سخنرانی آیت الله سید محمد صادق حسینی طهرانی؛ اصلاح نفس و تدارک مافات
منبع : لیالی نور
بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ بارِئِ الخَلآئِقِ أجمَعینَ و باعِثِ الأنبیآءِ و المُرسَلینَ و الصّلَوةُ و السّلامُ علَی حَبیبِ إلَهِ العالَمینَ أبی القاسِمِ المُصطَفی مُحمّدٍ و علَی أخیهِ و ابنِ عَمِّهِ و وَصیهِ و وَزیرِهِ و خَلیفَتِهِ فی أُمّتِهِ مِن بَعدِهِ و وارِثِ عِلمِهِ عَلیبنِ أبی طالِبٍ أمیرِالمُؤمِنینَ و سَیدِالوَصیینَ و قآئِدِ الغُرِّ المُحَجَّلینَ و إمامِ المُتَّقینَ و یعسوبِ المُؤمِنینَ و علَی الصِّدّیقَةِ الطّاهِرَةِ فاطِمةَ الزَّهرآءِ سَیدَةِ نِسآءِ العالَمینَ مِنَ الأوّلینَ و الأَخِرینَ و علَی الأحَدَعَشَرَ مِن وُلْدِها حُماةِ الدّینِ و أئِمّةِ المُؤمِنینَ و لَعنَةُ اللَهِ علَی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلَی قیامِ یومِ الدّین[1]
السّلامُ علَی میزانِ الأعمالِ و سَیفِ ذی الجَلالِ، السّلامُ علَیک یا أمیرَالمُؤمِنینَ.
شادی روح مطهّر و قدسی حضرت مولی الموحّدین أمیرالمؤمنین علیبن أبی طالب علیه السّلام إجماعاً صلوات غرّائی ختم کنید.قالَ أمیرُالمؤمنینَ علیهِ السّلامُ: تَدارَک فی ءَ اخِرِ عُمْرِک ما أَضَعْتَهُ فی أَوَّلِهِ؛ تَسعَدْ بِمُنقَلَبِک.[2] «آنچه را در اوّل عمر ضایع نموده ای، در آخر عمر تدارک کن، تا در آخرت و پایان مسیر، به فلاح و رستگاری رسیده و سعادتمند شوی.»
به نحو إجمال دربارۀ این کلام مبارک حضرت مطالبی عرضه می شود. امیدواریم که هم برای حقیر و هم برای سروران معظّم مفید واقع شود و إن شاءالله بتوانیم از باقیماندۀ عمر در راه تهذیب و طهارت نفس و وصال حضرت حق حدّأکثر استفاده را بنمائیم. برای تبیین فرمایش حضرت ابتدا باید مقدّمه ای عرض کنم:
لزوم شناخت قدر و ارزش عمر
تا انسان جوان است قدر عمر خود را نمی داند. نوع جوانان عمر خود را به بطالت می گذرانند؛ عمرشان را در چه راهی صرف می کنند؟ شبشان را به چه چیزی می گذرانند؟ ساعات روزشان را چگونه سپری می نمایند؟ آیا عمرشان در راه خدا صرف می شود؟ چقدر عبادت خدا می کنند؟ چقدر به خدا نزدیک می شوند؟ مع الأسف همه اش تضییع عمر است!
هرکس باید در درون خود کمی به گذشته بازگردد و تفکر کند که این سالهای گذشته، سی، چهل یا پنجاه سال را در چه راهی صرف نموده است! اگر انسان یک محاسبۀ إجمالی دربارۀ عمر خود نماید می بیند بیشتر عمرش را تضییع کرده است. مجالسی که شرکت نموده مجالس خدائی نبوده، صحبت هائی که با دوستان خود داشته دربارۀ دنیا و اهل دنیا بوده است.قَلَّما یتَّفِق که ساعاتش در راه خدا صرف شده باشد؛ کم هستند جوانانی که مراقبه داشته و اهل خشوع در برابر خداوند باشند، جوانانی که به واسطۀ آنها خداوند بلا را برمی دارد.
چنانکه از نبی مکرّم صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که: ملکی هر شب جمعه ندا می دهد: لَولا مَشایخُ رُکعٌ و فِتْیانٌ خُشَّعٌ و صِبْیانٌ رُضَّعٌ لَصُبَّ عَلَیکمُ العَذابُ صَبًّا.[3] «اگر پیرمردانی اهل عبادت و رکوع در برابر خداوند و جوانانی اهل خضوع و خشوع در مقابل پروردگار و کودکانی شیرخواره نبودند، قطعاً عذاب إلهی بر شما فروریخته و شما را فرا می گرفت.» آری، جوانان باخدا کم هستند، أمّا ذی قیمت اند و خداوند به واسطۀ آنان عذاب را برمی دارد. جوانان به واسطۀ کمی تجربه و غرور و جهلی که دارند نوعاً عمر خود را به بطالت می گذرانند و مخصوصاً چون غرق در نعمت اند، قدر این نعمات را نمی دانند؛ نعمت حیات و سلامتی و فراغت و...
ولی همین که انسان پا به سن گذاشت و قوای خود را به تدریج از دست داد و کسالت بر او عارض شد، آن وقت قدر سلامتی را می فهمد! آن وقت است که قدر عمر خود را می داند و به طرف خداوند روی می آورد! قبل از آن به این معنا ملتفت نبود؛ حال بعد از گذر عمر و زوال سلامتی و جمال می خواهد از عمرش استفاده کند، أمّا عمر گذشته است، گذشته! حضرت أمیر صلوات الله علیه می فرمایند:ما فاتَ مَضَی و ماسَیأتیک فَأَینْ قُمْ فَاغْتَنِمِ الفُرْصَةَ بَینَ العَدمَینْ[4]«آنچه گذشت که گذشت و دیگر انسان نمی تواند آن را به دست بیاورد، و آن ساعاتی که بعداً می آید کجاست تا بتوانی از آن استفاده کنی؟! پس برخیز و فرصت را بین این دو زمان گذشته و آینده غنیمت شمار!»
ساعت هائی که از دستتان رفته را نمی توانید به دست آورید.آن قدر دوست داشتید که در زمان شباب به ذکر خدا مشغول باشید و مثلاً روزی چهارصد بار ذکر یونسیه را بگوئید! نگفتید، از دستتان رفت. الآن غصّه و حسرت آن را می خورید. در روز قیامت هم که «یومُ الحَسرَة» نام دارد،[5] حسرت می خورید.
از روایات استفاده می شود که: مؤمن و کافر در روز قیامت حسرت می خورند. کافرین که معلوم است حسرت می خورند، چون به خدا ایمان نیاورده و به تبع آن أعمال صالحه انجام ندادند. مؤمنین چرا حسرت می خورند؟ حسرت می خورند که چرا کم کار کردند و چرا آن استفاده ای را که باید در طول حیات می بردند نبردند![6]
من می توانستم بیشتر یاد خدا باشم نبودم، می توانستم بیشتر ذکر خدا بگویم نگفتم، تنبلی و کسالت کردم، حسرت می خورم. وقتی درجات سائر مؤمنین را می بینم که در درجات بالا و قصور عالیه هستند و درجۀ نازلۀ خود را نسبت به آنها می سنجم حسرت می خورم؛ لذا یکی از اسماء روز قیامت «یومُ الحَسرَة» است.[7]
نام دیگر قیامت «یومُ التَّغابُن» است.[8] همه احساس غبن می کنند، چه مؤمن و چه کافر. فقط یک عدّه اند که احساس غبن نمی کنند؛ آن افرادی که به مقام خلوص رسیده و در حرم امن إلهی وارد شده اند، آنها خواصّ سلطان و مَلِکند، آنها خدا را دارند و دیگر حسرت نمی خورند.حسرت برای کسی هست که فاقد چیزی باشد. أمّا کسی که خدا را دارد همه چیز را دارد و دیگر حسرت نمی خورد؛ ما الَّذی فَقَدَ مَن وَجَدَک.[9]
تدارک عمر از دست رفته
أمیرالمؤمنین علیه السّلام می فرمایند: تَدارَک فی ءَ اخِرِ عُمْرِک ما أَضَعْتَهُ فی أَوَّلِهِ تَسعَدْ بِمُنقَلَبِک. «آنچه در اوّل عمر تضییع کردی در آخر عمر تدارک کن.» خرابی ها را اصلاح کنید، این عمارت مخروبه را تعمیرو این نفس معیوب را درست نمائید. این معنای تدارک است. چرا این کار را انجام دهید؟ تَسعَدْ بِمُنقَلَبِک. «برای اینکه در آخرت سعادتمند شوید.»چگونه می شود عمر از دست رفته را تدارک کرد؟ تدارک به این است که نفس خود را بسازیم، این نفس سرکش را رام کنیم. تدارک به این است که خود را در مقام عبودیت و تذلّل پروردگار درآوریم و بنده شویم.أمیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: امْلِکوا أَنْفُسَکم بِدَوامِ جِهادِها.[10] «با دوام مجاهدۀ با نفستان، مالک آن شوید.» دائماً با آن مجاهده و جنگ کنید و دنبال هوا و هوس و أمیال نفس نروید و هرچه گفت گوش ندهید.
اصلاح نفس
در جای دیگر فرمودند: صَلاحُ النَّفْسِ مُجاهَدَةُ الهَوَی.[11] «درست شدن نفس به مجاهده کردن با هوای نفس است.» آنچه را نفس می خواهد و میل دارد، شما انجام ندهید؛ در این صورت نفس اصلاح شده و از فساد بیرون می آید.هرکسی أمیال و آرزوهائی دارد، اگر انسان جلوی این آمال و آرزوها را بگیرد و شهوات و لذّات خود را قطع کند، در این صورت نفس اصلاح می گردد؛ مثلاً دوست دارد در مجلس از فلان رفیقش غیبت کند یا به نامحرم نگاه نماید، باید مجاهده کند و جلوی نفس را بگیرد تا مالک آن شود و نفسش اصلاح گردد. یا دوست دارد در زندگی بلندپروازی کرده و بیش از درآمدش خرج کند، باید جلوی خودش را بگیرد و إلّا نفس اصلاح نمی شود.
أمیرالمؤمین علیه السّلام در جای دیگر می فرمایند: سَبَبُ صَلاحِ النَّفْسِ العُزوفُ عَنِ الدُّنْیا.[12] «وسیلۀ اصلاح نفس، زهد در دنیاست.» در بیان دیگری حضرت می فرمایند: إذا رَغِبْتَ فی صَلاحِ نَفْسِک، فَعَلَیک بِالِاقتِصادِ و القُنوعِ و التَّقَلُّلِ.[13] «اگر به اصلاح نفس خود میل داری، بر تو باد به میانه روی و قناعت و کم طلبی.» و می فرمایند: أَعوَنُ شَی ءٍ عَلَی صَلاحِ النَّفْسِ القَناعَةُ.[14] «چیزی که بیشترین کمک را بر اصلاح نفس می کند، قناعت است.»
انسان باید قانع باشد؛ اگر انسان با هرچه خدا برایش تقدیر نموده بسازد و قانع باشد نفسش اصلاح می شود. کسی که میل به زیاده طلبی دارد و به جای اینکه جلوی نفس را گرفته و مالک آن شود به دنبال هوای نفس می رود، به صلاح نمی رسد.همچنین أمیرالمؤمنین علیه السّلام می فرمایند: کیفَ یستَطیعُ صَلاحَ نَفْسِهِ مَن لایقنَعُ بِالقَلیلِ؟[15]«کسی که نمی تواند به کم قناعت کند، چگونه توان دارد نفس خود را اصلاح نماید؟»
مؤمن باید جلوی نفس خود را گرفته و مالک نفس شود، نه اینکه نفس مالک ما شود و به جای اینکه ما زمام نفس را بگیریم و آن را به این طرف و آن طرف ببریم او زمام ما را به دست گرفته و ما را به این طرف و آن طرف بکشد! اگر ما زمام نفس را به دست بگیریم او را به طریق هدایت می بریم و اگر او زمام ما را بگیرد ما را به فساد می کشاند.
أمیرالمؤمنین علیه السّلام می فرمایند: أَقبِلْ عَلَی نَفْسِک بِالإدْبارِ عَنها.[16] چقدر جملۀ عجیبی است! انسان باید این جملات را حفظ نموده و از آن استفاده کند. «به طرف نفس خود رو بیاور، به حقیقت نفست که نورانی است و دعوت به خیرات می کند إقبال کن! چگونه؟ به اینکه به نفست پشت کنی و از نفس أمّاره که دعوت به بدیها می کند إعراض نمائی.»
اگر به نفس أمّاره پشت کردی و با هوای نفس مقابله نمودی مالک آن خواهی شد و به حقیقت نورانی نفس دست می یابی، أمّا اگر به نفس أمّاره إقبال کردی و هرچه گفت قبول نمودی، إقبال به آن مساوی با إدبار از حقیقت نفس است و زمام نفس از دست خارج شده و دیگر مالک آن نخواهی شد.انسان باید به نفس خود پشت کند تا مالک آن شود، نه اینکه نازش را بکشد و هرچه گفت قبول کند که در این صورت انسان بیچاره می شود.
در روایت دیگری حضرت می فرمایند: لاتَترُک الِاجْتِهادَ فی إصلاحِ نَفْسِک فَإنّهُ لایعینُک عَلَیها إلّاالجِدُّ.[17] «هیچ گاه برای اصلاح نفس خود سعی و کوشش را ترک نکن و تا می توانی برای آن تلاش نما، چون هیچ چیزی تو را در اصلاح نفس کمک نخواهد کرد مگر همین کوشش و جدّیت در زمین زدن نفس.»
رام نمودن نفس سرکش
خلاصه، این نفس حیوان سرکشی است که نباید آن را رها کرد، باید آن قدر بر سر این حیوان زد تا رام شود؛ چگونه؟ با اطاعت پروردگار و انجام فرامین إلهی، انجام واجبات و ترک منهیات و بالاتر از آن ترک مکروهات و انجام مستحبّات و هر چیزی که مورد رضای پروردگار است. بنده میل دارم این کار را انجام دهم ولی می دانم خلاف رضای خداست، اگر آن را ترک کردم نفس خود را اصلاح کرده و مالک نفس می شوم.
در روایت دیگر حضرت فرمودند: إذا صَعُبَتْ عَلَیک نَفْسُک فَاصْعُبْ لَها تَذِلَّ لَک و خادِعْ نَفسَک عَن نَفسِک تَنقَدْ لَک. [18]«اگر نفس شما بر شما سخت گرفته و رام نمی شود، شما هم بر آن سخت بگیرید؛ اگر این کار را بکنید، نفس، ذلیل و رام شما می شود. برای نجات و اصلاح نفس خود با نفست مکر کن و هرچه گفت انجام نده تا اینکه منقاد و مطیع تو شود.»
راهِ نفی خواطر
از مرحوم علّامۀ والد رضوان الله تعالی علیه سؤال کردند که: ما با خواطری که در حال نماز و ذکر می آید و نمی گذارد آن توجّه لازم را به پروردگار داشته باشیم چه کنیم؟ایشان می فرمودند: تنها راه مقابلۀ با خواطر، مجاهده است؛ باید جلوی نفس بایستید و نگذارید این خواطر بیاید. شما وقتی در حال نمازید و با خدا راز و نیاز می کنید نباید اجازه دهید خواطر وارد شود.
این خواطر مال کیست؟ خواطر من متعلّق به خود من است که نماز می خوانم، نه متعلّق به شما! خواطر شما نیز متعلّق به خود شماست، نه من! من باید در برابر خواطر خود مجاهده کنم و شما هم باید مجاهده کنید تا اینکه مالک نفس خود شده و نگذارید این خواطر وارد قلبتان شود. این دریچۀ قلب شما مال خود شماست نباید بگذارید خواطر وارد آن شود.
آن قدر باید توجّهتان را قوی کنید و توجّهتان نسبت به پروردگار تام باشد که اگر این خواطر آمد، آن را بیرون کنید، نه اینکه درب دل را رها کرده و بگذارید هرچه از این خواطر می خواهد وارد شود و مانع توجّه شما به خداوند گردد و هستی و بنیان شما را ازبین ببرد.
خیلی از افراد می گویند: ما هیچ خواطری نداریم، أمّا همین که وارد نماز می شویم و «اللهُ أکبَر» می گوئیم یا مشغول ذکر می شویم، سیل خواطر به ما هجوم می آورد و قلب و فکر ما را فرا می گیرد. طبیعی است که شیطان در این موقع می آید. شیطان به واسطۀ نفس، خواطر را می آورد و جلوی توجّه انسان به پروردگار را می گیرد و تنها راه مقابله با آن مجاهده است.إن شاءالله خداوند توفیق مجاهده را و همچنین توفیق تدارک مافات در ایام شباب را به همۀ ما عنایت کند. آنهائی که جوان هستند با توجّه به این فرمایشات حضرت باید حدّأکثر استفاده را از عمر خود ببرند تا اینکه وقتی پا به سن گذاشتند حسرت نخورند که چرا ما از عمرمان استفاده نکردیم.
اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَ ال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم
پی نوشت ها:
[1] مطالب بیان شده در شب نوزدهم رمضان المبارک 1425 هجری قمری.
[2] غررالحکم ودررالکلم، ص 324.
[3] إرشادالقلوب، ج 1، ص 193.
[4] غررالحکم ودررالکلم، ص 222.
[5] آیۀ 39، از سورۀ 19: مریم؛ وَ أَنْذِرْهُمْ یوْمَ اَلْحَسْرَةِ إِذْ قُضِی اَلْأَمْرُ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا یؤْمِنُونَ.
[6] دیلمی (ره) از حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت می کند که: إنّ أهلَ الجَنَّةِ لایندَمونَ علَی شَیءٍ مِن أُمورِ الدُّنیا إلّاعلَی ساعَةٍ مَرَّتْ بِهِم فی الدُّنیا لَم یذکروا اللهَ تَعالَی فیها. (إرشادالقلوب، ج 1، ص 52 و 53) دربارۀ ترک زیارت حضرت سیدالشّهداء علیه السّلام نیز از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که: إنّهُ أتاهُ رَجُلٌ فقالَ: هَل یزارُ والِدُک؟ قالَ: نَعَم! قالَ: فما لِمَن زارَهُ؟ قالَ: الجَنَّةُ إن کانَ یأتَمُّ بِهِ. قالَ: فما لِمَن تَرَکهُ رَغبَةً عَنهُ؟ قالَ: الحَسرَةُ یومَ الحَسرَةِ. (وسآئل الشّیعة، ج 14، ص 433)
[7] دربارۀ ترک زیارت حضرت سیدالشّهداء علیه السّلام نیز از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که: إنّهُ أتاهُ رَجُلٌ فقالَ: هَل یزارُ والِدُک؟ قالَ: نَعَم! قالَ: فما لِمَن زارَهُ؟ قالَ: الجَنَّةُ إن کانَ یأتَمُّ بِهِ. قالَ: فما لِمَن تَرَکهُ رَغبَةً عَنهُ؟ قالَ: الحَسرَةُ یومَ الحَسرَةِ. (وسآئل الشّیعة، ج 14، ص 433)
[8] قسمتی از آیۀ 9، از سورۀ 64: التّغابن؛ یوْمَ یجْمَعُکمْ لِیوْمِ اَلْجَمْعِ ذلِک یوْمُ اَلتَّغابُنِ.
[9] بحارالأنوار، ج 95، ص 226. (ذیل دعای عرفه)
[10] غررالحکم ودررالکلم، ص 150 و 151.
[11] همان مصدر، ص 416.
[12] همان مصدر، ص 396.
[13] همان مصدر، ص 295.
[14] همان مصدر، ص 204.
[15] همان مصدر، ص 516.
[16] همان مصدر، ص 145؛ أقبِلْ علَی نَفسِک بِالإدبارِ عَنها؛ أعنی أن تُقبِلَ علَی نَفسِک الفاضِلَةِ المُقتَبِسَةِ مِن نورِ عَقلِک الحآئِلَةِ بَینَک و بَینَ دَواعی طَبعِک. و أعنی بِالإدبارِ عَن نَفسِک الأمّارَةِ بِالسّوءِ المُصافَحَةِ بِیدِ العُتُوِّ.
[17] همان مصدر، ص 758.
[18] همان مصدر، ص 288.