ایام الله برای مهار کردن عزت ظاهری و ذخیره سازی ذلت باطنه است
موضوع: عزت ظاهری ذلت باطنی
زمان: 26/11/88
مکان: حرم حضرت معصومه (س)
مناسبت: شهادت امام رضا (ع)
مخاطب: عموم مردم
اهم موضوعات مطروحه: امتحان ، معنای یوم الله عزت و ذلت باطنی
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد واهل بیته الطیبین الطاهرین
شهادت امام هشتم امام رضا علیهالسلام را به خواهر بزرگوارشان و به شما زائران عزیز تسلیت عرض میکنم. این ایام الله چه چیزی هست که موسی علیهالسلام مأمور است به مردم یادآوری بشود ایام الله را؛ روزی که خدا انتقام میگیرد یوم الله است. متذکر شدن به این روز یعنی بدانید خدا روزهایی دارد؛ یک روز، روز مهلت دادن او است، یک روز روز جمع آوری است، ممتحن در کلاس، تدریس می کند. معلم تدریس می کند. هرچه سوال از او بپرسند جواب می دهد و تحمل می کند، یوم الله معلم، روز امتحان است، روز امتحان، [معلم] به سوالات پاسخ نمی دهد، باید شاگرد جواب بدهد، می گوید یک ساعت وقت دارید زودتر خواستید ورقه هایتان رو بدهید دادید اما سر وقت که شد ورقه را از زیر دست شما در می آورم اگر به شما مهلت بدهم بی عدالتی است. در آن لحظه اجازه نمی دهد قلمی رو کاغذ بیاید. ممتحن به شاگردها میگوید دست هایتان را بیارید بالا هیچ کس نباید یک کلمه بنویسد و نمی نویسد این همان است که میگوید: «وَلِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْ
تَأْخِرُونَ سَاعَهً وَ لَا یَسْتَقْدِمُونَ »[۱] یکی از علما خواب حضرت عزراییل را دیده بود؛ حالا از دنیا رفته است، گفت به من نیامدم برای قبض روحت اما آمدم به تو بگویم ما چگونه قبض روح می- کنیم. لقمه را برداشت، می آورد به سمت دهانش در وسط راه عزراییل نگاه به مأمور کرد، مأمور نگاه کرد به او، “نگاه” این دستش در وسط راه ماند؛ لقمه به دهان نرسید، چگونه قلم نمیگذارد ممتحتن بیاورد روی کاغذ. میگوید وقت تمام شد. لحظه مرگ هر انسانی برایش یوم الله است. انسان شب اول قبرش یوم الله است این دوره عالم برزخش یوم الله است. موقع بیرون آمدن انسان از قبر خودش [یوم الله است]. «وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ»[۲] در بوق [که] دمیده شد. شیپور [که] نواخته شد. یک دفعه همه از قبرهایشان به بیرون سرازیر می شوند. به همین جایی که صدا آمده به همان سمت کشیده می شوند، کنار قبرستانی نشسته بودم. چوپانی گله اش را آنجا استراحت داده بود یک دفعه دیدم چوپان گفت هیخ. “همین” تمام این گله در یک لحظه پا شدن و هیچ مکثی نکردند. خدا شیپور میدمد این چوپان هیخ گفت خدا به من نشان داد. این یوم الله است وقتی می آورند برای سوال، یوم الله است. وقتی می آورند کنار صراط که باید از این صراط عبور کنند یوم الله است روزی که انسانها از هم جدا میشوند مجرم و مطیع سوا می شوند؛ این یوم الله است چرا می گوید: «ذکرهم بایام الله»[۳] این ایام را بگو این ها است. برای اینکه انسان تذکرش به ایام الله تعادل او را حفظ کند تعادل بین چه و چه؟ عزت دنیایی، خطر اخروی. اگر این عزت به سمتی میکشد عزت به سمت تعصب، خودخواهی، ترجیح دادن زن و بچه، ترجیح دادن عزت خود، قدرت خود، می کشد. آن یاد ایام الله به ادا امانت به ایستادگی به مقاومت در مقابل نفس عماره به جهاد در مقابل دیگران بکشد تعادل برقرار می شود.
این بند باز که در سیرک دارد نمایش می دهد یک میله ای دستش هست و روی بند راه می رود این میله ی تعادل [است] هر وقت می بیند به یک طرف سنگین شده این میله رو به آن طرف دیگه یه مقدار متمایل میکند دو طرف هم وزن می شوند. ایام الله میله ی تعادل انسان است. لحظه ی مرگ، شب اول قبر، بیرون آمدن از قبر، آمدن برای جواب و سؤال، کنار صراط، این ها؛ آن عهدی[زمانی] که این ها خرافات نبود زندان ها هم خالی بود. از وقتی که این مسائل مورد غفلت شد زندانها پرشد. این که دادگاه ها شلوغ می شود پرونده ها زیاد می شود به خاطر [این است] که ایام الله فراموش شد. دوازده میلیون پرونده در یک سال مال هفتاد میلیون جمعیت. این «ذکرهم به ایام الله» مهم [است] اگر این تذکر آمد همه چیز حل می شود .
چرا حماس در برابر بمباران های اسرائیل مقاومت می کند به خاطر «ذکرهم بایام الله» است. می گوید یک روزی از این سخت تر در پیش است. چرا حزب الله مقاومت می کند، چرا شهدای ما در جبهه ها تا آنجا استقامت می کردند، به خاطر ایام الله است. این ایام تعادل رو حفظ می کند.
حالا هرکسی عزت بیشتری میکشدَش باید ذلت بیشتری نگهش دارد. این قسمت را دیروز هم یادآور شدم از دعای مکارم الاخلاق «وَ لاَ تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلاَّ أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّهً بَاطِنَهً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا»[۴] عزت ظاهری اگر در مقابلش یک ذلت باطنی به همان اندازه باشد خطری ایجاد نمی کند ، هرکسی ذلت باطنیش بیشتر است عزت ظاهری برای او حلال تر است. برای او بی خطر تراست.
چرا [از] بین مسلمانان علی رو انتخاب کرد برای ولایت و خدا انتخاب کرد؛ چرا؟ به خاطر پسر عمویی! به خاطر دامادی! خدا اهل این حرف ها نیست، به خاطر اینکه این عزت ظاهره اش بالاست، امیرالمؤمنین است. میلیونها مؤمن احساس کنند این امیرشان است. این عزت ظاهری کشش اش زیاد است. برای کسی حلال است؛ که ذلت باطنیش به همین اندازه است. علی ذلت باطنیش چه قدر است؟ که این عزت ظاهری رو کنترل می کند میگویند چرا فلانی را جانشین خودش نکرد؟ خوب فلانی ذلت باطنی نداشت در ذلت باطنی کم داشت اگر بهش میدادند اول به ضرر خودش بود، بازهم یک مثالی بزنم که اگر عزت باطنی باشد ذلت باطنی باشد عزت ظاهری ضرر ندارد، ما انسانها در این دنیا که هستیم، «ثم رددناه اسفل سافلین»[۵] پایین تر از همه پایین ها، این همین دنیای ما است.اینجا انگار قهر چاهی است «و اعتصمو بحبل الله…»[۶] بندی را [آویزان] کردن ته این چاه این بند «خِفت»[۷] [گره] دارد. خفت اینگونه است که نخی را درون حلقه می کنند خود این نخ را از درون حلقه رد می کنند این پایین حلقه می شود بعد خود این نخ از درون حلقه رد می شود، وقتی کشیده می شود این حلقه تنگ می شود؛ به این می گویند خفت. کسی را میخواهند از چاه بکشن بالا این بند را با این خفت در اختیارش میگذارند سر انسان از این بند رد میشود اگر شانه اش هم رد بشود بیاید تا کمرش بکشن می آید بالا، [البته] سالم. انسانی که ذلت باطنی دارد این شانه اش جمع است ،این خفت از شانه اش رد می شود، کسی که ذلت باطنی ندارد شانه اش پهنه است این خفت از شانه اش رد نمی شود وقتی میکشندش بالا دور گردنش را می گیرد. این هم می آید بالا اما جنازه اش. ببینید؛ عین لطف بود که ]خلافت[را نداد به آنها، نداد که خراب نشوند «ان الریاسته لا تصلح الا لاهلها »[۸]ریاست؛ برای اهلش صلاح است برای دیگران زهر است. سمِ قاتل است؛ چرا؟! چون به اندازه ی این ریاست ذلت باطنه ندارد که تعادلش حفظ بشود حالا این ریاست ظاهری هرچه بیشتر است نیاز به یک ذلت باطنی بیشتری دارد.
