سه شنبه 4 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

سخنرانی آیت الله سید محمد صادق حسینی طهرانی؛ وصول به حقیقت با انجام دستورالعمل های أمیرالمؤمنین علیه السّلام

منبع : لیالی نور

بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ بارِئِ الخَلآئِقِ أجمَعینَ و باعِثِ الأنبیآءِ و المُرسَلینَ و الصّلَوةُ و السّلامُ علَی حَبیبِ إلَهِ العالَمینَ أبی القاسِمِ المُصطَفی مُحمّدٍ و علَی أخیهِ و ابنِ عَمِّهِ و وَصیهِ و وَزیرِهِ و خَلیفَتِهِ فی أُمّتِهِ مِن بَعدِهِ و وارِثِ عِلمِهِ عَلیبنِ أبی طالِبٍ أمیرِالمُؤمِنینَ و سَیدِ الوَصیینَ و قآئِدِ الغُرِّ المُحَجَّلینَ و إمامِ المُتَّقینَ و یعسوبِ المُؤمِنینَ و علَی الصِّدّیقَةِ الطّاهِرَةِ فاطِمةَ الزَّهرآءِ سَیدَةِ نِسآءِ العالَمینَ مِنَ الأوّلینَ و الأَخِرینَ و علَی الأحَدَعَشَرَ مِن وُلْدِها حُماةِ الدّینِ و أئِمّةِ المُؤمِنینَ [1]

و لَعنَةُ اللَهِ علَی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلَی قیامِ یومِ الدّین[2]

قالَ اللهُ الحکیمُ فی کتابِه الکریم: ما عِنْدَکمْ ینْفَدُ وَ ما عِنْدَ اَللّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِینَّ اَلَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یعْمَلُونَ.[3]

روایتی اخلاقی از أمیرالمؤمنین علیه السّلام، خطاب به قنبر
بحث ما در نفاد این عالم و بقاء دار آخرت بود. قبل از اینکه آن بحث را ادامه دهیم یک روایت اخلاقی از أمیرالمؤمنین علیه السّلام خطاب به غلامشان قنبر بیان کنیم، تا دستورالعملی برای همۀ ما باشد که وقتی از سخن دیگران ناراحت می شویم چه باید بکنیم؟

جابربن عبدالله انصاری می گوید: أمیرالمؤمنین علیه السّلام شنیدند که مردی به غلامشان قنبر دشنام و فحش می دهد، و قَد رامَ قَنْبَرٌ أَن یرُدَّ عَلَیهِ. «قنبر تصمیم گرفت جواب او را بدهد.» در این هنگام أمیرالمؤمنین علیه السّلام او را صدا زده و فرمودند: مَهْلًا یا قَنْبَرُ! دَعْ شاتِمَک مُهانًا. «آرام بگیر قنبر! و او را رها کن درحالی که به خواری و زبونی افتاده است.» یعنی اگر صبر کنی و جواب او را ندهی با همین سکوتت او را به خواری انداخته ای، ولی اگر جواب دهی چنین نیست.

بعد حضرت فرمودند: اگر جواب او را ندهی سه خاصیت دارد:

اوّل: تُرضِ الرَّحْمَنَ. «رضایت پروردگار را فراهم کرده و خدا را خوشنود نموده ای.» دوّم: تُسخِطِ الشَّیطانَ. «با سکوتت شیطان را به سخَط و غضب واداشته ای.» ولی اگر به او جواب دهی شیطان خوشحال می شود. در روایت داریم که: إنّ المُؤمِنَ لَیسَ سَبّابًا. «مؤمن دشنام نمی دهد.» چه دشنام ابتدائی و چه دشنامی که جواب دشنام باشد. سوّم: و تُعاقِبْ عَدُوَّک. «و دشمن خود را عقاب نموده ای.» و همین سکوت و بی اعتنائی برای عقاب او بس است.

