سه شنبه 4 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

سخنرانی آیت الله سید محمد صادق حسینی طهرانی؛ اسباب زندگی شیرین و گوارا

منبع : لیالی نور

بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ بارِئِ الخَلآئِقِ أجمَعینَ و باعِثِ الأنبیآءِ و المُرسَلینَ و الصّلَوةُ و السّلامُ علَی حَبیبِ إلَهِ العالَمینَ أبی القاسِمِ المُصطَفی مُحمّدٍ و علَی أخیهِ و ابنِ عَمِّهِ و وَصیهِ و وَزیرِهِ و خَلیفَتِهِ فی أُمّتِهِ مِن بَعدِهِ و وارِثِ عِلمِهِ عَلیبنِ أبی طالِبٍ أمیرِالمُؤمِنینَ و سَیدِ الوَصیینَ و قآئِدِ الغُرِّ المُحَجَّلینَ و إمامِ المُتَّقینَ و یعسوبِ المُؤمِنینَ و علَی الصِّدّیقَةِ الطّاهِرَةِ فاطِمةَ الزَّهرآءِ سَیدَةِ نِسآءِ العالَمینَ مِنَ الأوّلینَ و الأَخِرینَ و علَی الأحَدَعَشَرَ مِن وُلْدِها حُماةِ الدّینِ و أئِمّةِ المُؤمِنینَ و لَعنَةُ اللَهِ علَی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلَی قیامِ یومِ الدّین[1]

قالَ اللهُ الحکیمُ فی کتابِه الکریم: اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ.[2]

در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان اجمالاً دربارۀ مطلوب بودن دعا و اینکه خداوند تبارک وتعالی دوست دارد بنده اش به یاد او باشد، مطالبی را عرض کردیم و گفتیم که: إلحاح و اصرار در دعا نسبت به پروردگار مطلوب است؛ در روایت داریم که: إنّ اللَهَ یحِبُّ السّآئِلَ اللَحوحَ.[3] «خداوند بنده ای را که از او درخواست می کند و بر خواسته اش پافشاری و اصرار می نماید دوست دارد.»

معنای زندگی شیرین و گوارا
تا به اینجا منتهی شدیم که پروردگار متعال در روایت معراجیه به حبیب خود حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرماید:یا أَحمَدُ! هَل تَدْری أَی عَیشٍ أَهنَأُ و أَی حَیوةٍ أَبقَی؟ قالَ: اللَهُمَّ لا! قالَ: أَمّا العَیشُ الهَنیءُ فَهُوَ الَّذی لایفتُرُ صاحِبُهُ عَن ذِکری و لاینسَی نِعْمَتی و لایجهَلُ حَقّی، یطلُبُ رِضای فی لَیلِهِ و نَهارِهِ.[4]

«یا احمد! آیا می دانی کدام زندگی شیرین تر و گواراتر و کدام حیات بقائش بیشتر است؟ عرضه می دارد: بارپروردگارا! نه! خداوند می فرماید: زندگی شیرین و گوارا آن زندگی است که صاحب آن هیچ وقت برایش فتور و سستی و خستگی از یاد من حاصل نمی شود و نعمت مرا فراموش نمی کند و همیشه به حقّ من آگاه است و در تمام شبانه روز به دنبال رضای من می باشد.»

زندگی شیرین از آنِ کسی است که همیشه به یاد خداوند است؛ چه در موقعی که مشغول کارهای روزمرّۀ زندگی است و چه در اوقاتی که مختصّ به خداوند است و مشغول نماز یا سائر عبادات چون حجّ بیت الله می باشد، چراکه این عبادات ممحّض در یاد خدا است.چنین کسی در هر حال به یاد پروردگار است. همان طور که قدوۀ أولیا حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: إنّما کنْتُ جارًا جاوَرَکم بَدَنی أَیامًا.[5] «من همسایه ای بودم که بدنم مدّتی با شما همسایگی داشت.»

روح بلند و متعالی أمیرالمؤمنین علیه السّلام
من با شما مجاورت و همراهی کردم، در کنار شما زندگی می نمودم، در مجالس شما شرکت می کردم و به مسجد می آمدم، و شما هم با من بودید؛ أمّا این بدن من با شما مجاورت کرد نه روح من!روح أمیرالمؤمنین علیه السّلام که تنازل نمی کند تا در هر اتاقی وارد گردد، اتاقی که در آن معصیت خدا می شود. آن روح بلند همنشین هر دلی نمی گردد، دلی که چرکین و آلوده به معصیت یا غفلت باشد. آن روح آن قدر عزیز و شریف و لطیف و آن قدر پاک و طیب است که جز در حرم خدا جای ندارد؛ جاوَرَکم بَدَنی أَیامًا.

با طلحه و زبیر و خالدبن ولید صحبت می کند، کارهای عالم طبع را به نحو أحسن و أتقن و أحکم انجام می دهد، ولی اصلاً تنازل نمی کند و متعلّق به جای دیگری است.إمارت و خلافت می کند بر این مردم بخت برگشته که قدر آن حضرت را ندانستند و دل ایشان را خون کردند و آن قدر اذیت نمودند که نگذاشتند آب گوارا از گلوی حضرت پائین برود، تا جائی که فرمودند:

فَصَبَرْتُ و فی العَینِ قَذًی و فی الحَلْقِ شَجًا.[6] «صبر کردم درحالی که گویا در چشم من خاری خلیده و در حلقم استخوانی گیر کرده بود.» یعنی یک لقمۀ راحت یا یک جرعه آب گوارا در آن مدّت از گلوی حضرت پائین نرفت.و کراراً می فرمودند: لَوَدِدْتُ [أَن لَوِ] انْبَعَثَ أَشْقاکم فَخَضَبَ هَذِهِ اللِحْیةَ مِن هَذِهِ.[7] «من دوست دارم که شقی ترین شما امّت بیاید و محاسنم را از خون سرم خضاب کند.»با تمام این احوال و با این همه ظلم و ستمی که به حضرت کردند، آن روح طاهر و مطهّر در این گیرودارها و این جنجالها و غوغاها و جنگ جمل ها و نهروان ها تنازل نکرد و از مقام علوّ خود پائین نیامد.

حضرت با افرادی ظالم و ستمکار و واقعاً بخت برگشته مثل طلحه و زبیر مجاورت داشتند. ببینید انسان چقدر می تواند در انحطاط قرار بگیرد! این طلحه و زبیری که در رکاب پیغمبر اکرم شمشیر می زدند و چه مجاهدتهائی نموده بودند، در زمان حکومت أمیرالمؤمنین علیه السّلام از باب تمسخر به حضرت گفتند: لَیسَ لِعَلی مالٌ! «علی مالی ندارد!» این ذهن و و روح چقدر منحط می شود و پائین و پائین می آید که با تمسخر به شاه أولیاء، أمیرالمؤمنین علیه السّلام می گوید: لَیسَ لِعَلی مالٌ. و با آن همه فضیلتی که از دهان دُرَربار پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم دربارۀ ایشان چه خصوصاً و چه عموماً شنیده بودند، حضرت را به جهت مال دنیا تمسخر می کند.

تا جائی که حضرت هنگامی که گندمها درو شد، به وکلاء خود دستور دادند همه را جمع کرده و بفروشید. گندمها را فروختند و پولش را که صدهزار درهم بود در برابر آن حضرت ریختند و حضرت گفتند:طلحه و زبیر را خبر کنید. وقتی آمدند حضرت فرمودند: هَذا المالُ وَاللَهِ لی! لَیسَ لِأَحَدٍ فیهِ شَی ءٌ.[8] «به خدا قسم این مال من است و هیچ شریکی هم در آن ندارم.» بیائید و ببینید!

أمیرالمؤمنینی که عمرش را در بخشش و جود گذرانده، این طور نیست که از قول طلحه و زبیر متأثّر شود و چون اینها گفتند علی مال ندارد، آقا ناراحت شوند. مال پیش آقا ارزشی ندارد؛ دو عالم پیش وجود أمیرالمؤمنین علیه السّلام ارزشی ندارد.آن آقائی که چشمۀ تسنیم از زیر پای مبارکش جاری می شود و افرادی که می خواهند به طهارت مطلقه برسند یک جرعه از این چشمۀ تسنیم به آنها می دهند، آن آقائی که خودش عین طهارت است نه اینکه طاهر باشد، بلکه طُهْر است و طهارت مطلقه می باشد؛ آن وقت مال برایش ارزش دارد؟!

خود آن حضرت فرمودند: وَاللَهِ لَدُنْیاکم هَذِهِ أَهوَنُ فی عَینی مِن عُراقِ خِنْزیرٍ فی یدِ مَجذومٍ.[9] «به خدا سوگند! این دنیای شما در چشم من خوارتر و پست تر است از استخوان بی گوشت خوکی که در دست انسانی جذامی باشد.»پس چرا می فرمایند: وقتی این غلّه را فروختید پولهایش را بیاورید و طلحه و زبیر را صدا کنید؟ أمیرالمؤمنین علیه السّلام با زبان خودشان صحبت می کنند و جوابشان را می دهند.افسوس که قدر أمیرالمؤمنین علیه السّلام را ندانستند! تا اینکه خود آن بزرگوار در چنین شبی فرزندان و اهل بیت خود را جمع نموده و با ایشان وداع کرده و فرمودند: خداوند خلیفۀ من بر شماست و شما را به خدا می سپارم.

امام حسن عرض نمودند: پدرجان! چنان سخن می گوئی که گویا از حیات خود ناامید شده ای؟ أمیرالمؤمنین می فرمایند: ای فرزندم! یک شب قبل از این واقعه، جدّت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را در خواب دیدم و از اذیت و آزار این امّت و ستم هائی که به من کرده بودند شکایت کردم.

رسول خدا فرمودند: یا علی! ایشان را نفرین کن! من هم نفرین کردم و گفتم: خدایا عوض من بَدان را بر ایشان مسلّط کن و عوض ایشان بهتر از ایشان را نصیب من کن. پیغمبر اکرم فرمودند: دعایت مستجاب شد، ای علی جان! سه شب دیگر میهمان ما هستی. و امشب شب سوّم است.[10]

إنّما کنْتُ جارًا جاوَرَکم بَدَنی أَیامًا. أمیرالمؤمنین اگر نفسش تنازل کند و با زید و عمرو باشد که دیگر أمیرالمؤمنین نیست؛ أمیر بر مؤمنین کسی است که آنی، و کمتر از آنی از آن مقام توحید صرف نظر نمی کند. أمیرالمؤمنین چشمش را به عالم توحید دوخته و پیش می رود و آن قدر پیش رفته که می فرماید: لایرقَی إلَی الطَّیرُ.[11] «هیچ پرنده ای به سوی من بالا نمی آید و در اینجا که من سکنی گزیدم پر نمی زند.»

به همین جهت، زندگی و عیشی را که أمیرالمؤمنین علیه السّلام داشتند هیچ کسی نداشت، چون أمیرالمؤمنین علیه السّلام همیشه با خدا بود و با او عشق بازی می کرد.این عیش، عیش أهنأ است. «أهنأ» أفعل التّفضیل است، یعنی: «عیش گواراتر». أمّا العَیشُ الهَنیءُ، «عیش گوارا» عیشی است که: لایفتُرُ صاحِبُهُ عَن ذِکری. «صاحب آن از ذکر من خسته نشود.»

زندگی گوارا در پرتو یاد خدا و رضایت او
ذکری را که انسان بدان مشغول است و دستوراتی را که دارد، باید همیشه بر آن مواظبت نماید، نه اینکه خسته شود و به بهانۀ خستگی ترک نماید. آیا مؤمن عادی هیچ وقت نماز واجبش را ترک می کند؟ سستی در نماز موجب عذاب است؛ فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّینَ * اَلَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ.[12]حقیقت «صلاة» همان یاد و ذکر خداست. مؤمن سالک إلی الله باید علاوه بر عبادات واجبه، به قدر توان بر عبادات و اذکار مستحبّه هم مداومت نماید و از یاد خدا خسته نشود.

از أمیرالمؤمنین علیه السّلام روایت شده که فرمودند: سعی کن تمام سخن و کلام تو قرائت قرآن یا ذکر خداوند باشد. زیرا از نبی اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم سؤال شد که: افضل أعمال چیست؟ فرمودند:قِرآءَةُ القُرْءَ انِ و أَنتَ تَموتُ و لِسانُک رَطْبٌ عَن ذِکرِ اللَهِ تَعالَی.[13] «أفضل أعمال، قرائت قرآن است و اینکه همواره زبانت به ذکر خدا گویا باشد، به طوری که هرگاه مرگ به سراغ تو آمد به یاد خداوند و به ذکر او «رَطبُ اللِسان» باشی (زبانت با تلفّظ به نام او تر باشد).»

أمیرالمؤمنین و ائمّۀ طاهرین ما علیهم السّلام به ذکر خدا «رطب اللسان» بودند، دلشان به یاد خدا و زبانشان به ذکر خدا مشغول بود. شکر زبان یادکردن خداست، شکر زبان خواندن تعقیبات بعد از نماز است، شکر زبان قرائت قرآن است.پس عیش گوارا آن عیشی است که صاحبش از ذکر من خسته نمی شود و هیچ گاه نعمت های مرا فراموش نمی کند.

و لایجهَلُ حَقّی، یطلُبُ رِضای فی لَیلِهِ و نَهارِهِ. «و به حقّ من جاهل نمی شود و شب و روز دنبال این است که رضایت من را جلب کند.»فرق سالک و غیرسالک در همین است؛ فرق کسی که در راه خدا حرکت می کند با دیگران این است که: آنکه در راه خداست فقط خدا را می خواهد و فقط رضایت او مدّ نظرش است؛ من می خواهم این حرف را به شما بزنم، باید قبلش با خودم سبک و سنگین کنم که آیا این حرف مورد رضایت خداست یا نه؟ فلان جا می خواهم بروم، قبلش تأمّل کنم که آیا رضای خدا در آن است یا نه؟ فلان حرف را می خواهد گوش کند، بسنجد که آیا مورد رضایت پروردگار است یا نه؟ یعنی شب و روزش رضایت پروردگار را طلب می کند.

أمّا آن کسی که عنان گسیخته است، شب و روزش دنبال تبعیت از هوای نفس است؛ یعنی به دنبال این است که نفسش چه می گوید و خودش به چه میل دارد؛ میلش الآن این است که این کار را انجام دهد، انجام می دهد، اصلاً کاری به رضای خدا ندارد. نفسش می گوید که چنین حرفی را بزند می زند، دوست دارد فلان جا برود می رود؛ اهل دنیا چنین اند و تبعیت از هوا می کنند.این معنای العَیشُ الهَنیءُ «عیش گوارا» بود که خداوند برای رسول خود صلّی الله علیه و آله و سلّم بیان فرمودند.

دنیا و آخرت در نزد مؤمن
در ادامۀ روایت معراجیه می فرماید: و أَمّا الحَیوةُ الباقیةُ فَهی الَّتی یعمَلُ لِنَفْسِهِ. «أمّا حیات باقی و جاودان آن است که انسان در آن برای خودش کار می کند.» مراد، کار دنیا نیست که به دنبال جمع و ذخیرۀ اموال باشد، بلکه مراد این است که برای حقیقتش کار کرده و برای توشۀ آخرتش زحمت بکشد.آن قدر برای خودش زحمت می کشد و کار می کند، حَتَّی تَهونُ عَلَیهِ الدُّنْیا و تَصغُرُ فی عَینِهِ. «تا اینکه دنیا برایش خوار و پست می شود و در چشمش کوچک می گردد.»

این دنیای بزرگی که به خاطر آن انسانها بر سر هم می زنند و یکی می گوید: این مال، مال من است و دیگری می گوید: مال من است؛ یکی می گوید: این مملکت متعلّق به من است و دیگری می گوید: متعلّق به من است؛ و برای یک وجب خاک لشکرکشی می کنند. (شما قضایای سلاطین را بخوانید که برای یک وجب خاک و اینکه این مرز متعلّق به من است، چه لشکرکشی ها می کردند و چقدر افراد را به کشتن می دادند!) این دنیائی که اهل دنیا برای آن تکالُب دارند و یکدیگر را غارت می کنند، این دنیا برایش کوچک شده و دیگر به آن نظر ندارد.و تَعظُمُ الأَخِرَةُ عِندَهُ و یؤثِرُ هَوای عَلَی هَواهُ. «و در عوض آخرت در چشمش بزرگ می شود و میل مرا بر میل خودش برمی گزیند.» نگاه می کند میل من چیست، آن را انجام می دهد و کاری به میل خود ندارد. وقتی می بیند که امیالش با میل من تعارض دارد آنها را زیر پا گذاشته و له می کند.

مراقبۀ دائمی
و یبتَغی مَرْضاتی و یعَظِّمُ حَقَّ عَظَمَتی و یذکرُ عِلْمی بِهِ و یراقِبُنی بِاللَیلِ و النَّهارِ عِندَ کلِّ سَیئَةٍ أَو مَعْصیةٍ. «و آنچه مورد رضایت من است را دنبال می کند، و مرا به عظمت یاد کرده و تعظیم می نماید، آنچنان که سزاوار عظمت من است، و دائماً متذکر این معناست که من به او عالمم، و در شب و روز مراقبه دارد و هر گناه یا معصیتی پیش می آید مراقب من بوده و متوجّه است که من او را می بینم.»

و ینَقّی قَلْبَهُ عَن کلِّ ما أَکرَهُ. چقدر عالی می فرماید! «و از هر چیزی که من بدم می آید و کراهت دارم قلبش را پاکیزه نگه می دارد.»یعنی اوّلاً سعی می کند حتّی عمل مکروه انجام ندهد و هر عملی را که من بدم می آید ترک می کند، خواه این عمل به سر حدّ حرمت برسد یا نرسد؛ علاوه بر آن، قلبش را نیز از هر فکر و خاطره ای که من دوست ندارم تطهیر می نماید و پاک می کند.

و یبغِضُ الشَّیطانَ و وَساوِسَهُ. «و شیطان و وسوسه های او را مبغوض می دارد.» دنبال شیطان و وساوس او نمی رود و هرجا وسوسۀ شیطان است آن را طرد می نماید. و لایجعَلُ لِإبْلیسَ عَلَی قَلْبِهِ سُلْطانًا و سَبیلًا. «و اصلاً نمی گذارد ابلیس به قلب او تسلّط و راهی پیدا کند.» بلکه قبل از اینکه بیاید آن را می راند و اجازه نمی دهد نزدیک شود؛ مثل حضرت ابراهیم علیه السّلام!

إن شاءالله خدا قسمت کند همۀ آقایان به منا مشرّف شوند. در آنجا رمی جمرات می کنید؛ رمی «جمرۀ عقبه» و «جمرۀ وُسطی» و «جمرۀ أُولی». این رمی جمره ای که در روز دهم و یازدهم و دوازدهم ذی الحجّه انجام می شود، در همان محلّی است که شیطان برای حضرت ابراهیم متمثّل شده بود و حضرت با سنگ او را طرد کردند.می فرماید: «کسی که هوای من را بر هوای خودش ترجیح داده و حیات باقیه را تملّک کرده نمی گذارد شیطان در وجود او راه پیدا کند.»

محبّت خدا و ثمرات آن
فَإذا فَعَلَ ذَلِک أَسکنْتُ قَلْبَهُ حُبًّا. «وقتی مؤمن این کارها را انجام داد من در قلب او محبّت خود را جای می دهم و ساکن و ماندگار می کنم.» وقتی می گوئیم: کسی در جائی سکونت کرد، یعنی در آنجا قرار گرفت و ماندگار شد.حَتَّی أَجعَلُ قَلْبَهُ لی، و فَراغَهُ و اشْتِغالَهُ و هَمَّهُ و حَدیثَهُ مِنَ النِّعْمَةِ الَّتی أَنعَمْتُ بِها عَلَی أَهْلِ مَحَبَّتی مِن خَلْقی. «تا اینکه قلب او را برای خودم قرار می دهم، و فراغت و مشغولیت و همّ و غصّۀ او، همه را برای خودم قرار می دهم، و گفتگوی او را دربارۀ نعمتی که از میان خلائق به اهل محبّتم عطا نموده ام مقرّر می دارم.»

غم و غصّۀ او من هستم و دیگر غم دنیا و مال دنیا و زن و فرزند ندارد. وقتی می نشیند به یاد من صحبت می کند، به یاد من می خوابد، به یاد من غذا می خورد و به یاد من حرکت می کند؛ همیشه با یاد من است.و أَفتَحُ عَینَ قَلْبِهِ و سَمْعَهُ حَتَّی یسمَعَ بِقَلْبِهِ و ینظُرَ بِقَلْبِهِ إلَی جَلالی و عَظَمَتی. «و من چشم و گوش قلب او را باز می کنم تا اینکه با قلبش بشنود و جلال و عظمت مرا با قلبش ببیند.»

و أُضَیقُ عَلَیهِ الدُّنْیا و أُبَغِّضُ إلَیهِ ما فیها مِنَ اللَذّاتِ و أُحَذِّرُهُ مِنَ الدُّنْیا و ما فیها کما یحَذِّرُ الرّاعی غَنَمَهُ مِن مَراتِعِ الهَلَکةِ. «و دنیا را بر او تنگ می نمایم و لذّات دنیا را در نزد او مبغوض و مورد تنفّر قرار می دهم و همان طور که چوپان، گوسفندان خود را از مرتعی که موجب هلاکت آنهاست دور می کند، من هم او را از دنیا و ما فیها دور می کنم.»چوپان چطور گوسفندان را با چوب دستی طرد می کند که مبادا وارد باتلاق شوند یا در پرتگاه بیافتند، من هم این مؤمنین را از دنیا و آنچه در دنیاست دور می کنم و نمی گذارم دنیا ایشان را گرفته و به خود مشغول کند.فَإذا کانَ هَکذا یفِرُّ مِنَ النّاسِ فِرارًا. «وقتی این طور شد این مؤمن از مردم واقعاً فرار می کند.»

یکی از اشکالاتی که بعضی افراد جاهل و غافل می گرفتند این بود که: چرا مرحوم علّامه درب منزلشان بسته است؟! می گفتند: این روش صحیح نیست؛ ایشان باید مثل آقایان دیگر درب منزلشان باز باشد و با مردم ارتباط داشته باشند تا یک تمدّد اعصابی حاصل شود.

اوّلاً: ایشان فرصتی پیدا نمی کردند، چون بعد از نماز صبح و تعقیبات و یک ساعت قرآن که با صدای بلند می خواندند، به کتابخانه می رفتند و تا ظهر مشغول نوشتن دورۀ علوم و معارف بودند.

وقتشان آن قدر عزیز بود که می فرمودند: من حتّی مجال ندارم به أوجب مسائل زندگی رسیدگی کنم. واقعاً زحماتی که ایشان کشیدند جز خدا کسی نمی تواند شکرش را بجا بیاورد.

این دورۀ علوم ومعارفی که نوشتند، دورۀ امام شناسی که با آن ما را با أمیرالمؤمنین علیه السّلام و ولایتشان آشنا کردند و دورۀ معادشناسی که در آن معاد را به ما شناساندند، اینها همه زنده است.

شما هرکدام از این کتابها را باز کنید، هر صفحه اش را بخوانید، پر از مطلب و مملوّ از واقعیت است و انسان را به سوی خدا حرکت می دهد؛ این همه نفوس می خوانند و به سوی خدا حرکت می کنند.

ثانیاً: کسی که نظر به عالم توحید دارد نمی تواند با هر شخصی بنشیند و صحبت کند؛ یفِرُّ مِنَ النّاسِ فِرارًا. «از مردم فرار می کند.»

این أواخر یک روز که از جلسۀ عصر جمعه برمی گشتیم به بنده فرمودند: آقاجان! من برخی از افراد را که می بینم نمی توانم طاقت بیاورم بنشینم و باید سریع بلند شوم و بروم (البتّه من مطلب را باز نمی کنم ایشان بیشتر تصریح کردند) معنای این حرف چیست؟ همان معنای: یفِرُّمِنَ النّاسِ فِرارًا است.

و ینقَلُ مِن دارِ الفَنآءِ إلَی دارِ البَقآءِ و مِن دارِ الشَّیطانِ إلَی دارِ الرَّحْمَنِ.[14] «این شخص از دنیا که دار فنا است به دار باقی، و از خانۀ شیطان به دارالرّحمن نقل داده می شود.» و می رود و در نزد پروردگار از نعمت هائی که خدا برای خاصّان درگاه خود مقرّر فرموده است استفاده می کند، نعمت هائی که: لا عَینٌ رَأَتْ و لا أُذُنٌ سَمِعَتْ و لا خَطَرَ عَلَی قَلْبِ بَشَرٍ.[15] «هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به هیچ فکری خطور نکرده است.»

اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَ ال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم

پی نوشت ها:

[1] مطالب بیان شده در شب بیست ویکم رمضان المبارک 1419 هجری قمری.

[2] قسمتی از آیۀ 60، از سورۀ 40: غافر (المؤمن)؛ «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.»

[3] عدّة الدّاعی، ص 155.

[4] بحارالأنوار، ج 74، ص 28.

[5] نهج البلاغة، خطبۀ 149، ص 207.

[6] همان مصدر، خطبۀ 3، ص 48. (خطبۀ شقشقیه)

[7] شواهدالتّنزیل لقواعدالتّفضیل، ج 2، ص 435.

ونیز شیخ مفید (ره) نقل نموده است که: سمِعْنا علیا علیهِ السّلامُ علی المنبرِ یقولُ: مایمنَعُ أشقاها أن یخضِبَها مِن فَوقِها بِدَمٍ. و یضَعُ یدَه علی لِحیتِه علیهِ السّلام. (الإرشاد، ج 1، ص 13)

[8] الکافی، ج 6، ص 440.

[9] نهج البلاغة، حکمت 236، ص 510.

[10] منتهی الأَمال، ج 1، ص 434 و 435؛ و بحارالأنوار، ج 42، ص 291.

[11] نهج البلاغة، خطبۀ 3، ص 48. (خطبۀ شقشقیه)

[12] آیۀ 4 و 5، از سورۀ 107: الماعون؛ «پس وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غافلند.»

[13] قالَ علیهِ السّلامُ: لِیکنْ کلُّ کلامِکم ذِکرَ اللهِ و قِرآءَةَ القُرءَ انِ؛ فإنّ رَسولَ اللهِ صَلّی اللهُ علَیهِ و ءَ الِهِ و سَلَّمَ سُئِلَ: أی الأعمالِ أفضَلُ عِندَ اللهِ؟ قالَ: قِرآءَةُ القُرءَ انِ و أنتَ تَموتُ و لِسانُک رَطبٌ عَن ذِکرِ اللهِ تَعالَی. (جامع الأخبار، ص 41)

[14] بحارالأنوار، ج 74، ص 28.

[15] در ضمن روایت مفصّلی که شیخ صدوق (ره) نقل نموده است، بلال از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، دربارۀ اوصاف نعیم بهشتی روایت می کند که: فحَقیقٌ علَی اللهِ عَزَّوجَلَّ أن یجمَعَ بَینَکم و بَینَ نَبیکم، فینتَهِی بِهِم إلی مَنازِلِهِم و فیها ما لا عَینٌ رَأَتْ و لا أُذُنٌ سَمِعَتْ و لا خَطَرَ علَی قَلبِ بَشَرٍ. (من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 295)

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group