جلسه بیست و چهارم
موضوع: درس اخلاق
زمان: -
مکان: مسجد امیرالمومنین
مناسبت: -
مخاطب: عموم مردم
اهم موضوعات مطروحه: -
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
چون نزدیک ماه رمضان است و انسان در ماه مبارک رمضان وظایفی دارد تاثیراتی که روزه بر روی انسان میگذارد اینها مسائل مهمی است چرا خداوند بر انسان نماز را تکلیف کرد. چرا روزه را تکلیف کرده است. چرا حج، چرا جهاد، چرا امر به معروف و نهی از منکر را، این چراها جواب دارد. درباره روزه سؤال میشود چرا انسان روزه میگیرد. روزه برای اینکه اخلاص انسان پایدار شود، اخلاص ماندگاری پیدا کند. چه خصوصیتی در روزه است که اخلاص را در انسان پایدار و ماندگار میسازد. چون روزه فعلی است ترک است مجموع افعال روزه ترکها است. روزه گرفتن یعنی آب نخورد، غذا نخورد اینها که روزه را میشکند، انجام ندهند اینها همهاش ترک است. فعلاش این است که انسان نیت روزه داشته باشد و وقتی انسان میخواهد اخلاص پیدا کند برای او افعال و اعمالی که ترک نیستند و فعل هستند قصد قربت کردن سخت است. اما اینجا چون ترک است نمیخواهد و میخواهد کاری را انجام ندهد بهتر میتواند خودش را نگاه دارد. نماز رانندگی کردن است باید در رانندگی کردن تعارف نکنید و شروط راهنمایی و رانندگی را بجا بیاورید در روزه گفتهاند توقف کنید یعنی کارها را انجام ندهید، علت دیگر اینکه روزه اخلاص میآورد این است که انسان وقتی روزه میگیرد کسی خبردار نمیشود که اینکه روزهاش را خورده یا نخورده است. روزه بین خود انسان است و خدای انسان از این جهت وقتی بدون اینکه کسی بفهمد که شخص میتواند روزهاش را بخورد اما نمیخورد این میشود اخلاص اما نماز عملی است در محضر مردم. خیلی هم با دقت بخواند اما روزهاش را باید پیش مردم بگیرد هر کار بکند پیش مردم است اما روزه جلوی مردم نیست در حقیقت خودش است و این روزه، از این جهت چون برای کسی نیست میشود خالص و بعد از آن اخلاص در انسان تثبیت میشود. روزه انسان را آزاد میکند. چگونه انسان آزاد میشود انسان در حالی که روزه نیست وقتی تشنه میشود آب میخورد، گرسنه میشود غذا میخورد. اما در حال روزه نه آب میخورد و نه غذا، یعنی بدن تشنه میشود و به روزهدار میگوید تشنه هستم بدن به روزهدار میگوید گرسنه هستم روزهدار به این ندای درونی جواب میدهد و میگوید صبر کن افطار شود من از شما پذیرایی میکنم یعنی انسان رغبت میکند، حس گرسنگی میگوید غذا بخور اما اعتقاد به خدا میگوید صبر کن. انسان در این عالم جابجا میشود. جابجا شدن را شرح میدهیم یعنی چه؟ مولای انسان عوض میشود در وقتی که روزه نیست. شکم فرمان میدهد غذا بخور انسان میگوید هم غریزهام است و اگر غذا نخورم مریض میشوم. پس به علت احساس گرسنگیاش میرود و غذا میخورد. یعنی فرماندهاش عوض شده است. فرماندهاش طبیعتش بود که میگفت گرسنهام و غذا بخور و تشنهات است آب بخور. حالا فرمانده فطرت میگوید حرف خدا را گوش کن. خدا گفته است روزه بگیر. وقتی انسان فرمان روزه را که از جانب خدا صادر شده و از فطرتش به انسان ابلاغ میشود فطرت به انسان میگوید حرف خدا را گوش کن، دو اتفاق بزرگ در زندگی انسان میافتد یکی اینکه فطرت انسان بر طبیعتش حکومت میکند در حال روزه، طبیعت میگوید آب بخور، غذا بخور فطرت میگوید نه ممنوع است و غذا نخور انسان بین عقل و جهل در حال روزه عقل را انتخاب میکند. یعنی انسان فرمان خودش را دست عقل میدهد. عقلش که روزه را اختراع نکرد که فرمان بدهد پیغمبر گفته است روزه بگیر و به فرمان پیغمبر است که باید روزه بگیریم. پیغمبر هم که از خودش نگفته است روزه بگیرید از جانب خداوند گفته است پس این شخص روزهدار مرتبط میشود به دستگاه خداوند باری تعالی. خداوند میشود آمر و روزهدار میشود مأمور. وقتی انسان دارد مأموریت خداوند را انجام میدهد مربوط میشود به خداوند. یک رگ ارتباطی بین او و خداوند به وجود میآید این ارتباط خیلی مهم است که انسان به خداوند ارتباط پیدا کند. مادر موسی وقتی موسی را دم آب برد نزدیک بود بگوید بچهام را آب برد. خداوند میگوید ترس بر مادر موسی غالب شد. وقتی آب صندوق را فرا گرفت چیزی نمانده بود بگوید آی بچهام. قرآن میگوید« لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا » ما این دل خالی شده را بستیم. و« رَّبَطْنَا » را معنی کنم اسبی را که به میخ دیوار میبندند به او میگوید دل مادر موسی خالی شده بود ما بستیم. به درگاه خودمان به خودمان مربوط کردیم تا آرامش پیدا کند. من مثالی بزنم اگر این ظرف که شیشهای است فلزی بود ضربهای بزنم صدایش موج برمیداشت ولی اگر در حالی که صدا میداد بگیرم آرام میشد. انسان مرتعش میشود وقتی حوادث روزگار تکانش میدهد وقتی به خدا وصل میشود آن وقت حرکت متوقف میشود. چطور چیزی که میلرزد وقتی آن را بگیری صدایش متوقف میشود. این« أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ » یعنی همین موضوع بیاد خدا دل از اضطراب خارج میشود دل به حالت اطمینان پیدا میکند روزه در ابتدای شروع که طلوع سپیده است تا غروب آفتاب که مغرب میشود و غذا هم میخوری همهاش در حال عبادت هستی اگر در این مدت نماز بخوانی خسته میشوی اما وقتی روزهداری بدون اینکه خسته بشوی از اذان صبح تا اذان مغرب در حال عبادت هستی خاصیت دیگر هم که روزه دارد و انسان معنی گرسنگی را میفهد و آنوقت میفهمد گرسنهها چه میکشند. باز بالاتر این است که به یاد تشنگی هم بیافتد پس در مجموع روزه را قرار دادند که”والصیام تثبیتاً للاخلاص” هر که میخواهد خدا به او اخلاص بدهد روزه بگیرد. اما خود روزهدار باید غفلت نکند که از عبادت خارج نشود. سعدی نقل میکند که بچه بودم ماه رمضان شده بود خیلی دوست داشتم روزه بگیرم اما هنوز دست چپ و راستم را از هم تشخیص نمیدادم و عشق به روزه پیدا کردم حالا روزه گرفتم و در آن دِه که ما زندگی میکردیم کسی آداب نماز را به ما یاد میداد، در قدیم مرسوم بوده است در هر محله و کوچهای یک عدهای بودند پارسایان و عابدها اینها به جوانان و بچهها آداب نماز و روزه را یاد میدادند. یک عابدی شستن دست و مو را به من یاد داد. به من یاد داد که اول « بسم الله الرحمن الرحیم » سنت مستحب است انجام بدهد بعد نیت کردن و بعد دستهایت را بشور و پس از آن سه مشت آب بر روی بزن از پیشانی تا چانه. در حال عادی که روزه نیستی با انگشت سبابه دهنت را مسواک بزن. اما در حالی که روزه هستی برای نماز ظهر این کار را نکن با انگشت سبابه، دندان پیشین را مسواک نزن در روزه بعد از زوال. سپس دستها تا به مرفق بشوی و از تسبیح و ذکر آنچه دانی بگو سپس مسح سر بعد از آن مسح پای همین است و ختمش به یاد خدا و این عابد بدین ترتیب به من یاد داد بعد این عابد به من گفت:
کسی از من نداند در این شیوه به نبینی که فرتوت شد پیر دِه
من در اینها که نماز یاد میدهم از همه بهتر بلدم یاد بدهم و این عابد قدیمی که به بچهها روزه و نماز یاد میداد نمیبینید خرفت شده است و فهمش را از دست داده است.
شنید این سخن از کدخدای قدیم ندیدی که فرتوت شد پیردِه،
پیردِه شنید که به او گفته است فرتوت و خرفت، شنید
این سخن کدخدای قدیم بشورید و گفت ای خبیث رجیم
وقتی شنید اوقاتش تلخ شد، شورش کرد بر این تشر زد گفت ای خبیث رجیم، نه مسواک در روزه گفتی خطا است مگر نه اینکه به این بچه میگفتی انگشت سبابه به دندان پیشین نمال،
نه مسواک در روزه گفتی خطاست بنیآدم مرده خوردن رواست؟
تو غیبت مرا کردی تو به من گفتی هنگام روزه مسواک کردن بد است اما مرده آدمیزاد را خوردن رواست. این آیه قرآن است « وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا » غیبت یکدیگر را نکنید « أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا » میگوید غیبت نکنید دوست دارید گوشت مرده برادرتان را بخورید این اصطلاح بوده است قبل از اسلام میگفت وقتی با من روبرو میشد سلام و تعارف خوش آمدی اما وقتی اسم من برده میشد گوشت من را میچرید” و اذا امکن من لحمی “ببینید و چرا مثل مرده است چون غایب است نیست که از خودش دفاع کند به این دلیل میگوید میت اما وقتی ذکرش میکنی آبرویش را میبری آبروی مؤمن مثل خون او است. دارید خون او را میریزید. این تعبیر میکند که انگار مردهاش را میخوری « فَکَرِهْتُمُوهُ » ببینید چقدر بد است این کار. یکی از زنهای پیغمبر غیبت کسی را انجام داد در حال روزه. حضرت به او گفت استفراغ کن و گوشت مرده آمد بیرون. یعنی اگر عالم ملکوت و عالم معنا هر عملی را انسان میبیند یک حقیقت ملکوتی و یک حقیقت باطنی هم دارد مثلا خوردن مال یتیم ظاهرش مال است اما در عالم ملکوتی و باطنش آتش است. آنهایی که مال یتیم را ظلماً میخورد اینها در دلشان و باطنشان در عالم ملکوت و حقیقت دارند آتش میخورند. بعضیها احتیاط میکنند خانه یتیم نمیروند از غذای یتیم نخوریم این اشتباه است ظلماً نخور اما از مالش بخور و او هم از مال تو بخورد. پس غیبت هم مثل هر چیز دیگری یک صورت باطنی دارد که گوشت مردار خوردن است. حالا ببین
نه مسواک در روزه گفتی خطاست بنیآدم مرده خوردن رواست
دهن گو ز نا گفتیها نخست بشوی آنگه از خوردنیها بشست(بوستان- باب هفتم)
یک نگفتن مهمتر از خوردنیها است چطور قبول دارید خوردن روزه را باطل میکند گفتن هم اثر دارد منتها فرق است بین گفتن و بین خوردن آنکه حرفی زده است اینجور نیست هر حرفی را انسان بزند روزهاش را باطل کند، باطل نمیکند. دروغ به خدا و رسول روزه را باطل میکند نه هر حرف ناروایی. حرف ناروا کمال روزه را از بین میبرد فرق است بین باطل شدن عبادت و بین قبول نشدن عبادت. گاهی عبادت باطل نیست اما پذیرفته شده هم نیست. پذیرفتن یک مرتبه بالاتر از صحیح بودن است. اگر قرار بود هر چیزی قبول که نشد انسان قضایش را بجا بیاورد هیچ کسی از عهدهاش برنمیآمد که وظایفش را انجام بدهد نه یک سقوط تکلیفی داریم یک صعود درجهای داریم واجب را انجام دادن باعث بالا رفتن درجه انسان میشود. تکلیف از انسان ساقط میشود. تکلیف ساقط شدن یک مطلب است انسان به درجاتی بالا رفتن یک مطلب دیگر است. سقوط تکلیف یک عمل است. اما صعود مراتب دارد همین نماز برای کسی ده درجه صعود میدهد برای کسی صد درجه برای کسی هزار درجه. نمازی که همسر فرعون میخوانده است درجهاش میلیونها بالاتر از نماز ما میباشد با اینکه او در دستشویی نماز میخواند. خدمتکار مواظبش بود که عبادت نکند. هیچ جا تنهایش نمیگذاشتند. این وقتی در دستشویی تنها میشد عبادتش را انجام میداد. اینجا صعودش بالا رفته است. صعود درجه غیر از سقوط تکلیف است. سقوط تکلیف یک سقوط بیشتر نیست. اما صعود برای هر کسی برای شرایط خودش و برای موقعیت خودش است که رفعت پیدا میکند. اثر روزه این است که انسان را بین خود و خدا جابجا میکند یعنی چه از فرمان خود میکند به فرمان خداوند وصل میشود. انسان را از خود جدا میکند به خدا وصل میشود اگر این کامل بشود این دیگر منتهای ترقی است. این دعای ماه شعبان را نگاه کنید مناجات شعبانیه “الهی هب لی کمال انقطاع الیک” خدایا به من روزی کن صد درصد از خودم جدا بشوم و صد در صد به خودم مرتبط بشوم. انسانها یک درجاتی به خودشان مرتبط هستند یک مقداری هم به خدا مرتبط هستند مثلاً گاهی انسان پنجاه درصد پنجاه درصد است خود انسان به او ارتباط دارد خدا هم ارتباط دارد پنجاه درصد این پنجاه درصد آن، گاهی میشود شصت درصد خداوند است و چهل درصد بعدی هم رعایت حال خودش را میکند. گاهی میشود نود درصد خداوند است و ده درصد دنبال خودش است. این خود، طاغوت است، به هر اندازهای که از خود رها بشود میتواند به خدا وصل شود. « لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ » اول کفر به طاغوت یعنی خود، چرا ما به خود میگوییم طاغوت. آمریکا طاغوت است. اسرائیل طاغوت است. شاه طاغوت است. اما چرا میگوییم خود طاغوت است علتش این است آنها برای خودشان طاغوت هستند انسان وقتی به آنها دل میبندد میشود طاغوت انسان. خود انسان نه طاغوت است این خود انسان است که به شاه وصل میکند به آمریکا وصل میکند به اسرائیل وصل میکند پس اگر این خود حل شود هیچ طاغوتی روی انسان اثر نمیگذارد. روزه زمینه این کفر به طاغوت را فراهم میکند یعنی از خودش انسان آزاد بشود خیلی است یعنی شما وقتی از خوردت آزاد بشوی، عصبانیت میکنی اما برای خدا، محبت به کسی پیدا میکنی، نه برای خودت، برای خدا. انسان وقتی منقطع الی الله میشود مثل انسانهای عادی است معاشرت میکند، رفتوآمد میکند شوخی میکند خنده میکند و زندگی میکند و اما با هر کسی ارتباط دارد. یک معنا از ارتباط با خدا او را محرک شده است که با برادر دینی حرف بزند. یعنی بیاختیار تمام کارهایش برای خدا میشود. این از برکات روزه است.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته