جلسه سوم
موضوع: درس اخلاق
زمان: 15_08_93
مکان: مسجد امیرالمومنین تهران
مناسبت: -
مخاطب: عموم
اهم موضوعات مطروحه: -
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز روز ورود اهل بیت به کربلا است و به حمدالله توسلی پیدا کردید و زمینهای باز شدن دلها روشن شدن قلبها روشن شدن به نور اشک بر اباعبدالله حاصل شده. فرصت خوبی است برای یک تأمل و یک تدبر درباره عاشورا. چرا اینقدر به عاشورا اهمیت داده شده است. این همه ثواب برای اشک ریختن ! این همه برای ذکر مصیبت! این همه ثواب برای حضور در مجلس عزا! این همه ثواب برای وقف کردن حسینیهها و املاک برای سفره و عزاداری و هزینههای دیگر . سری در این هست. نکتهای در این هست و اینکه حسین بن علی در عاشورا از بچه شش ماهه را وارد میدان کرده تا پیرمرد ۹۰ ساله. از دختران خانه تا خانمهای مسن و سالخورده. از همه طایفهای جمع شده از آقایان و غلامان. یک مطلبی مد نظر امام بوده. آقایی که میداند چه اتفاقی میافتد. امام میداند که به بچهاش آب نخواهند داد و او را با تیر خواهند زد. چرا بچه را میآورد؟ این که بگوییم حضرت براساس وظیفه میآمده تا چطور بشود؟ این با اخبار ما سازگار نیست. روضه عاشورا را جبرئیل برای ابراهیم خوانده. این جمله از جملات جبرئیل است” صغیرهم یمتیهم عطش و کبیرهم جلده منکمش” آدم، ابراهیم، خردسال آنها را تشنه میکشند و بزرگسال را پوستش را جمع میکند چروکیده میکند ” جلده منکمش” چرا؟میخواهم وقتی به خانه برمیگردی در یک فرصتی اگر درباره کار اباعبدالله برای بچهها یا جوانها و اهل خانواده توضیحی میخواهید بدهید در دستتان چیزی باشد. حضرت میخواسته عاشورا آینه تمام نمای دو نوع اسلام باشد. آینهها بعضی کوچک هستند که آدم فقط صورتش را میبیند و بعضی هم به اندازه قد انسان است و انسان تمام قامتش را در آن میبیند. حضرت میخواستند تمام قامت دو اسلام را معرفی کند تا مسئلهای که د راسلام پیش آمده بود حل کند. حضرت به دنبال حل یک مسئله است. خدا کار میکند، دعوت میکند، تربیت میکند، بعد نیتهای مختلف هم در این دعوت برمیخورند میان تو، چیکار کند؟ اینها که برخوردهاند و آمدند داخل، اینها را چه باید کرد؟ میخواستی برای مهمانت برنج بار بگذاری، برنج را آماده کردهای که بریزی داخل دیگ بچهای آمد و یک مشت شن ریخت در برنجها چه کار میکنی؟ نمیشود برنج را دور بریزی چون شن دارد و در دیگ هم نمیتوانی بریزی چون شن دارد. چه کارش میکنی؟ چون برنج سبکتره تو ظرفش آب میریزی یله میکنی. برنجها را جدا میکنی. دوباره لتش میدی و آنقدر این عمل را تکرار میکنی تا ریگها را برنج جدا شوند.این را تصفیه میگویند.خدا پدرمان را رحمت کند بعد از پهلوی که روضهخوانی را ممنوع کرده بود چهارشنبهها در خانه یک جلسه مصیبتی بود و غذایی به ذاکرین میدادند. پدرم خرده برنج میداد به مادرم که طبخ کند. معمولا هم چلو خورشت سبزی میداد. خرده برنج را نمیشه با دست پاک کرد.خواهرها لب حوض میآمدند پایهاش بالا بود اینها با الک و چیزهای دیگر میگرفتند و چندین بار ریگشوری میکردند. برنج ریگشور شده را مادرم بار میگذاشت. پدرم مسجد که تمام میشد به خانه میآمد و به اهالی مسجد هم میگفت هر کس میخواهد بیاید آزاد است. میآمدند و بعد از ذکر مصیبتی این برنج را میخوردند. حسین بن علی میخواهد این برنج اسلام را ریگشور کند. ریگ ریختهاند توش میخواهد حل کند. کی ریگ ریخته است؟ وقتی که خدا گفت: «اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» مردم من ای ریسمان را میفرستم همه شما این ریسمان را بگیرید و متفرق نشوید . همه گفتند: این ریسمانی که خدا فرستاده پیغمبر است ما هم گرفتیم و متفرق نیستیم. پیغمبر از دنیا رفت این ریسمان را کشیدند بالا. حالا چه کار میکنید؟ قرآن را گذاشته هر کدامتان از قرآن چیزی میفهمید. این میشود «ولا تفرقوا» هر شهری عالمی دارد و هر عالمی هم نظریهای درباره قرآن دارد. دور هم جمع میشوند و چیزهایی میفهمند . برسر قران دعوا میکنند وهابیها به ما میگویند کافرید و ما را تکفیر میکنند. به آیه قرآن استناد میکنند. القاعده و بن لادن و طالبان و سلفیها اینها قرآن میخوانند و قرآن را حفظ میکنند و شبها با قرآن میخوابند و بمب به خودشان میبندند و در عراق و پاکستان و هر جا که شیعه است کشتار میکنند. چرا چون میخواهند شیعه را منقرض کنند. به استناد چی؟ به آن که از قرآن میفهمند. یعنی قرآن منهای اهلبیت میشود این. پس بندی بین ما بود که میگرفتند و متفرق نمیشدند. این بند را بالا کشیدند. رسول خدا رفت. این قرآن به تنهایی نمیتواند تفرقه را دفع کند. میگویند عالم قرآن باشد، که دو تا عالم باشه دو فرقه تشکیل میشود. ده تا عالم باشند میشود ده فرقه. صدتا هم باشند میشود صد فرقه. چه جوری یکی میشوند؟ عالم به قرآنی را که خدا تعیین کند میشود حبلالله. غدیر روزی بود که این بند را بالا میبردند جلو جلو این بند را فرستاندند پایین. این عالم به قرآن رو بگیرید و متفرق نشوید. پیامبر، علی (علیه السلام) را در روز هجدهم ذیحجه معرفی کرد. خود ایشان به لقاءالله پیوست در بیستوهشتم صفر. هفتاد روز قبل از اینکه خداحافظی کند رشته جدید را در اختیارشان گذاشت و روز ۲۸ صفر از بینشان رفت. حالا بنا بود این رشته را بگیرند. عدهای گفتند: عده زیادی به دست ایشان کشته شدهاند. مردم به ایشان حساسیت دارند. اگر خیرخواهانه ایشان را بیاورید بین مردم دعوا میشود. کسی را بیاورید که مورچه هم زیر پایش له نشده باشد. با کسی هم دلخوری ندارد هیچ فامیلی با او حرف ندارد. همه هم حرف او را گوش میدهند. آنها هم کسی را انتخاب کردند که یک نفر را نکشته بود. همه هم برای بیعت با او ریختند. و اینجور هم نبود که کسی را مجبور کنند. خوب اینجا چه میشود؟ حبلالله رفت و خانه نشین شد. او که موجب وحدت بود کنار گذاشته شد. حالا خودشان میخواهند به این قرآن عمل کنند. ببینید چه اختلافاتی بین خودشان افتاد. حداقل ۴ فرقه هستند در هر فرقه هم شعبههایی. همه اینها به خاطر این است که این کار را انجام دادند. در حقیقت خدا در این قضیه چه کرد و چه شد؟ به خاطر این که خدا با فرستادن پیغمبر، راه خودش را جاانداخت و به شیطان تک زد و او را عقب زد. ظاهر قضیه این است که بعد از رحلت پیغمبر شیطان پاتک کرد و همه آن چیزهایی را که از دست داده بود را پس گرفت و پیشروی کرد. همه را گرفت الا ۳ تا ۴ نفر را. این ظاهرش تک و پاتک است. اما خدا اینجور نیست که باهاش پاتک کنند. خودش چیزی میخواسته که اینطور میشود. خدا دنبال چه چیزی میگردد؟ دنبال خالص «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً » قاطیدارها را چه کار کند. خیلی خوب شیطان چه کار میکنه؟ بگذاریم شیطان کارش را بکند، چه کار میکند؟ ناخالصیها را میبرد. به ضرر ماست؟ نه! به نفع ماست که ببره! یک گونی برنج داری میخوای پلو کنی برای آش. به تو اعلام کنند که پنجاه تا فضله موش در یک گونی برنج است. چند میدهی که این پنجاه فضله موش را دربیاورند و به تو بدهند. فضلهای چند میخری؟ کمتر از ۵۰۰ نمیدهی؟ ۲۵۰۰ تومن میدهی که این گونی را اخلاصش میکنی. پنجاه تا گفتهاند هست و پنجاه تا را به تو میدهند تو هم ۲۵۰۰ تومن، ۲۵۰۰۰تومن هم بدهی، میارزد. راحت میکنی خودت را. خدا چه کار میکنه؟ خدا میخواهد فضلههای موش را از وسط برنجش بکند. بیرون ببرد. چه کار میکند؟ شیطان را لازمش دارد. شیطان با یاغیگری خودش این کار را میکند اما خدا تعالی او را استخدام میکند و از او کار میکشد. قیامت که میشود خدا به شیطان میگوید اگر اینها را که تو برده بودی با ما قرداد بسته بودی و بر اساس اطاعت ما میبردی، برای دونه به دونه که اینها را برده بودی به تو مزد میدادم اما چون برای لجبازی با ما بردی چوبت میزنم. میشود کسی خدمت کنه چوب هم بخورد؟ تعجب میکنی کسی خدمت بکند و چوب هم بخورد. چوب نیت را بخورد؟ ساواک قبل از انقلاب مبارزین را میبرد و به قصد کشت آنها را شکنجه میداد. الان بعد از پیروزی انقلاب اینهایی که تو میخواستی درجهبندی کنی، رتبه بدهی، نمره بدهی، میگفتی که ایشان یکسال در زندان ممنوعالملاقات بوده. به درجات بالا رسیده است. چه کسی تربیتش کرده بود؟ انسان عادی را ساواک ا زتو گرفته و به رجل سیاسی تبدیل کرده است. اینها که به مقام بالا رسیدند در زندان رسیدند. آنهایی که زندان ندیده بودند بندشان تابیده نبود. نمیشد چیزی به آنها ببندی میپوکید. چرا بنیصدر را که جمهوری اسلامی را بهش بستند و او شد رئیسجمهور، وسط راه بندش پوکید؟ چون زندان نرفته بود شکنجه نشده بود بندش تابیده نشده بود در زندان. آقای رجایی بعد از او چه جوری بود؟ رئیسجمهور شد. به این خوبی آبرومندی دورهاش را گذراند تا شهید شد. بندش تابیده بود. میکشید، او را نماینده مجلس کردند، کشید. وزیر آموزش و پرورش کردند، کشید. نخستوزیرش کردند، کشید. رئیسجمهور کردند هم کشید. چرا؟ در زندان ساخته شده بود. خوب مزد دست آنهایی که رجایی را رجایی کردند یک معلم را رئیسجمهور کردند، ما چه به آنها دادیم؟ میگوییم آنها چوب نیتشان را میخوردند. اعدامشان کردیم. رجایی را برایمان تربیت کردند اما ما اعدامشان کردیم. چون نیتشان این بود که او را ضایع کنند. حالا او استقامت کرد. شد آنکه شد. شیطان هم مثل ساواک. آمریکا هم همینطور. شما خیال میکنید ما رشد کردهایم با چه رشد کردهایم؟ با کتکهای آمریکا به اینجا رسیدهایم. با اذیتهای آمریکا اینجور تربیت شدهایم. تعجب میکنیدکه با کتک آدم، آدم بشود. شمشیر با کارد چقدر فرق میکند. با شمشیر گاهی آهن قطع میکنند. شمشیر این است دیگر. علی(علیهالسلام) گاهی به کلاهخود میزد و طرف را تا پایین دو شقه میکرد. وقتی عمودی میزد طرف دو شقه میشد. وقتی افقی میزد طرف نصفی بالا، نصف پایین. او قوه الهیاش است. این ذوالفقار چه بود که از اینها میگذشته. شمشیر امام زمان هم همین است. او کتک خورده بود، ذوالفقار، اینقدر تو کوره او را آورده بودند و برده بودند تا همه ناخالصیاش رفته بود. شما را هم با این ضربات میزنند تا ناخالصیتان برود. پس، شیطان این جوری نیست که در کار خدا بتواند اخلال ایجاد کند. بلکه خدا میخواهد تصیفه کند. این با نیت خبث خودش میخواهد ضربه بزند، تصفیه میشود. امام درباره شهید مطهری و قاتل او گفت: این قاتل شهید مطهری به اسلام خدمت کرد. نیتش این بودکه ضربه بزند! گفت: شهید مطهری از این پس کتابهایش را مردم خواهند خواند. همینطور هم شد. در زمان حیاتش کتابهایش کساد بود اما بعداز شهادتش کتابهایش رواج پیدا کرد. هرچی ساخته شدند با کتابهای مطهری ساخته شدند. «حبل الله» را خانهنشین کرده بودند. اسلام منهای «حبلالله» را، ولایت الله را کنار زده بودند. اسلام منهای ولایت را گرفته بودند. من یک توضیحی بدهم. اسلام ولایت، اسلام منهای ولایت. یکبار هم یک شب همهشما بودید یا نبودید یک جملهای از علم جبر گفتم. گفتم در دانش جبر عدد با علامتش است. در جبر به علاوه۳ تا منهای ۳ داریم. سه نداریم. بدون علامت نداریم. دین مثل یک عدد جبری است. یک رقمی دارد. یک علامتی دارد. نماز، روزه، حج، امربه معروف و نهی از منکر، زکات، جهاد همه اینها رقم هستند تا ولایتش چطور باشد. این رقم هزاره این نماز هزاره این آدم حج جهاد مجموعش هزاره، حالا یا به علاوه دههزار یا منهای دههزار، اگر متصل به ولایت باشه به علاوه دههزار، اگر نیست منهای دههزار. همین نماز منفی میشود. همین نماز میشود مثبت. اینها که ولایت را از دست دادهاند شدهاند منها. من همه را گفتم نماز، روزه، همه چیز. اگر این جان بر کف متصل به ولایت الهی است علامتش به علاوه است اگر متصل به ولایت طاغوت، علامتش منهاست. این انتحاری عملکنندگان، همه جان برکفند اما چون متصل به ولایت طاغوتند همهشان میشوند منفی، همه ضرر. حالا حضرت رو «حبلالله» را برداشتهاند، حبل جدید گذاشتهاند. اینها این حبل را نگرفتند مگر سه چهار تا یا پنج تا یا هفت تا. بقیه اسلام منفی شدند. حالا چه کار کند؟ عاشورا میخواهد این اشتباهی که اینها مرتکب شدن را اصلاح کند. می گوید که اینها ۵۰ سال نماز خواندند این ۵۰ سال نماز من به عالَم نشان بدهم که از اینها چه ساخت؟ ۵۰ سال نماز از اینها ولایت الهی ما چه ساخت؟ اینجا چون لب مطلب من است به نفع تو یکبار دیگر تکرارش میکنم. حضرت گفت: سال ۶۰ هجری است رحلت سال ۱۰ هجری بود از بعد از هجرت تا حالا ۵۰ سال میگذرد. اینها ۵۰ سال نماز منهای ولایت خواندند. به عالَم نشان بدهیم بعد از ۵۰ سال نماز اینها چی چی شدند. اینها هم که نماز با ولایت خواندند اینها هم بیایند که اهل عالَم ببینند اینها چی چی شدند؟ چرا زن و بچهاش را آورده است؟ چون اینها نماز با ولایت خواندند. باید به عالَم اینها را هم نشان بدهد. شما میگویید که اینها را نمیشود که اسلحه به دستشان بدهی. که مردم ببیننداینها چه کارهاند. نه اسلحه نداد دستشون، گذاشت اسیرشون کنند. با اسارت معلوم شد اینها چقدر وزین هستند. نگهشون میداشتند اینها جزع نزدند. سرما داشتند، تقاضا نکردند. وقتی اهلبیت را به شام آوردند این افسر مربوطه خیلی ناراحت بود. یزید گفت: چرا گرفتهای؟ گفت: از کربلا تا اینجا ما اینها را آوردیم هرچه سعی کردیم که یک تقاضا از ما بکنند داغ یک تقاضا را بر دل ما گذاشتند. یک درخواست از ما نکردند. گفت: دق دلی دارم از آنها. اسلام با ولایت این جور آدم را تربیت میکند. باید ۱۵۰ تا ۱۸۴ تا زن و بچه را بیارد تا بگوید اسلام این بچه را این گونه تربیت کرده است. قاسم را میآورد میگوید نگاه کن اسلامِ ولایت بچه ۹ ساله را میکند قهرمان جنگ. در میدان میآید و با مردان میجنگد. قاسم را وقتی میخواست حضرت بیاورد بچهای بود مثل قرص ماه. خیلی قاسم زیبا بود. بچه ۱۳ ساله اما رشید. امام حسین هم یتیم برادرش را خیلی دوست داشت. بزرگ شده خودش است. امانت برادرش هم هست. محبت امام حسین به امام حسن، داداش بزرگش است قاسم هم هست با این سن و این رشادت. وقتی رجز میخواند: “ان انکرونی فانا ابن الحسن” اگر نمیشناسید من پسر حسن هستم. ” سبط النبی المصطفی الممتحن”پسر و دختر پیغمبر ” هذا حسین کالاسیر…” حسین مثل اسیری است که به گروگان گرفتهاند. خوب این اسلام در ۹ سالگی ۱۱ سالگی ۱۳ سالگی از انسان چی میسازد. امام شهید فهمیده را میگفت: اسلام ولایت، این گونه افراد را تربیت میکند. در کربلا کارش را کرد. گفت: نماز منهای ولایت. ۵۰ سال خولی خوانده، این ۵۰ سال حرمله خوانده، حالا هنرش را با تیر زدن به گلوی بچه ۶ ماهه نشان میده. میگوید چقدر اینها بچه هستند چقدر سبک هستند. ابن سعد که سرلشکر فرمانده است. عصر تاسوعا تیری به چله کمان میگذارد و به حرم اهلبیت رها میکند. میگوید ایها الناس در حضور امیر عبیدالله شهادت بدهید که من بودم اولین تیر را زدم. تو کی هستی؟ عبیدالله کی هست؟ تو چقدر بچه هستی؟ چقدر سبکی؟ ۵۰ سال نماز با جماعت اول وقت خواندی حالا میخواهی که عبیدالله بگوید بارک الله. آفرین. همین؟ خدا تو را آفرید برای این؟ برای یه بارک الله. اینقدر خودتو لو میدی؟ حسین میگوید: این رئیسش بعد از ۵۰ سال چه شده؟ میخواهد بگوید: انسان، عبادتت رقمه، ولایتت علامته. من با این آیه بحث را پایان میدهم. «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ (نعمت ولایت را کفران کردن) أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» بگوید اینها ظلماتاند. اینها نوراند. نگاه کنید نور اهلبیت را با اعمالشون با اخلاقشون در کتابها بنویسند. ظلمت آنها را با رفتارشون با اخلاقشون و همه چیزشون بنویسند. شما میآیی در روضه شرکت میکنی تا بگی خدایا به من علامت مثبت بده خدایا نمازم را جلویش مثبت بگذار. ولایت خودت را بر نماز من، عبادت من، روزه من، جهاد من، حج من حاکم کن. کار را خالصانه لوجه الله کرده باشم. آلت دست دشمنانت نباشم. حضرت امام حسین در روز عاشورا تفسیر این آیه را کرد: « اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ » که آنهایی که میدانستند چکار میکنند « المَغضُوبِ عَلَیهِمْ » آنهایی هم که گول خورده بودند خیال میکردند برای آخرت است، اشتباه میکردند (ضالین) همه ظلمت. پس حالا انسان با یک عزاداری علامت به علاوهاش را به دست میآورد. محبت به امام حسین علامت به علاوه است. محبت به اهلبیت به علاوه است. وقتی انسان محبت دارد اشکش جاری میشود. وقتی میخواهد محبت پیدا کند اشکش میریزد. محبت پیدا میکند. بعضی اشکها از محبت سرچشمه میگیرند. بگو ما اشک را میریزیم. اگر محبت داریم بیشتر اشک میریزیم. اگر هم نباشد پیدا میشود. قدر اشکت را بدون! این دانههاش دانه الماسه. یا اباعبدالله. من امشب چی بگم. من امشب یه ذرهای از حالات زینب بگم. زینب دیگه امروز لشکر آمده به جای کمک آمدن جلوش را گرفتهاند. حالا از شهادت هم خبر شده. قبلاً مادرش هم بهش گفته بود. امشب دیگه فاتحه حسین خونده است.. خودشو میخواد برای بعد آماده کنه. هی نگاه آینده میکنه چطور میشه؟ قاصد هی داره خوب میگه درباره زینب. «بابی التی ورثت مصائب امها و قدت تقابلها به صبر ابیها» بابام به قربان خانمی که مصیبتهای مادرش را به ارث برده است. فاطمه «ام المصائب» چه مصیبتهایی سیلی خوردی این سیلی خوردن. لگد خوردهای این لگد خوردن. اینم سربرادرش را روی نیزه دیده «بابی التی ورثت مصائب امها و قدت تقابلها به صبر ابیها» مصیبتهای مادرش را به ارث برده است و به صبر پدرش این همه مصیبت را تحمل کرده است. صبر علی چگونه بود؟ صبر علی! صبر علی! خداوندا خداوندا، این رشته ارتباط با اهلبیت را برای ما حفظ کن. امام زمان که حبل الله است و باید با اعتصام به او وحدت عالم را ایجاد کنیم خدایا دست ما را از دامن امام زمان کوتاه مگردان. خدایا این رهبری که واسطه این ارتباط است مورد تأیید است بر تأییداتش بیفزای.
والسلام علیکم و رحمه الله