بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربِّ العآلَمین بآرِئ الخَلآئق اَجمَعین و الصَّلاه والسلام علی سید الانبیاء و خاتم النبیین حبیبنا و حبیب اله العالمین اباالقاسم المصطفی محمد صلی الله علیه و علی اله الطیبین المعصومین و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین...
در فرازی از زیارت عاشورا ، شرط همراه بودن وهمگام بودن ولی خدا ذکر شده که چگونه انسان با معصوم همراهی کند و در معیت ایشان باشد تا معصوم تنها و غریب نماند.
"فاسئل الله الذی اکرمنی بمعرفتکم و معرفت اولیائکم و رزقنی البرائة من اعدائکم"
از خدایی که سه چیز به من داد،میخواهم:
1) اکرمنی بمعرفتکم : معرفت ، فقط اطلاعات و علم پیدا کردن از معصوم نیست حتی دشمنان معصوم نیز چنین علمی را داشتند. معرفت نسبت به معصوم ، یک باور قلبی است که انسان باور کند معصومین سرپرستی مارا به عهده دارند و از خود ِ ما به ما ، نسبت به مصالحمان آگاه تر ومهربانتر هستند. گاهی ما نمی دانیم چه چیز به صلاحمان است و با کاری خود را تباه می کنیم و با یک لذت فانی ، آن را خراب می کنیم.
اما معصوم تا ابد نسبت به مصالح ما آگاهتر و دلسوزتر از است. بنابراین اگر کسی چنین باوری نسبت به معصوم داشته باشد ، می گویند "معرفت اهل بیت" دارد.
معصوم دارای سه ویژگی است
1-علم بی خطا
2 –عمل بی خطا
3_محبت و عاطفة سنگین و سرشار به گونه ای که خود را سپر بلای شیعیان و یارانشان می کردند.
در کتاب اصول کافی پیرامون زندگی موسی بن جعفر(ع) آمده است که ارادة خدا بر این بود بلایی نازل شود چون شیعیان آن زمان امامشان را تنها گذاشته بودند اما موسی بن جعفر(ع) خودشان را سپر بلا کردند و مانند مادر مهربانی که لقمة خود را به فرزندانش می دهد یا سختیها را به جان می خرد تا بچه هایش سختی نبینند؛ آن بزرگوار هم فرمودند:"فَوَقَیتهم والله بنفسی" -درست مانند پدری که خود را پل می کند تا بچه هایش عبور کنند- چهارده سال سختی زندان را تحمل کردند.
در تفسیر مجمع البیان نیز آمده است که در ابتدای دعوت پیامبر اکرم(ص)آنچنان که باید از ایشان حرف شنوی نداشتند و دعوتشان را اجابت نمی کردند، این بزرگوار مهربان و دلسوز (نمی دانم چگونه بیان کنم که به حضرت بی احترامی نشود)گویی نقص را در خودشان می دیدند لذا عباداتشان را بیشتر می کردند تا بلکه حرفشان تاثیر بیشتری داشته باشد؛ پاکترین و باصفاترین انسان آنقدر به نماز می ایستادند که پاهای مبارک ورم کرده بود، آنقدر کم می خوابیدند که چشمهایشان گود افتاده و چهره شان زرد شده بود؛ آیه نازل شد:"طه ماانزلنا علیک القرآن لتشقی" یعنی "ما قرآن را نازل نکردیم که خودت را به سختی بیاندازی" من هروقت به این آیه می رسم بهت زده می شوم.
گاهی ایشان را در حال گریه می دیدند وقتی علت را جویا می شدند پاسخ می دادند:"رحمتاً للاشقیا....دلم برای اشقیاء می سوزد" باورش برای ما سخت است کسی برای ابوجهل و ابولهب گریه کند، این به سبب مهربانی و دلسوزی ایشان است.
در دعای ابو حمزه جمله ای است، تقاضا می کنم آنهایی که رِند و زرنگند آن را حفظ کنند و در قنوت یا سجودشان بخوانند. این جملة بسیار زیبا رحمت خداوند را متلاطم میکند "الهی اِن اَدخلتنی النار ففی ذلک سرور عدوّک و اِن اَدخلتنی الجنه ففی ذلک سرور نبیّک و اَنا والله اَعلم اَنّ سرور نبیّک اَحبّ اِلیک مِن سرور عدوّک.....خدایا اگر مرا جهنم ببری دشمنت خوشحال می شود(شیطان) و اگر بهشت ببری پیغمبرت خوشحال میشود؛ به خودت سوگند می دانم خوشحالی رسولت را بیشتر دوست داری..."
این فراز دعای ابوحمزه در خصوص همین ویژگی معصوم است و ما از این ویژگی استفاده میکنیم و از خدا می خواهیم ما را بهشت ببرد.
