جلسه چهاردهم
موضوع: درس اخلاق
زمان: -
مکان: مسجد امیرالمومنین
مناسبت: -
مخاطب: عموم مردم
اهم موضوعات مطروحه: -
السلام علیکم جمیعاً و رحمه الله اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و اهلبیته الطیبین الطاهرین
دیروز راهپیمایی ۲۲ بهمن بود و سالی یکبار این اتفاق میافتد. چون این جلسه بعد از ۲۲ بهمن است اشارهای به جریان پیروزی انقلاب اسلامی داشته باشیم. خود این پیروزی میتواند راهنمای ما باشد در جنگ داخلی که در وجود خودمان داریم. شما میپرسید در وجود خودمان جنگ داخلی است. بله جنگ بین عقل و جهل در درون ما است. حالا شما میخواهید بگویید بین فطرت و طبیعت یا مجاز و حقیقت یا خود و خدا. اینها فرقی ندارد. ما در جنگ هستیم. این نماز هم نوعی جنگ است. از این جهت به محل نماز جماعت، محراب گفته میشود. وسیله خرب جایی که انسان باید کاملاً بر خودش پیروز شود تا بتواند با خدای خودش ارتباط برقرار کند. این همان بحثی است که گفتم شرک چرا اینقدر پیش خدا منفور است. چرا درباره شرک میگوید: «إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ» خدانمیآمرزد که به او شرک بیاورند و برایش شریک قائل شوند. «وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشَاء» یعنی انسانهای تائب معنی «مَن یَشَاء» است. نه این که با نگاه انتخاب میکند. روی صفات انسان مشیت خدا تعلق میگیرد. این آیه را ببینید «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» خدا سرنوشت هیچ امتی را تغییر نمیدهد مگر آنکه خودشان در آن چه مقدور است تغییرات ایجاد کنند. انسان مشرک میشود، محروم میشود از غفران الهی. میگوید تا مشرک است با مغفرت یکسان نیست. مغفرت یعنی بهرهمندی از رحمت و آمرزش خدا. انسان در اقیانوس رحمت قرار گرفته است اما در این اقیانوس انسان در یک طرفی سکنی کرده است که آب در آن راه ندارد. یعنی رحمت در او راه ندارد. چه کار میشود کرد؟ رحمت خدا فراگیر است مشکلی برای رحمت خدا نیست. خدا میدهد، انسان نمیتواند بگیرد. حالا برای اینکه مجسم شود دادن و لطفش سر جایش است و انسان نمیتواند بگیرد مثالی میزنم. درختی است در گلدان، ۳۰ تا ۴۰ سال سبز است اما میوه نمیدهد. حالا دلت میخواهد این میوه بدهد چه کار میکنید؟ آب میدهی اما مگر گلدان چقدر ظرفیت آب دارد؟ خاک میدهی اما مگر چقدر ظرفیت خاک دارد؟ کود میدهی، اما گلدان مگر چقدر ظرفیت کود دارد؟ گلدان است. نمیتواند بگیرد. نه اینکه نمیتوانند بدهند. هرچی بدهند حرام میشود. در شیشهای میخواهی عطر بریزی، دهانش بسته است. این شیشه از کارخانه منفذ آن را باز نکردهاند یا گرفته است. شرک این است. راه گرفتن انسان را میبندد. گلدان خودش موجب محرومیت خودش است. این درخت اگر در گلدان نباشد در زمین باشد. زمین کرم دارد با کرم مبارزه میکند. آفت است با آن مبارزه میکند. « وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشَاء » این درخت اگر در گلدان نباشد در زمین باشد با هر مشکلی میشود مبارزه کرد نجاتش داد. « وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشَاء » این در گلدان نباشد، در زمین باشد میشود با هر آفتی مبارزه کرد. اما « لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ » چرا اینجور است؟ چرا که درخت جایش در زمین است. انسان هم جایش این است که برای خدا باشد. “یا ابن آدم خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی” آدمیزاد همه چیز را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم خلق کردم. انسان تو برای خدا خلق شدهای. وقتی به خدا برسی وصل شوی مرتبط شوی آن وقت نمو و میوه دادن تو آغاز شده است میخواهی آدم شوی تا به او وصل نشوی. ممکن نیست. درختی است که باید در او وصل باشد. انسان در خدا. میبینید جمله مناجات شعبانیه را” الهی هب لی کمال الانقطاع الیک” خدایا به من عطا کن انقطاع کامل به سوی خودت. یعنی از همه چیز ببرم و کاملا به تو وصل شوم. بریده از همه چیز تا وصل شوی به او. “کمال انقطاع الیک“ مگر شما وقتی میخواهید این پلاستیکی که نهال در آن است هنگام چهارده اسفند در زمین بکارید این پلاستیک را از دور گل درخت درمیآورید. بعد از پلاستیک این درخت در زمین جوش میخورد. زمین منزل او میشود و آنجا رشد میکند. کمال انقطاع از این پلاستیک مشکی که در آن بوده است، عیبی ندارد. یک دورهای دوره گلدانی انسانی و دوره خزانهای انسان است که به چیزهایی تعلق پیدا میکند، ضرری ندارد، نهال را هم یکدفعه در زمین نمینشانند. نهال را هم در گلدان یا خزانه میگذارند ریشه که زد از آنجا برمیدارند میگذارند در محل اصلی. بلوغ چه روزی است؟ مرد پانزده سالش شد و زن به بلوغ رسیده آن روزی است که او را از گلدان منتقل میکنند در زمین. درخت را ۱۴ اسفند جابجا میکنید که هنوز بیدار نشده است، خواب است تا هوا به ریشهاش نخورد، ریشهاش خشک نشود. انسان هم وقتی بالغ میشود از گلدان مستقل شده، آن را در زمین مینشانند. از آن وقت نماز، حجاب بر او واجب میشود، این واجبات چیست؟ حفظ ارتباط انسان با خدا است. چیزهایی که در رابطه انسان با خدا برای حفظ این ارتباط لازم است میگویند واجبات. چیزهایی که ارتباط انسان را با خدا خراب میکند میگویند محرمات. پس این انسان از اول تکلیف او را در زمین نشاندهاند. قبل از آن در گلدان بوده است. جشن تکلیف برای بچه این است که بگویند، خدا گفت: این کارها برایت واجب است شما یک آدم حسابی شدهای. این انسان وقتی آمد از گلدان بیرون، ریشه فوقالعاده پیدا میکند حالا میتواند شاخهها فوقالعاده رشد کند عیبی ندارد و چون ریشه در زمین است درخت را نگاه میدارد. این جمهوری اسلامی ۳۵ سالش شد. همه متعجباند. چرا درخت انقلاب مصر یکدفعه افتاد اما درخت انقلاب ما ریشهکن نشد. فرقش چه بود؟ جای فکر دارد. علتش این بود. درخت تو در گلدان نبود در زمین بود ریشه فراوان زد. درخت وقتی ریشهاش فراوان میشود. باد تند بیاید هیچ اشکال ندارد. طوفان نمیتواند ریشهاش را بکند. از انقلاب ۳۵ سال گذشته است. اتفاقی برایش نیفتاده است. برای این است که ریشهاش عمیق بود. این ریشه در کجا عمیق میشود؟ در ارتباط با خدا. نگاه کنید. امام که سر این انقلاب بود به اذن الله و این رهبر که ادامه دهنده راه او است، خودشان چه جوریاند که این انقلاب ماندگار شد. اینها درختاند. اما درختی که در خدا ریشه میزند و فتنهها دیگر نمیتواند تکانش دهد چون ریشهاش محکم است. درخت ریشهاش در زمین است. انسان ریشهاش در خدا است. امام را میبینید ۱۵ سال از خانه و زندگی و اهل و عیال و …. دورش کردند. مدتی در نجف بوده جلو کارش گرفتهاند. مدتی در پاریس بوده حالا میخواهد برگردد. خبرنگارش از او سؤال میکند. شما بعد از این ۱۵ سال چه احساسی دارید؟ حالا باید بگوید من از خوشحالی در پوستم نمیگنجم. امام گفت: هیچی. لبهایش را غنچه کرد گفت هیچی. اینها نمیتوانند بدانند معنایش چی است چرا؟ چون از غیره منقطع شده است. ” الهی هب لی کمال الانقطاع الیک” وقتی انسان تمام مردم را هم به خاطر خدا میخواهد. خدمت به مردم هم به خاطر اینکه پیش خدا عزیز شود. چرا؟ میگوید: مردم پیش خدا عزیزند. به عزیزان خدا خدمت کنم. خدا چنگیزخان نیست، جانی نیست که از سوزاندن انسان لذت ببرد، خدا رحیم است، خدا رئوف است، اما خدا قانونشکنی هم نمیکند، خدا عادل است. این عدالت برای ما مشکل ایجاد میکند. چون خدا عادل است کار سخت است خدا دوست دارد کسانی بیایند کمک کنند به انسانها تا جهنمی نشوند. خیلی دوست دارد که موفق شوند انسانها و خیلی دوست دارد که حرف انبیا را بشنوند. شما این روایت را ببیند“لو یعلم المدبرون عنی کیف انتظاری لهم ورفقی بهم و شوقی الی ترک معاصیهم لماتوا شوقاً” مدبرون یعنی کسانی که به خدا پشت کردهاند و درمیروند. اینهایی که از من فرار میکنند اگر میدانستند من چقدر به آنها، اشتیاق دارم از شوق میمردند. یکی از انبیاء گفت: چقدر انتظار بکشم تا یکی از اینها برگردد، در سوره یس «یَا حَسْرَهً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُون » ای حسرت بر این بندهها، ای افسوس بر این بندهها، هیچ پیغمبری فرستاده نشده مگر که اینها ایستادند مسخرهاش کردند. این پیغمبر دوای درد شما بود، راه نجات شما بود واسطه رحمت خدا برای شما بود. میخواست شما را ترقی بدهد. شما را میخواست بالا بکشد و به خیری ابدی و همیشگی برساند و خدمتی به شما بکند. این پیغمبر میخواست شما را از آتش نجات بدهد. از قعر جهنم به بالاترین مقامات بهشت برساند. کمک میکردید تا بتواند کارش را بکند. خدا این را میخواهد. امام برایش خدمت به انسانها مهم بود. این خبرنگار از او پرسید چه احساسی دارد؟ گفت: نه من تسلیمم. مأمورم کردند بیرون باشم رفتم. خدا مأموریتم داد که برگردم. ایران کار کنم. مطیعم. هر چه دستور داد، ما آماده خدمت هستیم. هیچی! تا بدانید چرا اینجور میگوید هیچی. به خاطر این است، اینقدر حالتش با خدا سنگین است که این تفاوتها تاثیری ندارد. مثالی میزنم. ترازو دو کفه ترازو. ترازو گرمکش که طلا با آن وزن میکنید. یک دانه برنج کلاً تعادل آن را بهم میزند یا اگر فوت کنی. اما اگر این ترازو که با آن بار ده تنی را وزن میکنید و در آن ده تن بار است، ده کیلو بگذاری یا برداری برایش فرقی ندارد. این قدر سنگین است. وزنه ارتباط با خدا در کفه من که در مردم باشم یا بیرون مردم، کم و زیادی احساس نمیکنم. چرا؟ زیرا که مخلوق را در ارتباط با خالق اگر کم یا زیادش کنی بریش فرقی ندارد. چرا؟ چون خالق بینهایت است. بینهایت به علاوه هر عددی، بینهایت است. هر عددی بینهایت را از آن کم کنی صفر است. هر چه هم عدد بزرگ باشد. چون خدا بینهایت است اضافه در او اثری ندارد. علی(ع) هم همین جور صحبت میکند: “لا یَزیدُنى کَثْرَهُ النّاسِ حَوْلى عِزَّهً، وَ لا تَفَرُّقُهُمْ عَنّى وَحْشَهً“حرفهایش بافتنی است. جملات را در هم برشته، جفت شده که انسان لذت میبرد از خواندنش. زیاد دور من مردم جمع شوند احساس حشمت و بزرگی نمیکنم و مردم از اطرافم بروند هیچ وحشتی نمیکنم. چرا؟ چون در کفه او خدا است. مردم را اضافه کنی یا کم کنید بر این بینهایت تأثیری ندارد. پس امام اینطور. امام جماعت هم این امام جماعت است. منتها با امام جماعت یک تفاوت دارد. امام جماعت در وقت نماز مردم به او اقتدا میکنند. امام در تمام شبانهروز به او اقتدا میکنند. یعنی در بازار هم اقتدا میکنید به امام. درمیدان سیاست و کتاب نوشتن هم به او اقتدا میکنید. چرا که فعالیت اجتماعی هم یک عبادت است. کشاورزی یک عبادت است. تجارت، صنعت و پول به دست آوردن عبادت است. میگویید پول به دست آوردن هم عبادت است؟ بله. کسی میگوید نیاز دارم یک پولی به من بدهید. میگویید شرمندهام. این خوب است؟ پیدا کنید که بتوانید بدهید وقتی برای خدمت است عبادت است. مثل نماز جماعت است. امام رهبر جامعه، امام جماعت این عبادتهاست. در نماز همه با هم رکوع و همه با هم سجده میروند. چرا؟ چون نماز این است. اما رهبری اجتماعی یک عبادت رنگارنگ است. یک عبادت نشسته یا ایستاده. همه به امام جماعت اقتدا میکنند. همانطوریکه یک نماز جماعت دو تا امام ندارد یک جامعه هم دو تا امام ندارد. وقتی مراجع تقلید یک فاضلی را جهت اقتدا به مردم معرفی میکنند، خودشان هم در جماعت میایستند و اقتدا میکنند. چه عیب دارد؟ مرجع تقلید هم اقتدا میکند و حضور پیدا میکند، اشکالی ندارد. امام وقتی اینجور منقطع الی الله شد، اینها هم به او اقتدا میکنند. اینها هم منقطع و ریشهدار میشوند. وقتی ریشهدار شدند در مقابل طوفانها ایستادگی میکنند. علت اینکه ۳۵ سال گذشت این همه طوفان به این درخت انقلاب خورد و تکان نخورد. ریشههای ستبر و محکم این انقلاب است. این ریشه در کجاست. شما میگویید که من هم میخواهم ریشه داشته باشم و در حوادث تکان نخورم. قرآن به تو آموخته است. این آیه را ببینید «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا إِلَّا الْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ » انسان کم ظرفیت است یک حوض کوچک است منهای خدا. خلقت انسان کوچک است، کم جنبه است مقل حوضی کمی است دو تا دلو آب از آن بردارید خالی میشود. دو تا دلو آب به آن اضافه کنید سر میرود. میگوید: « إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ » ناملایماتی به او برسد خودش را میبازد. ناملایمات مثل برداشتن و کم کردن از او است. « وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا » مس خیر و پیروزی مثل اضافه شدن آب است. وقتی ظرفیت ندارد دو تا دلو اضافه کنید سر میرود. طغیان میکند. بعد میگوید: « إِلَّا الْمُصَلِّینَ » نمازگزارها اینطور نیستند. « الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ » کسانی که نماز یک ارتباط دائمی برای آنها ایجاد کرده است، یعنی در خارج از نماز هم به یاد خدا هستند میگوید اینها کم جنبه نیستند. اینها دیگر حوض نیستند. اینها چاهاند.. آن هم چاه کنار اقیانوس، اگر از آن بردارید از آن کم نمیشود چون اگر بردارید جای آن پر میشود و به اقیانوس وصل است. وقتی برمیدارید میبینید که تمام نمیشود. در حالی که چاه سه متر بیشتر آب ندارد. این چاه را مقایسه کنید با یک جایی که آب جمع شده است یک میلیارد مترمکعب به قدر یک دریاچه آب دارد. یک میلیارد متر مکعب از آن چاه کشیدهاند از اقیانوس میآید جایش را پر میکند. اما اگر از آن جایگاه یک میلیاردی آب بردارید سرانجام خشک میشود. آمریکا با ما اینطور است. شاه با امام اینطور است. شاه یک دریا بود از کمکهای اهل عالم. امام هم خودش بود و چند نفر اطرافیانش. وقتی که از هر دو کشیدند شاه کم آورد و یک میلیارد او خشک شد. امام سرجایش ایستاد. تعجب نکنید که مثلاً هفتصد نفر از یک غذایی خوردند . سیر شدند در جنک احد. وقتی به خدا وصل شد برکت پیدا میکندبه صورت مدوام میآید جایش. مثل چاهی که به اقیانوس متصل است. الان هم نگاه میکنید به دارایی جمهوری اسلامی پیش دارایی آمریکا کم است.اما کم چاهی است و آنها زیادشان آب گودالی است. جوجه را آخر پاییز میشمارند، یک روز میآید که میبینید این انقلاب که تا اینجا حفظش کردهاند تا در بین مردم راستگویی است، تا در بین مردم امانتداری است، تا شاکر بودن هست، پابرجاست، که امام همیشه میگفت مردم خوب هستند. یک وقتی من خدمت امام رسیدم گفتم: به من زیاد توصیه میکنند در خطبههای نماز جمعه به مردم توصیه کنم که به جبهه بروند. من میبینم که مردم از خود من آمادگی رفتن بیشتر دارند. امام لبخندی زد و گفت: اینها وسوسه است. من به امام گفتم: در قیامت میگویم من گفتم مردم از من بهتراند نمیتوانم بگویم. ایشان گفتند: وسوسه است. دیدم تا این حرف را زدم امام لبخندش را جمع کرد و محکم نشست به من جواب داد: میدانم میدانم مردم ما خوب هستند ارشاد کنید ارشاد کنید. مردم روز به روز بهتر شدند. هیچ فکر نکنید مردم به عقب رفتهاند. کسانی که قدرتمندند عقب رفتهاند. آنهایی که وضعشان خوب است عقب رفتهاند. وگرنه این مردم بهتر هم شدهاند. اگر مردم اینجور راهپیمایی میایند برای زمانی است که تورم نباشد، مشکلاتی نباشد. اگر تعداد راهپیمایان امسال با سال قبل مساوی باشد مردم امسال وفادارتر و بهتر شدهاند. چون مشکلاتشان بیشتر است. اگر ده سال قبل جمعیت از امروز بیشتر بود به دلیل اینکه مشکلات و اشکالات الان بیشتر است. آمدن مردم معنای بالاتری دارد. اما به عکس هم میبینید در عین حال که مشکلات بیشتر شده حضور مردم هم بالاتر رفته است. به همین جهت امام در وصیتنامهاش گفت: شهادت میدهم که مردم ما از مردم مدینه در زمان پیغمبر(ص) و مردم عراق در زمان حضرت علی(ع) بهترند. مردم خوب هستند باید حواسمان جمع باشد. چرا مردم ماندهاند به خاطر ریشه داشتن. همیشه نگاه کنید. مال که پیدا میشود یک شاخه از درون روییده است. یاد خدا ریشهات است. اگر حالا که مالت بیشتر شده است یاد خدا هم بیشتر بشود هیچ مال خطرناک نیست. میتوانیم بیشتر خدمت بکنیم. سوادت بیشتر شده، ضرری ندارد. قدرتت و عزتت بیشتر شده باشد هیچ ضرری ندارد به شرط اینکه یاد خدا در انسان بیشتر شده باشد. انشاءالله در آینده هم درباره اینکه این ذلت باطن چه هست باز هم صحبت میکنم. خداوندا این انقلاب را خودت حفاظت کردی پاک دلی مردم را دیدی عنایت کردی ما را نسبت به نعمتهای خودت شاکرتر کن.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته