تذکر اخلاقی: انتقادپذیری 95/10/29
روایت اول: قال مولانا الإمام الهادی (ع): «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً إِذَا عُوتِبَ قَبِلَ»[1].
امام هادی (ع) در روایت مذکور، فرموده است که اگر خدای متعال خیر بندهای را بخواهد، کاری میکند که وقتی مورد انتقاد قرار میگیرد، انتقاد را بپذیرد.
یکی از ویژگیهای انسانهایی که رشدشان متوقف نمیشود و همیشه در صدد رسیدن به کمالند، این است که انتقادپذیرند. بعضی از افراد انتقاد و سخنی را که بر خلاف میلشان باشد، برنمیتابند لذا هالهای دور خود درست میکنند و خود را تافته جدا بافته میدانند و هیچ گاه از انتقادی که نسبت به آنها وارد میشود، استقبال نمیکنند؛ هرچند انتقادی که نسبت به آنها وارد میشود، خیرخواهانه باشد. این افراد دچار توهم و اوهام میشوند و آنچه را که در جامعه نسبت به آنها وجود دارد، با آنچه خودشان فکر میکنند، فرسنگها فاصله دارد لذا گاهی با صحنهای مواجه میشوند که برای آنها باورپذیر نیست چون هیچ گاه نخواستهاند واقعیات را بپذیرند و انتقادها را بپذیرند. این گونه افراد یکباره در سراشیبی سقوط قرار میگیرند و از جایی ضربه میخورند که گمان نمیکردهاند. سلاطین، افراد ظالم و ستمگر و صاحبان قدرت معمولاً در طول تاریخ اینگونه بودهاند، یعنی اطراف آنها کسانی بودهاند که جز مدح، ثنا و ستایش کار دیگری نمیکردهاند و آنها از درک واقعیت دور میشدهاند و به یکباره در ورطه سقوط گرفتار میشدهاند.
انسانهایی که انتقادپذیر باشند، از سخنی که بر خلاف میلشان باشد، استقبال میکنند و عیوبشان را میپذیرند.
امام صادق (ع) فرموده است: «أَحَبُ إِخْوَانِي إِلَيَّ مَنْ أَهْدى إِلَيَّ عُيُوبِي»[2]؛ محبوبترین دوستان من کسی است که عیوب من را به عنوان هدیه برای من میآورد.
روایت دوم: قال مولینا الإمام الکاظم (ع) : «فَاسْتَحْيُوا مِنَ اللَّهِ فِي سَرَائِرِكُمْ كَمَا تَسْتَحْيُونَ مِنَ النَّاسِ فِي عَلَانِيَتِكُمْ»[3]؛ در خلوتهای خود از خداوند متعال حیا کنید؛ چنانکه در عَلن از مردم حیا میکنید.
خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر است [«نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»[4]] لذا انسان باید در خلوت خود نیز خدا را ناظر بر اعمال و رفتارش بداند و حیا کند که بعضی از کارها را انجام دهد.
روایت سوم: قال الإمام المجتبی (ع): «مَنْ تَذَكَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اعْتَدَّ»[5]؛ هر کس که دوری راه سفر را به یاد آورد، آماده میشود.
بنابراین، انسان باید هر لحظه آمادگی رفتن را داشته باشد و بداند که راهی طولانی در پیش دارد و روزی باید در محضر عدل الهی آماده شود و نسبت به آنچه در دنیا انجام داده است، پاسخگو باشد لذا انسان باید همانگونه که در سفرهای دنیوی با حساب و وسایل مورد نیاز به مسافرت میرود و از چند روز قبل آماده میشود و آنچه را لازم دارد، آماده میکند، برای سفر اخروی نیز آماده باشد و زاد و توشهای برای این سفر مهیّا سازد. همچنین، امام حسن مجتبی (ع) فرموده است: «اسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ»[6]؛ خودت را برای سفرت آماده کن و قبل از اینکه اجلت فرا رسد، زاد و توشهات را بردار.
تفسیر آیه 48: «وَ اتَّقُوا يَوْماً لاَ تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَ لاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لاَ هُمْ يُنْصَرُونَ»[7]؛ و از آن روز بترسيد كه كسى مجازات ديگرى را نمىپذيرد و نه از او شفاعت پذيرفته مىشود و نه غرامت از او قبول خواهد شد و نه يارى مىشوند.
نکاتی در رابطه با «شفاعت»
مجازاتهای الهی، چه مجازاتهای دنیوی و چه مجازاتهای اخروی، جنبه انتقامی ندارد، یعنی خداوند تبارک و تعالی نمیخواهد به وسیله مجازات از بندگان خود انتقام بگیرد، بلکه مجازات الهی در حقیقت ضامن اجرایی برای اطاعت از قوانین الهی است. حدود وضع شده از جانب خداوند متعال و احکام جزایی که از طرف جوامع غربی زیر سؤال میرود، ضامن اجرای عمل به قوانین شرع است وگرنه خداوند متعال با حدود و مجازاتهایی که وضع کرده است، در صدد انتقام گرفتن از بندگان نیست. پس حدود و مجازاتهای الهی باعث تکامل انسان میشود؛ به این معنی که وقتی حدود الهی در جامعه پیاده شود، انسانها به سمت و سوی گناه و معصیت نمیروند و با دوری از گناه رشد و کمال پیدا میکنند. از سوی دیگر، نباید راه را به طور کلی بر روی گناهکار بست، بلکه باید یک روزنه امیدی به روی گناهکار باز بماند چون اگر به گناهکار وعده مجازات داده نشود و مجازات نشود، مغرور میشود و اگر روزنه امیدی نیز به روی او گشوده نشود، مأیوس میشود لذا خدای متعال در قرآن با تعبیرات مختلف هم وعده بهشت را داده است و هم وعده جهنم و عذاب را داده است. بنابراین، برای گناهکار یک راهی باید باز بماند و به او امکان اصلاح داده شود.
«شفاعت» به معنای صحیح کلمه برای حفظ تعادل است و در حقیقت وسیلهای برای بازگشت گناهکاران است و به معنای تشویق و جرأتمند شدن بر گناه نیست، بلکه به این معناست که اگر روز قیامت، شخص گناهکار شرائطش را داشته باشد، شفاعت شامل حالش خواهد شد. افرادی که موضوع شفاعت را نتوانستهاند درست تجزیه و تحلیل کنند، یا به طور کلی، شفاعت را منکر شدهاند و گفتهاند که اصلاً چیزی به نام شفاعت وجود ندارد و شفاعت همانند پارتیبازی دنیاست لذا شفاعت در آخرت بیمعناست، همانطور که پارتیبازی در دنیا مذموم است یا اینکه یک مفهوم دیگری را از «شفاعت» برداشت کردهاند و با توجه به تعبیر «لاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ»، در آیه مورد بحث (آیه 48 بقره)، گفتهاند که قرآن نیز فرموده است که در روز قیامت شفاعت نفس پذیرفته نخواهد شد، اما مشکل اینجاست که این عده از باب «...نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ...»[8]، بخشینگر شدهاند، یعنی بعضی از آیات را اخذ کردهاند و بعضی از آیات دیگر را نادیده گرفتهاند و به قول معروف «حفظتَ شیئاً و لکن غابت عنک أشیاءٌ»؛ یک چیزی را حفظ کردهای، ولی خیلی چیزهای دیگر را توجه نکردهای و از دید تو مخفی مانده است. بنابراین، باید یک نگاه جامع به آیات مربوط به شفاعت داشت و بعد، به بررسی بحث مربوط به شفاعت پرداخت.
اشکالات وارد شده بر «شفاعت»
اشکال اول، اینکه اعتقاد به شفاعت موجب سستی، تنبلی و بیانگیزگی میشود و روح سعی و تلاش را تضعیف میکند.
اشکال دوم، اینکه اعتقاد به شفاعت به جوامع عقب افتاده مربوط میشود وگرنه جوامع پیشرفته و مدرن به دنبال واسطه و شفیع نمیگردند.
اشکال سوم، اینکه اعتقاد به شفاعت موجب تشویق به گناه و رها کردن مسئولیتها میشود.
اشکال چهارم، اینکه اعتقاد به شفاعت موجب دگرگون شدن احکام الهی میشود.
همانطور که عرض شد، علت اشکالات مذکور، این است که اشکال کنندگان، «شفاعت» بما هی هی را نشناختهاند و شفاعت را با موارد مطرح شده در بین مردم اشتباه گرفتهاند لذا اشکالات مذکور را مطرح کردهاند.
بنابراین، نمیتوان با توجه به یک آیه و روایتی قضاوت کرد، بلکه باید تمام قرآن ملاحظه شود چون در قرآن، ناسخ و منسوخ، مطلق و مقید و عام و خاص وجود دارد و همه اینها باید ملاحظه شود و بعد از آن قضاوت شود؛ نه اینکه انسان عام یا مطلق را اخذ کند و بدون بررسی تخصیص یا تقیید، بر اساس آن عام یا مطلق، قضاوت کند، مثلاً در مانحنفیه فقط تعبیر «لاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ» را اخذ کند و بگوید که شفاعتِ در روز قیامت پذیرفته نیست. بنابراین، به صرف وجود یک آیه نمیتوان قضاوت کرد و حکم صادر کرد، بلکه باید در کنار آن، آیات دیگر نیز ملاحظه گردد. در ذیل به برخی از آیاتی که در رابطه با «شفاعت» وارد شده است، اشاره میشود:
آیه اول: «... وَ لاَ يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى...»[9]؛ و آنها جز براى كسى كه خدا راضى (به شفاعت براى او) است، شفاعت نمىكنند. این آیه حاکی از این است که شفاعت، عام نیست، بلکه تخصیص خورده است و فقط کسی را شامل میشود که خداوند متعال نسبت به شفاعت او راضی باشد.
آیه دوم: «وَ لاَ تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ...»[10]؛ هيچ شفاعتى نزد او، جز براى كسانى كه اذن داده، سودى ندارد!
در این آیه نیز شفاعت فقط کسی را شامل خواهد شد که خداوند نسبت به شفاعت او إذن داده باشد.
آیه سوم: «فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ»[11]؛ از اين رو شفاعت شفاعتكنندگان به حال آنها سودى نمىبخشد.
این آیهها اصل شفاعت را ثابت میکنند، لکن میگویند که شفاعت برای این عده (مجرمین) سودی نخواهد داشت.
نتیجه اینکه از کنار هم قرار دادن آیاتی که در رابطه با «شفاعت» وارد شده است، این نتیجه به دست میآید که اصل «شفاعت» قابل انکار نیست و به اذن و انتخاب خداوند متعال [در روز قیامت] محقق خواهد شد.
بحث جلسه آینده: معنای «شفاعت» از نظر لغت و اصطلاح، انشاءالله، در جلسه آینده بررسی خواهد شد.
«والحمد لله رب العالمین»
[1]. حسن بن على، ابن شعبه حرانى، تحفالعقول، ص481.
[2]. کلینی، الکافی (ط- دارالحدیث)، ج4، ص687.
[3]. حسن بن علی، ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص394.
[4]. «ق»:16.
[5]. حسن بن علی، ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص236.
[6]. علامه مجلسی (محمدباقر)، بحار الأنوار (ط- بیروت)، ج44، ص139.
[7]. «البقرة»: 48.
[8]. «النساء»:150.
[9]. «الأنبیاء»: 28.
[10]. «سبإ»: 23.
[11]. «المدثر»: 48.