در صدر اسلام اگر اسیری ده نفر از مسلمانان را باسواد می کرد، آزاد می شد؛ یک جوان یهودی که معلمی مسلمانان را به عهده داشت چند روزی غیبت کرد. پیامبر اکرم علت را پرسیدند. گفته شد: بیمار است. پیامبر و یارانشان به عیادت رفتند. جوان بسیار بدحال بود، نبی خدا در عوض خدمت او، گفتند:" مسلمان شو! " جوان نگاهی به پدر و مادرش کرد و بیهوش شد. ایشان مدتی نشستند تا دوباره به هوش آمد. پدر جوان گفت:"فرزندم! اگر می خواهی مسلمان شوی؛ مانعت نمی شویم." پسر یهودی تا این را شنید شهادتین را گفت و جان داد. حضرت فرمودند:"اجازه دهید مسلمانان را خبر کنم تا اورا تشییع کنیم و در قبرستان مسلمین دفن نماییم."
استادی در قم-رحمت خدا بر او باد- زمانی که این قضیه را تعریف میکرد؛ می گفت:"ببینید این پیامبر دلسوز از جنازة جوان تازه مسلمانِ یهودی نگذشت تا به بهشت بدرقه اش کند؛ از ما میگذرد؟! هر چند آلودگی و کجروی داشتیم ولی عمری در خانه شان بودیم. مگر شما جای دیگری رفتید؟؟"
خداوند به خاطر این سه ویژگی که ذکر شد؛ سه منصب به معصومین داده است:
یکی از آن "ولایت تکوینی " است یعنی سرپرستی تمام عالَم وجود با معصومین است جز خداوند. انبیاء دیگر هم ولایت دارند ولی به صورت جزئی است. در باب زیارات امام حسین(ع) در مفاتیح آمده: "اراده الرّب فی مقادیر اموره تهبط الیکم وتصدر من بیوتکم" اراده خداوند از کانال شما می گذرد.
وقتی سوزنی به پای شما می رود، چگونه آن را حس می کنید؟ روح شما حسّ می کند. همانطور که روح شما بر بدنتان اِشراف دارد ، اهل بیت (علیهم السلام) نیز به اذن خدا بر تمام عالَم وجود اِشراف دارند. هرکسی در هرجایی کوچکترین کاری کند ، ایشان می بینند.
فردی به امام رضا(ع) گفت: "برای ما دعا کنید." حضرت گفتند : "مگر دعا نمی کنیم! ما شما را می بینیم و برایتان دعا می کنیم."
برای همین است که می گوییم ایشان واسطة فیض هستند. یعنی خدا حیات ، علم، رزق و هرچیزی که به عالَم می فرستد ، توسّط آنهاست؛ و برای همین است که ما گاهی به ایشان متوسّل می شویم و این را می دانیم که دکان و دستگاهی مقابل خداوند نزدند! همان دستگاه خداست ، که توسّط معصوم در عالَم اِعمال می شود.
امام صادق(ع) فرمودند : وِلایَتُنا وِلایَتُ الله.. یعنی ولایت ما ، همان ولایت خداست. سرپرستیِ خدا در عالم، توسط ما انجام می شود.
بنابراین اگر ما معصوم را مورد خطاب قرار می دهیم که چیزی به ما بدهد ، می دانیم از خودش نیست بلکه از خدا می گیرد و می دهد. وهابیت ما را به شرک متهّم می کنند؛ ما می دانیم که معصومین از خود چیزی ندارند، فقط ایشان را واسطه قرار می دهیم ؛ درواقع از خدا می خواهیم و این هیچ اشکالی ندارد.
در دعا هم آمده است : یا محمّدُ یا علی یا علیُّ یا محمّد اِکفیانی و انَّکُما کافیان...که خطاب مستقیم است.
آقای مجتهدی تهرانی(رحمه الله علیه) می گفتند:" از آیت الله خوانساری پرسیدم وقتی مشهد میرویم چطور طلبِ حاجت کنیم؟ بگوییم خدایا بحقّ امام رضا فلان چیز را بده یا بگوییم یا امام رضا فلان چیز را به ما بده؟
آیت الله خوانساری گفتند:"هردو خوب است ولی دومی بهتر است. درِ خانة خدا واسطه ببرید؛ از امام رضا بخواهید که بخواهد. حتی پیش امام رضا هم واسطه ببرید مثلا سر مزار بزرگی بروید و از اوبخواهید از امام رضا بخواهد که از خدابخواهد..."وقتی واسطه ها بیشتر می شود؛ سنخیتِ ما با واسطه های پایینتر بیشتر است و به آنها نزدیکتر هستیم."
استاد آیت الله حسن زاده آملی میگفتند:" من بعضی اوقات آنچه میخواهم را در حرم امام رضا به دست نمی آورم و از حرم شاه عبدالعظیم میگیرم. یعنی حضرات گاهی به واسطه های پایینتر حواله میکنند."
