بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
خداوند مهربان به وجود مبارك پيامبر عظيم الشأن اسلام صلى الله عليه و آله امر مىكند، حقيقتى را براى همه مردم بيان كن. حالا مردم، به اين حقيقت توجه كنند يا نكنند، آن بحث جداگانهاى است. يقيناً از مردم بر اساس تكيه دادن بر عقل، فطرت و انصاف خود، اين حقيقت را از زبان تو قبول مىكنند. عدهاى نيز قبول نمىكنند.
مردمى كه از زبان پيغمبر صلى الله عليه و آله حقيقتى را قبول كنند، به نفع دنيا و آخرت و اگر قبول نكنند، به زيان دنيا و آخرتشان مىباشد.
ردّ حقيقت، خسارتى غيرقابل جبران
گاهى ما در آيات و روايات و «نهج البلاغه» اين مسأله را مىبينيم كه اگر همه دنيا را به انسان بدهند، جبران بعضى از ضررها را نخواهد كرد. خداوند در قرآن مجيد مىفرمايد: روز قيامت افرادى كه محكوم به جهنّم مىشوند، اگر همه دنيا و آنچه كه در دنياست، دو برابر بشود، بر فرض كه مالك آنها باشد و بخواهند به پروردگار عالم بپردازند تا خداوند آنها را عفو كند، قبول نمىشود. اين زيان و خسارتى كه انسان را مستحقّ دوزخ مىكند، چقدر از نظر باطنى سنگين است كه اگر دنيا را در قيامت دو برابر بكنند، و آن را در عوض نجات از عذاب دوزخ بپردازند، مورد قبول واقع نمىشود. چه خسارت و زيانى از اين سنگينتر. دليل اين زيان و خسارت، عدم پذيرش حقيقت از زبان پيغمبر صلى الله عليه و آله است.
راه پيامبر صلى الله عليه و آله دعوت به يگانه پرستى
به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمان مىدهد كه به تمام مردان و زنان بگو: «قُلْ هذِهِ سَبِيلِى» اين راه من است. چه چيزى راه پيغمبر صلى الله عليه و آله است، پروردگار توضيح مىدهد:«أَدْعُواْ إِلَى اللَّهِ»
راه من اين است كه همه شما را به پرستش خدا دعوت بكنم، بياييد اهل خدا و با خدا و تسليم برنامههاى حكيمانه پروردگار مهربان عالم بشويد. در همه عمر خود، كارگر خدا باشيد. از هيچ كارفرمايى غير از پروردگار، خواسته، فرمان و دستورى را قبول نكنيد. اين برنامهاى است كه همه انبياى خدا و ائمه طاهرين عليهم السلام داشتند. در زمان اميرالمؤمنين على عليه السلام شايعه شده بود كه معاويه زرنگتر و هنرمندتر از اميرالمؤمنين عليه السلام است. اميرالمؤمنين عليه السلام جواب اين شايعه را دادند كه اگر به زرنگى و هنرمندى باشد، من از همه زرنگتر و هنرمندترم، اما چرا من در برخورد با مردم و زندگى، آن زرنگى و هنرمندى را به كار نمىگيرم، چون پروردگار اجازه نمىدهد. ولى چرا من محدود و مقيّد زندگى مىكنم، هر قدمى را برنمىدارم، هر نقشهاى را نمىكشم و هر كارى و عملى را انجام نمىدهم در حالى كه از همه بهتر
مىدانم. زيرا من عبدالله و با خدا هستم، با خدا زندگى مىكنم. اگر زندگى من غير از اين باشد، من هم مثل ديگران ضرر مىكنم و اين ضرر هم در قيامت ابداً قابل جبران نيست. كسى كه ضرر كرده است، چگونه در قيامت مىخواهد خود را از عذاب جهنم نجات بدهد؟
دعوت بر اساس بصيرت
«قُلْ هذِهِ سَبِيلِى» بگو: اين راه من است، «أَدْعُواْ إِلَى اللَّهِ» مسئوليت و وظيفه دارم كه همه شما را به طرف پروردگار عالم دعوت كنم. اما به مردم اين مطلب را هم بگو كه اين دعوت بر اساس روشن بينى و بصيرت است، اين دعوت، كوركورانه و جاهلانه نيست، دعوتى عالمانه، آگاهانه و بر اساس بينايى و بيدارى است. نه تنها من، دعوتم بر اساس بيدارى و بينايى است بلكه دعوت پيروان واقعى من بر اساس همين بينايى است.
«أَدْعُواْ إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِى» البته در روايات ما آمده: اين «مَنِ اتَّبَعَنِى» در درجه اول دوازده امام معصوم هستند كه با بصيرت باطنى از مردم دعوت مىكنند. وقتى مىفرمايد: اين عمل مستوجب عذاب در آتش جهنم و اسارت در قيامت مىشود، يعنى اينكه باطن جهنم، عذاب، آتش و اسارت در قيامت را مىبينند.
«كُلُّ نَفْسِ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» واقعاً ما داريم زندان و زندانى اين عمل را مىبينيم. ما تير به تاريكى نمىاندازيم.
