بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ بَارِئِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِینَ وَ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدِ الانبیاء وَ خاتَمِ النَّبییِّن ، حَبیبِنا و حَبیبِ إلَهِ العَالَمینَ أبِی القَاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّدٍ. صلَّی اللهُ عَلَیه وعَلَى آله الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومینَ وَ لَعنة داعٍ ْعَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ مِن الآنَ إلَی
یَومِ الدِّینَ
سوالی را که می خواهم بحثم را با آن شروع کنم این است که چرا بعد از امام حسین علیه السلام ، ائمه با این که مبتلا به حکام و خلفای ظلم و جور بودند امامان بعد از امام حسین (علیه السلام) هم اینجوری نبود که به هر حال حکومت هایی که در زمانشان بودند حکومت های سالمی بودند بعضا کسانی بودند که کمتر از معاویه نبودند،کمتر از یزید نبودند. امام صادق(ع) مثلا در زمان منصور دوانقی بوده که منصور معروف به معاویه بنی عباس بود یا کسان دیگری بودند آدمای سفاک و پست و خونریزی بودند که ائمه ما بعد از اباعبدالله(ع) مبتلا به آنها بودند چرا؟
قیام دیگری و عاشورای دیگری امامان ما بعد از امام حسین به راه نینداختند ؛ چرا بار دیگر در مقابل آن حکام ظلم و جور قیام نکردند. ممکنه شما بفرمایید که شرایطش را نداشتند. شرایط اجتماعی در زمان امام حسین(ع) به گونه ای بود که خود اباعبدالله قیام کرد ولی بعد از امام حسین امامان دیگری همچنین شرایطی نداشتند.
حتی خود اباعبدالله همزمانِ معاویه شرایط را برای قیام نداشت. می دانید که امام حسین ده سال مدت امامتش مصادف بود با دوران معاویه. سال 50 هجری تا 60 این ده سال خود امام حسین هم موقعیت قیام نداشت. یکی به دلیل این بود که صلحی که برادرش امام حسن(ع) کرده بود. امام حسین(ع) به احترام آن صلح و پیمان، با این که معاویه آن پیمان را زیر پا گذاشته بود اما باز با این وجود امام حسین (ع) به احترام آن عهدی که امام حسن (ع) با معاویه بسته بود قیام نکرد؛ و دلیل دیگر این بود که معاویه برخلاف یزید، حفظ ظاهر می کرد. ظاهر را حفظ می کرد ولو منافقانه به هر حال خودش آدم بی دینی بود.
خودش طبق آنچه که مسعودی در مروج الذهب ذکر کرده در تاریخ هست. معاویه گفت اگر من کاری نکنم که بعد از اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان محمد رسول الله بیندازم، تا این نام را حذف نکنم از پای نمی نشینم، یک همچنین آدمی بود . اما با این وجود حفظ ظاهر می کرد ؛ بر خلاف یزید که اصلا علنا کفر می گفت علنا فسق داشت لذا از این جهات امام حسین(ع) شرایط را در زمان معاویه فراهم نمی دید برای قیام. از این جهت امامان ما بعد از امام حسین(ع) هم شرایط مناسبی نداشتند از این جهت قیام نکردند و عاشورای دیگری به راه نینداختند شاید این دلیل بود. شاید یک دلیل دیگری بود که امامان ما بعد از امام حسین قیام نکردند از این جهت که یاران حسینی نداشتند.
کدام یک از ائمه ما این چنین یارانی که امام حسین داشت داشتند؟ هیچکدام. واقعا نداشتند. فرمانده لشکر امام حسن (ع) که دوازده هزار نفر زیر نظرش بود عبیدالله ابن عباس که یک نسبتی هم با امام حسن داشت، عبیدالله ابن عباسی که دو فرزندش به طرز فجیعی توسط معاویه کشته شده بود حداقل باید یک رگ غیرتی داشت و به خاطر آن دو فرزندش در مقابل معاویه می ایستاد اما با صد هزار درهم معاویه خریده شده، تطمیع شد و لشکر امام حسن(ع) را رها کرد و با هشت هزار نفر فرار کرد. یک همچنین یارانی داشت امام حسن. ائمه ما کسی را نداشتند، یار نداشتند. شنیده اید حتما که یک مرتبه ای امام صادق با یکی از شاگردانش به نام سدیر صیرفی داشتند حرکت می کردند نزدیک مدینه بود که داشتند از مدینه می رفتند بیرون. سدیر شاگرد امام صادق به حضرت گفت که شما چرا قیام نمی کنید علیه بنی عباس. امام صادق فرمودند با کدام یار؟ با چه کسی قیام کنیم؟
سدیر گفت آقا شما که خیلی طرفدار دارید، خیلی یار دارید. امام صادق فرمود مثلا چند نفر؟ گفت آقا صد هزار نفر. امام صادق با تعجب گفت صد هزار نفر ما یار داریم ؟ سدیر گفت آقا بلکه بیشتر، دویست هزار نفر. امام گفت دویست هزار نفر ما یار داریم؟
گفت آقا بلکه بیشتر نصفی از جهان اسلام محب شما هستند، به شما علاقه مند هستند. امام صادق دیگر هیچ چیز نگفت.
همینطور باهم می آمدند رسیدند به یک منطقه به نام یمبو که چند تا گوسفند داشتند می چریدند. امام گفت اگر ما به تعداد این گوسفندان یار می داشتیم قیام می کردیم. سدیر می گوید من شمردم و دیدم که هفده تا بیشتر نیست. اگر به تعداد این ها ما یار می داشتیم قیام می کردیم.
ما می گوییم که امام حسین (ع) مظلوم بود بله اما امام حسین (ع) هفتاد و دو یار آن چنانی داشت بقیه ائمه این را هم نداشتند. امام حسین(ع) هفتاد و دو یاران اباعبدالله(ع) که عجیب و غریب بودند. از قمر بنی هاشم و حضرت علی اکبر گرفته تا آن سیاه حبشی که در یاران امام حسین بود. این ها اصلا فوق العاده بودند.
همه اهل روضه هستید و این هارو شنیده اید که آن شخصی که از حبشه بود، دو سه نفر سیاه پوست بودند که مال زنگبار و حبشه و این چنین جاها بودند که با امام حسین بودند. یک نفرشان شخصی است به نام جون که یک مدتی با ابوذر بود و ابوذر او را بخشید و داد که در خدمت اهل بیت باشد. او در کربلا با امام حسین همراه بود. روز عاشورا امام حسین نگاهش کرد. وارد بود به تعمیر اسلحه. اگر زرهی پاره می شد می دوخت، اگر سپری می شکست این را تعمیر و ترمیم می کرد. امام حسین چشمش به این سیاه افتاد و گفت فلانی تو قرار نبود تا اینجا با ما باشی امروز روز سختی است. او با گریه برگشت و گفت : « یا اباعبدالله من میدانم من لایق شما نیستم، من اصلا حسب و نسبی ندارم، پدر و مادرم آدم های ناشناخته و گمنامی هستند، من اصلا رنگم هم به شماها نمیخوره من سیاهم، بدبو هستم، اصلا لایق این نیستم که همراه با مثل علی اکبر شما باشم، اما یا اباعبدالله نَپَسند که من فقط یار زمان خوشی های شما باشم و در سختی ها شما را تنها بگذارم، نپسند. »
وقتی که امام حسین به او اجازه داد این سیاه به سمت میدان که داشت می رفت اباعبدالله آن جور که پشت سر علی اکبرش گریه می کرد پشت سر این هم گریه کرد و بعد برایش دعا کرد: « اللهم بیِّض وَجهَ وَ طَیِّب ریحَه وَ احشُرهم مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد؛ خدایا او را رو سفید کن، معطر کن، با اهل بیت محشورش کن» .
وقتی رفت بعد از شهادتش بوی عطری از بدن او بلند بود که چون امام حسین(ع) خصوصا در این جهت برایش دعا کرده بود این عطر ویژه او بود. این عطر ویژه یاران اباعبدالله بود که عجیب و غریب بودند.
روز عاشورا یکی از اصحاب بزرگ امام حسین بسیار شجاع بود، از شجاعان کوفه،عابس. عابس ابن شبیب شاکری. با رفیق قدیمی اش که از بچگی باهم رفیق بودند به نام شوذب، دوتایی از کوفه زده بوده اند بیرون، حالا موقع جانبازیشان بود که کنار همدیگر ایستاده بوده اند و میخاستند بروند بجنگند. عابس روکرد به شوذب و گفت شوذب ابتدا تو برو. شوذب گفت که ولو اول و دوم ندارد همه به شهادت میرسیم.
امام حسین دیشب جای همه ما را در بهشت نشان داد. ولی چرا به من گفتی اول من بروم. عابس گفت ببین این مرد را می بینی(اشاره کرد به امام حسین) با همه کسش آمده به کربلا. داغ ها خواهد دید. من فقط خودم تنها آمده ام. تو که به جای همه کس من هستی و رفیق بچگی من هستی تو برو، میخواهم داغ تو در دل من بیافتد تا وقتی زنده ام یک مقدار از داغ اباعبدالله را من بکشم.
این یاران کجا پیدا می شوند؟ چون خود امام حسین(ع) خورشید بود این یاران تحت الشعاعن کمتر از آنها گفته می شود. این یاران دیگر تکرار نمی شوند، از این جهت شاید امامان ما باید از اباعبدالله(ع) که قیام دیگری نکردند چون یاران اینطوری نداشتند. شاید. این هم یک دلیل. یک دلیل سومی هم می شود گفت که شاید امامان بعد از امام حسین (ع) که عاشورایی را دیگر تکرار نکردند چون نخواستند یک بار دیگر مسلمان ها را شرمنده کنند. ارفاق کردند. تخفیف دادند. یعنی چه؟
ببینید امام حسین(ع) آن موقع که می خواست از مدینه حرکت کند خیلی ها آمدند و به او گفتند حسین جان نرو. خیلی ها آمدند این توصیه را از باب خیرخواهی به اباعبدالله کردند از جمله عمه بزرگوارشان ام هانی، خواهر امیرالمومنین که خیلی به هرحال خانمی بود که سنی ازش گذشته بود و همه به او احترام می گذاشتند به خصوص خود اباعبدالله(ع) خیلی به او احترام میگذاشت. ام هانی آمد و گفت عمه جان نرو، از این سفر بگذر، من دیشب در خواب دیدم که این کاروان می رود و مرگ هم این کاروان را دنبال می کند و با کشته شدن تو قریش شرمنده می شود. امام حسین(ع) فرمود عمه جان با کشته شدن من نه تنها قریش شرمنده می شود بلکه مسلمین شرمنده می شوند. و همینطور هم شد دیگر. غیر از آن یارانی که رفتند به کمک امام حسین مگر بقیه شرمنده نشدند در مسلمانی شان؟
که این چه مسلمانی ای است که پسر پیغمبر افتاده است جلو ولی ما نرفته ایم کمک او. شرمنده شدند بقیه مسلمان ها در مسلمانی شان. شاید امامان بعد از امام حسین دیگر نخواسته اند که یکبار دیگر مسلمانان شرمنده شوند. همان یکبار برایتان بس است دیگر ارفاق دادند، تخفیف دادند، شایدم این دلیل بود. همه این چیز هایی که عرض کردم شاید. این که شرایط فراهم نبود برای قیام بقیه ائمه شاید. این که یار نداشتند مثل یاران امام حسین دیگر قیام نکردند شاید. این که نخواستند یک بار دیگر شرمنده کنند مسلمان ها را در مسلمانی شان شاید.
همه این ها شاید ، ولی یک احتمال چهارمی هم است که من آن را می خواهم خدمتتان عرض کنم و آن این که امامان ما بعد از امام حسین که یکبار دیگر عاشورایی به راه نینداختند با این که همه شان مثل خود اباعبدالله همه صلاحیت ها را داشتند. هم شجاع بودند، هم علم امام حسین را داشتند هم تقوای اباعبدالله را داشتند اما این که یکبار دیگر قیامی به راه نینداختند و عاشورایی را تکرار نکردند چون نیازی نیست به تکرار عاشورا چون همان یک عاشورا تا قیامت بس است. اصلا احتیاج به تکرار ندارد همین یک عاشورا بس است برای هدایت انسان هایی که هدایت پذیر هستند تا قیامت. فقط باید همان یک عاشورا را حفظ کرد لذا امامان ما بعد از امام حسین تمام هم و غمشان این بود که عاشورا را حفظ کنند که دچار تحریف و انحراف نشود.
همین یک عاشورا، مکتبی است که می تواند انسان ساز باشد تا قیامت. احتیاج به تکرار ندارد. یکی از اتباع وزارت امور خارجه خودمان می گفت چند سال قبل در عراق ایام محرم و روز عاشورا که فرارسید که دسته جات مختلف می آمدند در حرم امام حسین(ع) و سینه زنی و آن شور و حال را داشتند، او میگفت که یک کشیش مسیحی را برده بودم که مراسم را نگاه کند. خیلی دوست داشت که مراسم عزاداری امام حسین را نگاه کند.
میگفت وقتی این شور و حال شیعیان را دید که آن جور به سر و صورت خود می زنند، می دانست از امام حسین هزار و خورده ای سال گذشته، این عزاداری تازه است، این انگار دیروز شهید شده است. وقتی این کشیش مسیحی این شور و حال را دید خیلی هیجانی شد و گفت فلانی اگر این امام حسین شما را ما مسیحی ها داشتیم عالم را با آن مسیحی می کردیم. خود عاشورا امام حسین بس است برای آدم درست کردن تا قیامت. واقعا همین است. شب قدر دوم اهل ولایت عاشورا است. شب قدر اولشان همان شب قدر معروف ماه رمضان است، همان شب بیست و سوم یا مثلا بیست و یکم، آن شب قدر اول شیعه است، شب قدر اول اهل ولایت. اما شب قدر دوم اهل ولایت عاشورا است.
ببینید آن شب قدر اول را که در ماه رمضان است همه ما می دانیم که چه کسی درست کرده که آن رحمت عجیب و غریب آن شب نازل می شود که به تعبیر خود خداوند متعال در قرآن یک شب معادل هزار ماه است. « لیله القدر خیر من الف شهر». هزار ماه یعنی هشتاد و حدود چهار سال یعنی یک عمر. یعنی یک عمر بندگی بدون گناه را بگذار در یک کفه ترازو، یک شب قدر را اگر کسی بتواند درک بکند از ماه رمضان آن را بگذار در کفه دیگر ترازو. خدا در قرآن می فرماید لیله الفدر خیر من علف شهر. این کفه بهتره بازم از هشتاد و چهار سال بندگی. آن وقت آن شب قدر به آن عظمت را چه کسی درست کرده؟ تردید نکنید که معصوم درست کرده. شب قدر در محیط ولایت معصوم یعنی آن هایی که در ولایت معصوم هستند شب قدر دارند، آن هایی که از ولایت معصوم خارج هستند شب قدر ندارند. معصوم درست می کند.
در روایت هست که سوره قدر را در نماز های واجب و مستحبتان زیاد بخوانید. سوره قدر سوره ولایت است،سوره ما اهل بیت است و وقتی با مخالفین ما اهل بیت خواستید بحث بکنید با سوره قدر بحث با آن ها بحث کنید. من از شما سوال می کنم که کجای سوره قدر سوره ولایت است؟ اصلا اسمی از ولایت و ولی در آن نیامده است. پس برای چه ائمه گفته اند که سوره ولایت و سوره اهل بیت است؟ چون تو این سوره میخوانیم:«تنزل الملائکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر» تمام ملائکه بلا استثنا، تعداد ملائکه بی نهایت است که در روایت آمده که برای هر قطره باران یک ملک برایش گمارده شده است. این ها فقط ملائکه باران بودند، برای موجودات دیگر بماند. تمام ملائکه آن شب پایین می آیند.
« تنزل الملائکه» ، ملائکه مقرب والروح؛ که روح در روایت دارد : خلق الاعظم من الملائکه رئیس ملائکه است اعظم از ملائکه است همه آن ها پایین می آیند آن شب. ملائکه موجودات مادی نیستند که مثل یک مرغ پر بزنند و بیایند روی زمین. ملائکه موجودات مجرد هستند، غیر مادی هستند. موجود مجرد فرودگاه آن هم باید مجرد باشد، روی زمین نمی آیند، روی قلب و روح می آیند. آن تعداد ملائکه بی نهایت و با عظمت روی هرروحی وارد نمی شوند زیرا هر روحی لیاقت آن را ندارد. مگر هر روحی لیاقت دارد که جبرئیل بر او وارد شود؟
این نشان می دهد که یک معصومی در عالم هست، ولی خدایی در عالم هست. لذا اهل بیت فرمودند با این سوره با مخالفین ما بحث کنید زیرا این سوره نشان می دهد که ولی خدا هست زیرا خدا خودش در قرآن می گوید که ملائکه می آیند و به تعبیر عرب ها، تنزل الملائکه صیغه مضارع می باشد و صیغه مضارع یعنی استمرار دارد یعنی هرسال می آیند و فقط برای گذشته در زمان پیغمبر نبوده اند بلکه همینطور ادامه دارد.
پس معلوم است که یک ولی خدایی هست که هر سال این ملائکه بر او وارد می شوند. شب قدر را ولی خدا و در زمان ما حجت ابن الحسن دارد درست می کند که آن بزرگوار در یک اوج روحی خودش هست و تمام ملائکه را به پایین می کشاند. ملائکه وقتی به پایین می آیند با خودشان موجودات بی گناه بیاورند، موجوداتی که معصیت نکرده اند. شما نیم ساعت کنار یک آدم پاک بنشینی حس می کنی سبک شده ای. آن وقت این همه موجود پاک و بی گناه وقتی می آیند عالم پایین با خودشان رحمت می آورند، با خودشان عنایت خدا را می آورند و لذا شب قدر باران رحمت خدا است که پایین می آید.
اما چه کسی شب قدر را درست کرد؟ ولی خدا که ملائکه را کشید پایین. لذا کسانی شب قدر می توانند چیزی گیرشان بیاید که در محیط ولایت معصومین باشند چون ولی الله برای کسی دارد درست می کند که آن را قبول دارد. کسی که از محیط ولایت معصوم خارج است چیزی گیرش نمی آید. از این جهت است که شما شب قدر قرآن روی سرتان می گذارید: «بک یا الله به محمد به فاطمه» یعنی ما در پناه شماییم، ما در محیط ولایت شماییم، آن رحمتی که شما می آورید پایین شامل حال ما هم می تواند بشود. این شب قدر اول شیعه بود. اما عاشورا شب قدر دوم اهل ولایت است.
عاشورا را چه کسی درست می کند؟ همانی که شب قدر اول را درست کرده یعنی ولی خدا و در زمان ما حجت ابن الحسن. یعنی چه درست میکند؟ عاشورا که قبلا اتفاق افتاده است. عاشورای امام حسین مثل مجلس ختم یا تحریم یک آقایی که از دنیا رفته و یک حادثه ای که گذشته نیست. هر سال یک جوشش تازه دارد و هر سال یک رحمت جدید می آید غیر از قبلی و هرسال یک هدایت و عنایت جدید می آید غیر از قبلی. ببینید عاشورا را و این شب قدر دوم شیعه را هم ولی خدا درست می کند. چطور؟
من از شما سوال می کنم. پله پله می رویم جلو. کانون عزا و مرکز عزا در این ایام کیست؟ بدون تردید ولی خداست.
امام رضا(ع) در روایت فرمود: که پدرم موسی بن جعفر، از روز اول محرم که می شد، «قالَ الرِّضا عليه السلام: . . . كانَ أَبى صَلَواتُ اللّه ُ عَلَيْهِ إِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا يُرى ضاحِكا، وَ كانَتْ كَأبَتُهُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتّى يَمْضِىَ مِنْهُ عَشْرَةُ أَيّامٍ فَإِذا كانَ يَوْمُ الْعاشِرِ كانَ ذلِكَ الْيَوْمُ، يَوْمَ مُصيبَتِهِ وَحُزْنِهِ وَ بُكائِهِ وَ يَقُولُ: هذَا الْيَوْمُ الَّذى قُتِلَ فيهِ الْحُسَيْنُ صَلّى اللّه ُ عَلَيْهِ.» دیگر خنده روی لب هایش نبود و این غم و غصه اش روز به روز بیشتر می شد تا روز عاشورا که دیگر واویلا بود. مرکز عزا، ولی خداست. در زمان ما الان وجود مقدس معصوم است، تردیدی هم نیست که باید هم همینطور باشد. چون من و شما یک چیزی از عزا می شنویم، او می بیند، به بعضی ها یک صحنه هایی را نشان دهند، طاقت نیاوردند. آن وقت شما نگاه کنید وجود مقدس امام زمان(علیه السلام) تمام عاشورا جلوی چشمانش است.
مرجع بزرگوار آیت ا... وحید خراسانی در درسشان یک مرتبه فرمودند: ریاضتی است که من از بعضی از اهل معرفت شنیدم، و این ریاضت با مبانی اهل بیت کاملا جور در می آید.
ریاضت باطل نیست، که اگر کسی آن ریاضت را انجام دهد تمام عاشورا را به او نشان می دهد. جز سه ساعت آن که احدی طاقت دیدن آن را ندارد و آن سه ساعت موقعی است که سیدالشهدا از اسب افتاد تا آن موقعی که (وشمر جالس علی صدرک) که احدی طاقت آن سه ساعت را ندارد. بعد آیت ا... وحید خراسانی فرمود: این سه ساعتی که احدی طاقت دیدن آن را نداشت جلوی چشم امام زمان(ع) هست. همه اش را می بیند. به همین خاطر است که آن بزرگوار در زیارت ناحیه مقدس صبح و شب من بر شما ناله می زنم و گریه می کنم و کانون عزا و مرکز عزا در ایام محرم به خصوص روز عاشورا ولی خداست که جلوی چشمانش است.
کسی که عزا دارد خدا سه چیز به او می دهد:
خدا به آن ها صلوات می فرستد که در قرآن آمده که صلوات خدا با صلوات ما فرق دارد و او را پاک میکند و از ظلمت بیرون می آورد.
خداوند به او رحمت وسیعی عطا می کند.
خداوند او را هدایت میکند و دستش را می گیرد.
این سه چیز اول از همه به عزادار اصلی که مصیبت زده است میرسد و بعد آن کسانی که ایام محرم و عاشورا هرکس شبیه تر به آن عزادار اصلی باشد یعنی هرکس غمش بیشتر باشد و سنخیتش با امام زمان(ع) که کانون عزا و و مرکز بیشتر است، آن وقت آن سه چیز که توسط امام زمان(ع) از خدا گرفته می شود به آن کسانی که شبیه او هستند داده می شود. لذا هرسال امام زمان(ع) چون یک غم تازه ای دارد آن سه چیز را از خدا می گیرد و به کسانی که عزادار هستند می دهد.
هرسال عاشورا یک جوشش و رحمتی دارد غیر از سال گذشته. مانند یک مجلس ترحیم نیست که فقط برای یک حادثه ای که تموم شده است نشسته ایم و اشک میریزیم و گریه می کنیم، چیز جدیدی است. اشک بر امام حسین(ع) کیمیاست. هیچ پیغمبری نبود که اشک بر امام حسین نریزد و بتواند بالا برود. یعنی باید اشک می ریختند تا خدا بالا ببرتشان. بدون اشک بر سیدالشهدا هیچ پیغمبری نتوانست بالا برود. وقتی داستان کربلا را برای زکریای پیغمبر گفتند سه روز از غذا افتاد و نمی توانست غذا بخورد. بعد از سه روز درخواست کرد از خداوند متعال که خدایا به من فرزندی بده که شبیه به او شود که یک مقدار هم من در سوگ فرزندم بنشینم و شبیه بشوم به پیغمبر که به سوگ فرزندش حسین نشست و خدا به او یحیی را داد که او هم شبیه امام حسین سرش را مظلومانه بریدند و حضرت زکریا بر سوگ او نشست.
در روایت آمده است که حضرت ابراهیم آن موقع که فرزندش اسماعیل را برد که سرش را ببرد، تکلیف برداشته شد که نمیخواهد سرش را ببری. حضرت ابراهیم عرض کرد که: خدایا چرا من نتوانستم این تکلیف را انجام بدهم که بتوانم این مصیبت را که اعظم مصائب هست بکشم و ثواب اعظم مصیبت ها را ببرم. خطاب رسید که: ابراهیم، خودت را بیشتر دوست داری یا پیغمبر آخرالزمان را؟
حضرت ابراهیم گفت: خدایا پیغمبر آخرالزمان را بیشتر از خودم دوست دارم. زیرا تو او را بیشتر دوست داری. خداوند متعال فرمود که فرزند او را بیشتر دوست داری با فرزند خودت را؟ حضرت گفت: خدایا فرزند او را از فرزند خودم بیشتر دوست دارم چون تو او را از فرزند خودم بیشتر دوست داری. من حب و بغضم تابلوی حب و بغض تو است. چون تو ا و را بیشتر دوست داری من هم بیشتر دوست دارم.
خداوند متعال فرمود: ابراهیم، این که تو به فرمان ما سر فرزند خودت را ببری این اعظم مصیبت هاست.