به همین دلیل است که ما می گوییم معصومین زنده اند.اهل سنت و ادیان دیگر هم به منجی و موعود اعتقاد دارند ولی می گویند الان زنده نیست. فقط و فقط شیعه اصرار دارد موعود زنده است چون ایشان را واسطة فیض می داندکه اگر نباشد؛ فیضی به عالَم نمی رسد.
شاید این سوال پیش بیاید مگر خداوند عاجز است که نیاز به واسطه دارد؟ چرا مستقیما رزق، علم یا... نمیدهد؟
پاسخ اینست: خداوند خیلی دوست دارد بطورمستقیم با انسانها صحبت کند یا وحی بفرستد ولی ما نمی توانیم وحی خدا را بشنویم و ظرفیتمان اندک است لذا نیازمند واسطه ای پاک هستیم تا بتواند کلام خدا را بشنود وبه ما برساند. دیگر فیض ها و رحمتها هم همینطورند.
دوستانی که اهل مطالعه اند کتاب"ولایت کلّیه" نوشتة علامه میر جهانی را بخوانند که در مورد ولایت چهارده معصوم بر تمام عالم وجود است.
همانطور که گفته شد سایر انبیاء و اولیاء نیز ولایت دارند ولی بصورت جزئی.مرحوم آخوند ملّا علی همدانی نقل میکنند:"روزی در صحن حرم امام علی(ع) بودم ناگهان پسربچه ای از بالای مناره پایین پرت شد. فریاد همه بلند شد ولی کسی نمی توانست کاری کند. پیرمردی باربر جلو آمد وگفت:"بایست..." با کمال تعجب دیدم پسربچه میان زمین وهوا معلّق ماند. از اوپرسیدم: شما چکار کردی که با یک کلمه اینگونه شد؟ جواب داد: کار خاصی نبود؛ یک عمر خدا از من خواست گفتم "چشم" یکبار هم من از خدا خواستم، شد.
در روایات هم داریم خداوند می فرماید: بندة من تو بندگی کن؛ مانند من میشوی. همانطور که وقتی بگویم باش... میشود(کُن... فیکون) هرچه اراده کنی می شود.
در اینجا مطلب مهم این است که حواسمان جمع باشد؛ انسانهای ناشناس اطرافمان را کوچک نبینیم. خدا وند چند چیز را در چند چیز پنهان کرده است:1- شب قدر را میان شبها 2- گناهی را میان گناهان که اگر کسی مرتکب آن شود شاید دیگر توفیق توبه پیدا نکند. 3- اولیاء خود را میان مردم. مواظب باشیم به کسی از نظر ظاهر کاملاً عادی است توهین نکنیم چه بسا همان کسی باشد که خدا بسیار دوستش دارد. آن مرد هم باربری ساده بود.
نقل است آقایی که لباسهای روستایی به تن داشت؛ روی سکویی در مدرسه فیضیه نشسته بود.طلبه ای سلام سرد و سنگینی به او کرد و رد شد. دوستش این را که دید پرسید: شناختی او که بود؟ گفت: نه، که بود؟ طلبه دوم جواب داد: حاج هادی ابهری-یکی از عرفایی که در گلزار شهدای قم دفن است و از شاگردان مرحوم میرزا جواد آقای انصاری همدانی بود- طلبة اول تا این را شنید به سمت او دوید وعذرخواهی کرد و دعوت کرد که به حجره اش بروند.حاج هادی گفت:" نه ، اگر همان اول بخاطر خدا احترام میگذاشتی؛ چیزی نصیبت می شد. الان دیگر فایده ای ندارد.
منصب دوم "ولایت تشریعی" است یعنی ولایت بر شریعت دارند. اختیار حلال وحرام خد را دارند.
منصب سوم" ولایت اجتماعی" است. ولایتی که بر جامعه دارند و حکومت حقّ آنهاست. شیعه هیچ حکومتی را به مشروعیت نمیشناسد مگر حکومت معصوم و نائب معصوم.
خداوند این سه منصب را به کسی می دهد که آن سه ویژگی ذکر شده را داشته باشد و کسی که به این باور راجع به ائمه رسیده باشد؛ معرفت دارد.
2) معرفت اولیائکم: کسی که می خواهد با معصوم باشد علاوه بر معرفت و احترام معصوم باید نسبت به دوستان معصوم هم معرفت و احترام داشته باشد. دوستان معصوم چه کسانی هستند؟ خودِ شما...
عده ای در زمان پیامبر به ایشان احترام می گذاشتند ولی به دوستان پیامبر احترام نمی گذاشتند. اینها به درد نمی خورند.
روزی پیامبر در مسجد نشسته بودند و صفهای نماز جماعت به نوبت تشکیل می شد.مرد ثروتمندی کنار فقیری نشست. تا او را دید خودش را جمع کرد. پیامبر ناراحت شدند و پرسیدند:"چرا اینگونه کردی؟ ترسیدی چیزی ازثروت تو به او بچسبد یا چیزی از فقر او به تو برسد؟!" جواب داد:" نه، یا رسول الله! من شیطانی دارم که گاهی اذیتم می کند؛ الان هم فریبم داد. برای جبران اهانتی که به مسلمانی کردم، حاضرم نیم داراییم را به او بدهم." رسول خدا از پیرمرد فقیر پرسیدند:"قبول می کنی؟" گفت:" نه یا رسول الله چون می ترسم مانند او شوم."
بزرگواری می گفتند اگر سلمان و ابوذر پیش ما می آمدند؛ شاید خودمان را جمع می کردیم چون لباسهایشان خیلی کهنه بود.
اجازه بدهید خاطره ای تعریف کنم که درس بزرگی به ما می دهد: تاجر خیّر و متدین و پولدار تهرانی که الان هم زنده است نقل میکند در یکی از سفرهایش به مشهد قصد کرده بود ده روز بماند. دو سه روز اول هروقت حرم می رفت اشک و شوق زیارت نصیبش نمی شد.پیش خودش می گوید شاید امام رضا(ع) نطلبیدند.
بگذارید داخل پرانتز بگویم بعضی سوال می کنند آنهایی که کارهای درست نمی کنند و سالی چند بار کربلا و مشهد و... می روند طلبیده می شوند ولی ما که هرچه خدا خواسته انجام می دهیم دیر به دیر میرویم. باید بگویم طلبیدن که به ظاهر و فیزیک نیست؛ به دل است. شوق زیارت به دل انسان می افتد و راهی می شود وقتی هم رفت سوز و اشک زیارت دارد. بهر حال تاجر بلیط می گیرد تا به تهران برگردد.در راه پیرمردی را می بیند که گاری سنگینی را به سختی می برد. به کمکش می رود.
همینطور که هُل می داد به پیرمرد می گوید: مجبوری بار سنگین بزنی که برایت دشوار باشد.مرد باربر می گوید: دست روی دلم نگذار! دخترم دم بخت است و جهیزیه ندارد خانمم گفته تا پول جهازش را جور نکردم به خانه برنگردم.مجبورم بار زیاد بزنم. خلاصه بعد از اینکه کارشان تمام شد از او می خواهد به خانه اش بروند. با دیدن وضع زندگیشان چک سنگینی می نویسد تا هم جهاز تهیه کنند و هم سرمایة کار داشته باشند. مرد خیّر می گوید آن خانواده با گریه بدرقه اش کردند. پیرمرد گفت:من نمی توانم پولت را پس بدهم. جواب می دهد: اینکه قرض نیست؛ هدیه است. پیرمرد میگوید: من که چیزی ندارم. حتی توان پذیرایی هم نداشتم. امام رضا(ع) جواب بدهد اِن شاءالله.
تاجر برای وداع وارد حرم می شود و چشمهای خشکش شروع به جوشیدن می کنند. تعریف میکند: "آنجا بود طعم شیرین زیارت با معرفت را چشیدم و فهمیدم وقتی به دوستانِ امام هم معرفت داشته باشیم؛ زیارت با معرفت نصیبمان شده است."
"فاسئل الله الذی اکرمنی بمعرفتکم ومعرفت اولیائکم و رزقنی البرائه مِن اعدائکم"
3) البرائه من اعدائکم: علاوه بر اینکه اهل بیت و دوستانشان را دوست دارید باید از دشمنانشان بیزار باشید.اگر من سینه زن اهل بیت باشم ولی سبک و مدل زندگی ام مانند دشمن ایشان باشد و رگه هایی از فرهنگ دشمن در کاسبی من یا در زندگی من باشد؛نمی توانم در معیّت معصوم باشم و راه را ادامه دهم.
آن کسیکه می گفت پیش من "مرگ بر آمریکا نگویید" در وقتِ خودش آب در آسیاب دشمن می ریزد.مگر امام حسین موضع نداشت؟! مگر صلحِ کُل بود؟! کسیکه صلح کل باشد و همه را بپذیرد؛ حسینی نیست.
انسان باید هم تولّی و هم تبرّی داشته باشد.پیام عاشورا همین است. اینکه جبهه ات را شفاف کن. موضع گیری ات را نسبت به جبهة حق وباطل مشخص کن.
خدایا تو را قسم می دهیم به دستی که محبوب اهل بیت شد و آن را بوسیدند؛ در فرج مولایمان امام زمان(ارواحنا فداه) تعجیل بفرما. صلواتی عنایت کنید...