بصيرت انبياى خدا و ائمه اطهار عليهم السلام
روزى در هنگام طلوع آفتاب، وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله، به شدت گريه مىكردند. به نحوى كه حضرت زهرا عليها السلام از گريه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فوق العاده ناراحت شدند، همراه با اميرالمؤمنين على عليه السلام كه تماشاگر اين ماجرا بودند محضر پيغمبر عظيم الشأن اسلام صلى الله عليه و آله آمدند و عرض كردند: خدا چشمانتان را نگرياند، هميشه خوشحال باشيد، چه اتفاقى افتاده كه شما را اين گونه گريان كرده است. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: شب گذشته پانزده گروه از زنان را نشان من دادند كه گروه اول از اين پانزده گروه را ديدم كه با موى جلوى سر به ديواره جهنّم بستند، سر به جانب دوزخ، و بدن به طرف بالاى دوزخ است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: ديدم، اين ديدن غير از شنيدن است. اين بصيرتى كه قرآن مجيد نسبت به پيغمبر صلى الله عليه و آله و ائمه طاهرين مىفرمايد: ديدن و لمس حقيقت است. در ادامه پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد: به جبرئيل گفتم: اين پانزده گروه جزء كدام امت هستند؟ به من گفت: يا رسول الله! هر پانزده گروه از امت شما هستند، گفتم: اينها چه كردهاند؟
گفت: گروه اول، زنان و دخترانى هستند كه در دنيا با حجاب بودند ولى موى جلوى سرشان، دائم در معرض ديد نامحرمان مىباشد. «وَإِنَّ جَهَنَّمَ لُمحِيطَةُ بِالْكفِرِينَ» دوزخ بر كافران احاطه دارد، فقط قول پروردگار است و با همه وجودم قبول دارم و اگر انكار بكنم، كافر مىشوم. آنچه كه شما هم از زبان اهل منبر مىشنويد، در حقيقت آيات قرآن و روايات هستند. مسلمان هستم، يقين به قرآن دارم، مىگويم:
آيه حرف پروردگار است. ولى پيغمبر صلى الله عليه و آله وقتى اين آيه را روى منبر مىخواندند، مىديدند كه دوزخ بر كافران احاطه دارد. يك عده از ما عادت داريم بعد از نماز صبح، يك صفحه از قرآن را بخوانيم، بعد از قرائت هم مىگوييم: «صدق الله العلى العظيم» اما حضرت زين العابدين عليه السلام وقتى بعد از نماز صبح در اتاق خانهاش شروع مىكرد به قرآن خواندن، مردم كه از كوچه عبور مىكردند، با شنيدن نواى قرآن و صداى گريه آن حضرت كه مانند مادر جوان مرده، ميخكوب مىشدند، چرا؟ چون حضرت زين العابدين عليه السلام هر آيهاى را كه مىخواندند، باطن آيه را نيز مىديدند. اين بصيرت انبياى خدا و ائمه طاهرين است.
«قُلْ هذِهِسَبِيلِى أَدْعُواْ إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِى»
به مردم بگو اين راه من است كه شما را بر اساس ديدن حقيقت، دعوت به خدا مىكنم، و پيروان واقعى من هم بر اساس همين بصيرت، شما را دعوت مىكنند.
رفع عذاب به حرمت «بسم اللّه»
در روايتى كه گاهى منتسب به وجود مبارك حضرت مسيح و گاهى هم از قول پيغمبر عظيم الشأن اسلام صلى الله عليه و آله. نقل مىكنند كه ايشان روزى از كنار قبرستانى عبور مىكردند، به ياران خود فرمودند: عجله كنيد، بدويد، مانند فردى كه فرار مىكند از قبرستان گذشتند. در بعضى از روايات آمده چند روز بعد، يا يك سال بعد، باز هم مسيرشان از كنار اين قبرستان بود، اين دفعه اصحاب ديدند كه حضرت آهسته قدم برمىدارند و چيزى هم نفرمودند. يك نفر به ايشان عرض كرد: آقا، دفعه گذشته در حين عبور از كنار اين قبرستان فرمان داديد عجله كنيد، اما اين بار چيزى نفرموديد. حضرت در جواب فرمودند: دفعه پيشين وقتى مىخواستيم از كنار اين قبرستان عبور كنيم، صاحب يكى از قبرها در عذاب پروردگار بود و آنچه را كه مىديدم شما نمىديديد، من طاقت ديدن آن عذاب را نداشتم، گفتم: عجله كنيد، چون مىخواستم زودتر از آن جا بروم و آن عذاب را نبينم. اما اين بار ديدم كه عذاب، از صاحب آن قبر برداشته شده است، از جبرئيل دليل رفع عذاب، از صاحب قبر را پرسيدم، جبرئيل گفت: از اين ميّت، يتيمى باقى مانده بود و اولين درسى كه استاد به او ياد داد، آيه شريفه: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» بود. وقتى يتيم اين آيه را خواند، پروردگار فرمود: فرزند اين گناه كار، مرا به رحمانيت و رحيميت خواند، حيا مىكنم كه عذاب پدر او را در برزخ ادامه بدهم، لذا او را بخشيدم. اين بصيرت است، بصيرتى كه انبياء يا ائمه اطهار عليهم السلام داشتند و مسائل پشت پرده را مىديدند.
حرام خورى و پنج خطر آن
وجود مبارك پيامبر عظيم الشأن اسلام صلى الله عليه و آله، پنج خطر بسيار سنگين را براى اميرالمؤمنين عليه السلام بيان مىكنند، كه اين پنج خطر ميوه تلخ يكى از گناهان است.
گناهى كه در طول تاريخ، رواج داشته و متأسفانه در اين روزگار در كشور ما هم رواج دارد و تعدادى از مردان و زنان دچار اين گناه و اسير اين برنامه شيطانى هستند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با توجه به بصيرتى كه خدا به ايشان عطا كردهاند و طبق آيه شريفهاى كه در اواخر سوره يوسف است، به اميرالمؤمنين فرمود: «يا على من أكل من الحرام» يا على، هر كسى مال حرام بخورد، پنج خطر متوجه او خواهد شد. يعنى اين پنج خطر در ذات مال حرام است. كسى نمىتواند از بيت المال دزدى كند، يا مال مردم را بياورد و نيت او هم اين باشد كه پول آن را ندهد. بگويد: چك مىدهم بگذار برگشت بخورد. نمىتوان ميوههاى تلخ حرام را از حرام جدا كرد و به لقمه حرام گفت: من تو را مىخورم، اما تو اين پنج خطر را ايجاد نكن، مثل اينكه بگوييم: آفتاب، بتاب، اما كره زمين را روشن نكن. كسى نمىتواند اين پنج خطر را از مال حرام جدا بكند. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
نه اينكه در تمام عمرش حرام خور باشد، بلكه اگر گرفتار اندكى حرام خورى شود. مقدار حرام خورى را از كجا مىفهميم؟ از كلمه «من» كه بر سر «الحرام» آمده است. «مَنْ أَكَلَ مِنَ الحرامِ»
هر كسى كه مقدارى از حرام را بخورد،
1- خطر مرگ قلب
خطر اول سنگينترين خسارت و زيان است. متن فرمايش رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره سنگينى خطر اول اين است:
خطر اول: «مات قلبه»
به آرامى حيات الهى از قلب حرام خوار خارج مىشود و قلب او مىميرد. ممكن است فرد حرام خوار صد سال زندگى كند. منظور از مرگ قلب، مرگ آن قلبى است كه صفاتى همچون: رقت، عاطفه و ايمان را از دست بدهد.
اميرالمؤمنين عليه السلام در «نهج البلاغه» مىفرمايد:
«فالصورة صورة انسان و القلب قلب حيوان» قيافه آدميزاد است ولى قلب گرگ است. امام زين العابدين عليه السلام در «مناجات تائبين» مىفرمايند: «امات قلبى عظيم جنايتى» خدايا! اين گناه بزرگ، قلبم را نابود كرده است. به علت تعفّن باطنى، صاحب قلب مرده، بخيل، مغرور، حسود، متكبر، كينه توز و دورو مىشود، اينها تعفّنهاى قلب مرده است. اين يك خطر است.
2- خطر كهنه شدن دين
خطر دوم: «خرق دينه»
دين انسان حرام خوار كهنه مىشود. تعبير بسيار عجيبى است. دين ديگر براى او تازگى ندارد، در جواب آنها كه مىپرسند: چرا بىدين شدى؟ مىگويد: روزگار تمدن است، اين حرفها ديگر كهنه شده، من اگر ديندار بودم از قافله تمدن و متجدد بودن عقب مىماندم، دنياى الكترونيك است، ديگر دنياى نماز، روزه، مسجد، روضه، گريه، حلال و حرام نيست. دين كهنه مىشود.
3- خطر ضعف يقين
خطر سوم: «ضعف يقينه»
باورش هم سست مىشود. مىگويد: نمىدانم قيامت واقع مىشود يا نه، نبوت انبيا و امامت على عليه السلام را قبول بكنم؟
4- خطر سست شدن در بندگى
خطر چهارم: «قلّت عبادته»
در بندگى خدا، كند مىشود. نماز اول وقت به آخر وقت و آخر وقت هم رو به نابودى مىرود. روزه ماه رمضان را با بهانههاى واهى نمىگيرد.
5- خطر مستجاب نشدن دعا
خطر پنجم: «حُجِبَتْ دعوته»
انسان ممكن است انواع گرفتارىها را پيدا بكند و كليد حل گرفتارىهاى او، پول، پارتى، وكيل، وزير، رئيس، سرهنگ و سرتيپ نباشد، تنها راه حل، دعا به درگاه خداوند است. ولى پيغمبر به اميرالمؤمنين مىفرمايد: «حُجِبَتْ دعوته»
هر چقدر دعا كند، خدا دعاى او را مستجاب نمىكند، خداوند مىفرمايد: آنقدر در گرفتارى بمان تا نابود شوى. دعايت براى من ارزش ندارد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی