مکارم اخلاق، در کلام امام مجتبی (ع)95/08/19
قَالَ مولینا و مقتدانا الامام المجتبی (ع): «مَكارِمُ الاَخْلاقِ عَشَرَةٌ: صِدْقُ اللِّسانِ وَ صِدْقُ الْبَأْسِ وَ إِعْطاءُ السّائِلِ وَ حُسْنُ الخُلْقِ وَ الْمُكافاتُ بِالصَّنائِعِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ التَّذَمُّمُ عَلَى الْجارِ وَ مَعْرِفَةُ الْحَقِّ لِلصّاحِبِ وَ قِرْىُ الضَّیفِ وَ رَأْسُهُنَّ الْحَیاءُ»[1].
همانطور که بارها عرض شده است، اگر به درستی به کلمات نورانی معصومین (ع) عمل شود، سعادت دنیا و آخرت انسان تضمین میشود. یکی از گمشدهها این است که اهل بیت (ع) چه چیزهایی را به عنوان مکارم اخلاق معرفی کردهاند.
امام حسن مجتبی (ع) در روایت مذکور، ده نشانه برای مکام اخلاق ذکر کرده است [البته مکارم اخلاق در این ده تا مورد منحصر نیست، بلکه این دهتا اولویت دارند؛ کما اینکه در کلمات دیگر معصومین (ع)، به موارد دیگری نیز اشاره شده است]:
اول، راستگویی است. بعضی انسانها فکر میکنند که با دروغ میتوانند به اهداف خود برسند؛ در حالی که دروغگویی چیزی جز عذاب وجدان، ناراحتی درونی و ناکامی در فضای جامعه به دنبال نخواهد داشت. بنابراین، انسان باید سعی کند که جز راست بر زبان خود جاری نکند؛ البته هر راستی را نیز نباید گفت، ولی وقتی انسان خواست سخن بگوید، باید حقیقت را بگوید.
دوم، راستگویی در هنگام سختی و گرفتاری است.
امام رضا (ع) نیز به همین مناسبت، فرموده است: «لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى تَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ: سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ (ص) وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ (ع)؛ فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَكِتْمَانُ السِّرِّ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ (ص) فَمُدَارَاةُ النَّاسِ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِيِّهِ (ع) فَالصَّبْرُ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ»[2]. امام رضا (ع) در روایت مذکور، فرموده است که سنتی که... انسان باید از ولی خود اخذ کند، صبر در برابر دشواریها و مشکلات است.
سوم، دستگیری از سائل و مستمند است. در روایات تأکید شده است که سائل را رد نکنید چون یا مستحق است یا مستحق نیست؛ اگر مستحق باشد، کمک به او به جا و پسندیده است و اگر مستحق نباشد، انسان به اجر و ثواب خواهد رسید. البته در جامعه کنونی، درخواست کمک از دیگران به یک حرفه تبدیل شده است و تکدّیگری و گدایی کردن شیوع پیدا کرده است و این باعث شده است که افراد مستحق نیز از حق خود محروم شوند لذا مسئولین باید متکدّیان را از سطح جامعه جمعآوری کنند تا حق مستحقین و فقراء واقعی ضایع نشود و زمینه برای کمک به فقراء واقعی فراهم شود. کسی که مستحق واقعی باشد و از دیگران درخواست کمک کند، در واقع از آبروی خود مایه گذاشته است لذا انسان در کمک به دیگران باید مواظب باشد که با تحقیر و توهین این کار را انجام ندهد. در روایت وارد شده است که شخصی از مکه به مدینه و خدمت امام رضا (ع) رفت و گفت که من در راه ماندهام و چیزی ندارم. حضرت (ع) به اندرون خانه رفت و مقداری درهم یا دینار برای او آورد و از کنار در آن را به شخص فقیر داد و به شخصی که به حضرت (ع) اعتراض کرد و گفت چرا از لای در پول را به فقیر دادید، فرمود که نمیخواستم که هنگامی که پول را به آن شخص نیازمند میدهم، چشمش به چشم من بیفتد و خجالت بکشد.
چهارم، خوشخلقی است. حُسن خلق فقط لبخند زدن نیست. چه بسا افرادی به ظاهر لبخند میزنند، ولی در باطن به انواع مفسدههای اخلاقی مبتلایند. بنابراین، حُسن خلق این است که انسان علاوه بر برخورد پسندیده، از ویژگیهای اخلاقی سالم نیز برخوردار باشد. خداوند متعال به خاطر اخلاق نیکوی پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ»[3]؛ و تو اخلاق عظيم و برجستهاى دارى.
پنجم، جزا و پاداش دادن به کاری است که دیگران برای انسان انجام دادهاند. اگر کسی کاری برای دیگری انجام داد، مثلاً کابینتی برای خانهای ساخت، مزد او بدون تأخیر باید پرداخت شود.
ششم، صله رحم است. انسان نباید از اقربا و خویشان خود غافل شود، بلکه باید از احوال آنان با خبر باشد. گاهی انسان نسبت به نزدیکان خود بیتفاوت است و برای این بیتفاوتی نیز توجیه میآورد. حال اینکه انسان باید بغض و کینهها را کنار بگذارد و نه به خاطر اشخاص، بلکه به خاطر خدا از نزدیکانش غافل نشود؛ هرچند که به او بدی کرده باشند. در روایت اینگونه آمده است: قِيلَ: مَا السَّدَادُ؟ قَالَ: «دَفْعُ الْمُنْكَرِ بِالْمَعْرُوفِ». قِيلَ: فَمَا الشَّرَفُ؟ قَالَ: «اصْطِنَاعُ الْعَشِيرَةِ»[4]؛ وقتی امام علی (ع) از فرزندش امام حسن (ع) سؤال کرد که فرهیختگی چیست؟ امام حسن (ع) در پاسخ گفت: جلوگیری از منکر با معروف است. امام علی (ع) پرسید: شرف چیست؟ امام حسن (ع) پاسخ داد: «خوش رفتاری با بستگان و تحمل بدرفتاری آنان [،یعنی گذشت داشتن] است».
هفتم، پشتیبانی از همسایه است. اگر مشکلی برای همسایه انسان پیش آمد، انسان آن را مشکل خود بداند و در صدد رفع آن برآید. در حالات یکی از عرفا آمده است که دیدند که او مشغول استغفار است. سؤال کردند که چرا این قدر استغفار میکنی؟ در پاسخ گفت که از یک «الحمد لله» که گفتهام استغفار میکنم. گفتند که «الحمد لله» که استغفار ندارد. گفت که روزی به من گفتند که در محل شما آتش سوزی شده است و البته خانه شما آتش نگرفته است و من «الحمد لله» گفتم و به خاطر اینکه از سوختن خانه دیگران ناراحت نشدم و به خاطر آتش نگرفتن خانه خودم، خوشحال شدم، دارم استغفار میکنم.
هشتم، حق شناسی برای دوست است. انسان باید رعایت حق و حقوق دوست و رفیق خود را بکند و نسبت به دوست و رفیق خود بیخبر و بیتفاوت نباشد.
نهم، مهماننوازی است. وقتی مهمانی به خانه انسان وارد میشود، وی باید به نحو احسن از او تکریم و احترام کند و سخاوت داشته باشد. شاعر زیبا گفته است:
«رزق ما با پای میهمان میرسد از خوان غیب میزبان ماست، آنکس میشود میهان ما»
دهم، حیا و شرم است که در رأس همه مکارم است. یکی از چیزهایی که باعث میشود که انسان گناه نکند یا کمتر گناه کند، شرم و حیا از خداوند متعال است.
[1]. آثار الصادقين، ج 62، ص892؛ تاریخ یعقوبی.
[2]. حسن بن على، ابن شعبه حرانى، تحف العقول، النص، ص442.
[3]. «القلم»: 4.
[4]. حسن بن على، ابن شعبه حرانى، تحف العقول، النص، ص225.