ترس از خدا94/06/18
عن مولانا و مقتدانا الامام علی ابن الحسین (ع): «خَفِ اللَّهَ تَعَالَى لِقُدْرَتِهِ عَلَيْكَ وَ اسْتَحْيِ مِنْهُ لِقُرْبِهِ مِنْكَ».[1]
امام سجاد (ع) فرموده است که از خدا بترسید! زیرا خدای متعال، قادر است [کنایه از اینکه خداوند متعال اگر بخواهد میتواند انسان را بر خطاهایش مؤاخذه کند و انسان تاب مقاومت در برابر قدرت بی منتهای الهی را ندارد] و از او شرم و حیا کنید زیرا خداوند به انسان نزدیک است [و آنچه انسان انجام میدهد در مرئی و مَنظَر خداوند است].
این کلام امام سجاد(ع) مؤید جملهای از امام صادق(ع) است که به حضرت (ع) عرض کردند پایه زندگی خود را بر چه اساسی قرار دادهاید؟ حضرت (ع) در پاسخ فرمود: «عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ؛ عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِي لَا يَعْمَلُهُ غَيْرِي فَاجْتَهَدْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَيَّ فَاسْتَحْيَيْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِي لَا يَأْكُلُهُ غَيْرِي فَاطْمَأْنَنْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِي الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ»[2]؛ اساس زندگی را بر چهار چیز قرار دادم؛
1- دانستم كه كار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش كردم؛
2- دانستم كه خدا مرا میبیند پس حیا كردم؛
3- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم؛
4- دانستم كه پایان كارم مرگ است پس مهیا شدم.
[1]. بحارالانوار، ج68، باب 81، ص336.
[2]. همان، ج75، باب23، ص228.