این که فرزند پیغمبر آخرالزمان را یک عده دشمن به ظلم سرش را ببرند، مصیبتش سنگین تر است یا این که تو به دستور ما سر فرزندت را ببری؟ کدام مصیبت سنگین تر است؟ حضرت ابراهیم گفت: او
خداوند متعال فرمود: پس همینطور است. تو ظرف آن اعظم مصیبت ها نیستی، اعظم مصیبت ها مال تو نیست. اعظم مصیبت ها برای پیغمبر آخرالزمان است که به سوگ حسینش می نشیند. تو اگر می خواهی به ثواب برسی بنشین بر او گریه کن. و حضرت ابراهیم در روضه امام حسین نشست و گریه کرد.
ببینید هیچ پیغمبری نبود که بدون گریه برای امام حسین بتواند بالا برود. این گریه کیمیاست. راه سلوک انبیاست. آن وقت این گریه را بحمدالله ما داریم. « الحمدلله علی عظیم رضیَّتی » خدایا شکرت که منم غم دارم . کسی که سوگ داشته باشد و غم و غصه داشته باشد و اشکش بیاید خدا را شکر کند. در روز یک سلامی به اباعبدالله داشته باشیم. خوشا به حال کسانی که در کل سالشان هیچ روزی از روز هایشان نمی گذرد مگر آن که یک زیارتی به امام حسین دارند. یا اباعبدالله ما اگر دیندار هستیم بخاطر آن است که سر مقدس تو بالای نیزه رفت. آن وقت بخاطر این ما یک سلام نمیتوانیم بدهیم؟ آنقدر کارمان زیاد است؟ آنقدر پرکار هستیم که یعنی وقت نمی کنیم چند دقیقه بنشینیم یک زیارت نامه بخوانیم؟
لازم نیست حتما زیارت عاشورا باشد که البته آن زیارت عاشورا یک چیز دیگریست. ولی حداقل یک زیارت کوتاه داشته باشیم.
سدیر صیرفی می گوید: امام صادق(ع) به من فرمود سدیر، هر روز جد ما اباعبدالله را زیارت می کنی؟
سدیر گفت آقا من چطوری هر روز زیارت کنم؟ من مدینه ام. هر روز نمی توانم که به کربلا بروم.
امام صادق فرمود: نه، آنطور نه. اینطور که من می گویم. فرمود: هر روز بر روی یک بلندی برو و بایست و اول بالا را نگاه کن و بعد سمت راست و بعد سمت چپ (که بعضی از اهل معرفت گفته اند این سه طرف یعنی نگاه کن و ببین کل عالم را باذن الله امام حسین پر کرده است)
خدا رحمت کند آیت الله قاضی را . پسر آیت الله قاضی ، ایشان میفرمود که: «امام حسین(ع) همه کاره است به اذن خداوند در این عالم. البته ایشان فرمود که پیشکارش هم اباالفضل است.
و بعد امام صادق فرمود: وقتی این سه طرف را نگاه کردی دو جمله بگو: « السلام و علیک یا اباعبدالله، السلام و علیک و رحمة الله و برکاته. »
اگر بر روی بلندی رفتی و سه طرف را نگاه کردی آن یک فضیلت بیشتر دارد ولی اگر حتی آنجا هم نشد، خود این سلام هم ارزش دارد. مثل دعای کمیل که می گویند آن را شب جمعه بخوانید. دعای کمیل را غیر از شب جمعه هم بخوانید خوب است. دعا است دیگر. اما شب جمعه فضیلتش بیشتر می شود. اگر کسی خواست سلام امام حسین را بدهد اگر همینطور که دستور هست روی بلندی انجام بدهد فضیلتش بیشتر است ولی اگر این کار را نکرد بلاخره سلام است دیگر.
سدیر می گوید که گاهی اوقات در روز تا بیست مرتبه این کار را می کرد و این دو جمله را می گفت.
امام صادق فرمود: اگر این را انجام بدهی ثواب یک حج نصیبت می شود. این سلام ها و زیارت ها را داشته باشید.
خدایا تو را قسمت می دهیم به حق حضرت زهرا ما را از عزاداران بچه اش امام حسین علیه السلام قرار بده .
خدایا حاجات شرعی جمع حاضر و همه شیعیان و محبین امیر المومنین علیه السلام برآورده به خیر بگردان .
صلواتی عنایت بفرمایید.