جلسه بیستم
موضوع: درس اخلاق
زمان: -
مکان: مسجد امیرالمومنین
مناسبت: -
مخاطب: عموم مردم
اهم موضوعات مطروحه: -
“یا من ارجوه لکل خیر و آمن سخطه عند کل شر“؛ خیر و شر این دو آیه را ملاحظه بفرمائید «مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَهٍ فَمِن نَّفْسِکَ» امشب راجع به این صحبت میکنم که خوبیهای انسان مربوط به خداست. بدیهای انسان مربوط به خودش است برای اینکه مطلب فهمیده شود مثالی برایتان میزنم. به جای خودمان زمین را در نظر بگیریم و به جای خدا خورشید را. خورشید هم مخلوقه، اما خدا مثال از مخلوق برای خودش میزند. روز روشن است، شب تاریک. خوبیها و خیرات به یک مثال روشن، روز است و شرو فساد مثل تاریکی شب. حالا این زمین تاریکیاش به کجا مربوط میشود ما هم مثل زمین، حسنات ما مثل خورشید است و سیئات ما مثل تاریکی شب. حالا روشنی روز از کجاست. حتماً میگویید از زمین نیست از خورشید است. همانطوری که حسنات از خداست، روشنی زمین هم از خورشید است از خودش نیست. تاریکی زمین در شب از کجاست؟ ربطی به خورشید ندارد. زمین میچرخد، پشتش میرود به خورشید و رویش در سایه خودش قرار میگیرد. ظلمت شب مال خود زمین است. اما نور روز مال خورشید است. حالا مثل کره زمین، حسنات ما مثل نور روز از ما نیست از خداست. سیئات ما مثل تاریکی شب که از زمین است، از خود ما است. بهشت را هم خدا آفریده برای انسان اما همانطوری که سیئات از خود انسان است جهنم هم از خود انسان است. میگوید «وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ» آتشگیران جهنم خود آنها هستند.آتش انسان، جهنم را آتش میزند. این آقای ترک زبان شعر ترکی در این رابطه گفته است زیباست: زاهد به من دروغ نگو در جهنم آتش نیست، آنها که میسوزند آتش از دنیا به آخرت میبرند. از اینجا آتش رفته است، پس جهنم نتیجه کار انسان است. انسان خودش خودش را اذیت کرد. قرآن چه زیبا گفته است «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَهَ اللّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِجَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ» میگوید فکر نمیکنید، نگاه نمیکنید آنهایی که نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند و قوم خودشان را در جهنم جای دادند. جهنمی که در آن میافتند جایگاهی است. میگوید ما نعمت دادیم آنها به بلا تبدیل کردند. چون ایام متعلق به ولادت امیرالمؤمنین(ع) و ماه رجب و ولادت امامان دیگر است نکتهای را بگویم که چگونه نعمت را به کفر تبدیل کردند. اسلام با امامت همراه بود. آمدند امامت را از آن حذف کردند. امامت حبلالله بود. خداوند فرموده بود «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ» همه مطیع حبل الهی باشید. دستتان به حبلالله بگیرید و متفرق نشوید. حبلالله را حذف کردند اسلام شد بدون امامت و فرقه فرقه شدند. مگر خداوند نگفته بود « وَلاَ تَفَرَّقُواْ » حالا چهار فرقه، تفرق نیست. شما میگویید مذاهب اربعه اهل سنت؟ میگویید چهار مذهب. چهارتا چهار تا فرقه نیست؟ اسلام با امامتش نعمت بود امامت را از آن حذف کردند تبدیل شد به بلا. میشود چیزی را از نعمت کم کنند و تبدیل شود به بلا. مثال برایتان میزنم. اکسیژن و هیدروژن با هم میشوند آب. اکسیژن تنها یا هیدروژن تنها کشنده هستند. با هم باشند حیات است. به تنهایی کشنده هستند. حالا در مصداق کوچکش شما سرکه را به تنهایی نمیتوانید سر بکشید، شکر هم همینطور، اما سکنجبین شد چقدر خوشمزه است. اسلام و امامتش مثل سکنجبین بود ترکیبی از دوتایش بود. حبلالله را داشته باشید تا همه با هم دوست باشید. همه با هم یگانه باشید. چطور همه با حبلالله دوست میشوند. براده آهن. با اره آهن، آهن را میبرند یا با سوهان، گرد آهن را میگویند براده آهن. براده آهن را میریزند روی کاغذ شکلی ندارد. اما اگر آهنربا را به آن نزدیک کنند به شکل دایرهای موازی درست میشوند. کپهکپه که به هم متحد میشوند و همهشان یک طیفی را به وجود میآورند. امامت هم مثل آهنربا است. همه خودشان را به امامت تطبیق میدهند همه یک مجموعهای هم شکل و هماهنگ به وجود میآید. اما وقتی امام نباشد هر کسی راه خودش را میرود به مجموعهای متفرق تبدیل میشوند. مثالی برایتان میزنم. من در تهران نمازم شکسته است نماز عشاء ، اگر من امام جماعت شما بشوم که اهل تهران هستید، دو رکعت اول را که تلویزیون فیلمبرداری میکند از نماز شما، چه منظرهای را میبیند؟ این امام جماعت رفت رکوع همه رفتند رکوع. امام جماعت از رکوع سربلند کرد همه با هم سربلند کردند. امام جماعت رفت سجده همه رفتند سجده. این رکعت اول و رکعت دوم. حالا که تشهد را خواند سلام را داد مردم ایستادند. رکعت سوم و چهارم را فیلمبرداری کنند آنوقت میبینید یکی رکوع، یکی سجود، یکی قیام،یکی قعود. در تسبیحات و رکوع اول ممکن است فاصلهشان به هم کم باشد اما همین که رسیدید به سجده فاصلهها بیشتر میشود، وقتی رفتند رکوع رکعت دوم فاصلهها خیلی بیشتر میشود. همین که نماز طول میکشد هر کسی با عادت خودش نماز میخواند. یکی عادت داره سه بار “سبحان ربی العظیم و بحمده” یکی عادت دارد سه بار بگوید “سبحان الله” هر چه به آخر نماز میرسد زاویهها بیشتر میشود، اختلافها بیشتر میشود. علی(ع) مثل امام جماعت برای امت است. گفتند با او رکوع بروید، با او سجده بروید، با او قیام کنید، با او قعود کنید، امام بعدی، امام بعدی، امام بعدی. آنهایی که از امام فاصله گرفتند و نمازهایشان را فرادا خواندند هر چه دوره امامت طولانیتر شود، دوره متروک نگاه داشتن امامت، زاویههایشان بیشتر میشود. حالا دقت کنید در آخر رکعت چهارم نگفتم خیلی فاصلهها، تفاوتها زیاد شده است. امام هم وقتی هزار سال غیبت کرده هزار و صد سال غیبت کرد یا الان هزار و چهار صد و سی و پنج سال از هجرت گذشته، ده سالش دوره پیغمبر بوده، هزار و چهارصدو بیست و پنج سال از شروع امامت گذشته است. آن عدهای که با امامت بودند شماها شدید، آن عدهای که از امامت فاصله گرفتند شدند دیگران. فاصله خودمان با آنها یک طرف، فاصله آنها با خودشان چقدر شده است؟ الان میبینید مسلمان معتقد به خدا، معتقد به روز قیامت، معتقد به سؤال قبر، معتقد به بهشت و جهنم، بمب به خودش میبندد که یک عده مسلمان دیگر بکشد و خودش هم کشته شود. چرا این دو تا مسلمان تبدیل به قاتل همدیگر میشوند؟ مالِ اختلاف. چرا اختلاف است؟ به خاطر عصر امامت « وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ » به ریسمان الهی دستتان را بگیرید و از هم جدا نشوید. گوش نکردند و حالا از هم جدا شدند. حتی این تکفیریها هم خودشان را میکشند. گروه داعش دولت اسلامی عراق با گروه القاعده بن لادن تا حالا ۴۰۰۰ نفر بین این دو گروه کشته شدهاند. هر دو تا هم تکفیری هستند. چرا؟ چون امام جماعت ندارند. نعمت امامت وقتی در عالم آشکارا باشد آنوقت ببنید این انسانهای با انصاف میآیند زیر سایه امامت؛ حالا این تازه مسلمان امام زمان را دوست دارد. اینها را آنقدر برایشان تبلیغ کردند که نسبت به شیعه بدبین شدهاند. وقتی اینها چهره امام(ع) را میبینند منقلب میشوند. مسیحیان تا چشمشان به امام زمان میافتد گریه میکنند. چرا؟ چون انسانهای بیغرضشان را میگویند انسانهای مخلصشان را میگویند ببینید آن موقع اگر یک صبح تا شام دوره امام زمان(عج) را ببیند میگوید اسلام این بود ما نمیدانستیم. اسلام اینقدر خوشمزه بود، اسلام اینقدر خوش طمع بود، اینقدر خوش بو بود، اینقدر زیبا و دوستداشتنی بود، اینقدر درونش لطف و محبت بود. انسان میگوید پنجاه سال عمرمان، صد سال عمرمان در غیبت گذشت، یک روز ظهور گذشت، حالا میبینم زندگی چه معنایی داشت، در حیات دنیا چقدر کارهای خوب میشد انجام داد. اگر انسانها با هم دوست میشدند چقدر زیبا میشد. بعد میبینند عالم به بهشت تبدیل شده، همه با هم دوست شدهاند، همه با هم رفیق، همه عاشق همدیگر، غنی عاشق فقیر، به فقیر التماس میکند پول من را قبول کن، فقیر هم میگوید من به اندازه نیازم دارم نمیخواهم. مالش را در دستش میگیرد و این طرف و آن طرف میگرداند تا اهلش را پیدا کند. همه میگویند نیاز نداریم ما به اندازه قوت امشبمان داریم. خدا هم میگوید: « أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَهَ اللّهِ کُفْرًا » نگاه نمیکنید به اینهایی که نعمت خدا را زشت کردند، چقدر بد نامش کردند. شما نمیدانید چرا اروپاییها مسلمان نمیشوند، مسلمانهایی در کنار شهرهای اروپا زندگی میکنند که هر کس آنها را میبیند از اسلام سیر میشود. مردهایشان هیچ شغلی ندارند. چون اروپا جمعیت کم است برای اولاد سوم به بعد مثلاً ۷۰۰ یورو، به پول ما ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان به هر اولاد میدهند. اینها هم هر کدامشان ۱۸ تا ۲۰ اولاد دارند. حالا این یارانهای میگیرند در تعداد اولادشان ضرب کنید ببینید که چقدر پول میگیرند. این تجارته. مردهاشان شغلشان این است. زنها هم چیزی مثل حفره درست میکنند دو تا سوراخ شبکهای گذاشتند که بگویند این اسلام است. با این میآیند در بازار میگردند. ببینید به اسلام نباید چیزی اضافه کرد و از اسلام نباید چیزی کم کرد. علت اینکه دیگران مسلمان نمیشوند این است که نعمت خدا تبدیل شده است به کفر. یعنی مسلمانها همدیگر را میکشند آبروی اسلام میرود. مسلمانها با هم جنگ میکنند، آبروی اسلام میرود. کتاب علیه همدیگر مینویسند، آبروی اسلام میرود. اگر کتاب مستدلی، منطقی و با ادب کسی بنویسد، کسی ایراد نمیگیرد میگویند اختلاف اجتهادی است. اما اینجوری نیست. این تکفیریها یکجور، دیگران یکجور، یک عده افراط میکنند، یک عده تفریط میکنند. پس خراب شدن اسلام از اسلام نبود از انسانها بود، خوبی اسلام از خدا است. خراب شدنش از مسلمانها. اسلام را که خدا فرستاده بود خیلی زیبا بود.
دین تو را در پی آرایش و پیرایشند بس که فزودند بر او بار و بر گر تو ببینی نشناسی دگر
به پیغمبر اسلام میگویند اگر این دین را ببینید دیگر اصلاً نمیشناسید که دین خودتان است. من به عزیزان عرض میکنم چیزی بر دین نباید اضافه کرد و چیزی هم نباید کم کرد. نگاه کنید در قرآن گفته است « الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء » « وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَهٌ »مصداق این آیه چیست؟ این مفهوم کلی است. « الرِّجَالُ قَوَّامُونَ » نمونهاش چیست؟ نمودارش چیست؟ نامهای که امام راحل از بیروت برای خانمش نوشته یا جمله تصدقت بگردم، قربانت شوم، عزیزم. با آن تعریفهایی که از ایشان میکند. امام هم معتقد بود به « الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء » حکم خدا را زیبا اجرا کرد. خدا گفته بود که فرمان من را مردها به خانمهایشان ابلاغ کنند، مثل امام جماعت در خانه باشند. امام جماعت باید مأموم را دوست داشته باشد، باور داشته باشد، عقیده داشته باشد که بشود به او اقتدا کند. امام اینجوری بود. امام مصداق « الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء » را اینجور قرار داد. گفت: من اینکار را انجام دادم که همسرم مطیع خدا شود. چه کار کردند؟ آنقدر به ایشان محبت کردند که در کوره محبتشان ایشان ذوب شدند. دیگر هر چه میگفتند خدا این را گفته است میگفتند چشم. کسی آنقدر محبت میکند تا نیاز به تذکر نداشته باشد. خود این پدرکه رو به خدا میرود، جاذبه او آن زن هم را همراه خودش به سوی خدا میبرد. این « الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء » ببینید آهنربایی که آهن به آن وصل میشود، آیا این آهنربا قوّام بر آن آهن نیست؟ میگویید هست. اسلام هم آهنربایی بود که مرد را به عنوان یک آهن گرفت و زن را به عنوان آهن دیگری. در این آهنی که آهنربا شده مجذوب شد.این « الرِّجَالُ قَوَّامُونَ » مرد مجذوب خدا شده، زن مجذوب مرد، مرد عاشقانه به سوی خدا میرود زن در جاذبه او به راحتی حرکت میکند. حالا این حرارت که آهن را نرم میکند دیگر نیازی به پتک ندارد.بعضیها محبت به همسرشان ندارند. باید با این تذکرات مثل پتک روی سندان، هی بزنند تا او شکل بگیرد. اگر خود او را سرخ کنید با یک اشارهای نرم میشود، محبت کنید، مطاع شوید. با این جمله بحث را پایان میدهم. “املک لسانک تملک قلوب اخوانک” ای مرد زبانت را کنترل کن قلب زنت میآید. ای زن زبانت را کنترل کن دل مردت به دست میآید. ای پدر زبانت را کنترل کن دل پسرت به دست میآید. ای مادر زبانت را کنترل کن دل فرزندت به دست میآید. فرزندان، پسرها، دخترها، زبانتان را کنترل کنید تا پدر و مادرتان دوستتان بدارند. خانمها و آقایان معتکف فرصتی امشب به دست آوردند. خدا گفته سه چیز لازم است: ایمان، عمل صالح، مؤمنین بگویید سومیاش چیست؟ رفیق! نگاه کنید به سوره والعصر « وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ » به هم توصیه میکنند به حق، به هم سفارش میکنند به صبر. معتکفین! سه روز با هم معاشرت کردید. رفیق تواصیتان را انتخاب کنید. خانم رفیق تواصی خود را انتخاب کنند که ما میخواهیم با هم « إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ » را اجرا کنیم. به همدیگر تلفن بدهید ولی وقتی به هم رسیدید اشتباهات همدیگر را اصلاح کنید و اگر یکی خسته شده دیگری به او روحیه بدهد. خسته نباشید بگوید. مگر نگفتم حبههای آتش را وقتی در منقلهای مختلف بگذارید سرد میشود وقتی در یکجا با هم باشند داغ میشوند. شما میدانید چرا گفتهاند صله رحم عمر را دراز میکند؟ کسی که صله رحم میکند مثل حبه آتشی است که داخل منقل است و کسی که صله رحم نمیکند جدا از منقل است. عمر آن آتش جدا از منقل کم است. عمر انسان هم کم میشود. نه تنها عمرش کم میشود، عمر ایمانش هم کم میشود. سرد میشود اینطور میشود. “من زار اخاه المؤمن کمن زار الله فی عرشه“
والسلام علیکم و رحمه الله