غنیمت شمردن عمر و جوانی
انسان مؤمن باید دائماً در حال پیشرفت و تکامل باشد؛ این درسی است که حضرت زهرا (سلام الله علیها) به همۀ ما داده است. امام کاظم (علیه السلام) فرموده اند: «مؤمن دو روزش یکسان نیست و حتماً روز دومش بهتر از روز اولش است»[1]؛ بنابراین زندگی ما چه در بُعد فردی و چه در بُعد اجتماعی باید در حال پیشرفت و تکامل و رو به رضای الهی و کسب لطف حضرت حق باشد. بدین منظور همۀ ما باید از گذشته مان درس عبرت بگیریم؛ چراکه سال های آینده از نظر ماهیت زمان چیزی جز سال های گذشته نیست.
عمر این گونه است؛ قطعه های زمان مثل هم هستند. ناگهان می رسند، ناگهان هم می گذرند. فرصت های زندگی مثل ابر، از آسمان زندگی شما و عمرتان عبور می کنند. در این میان گویا فرصت جوانی زندگی ما که بهار عمر است، سریع تر می گذرد. لذا باید این لحظه ها را قدر دانست و بهترین استفاده ها و برداشت ها را برای باقی مانده فرصت در دنیا و زندگی ابدی داشت. حساسیت زندگی ما در دنیا به همین نکته برمی گردد؛ به فرصت کوتاهی که همه ابدیت ما را تحت الشعاع خودش قرار می دهد.
فرصت ما کم است. سی سال، چهل سال، شصت سال، هشتاد سال و حتی صد سال هم عمر کمی است. گاهی سنگی را به شما نشان می دهند که مطالعات زمین شناسی نشان می دهد میلیون ها سال قدمت دارد. از میلیون ها سال بگذرم؛ در محله ما یک درخت چنار است که هشتصد سال دارد. دوازده نفر باید دستشان را در دست هم بگذارند تا بتوانند دور آن حلقه بزنند. هشتصد سال ایستاده و آمدن و رفتن مردم را نگاه کرده است. فرصت ما واقعاً کوتاه است و جزء کم عمرترین موجودات عالم هستیم.
در این فرصت کم باید توشه زندگی جاودانی و ابدی مان را برداریم. نشانه زندگی جاودانی هم روح و جان ما است که حقیقتی است از آن عالم. شما در اعماق وجودتان احساس می کنید که در ذیل عنایت حق هستید و تا ابد خواهید ماند. به خودتان که مراجعه می کنید، اصلاً دلتان قبول ندارد که تمام شدنی باشید. احساس می کنید که آمدید بمانید و هستید. این همان صدای فطرت شما است که به شما می گوید: برای بقا و ماندن آمدید، و هستید تا خدا بخواهد. اما بعضی از ماها ندای دلمان را اشتباهی می شنویم و زندگی دنیایی را در تصویرسازی های ذهنی و خیالی مان، به آن ندای دل گره می زنیم. نتیجه اش این می شود که از سپری شدن سریع زمان و فرصت هایی که به بیان علی (علیه السلام) مثل ابر می گذرد،[2] غافل می مانیم. ابر سر و صدا ندارد، آرام و سریع می آید و آرام و سریع می رود. نه آمدنش را متوجه می شویم، نه رفتنش را.
آفرین خداوند به خود به خاطر آفرینش انسان
خدای متعال، دنیا، چهره، بدن، ذهن و قلب ما را با لطف، حکمت و کَرَمش ساخت. قرآن کریم درباره آفرینش ما می فرماید: «وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ»[3]؛ و شما را صورتگری کرد و صورت هایتان را نیکو آراست». تو کلمه ای در کتاب آفرینش هستی که خدای متعال آن را در بهترین شکل ممکن ساخته است.
در کارگاه آفرینش، حضرت حق وجود تو را تصویرسازی کرده و هم ظاهر و هم باطنت را بسیار زیبا آفریده است؛ چه اینکه در قرآن می فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ»[4]؛ ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریده ایم». «أحسَن»، یعنی بهتر از این نمی شود. فطرت، سرشت، دل و جان شما، در بهترین وضعیت از نظر استعداد و ظرفیت در کارگاه خلقت به دست «أحسن الخالقین» ساخته شده است؛ لذا تو «أحسن المخلوقین» هستی.
خدای متعال در آفرینش تو به خودش تبریک گفته است. بعضی ها خیال کرده اند «فَتَبارَک اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»[5]؛ بزرگ است خدایی که بهترین خلق کنندگان است»، فقط در خلقت حضرت آدم بوده است. حال آنکه قرآن کریم سخن از جریان واحد آفرینش دارد؛ یعنی واحدواحد انسان که آفریده می شود، خدای متعال به خودش آفرین می گوید.
زندگی یعنی انتخاب
حالا من و شما می مانیم و اختیاری که خداوند متعال در ساختن حیات ابدی و زندگی همیشگی، در همین فرصت مختصر و کوتاه به ما داده است. اسمش را هم امتحان گذاشته است و گفته: تصویر ابدی تان را انتخاب کنید که چه شکلی باشد. برای اینکه به دنیا بیایید، تصویر ظاهری تان را خودتان انتخاب نکردید، بلکه چهره های شما در کارگاه خلقت تصویرسازی شده است، ظرفیت های شخصیتی شما هم همین طور. اما حالا یک فرصت انتخاب به شما داده شده است؛ با این تفاوت که آنچه شما انتخاب کنید، تا ابد با آن خواهید بود. خدای متعال به ما می گوید: من که برای شما در حُسن و زیبایی و ظرفیت و کمال کم نگذاشتم، شما هم برای خودتان کم نگذارید؛ پس: «أَحْسِن کمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیک»[6]؛ همان گونه که خدا به تو نیکی کرده است، نیکی کن».
خدای متعال درباره شما خوب، ظریف و زیبا برنامه ریزی و طراحی کرده و این همه امکانات در اختیار شما قرار داده است، حال از شما توقع دارد که برای انتخاب چهره دائمی تان دست به کار شوید. از این فرصت موقتی استفاده کنید و برای خودتان بهترین چهره ها را رقم بزنید تا در حیات ابدی در زیباترین صورت ممکن طلوع داشته باشید.
خداوند متعال خیلی روشن و صریح نقشه این انتخاب را ارائه کرده است: ایمان و عمل صالح. همۀ زندگی تان باید پای این دو جمله خرج شود و در مسیر ایمان و عمل صالح حرکت کنید تا به حیاتی برسید که قرآن درباره اش فرموده است: «فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً»[7]؛ قطعاً او را با زندگی پاکیزه ای، حیات [حقیقی] بخشیم». ممکن است بگویید: این تصویر بدیع، جذاب، دل آرا و باشکوه، آیا نمونه عالی هم دارد که از روی آن بتوانم انتخاب کنم؟ خداوند این درخواست فطری شما را پاسخ گفته و فاطمه (سلام الله علیها) را خلق کرده است.
لذا فاطمه (سلام الله علیها)، چه انسان ها بدانند و چه ندانند، خواهش دل همه و درخواست همۀ فطرت ها است. منتها خیلی ها این را نمی دانند. شما می توانید بر اساس این الگو، انتخاب گر چهره و حیات ابدی تان باشید.
مؤمن بهترین انتخاب را دارد
برای اینکه وقت را از دست ندهیم، باید دائم به خودمان یادآوری کنیم که: «دائم گل این بستان شاداب نمی ماند».[8] دنیا بوستان موقتی است. وجود شما در اینجا که جوانه زد، به سرزمینی منتقل می شوید که حیات ابدی شما در آنجا است. حالا این شما و این انتخاب های شما.
ما همیشه در حال انتخاب هستیم. هر کلمه ای که می گوییم، حقیقت ابدی و امتداد وجود خودمان را تا ابد انتخاب می کنیم. با هر کلمه ای که می گوییم، با هر نگاهی که می کنیم، با هر چیزی که می شنویم، با هر معاشرتی که داریم، با هر کاری که انجام می دهیم، با هر کتابی که می خوانیم، با هر فیلمی که می بینیم، با هر چیزی که می نویسیم... آهسته آهسته تصویر نهایی شخصیت خود را شکل می دهیم. یک آدم باسلیقه و خردمند و دوراندیش، سعی می کند در همۀ این لحظه ها، بهترین انتخاب را داشته باشد برای رسیدن به بهترین تصویر از حقیقت همیشگی شخصیت خودش. آدم های فوق العاده زرنگ، باهوش و بااستعداد، کسانی هستند که دائم دنبال بهترین انتخاب هستند.
یکی از بخش هایی که در آن دائماً در حال آفریدن هستیم، کلمات و گفتار ما است. ما در هر صحبتی که می کنیم، کلمه ای را خلق می کنیم. از مجموعه واژه هایی که در ذهنتان دارید، تصویرسازی می شود، بعد انتخاب می شود و در مسیر صوتی شما قرار می گیرد. سپس بر اثر حرکتی که به وجود می آید، ساخته می شود و به بیرون از وجود شما پرتاب می شود. قرآن کریم که کتاب زندگی و نقشه انتخاب بهترین ها است، به ما می گوید: «هنگامی که خواستید صحبت کنید، بهترین ها را انتخاب کنید».[9]
کسی که می خواهد بهترین ها را انتخاب کند، نمی تواند همین طوری صحبت کند؛ حتماً باید فکر کند، واژه واژه ها را برگزیند، ترکیب ها و کلمات را هماهنگ انتخاب کند. همۀ اینها در دایره انتخاب شما قرار می گیرد. انسان خردمند و دوراندیش می داند با هر گفتنی دارد خودش را می سازد و مجسمه نهایی شخصیتش را می تراشد؛ لذا در هر صحبتی که می خواهد بکند، سراغ بهترین ها می رود. در شنیده هایش نیز همین گونه است. چنین کسی هر چیزی را نمی شنود، نمی گوید، نمی نویسد و نمی بیند؛ زیرا می داند در هر نگاه و شنیدنش، خود را می سازد.
مؤمن دنبال این است که بهترین وضعیت و تصویر را برای خودش برگزیند. هر جا که اشتباه می کند، فوراً یادش می آید که: معلوم نیست یک لحظه دیگر باشم، پس باید زود آن اشتباه را جبران کنم. اگر آن اشتباه را جبران نکنم و مرا از این دنیا منتقل کنند، آن اشتباه تا ابد با من می ماند.
به همین دلیل مؤمن می داند که باید اشتباهاتش را زود اصلاح کند. مثل این است که می خواهید یک انشا بنویسید تا سر کلاس بخوانید. یا مهم تر از این، می خواهید یک متن را منتشر کنید؛ از شب تا صبح مدام به آن نگاه می کنید، ویرایشش می کنید، اشکالاتش را می گیرد، درستش می کنید، پاک می کنید و... استدلال شما برای این دقت وسواس گونه این است که: این وجود مکتوب من است که منتشر می شود و در دست این و آن قرار می گیرد. قبل از انتشار باید اشکالاتش برطرف شود؛ زیرا وقتی منتشر شد، نمی توان کاری کرد.
به من و شما گفته اند روزی در پیش است که کتاب وجود ما منتشر می شود. اسم آن «یوم النشور» است. کتاب وجود شما آنجا منتشر می شود. فرصت ویرایش تا چه زمانی است؟ تا وقتی که زنده هستی. اگر غلطی هست، زود اصلاح و تمیزش کن. اگر منتشر شد، دیگر نمی شود کاری کرد؛ ویرایش قبل از انتشار است.
یک دختر باهوش در پرتو حقیقت فطرت فاطمی و زهرایی اش، همیشه سعی می کند زود اشتباهاتش را به وسیله «توبه» جبران کند. توبه یعنی اصلاح دائمی اشتباهات و ویرایش تمام افعال زندگی.
تلاش شیاطین جن و انس برای فریب انسان
پیرامون شما کسانی هستند که از روز اولی که خدا تو را آفریده، به تو و داشته هایت حسودی شان شده است؛ بنابراین سعی می کنند در کلماتت، دیدنی هایت، شنیدنی هایت و آرزوهایت مداخله کنند. اسمشان هم شیطان است. البته شیطان یک جنبه جنی دارد که نادیدنی و به صورت نیروهایی است که دور و بر ما می چرخد تا دست ما خط بخورد. البته بعضی از آدم های پیرامون ما نیز به نیابت از شیطان، اطراف ما می چرخند تا دست ما خط بخورد و اشتباه داشته باشیم. خداوند متعال به ما آموزش داده که بگوییم: «بِسم الله الرَّحْمن الرَّحیم، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، مِن شَرِّ مَا خَلَقَ، وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ»[10]؛ به نام خداوند رحمتگر مهربان. بگو پناه می برم به پروردگار سپیده دم از شر آنچه آفریده و از شر تاریکی چون فراگیرد و از شر دمندگان افسون در گره ها و از شر [هر] حسود آنگاه که حسد ورزد».
حواستان را جمع کنید و از این نیروهای حسود و بدخواه، از جنس و انس، به خداوند پناهنده شوید و بگویید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِک النَّاسِ، إِلَهِ النَّاسِ، مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی یوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ»[11]؛
به نام خداوند رحمتگر مهربان. بگو پناه می برم به پروردگار مردم، پادشاه مردم، معبود مردم، از شر وسوسه گر نهانی؛ آن کس که در سینه های مردم وسوسه می کند». شیطان دنبال این است که آبرویت برود، چهره ات خراب شود، زشت شوی و از نگاه خدا و فرشتگان و خوبان عالم بیفتی؛ لذا دائم وسوسه می کند. «یوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ»، یعنی در تمام صحنه های تصمیم گیری های تو می آید و مداخله می کند، پیشنهاد می دهد، ایجاد حیرت می کند، فریب کاری می کند، دغل بازی می کند تا تو گرفتار شوی. قرآن یادآوری می کند که خیال نکنید اینها فقط گروه های پنهانی هستند؛ بلکه «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»[12]؛ چه از جنّ و [چه از] انس». معلوم می شود در میان آدمیان خیلی ها شیطان زده هستند و شب و روز مدام در برنامه ریزی و طراحی هستند برای اینکه ما بد انتخاب کنیم. مبدأ میل و آرزوهای ما را دست کاری می کنند و برای ما تصویرهای غیرواقعی می سازند تا دچار خطا شویم.
عمر انسان همانند بهار کوتاه است
برای اینکه خدای متعال ما را بیدار کرده باشد، به ما این یادآوری را هم دارد که اگر می خواهید بدانید کل حضور شما در این دنیا از اول تا آخرش چقدر سریع می گذرد، یادتان باشد که به اندازه فاصله یک بهار تا پاییز است. یادآوری خدای متعال برای اینکه ذهن و عقل ما بیدار شود این است: «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَکانَ اللَّهُ عَلَی کلِّ شَیءٍ مُقْتَدِرًا»[13]؛ برای آنان زندگی دنیا را مثل بزن که مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستادیم. سپس گیاه زمین با آن درآمیخت و [چنان] خشک گردید که بادها پراکنده اش کردند و خدا است که همواره بر هر چیزی توانا است».
ابر بهاری می آید، باران بهاری نازل می شود، زمین فسرده زمستانی زنده می شود و همۀ «بنات نبات» سر از زمین برمی دارند، درختان به شکوفه می نشینند، نسیم بهاری در شاخه ها می وزد و... بهار می شود. عجیب است که قرآن صحبت از تابستان نیاورده است. می خواهد بگوید عمر چقدر سریع می گذرد. مثل بهار است که تا می خواهید از زیبایی های بهاری بهره مند شوید، پاییز می رسد. برگ های زیبایی که در شاخه ها می رقصیدند، حالا زیر دست و پا ریخته شدند: «فَأَصْبَحَ هَشِیمًا». هَشیم یعنی برگ های خشکیده خردشده. قبلاً باد که می آمد، وقتی گل بود، شکوفه بود، برگ های باطراوت بود، خودآرایی و جلوه گری می کردند؛ اما اکنون که باد می آید، این برگ ها زیر دست و پاها این سو و آن سو می رود.
شگفتا! این همان برگ درختی بود که وقتی در بهار می دیدیمش، چشم نواز بود، ولی حالا زیر دست و پا ریخته است و این طرف و آن طرف می رود و هیچ کس هم نگاهش نمی کند. قبلاً روی گلدان یا در حیاط بود و با آن فخر می فروختیم؛ اما حالا مزاحم است و باید با جارو آن را بیرون ریخت!
عمر ما مثل یک بهار تا پاییز است. اشتباه را کسی مرتکب می شود که با دیدن بهار، پاییز یادش برود. اشتباه بزرگ تر این است که خیال کند این بهار همیشگی است. اگر درست بیندیشد می داند که می تواند در همین بهار زندگی، تبدیل به گل همیشه بهاری شود برای گلستان همیشگی ای که اسمش بهشت خداوند است. می توانیم یک گل همیشگی شویم که هیچ وقت پاییز را نمی بیند.
شیعیان، قطره ای از دریای فاطمی هستند
اولیای خدا هرچه دارند، از حضرت زهرا (سلام الله علیها) دارند. خداوند وجود او را مثال عالی و عقلای درخت پاکیزه ای قرار داده است که همیشه گل های باطراوت و میوه های شیرین تقدیم می کند: «کَشَجَرَة طَیِّبَة اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی اُکُلَها کُلَّ حین بِاِذْنِ رَبِّها»[14]؛ مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است. هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش می دهد». دخترهای عزیز و گل ما که در این جلسه هستند، هرکدام ان شاءالله شکوفه ای از آن درخت فاطمی هستند که باذن الله تبارک و تعالی به میوه خواهد نشست و به اوج خود خواهد رسید.
حدود دوازده سال پیش، شب ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، در جمع محدودی خدمت رهبر عزیز و عالی قدرمان بودیم. آن خاطره برای همیشه در ذهن من مانده است. آقا آن روز حس خیلی خوبی داشت. اصلاً آن شب کاملاً متفاوت بود. من ابتدا فکر می کردم که من فقط این تفاوت را فهمیده ام، بعد دیدم کسانی که آنجا هستند نیز متوجهند که یک حس کاملاً متفاوت بر جلسه و ایشان حاکم است.
بعد از اقامه نماز، ایشان برگشتند و به سمت آن جمع نشستند. سوره مبارکه کوثر را خواند و حکمت هایی از این سوره نورانی استخراج کرد. نکته ای که همیشه در ذهن ما ماند، این بود که فرمود: «کوثر» یعنی دریای بی کران، بی ساحل، از نور، از زیبایی، از معنویت، از کلام، از عشق، از نجابت، از حیا، از ولایت، از بندگی، از تقوا، کوثر این است. خداوند با کلمه عجیبی به پیغمبر خطاب کرده و تمام دستگاه خلقت را به کار گرفته تا عالی ترین هدیه را به بهترین بنده اش تقدیم کند. آقا فرمودند: هرکدام از ما می توانیم قطره ای از این دریای بی کرانه باشیم. آن وقت در این قطره همه خصوصیاتی که در آن دریا است، هست.
از خداوند متعال بخواهیم که هرکدام از ما یک قطره از آن دریای بی کرانه باشیم. اکنون هم که در آستانه شهادتش هستیم، در این جلسه در جمع شما عزیزان همین آرزو را می کنیم که ان شاءالله این سنخیت را داشته باشیم. در این صورت در قیامت که محل درخشش فاطمه (سلام الله علیها) است، ما هم جزء فاطمیون خواهیم بود.
در روایت دارد که وقتی حضرت به صحرای محشر می آید، همۀ کسانی که توانستند این شرف نسبت را با ایشان رعایت کنند، مورد لطف حضرت قرار می گیرند. در روایت تعبیر خیلی لطیفی دارد؛ می فرماید مثل مادری که بچه هایش را جمع می کند، تک تک آنها را جمع می کند.
زهرا (سلام الله علیها)، خیلی بزرگ و باشکوه است. ای ریحانه ها و گل ها، همۀ جوانی و زیبایی کوتاه مدت تان را خرج زهرایی شدن کنید. هر روز که می گذرد نورانی تر، نجیب تر، دانشور تر، فهیم تر، باادب تر، خوش اخلاق تر، مهربان تر، با ابتکار بیشتر و غیورتر باشید. ان شاءالله بهار ۹۵ که دارد از راه می رسد، برای همۀ شما و ما در زندگی مان یک فرصت تازه باشد برای نزدیک تر شدن به حضرت (زهرا سلام الله علیها) تا حضرت ما را بپسندند. در این صورت خداوند متعال نیز از ما راضی خواهد شد؛ چراکه پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: «إِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یرْضَی لِرِضَاهَا»[15]؛ خداوند برای غضب فاطمه غضب می نماید و با رضایت وی راضی خواهد شد». این جمله درباره هیچ کس گفته نشده است.
پی نوشت ها:
[1] «مَنِ اسْتَوی یَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ َمْن کانَ آخِرُ یَوْمَیْهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلْعوُنٌ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْزِیادَةَ فِی نَفْسِهِ فَهُوَ فِی نُقْصانٍ وَ مَنْ کانَ اِلی الْنَقْصانِ فَالْمَوْتَ خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْحَیاةِ؛ آن کس که دو روزش (از نظر معنوى) مساوى باشد، ملعون است و کسى که دومین روزش بدتر از روز اولش است ملعون است، و آن کس که افزایش (معنوى) در خود نبید در سرازیرى نقصان و کمبود است و کسى که چنین باشد مردن براى او بهتر از زندگى است». محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۸، ص۳۲۷.
[2] امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ؛ فرصت به مانند ابر گذرا مى گذرد، پس فرصت هاى نیک را غنیمت دانید». نهج البلاغه، کلمات قصار ۲۱.
[3] تغابن: ۳.
[4] تین: ۴.
[5] مؤمنون: ۱۴.
[6] قصص: ۷۷.
[7] نحل: ۹۷.
[8] دیوان حافظ، غزل شماره ۴۹۳.
[9] «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، از خدا پروا دارید و سخنى استوار گویید». احزاب: ۷۰.
[10] سوره فلق.
[11] ناس: ۱ - ۵.
[12] همان: ۶.
[13] کهف: ۴۵.
[14] ابراهیم: ۲۴ - ۲۵.
[15] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴٣، ص٢٢٠.