سه شنبه 4 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع پیامد و پیام قیام امام حسین(ع)
سخنران :استاد مسعود عالی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ بَارِئِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِینَ والصلوه و السلام علی سید الانبیاء و خاتم النبیین حبیبنا وحبیب اله العالمین ابی القاسم المصطفی محمد(ص) صلی الله علیک و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین ولعن دائم علی اعدائهم اجمعین .

مهم ترین یا یکی از مهم ترین پیام های عاشورا مسئله ی تولی وتبری بدون هیچ شکی از مهم ترین پیام های عاشورا همینه که انسان در عالم موضع داشته باشد اگر حسینی هست کار حسینی انجام بدهد خود ابا عبدالله موضع داشت بی تفاوت نبود نسبت به جبه باطل اونجایی که لازم بود تا آخرین قطره ی خونش ایستاد.انسان بتونه تشخیص بده جبهه حق رو با تموم مختصاتش جبهه حق با فرهنگش,با اخلاقش و بتونه با تمام وجود در اون جبهه وارد بشه وجبهه ی باطل رو هم بتونه تشخیص بده با تمام مختصاتش و از اون تنفر و تبری داشته باشه این یکی از مهم ترین پیام های عاشورا هست که دیشب عرض کردیم.

در زیارت عاشورا شما میبینید محورش لعن و سلام هست این همین درس رو میخواهد بدهد که انسان باید نسبت به یک اردوگاه میل داشته باشه و از دیگری نفرت وتمام دستورات دین,برای اینکه انسان به یک همچین تبری و تولی برسه.
ماها معمولا تولی و تبری رو از فروع دین میدونیم معمولا اینجوری هستش دیگه یه سری عقاید رو اصول دین میدونیم اعتقاد به توحید به نبوت به معاد به امامت مثلا به عدل اینارو اصول دین میدونیم و یه سری مناسک و اعمال و فروع دین میدونیم نمار و روزه و حج و خمس زکات جهاد امر به معروف نهی از منکر تولی تبری میبینید اینارو جز فروع دین میدونیم یعنی تولی و تبری هم سنگ و هم ترار بانماز و روزه و امثال اینها قرار میدهیم ,در حالی که اگه طبق معارف اهلبیت دقت کنه این چنین نیست تولی و تبری خیلی بالا تر از نماز و روزه و حج ایناست اصلا نماز و روزه و تمام اون دستورات و مناسک دین برای اینه که تو برسی به این تولی و تبری به این محصول برسی در عین حال اینکه فوق العاده اونها ارزشمنداند نه اینکه خدایی نکرده بخوام ارزش اونارو کم کنم ولی میخوام عرض بکنم که تولی و تبری همسنگ هم تراز با اونا نیست.

خدمتتون در جلسات گذشته عرض میکردم ماروایات متعددی داریم (هل الدین الی الحب و البغض )مگر دین چیزی هست جز حب و بغضِ؟ روح دین همینه ما روایتی نداریم که تمام دین نمازه تمام دین روزه است تمام دین حجه امادر روایات متعددی داریم که تولی و تبری هست حب فی الله بغض فی الله هست اینکه دیشب خدمت شما گفتم یه مقدار توضیح میدم که تمام مناسک ودستورات دین از واجبات ومستحبات از طرفی و ترک محرمات و مکروهات از طرف دیگه اگه اینو بشکافیم باز بکنیم و تحلیل کنیم میبینیم آخرش نتیجه اش باید شمارو برسونه به تولی وتبری

من اجازه میخوام اینو یکمی بازش بکنیم شما ببینید اگر واجبات رو در نظربگیریم واجبات یه ظاهری دارن همینطور که هممون میبینیم نمازظاهرییس که رکوع سجود ذکر داره و یه کارای رو انجام میده اذکاری و میگه این ظاهر نماز روزه یه ظاهری داره همین امساکی که میبینیم یه چیز های امساک میکنیم نمیخوره نمی آشامه این ظاهره روزه است حج همینطور اینا ظاهر واجبات هست اما باطل و روح واجبات میدونید چیه تمام واجبات باطن و رح واجبات این است که وقتی اون واجب رو انجام میدید درواقع دارین میگید خدایا چشم یعنی یه چشم گفتن به خداست خدایا من تسلیمتم تو مدیریت و سرپرستیو ولایت تو این عالم اقتضا میکرد که این عمل رو باید انجام بدم من چشم دارم انجام میدم

پس شما هرواجبیو که دارین انجام میدیندارید یه چشم به خداوند متعال میگید یعنی دارید میگید خداوند تسلیم ولایت و مدیریت تو تو اینعالم هستم مستحبات هم تو یه فاز پایین تر همینجوره مستحبات هم با اینکه خداوند متعال واجب نکرده اما درعین حال شما انجام میدین میگین خدایا چشم چون این عمل منو به تونزدیکمیکنه من اینو انجام میدم گردنم از مو باریک ترهدرمقابل مدیریت تو در این عالم پس ببینید باطن واجبات تسلیم ولایت حق بودنه باطنواجبات تسلیم ولایت حق بودنه اینکه میبینم امیرالمومنین در یک روایتی فرمودن (اناالصلاه المومنین ) من نمازم یا امام صادق (ع)در روایتی فرمودن (نحن الصلاه مانمازیم ماروزه ایم نه ظاهره نماز و روزه ظاهره نماز و روزه که همین دولا راست شدنه ظاهره روزه گرسنگی و تشنگیه باطن نمازو روزه آدمو میرسونه به ولایت باطن نماز و روزه آدمو متولی میکنه به ولایت حق و تسلیم میکنه به ولایت امیرالمومنین هم واجبات هم مستحبات تهش ولایته مارو میرسونه به تولی تسلیم میله به ولایت حق

