شماره درس: 274
تاريخ درس: ۱۳۷۸/۹/۲۸
متن درس:
بحث ديروز راجع به تمسك به عترت بود تمسك به ولايت تمسك به اهل بيت (ع) و گفتم قرآن شريف اين تمسك را مي خواهد روايت ثقلين اين تمسك را مي خواهد و بالاخره خدا نبوت ولايت سفارش كرده اند كه ما تمسك به قرآن و تمسك به عترت داشته باشيم و اگر سعادت بخواهيم بايد به يك دست ما قرآن و به دست ديگر عترت باشد بايد سرمشق ما قرآن و مطابعت صد درصد از ولايت باشد راجع به تمسك به اهل بيت (ع) گفتم مثل تمسك به قرآن چهار مرتبه دارد كه يك مسلمان يك شيعه بايد اين مراتب را حتماً داشته باشم نظير تمسك به قرآن بايد يك شيعه ي واقعي مراتب را داشته باشد مرتبه ي اول دوست داشتن اهل بيت (ع) به قول قرآن عشق به اهل بيت فرق محبت ومودت همين است محبت آن مرتبه ي ضعيف از دوست داشتن را مي گويد و اما مودت كه قرآن شريف مي خواهد آن مرتبه ي بالاي محبت كه به آن گوييم عشق قرآن اين را مي خواهد قل لا اسئلكم اجراً الا المودت في القربي بگو اجر رسالت نمي خواهم اما مي خواهم كه سر حد عشق اهل بيتم را عترتم را دوست داشته باشي و در اين باره صحبت كردم و گفتم الحمد الله همه ي ما تا سر حد عشق به اهل بيت محبت داديم و كسري الآن براي ما نيست اين نعمت بزرگي كه پدران ما مادران ما به ما داده اند بايد شكر آن را خيلي به جا بياوريم و پدر و مادر هم در قبر در عالم برزخ راضي كنيم و سفارش كردم كه واجب است از همه ي واجبات واجب تر اين كه ما اين محبت را منتقل كنيم به نسل آينده همين طوري كه مردها و زن ها در دهه ي محرم تلاطم دروني دارند روز عاشورا آشوبند اين عشق را منتقل كنيم به دختران خود به پسران خود و بالاخره همين طور كه عشق به اميرالمومنين و حضرت زهرا داريم و اسم علي و اسم زهرا ما را متلاطم مي كند بايد منتقل كنيم به نسل آينده به دختران خود به پسران خود و ديروز گفتم از هر واجبي واجب تر همين است از نماز از روزه از خمس و زكات و حج از جهاد از نهي المنكر اين امانت داري و منتقل كردن اين امانت به نسل آينده مرحله ي دوم از تمسك به اهل بيت را گفتم سر كار داشتن با روايات اهل بيت (ع)سر كار داشتن با كلمات اهل بيت (ع) در زيارت اهل بيت مخصوصاً زيارت جامعه ي كبيره مي خوانيم كلامكم نور و امركم رشد و وصيتكم التقوي ائمه ي طاهرين كلام شما نور است كه اگر چشمي مثل چشم كربلايي كاظم اراكي پيدا بشود نور روايات را مي بينداگر راستي كسي دل داشته باشد اگر كسي بصيرت داشته باشد نور روايات ر ا مي بيند چنان چه نورقرآن را هم مي بيند همين طور كه قرآن مي فرمايد قد جائكم من اليه نور در زيارت جامعه هم مي خوانيم كه ائمه ي طاهرين كلام شما نور است از اين نور از اين رشد از اين تقوا بايذ استفاده كنيم سر و كار با روايات اهل بيت ديروز مي گفتم سر و كار با نهج البلاغه براي سر و كار با صحيفه ي سجاديه اين كافي شريف بسيار كتاب با ارزشي است حضرت ولي عصر (عج) اين كتاب را امضا كرده اند فرمودند الكافي لشيعتنا راستي هم كاف لشيعتنا و اين كتاب شريف هفت جلد است ده جلدش مربوط است به اصول كافي اسم او اصول كافي است ترجمه شده است و ترجمه ي متعدد هم شده است ترجمه ها همه خوب است و من از همه شما خانم ها و آقايان تقاضا دارم اين چهار جلد ترجمه شده را مطالعه كنيد اقلاً شبانه روز يك ساعت روايت مطالعه كنيد راجع به قرآن مي گفتم كه ما بايد در قرآن تفسير قرآن داشته باشيم عمر ا به هدر ندهيم يك ساعت اقلاً عمرمان را صرف قرآن بشود خواندن قرآن تفسير قرآن الآن هم عرض مي كنم اقلاً در شبانه روز يك ساعت شيعه بايد عمرش را بدهد روايات اهل بيت و خيلي هم چيز دارد مثل قرآن مي بيند همين طور كه قرآن پر از دري كه حيف كه ما بي بهره از آن هستيم روايات اهل بيت پر از در است اين كافي شريف پر از در است به شما گفتم يك كسي آمد پيش امام صادق(ع)امام صادق يك روايت برايشان خواندند خيلي با نشاط شد به اندازه اي كه گفت يا نبي الرسول الله (ص)هذا در اين كلام شما در است امام صادق (ع) تمسخر كرد خنده اي تمسخري لبخند زدند و فرمودند كه تشبيه كردن كلمات ما به در اين غلط است در يك سنگ نايابي است و نمي شود كلام ما را تشبيه به سنگ كرد بالاتر از اين هاست بگوييم كه كافي شريف به طلا ارزش دارد اين خيلي غلط است كلمات ائمه ي طاهرين آيات قرآن به در ارزش دارد اين ها غلط است ارزش زياد است ما بايد از اين ارزش ها استفاده بكنيم ما بايد از اين ارزش ها برداشت بكنيم خوب اگر بحار الانوار علامه ي مجلسي را نمي تواني مطالعي كني اما كافي شريف ترجمه شده است و اين ترجمه ي اصول كافي را زياد مطالعه كنيد جلذ سوم و چهارم اصول كافي يك دوره اخلاق يعني جداًمعلم اخلاق است جوان ها بارها از من مي پرسند كه استاد اخلاق مي خواهيم كي بايد به جوان ها گفت جوان ها استاد اخلاق اصول كافي است جلد دوم اصول كافي ترجمه شده در دو جلد يك معلم اخلاق است چنانچه جلد اول و دومش يك دوره اعتقادات است اسرار شيعه در آن نهفته است جلد دومش يك دوره تاريخ اهل بيت است و همه ي ما كه اين جا نشسته ايم بايد بدانيم كه امام حسن مجتبي كي به دنيا آمده چند سال زندگي كرده نحوه ي زندگي او چه جور بوده است كي از دنيا رفته معنا ندارد يك شيعه نداند كه امام هادي (ع) چند سال عمر كردكي به دنيا آمدند كي از دنيا رفتند زندگي ايشان با چه ظالمي بوده است اين خلفاي جور بني اميه بني عباس كي بودند چه كردند و اين ها در مقابل اين خلفاي جور چه عكس العملي نشان داده است اين ها را بايد بدانيم و معمولاً نمي دانيم يعني الآن همين جلسه ي مقدس يك كس پا شود بگويد من چهارده معصوم را تاريخشان را مي دانند كم است يا نيست و اين واجب است و اين لازم است و بالاخره سر و كار داشتن با روايات اهل بيت مثل سر و كار داشتن با قرآن اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي آي مردم من ميروم دو چيز در ميان شما مي گذارم ثقل يعني پشتوانه مثلاًكوه نور ارزشش به يك دنيا اين پشتوانه ي ايران است بالاخره هر مملكتي ارزشش ارزش اقتصادي ارزش اجتماعي به پشتوانش است پيغمبر اكرم (ص) مي فرمود من مي روم دو تا پشتوانه براي اسلام براي شما مسلمانان مي گذارم يكي قرآن يكي عترت يعني خيلي ارزش دارد اصلاً ارزش اسلام به اين دو چيز است ارزش يك مسلمان به قرآن ،عترت ،يك تذكري داده ام باز اين تذكر را بدهم اي آقا خانم بدانيد اين روايات ساده به دست ما نيامده سرها بريده شده است سرها به دار رفته است در زندان ها زنده زنده به گور رفته اند در تاريكي ها شبانه شب را از روز روز را از شب تميز نمي دادند براي خاطر اين روايات كه به دست ما رسيده است و اين اصحاب امام صادق (ع) اصحاب امام باقر (ع) مخصوصاً ما بقي اصحاب ائمه ي طاهرين به جرم روايت نقل كردن چه شكنجه ها شدند چه مال ها دادند چه پسر ها داده اند بالا خره جانشان راروي نقل اين روايات اهل بيت (ع)گذاشته اند و خيلي هم آنها اهميت ميدادند مرحوم زراره اين يك راوي تقريباً سي هزار روايت اين آقا از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نقل كرده خيلي عالي است خيلي عجيب است اما اين آقا يك تاجر بوده است در كوفه تا تجارت مي كردند بزاز بوده است پارچه فروش بوذه است اين آقاي تاجر شش ماه تجارت كرده است يك استفاده اي براي خودش براي زن و بچه اش براي يك سالش فراهم مي كرده است بعد به عنوان عمره ي مفرده يا حج تمتع مي آمده است مكه اما اين طريقت داشته نه موضوعيت مكه نمي خواسته برود عمره نمي خواسته برود كار ديگر داشته عمره و يا حجش را به جا مي آورده به عنوان زيارت پيغمبر اكرم (ص) مي آمده مدينه در حقيقت نمي خواسته زيارت پيامبر اكرم بكند چيز ديگر در نظر داشته و آن اين بود كه مي آمد مدينه يك ماه يا دو ماه در مدينه مي ماند شب ها نصفه ي شب و يعني روزها نمي شد امام صادق را ملاقات كني خفقان بود سر مي بريدند دست مي بريدند دست مي بريدند به دار مي كشيدند لذا شب ها كه نمي شد اول شب ها هم نمي شد حتي امام صادق (ع) امام باقر (ع) از بعضي از خانواده هايشان تقيه مي كردند لذا دين زراره اين نصفه شب به آن طرف كه احدي نباشد مي آمد خدمت امام صادق (ع) يك شمعي را روشن مي كردند اين يك دفتري كه شش ماهه كه تجارت مي كرد يك دفتري تهيه كرده بود سوال يعني روايت سوال از امام صادق (ع) مي كرد امام صادق (ع) جواب مي دادند اين مي شد يك دفترچه اين مي شد تفريباًهزار روايت با يك خوش حالي هزار روايت توانسته از امام صادق (ع) بگيرد مي آمد كوفه شش ماهش در راه بود مكه بود يا مدينه بود براي خاطر اين هزار روايت بعد دو دفعه در حالي كه تجارت مي كرد سوال ضبط مي كرد روايت و سوال هايي كه از امام صادق (ع)بپرسد بشود يك روايت اين سوال ها را ضبط مي كرد يادداشت مي كرد از خودش از ديگران از رفقا در حقيقت فكر مي كرد شش ماه فكر مي كرد در حالي كه تجارت مي كرد شش ماه در راه يك ماه دو ماه در مدينه نصفه ي شب روايت جمع مي كرد مرحوم كليني اين روايت ها را در كافي ضبط فرمودند خود مرحوم كليني بيست و پنج سال زحمت كشيده است از اين شهر به آن شهر از آن ده به آن ده تا توانسته از چهار صد كتاب به نام اصول اربع مائه كه اين چهار صد كتاب اصل است از همين اصحابه و از اين زراره و امثال زراره كه اين جوري روايت نقل جمع كرده اند مرحوم كليني از آن اصول اربع مائه كافي بنويسد اين روايت ها اين جور به دست ما رسيده از قرآن خيلي مشكل تر به دست ما رسيده الحمد الله قرآن شريف را خدا حافظ بود و بنا بود كه نقطه اي زير و زبري تغيير نكند از نسلي به نسلي از نسلي به نسلي تا روز قيامت انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون لذا قرآن آسان به دست ما رسيد يك زير و زبر يك نقطه يك كلمه زير و زبر نشد تحريف نشد و از نسل اول به نسل دوم تا الآن رسيده به ما و همين طور تا روز قيامت و قرآن باقيست و خداحافظ قرآن است اما روايات اهل بيت اين نبود مخصوصاً اين كه وقتي پيغمبر اكرم (ص) از دنيا رفتند سقيفه ي بني ساعده جلو آمد علي (ع) خانه نشين شد يكي از كارهايي كه خيلي ضرر زد به اسلام اين بودم منع گفتند كردند از اين كه روايت نقل بكنند با جمله ي حسبنا كتاب الله قرآن در ميان مسلمانان بس است ديگر روايت يعني چه و اين خيلي ضرر زد به اسلام و اين منع بود بيش از صد سال اين منع بود لذا روايت ديگر كم كم مطروك شده بود و امام صادق (ع) امام باقر (ع) در يك خفقان عجيبي توانستند روايت را تالي قرآن يك شهرتي به او بدهند ولي بالاخره خيلي زندان ها رفته شد خيلي تازيانه ها خورده شد كه ديروز مي گفتم يك نفرشان از باب نمونه بود ابن ابي عميد هفت سال زندان مصادره ي اموال هم يكي از تجار مهم كوفه بود مالش را مصادره كردند به جرم شيعه گري به جرم نقل روايت هفت سال محكوم به زندانش كردند و بالاخره 21 هزار تازيانه هر روز تازيانه به اين مي دادند آن هم تازيانه ي روي اين زخم ها اين جوري اين روايت ها به دست ما رسيده و اگر در روز قيامت از شما بپرسند با روايت هاي اهل بيت چه كردي چرا پاي منبرها خلوت بود چي جواب مي دهي چرا روايات را حفظ نداشتي چرا اصول كافي مطالعه نمي كردي ما چه جواب مي دهيم و خداي نكرده اگر نتوانيم جواب بدهيم و همين جوري كه راجع به قرآنش گفتم پيغمبر نفرين مي كند را جع به به اهل بيتش هم بدانيم مورد نفرين امير المومنين (ع)واقع مي شويم امام صادق (ع) مي فرمايد كه من اصحاب من با اين همه شكنجه ها توانستيم اصول كافي را بدهيم به شما چرا مطالعه نكرديد شما خيال مي كنيد كه اين روايت ها چه جور به دست ما رسيد راوي مي گويد رفتم خدمت امام صادق (ع) ديدم و الباب عليه مغلق از ترس در بسته پرده كشيده شده در آن هواي گرم مي گويد بغض راه گلويم را گرفت ببين پسر پيغمبر كارش به كجا رسيده اين قاعده ي من يشتري الخيار همه ي شما شنيده باشيد شنيدني است يك آقايي خانمش را طلاق داد به طرز طلاق سني ها شيعه در طلاق خيلي سخت گيري مي كنند و اين به طرز سني ها زنش را طلاق داد بعد پشيمان شد بعد رفت مراجعه كرد خانم خانم متديني بود گفت نه من وقتي قبول مي كنم كه از دو لب امام صادق (ع) بشنوم يا بشنوي اين مراجعه درست است خوب نمي شد امام صادق (ع) را ببيني نمي شد و البا ب عليه مغلق در بسته پرده ها كشيده شده اين يكي از تجار محترم بود و مي خواست خدمت امام صادق برسد نشد آمد تا نزديك خانه ي امام صادق (ع) ديد كه كمندوها ايستاده اند يك خيار فروشي آمد تا برود در كوچه ي امام صادق اين تاجر گفت اين طبق خيارت را چند گفت مثلاًاين مقدار پول داد و گفت برو اين چنبر آقاي خيار فروش گذاشت روي سرش اي جوانها اين جور روايات به دست ما رسيده طبق خيار را گذاشت روي سرش و بنا كرد داد بزند من يشتري الخيار كي از من خيار مي خرد همين طور من يشتري الخيار تا رفت كه در خانه ي امام صادق (ع) آمدند پشت در در را باز كردند طبق خيار را گذاشت به عنوان اينكه امام صادق (ع) خيار جمع كنند امام صادق (ع) جمع مي كردند اين مسئله را پرسيد و گفت طلاق را دادم به طرز سني ها آيا صحيح است يا نه خانم من گفت كه بايد از دو لب امام صادق (ع) بشنوي باطل است تا من قبول كنم امام صادق (ع) فرمودند نه طلاق باطل است اين زن توست و برو به او بگو كه تو زن اين هستي بعد هم امام صادق گفت برو برو كه اگر بفهمند از من مسئله پرسيدي شقه ات مي كنند دو دفعه خيار را روي سرش گذاشت من يشتري الخيار و من يشتري الخيار تا آمد اول كوچه ديد كه كسي نيست طبق خيار را گذاشت روي زمين و فرار كرد آمد خدمت پيش خانم و گفت از امام صادق شنيدم فرمود طلاق باطل است روايت ها اين جور به ما رسيده فقه شيعه اين جور به ما رسيده اگر بدانيد اين فقه چه كشته ها داده شده است چه زجر ها كشيده شده است چه افراد به دار رفته اند چه به خاطراين فقه كه از نسلي به نسل ديگر مي آيد مرحوم شهيد يك فقيه به جرم فقه شيعه به اين جور اول صد تا تازيانه ي خاردار به بدن مباركش زدند بعد از آن به دارش كشيدند بعد از آن مرده را پايين آوردند سر مبارك ايشان را بريدند به جرم شيعه گري به جرم اينكه فقيه شيعه است و فقه شيعه را از نسلي به نسل ديگر مي خواهد بدهد اورا سوزاندند و خاكسترش را به باد دادند مرحوم علامه ي اميني رضوان الله تعاله عليه يك كتابي نوشته اند البته عربي است در همين باره اين علامه ي اميني خيلي خدمت به شيعه است و داشته اصفهان آمده عالي هم بوده است خدا درجات عالي را عالي تر بكند صاحب الغدير اين آقا يك كتاب در اين بار نوشته اين افرادي من يكي از آن را گفتم نقل كرده است هفتاد سال بايد شبانه روز بايد زحمت بكشد تا يك رساله ي عمليه بنويسد براي شما و به شما التماس بكند كه اين رساله را مطالعه كنيد الآن در همين جلسه ي مقدس زن ها مسئله بلد نيستند فردا هم بلد نيستند كدام از شماها راستي تسلط بر رساله ي عمليه مرجع تقليدتان داريد در حالي كه اين ديگر از واجب واجبات است اين خانم ها كدامشان الآن تسلط دارند در آن مسائل مشكل زنانگي شان شما ها بايد تسلط داشته باشيد در اين رساله هاي عمليه بعضي اوقات مرحوم حضرت امام (آن طرف ) (خالي ) به من مي گفت كه فخ مشكل است من ديشب هشت ساعت مطالعه كردم در اين مسئله هشت ساعت مطالعه براي يك مسئله استاد بزرگ مرحوم عظما استاد برو جردي در منبر بعضي از اوقات به ما نصيحت مي كردند و ميگفتند بابا فخ مشكل است بعد مي گفتند وقتي من نجف بودم از اول شب تا صبح مطالعه مي كردم و مي گفت اما من پير شده ام مطالعه برايم مشكل است و بالاخره من كه مي خواستم درس بدهم دو سه ساعت دو سه ساعت بايد مطالعه كنم اين روايات ما اين جور به ما رسيده اين شيعه اين شيعه اين جور به ما رسيده و اينها ساده نيست ما براي خاطر وفا هم كه باشد و پا به روحانيت و پا به فقها و پا به امام صادق (ع) و اصحاب اين جور به دست ما رساندند ما بايد مطالعه كنيم روايات اهل بيت را بررسي كنيم روايات اهل بيت را ما بايد مثل همان قرآني كه عرض كردم قرآن حفظ كنيد بايد حفظ كنيم ما بايد علاوه بر روايت حفظ كنيم تفسير روايت بدانيم ما بايد از تفسير روايت كم كم برسيم برداشت از آن داشته باشيم آقايان بازاري ها بازار بسيار منحك شده است براي خاطر اينكه در بيست سال قبل سي سال قبل