امام را خدا می خواست ریاست این کشور را به او بدهد. قبلا ذلت باطنه اش را محکم کرد ،آچارکشیش کرد احتیاطاٌ پسرش را هم گرفت این دیگر مزید بر ذلت های باطنه ی او شد. چه طور حسین بن علی برسر پیکر پسرش علی اکبر میگوید «یا علی؛ علی الدنیا بعدک الافاک»[۹] بعد از تو خاک به سر دنیا، امام هم بعد از مصطفی میگوید چیه دنیا، نگاه به دنیا نمی کند ذلت باطنه اش اوج می گیرد؛ چه اشکال دارد عزت ظاهریش هم اوج میگیرد من عرض میکنم یک امام جماعتی عزت است؛ نیاز به ذلت باطنه دارد، یک منبر خوب رفتن عزت ظاهره است بی ذلت باطنه خطرناک است، شهردار شدن عزت ظاهره است بدون ذلت باطنه خطرناک است. استاندار شدن عزت ظاهره است بدون ذلت باطنه خطرناک است، هرکسی در خودش ذلت باطنه نبیند قبول نکند. ثروت هم همین طور است؛ حاجی بازاری، اگر زمین گران شد پولش آمد در حساب این عزت ظاهره هست اگر ذلت باطنه هم اندازه این نشود این پول می رود در کاباره، می رود در جیب آقازاده یعنی انسان باید تامین کند ذلت باطنه را ذخیره کند برای لنگر تعادل عزت ظاهره. شاید این عزت ظاهره آمد از قبل ذلت باطنه را تامین کند. این که انسان می رود سر قبر برای همین است. اینکه انسان می رود برای تشییع جنازه برای همین است.
خب؛ ولادت ها ایام الله است، شهادت ها ایام الله است، چگونه انسان در این اوضاع، ذخیره سازی کند برای تعادلش در این دنیا. خب؛ بیا نگاه کن! امام رضا علیه السلام هست نگاهش می کنی پاک آمده پاک رفته است. این ایام الله هست این تذکر دارد. یعنی این نتیجه تقوی است. شما میگویی امام رضا بزرگ است؟ چرا بزرگ است «…ان اکرمکم عندالله اتقاکم…»[۱۰]هرکسی تقوایش بیشتر است پیش امام رضا عزیزتر است؛ چرا؟ا این ها [اهل بیت] اخلاقشون اخلاق الله است. نه هر کسی نعره اش بیشتراست .
گاهی کسی یک گناهی برایش پیش می آید خودداری میکند مقاومت می کند این پیش امام رضا عزیزتر می شود، پیش حضرت معصومه عزیز می شود، اینکه این ایام رو تعطیل می کنند. برای ذخیره سازی ذلت باطنه برای مهار کردن عزت ظاهره است هرکسی ذلت باطنه بیشتری ذخیره سازی کند در وقت عزت ظاهره به سلامت عبور می کند. آن موقعی که شهید رجایی به کف پایش شلاق میزدن آقای بنی صدر در اروپا سخنرانی می کرد فوقش برای اسلام. این کتک خورد، زجر کشید، وقتی کف پایش میزدند، میگفت: «اشدد علی العزیمه جوانحی قو علی خدمتک جوارحی»[۱۱] ذخیره کرد این ذلت باطنه را عزت های ظاهره را به سلامت عبور کرد. ثروت هم عزت ظاهره است به سلامت عبور کردنش نیاز دارد به ذخیره سازی این ذلت باطنه .
خود این نماز مذکِر است. برای همین می گوید از خواب بیدار شدی نماز بخوان بعد برو سر کار، کارت تمام شد نماز بخوان، بعد برو منزل. از منزل می خواهی دوباره بروی سر کار نماز بخوان برو سرکار، از کار بر می گردی نماز بخوان، می شود نماز مغربت. می خواهی بخوابی نماز بخوان بخواب؛ یعنی اوقات ذخیره سازی این ذلت باطنه است، نماز. این کنترل است؛ [نماز] حفظش می کند.
خب؛ خدمت حضرت معصومه هستیم، روز شهادت برادرش جلوی خواهر، می شود روضه برادر را خواند شما می دانید زنها در سوگواری استادتر از مردان هستند، علی علیهالسلام شبی که میخواست به شهادت برسد از در که میرفت بیرون نگاه می کرد میگفت: شبش هست، می دانست شب رفتنش هست این کمربندش را محکم بست گفت « أشدُدْ حیازیمکَ للموت »[۱۲] کمربندت رو برای مردن [محکم] ببند، آمد داخل حیات برود چند تا مرغابی، اردک توی حیات دنبالش دویدن گوشه ی لباسش را مدام با دندان[منقار] گرفتند هی جیغ میزدند، علی(علیهالسلام )گفت «صوائحه تتبعها نوائحه»[۱۳] این صیحه هاشون، خانم های نوحه خوان هم بعد میان تعبیر نوایح جمع نایحه هست یعنی زن نوحه خوان، نوحه؛ مخصوص زنان بوده در دوران پیغمبر، در دوره ی اهل بیت، زنان نوحه میخواندند، نائحه بودند. علتش چیست؟ زن ها قشنگ تر گریه می کنند، قشنگ تر ضجه میزنند، چرا اینگونه هستند زنها؟ چه خصوصیتی در خانوم ها هست؟خانوم ها یک پارچه محبت اند، شما مادرت را یادت بیاور، مادرت زحمتت را کشیده است پدرت هم زحمتت زا کشیده است، اما، مادر کجا؟ پدر کجا؟ پدرت چند بار تمیزت کرده است؟ زائر؛ مادرت یادت نرود.!
هر مادری که کودک خود را کند تمیز من را به یاد آورد از مادر عزیز
نه ماه خون و شیر دو سال و غذا سه سال پس داد هرچه داشت به من جمله آن عزیز
یا رب تهی است، دست من از دستمزد او.
کدامتان می توانید مزد، دست مادرتان بدهید، مادران ما از همه ی ما چک سفید امضا دارد، چک صد میلیاردی دارد. اگر بخواهد این چک را بگذارد به اجرا همه ما زندانی هستیم. زائر عزیز اینجا آمدی یک اشکی برای مادرت بریز به این حضرت معصومه بگو این مادرم را تو شفاعت کن، می دانی برای چه این حرف را بهت میزنم! برای این که اگر مادرت سر راهت را بگیرد هیج جایی نمی توانی بری، من الان این را که می گویم برای مادر خودم میگویم. اول روضه مادرت را بخوانم بعد می آییم. اگر مادر عاقت کند یک قدم نمیتوانی برداری، یک نماز قبول نمی شود. یک قدم تقرب قبول نمی شود، اول رضای مادر، بیا خدمت حضرت معصومه بگو این زیارتم برای مادرم، امروز که این روضه را که من خواندم اگر ما اشکی ریختیم هدیه مادرم اول این اشکت را نذر مادرت بکن تا بیاد.
خب؛ حالا میخوام روضه حضرت رضا را بخوانم .ببیند [در قالب] عزت ظاهری کردنش ولیعهد، باباش را زندان کردند که با این راه با او مبارزه کنند، این پسر از باباش پیچیده تر بود؛ [مأمون] گفت: ما با ولیعهدی با او مبارزه می کنیم. حالا همه [باید می گفتند] “السلام علیک ای ولیعهد”، همه جا سخنرانی ها برای ولیعهد، مأمون شعر برایش گفتند. می گوید قبول نیست اسم ولیعهد را نبردی به ابونواس گفت ابونواس، من ایشان را ولیعهد کردم تو یک شعری نگفتی برایش ابونواس چهار بیت گفت؛ بیت آخرش این است :
من نمی توانم مدح کنم کسی را که جبرییل خادم باباش بوده من چگونه تعریفش را کنم، جلوی مردم اینگونه، ولیعهد،
[و اما از نظر] ذلت باطنه اش: آمد در حمام ولیعهد بود قرق کرده بودند، حمامی کاری برایش پیش آمد رفت و در را چفت کرد یک روستایی آمد نگاه کرد دید یک نفر داخل است. خیال کرد کارگر است در را باز کرد، لباس [را کند و] لخت شد لنگ را بست رفت تو، گفت: کارگر بیا پشت ما رو بمال، آه! امام رضا کیسه را گرفت شروع کرد این روستایی را کیسه کشیدن، این ذلت باطنه اش هست ها! ولیعهدش کردن اهمیت نمی دهد، صاحب حمام آمد دید که آقا داره کیسه کشی میکنند وای مأمون پوست از کله ام میکند، قید حمام و همه چیز را زد، خدمه حضرت آمدن ایشان را ببرند، گفتند آقا این غفلت کرده این آمده از نظر امنیتی درست نبوده غریب بیاد تو، این را مؤاخذه اش میکنند این هم در رفته، گفت بروید پیداش کنید بیاریدیش تأمینش [کنید]ا این جا و آن جا را بگرد، خانه ی قوم و خویش، پیداش کردند، آقا به او گفت تو چرا ناراحت شدی رفتی تقصیر تو که نبود تقصیر بابام بود، بابام زن سیاه گرفت من سبزه شدم اینم خیال کرد من کارگر حمامم، به من گفت بیا کیسه ام بکش، نگاه! چگونه می خواهد دل تو دل این بگذاارد، تقصیر توکه نبود تقصیر بابام بود.
این ذلت باطنیه، چون امام رضا فرزند بَربَریه هست مادرش آفریقاییه اما این بَربَریه اینقدر مقامش بالاست که رسول خدا درباره ی امام رضا که می خواد تعریف کند اسم مادرش را می برد «بابی ابن البَربَریه» پدرم قربان پسر این خانم بَربَریه باشد. خیلی زن صافی بود گفت برای این [بچه] دایه بگیرید تا بچه را شیر بدهد. گفتند: چرا تو که شیر داری گفت: ماشالله این بچه خیلی شیر می خورد. من قبل از اینکه این جور باشم نمازای مستحبی می خواندم، ولی حالا دیگر نمی توانم نماز مستحبی بخوانم. خیلی زن صاف و پاک فوق العاده ای در تقوا، خوب من این روضه را بخوانم .
بعضی می پرسند امامان می دانند این زهر را میخورند؛ چطور می شود؟ برایت میگویم چطور می شود، اگر نخورند می دانی چگونه می شود؟ هر کدامشان زهر را رسما نخورند، رسما میکشنش، وقتی امامی را رسما کشتن تمام اصحابش را هم بعدش میکشن؛ چرا؟ چون آّب که از کله گذشت چه یک کله چه صد کله، وقتی مردم فهمیدن این را کشته، تمام این اصحاب را هم می کشیم و هیچ عیب ندارد. اما میگذارند حیائی حفظ بشود، زهر را می خوردند آن هم می آید سر تا پا برهنه تو مجلس عزاشون سینه میزنند، اما شیعیانشان درو نمی شوند، حالا ببین چقدر شیعیان برایش عزیز است، ببین چقد تو را دوست می دارد امام رضا، میگوید زهر را می خورم که این ها را درو نکنند، آخرش میکشد که! قاتل است، آقا به این دوستش گفت: من می- روم مجلس مأمون، مأمون به من زهر تعارف می کند، هم زهر در دانه انار، هم زهر در حبه ی انگور دو تا زهرش داد، گفت: وقتی من برمیگردم اگر عبایم را به سر کشیدم با من حرف نزن، اما اگر به حال طبیعی هستم، با من صحبت کن من می نشستم، پا می شدم آقا چه طور شد رفت، کی برمیگردند. آقا رسیدن مأمون انگور می خورد از یک طرف این جلو مردم، بعد می گفت: من می خواهم این دانه را به دست خودم بکنم در دهان ولیعهد [بگذارم]. حضرت گفت: معافم بدار گفت: نمی شود. می داند این لحظه آخر است. انگور را خورد، برخاست گفت پسر عمو، کجا میروی؟ گفت به همان جایی که تو مرا فرستادی، این دوست آقا گفت آقا آمدند، دیدند که عبا را سر کشیده، حرفی بهش نزد. رفت در اتاق، فرش ها را کنار زد روی زمین خالی گفت میخواهم مثل جدم حسین بن علی (ع) جان بدهم، روی خاک جان بدهم در این حالت دیدم یک پسری آمد گفتم آقا، در قفل بود شما چگونه از این راه آمدید گفت آن که من را از مدینه تا طوس آورد در بسته را هم برای من باز می کند، یا معصومه، همه ما حاجت داریم، به معصومه خواهرش می خواهم عرض کنم، معصومه خانم یادتان هست ریختند خانه تان را در مدینه غارت کردند. شما و همه خواهرها و مادرتان را امام رضا فرستاد داخل اتاق؛ آمده بودند النگوی این ها را بردارند، …(۳۹:۴۵) گوشوارهاشون را در بیاورند. امام رضا آمد به رئیس این غارتگرا، این مأمورا، گفت بابا شما دست به این ناموس ما نزنید من می روم هرچی این ها وسیله دارند، من در می آورم، یا معصومه یادت هست امام رضا آمد داخل اتاق، شما همگی آنجا بودید. به همه ی شما گفت هرکه هرچه دارد بدهد. گوشوارهاتون را در آوردید، انگشترهایتان را در آوردید. همه این ها را این برادر برای که کسی شما رو نبیند، دستی به شما نخورد آمد هرچی داشتید گرفت رفت تحویل داد.َ لباس هایشان را هم رفت تحویل داد. اینگونه غارتشان می کردند .
آمدم یک خواهشی بکنم همان طوری که این برادر نگذاشت چشم اجنبی به شما بیفتد، ناموس ما را با دعای خودت حفظ کن، عفت زنان ما را حفظ کن، چشم پاک را برای جوانان ما حفظ کن، خداوندا این خانوم را شفیع ما و مادر ما و پدر ما در قیامت قرار بده .
“السلام علیکم و رحمت الله و برکاته”
[۱][۱] – برای هر قوم و جمعیتی، زمانی و سر آمد(معینی) است؛ و هنگامی که سرآمد آنها فرا رسد، نه ساعتی از آن تأخیر می کنند، و نه بر آن پیشی می گیرند./ الاعراف/ آیه: ۳۴
[۲] – (بار دیگر) در «صور» دمیده می شود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوی (دادگاه) پروردگارشان می روند!/ یس/ آیه: ۵۱
[۳] – و «ایام الله» را به آنان یاد آور!/ ابراهیم/ آیه : ۵
[۴] – صحیفه السجادیه/ امام سجاد (ع)/ جلد: ۱/ ص: ۹۲
[۵] – سپس او را به پایین ترین مرحله بازگرداندیم/ التین/ آیه: ۵
[۶] – و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید!/ آلعمران/ آیه: ۱۰۳
[۷] – لغت نامه دهخدا: خفت . [ خ ِ ] (اِ) نوعی گره است و آن حلقه کردن یک سر ریسمان و غیره و برون کردن سر دیگراز آن و کشیدن آن تا بحد گره باشد، چنانکه با کمند برای گر …
[۸] – الاختصاص/ شیخ مفید/ جلد:۱/ ص: ۲۵۱
[۹] – لهوف-ترجمه میر ابو طالبی/ جلد: ۱/ ص: ۱۴۸
[۱۰] – گرامی ترین شما نزد خدا با تقواترین شما است/ الحجرات/آیه: ۱۳
[۱۱] – امام علی (ع)/ مصباح المتهجد/ جلد: ۲/ نام مؤلف: شیخ طوسی/ ص: ۸۴۴ و مفاتیح الجنان
[۱۲] – امام علی (ع)/ المناقب/ جلد: ۳/ نام مؤلف: ابن شهر اشوب مازندرانی/ ص: ۳۱۰
[۱۳] – امام علی (ع)/ مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل/ جلد: ۸/ نام مؤلف: محدث نوری/ ص: ۱۲۰