از اون طرفم بیاید حساب کنید محرمات رو ببینید محرمات یه ظاهری داره همینی که من و شما داریم میبینیم غیبت دروغ تهمت دزدی فحشا اینا ظاهر حرام هاست درسته؟ اما باطنی وروحی دارن همه ی حرام ها روحشون یه چشم گفتن به ابلیسه هر حرامیو که کسی انجام میده داره دواقع میگه چشم تو میخوای من تمرد بکنم چشم من دارم انجام میدم قبول دارید؟ هرحرامیو که کسی انجام میده درواقع داره یه چشم به شیطان میگه چون شیطان همینطور که دیشب عرض کردم یه ولایتی داره در این عالم یه مدیریتی داره تو این عالم خود پرستی میکنه اگر کسی حرامی رو انجام بده و در فاز پایین تر مکروهات در یه فاز پایین تر مکروهات اگه انجام بده درواقع یه تسلیم بودن و چشم گفتن به ولایت شیطانه لذا شما الان میتنونید یه روایتی رو خدمتتون عرض بکنم متوجه بشید

البته چنیدن روایته بهمین مضمون که میخوام خدمتتون بگم من فقط یکیشو میگم ببینید درروایت داره امام باقر(ع) فرمودند بچه ای که بدنیا میاد ابتدا لوح دلش سفیده چون گناهی انجام نداده لوح دلش سفید وپاک هست به محض اینکه یه گناه مرتکب میشه اگر توبه بکنه که هیچی اگر توبه نکند (خرج فی قلبه نوکته سودا ) یه نقطه ی سیاه رو قلبش ثبت میشه رو اون لوح سفید یه نقطه ی سیاه ثبت میشه اگر توبه کرد خوب که هیچ اگرتوبه نکرد باگناه دوم نقطه ی سیاه دوم باگناه سوم نقطه ی سوم همینجوری گناهان که افزون میشه این نقاط سیاه در صفحه و لوح دل انسان کثرت پیدا میکنه طوری که سیاهی تمام قلب رو میگیره و به تعبیر قران (ختم الله علی قلوبهم) قلب مهر میخوره یعنی قابل هدایت دیگه نیست حالا عنایت بفرمایید من از شما سوال میکنم این یعنی چی ؟
این روایت یعنی چی که انسان به محض اینکه گناهی انجام میده نقطه ی سیاهی رو قلبش ثبت میشه خوب همه ی ماها میدونیم این معناش این نیست که مثلا قلب ما مثل یه تخته وایت برده که وقتی یه گناه میکنیم با ماژیک یه نقطه سیاه هک میکنه اینکه نیست پس منظور امام باقر(ع)چیه؟ منظور اینه اون نقطه سیاه که بااولین گناه ثبت میشه شروع ولایت ابلیس برجان منه چون ولایت ابلیس تاریکیه ظلمته سیاهیه (والذین کفروا اولیائهم طاغوت یخرجونهم من النوره علی الظلمات) ابلیس انسارو به سمت ظلمات میبره ولایت اهلبیت نوره نورانیت میاره ولایت ابلیس تاریکی وظلمت میاره این نقطه ی سیاه که با اولین گناه ثبت شده یعنی تور ابلیس گرفته پاتو یعنی افتادی تو تورش بدون اگه باتوبه خودتو خلاص کردی کردی اگرنه باگناه دوم این تور بیشتر تورو میگیره باگناه سوم
وچهارم بیشتر مثل تار عنکبوت تورو چنان درهم میتنه که بعدشدیگه اطلا نمیتونی بیای بیرون این درواقع یعنی شروع ولایت ابلیس این نقطه ی سیاه واقعا همینجوره هست گناهان محرمات زیر باره ولایت ابلیس رفتن و دور شدن از ولایت اولیای خداست ایت الله حسن زاده آملی ایشون یه خاطره شیرین شنیدنی داره خیلی زیباست آقای حسن زاده ایشون میفرمودن من تابستون ها از سال ها پیش خب این فیلسوف بزرگ بسیار هم فردعارف متخلق و روح واقعا لطیفی داره ایشون میفرمودن که سالها من تابستونها که
حوزه علمیه قم تعطیل بود توگرما میرفتم شمال اطراف شهرستان آملکه روستای خودم درلاریجان تابستان رو اونجا میموندم شاگردانم طلبه ها بعضا میومدن درس و بحث برقرار بود تابستونا تو اونجا روال کار منم این بود که صبح یکی دوتا درس داشتیم باشگردانمون بعد ظهر نماز ظهروعصرمون ناهارو میخوردن میرفتن یه ساعتی رو استراحت میکردن وبعد بلند میشدن یه مطالعه ای و یه جلسه عمومی همداشتن میگفت این تقریبا روال کار من بود یه مرتبه ظهر بعد از نماز ظهر و عصر رفتم خونه ناهاروخوردم بگیرم بخوابم که به اون خواب نیمروز خیلی احتیاج داشتم به اون استراحت اون ساعت گفت رفتم بخوابم بچه ها تو خونه شلوغ کردن و سرو صدا کردن گفت خوابم نبرد عصبانی شدم اومدم توعصبانیت آمدم یه چیزی به بچه ها گفتم

البته عصبانیت آقای حسن زاده میگن یه چزی گفتم نه اینکه هرچیزی به دهنش اومد گفت به تناسب خود اون فرد گفت یه چیزی به این بچه ها گفتم رفتم بگیرم بخوابم دیدم نه اصلا خوابم نمیبره دل شکستم دل این بچه هارو شکستم خب اینا بچن دیگه بچه باید بازی بکنه دل این بچه هارو من شکستم دیدم اصلا نمیتونم بخوابم وجدانم اجازه نمیده اومدم بیرون رفتم یه جعبه شیرینی خریدم تعارف کردم که از دلشون دربیارم تعارف کردم بعد خودم باخودم گفتم دلی که شکست بایه جعبه شیرینی ترمیم نمیشه خودم راضی نشدم به خانومم گفتم من یه مدت یه مسافرت میرم اومدم ترمینال آمل بلیط اتوبوس تهیه کردم امدم تهران ترمینال تهران بلیط اتوبوس تهیه کردم رفتم تبریز رفتم منزل استادم آیت الله الهی طباطبایی برادر علامه طباطبایی علامه طباطبای سید محمد حسین بود برادرش سید محمد حسن بود تو تبریز میگفتن اگر برادر علامه طباطبایی تویه جهاتی ازعلامه طباطبایی اگر بیشتر نداشت کمتر هم نداشت منتهی گم نام بود خیلی چیزا داشت آقای الهی طباطبایی آقای حسن زاده میگه رفتم درخونه ایشون تا در زدم خود ایشون اومد دم در به محض اینکه منو دید باتعجب گفت آقای حسن زاده شما کجا تبریز کجا؟ شما بایدالان آمل باشی اینجا چیکار میکنی ؟

