بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. اصلاة و السلام علی رسول الله سید الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد. اللهم صل علی محمد و ال محمد.
کاملترین و زیباترین رابطه ای که امکان پذیر هست، از طرف خداوند متعال و اولیای خدا با ما برقرار شده ، کاملترین و زیباترین رابطه که رابطه محبت، عطوفت، لطف است. این رابطه از آن طرف با ما برقرار است. متقابلا آن چیزی که از ما انتظار میرود و توقع هست این است که ما هم چنین رابطه ای با آنها برقرار کنیم رابطه محبت وعطوفت که اگر فرد یا جامعه ای این رابطه را برقرار کرد، تمام برکات بر آن فرد و آن جامعه باریدن خواهد گرفت.
زیباترین و کاملترین رابطه از طرف خدای متعال و اولیایش با ما برقرار است. پروردگار عالم با اینکه بی نهایت قدرت دارد بی نهایت ابهت دارد بی نهایت عظمت دارد که اگر میخواست زور بگوید و بر اساس زور رابطه برقرار کند، احدی قدرت اینکه در مقابل خداعرض اندام کند را ندارد. اگر خدا میخوواست در این عالم بر اساس زور و تحمیل کارش را پیش ببرد کسی میتوانست مثلا در مقابل آن بینهایت مقاومت کند؟ کسی نمیتوانست این کار را بکند اما در عین حال خداوند متعال بر این اساس رابطه برقرار نکرده . رابطه ای که برقرار کرد با مخلوقات خودش و بندگانش، رابطه محبت وعطوفت سرشار و بینهایت است. این نوع رابطه است
" بسم الله الرحمن الرحیم" فقط اول قرآن نیست اول آفرینش خدا هم با همین بود با اسم رحمتش خدا عالم راافرید. " الرحمان، علم القرآن خلق الانسان" با اسم رحمتش خلق کرد. انقدر رحمت که برای اینکه بندگانش رشد کنند تعبیراتی در آیات و روایات هست که آدم شرم میکند در مقابل خداوند متعال و این رحمت عجیب پروردگار عالم. انقدر رحمت که برای رشد بندگان خودش بدون اینکه هیچ نیازی به کسی داشته باشد، ناز بنده هایش را هم کشیده بدون اینکه نیاز داشته باشد.
شما در قرآن ببینید این تعبیر را چطور معنا میکنید که خدا فرمود: " من ذاالذی یقرض الله قرضا حسنا" کسی هست که به خدا قرض میدهد؟ یعنی ای مردم به من قرض بدهید چه کسی به من قرض میدهد؟ عه خدا مگه شما هم قرض میخواهید؟ همه سرمایه ها را خودت دادی شما که قرض نمیخواهی، مگر بدهکاری؟ بله دیگر خدایی که رئوف است خدایی که فقط بارحمتش ارتباط برقرار کرده برای اینکه بندگانش رشد کنند دست سخی داشته باشند به زمین نچسبند و تعلق پیدانکنند خودش را بدهکار نشان میدهد قرض میخواهد، تااینکه بندگانش به خداوند متعال به هرحال این قرض را به مومنین بدهند. و رشد کنند. ناز بنده هایش را هم حتی کشیده.
در روایتی است فوق العاده است این روایت، تعبیر این است که خداوند متعال میفرماید: عبدی، بحقک علی انی احبک و بحقی
علیک احبنی ؛ بنده من به حقی که تو برخدا داری ، خوب عنایت بکنید، به حقی که تو بر من داری تورو دوست دارم. و به حقی که من بر تو دارم تو هم من را دوست داشته باش.
الله اکبر! تعبیر این است: بنده من به حقی که تو بر من داری _ما کداممان بر خداحق داریم؟ احدی در این عالم بر خدا حق ندارد احدی در این عالم طلبکار خدا نیست مگر ما چکار کردیم برای خدا؟ چه نیاز از نیازهای خدا را ما براورده کردیم که حالا حقی بر خدا داریم؟ مگر چه کردیم برای خدا؟ همه اش برای خودمان بوده، توجه میفرمایید؟حقی نیست که ما حق داشته باشیم. احدی حق ندارد. گاهی اوقات ما کم دقتی میکنیم.
یک آقایی میگفت امام حسین چون همه چیزش را روز عاشورا داد از خدا طلبکار است. این حرف غلط است. این حرف کاملا غلط است وجود مقدس اباعبدالله بااینکه هم چیزش را داد از خدا طلبکار نیست. همه بدهکارند. خود امام حسین علیه السلام که معدن معرفت است همه تان شنیدید روزعاشورا وقتی در مقتل افتاده بود، در گودال قتلگاه تعبیر اباعبدالله چیست؟ الهی رضا بقضائک تسلیما بامرک لامعبوداسواک یا غیاث المستغیثین ای فریاد رس بیچارگان یعنی خدایا من بیچاره ات هستم زمین خورده ات هستم یعنی تا اینجا تو دستم را گرفتی آوردی، بقیه اش را هم تو باید ببری. این طور که امام حسین طلبکار باشد نیست.
خود امام حسین آن لحظات اخر که همه چیزش را داد و دامن تکاند اما باز طلبکار خدا نیست معدن معرفت است .اما گاهی اوقات بعضی این توجهات را ندارند در نقلی هست که حضرت یوسف وقتی در زندان بود به خدا عرض کرد که خدایا به حق پدرم یعقوب یعنی میخواست خدا را قسم بدهد خدایا به حق پدرم یعقوب مثلا فلان چیز را بده. خطاب رسید چه حقی؟ پدرت یعقوب چه حقی برماداشت؟ علاوه بر تو یازده پسر به او داده بودیم یکی از فرزندانش که تو باشی چند صباحی از جلوی چشمش دور شد حالا این تعابیر جسارت آمیز از من است، چند صباحی یکی از فرزندانش از جلوی چشمش دور شد روزگار مارا سیاه کرد چه حقی بر مادارد که تو میگویی به حق پدرم یعقوب.
بعد خطاب رسید یوسف ، اگر میخواهی خدا را بخوانی اینگونه بخوان: اللهم انی اسئلک بحق محمد وعلی و فاطمه صلوات الله علیهم اجمعین و الحسن و الحسین، به حق این پنج تا، این پنج تا را هم خود خدا برایشان حق قرار داد یعنی اهل بیت ، 14معصوم را خود خدا برای آنهاحق قرار داده چون انها حق بندگی را به جا آوردند و اجازه داده به ما که به حق آنها خدا را بخوانیم. خودش اجازه داده.
اخر زیارت جامعه کبیره این هست: فبحقهم الذی اوجبت علیک: خدایا به حق اهل بیت که تو برایشان حق قرار داری فبحقهم الذی اوجبت علیک . منتها حالا ببینید این خدایی که هیچکس بر او حق ندارد اما برای اینکه بندگانش رشد کنندو به سمت خدا بروند تعبیر روایتی که خدمتتان عرض کردم این است : بنده من به حقی که تو برمن داری دوستت دارم و به حقی که من هم برتو دارم تو هم من را دوست داشته باش و بحقی علیک احبنی. ناز میکشد تا بندگانش رشد کنند. بدون نیاز.
شبیه همین رابطه ای که خدای متعال با بندگان برقرار کرده یعنی رابطه محبت و لطف اولیای خدا ، معصومین هم که مظهر و نمونه ای از اسماء و صفات خدا هستند هم همین رابطه را برقرار کرده اند. یعنی رابطه لطف و شفقت و رحمت و اصلا اساس ولایت اهل بیت هم همین است یعنی اینکه خداوند متعال ولایت تکوین و تشریع را به اهل بیت داده هم سرپرستی و اختیارداری عالم هستی، عالم تکوین، ولایت تکوینی، هم این را به اهل بیت داده ، به اذن الله . یعنی آنها محل مشیت الله هستند که خدای متعال عالم را که اداره میکند، خدا اداره میکند خدا هممه کاره است، دائما او پادشاه مطلق است ، بله شکی نیست اما همان اراده خدای متعال و مشیت خدای متعال از کانال اهل بیت میگذرد و از این مجرا رد میشود وعالم را اداره میکند.
در یکی از زیارتهای امام حسین، در زیارت مطلقه امام حسین، اراده خدا در اینکه عالم را تقدیر کند و تدبیر کند مدیریت کند از خانه اهل بیت رد میشود و لذا اینها محل مشیت الله شدند اینها اینطور هستد. آن وقت اینکه خداوند متعال و لایت تکوینی و سرپرستی عالم تکوین و هستی را به آنها داده ولایت تشریعی یعنی آنها هستند که حق حکم و قانون گذاری دارند. به ادن الله تمام ولایتهایی که خدا به آنها میدهد قبل از اینکه به آنها بدهد آن عطوفت را به آنها داده آن مهربانی و محبت سنگین که از این ولایت سوء استفاده نکنند چون ان محبت سنگین به بندگان را دارند ولایت را به آنها داده چون دیگر سوء استفاده نمیکنند .
اساس ولایت اهل بیت محبت اهل بیت است تشبیها مثل یک پدر مهربان در یک خانه. پدر ولی خانواده است یعنی در حد ولایت خانواده را به پدر سپرده اند در برخی امور. البته ولایت مقیدی است مشروط است بخصوص همه تان میدانید مشهور فقهای شیعه در رابطه با دختر گفته اند اذن پدرش، اذن ولی شرط است در ازدواج. او باید اجازه دهد یعنی حق ولایتهایی برای پدر قرار دادند.
مشهور فقهای ما این راگفته. چرا؟ چرا پدر چنین ولایتی دارد؟ به خاطر اینکه قبل از اینکه خدا آن ولایت را به او بدهد یک مهربانی دارد که اساس ولایتش است که سوء استفاده نمیکند از آن حق وتویش ، از آن ولایتش، سوء استفاده نمیکند. پدر هست که خوودش را پل قرار میدهد که بچه ها از رویش رد شوند نه برعکس. مادر مهربان است که خودش را به آب و آتش میزند از جان خودش میزند و شیره جانش را به بچه اش میدهدنه برعکس.
بنابراین اینکه خدای متعال ولایت را به پدر داده و فقه ما به پدر داده چون زیربنای آن ولایت، محبت است.این تشبیهی بود که عرض کردم ولایت اهل بیت برعالم ، چه ولایت تکوینی چه ولایت تشریعی، اساسش محبت اهل بیت است چون ولی الله هیچوقت از ولایتش سوء استفاده نمیکند واگر حکومتی هم جایی برپا کند عدالت دارد هیچوقت خلاف عدالت کاری نمیکند. پدر امت هستند دیگر. پرد امت رفتارشان اینطور است.
یک روایت زیبایی از امام رضا هست که مرحوم شیخ صدوق درد علل الشرایع نقل کرده : شخصی از وجود مقدس امام رضا پرسید چرا به پیامبر میگویند ابوالقاسم؟ یکی از کنیه های پیغمبر ابوالقاسم است. برای چه به پیغمبر ابوالقاسم میگویند؟ امام رضا جوابی در حد فهم آن طرف به او داد. فرمود پیغمبر پسری به نام قاسم داشت از این جهت به او ابوالقاسم میگویند. آن طرف گفت آقا اگر من را اهل میدانید کمی بیشتر بفرمایید. امام رضا فرمود: مگر علی بن ابیطالب قاسم نیست؟ قسیم الجنة و النار. مگر علی بن ابیطالب قاسم نیست؟ گفت چرا. گفت خوب پیغمبر ابولاقاسم است دیگر . یعنی وجود مقدس امیر المومنین پرورده دست پیغمبر است، ابوالقاسم.
بعد امام رضا فرمود منظورم این تکه اش است: چون پیغمبر اکرم و پس از او علی بن ابیطالب این دو پدران امت هستند : انا و علی ابوا هذه الامة ، چون پدران امت هستند و محبتی که به امت دارند از محبتی که پدر به فرزندان دارد بیشتر است، خدای متعال ولایت و سرپرستی عالم را به آنها داده . اساس ولایت اهل بیت محبت اهل بیت است.
ببینید پیغمبر اکرم این پدر دلسوز امت، مرحوم طبرسی در مجمع البیان نقل میکند: وقتی میدید که در زمان صدر اسلام در زمان جاهلیت دعوتش را انطور که باید گوش نمیدادند و انطور که باید به سمت پیغمبر اکرم تسلیم نیستند ، من نمیدانم چه تعبیری بکنم که جسارت به ساحت پیغمبر نباشد.
وقتی پیامبر اکرم این انکار و این سفتی و محکمی را از بعضی از این اشخاص جاهل میدید او این نقص را در خودش میدید که من باید بروم و صفای خودم بیفزایم که کلام من بیشتر تاثیر داشته باشد دلسوزی را ببینید بعد میرفت و بر عبادات خودش می افزود. شب زنده داریها، روی پا ایستادنها انقدر روی پا ایستاده بود که پاهایش یواش یواش داشت ورم میکرد. انقدر که سرپا می ایستاد برای عبادت ، شبها انچنان بیدار بود وشب زنده داری میکرد که چهره اش زرد شده بود خطاب رسید،آیه آمد: طه ما انزلنا الیک القرآن لتشقی.
یکی از القاب پیغمبر اکرم طاها است. پیغمبر من ما که قرآن را نازل نکردیم که تو خودت را به مشقت بیندازی. چه خبرت است؟ چرا اینقدر خودت را به مشقت می اندازی؟ کسی که دلسوز است این طور است. پدر امت دلش میسوزد کاریکه آن هنگام آن آخر عمر پیغمبر اکرم که جبرییل آمد نازل شد بر پیغمبر ، پیغمبر فرمود جبرئیل چه خبر؟ جبرئیل عرض کرد: یا رسول الله ملکوتیان عالم صف اندر صف منتظر قدوم شما هستند منتظر شما هستند.
پیغمبر اکرم فرمود: جبرئیل برای امتم چه آوردی؟ آنجایی که همه فریاد وانفسایشان بلند است پیغمبر اکرم فریاد واامتهایش بلند است. برای امتم چه اوردی؟ که همانجا آیه نازل شد: ولسوف یوتیک ربک فترضی. انقدر خدا از این امت به تو ببخشد که تو راضی باشی.
در یک روایتی مرحوم نراقی در جامع السعادات نقل میکند اینها لطافتهایی است که اولیای خد ادارند. محبتی است که اولیای خدا دارند. در آن روایت امده که پیغمبر اکرم به خدا عرض کرد: خدایا حساب امت من را روز قیامت طوری برس که هیچکس نبیند فقط من ببینم و تو. خدای حساب امت من را اینطور برس که آبرویشان نرود، خجالت نکشند. خدای متعال خطاب کرد: حبیب ما، اگر تو مهربان هستی بر امتت، انا اراف بعبادی منک. منکه مهربانترم . فاحاسبهم وحدی، خودم به تنهایی به حسابشان میرسم. که شما هم نبینی.
همه اش لطف و محبت و مهربانی است نه فقط برای مسلمانان ، یک جوان یهودی بود می آمد به مسلمانان خواندن ونوشتن یاد می داد ، می آمد آنها را سواد یاد میداد درس میداد. چند مدتی که این جوان یهودی آمد، دوسه روزی غیبت کرد پیغمبر اکرم فرمود این جوان معلم یهودی چرا دوسه روزی نیامده؟ گفتند مریض است حالش هم خراب است. پیغمبر فرمود به عیادتش میرویم. باجمعی از اصحاب رفتند به عیادت او که به بستر افتاده بود معلوم بود که بستر احتضار است پدر و مادرش هم کنارش بودند. این جوان گاهی به هوش می آمد و گاهی بیهوش میشد. وقتی به هوش آمد کنارخودش پیغمبر را دید. پیغمبر فرمود: جوان، مسلمان شو. یعنی جوان یک مدت تو به ما خدمت کردی در عوض خدمتی به تو بکنم که تا ابد سعادتمند شوی. مسلمان شو.
او نگاهی به پدر و مادرش که کنارش نشسته بودند کردو خجالت کشید چیزی نگفت در همان حین از هوش رفت. بعد از چند لحظه که به هوش آمد پدر و مادرش هم بی انصافی نکردند گفتند فرزندم اگر میخواهی مسلمان شوی ما مانعت نمیشویم. به محض اینکه این را شنید جوان شروع کرد به شهادتین را به زبان جاری کردن. اسم مبارک پیامبر اکرم که به زبانش جاری شد اشهد ان محمد رسول الله، صلوات الله وسلامه علیه، از دنیا رفت.
این جوان تا از دنیا رفت پیغمبر اکرم آن پیغمبر رحمت روکرد به پدر و مادر آن جوان و فرمود: دست به این جنازه نزنید اگر اجازه بدهید مامسلمانها را خبر کنیم همه بیایند برای تشییع جنازه. این جوان را به قبرستان مسلمین ببریم.
رحمت خدا بر یک استادی بودمیگفت ببین پیغمبر ما از یک جوان یهودی که آخر عمرش مسلمان شد نگذشت تا بهشت او را بدرقه اش کند از من و شما میگذرد؟ تااین جوان را به بهشت بدرقه اش نکند نگذشت. ماهایی که یا رسول الله در مجلس امام حسین بزرگ شدیم در مجلس امام حسین شرکت کردیم یا رسول الله این جمع گریه کنان حسینت بودند اینها کسانی بودند که حتی یک عاشورا در خانه هایشان ننشستند ، همیشه در مجالس شما اهل بیت بودند. بااینکه نقص داریم آلودگی داریم خودمان هم میدانیم ام ادر عین حال این رسول رحمت است.
آن وقت جالب اینجاست که همان که عرض کردم خدای متعال بدون اینکه نیازی داشته باشد این رابطه محبت را برقرار کرده و ناز بنده هایش را هم میکشد برای اینکه رشد کنند. اولیای خدا هم بدون اینکه نیاز داشته باشند این کار را میکنند بدون اینکه نیاز داشته باشند. امیرالمومنین چه نیازی به مادارد؟ مثلا اگر برویم به علی بپیوندیم عزتی به امیرالمومنین اضافه کردمی که نداشته؟ او که وصل به معدن عزت است. مثلا عزتی افزودیم بر امام حسین ، بر امیرالمومنین؟ آنها وصل به معدن هستند.چیزی نیست که من بر او بیفزایم
خودامیرالمومنین در خطبه غدیریه اش فرمود: لاتزیدنی کثرة الناس حولی عزة و لا تفرقهم عن وحشة . اگر همه مردم دورمن جمع شوند بر عزت من نمی افزایند لاتزیدنی کثرة الناس حولی عزة ، عزت من افزوده نمیشود و لا تفرقهم عنی وحشة اگر همه هم از من متفرق شوند وحشت مرا نمیگیرد. یعنی من وصل به یک جایی هستم که با آمدن و رفتن مردم پروخالی نیمشود. باامدن و رفتن مردم پر و خالی نمیشود. نه امیرالمومنین، شاگردان امیرالمومنین هم اینطور بودند چه برسد به امیرالمومنین و اهل بیت.
رضوان خدا بر امام راحل عظیم الشانمان ، یکی از اعضای دفتر ایشان نقل میکرد: میگفت زمانی که در حسینیه جماران مردم به هر حال برای دیدن ایشان می آمدن امام داخل بود، در اندرونی بود، با حضرت داشتتیم میرفتیم حسینیه. شعارهای مردم صدایش به گوش ما میرسید مثلا روح منی خمینی ، شعارهایی که همه مان میدانیم، شعارها به گوش میرسید. امام اهسته گفت فلانی اگر تمام این مردم که اینطور میگویند ، میگویند باهمه سرباز توئیم، اینطور حمایت میکنند و میگویند درود بر فلانی، اگر همه برگردند بگویند مرگ بر فلانی، من یک قدم هم عقب نمینشینم .
هدف رامیشناسد میداند کجا دارد میرود برای کی دارد کار میکند. با آمدن و رفتن مردم پر و خالی نمیشود. او همان امامی بود که در خلوت و در غربت او را برای تبعید بردند ذره ای فرق نکرد. بالا و پایین نشد. این شاگرد امیرالمومنین و امام حسین است چه برسد به خود اهل بیت. آنها نیازی ندارند اگر امیرالمومین میدود دنبال افراد، برای اینکه مشتری برای خدا جمع کند نه برای خودش. در نهج البلاغه هم هست فرمود " انی اریدکم لله" من برای خدا دنبال شما میدوم بدون نیاز ناز میکشند.
این همانی است که شب عاشورا امام حسین به یارانش گفت، الله اکبر از این رهبر کریم. همه تان این را دارید ولی دقت بفرمایید شب عاشورا امام حسین علیه السلام به یارانش فرمود: یاران من مارایت اصحابا ابر و اوفی منکم ، بهتر از شما من سراغ ندارم باوفاتر از شما سراغ ندارم اما اگر میخواهید بروید ، بروید. یعنی چه ؟ یعنی چه اگر میخواهید بروید بروید؟خیلی حرف است در این مطلب .
حالا آن مقداری که ما بااین بضاعت کم معرفتی مان میفهمیم، حالا چه اسراری در این مطلب خوابیده خدامیداند. این نکته را نگاه بکنید وجود مقدس اباعبدالله علیه السلام کریم است میخواهد رشد بدهد. دارد میگوید اگر میخوواهید بروید بروید تا ان کسی که می ماند فکر نکند که معصوم به او محتاج است. خوب دقت بفرمایید چون اگر کسی در گمانش این باشد که ولی الله به من محتاج است ، یک منم در وجودش بوجود می آید یعنی منم که امام حسین محتاج من است یک منم در او بوجود می آید .
امام حسین میخواهد این را ان دم آخری از آنها بگیرد میخواهد آن منیت را از آنها بگیرد. میگوید اگر میخواهید بروید بروید . به والله قسم امام حسین ذره ای شوخی با کسی نمیکرد همه شان هم اگر میرفتند میرفتند. فرمود اگر میخواهید بروید بروید یعنی آن کسی که بماند من محتاج او نیستم تا منم در او بوجود نیاید تا بفهمد که اگر می ماند هم من محتاج معصوم هستم نه او محتاج من. من محتاج او هستم . یک سفره امام حسین پهن کرده من نباید عقب بمانم من باید بدوم. هیچ منیتی دیگر در او نیست . این رهبر کریم دارد منیتها را اینطور میگیرد و رشد میدهد.
شنیدید ، بارها شنیدید، مکرر شنیدید ، من خودم در این محل مقدس نقل کردم خدا رحمت کند مرحوم اقای کافی را ، ایشان نقل دارد مرحوم مجلسی در بحار آوردهقضیه علی بن مهزیار اهوازی را . مکرر شنیدید . من هم نمیخواهم مفصل بگویم فقط یک جایش را اشاره کنم . دارد که وقتی علی بن ابراهیم مهزیار خدمت وجود مقدس امام زمان تشرف پیدا کرد بعد از 20 سال که دویده بود تا ایام حج بتواند خدمت امام برسد. و نتوانست بعد از20 سال حالا تشرف پیدا شد و وارد خیمه امام شد خیمه را کنار زد سلامی عرض کرد به امام زمان علیه السلام. این را عرض کردم مرحوم مجلسی در بحار نقل کرده مرحوم محدث بحرانی هم در تبصرة الولی اش نقل کرده . وقتی سلام عرض کرد خدمت امام زمان، حضرت جواب سلامش را داد بعد امام زمان یک جمله ای گفت منظورم این است فرمود: یا اباالحسن قد کنانتوقعک لیلا و نهارا فماالذی بطا الینا . علی بن مهزیار، ابوالحسن کنیه اش بود. علی بن مهزیار ما شب و روز منتظرت بودیم چرا دیر کردی؟چرا دیر آمدی؟ یعنی علی بن مهزیار فکر نکن تو عاشقی که 20سال داری دنبال من می آیی من شب و روز منتظرت هستم قد کنا نتوقعک لیلا و نهارا فما الذی بطا الینا. من شب و روز منتظر تو هستم ، الله اکبر.
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد؟ ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
ما محتاج او هستیم ولی انگار او دارد میدود دنبال ما. ول الله همین است دیگر مشتری برای خدا جمع میکند این برای این است که ان عطوفت و محبت سرشار را دارند. از این باب است دوست ندارند کسی اسیر شیطان شود کسی زمین گیر شود کسی طعمه جهنم شود. حتی دشمنشان.
امام حسین روز عاشورامیگشت از دشمن کسی را بردارد بیاورد این طرف. یک کسی را بردارد بیاورد این طرف. بارها موعظه کرد بارها موعظه کرد، اصلا عاشورا مظهر محبت ولی الله به خلایق است مظهر محبت ولی الله به خلایق است. این محبت نیست که تمام ایثارها را میکند برای اینکه تا اخر تاریخ صدای حق به گوششان برسد؟ برای اینکه بتواند ظلمت را بشکند واز بین ببرد ظاهرا در نقلی هست که خدای متعال خطاب رساند به امام حسین علیه السلام که حسین ما، ظاهرا توسط جبرئیل بوده، که اگر میخواهی تمام صحنه برگردانده میشود دیگر بس است تاهمینجا بلا دیدی بس است دیگر بلا نیاید. و چیزی هم از تو کم نمیشود.
اباعبدالله فرمود: خدایا من هستم این بلا را تحمل میکنم برای اینکه بندگانت بیدارشوند ظلمتی که آن زمان بنی امیه پخش کرده بودند قرار بود تا آخر تاریخ آن ظلمت باشد ، شکسته شود و نور خدا تا اخر تاریخ برسد و شما که الان اینجا نشسته اید نشانه پیروزی امام حسین هستید چون اگر امام حسین پیروز نبود اصلا حقی ، دینی، چیزی باقی نمیماند که من و شما اینجا بنشینیم حتی مسیحیت و بقیه ادیان وامدار امام حسین هستند. اصلا نام خدا محو میشد چیزی قرار نبود بماند.
ملائک امدند در روایت هست که آمدند به کمک امام حسین. فرمود نه، این قضیه به همین شکل عادیش پیش برود. تا ابتلائی باشد برای بندگان ، تا محلی باشد برای رشد یک عده، به هر حال عده ای هم شاید نتوانند از این سفره بهره مند شوند سقوط میکنند. ان شاالله که بتوانیم از این ایام درست استفاده کنیم.
لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم. خدایا از همه ما و شیعیان امیرالمومنین این عزاداریها و توسلات را به کرمت قبول بفرما. به محمد و آل محمد، خدایا به خون دل امام حسین، فرج مولایمان تعجیل بفرما. همه مارا از سربازان و یاران ولیعصر در غیبت و ظهورش قرار بده، امام راحل ، شهدا ،ذوی الحقوق، ذوی الحقوق این جمع با اهل بیت محشور بگردان. رهبر بزرگوارمان ، خادمین دین ،بر توفیقات و طول عمرشان بیفزای. عاقبت همه مان ختم به سعادت و خیر بگردان. شادی دل مطهر امام زمان ، تعجیل در فرجش صلواتی عنایت بفرمایید. اللهم صل علی محمد و آل محمد.