سپس حضرت فرمودند: فَوَالَّذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأَ النَّسَمَةَ ما أَرضَی المُؤمِنُ رَبَّهُ بِمِثْلِ الحِلْمِ. «قسم به آن خدائی که دانه را شکافت و انسان و سائر موجودات زنده را خلق کرد، مؤمن با هیچ چیزی مانند حلم ورزیدن نمی تواند پروردگار خود را راضی کند.»خدا حلم و بردباری و تحمّل را خیلی دوست دارد؛ پس اگر دشنام داد شما هیچ نگوئید. این فرمایش حضرت اطلاق دارد و شامل جائی که کسی به انسان دشنام نداده نیز می شود؛ یعنی اگر انسان بدون اینکه کسی دشنام دهد، در امور دنیائی و غیر إلهی غضب ناک شود و غضب خود را کظم کرده و فروبنشاند و حلم به خرج دهد، این بیش از هر چیزی موجب رضایت پروردگار می شود.

و لا أَسخَطَ الشَّیطانَ بِمِثْلِ الصَّمْتِ. «و مؤمن با هیچ چیزی مانند سکوت کردن و چیزی نگفتن موجب سخَط و غضب شیطان نمی شود.» و لا عوقِبَ الأَحمَقُ بِمِثْلِ السُّکوتِ عَنهُ.[4]«و برای شخص نادان (شخصی که دشنام می دهد نادان است) هیچ عقابی مثل سکوت کردن در مقابل او نیست.»این دستورالعمل را اگرچه حضرت برای قنبر فرمودند، أمّا برای همۀ مؤمنین است. انسان وقتی در زندگی با این امور برخورد کرد باید حلم داشته و سکوت کند و جواب ندهد.

موعظۀ أمیرالمؤمنین علیه السّلام به حسن بصری
حسن بن أبی الحسن بصری می گوید: هنگامی که أمیرالمؤمنین علیه السّلام وارد بصره شدند، از کنار من عبور می کردند و من در حال وضوگرفتن بودم. قالَ: یا غُلامُ! أَحسِنْ وُضوءَک یحسِنِ اللَهُ إلَیک ثُمَّ جازَنی. «فرمودند:ای جوان! وضویت را نیکو بگیر تا خدا به تو نیکوئی کند و سپس از من گذشتند.» (أمیرالمؤمنین علیه السّلام هر کجا و در هر مرحله ای هستند آنی از أمربه معروف و نهی ازمنکر جدا نیستند.)

فَأَقبَلْتُ أَقْفو أَثَرَهُ. «من پشت سر حضرت به راه افتادم.» و به سوی ایشان نگاهی کردم، فَنَظَرَ إلَی فَقالَ: یا غُلامُ! أَ لَک إلَی حاجَةٌ؟ «حضرت به من توجّه نموده و فرمودند: ای جوان! آیا سؤالی داری؟ قُلْتُ: نَعَمْ، عَلِّمْنی کلامًا ینفَعُنی اللَهُ بِهِ. «گفتم: بله یا أمیرالمؤمنین! به من دستورالعملی بیاموزید که خداوند مرا بدان نفع و بهره برساند.»أمیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: یا غُلامُ! مَن صَدَقَ اللَهَ نَجا و مَن أَشفَقَ عَلَی دینِهِ سَلِمَ مِنَ الرَّدَی و مَن زَهِدَ فی الدُّنْیا قَرَّتْ عَینُهُ بِما یرَی مِن ثَوابِ اللَهِ عَزَّوجَلَّ.[5]

لزوم صدق در راه خدا
یا غُلامُ! مَن صَدَقَ اللَهَ نَجا. «ای جوان! هرکسی که با خدا از در صدق وارد شود نجات پیدا می کند.»مرحوم علّامۀ والد رضوان الله تعالی علیه همیشه می فرمودند:انسان نمی تواند با خدا مکر نماید. مؤمن وقتی قدم در راه خدا قرار می دهد و می خواهد حرکت کند باید با صدق وارد شود! یعنی چه؟ یعنی اگر در نزد خدا ادّعا کرد که می خواهد برای او باشد و راه او را طی کند

واقعاً در عمل هم چنین باشد؛ با تمام وجود به سوی خدا بیاید، صددرصد برای خدا حرکت کند، أعمّ از اینکه عمل عبادی انجام می دهد یا عمل غیرعبادی.نماز می خواند، حقیقةً برای خدا نماز بخواند و غیر را شریک قرار ندهد. عمل خیر بجا می آورد، احسان می کند، صدق داشته باشد، «للّه» و «فی الله» انجام دهد و قصد قربتش تمام باشد. برادر ایمانی خود را زیارت می کند، «للّه» و «فی الله» زیارت کند و با چیز دیگری مشوب ننماید. در راه خدا سیر می کند «للّه» باشد؛ این را می گویند: «صدق!»

اگر غیرخدا را در نیتش داخل کند ولی خود را در صف افراد اهل اخلاص جا دهد، از صدق خارج شده است. در عالم خودش دارد خدعه می کند و سر خدا را کلاه می گذارد، ولی غافل از اینکه سر خدا کلاه نمی رود؛ وَ مَکرُوا وَ مَکرَ اَللّهُ وَ اَللّهُ خَیرُ اَلْماکرِینَ.[6] انسان اگر اخلاص هم ندارد باید نزد خدا سرش را پائین بیندازد و صدق داشته باشد و اعتراف به نقصان خود نماید.

لذا أمیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: مَن صَدَقَ اللَهَ نَجا. «هرکسی که با خدا رو راست باشد و از در صدق وارد شود نجات پیدا می کند.» سالک باید وقتی نزد خدا می آید و با خدا خلوت می کند غیر را داخل نکند؛ این را می گویند: «صدق!»أمیرالمؤمنین یک کلام فرمودند: مَن صَدَقَ اللَهَ نَجا؛ اگر ما گوش شنوا داشته باشیم، باید ببینیم حضرت چه فرمودند و آن را بگیریم و به آن عمل کنیم. آن وقت اثرش را هم که نجات حقیقی باشد مشاهده خواهیم کرد.

و مَن أَشفَقَ عَلَی دِینِهِ سَلِمَ مِنَ الرَّدَی. دوّمین مطلبی که حضرت فرمودند این است که: «اگر کسی خائف بر دینش باشد، از هلاکت سالم می ماند.» کسی که بر دینش خائف است مراقب است کاری نکند که دین و اعتقادش به باد فنا رود و به واسطۀ این مراقبه حفظ می شود.

معنا و حقیقت زهد
و مَن زَهِدَ فی الدُّنْیا قَرَّتْ عَینُهُ بِما یرَی مِن ثَوابِ اللَهِ عَزَّوجَلَّ. سوّمین مطلب اینکه: «هرکس در دنیا زهد پیشه کند، چشمش به ثواب و پاداشی که از خداوند عزّوجل خواهد دید روشن می شود.»معنای زهد این است که انسان میل به دنیا نداشته و از دنیا إعراض کند. و به عبارت دیگر: علاقۀ خود را از دنیا بکند؛ چنانچه خود حضرت فرمودند: فَقَطِّعوا عَلآئِقَ الدُّنْیا.[7] «علائق به دنیا را قطع کنید و از بین ببرید.»این معنای زهد است و منافاتی ندارد که انسان ثروت و مُکنت هم داشته باشد ولی علاقه و دلبستگی بدان نداشته باشد؛ عمده این است.

دربارۀ حقیقت زهد از حضرت سؤال کردند، حضرت فرمودند:تمام زهد میان این دو عبارت از قرآن کریم است: لِکیلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکمْ.[8] وَ [9]«از آنچه از دست داده اید محزون نشوید و به آنچه خداوند به شما داده است خوشحال نگردید.»کسی که علاقه به دنیا ندارد چنین است. رضوان خدا بر مرحوم علّامه والد معظّم، ایشان این شعر را زیاد می خواندند:

سودائیان عالم پندار را بگو

سرمایه کم کنند که سود و زیان یکیست[10]

عالَم خواب و خیال
این عالم، عالم پندار و تخیل است. در شب نوزدهم عرض کردیم که صرفاً خیالی بیش نیست! رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: النّاسُ نِیامٌ، فَإذا ماتوا انْتَبَهوا.[11] «مردم همه در خوابند، وقتی که از دار دنیا بروند آن وقت است که بیدار می شوند.» معنای این کلام چیست؟

معنای این کلام این است که: انسانها در این دنیا مانند اشخاصی هستند که می خوابند و خواب درخت و بوستان و... می بینند و وقتی بیدار می شوند می فهمند همه هیچ بوده است. افراد در این عالم نیز موجوداتی می بینند؛ آسمان و زمین و سیارات و حیوانات و أشجار و نباتات را می بینند، ولی خواب می بینند. وقتی از این دنیا رفتند و بیدار شدند می فهمند که همۀ اینها خواب بوده و حقیقت نداشته و حقیقت و أصالت مربوط به دیگری است.

چقدر عالی همین فرمایش رسول خدا را در قالب شعر بیان نموده است:

تو در خوابی و این دیدن خیال است

هر آنچه دیده ای از وی مثال است

به صبح حشر چون گردی تو بیدار

بدانی کآن همه وهم است و پندار[12]

تو در خواب هستی و داری خیال می کنی!

و هر آنچه شما در این خواب می بینید عکسی از حقیقت است و خود حقیقت نیست؛ موجودیت و خارجیت ندارد. در روز حشر که أواسط راه سالک است، وقتی بیدار می شوی، متوجّه می شوی تمام آنچه دیده بودی همه خواب بوده است. پس حقیقت و واقعیت چیست؟ خدا واقعیت است، او موجود است. مابقی وجود حقیقی ندارند و فقط تخیل و توهّم و پنداری از وجودند.

أصالت وجود خداوند و آیه بودن ماسوی الله
معنای آیتیت که در سراسر قرآن می فرماید: موجودات آیۀ خدا هستند، همین است؛ آسمان آیۀ خداست، زمین آیۀ خداست. آیه یعنی نشانه، او را نشان می دهد. شما وقتی عکسی که در آئینه هست را مشاهده می کنید آیا این عکس جرم دارد؟ حیات دارد؟ نفس می کشد؟ موجودیت دارد؟ خیر! پس چه چیزی موجودیت دارد؟ خود شما که در مقابل آئینه قرار گرفته اید موجودیت دارید و عکس فقط شما را نشان می دهد. این آسمان و زمین هم آیۀ خدا هستند و خدا را نشان می دهند و مستقلّاً موجودیتی ندارند.یکی از آقایان اهل علم به مرحوم علّامۀ والد گفته بود: شما می گوئید: این موجودات وجود است و خدا را هم در قبال آنها قرار می دهید و می گوئید: خدا هم وجود است؟! آقا فرمودند: پس بگوئیم: خدا عدم است؟! تمام وجود و اصل وجود مال خداست!

حاج ملّا هادی می فرماید:

إنّ الوُجودَ عِندَنا أصیلُ دَلیلُ مَن خالَفَنا عَلیلُ

لِأنّه مَنبَعُ کلِّ شَرَفِ و الفَرقُ بَینَ نَحوَی الکونِ یفی

کذا لُزومُ السَّبْقِ فی العِلّیه مَعْ عَدمِ التَّشکیک فی الماهیه[13]

أصالت با وجود است نه با ماهیت؛ ماهیت که حقیقتی ندارد، ماهیت یک امر اعتباری است.مرحوم سبزواری رحمة الله علیه ادلّۀ اعتباری بودن وجود را ضعیف دانسته و ادلّه ای را بر أصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت اقامه می نماید و می فرماید: وجود، منبع هر امر شریف و دارای اهمّیتی است و امر اعتباری دارای خیر و شرافتی نیست. همچنین فرق بین آثار ماهیت در وجود ذهنی و خارجی، برای اثبات مدّعای ما کافی است؛ چراکه ماهیت در ذهن، آثار وجود خارجی را ندارد؛ مثلاً آتش در خارج می سوزاند ولی در ذهن اثر إحراق را ندارد و اگر ماهیت آتش اصیل بود باید اثر آتش در موطن ذهن و خارج به طور یکسان بر آن مترتّب می گردید.

ولی برخی می گویند: هر دو أصیلند، هم ماهیت و هم وجود أصیل است. معنای این حرف این است که: دو خدا و دو موجود مستقل داریم! یک خدای وهمی که عبارت از ماهیت است و یک خدای اصلی که عبارت از وجود باشد.اینها به خاطر درک نکردن و نرسیدن به این حقائق است. وجود، یک وجود بیشتر نیست و آن وجود حضرت حق تبارک وتعالی است و مابقی موجودات همه آیه و نشان دهندۀ آن وجود بَحتِ بسیطاند؛ فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اَللّهُ. [14]«بدان که هیچ خدائی غیر از الله نیست!» در آن حدیث قدسی نیز آمده است که: و کلُّ شَی ءٍ مِن صُنْعی.[15] «و همه چیز صنع و فعل من است.» لذا همۀ موجودات خداوند را نشان داده و آیۀ إلهی هستند و باید تمام عالم را از او و جلوه ای از او دانست.

سودائیان عالم پندار را بگو

سرمایه کم کنند که سود و زیان یکیست

آنهائی که در عالم پندار هستند و در تکاپوی به دست آوردن مال و عناوین و اعتبارات بوده و برای رسیدن به این امور خود را به چه زحمتها می افکنند و شبها خواب ندارند، به آنها بگو: سرمایه هایشان را کم کنند و این قدر به دنبال دنیا نباشند، چون سود و زیان یکی است و فرقی نمی کند. چرا؟ چون عالم پندار است، عالم حقیقت و واقع نیست.

درک حقیقت با وصول به فناء
و لایعلَمُ هذا إلّامَن وَصَلَ إلی اللَهِ سُبحانَهُ. «آنهائی به این حقیقت می رسند که به خدا رسیدند.» مثل مرحوم قاضی و مرحوم آقای حدّاد و مرحوم علّامۀ والد رضوان الله علیهم. آنهائی که از آن شرابهای بهشتی که انسان را فانی کرده و از بین می برد نوشیدند و وجودی برایشان باقی نمانده و اصلاً به دنیا و این عناوین توجّهی ندارند، آنها هستند که این معنا را درک می کنند، و لذا نیات و أعمالشان با مردم دنیا کاملاً متفاوت است.

در قم یک آقا شیخ عبدالله پیاده بود که خیلی اهل زهد و تهجّد بود و کراماتی داشت. پیرمردی نورانی که یک متر عمامه بر سر داشت و یک عبا هم روی پیراهنش می پوشید و خیلی لاغراندام بود. هر روز، روزه بود و شبها هم تهجّد می کرد. پیاده از این شهر به آن شهر می رفت و طی الأرض می کرد. و هروقت هر غذائی که اراده می کرد از ماهی دریا و مرغ هوا برایش آماده بود، ولی از این قدرتش استفاده نمی کرد. بنده ایشان را دیده بودم.

جدّ مادری ما مرحوم حاج آقا معین به مرحوم علّامۀ والد گفتند:

این آقا شیخ عبدالله به ما گفته که من بیست سال زحمت کشیدم تا اینکه مال دنیا و طلا با خاک برایم یکسان شد. آقا فرمودند: من بدون ریاضت ارزش طلا برایم از خاک کمتر است. مرحوم حاج آقا معین رحمة الله علیه خیلی تعجّب کردند که آقا بدون ریاضت به این مرحله رسیدند.حالا آن ریاضت هائی که آقا کشیدند، یکی از آنها را آقا شیخ عبدالله نکشیده بود، منظورشان این بود که از این ریاضت های آقا شیخ عبدالله نکشیدم. ایشان برای توحید ریاضت می کشیدند. وقتی عشق خدا و توحید آمد خودبه خود ارزش طلا هم از خاک کمتر می شود؛ چون که صد آمد نود هم پیش ماست.

اینها مال چیست؟ تا انسان به فناء إلهی نرسد و آن مقام قرب پروردگار برایش حاصل نشود، این دنیا برایش به تمام معنا پست نمی شود. این دنیا پست است! منتها ما نمی دانیم، چشم ما باز نشده و ضعیف و رمددار است و نمی توانیم ببینیم، أمّا برای آنهائی که پرده برایشان کنار رفته و جمال حق تعالی را دیده اند، هیچ بودن دنیا نیز آشکار می شود.

همان طور که أمیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: ماکنْتُ أَعبُدُ رَبًّا لَم أَرَهُ... لاتُدرِکهُ العُیونُ فی مُشاهَدَةِ الأَبْصارِ و لَکن رَأَتْهُ القُلوبُ بِحَقآئِقِ الإیمانِ.[16] «من پروردگاری را که ندیده باشم پرستش نمی کنم... چشمها با مشاهدۀ ظاهری خدا را درک نمی کنند ولی دلها با حقیقت ایمان او را می بینند.» آنهائی که با چشم دل جمال پروردگار را مشاهده نمودند، عناوین این عالم برایشان از خاک هم پست تر است.

أمیرالمؤمنین علیه السّلام به حسن بصری فرمودند: مَن زَهِدَ فی الدُّنْیا قَرَّتْ عَینُهُ بِما یرَی مِن ثَوابِ اللَهِ عَزَّوجَلَّ. «کسی که در دنیا زهد بورزد، چشمش به آنچه از ثواب و پاداش خداوند عزّوجل می بیند روشن خواهد شد.» سپس فرمودند: أَلا أَزیدُک یا غُلامُ؟ «ای جوان!

بیشتر برایت بگویم؟ » عرضه داشت: بله یا أمیرالمؤمنین!

دستورالعمل های حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام
حضرت فرمودند: ثَلاثُ خِصالٍ مَن کنَّ فیهِ سَلِمَتْ لَهُ الدُّنْیا و الأَخِرَةُ. «سه خصلت هست که هرکس آنها را داشته باشد دنیا و آخرتش سالم می ماند:»

اوّل: مَن أَمَرَ بِالمَعروفِ و ائْتَمَرَ بِهِ. «أمربه معروف کند و خودش هم اهل عمل به معروف باشد.»

دوّم: و نَهَی عَنِ المُنْکرِ و انْتَهَی عَنهُ. «و نهی ازمنکر کند و خودش هم از منکرات اجتناب نماید.»

سوّم: و حافَظَ عَلَی حُدودِ اللَهِ. «و حدود إلهی را حفظ کند.» و از حدّ و مرزهائی که خداوند قرار داده خارج نشود.

سپس فرمودند: ای جوان! آیا دوست داری که در روز قیامت خداوند را در حالی ملاقات کنی که از تو راضی باشد؟ عرضه داشت: بله یا أمیرالمؤمنین!

حضرت سه دستورالعمل به او فرمودند:

اوّل: کنْ فی الدُّنیا زاهِدًا. «در دنیا زاهد باش.» یعنی علاقۀ دنیا را از وجود خود قطع کن.

دوّم: و فی الأَخِرَةِ راغِبًا. «و به آخرت راغب باش.» یعنی میل و رغبتت به طرف آخرت باشد.

این دستورالعمل ها برای ماست و ما می توانیم الآن از همین مجلس این کار را انجام دهیم. آیا نمی شود؟ چرا نشود؟! مگر مولای ما أمیرالمؤمنین علیه السّلام نیستند؟! این دستور أمیرالمؤمنین است و ما هم پیرو و شیعۀ أمیرالمؤمنین هستیم و همین الآن باید علاقۀ به آنچه در دنیا هست از مال و عیال و فرزند، همه را ببرید! انسان باید به نفس خود نظر کند و علائق دنیا را از همین الآن قطع نماید.

نمی گوئیم شما که کاسب هستید به دنبال کسب نروید! نمی گوئیم حقوقی که خدا برای عیال و فرزند قرار داده را رعایت نکنیم و با ایشان بداخلاقی کنیم. نه! تمام اینها را باید رعایت کنیم، ولی اگر این علائق مانع و حاجب انسان به سوی خداست و برای انسان بتی شده است، باید این علاقه را قطع کنیم، باید از همین الآن قیچی بگذاریم و علاقۀ به دنیا را ببریم.

قطع علاقه به این معنا نیست که انسان مثلاً فرزند خود را دوست نداشته باشد. نه! در روایت از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم وارد است که: أَکثِروا مِن قُبْلَةِ أَولادِکم؛ فَإنّ لَکم بِکلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً فی الجَنَّةِ مَسیرَةَ خَمْسِمِائَةِ عامٍ.[17] «فرزندانتان را زیاد ببوسید که در بهشت به ازای هر بوسه درجه ای به قدر مسافت پانصد سال بالا می روید.»

مهم این است که علاقۀ آنها به گونه ای نباشد که مانع رشد و حرکت به سمت خدا گردد؛ یعنی در طول علاقۀ به پروردگار باشد، نه اینکه در عرض علاقۀ به پرودرگار باشد و یا خدای نکرده فرزند را از خدا بیشتر دوست داشته باشیم. این نوع علاقه ها مضرّ است!شخصی در محضر امام علیه السّلام دنیا را مذمّت می کرد حضرت فرمودند: دنیا خوب است؛ شما در دنیا می توانید به سوی آخرت بروید و بهشت را به دست آورید.[18] پس چه چیزی بد است؟ علاقه و وابستگی به دنیا بد است که باید از بین برود.

سوّم: و عَلَیک بِالصِّدقِ فی جَمیعِ أُمورِک. «و بر تو باد که در جمیع امورت به صدق رفتار کنی.» کارت درست و راست باشد، فَإنّ اللَهَ تَعَبَّدَک و جَمیعَ خَلقِهِ بِالصِّدقِ. «چراکه خداوند تو و جمیع بندگان خود را به صدق مأمور فرموده است.» ثُمَّ مَشَی حَتَّی دَخَلَ سوقَ البَصْرَةِ.[19] «سپس حضرت حرکت کردند تا داخل بازار بصره شدند.»إن شاءالله اگر خدا توفیق داد و عمری باقی بود تتمۀ این روایت را که روایت بسیار نفیسی است در شب بیست وسوّم بیان می کنیم.

اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَ ال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم

پی نوشت ها:

[1] مطالب بیان شده در شب بیست ویکم رمضان المبارک 1422 هجری قمری.

[2] رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: لَیسَ المُؤمِنُ بِالطَّعّانِ ولا بِاللَعّانِ و لا بِالسَّبّابِ و لا البَذیءَ. (شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید، ج 10، ص 140)

همچنین از أبوبصیر از امام باقر علیه السّلام روایت شده است که: إنّ رَجُلًا مِن بَنی تَمیمٍ أتَی النَّبی صَلَّی اللهُ علَیهِ و ءَ الِهِ و سَلَّمَ فقالَ: أوصِنی! فکانَ فیما أوصاهُ أن قالَ: لاتَسُبّوا النّاسَ فتَکتَسِبوا العَداوَةَ بَینَهُم. (الکافی، ج 2، ص 360)

[3] آیۀ 96، از سورۀ 16: النّحل.

[4] الأمالی شیخ مفید، ص 118.

[5] همان مصدر، ص 119.

[6] آیۀ 54، از سوره 3: ءَ ال عمران؛ «و مردم مکر نمودند و خداوند نیز مکر نمود وخداوند بهترین مکرکنندگان است.»

[7] نهج البلاغة، خطبۀ 204، ص 321.

[8] قسمتی از آیۀ 23، از سورۀ 57: الحدید.

[9] نهج البلاغة، حکمت 439، ص 553.

[10] دیوان حافظ، غزل 537 (از غزلهای منسوب)، ص 244.

[11] بحارالأنوار، ج 50، ص 134.

[12] گلشن راز، ص 26.

[13] شرح المنظومة، ج 2، ص 62.

[14] صدر آیۀ 19، از سورۀ 47: محمّد.

[15] الکافی، ج 8، ص 131.

[16] همان مصدر، ج 1، ص 98.

[17] عدّة الدّاعی، ص 88.

[18] ابن نُباته می گوید: کنْتُ جالِسًا عِندَ أمیرِالمُؤمِنینَ علَیه السّلامُ فجآءَ إلَیهِ رَجُلٌ فشَکا إلَیهِ الدُّنیا وذَمَّها، فقالَ أمیرُالمُؤمِنینَ علَیه السّلامُ: إنّ الدُّنیا مَنزِلُ صِدقٍ لِمَن صَدَقَها و دارُ غِنًی لِمَن تَزَوَّدَ مِنها و دارُ عاقِبَةٍ لِمَن فَهِمَ عَنها، مَسجِدُ أحِبّآءِ اللهِ و مَهبِطُ وَحی اللهِ و مُصَلَّی مَلَئِکتِهِ و مَتجَرُ أولیآئِهِ؛ اکتَسَبوا فیها الجَنَّةَ و رَبِحوا فیها الرَّحمَةَ. (بحارالأنوار، ج 70، ص 125)

[19] الأمالی شیخ مفید، ص 119.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group