گفتم آقا بریم تو بهتون میگم رفتیم هنوز بهش نگفته بودم براچی اومدم دلم پره دلم گرفته از اینکه دل زن وبچمو شکستم برای این اومدم پیش شما یکم سبک بشم هنو اینارو نگفته بودم بهش تو همون تعارفات و خوش آمد گویی هایی اولی که داشت میگذشت ایشون برگشت به من گفت که راستی آقای حسن زاده آیت الله قاضی از شما گله داشت خیلی کوچولو تو پرانتز عرض میکنم (ایت الله قاضی استاده علامه طباطبای برادرعلامه طباطبایی وبسیاری از عرفا از بزرگان عرفای معاصر بوده که تو پنجاه سال اخیر شاید کم نظیر بود میگفتن حالاانشاالله شما اهل باورید میگفتن آیت الله قاضی ظباظبایی پس از مرگش ارتباطش با بعضی از شاگردانش قبلیش برقرار بود

ازجمله علامه طباطبایی و برادرش پس از مرگش ارتباطش از عالمبرزخ با اینا برقرار بود باشاگردانش قوی اش برقرار بود آقای حسن زاده آقای قاضی از شما گله داشت یعنی از عالم برزخ اقای قاضی از بین رفته بودا از شما گله داشت آقای حسن زاده پرسید چه گله ای داشت آقا؟ گفت آقای قاضی گله اش این بود که آقای سن زاده با این کاراش میخواد خدمت امام زمان برسه؟ آقای حسن زاده مگه شما چیکار کردین؟حالاواقعا نمیدونستا فقط واسطه ی گله ی آقای قضی رو به آقای حسن زاده میرسونه گفت آقای حسن زاده مگه شما چیکار کردین؟ آقای حسن زاده میگه من تا بنا گوش سرخ شدم ازخجالت گفتم همون کاریوکردم که بخاطرش از آمل پاشدم اومدم اینجا دلشکستم واقعش اینطوریه گناهان ادمو از امام زمان از اهلبیت از ولایت حق دور میکنه و به سمت ولایت باطل میبره به سمت ظلمت میبره 

حالا عنایت بفرمایید به ما گفتن که واجبات و مسبحبات را انجام بدین یعنی تولی حرام ها ومکروهات رو تاجایی که میتونید بخصوص حرام هارو حالا مکروهات بلاخره گناه پای آدم نمینویسن ترک بکنید فرار کنید یعنی چی ؟ یعنی از ولایت ابلیس یعنی افتادن تو تور او یعنی تبری وجابات و مستحبات تهش تولیه وحرام ها و ترک حرام ها که تو دین ما دستور به ترک حرام ها دادن یعنی ترک کنید دوری از حرام ها و مکروهات تهش تبری هست (هل الدین الا الحب و البغض)میبینید تمام دین تهش درآمد حب و بغض تولی و تبری لذاست که عر ض کردیم این مناسک دین و دستورات دین طریق رسیدن به حف فی الله وبغض فی الله است تولی و تبری این چیز بسیار مهمی است دیشب عرض کردیم خدمتتون که دو جبهه و دوولایت درعالمه

تو آیت الکرسی هم آدرسش یک ولایت ولایت انبیا و اولیاء که همون ولایت خداست (ولایتنا ولایت الله) همون سرپرستی و مدیریت وطرح وبرنامه ایست که خدا میخواد تو این عالم اجرا بشه و یک ولایت هم ولایت ابلیسه اوهم عدی ای رو سرپرستی میکنه طرح و برنامه برا بعضیا داره کار این دو ولایت تو این دنیا چیه؟ کار پرچمداران این دو جبهه کار روئسا و فرماندهان این دوجبهه میدونید چیه ؟ اولیا حق در این عالم کارشون اقامه ی حق است بستر سازی برای ارزش ها است یعنی علی و اولاد علی فقط عمل به حق نمیکنن فقط اینطوری نیست که برن یه گوشه ایه فقط نماز بخونن روزه بگیرن عبادت بکنن خوب اگه این بود که امیر المومنینو نمیکشتن امام حسین (ع) را نمیکشتن اگه میرفت یه گوشه ایه فقط آدم خوبی بود نه اولیاء خدا کارشون تو این عالم این نیست که فقط خودشون خوب باشن بستری میسازن که همه خوب باشن فرهنگی میسازن که همرو به سمت خوبی ها ببرن نه فقط عمل حق میکنن

اقامه ی حق میکنن یعنی پرچمی بلند میکنن فرهنگی درست میکنن بستری آماده میکنن همه بسمت خوبی ها بروند و از اون طرف اولیاء باطل اولیاء شیطان فقط اینطور نیست که اهل کثافط کاری باشن نه فقط اینجور نیست که مشروب بخورن فرض کنید هرزگی بکنن لاعبالی گری کنن دروغ بگن اهل فحشا ومنکرات باشن بالاتر بستری میسازن و فرهنگی درست میکنن که همرو به سمت کثافط ها ببرن فقط خودشون ن میخوان همرو به لجن بکشن اولیاء باطل اقامه باطل میکنه این کاره حال من یه مثال عرض کنم 

خدمتتون البته اینکه عرض میکنم اولیاء باطل اولیاء شیطانبستری میسازن که همرو به سمت ضد ارزش ها و بسمت منکرات سوق بدن البته با بزک کردن وتبلیغاتو وفرهنگ سازی وگرنه اینوطر نیست که بیان به مردم بگن مردم برید دروغ بگید زنا بکنید از دیوار مردم برید بالا نه فرهنگشو میسازن یعنی کاری میکنن که دیگه تو ذائقه ی مردم منکر منکر به حساب نشه اصلا مفاهیم رو عوض میکنن طرف فحشا انجام میده اما در عین حال نه به اسم اینکه آدم بدیه نه اصلا مفاهیمو عوض میکنن بندگی و عبادت خدا میشه تحجر و عقب ماندگی عفاف و حجاب میش امل بازی انوقت هرزگی میشه نشانه ی مدرن بودن و روشنفکر بودن و متمدن بود

ببینید مفاهیم رو عوض میکن بگذارید یه مثال عرض کنم خدمتتون شما میدوند که درزمان پهلوی تو ایران رضا خان فقط یه سفر خارجی داشت یه مسافرت خارج از کشور بیشتر نداشت مسافرتش به ترکیه بود فقط یه مسافرت سال هزار و سیصدو اواخر سال 1313شمسی یه مسافرت به ترکیه داشت انصافا وقتی رفت به ترکیه آتا ترک اونجا سنگ تمام گذاشت یعنی بقدری پذیرایی خوبی کرد هم رضا خان رو بردن جاهایی که خوب یه مقدار از جهت پیشرفت تمدن اونجا پیشرفت کرده بود سد های بزرگ پل های خیلی بزرگ ساختمون های خیلی شیک کارخونجاتی که دخترو پسر زن و مرد توش کار میکردن و چرخ هارو به گردش در می آوردن همه ی اینهارو نشون دادن رضا خان خوب یه مرتبه مواجح شد به یه پیشرفت ظاهری خیلی زیادی که نسبت ایران اون زمان ترکیه خو جلو افتاده بود پیشرفت کرده بود

لذا خیلی تحت تاثیر قرار گرفت طوری که وقتی اومد به ایران وزرای کابینه ی رضا خان میگفتن ما در هیئت دولت که نشسته بودیم رضا خان با مناسبت یا بی مناسبت میگفت ماباید مثل ترکیه بشیم اونا خیلی جلو افتادن ماباید مثل اونا باشیم وبعد یکی از فریب هایی که دادن تو ترکیه به او این بود که بهش گفتن که اگر میخوای شما پیشرفته بشین نیمی از جامعه ی شما زنانی هستن که تو چادر هستن اینا باید از چادر بیان بیرون و باید بیان تو اجتماع همینجور که ماالان میبینیم تو کارخونه زنان ما بی حجاب درکنار مردان ایستادن ببینید مغالطه اینجاست که گویی اگرباحجاب باشه نمیتونه بیاد تو اجتماع گویی کهباید چادر روبگذاره کنار بیحجاب بشه تا بیاد چرخ هارو به گردش دربیاره رضا خان هم واقع اینه که سوادی نداشت اهل فرهنگ نبودیه نظامی بود اینو کاملا پذیرفت لذا سال1314 وقتی که اومد شروع کرد بحث کشف حجاب رو در ایران با بخش نامه و زور پیش بردن که دیگه حالا همتون میدونید چقدر چادرو ها بود که از سرها کشیده شد

و چقدر مادر بزرگ های متدین ماها بودن که دق کردن وقتی چادر ازسرشون کشیدن خیلی زن های بودن که دق کردن خیلی زنانی بودن که مدتها ی طولانی از خونه بیرون نرفتن تا مبتلا به کشف حجاب نشن خب رضا خان سعی خودشو کرد تاحدی هم این کار و موفق شد اما نه چندان اما زمان فرزندش محمدرضا که رسید او دیگه بازور اسلحه نیومد که چادر رو بکشه بلکه اومد فرهنگ سازی کرد به تعبیر امروزی جنگ نرم نه به اون صورتی که حالا لازم باشه حتما با اسلحه بیاد بگه باید که باید برداری چادرتو شروع کرد کاری کردن که حجاب تحقیر بشه تو جامعه به عنوان یه سمبل عقب موندگی حساب بشه یه جوان اگه میخواست بره بخوصوص جوامع دانشگاهی اگه میخواست بره نماز بخونه با اسلحه جلوشو نمیگرفتن اما اینقدر مسخرش میکردن و متلک بارش میکردن انقدر متلک بهش مینداختن که این کارا امل بازی هستش که دیگه اون یواش یواش اون خودش کنار میگذاشت

عنایت بفرماید کاری که اولیاء شیطان میکنن این شکلیه فرهنگی میسازن که منکرات درش رشد پیدا کنه و خوبی ها و معروف ها قبیح جلوه کنه جای معروف و منکر خوبی وبدی رو عوض میکنن تو یه جشنواره ای در شیراز که بزرگترای مجلس که اینجا هستن تشریف دارن هتون میدونید دیگه یه جشنواره ای تو شیراز گرفته میشد بنام جشنواره ی فرهنگ و هنر هرساله توشیراز برگذار میشد معمولا هم برای این بود که توریست هایی که از خارج میانشیراز که یه شهر گلی بود وارد اونجا میشدن بتونن تو این جشنواره درواقع ماکتی بود ازهمه ی ایران یعنی تو این جشنواره غرفه های متعددی ترتیب داده بودن که هر قرفه صنایع دستی فنون وچیزهای که تو ایران تو شهرای مختلف ساخته میشد تو این غرفه ها به نمایش گذاشته میشد یعنی یه ماکتی بود از کل ایران که توریست ها بتون یه جا کل ایران رو باهم ببینن تویکی از سال ها این جشنواره که اخبارش هم درز پیدا کرد

همین اواخر رژیم پهلوی بود تویکی ازاین سالها یه اتفاقی افتاد اون اتفاق این بود که تویکی از این غرفه ها تابلو ای زدن نماد سنتی در ایران سنتی از نظر اونها یعنی عقب افتادگی دیگه اون وقت میدونید تو این غرفه چیو به نمایش گذاشتن ؟ یه عده سینه زن و زنیجیر زن بلاخره اینم تو ایران اتفاق میفته باید به توریست ها نشون بدن یه عده سینه زن و زنجیر زن به صورت زنده نه عکس وتصویر نه به صورت زنده سینه زنی و زنجیری زنی به صورتشون میزدن اما تابلو رو دقت بکیند حرف داره نماد سنتی درنزدیکی های همین غرفه یه غرفه دیگه ای هم بود به نمایش گذاشتن نماد تجدد در ایران میدونید تو اون غرفه چی به نمایش گذاشتن عذر میخوام یه عده رقاصه و فاحشه آورده بودن که اونجا مرقصیدن و ب هرحال بصورت علنی عکس و تصویر نه تابلو نماد تجدد در ایران یعنی نماد پیشرفت مدرنیسم اون وقت جایزه ی اون سال جشنواره رو فرح به همین غرفه دوم داد این یعنی فرهنگی ساختن که بدان جامعه سر هاشونو بگیرن بالا یعنی اونایی که اهل فحشا و منکراتن سرشونو بگیرن بالا انم نه به اسم بد و نه به اسم منکر به اسم نماد تجدد و خوبای جامعه سینه زن هاو و هیئتی ها و عزادارهای امام حسین (ع)سرشونو بگیرن پایین برن ما نخواستیم به عنوان عقب مانده ببینید

