده را آمرزیدم. ««إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً[21]» پس با این توضیحات دعاهای معصومین و استغفارهایشان توجیه میشود. گناهان شیعیان را آنها قبول کرده بودند و به همین دلیل گناه خودشان به حساب میآمده است (مانند پرداخت دیه توسط شخصی غیر از شخص خطاکار.) معصوم گناه نمیکند ولی گناهان شیعه بر دوش معصوم است، به خاطر اینکه قبول کردهاند مردم را پاک کرده و رشد دهند. چنین اشخاصی به دنیا آمدهاند تا دست انسان خاکی را بگیرند و او را هدایت نمایند. آنها بلا را تحمل نمودند، برای اینکه خدای متعال ما را هدایت کند. در کافی آمده که امامان معصوم زمان مرگ خودشان را میدانند و مرگ خود را انتخاب میکنند.
نمونه ای از بردوش کشیدن بار گناه توسط امام کاظم علیه السلام
امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَه[22]» خدای متعال بر شیعیان من غضب کرد، به این دلیل که تقیه نمیکردند و وظایفی که نسبت به ولی خدا بر عهده داشتند را انجام نمیدادند. «فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ[23]» پس خدا به من اختیار داد که بلا را بر دوش کشم تا شیعیانم در عافیت باشند یا بلای رفع گناهانشان را بر خودشان بار نماید «فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي[24]» بلایی که من کشیدم سپر گناهی بود که شیعیان مرتکب شده بودند و برای پاک شدن باید عذاب میشدند و سختی میکشیدند، اما من بار گناه آنان را به دوش کشیدم. همهی خطاهای ما خروج از ولایت خدا و ورود به محیط ولایت طاغوت است. حرام در باطن قرآن ولایت اولیای ستمگر و خروج از ولایت خدا است و حلال در باطن قرآن ولایت امامان است. اگر شیعیان از محیط ولایت خارج شوند معصومین برای مقابله با شیطان بلا را تحمل میکنند و با این کار به ما کمک میکنند.
شناخت بلای ولی خدا، عامل هدایت
مهمترین نردبان سلوک و بهترین وسلیه برای پاک شدن و تهذیب نفس شیعیان و مؤمنین توجه به بلای معصومین است. اگر آنها سپر بلا شده اند و بلا را بر دوش کشیدند باید به آن بلا توجه کنیم و در آن بلا غرق شویم و به آن بلا مبتلا شویم؛ این بهترین نردبان رشد و ترقی ماست. هیچ وسیله ای برای سلوک به سوی خدا بهتر از توجه به بلای اولیای خدا نیست. بلای امام حسین علیه السلام مصیبتی است که اگر بر دوش همهی عالم گذاشته میشد شانه خم میکردند. اگر بخواهیم شفاعت معصومین در حق ما صورت گیرد و ما تحت شفاعت آنها قرار بگیریم و با شفاعت آنها به سوی خدای متعال حرکت کنیم بهترین راه این است که با بلای آنها آشنا شده و غرق در بلای آنها شویم؛ این بهترین راه پاک نمودن نفس است.
پاک شدن جهان به وسیله ی نور امام
سرانجام همهی عالم با بلای معصومین علیهم السلام پاک میگردد. عبادت ما عبادتی نیست که عالم را پاک کند. سرانجام آنچه عالم را پاک کرده و تاریخ را تهذیب میکند، بستر را برای تحقق عصر ظهور که عصر طهارت و پاکی و نورانی شدن به نور ولی خدا است آماده مینماید «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها[25]» زمین با نور امام زمان علیه السلام نورانی میشود«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها[26]» خدای متعال زمین را بعد از مرگش زنده میکند که در عصر ظهور است. «الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها يَعْنِي بِمَوْتِهَا كُفْرَ أَهْلِهَا وَ الْكَافِرُ مَيِّت[27]» مرگ زمین مرگ اهلش است. انسان های مرده دوباره با نفس ولی خدا زنده میشوند و با دمیدن حیات، ولایت در آنها زنده میگردد و حیات طیبه درآنها نمایان میگردد «ْياأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ[28]» ای مومنین، وقتی خدا و رسول شما به سوی چیزی که شما را زنده میگرداند دعوت میکنند اجابت کنید. روایتی در ذیل آیه است که ولایت علی علیه السلام را جاری کنندهی حیات در عالم و سرچشمهی ولایت معصومین که همان ولایت خداست معرفی مینماید. در عصر ظهور عالم پس از آنکه پر از فساد شده بود پاک میگردد و پس از آنکه تاریک و ظلمانی شده بود پر ازنور میگردد. آنچه عالم را برای پاکی و ظهور آماده میکند حقایق بلای اولیای خداست؛ مدخل سلوک توجه به مصیبت معصومین علیهم السلام است. روایاتی که در مورد فضیلت مصیبت سیدالشهدا علیه السلام آمده ناظر به این معنا هستند.
اصل دین تولی به ولایت و تبری از دشمن است
نقل شده کسی که بگرید و بگریاند و اظهار غم نماید « وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ[29]» بهشت بر او واجب میشود به این دلیل است که توجه به این بلا و حضور در این بلا و رشد با این بلاست که انسان را سالک می کند، و گر نه این راه به آسانی رفتنی نیست. حقیقت دینداری چیزی جز تبری و تولی نیست و باطن دین همین است، بقیه افعال ظاهری هستند و جزو شریعتند. باطن شریعت ولایت است؛ اگر حقیقت دین تولی تام به ولایت نبی اکرم صلی الله علیه و اله وسلم و اهلبیت است و اگر معصومین، انبیا و اولیا به آن مقامات رسیدهاند به خاطر تحمل ولایت است. اگر حقیقت و باطن دین تبری از دشمنان است، «لعن الله امتاً اسست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت اول ظالم و آخر تابع[30]» این تولی و تبری وقتی در روح انسان زنده میشود که انسان به بلای ولی خدا توجه کند.
درک بزرگی بلای سیدالشهدا سرآغاز تولی و تبری و بصیرت
هیچ چیز به اندازهی ذوب شدن در حادثه ی عاشورا و حادثهی حضرت زهرا علیها السلام انسان را سالک نمی کند. مراتب و منازل این سلوک که سلوکی خاص و جمعی است و جامعهی شیعه را مهذب میکند مبتنی بر محور عاشوراست در زیارت عاشورا بیان شده است. اساس این سلوک به پدری سیدالشهدا تکیه دارد. اگر پدریِ ایشان نبود احدی نجات پیدا نمیکرد. این پدری با بلای سید الشهداست. امام فرمود: محبت ما به شما از خودتان بیشتر و از پدری مهربان به فرزندانش بیشتر است. اگر کسی بخواهد این شفاعت شامل او شود باید به این پدری و بلا توجه کند. «لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ[31]» اگر کسی به عظمت بلای سیدالشهدا علیه السلام توجه کند و عظمت این مصیبت در روح او جاری شود سرآغاز تبری و تولی اوست. این آغاز رسیدن به مقام توحید و بصیرت است. بصیرت نسبت به دوست و دشمن و شناخت جبههی باطل ابلیس که با تزیین و فریب و شعارهای ظاهر فریب همراه است. کسی که به خدا استکبار می ورزد چگونه می تواند به خلق خدا رحم نماید؟
قیام امام حسین علیه السلام منحصر به دوره ی خاصی نیست
کسی با بندگان خدا متواضعانه برخورد می کند که در مقابل خدای متعال خاشع باشد، و گرنه روح مستکبر بر خدا چگونه میتواند در برابر بندگان متواضع باشد؟«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين[32]» شیطان دشمن آشکار شماست و قسم خورده انسانها را گمراه نماید، اما زمانی که میخواست فریب دهد «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحينَ[33]» سوگند خورد که من خیرخواه شما هستم. اگر میخواهید در بهشت و لذتها و نعمتها جاودان باشید از این درخت بخورید. کسانی که میگویند عاشورا و بنی امیه تمام شدند و دورهی لعن گذشته، این نکته را نمیفهمند که سیدالشهدا علیه السلام فقط با بنی امیه نمیجنگید، بلکه با کل جریان تاریخی باطل میجنگید. همهی کسانی که در صف بنی امیه ایستادهاند و از شعارهای آنان دفاع می کنند در جبههی مقابل سیدالشهدا علیه السلام هستند و ما به دلیل جنایتی که در حق سیدالشهدا روا داشتند با همهی آنها سر جنگ داریم و همهی آنها را لعن کرده و با هیچ یک از آنها سازش نمیکنیم. به خاطر عاشوراست که ما امروز با آمریکا سازش نداریم ، چون راه آنها ادامهی راه ابن زیاد است و در برابر تحقق اهداف سیدالشهدا علیه السلام ایستادهاند و با این اهداف نورانی جنگ میکنند. امام حسین علیه السلام برای برپا داشتن کلمهی توحید در دنیا میجنگید و اینها میخواهند حکومت انسان مدارانه و اومانیستی در دنیا برپا کنند. این آرمانها با آرمانهای امام حسین علیه السلام همخوانی ندارد. کسی که به این بصیرت میرسد، ظاهر پر زرق و برق و فریبندهی دستگاه ابلیس و اولیای طاغوت او را فریب نمیدهد.
امام زمان علیه السلام ، منتقم خون سیدالشهدا علیه السلام
وقتی امام عصر علیه السلام ظهور میکنند «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُورا[34]» کسی که با مظلومیت شهید شده « قُتِلَ مَظْلُوماً[35]» سید الشهداست و «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطانا[36]» وجود مقدس امام زمان است که اگر همه را بکشد اسراف نکرده است. اگر همهی عالم مقابل امام زمان علیه السلام بایستند و حضرت به جرم جنایت عاشورا همه را از دم تیغ بگذراند زیاده روی نکرده است. سیدالشهدا علیه السلام این بلای عظیم را تحمل کرد و این خطر را پذیرفت. همه میدانستند که زنان و فرزندان اسیر میشوند. مسئله این است که او میثاق شفاعت داده و برای این شفاعت بهترین عزیزان خود را قربانی میکند. همه میدانند در روز عاشورا اگر این کودک شش ماهه را روی دست بگیری هدف تیر قرار میگیرد. امام حسین علیه السلام این بلای عظیم را تحمل کرده است.
حادثه ی عاشورا، عامل ایجاد بصیرت در جامعه مسلمین
اگر کسی به این چراغ هدایت و کشتی نجات متمسک شود «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» اولین خاصیتش این است که بصیرت پیدا میکند و همهی جبهه دشمن را میشناسد. تنها کسانی پرچم مبارزه به نفع اسلام و توحید و حقایق و عدالت را در دنیا به دست گرفتهاند و مقاومت میکنند که به امام حسین علیه السلام اقتدا نمودهاند. توجه به مصیبت سیدالشهدا سبب ایجاد بصیرت تاریخی میگردد. به همین دلیل «فلعن الله(با فای نتیجه است) امتا» لعن یک نفر نیست. انسان با توجه به حادثهی عاشورا به موضع گیری میرسد«ِ إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُم[37]» درگیری و دیگر مراتبی که در زیارت عاشورا آمده است آثار توجه به ولی خداست. «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض[38]» تاریکی بر هم انباشته شدهای ایجاد کردهاند که «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها[39]» فرمود: «إِذا أَخْرَجَ الْمُؤْمِنُ يَدَهُ فِي ظُلْمَةِ فِتْنَتِهِمْ لَمْ يَكَدْ يَراها[40]» شیعه وقتی میخواهد خود را بشناسد نمیتواند راهش را بشناسد. یکی از دلایل رجعت شیعه همین است که شیعه در عصر غیبت بدون اینکه بخواهد و بدون اینکه جزو آن دستگاه باشد ولی ظلمات آن دستگاه او را هم محروم کرده است، به همین علت دوباره زنده اش میکنند تا بتواند از ولایت اولیای خدا بهره مند شود. گریه بر سیدالشهدا علیه السلام اکسیر بزرگی است که عالم با آن تهذیب میشود. شعار پرچمداران امام زمان علیه السلام یا لثارات الحسین است.
جهان غرب و تلاش برای تحریف عاشورا
از بهترین راههای سلوک به سوی خدا و ایجاد مقاومت در جامعهی شیعه درک بلای امام حسین علیه السلام است. مقاومت امروز شیعیان به خاطر گریهی هزار و چهارصد سالهی آنان بر امام حسین علیه السلام است. عاطفههای در هم انباشته شده در وجدان تشیع این بیداری و هوشیاری را ایجاد کرده است. اکنون دشمنان جنی و انسانی به شدت روی موضوع عزاداری حساس هستند و در تلاشند تا این عبادت بزرگ را تحریف کنند و این امر رسالت شیعه و به خصوص رسالت عالمان دینی و حوزههای گرانسنگ شیعه را بزرگتر میکند. ماجرای عزاداری سیدالشهدا ماجرای تهذیب روح شیعه و بهترین برنامه برای پاک کردن ارواح شیعه است. امروز کارکرد عاشورا به نقطهای رسیده که به تأسیس حکومت دینی انجامیده و بر جامعهی جهانی اثر گذار است. عاشورا هویت تمدن شیعی و اسلامی را در برابر تمدن مادی غرب احیا کرده است. غرب به دنبال تحریف عاشوراست، به گونهای که از دل عاشورا چنین پدیدهای ظهور نکند. آنها میخواهند عاشورا را به یک پدیدهی عرفانی و قدسی محض تبدیل کنند، همانطور که میخواهند دین اثر گذار بر جامعه را به عنوان یک دین حداقلی تحریف نمایند. دومین کار نفوذ در صف عزاداری است. اگر کسانی که میتوانند مصیبت سیدالشهدا را بخوانند و روح مصیبت را در جامعه القا کنند بدانند که خدای متعال چه عظمتی به آنها داده است به کار خود حساس میشوند. هنرمندان هالیوود انگیزهی شهوت و عشق به دنیا را در جامعه ایجاد میکنند و در مقابل، مبلّغان دینی ما محبت به خدا و بغض دشمنان خدا را در دل ایجاد میکنند. حضرت ... به ابو هارون منشد فرمود: بخوان، سپس فرمود: آن گونه که در شهر خودتان میخوانی و با آداب بخوان، وقتی گریه کردند صدای گریه از پشت پرده بلند شد. حضرت فرمود: ابوهارون اگر کسی اشعاری را بنویسد و سی نفر، بیست نفر، ده نفر، یک نفر و یا خودش را بگریاند اهل بهشت است. ایجاد روح محبت اهلبیت، روح توبه به درگاه خدا و تبری از دنیا و دشمن در همین نفسهای گرم است، ولی به همین اندازه مخاطره آمیز است. یکی از تلاشهای دشمن ایجاد تشتت مذهبی در جامعه است و این تشتت مذهبی وقتی ممکن میشود که طبقهی مرجع یعنی طبقهای که فرهنگ مذهبی جامعه بر آنها تکیه دارد متعدد شود. فهم دین تا محدودهی خاصی عمومی است، اما از حدی که بگذرد امری تخصصی است. حد عمومی جای تقلید نیست، اما حد تخصصی مانند بقیهی امور نیازمند تقلید است. دشمن تلاش کرده که جای این تقلید را بگیرد و هر طبقه فرهنگ مذهبی شیعه را به صرت دلخواه رواج دهد. با این کار وحدت مذهبی شیعه شکسته میشود.
ایجاد رخنه بین روحانیت و مردم، ترفندی برای تحریف عاشورا
هر روز که میگذرد روح توجه به سیدالشهدا علیه السلام رشد پیدا میکند. یکی از لغزش گاههای بزرگی که در جامعه وجود دارد این است که با بزرگ نمایی و دروغگویی روحانیت را در مقابل هیات ها قرار میدهند؛ اما واقعیت چیز دیگری است و آن روح توجه به سیدالشهداست. باید مواظب باشیم دروغ گوییهای دشمن، روحانیت شیعه را در مقابل صفوف عزاداران قرار ندهد و از طرف دیگر روحانیت شیعه باید مسئولیت سرپرستی عزاداران را به عهده بگیرد «الْفُقَهَاءَ حُصُونُ الْإِسْلَامِ[41]» دشمن در حال رخنه نمودن در این سدّ عظیم است. هیاتهای مذهبی نیز باید توجه کنند این کار بزرگ بدون تکیه بر فقاهت به سامان نمیرسد. اگر شیطان بتواند رخنه کند و بین هیاتها و روحانیت شکاف بیاندازد موفق شده است و همینجا هست که میتوانند عزاداری را تحریف کنند. عزاداری سیدالشهدا علیه السلام که کانون جوشش محبت و جوشش بیزاری نسبت به دشمن بوده است در طول تاریخ به مجلس صوفیانه تبدیل شده است. باید در حوزه مراکز تخصصی وجود داشته باشند و نسبت به امر عزاداری پژوهش تخصصی نمایند.
ذکر مصیبت؛
بازگشت اهلبیتامام حسین علیه السلام به کربلاء
جابر به همراه عطیه و برخی دیگر از همراهان برای زیارت امام حسین علیه السلام به کربلا آمدند. عطیه نقل میکند جابر در فرات غسل کرد و لباسهایش را عوض نمود و لباسی شبیه لباس احرام به تن کرد. آرام قدم بر میداشت، زبانش به ذکر خدا مشغول بود و دستش در دست من بود. به نزدیکیهای حرم و قبر مطهر که رسیدیم روی زمین نشست و شروع به بوییدن خاکها نمود. به نقطهای رسید و خاک قبر را بویید. خودش را روی زمین انداخت و روی قبر سیدالشهدا صدا زد «حبیبی یا حسین، حبیبی یا حسین» به صورتی صدا زد که توقع جواب داشت، اما خودش پاسخ خودش را داد که جابر، این چه توقع نا به جایی است ... حریم امام حسین خیلی رفیع تر از اینهاست. جابر، باید خودت میفهمیدی. (وقتی حضرت زینب داخل گودی قتلگاه شد و دنبال برادرش می گشت طوری امام حسین را صدا زد که امام حسین خواهر را دعوت کرد: زینب الیَّ الیَّ. باید مانند زینب شد تا جواب امام حسین را بشنویم.) لذا خودش خودش را تسلی داد و گفت: جابر از کسی توقع جواب داری که بین بدن و سرش فرسنگها فاصله افتاده است؛ بدنش در کربلا و سرش بر روی نیزهها شهر به شهر گشته است. جابر زیارت نامه خواند و با عطیه صحبت کرد. در همین حالت نقل شده صدای زنگ کاروانی به گوش رسید. طبق نقل مرحوم سید ابن طاووس و بعضی دیگر از محققین در اربعین اولین کاروان به کربلا آمدند. جابر فرمود: عطیه ببین چه کسی میآید. عطیه بازگشت و گفت: جابر کاروان امام حسین آمدند. به این کاروان خیلی سخت گذشته است. این نوامیس رسول خدا از مدینه بیرون آمدند و تا روز عاشورا و آن صحنههای سنگین و گودی قتلگاه و آتش سوزی در خیمهها تا اسارت سنگین کوفه و شام روزهای سختی را پشت سر گذاشته اند. امام سجاد فرمود: «یا لیتنی لم تلدنی اُمّی» اگر جدم دستور میداد ما را اذیت کنید بیش از این ممکن نبود ما را اذیت کنند. ولی امروز برای اهلبیت علیهم السلام عاشورا از نو زنده شده؛ کسانی که خودشان با چشمشان صحنههای عاشورا را دیدند. این کاروان نتوانستند در طول سفر عزاداری کنند و هر کجا نام امام حسین را بردند تازیانه خوردند. هیچ صورتی نبود که سیلی نخورده باشد. این کاروان امروز به کربلا آمده و همهی مصیبتها برای آنان تجدید شده است. زنان بادیه نشین آمدند، دور زینب را گرفتند، ایشان برایشان روضه میخواند و آنها گریه میکردند. مسئولیت امام سجاد علیه السلام بسیار سنگین بود. امام متوجه شد اگر در کربلا بمانند کسی زنده نمیماند. لذا بعد از سه روز دستور داد کاروان حرکت کنند. وقتی همهی کاروان آمادهی حرکت شد سکینه خاتون به شدت گریه کرد و برای وداع آخر به طرف قتلگاه دوید و همه را دور خودش جمع نمود. فرمود: ای سرزمین کربلا ما میرویم ولی یک بدن قطعه قطعه و عریان را برای تو باقی گذاشتهایم.
________________________________________
[1]. مستدرک الوسائل، محدث نوری، 12 / 297
[2]. الاحتجاج، طبرسی(فارسی) ج1 ص157 و مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج1 ص155 و بحار الانوار، ج18 ص382 و الغدیر، علامه امینی، ج11 ص172
[3]. الکافی، ثقه الاسلام کلینی، 1 /200
[4]. الکافی، ثقه الاسلام کلینی، 1 / 182
[5]. بحار الانوار، علامه مجلسی، 15 / 10
[6]. بحار الانوار، علامه مجلسی، 15 / 10
[7]. همان
[8]. همان
[9].همان
[10]. همان
[11]. الکافی، ثقه الاسلام کلینی،1 / 182
[13]. ادوار فقه و کیفیت بیان آن، محمد ابراهیم ثباتی، ص479
[14]. بحار الانوار، علامه مجلسی،26 /260
[15]. الفتح : 1و2
[16]. الاحزاب : 33
[17]. الانسان : 1
[18]. تفسیرالمیزان، ج18، ص 271
[19]. تفسیر کنز الدقائق، ج11، ص136 و تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، شرف الدین استرآبادی، ج2، ص497
بحار الانوار، علامه مجلسی، 8 / 113
[20]. الکافی، ثقه الاسلام کلینی،1 / 437
[21]. الفتح : 1
[22]. الکافی، ثقه الاسلام کلینی،1 /260
[23]. همان
[24]. الکافی، ثقه الاسلام کلینی،1 /260
[25]. الزمر : 69
[26]. الحدید : 17
[27]. بحار الانوار، علامه مجلسی، 24 / 325
[28]. الانفال :24
[29]. الکافی، ثقه الاسلام کلینی، 2 /200
[30]. مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا
[31]. همان
[32]. یس : 60
[33]. الاعراف : 21
[34]. الاسراء : 33
[35]. همان
[36]. همان
[37]. مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا
[38]. النور : 40
[39]. همان
[40]. بحار الانوار، علامه مجلسی،23 / 305
[41]. الکافی، ثقه الاسلام کلینی، 1/ 38