این یعنی فرهنگ سازی یعنی بستری درست کردن همینه مشکل اولیای شیطان همینه که کاری میکنه که همه چی از مدار بره بیرون معیارها گم بشه خوبی وبدی عوض بشه همین چیزی که داره تو جهان اتفاق میفته و شماها بهتر از من دارید میبینید بهتر از من دارید اینو میفهمید داره توجهان اتفاق میفته خیلی از کثافت کاری ها و پستی ها صورت میگیره امام در عین حال به عنوان تجدد به عنوان مدرنیسم و مدرنیته مشکل ولایت شیطان همینه ظلمت را پخش میکنه اما نه به اسم ظلمت چنان تو ذائقه ی مردم کام مردوم رو یه جوری میکنن که اون شیرین بیاد نه فقط زشتی ها احیا بشه بلکه افتخار هم بکنن بهش منتهی یه نکترو عنایت بفرمایید یه موقعه هست که ولی شیطان که ظلمت پراکنی میکنه و فهرهنگ شازی میکنه برای احیای پستی ها محدوده ی این فرهنگ سازیش کوچیکه مثل یه خونه مثل یه پدر پدری که ولی خانوادس خدایی نکرده یه پدر ظالم که ولی یه خانوادس اون یه نوع ولیه دیگه ولایت داره ظلمت پراکنی میکنه اما درحد یه خونه زورش فقط به همین حد میرسه اگه دخترش مثلا فرض کنیم میخواد اهل حجاب وعفاف بشه اولین کسی که متلک بهش میندازه باباشه برو این چیزارو بریز دور ببینید برخورد میکنه یعنی بستری میسازه که این به سمت خوبی نره اگه پسر جوانش میخواد مثلا اهل نماز باشه احیاناا اهل خوندن قران گوش کردن قران بشه بابا این آخوند بازیارو بگذار کنار ببینید ظلمت پراکنیش درهمین حده درحد یه خونه اس یه موقعس که نه یه مقداری وسیع تره مثل کدخدای توی یه روستایی در اون حدکار میکنه یه موقعه وسیعتره مثل حاکم یک شهر یه موقع وسیع تر مثل ریس یک کشوری در این حد فرهنگ سازی میکنه یه موقعه گاهی اوقات وسیع تر میشه مثل یه فردی که حتی اگه امکان داشته درسطح جهانی فرهنگ سازی میکنه اما در یک مقطعی از تاریخ اما خب

 عنایت بفرماید یه موقع اولیاء شیطان به قدری که کثیف میشن به قدریخبیث میشن که میخواد در یک شهر و یک کشورو جهان دریک مقطع بلکه کل تاریخ رو به لجن بکشه کل تاریخ تو همه ی عصر ها ومشکلی که امام حسین(ع) داشت با یزید این بود اونا میخواستن کل تاریخ رو به لجن بکشن مشکلی که صدر اسلام اهلبیت نه فقط امام حسین(ع) قبلش امام حسن(ع) قبل امام حسن(ع)امیرالمومنین علی (ع) مشکل این بود که اولیاء شیطان سربلند کرده بودن نه فقط اینکه مدینه رو بگیرن نه فط برا اینکه فدک رو بگیرن فدک مگه چی بود که حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین مثلا اینقدر ازخودشون مایه بگذارن هزینه بکنن درمقابلش بایستن ؟ فدک یه تکه زمین بود دیگه داستان داستان این نبودفقط یه عده میخواستن فدک رو بگیرن و حضرت زهرا باهمه توان ایستاد و امیر المومنین باتومه توان ایستادفدک که چیزی نبود داستان گرفتن مدینه نبود داستان این بود که اولیاء شیطان میخواستن کاری کنن که نور خدا در طول تاریخخاموش بشه این کار رو بکنن و تو سوره ی نور آیه ی ظلمت ایه ای که معروف به آیه
ظلمت هست (آیه 40 سوره نور)(أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ۚ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ)ظلمت های متراکم و انباشته به وجود آمده بود

درروایت هست که این آیه مال صدر اسلام هست انحرافی که از غدیر شروع شد انحرافی که حرف پیامبر رو کنار گذاشتن به قول مرحمو مجلسی حرف قشنگی تو بحار داره خیلی حرف زیباست (ماقتل الحسین الا فی الیوم الثقیفه ) حسین(ع) را نکشتن مگر در روز ثقیفه یعنی اون روزی که بعد از رحلت پیامبر(ص) کار رو از دست امیر المومنین خارج کردن از اون موقعه حسین(ع) را کشتند اونموقعه که حرف پیامبر ور کنار گذاشتن درمورد خلافت امیر المومنین غدیر رو گوش نکردن و پیام غدیر رو گوش نکردن ماقتل الحسین الا فی الیوم الثقیفه لذا حضرت زینب(س) نقل هستش که وقتی به بالین امام حسین(ع) وقتی به شهادت رسیدن حضرت زینب(س) قرار گرفت جز ناله های حضرت زینب(س) این ناله بود(به ابی من عسکروه یوم الاثنین) پدرم فدای تو کشته پدرم فدایی تو ای که روز دوشنبه ای اورا غارتش کردن ببینید حضرت زینب(س)این جمله ازش نقل شده پدرم فدای اون کسی که روز دوشنبه اورا غارت کردن با اینکه روز عاشورا روز جمعه یا شنبه بود دوشنبه نبود چرا حضرت زینب (س) اینو گفتن چون که ثقیفه دوشنبه بودچون ثقیفه یعنی اون مجمعی که بعد از رحلت پیامبر (ص) جمع شدن و کار را ازدست امیر المومنین علی(ع) خارج کردن نگذاشتن به وصیت پیامبر عملی بشه از غدیر انحراف پیدا کردن از همینجا شروع شد بی جهت نبود آخه ببینید ماها من شب
اولی که خدمت رفقای که بودن عرض کردم ماها یه چیزی میشنویم از مصیبت های اهل بیت یه چیزی میشنویم که حضرت زهرا(س) فرزندش اینجوری بین درو دیوار شهید شد و خودش اینجوری صدمه دید

آخه اینا چیزکمی نیست امیر المومنین ریسمان گردنش انداختن و در بعضی از نقل ها هست که عمامشو دور سرش پیچیدن وکشیدنش به سمت مسجد بردن شما اینو نگاه بکنید مگر کم مصیبتی است این کم مصیبتی مگر هست ،منو شما اگه نگاه کنیم توخیابون یه مومنی رو یه آدم معمولی وراینجوری دارن میکشن میبرنش میریم جلو یه خورده دفاع میکنیم من یه مرتبه تو تهران بودم سوار ماشین بودم بودم مسافر کشی بود من نشسته بودم یه لحظه یه اتفاقی افتاد ساعت9،10 شب بود تویه خیابون داشتیم میرفتیم شاید چندثانیه یی مرتبه دیدیم که یه موتوری یه راننده ی موتور یه کسی هم پشت ترک موتور چادر یه خانومی رو که کنار خیابون ایستاده اونی که ترک موتور نشسته بود چادر یه خانومیو که کنار خیابون ایستاده بود گرفت اینی که جلو نشسته بود گازشو داد نمیدونم قضیه چی بود مافقط همین صحنه رو دیدیم این بنده خدا خانوم خواست چادرشو محکم نگه داره از سرش کشیده نشه افتاد رو زمین و کشیده شد کف خیابون موتوریم گاز میداد یه چند قدم اینو کشیدین توسطح خیابون یه مرتبه دیدیم مردم مثل مور و ملخ اومدن بیرون و اون دوتارو گرفتن و شروع کردن به زدنشون برا چی اینو اینجوری میکنید چرا اینو اینجوری میکشید میبریدش 

ببینید مایه فرد معمولی رو که نمیشناسیم به هرحال مسلمونه متدینه یه انسان نسیت میبینیم اینجور مظلومانه دارن میکشن میبرن میریم کمک اونوقت شما چه برسه به این که امیر المومنین رو اون که تمام عالم رو نماز خون کرد عمامه اش رو دور گردنش پیچیده بودن میکشیدن به سمت مسجد میبردن هیچ کس نمیرفت کمک وایساده بودن تماشا میکردن چه مصیبتی اتفاق افتاده بود برا چی اهل بیت این مصیبت هارو تحمل کرده بودن برای فدک برای یه تکه زمین؟ نه برای اینکه میدیدن این انحراف داره رخ میده اولیاء شیطان تاریخ رو میخوان به لجن بکشن اونا اینو میدیدن دشمن شناس بودن اونی که دیشب خدمتتون عرض کردم دشمن شناس بودن لذا باتمام وجود هزینه کردن حاظر شدن عیب نداره علی رو دارن اینجوری میکشن عیب نداره نور خداست تو عالم باقی بمونه دین خدا باقی بمونه خدا رحمت کند مرحوم جعفرآقا مجتهدی رو رضوان الله تعالی علیه این عارف بزرگ ایشون عاشق امیر المومنین بود شما به دل خودتون رجوع بکنید

نمیدونیم هممون اینو به وجدان خودمون رجوع کنیم میبینیم کشیدیم با اینکه همه معصومین رو دوست داریم اما نمیدونیما هرکدوم دلتونو وقتی نگاه کنید ببنید نسبت به یه معصوم بیشتر علاقه دارید نمیدونیم سرش چیه البته سری داره ها یکی نسبت به امیر المومنین خیلی علاقه منده یکی نسبت به حضرت زهرا(س) یکی نسبت به امام زمان (عج) یکی نسبت مثلا امام حسن(س) نمیدونیم سرش چیه جعفرآقا مجتهدی نسبت به امیر المومنین اینجوری بود فوق العاده عشق داشت ایشون یه مرتبه نقل میکنه جونی های خودش که تو نجف بودم یه مرتبه از خدا خاستم که خدایا من میخوام جمال علی (ع) رو ببینم به من گفتن تو طاقت دیدن علی رونداری گفتم انشاالله طاقتشو دارم به من گفتن کدوم صحنه ی علی (ع) رو میخوای ببینی علی(ع)صحنه های متعدد داشت علی صحنه ی سر به چاه گذاشتن داشت صحنه ی یتیم نوازی داشت صحنه ی تیر از پاش کشیدن موقعه نماز داشت کدوم صحنه ی علی رو میخوای ببینی

جعفر آقا میگه من باخودم یه فکری کردم پیش خودم گفتم امیر المومنین اسد الله بود شیر خدا رو چطوری گشیدن به سمت مسجد بردن خدایا من میخوام این صحنه رو ببینم میگه خدا یه مرتبه عنایت کرد یه مکاشفه ای برا من رخ داد مکاشفه مثل خواب میمونه منتهی خواب تو خوابه که یه چیزای میبینه اما مکاشفه تو بیداریه جعفر اقا میگه یه مرتبه خدا عنایت کرد مکاشفه ای رخ داد جلوی خونه ی امیر المومنین (ع) سال یازده هجری به من نشون دادن تو یه مکاشفه این صحنه رو به من نشون دادن دیدیم ازدحام جمعیت حلقه زدن دور خونه امیر المومنین(ع) و حضرت امیر (ع) وسط جمعیت خوب اون موقعه مدینه مثل الانکه نبود

اون موقعه یه روستایی بزرگی بود چهار هزار بیشتر جمعیت نداشت همه خبر دار شدن بودن اومده بودن مثل شهرهای بزرگ الان نبود اگه یه گوشش خبری بشه یه گوشه ی دیگه هیچ کس خبر دار نشه اون موقعه همه خبر دار شده بودن اومده بودن حلقه زده بودن ازدحام جمعیت درخونه امیر المومنیندیدم وسط جمعیت امیر المومنین عمامشو پیچیدن دارن میکشنشاونی که معروف ماشنیدیم ریسمان بهگردن امیر المومنین بوده میکشیدن اما من در بعضی از نقل های تاریخی دیدم عمامشو پیچیدن جعفر آقا میگه من اینصحنه رو دیدم شما نگاه کنید یه عاشقی مثل ایشون تا این صحنه رو دیدم رفتم تو عالم مکاشفه رفتم جلو گفتم یا امیر المومنین من چه بکنم مضطرب شده بودم من چه کنم این وسط گفتم یا امیر المومنین من چه بکنم حضرت امیر یه نگاهی به من کرد گفتن صبر صببر یکی دومرتبه این صبر وگفت من چند لحظه بیشتر نتونستم این صحنه رو ببینم غش کردم بیهوش شدم به هوش که اومدم دیگه صحنه ای نبود

ولی تا دوسه روز خورد وخوراکم گریه بود دائم فقط گریه میکردم تا میخواستم غذا بخورم یاد اون صحنه میافتادم تا میخواستم بخوابم یاد اونصحنه می افتادم دائم دیدیم دارم از گریه میمیرم ایشون هم از بکائین بود جعفر آقا از بکائین بود از خیلی گریه کن اهلبیت بود از خیلی گریه کن قهار اهل بیت بود گفت دیدم دارم میمیرم رفتم حرم امیرالمومنین نجف بود دیگه رفتم جلو حرم وایستادم گفتم یا امیرالمومنین اون صبری که فرمودیدا اون مال خودتون بود من طاقتشو ندارم من دارم میمیرم این حالت رو از من بگیرتا اینکه امیر المومنین یه عنایتی کردن من حالم برگشت به حال قبل از دیدین اون مکاشفه یه مقدار عادی شد خوب حالا شما نگاه کنید این صحنه ها مگه صحنه های کوچکی است که امیر المومنین آیت الله عظمی که در زیارتنامه حضرت امیر داره (السلام علی آیه الله العظمی) که بعضی از بزرگان احتیاط میکردن به مراجع آیت العظمی نمیگفتن چون در زیارت امیر المومنین آیت الله عظمی داره بزرگ ترین آیه ی خدا که خود امیر المومنین در روایتی فرمودن (مالله آیته اکبرمنی) آیه ی بزرگ تر از من نیست

البته بعداز پیغمبراکرم(ص) نشانه ی بزرگ خدا اسم اعظم خدا رو اینجوری بکشن ببرن من یه چیزی خدمتتون تقدیم کنم خدا شاهده اگه روایت نمیبود جرائت گفتنش هم نبود چون روایت هست هفت هشتا روایت من دارم خدمتتون میگم که شما ببینید شدت مصیبتی که اهلبیت کشیدن چقدر بود تابفهمیمم که این مصیبتی که کشیدن بخاطر اون بود که جلوی اون انحراف بزرگ رو بگیرن نه
اینکه صرفا داشتن فدک رو میگرفتن نه انحراف چون خیلی بزرگ بود باید ازخودشون خرج بکنن چند روایت ماداریم که درخونه حضرت امیر(ع) وحضرت فاطمه(س) که ابتدای شروع انحراف بود متاسفانه و شکستن حرف پیغمبر بودو اون اتفاقات رخ داد که هممون کم وبیش میدونیم سلمان وابوذر یه دوسه ساعت کم آوردن سلمان و ابوذر راجب سلمان حرف زدن از دهن من خیلی بزرگ تره که بخام درمورد سلمان حرف بزنیم سلمانی که مرحوم سیدامیرطاوس درجاتی از عصمت برایش قائل شده درجاتی از عصمت برایش قائل شده اما روایت هستش که سلمان و ابوذر و این قضایا رو دیدن که به حضرت زهرا(س) این هتک حرمتها شد و امیر المومنین سکوت کرد(فعرض فی قلبه عارض)یه خلجانی در قلبسلمان عارض شد اعتراض گونه ای نعوذ بالله اگر گمان کنید که سلمان و ابوذر شک کردن به علی(ع) نعوذ بالله سلمان و ابوذر بالاتراین هستن که شک به علی کنن نه میدونید این خلجان و اعتراض گونه چی بود این از این باب بود که میدیدن که بر عزیز ترین فردشون داره مصیبت وارد میشه ولی علی سکوت کرده اگر این مصیبت های که به حضرت زهرا(س) وارد شد بر خود زن و بچه ی سلمان و ابوذر وارد میشد میتونستن تحمل کنن ولی چون بر عزیز ترین کسشون داشت وارد میشد نمیتونستن

بگذارید من یه مثال بزنم معلوم بشه چی میخوام بگم شما گاهی مواقع همتون به خصوص اونایی که پدرن حالا یا پدرن یا مادر اینو همتون تجربه کردین وقتی بچتون یاحالا اونای که پدر ومادر نیست و بچه دار نشدن عیزیزتون پدرتون مادرتون گاهی موقعه ها یه مریضی خیلی سخت داره مثلا تو اتاق عمله یا یه مریضی خیلی سخت داره داره درد میکشه پدر یا مادر انگار مضطرب تر از اون بچه اند اون بچه داره درد میکشه اما پدر یامادر دلسوز انگار مضطرب ترن پشت درب اتاق عمل وایسادن بچشون اون توهه میگن خدایا ایکاش این دردو بلای بچه رو من میکشیدم اون نمیکشید یعنی آدم دوسنداره عزیزش درد بکشه یعنی خود آدم اگه درد و بلا وارد بشه تحمل میکنه اما به عزیزش اگه درد وارد بشه بی تاب میشه سلمان وابوذر داستانشون این بودکه اگه اون مصیبت های که بر حضرت زهرا(س) وامیر المومنین اگربر خودشون و خانوادشون وارد میشد صبر میکردن اما چون به عزیز تر از خود و زن و بچشون یعنی حضرت زهرا(س) داشت وارد میشد تحمل نداشتن و لذا یه خلجانی تو قلب سلمان وابوذر اود که چرا علی (ع) اینطریه علیکه اسم اعظم خداست لب تکون بده عالم کن فیکون میشه چرا سکوت کرده؟

فقط مقداد بود که به فرمایش امام صادق(ع)(کان المقداد اعظم الناس ایمانا تلک ساء)صبر یک بود صبرش ازهمه بالاتر بود چشم انداخته بود تو چشم امیر المومنین اگر امیر المومنین میگفت بزن میزد اگه میگفت ساکت سکوت میکرد چون میدونست امیر المومنین همه ی کارای که میکنه از روی حکمت و برای صلادین خداست خوب حالا ببینید چنین مصیبت های سنگینی که مثل سلمان و ابوذر دوسه ساعت کم میارن چرا تحمل کردن حضرت امیر حضرت زهرا بخاطر اینکه اولیاء شیطان داشتن تاریخ رو به لجن میکشیدن انحراف صدر اسلام گرفتن یه مدینه گرفتن حتی کشور حتی گرفتن جهان دراون زمان نبود ظلمت پراکنی تو کل سطح تاریخ بود لذا درمقابلش ایستادن لذا ان کسی که جانانه ایستاد اباعبدالله الحسین بود که نوری شد (الحسین مصباح الهدی) نوری شد در اون تاریکی ها داشتن تاریکی رو همه جا پخش میکردن الحسین مصباح الهدی و چراغ هدایت شد چراخ هدایتی که منو شما در پرتوش نشستیم

منو شما بعد از هزارو خرده ای سال در پرتوش مانشستیم ما کجا نشستیم؟ قم نشستیم تو مشهدنشستیم تودل اروپا نشستیم این چراغو روشن کرد اونا میخواستن نور خدا خاموش بشه اما درمقابلش ایستاد البته باتحمل مشقت های بسیار زیاد باتحمل بلا ایستاد ازجمله بلاها مثل بلایی هست که امشب روضه اش رو میخونه یعنی رفتن علی اکبرش به میدان الله اکبر هرموقعه میگفتن دلمون تنگ میشه برا پیغمبر به علی اکبر نگاه میکردیم جوانی که( اشبه الناس به رسول الله خلقا و خلقا ومنطقا) هم چهرش هم حرف زندش هم اخلاقش مثل پیغمبر بودگفتن هرموقعه دلمون برا پیغمبر تنگ میشد نگاه علی اکبر میکردیم وقتی اصحاب ابا عبدالله همه رفتن خوب تا وقتی که اصحاب زنده بودناجازه نمیدادن بنی هاشم و خاندان بنی هاشم برن بجنگن مازنده باشیم شما برید بجنگید کشته بشید اجازه نمیدادن معرفتشون بالا بود اجازه نمیدادن تا زنده هستن اونا برن جلو ولی وقتی همه ی اصحاب رفتن نوبت به خود بنی هاشم رسید بچه های امام اولین فرد از بنی هاشم علی اکبر بود اولین فرد از بنی هاشم که در زیارت ناحیه مقدسه امام زمان میفرماید(السَّلامُ عَلَیكَ یا أوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلٍ)اولین کشته حضرت علی اکبر بود گاهی موقعه ها همتون شنیدین گاهی موقعه ها بعضیا میومدن پیش امام حسین(ع)اذن جنگ میخواستن ابا عبدالله کمی معطلشون میکرد میگفتن حالا باش اما وقتی که علی اکبرش اومد به محض اینکه گفت من برم گفت برو یه ذره معطلش نکرد با اینکه فوق العاده امام حسین دوستش داشت اما این دوستی علی اکبرش تعلق برای او درست نکرده بود که نتونه اونو در راه خدا بده لذا (فستاذن اباه فاذن له)به محض اینکه اجازه خواست پدر بهش اجازه داد

اما وقتی که علی اکبر رفت به سمت میدان بلند شروع کرد گریه کردن یکی از جاهای که امام حسین گریه کرد خوب میدونید انشان های کامل عاطفه هاشون هم کامله اینا آدم های بودن که عاطفه به فرزندانشون هم کامل بود لذا وقتی علی اکبر رفت پشت سرش بلند بلند شروع کرد به گریه کردن از رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خو به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود امام حسین شروع کرد به نفرین کردن به عمر سعد کهه عمر خدا نسلت رو قطع کنه نسل من رو داری قطع میکنی کسیو به سمتتون فرستادیم که شبیه ترین کس به پیغمبر بود این بزرگوار رفت جنگی نمایانی کرد خیلی ازاونارو به درک واصل کرد

شجاعت علوی و حسینی در وجودش بود اما یه مرتبه یه نیزه ای خورد بی تاب شد تو غفلتی مـنقـذ بن مـره عـبدى لعنت الله علیه چنان نیزه ای زد حضرت علی اکبر دستشونو رو گردن اسب انداخت افتاد رو گردن اسب این اسب اینقدری که خون روچشمش ریخته بود با اینکه نوعا این اسب ها تربیت شده بودن اسب های جنگی اما در عین حال اشتباهی به جایی اینکه حضرت علی اکبر و به سمت خیمه ها بیاره بهسمت لشکر دشمن برد هرکسی هرچی دستش بودبه حضرت علی اکبر شروع کرد زدن فقط (فَقَطَعُوهُ بسُیوفَهُم اِرباً اِرباً)شروع کردن یه مرتبه چاک چاک بدن رو وارد کردن یه مرتبه وجود مقدس حضرت علی اکبر(ع) با اون آخرین رمق تو تنش صدا زد پدر بزرگوارشو (یا ابتاه علیک منا السلام هذا جدی رسول الله یقرئک السلام ویقول اجل القدوم علینا)پدر جان ناراحت نباشیا جدم رسول خدا هستش به توهم سلام میرسونه میگه حسین جان توهم بیا میگه حسین جان توهم بیا وقتی علی اکبر افتادن امام حسین به سمت برا قاسم گفتن مثل باز شکاری سریع رفت ولی برا علی اکبرش وقتی میرفت دیگه توان تو بدنش نبود آهسته آهسته میرفت

تو یه نقلی مرحم شیخ مفید داره که زینب کبری دوید انگار جلو تر از امام حسن میخواست بره زینب کبری برای بچه های خودش بیرون نیومد از خیمه وقتی بچه هاش شهید شدن ولی وقتی علی اکبر افتاد اینجوری اومد بیرون که برادر بزرگوارش اباعبدالله دستشونو گرفت برش گردونداونوقت وقتی امام حسین(ع) رسید بالینش ختم مصیبت من باشه وقتی رسید بالین علی اکبرش صورتشو از خون پاک کرد دلش طاقت نیاورد صورت گذاشت به صورتش گفتن(عَلَى الدُّنيا بَعْدَكَ الْعَفا)علی جان دیگه بعد از تو دنیا به چه دردی میخوره خاک بر این دنیا (لقد استرحت من هم الدنيا و غمها و بقي ابوك وحيدا
فريدا)

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group