هر چه برويم جلوتر بالاتر اين بازاري ها با سواد بوده اند منيادم نمي رود طلبه اي بودم مرحوم آيت الله طيب در مدرسه درس مي گفتند من درس ايشان مي رفتم درس ايشان تشكيل شده بود اما بازاري ها فقط طلبه اش من بودم و مرحوم صرمي يك منبري عال ي بود خدا رحمتش كند اما ما بقي بازاري ها بودند بازاريه كفايه بازاريه رزايه مي خواند بازاريه مباحضه مي كرد و بالاخره بازارها ملا بودند ملا الآن بازارها پايين آمده تكرارش هم همين طور ظاهراً تكرارش هم همين طورظاهراًتكرارش هم مثل اينجا مثل مردم تهران تبريز تبريز همه جا اين حال ا نحطاطي راهش مي دهند مرحوم شاه آبادي اين استاد حضرت امام كه حضرت امام وقتي به اسمش مي رسد مي گويد (روحي فدا)اين مرحوم آقاي شاه آبادي صبح به صبح در مسجد امام كه واقعا ًمسجد سلطاني مي گفتند نماز مي خواندند بعد نماز براي بازاريه درس مي گفتند و بازاريان هم طلبه بودند در حالي كه تجارت مي كرد طلبه گي مي كرد و ما الآن مسئله بلد نيستيم زراره در حالي كه تجارت ميكرد و ما الآن مسئله بلد نيستيم نقص است عيب است و برتر از اينها مورد باز پرسي از پيغمبر اكرم (ص) و اهل بيت است ما الآن رساله بلد نيستيم كتاب روايي مطالعه نمي كنيم و مشغوليم از اول شب از اول روز تا آخر كه مشغول اين دنيا دنيا طلبي را به جايي نرسيدي ديگر آخرت كه چه شود آخرت ناطلبيده اين دنيا آخر اين دنيا چه همه مشغوليد حالا شد شب اول يك چيزي بخور كار چي يك نگاهي به تلويزيون بكن تا خوابت ببرد حالا چه رساله چه شد روايت چه شد تفسير قرآن چه شد معنويت چه شد قانون علماي اخلاق چه شد اينها را براي چه كسي گفتند اينها نقص است و ما درد داريم ما عيب داريم نمي دانيم عيب داريم راستي اگر در قيامت پيغمبر اكرم (ص) بگويد آقا خانم هفتاد سال يا هشتاد سال عمر كرديد خيلي خوب قرآن و عترت دو تا پشتوانه دو تا ثقل يعني خيلي گرانبها در تو بود در دسترس تو بود با قرآن چه كردي با اهل و روايات اهل بيت چه كردي اگر فقها و مراجع معظم تقليد از شما در روز قيامت آقا من هفتاد سال زحمت كشيدم رساله نوشتم من كه از شما پول نمي خواستم مي خواستم رساله را خوب مطالعه كني با رساله ي من چه كردي خوب قرآن مي گويد من كه پول نمي خواهم اهل بيت (ع) را هم مي گويند ما پول نمي خواهيم و شما در مقابل اين مجاني ها چه كرديد شما اگر بخواهيد من به قرآن اهميت دادم بايد قرآن خفظ كنيد و آن را از رو بخوانيد معني ندارد كه يك مسلمان نتواند قرآن بخواند و بايد تفسير قرآن داشته باشد بايذ عمل از بكنيم و از قرآن داشته باشيم بايد نور قرآن را ببينيم بايد برسيم به آنجا كه وقتي قرآن مي گويد يا ايها الذين آمنوا ما بايد قرآنرا بشنويم مي داني صدايي بشنوي يعني چه يعني صداي قرآ« را بشنويم بگوييم لبيك آقا چه مي گوييد بله چه مي فرماييد بايد برسيم به اينجا رواياتش هم همين است ما روايات را بايد مطالعه كنيم بايد برداشت از روايات اهل بيت داشته باشيم بايد روايات را حفظ كنيم بايد تفسيرش را بدانيم بايد برسيم به آنجا نور روايات اهل بيت (ع) را ببينيم بايد كلام اهل بيت را با گوش دل بشنويم و لذت ببريم راستي برسيم به آنجا كه به قول امام صادق (ع) بگوييم هل الدر الا الحجر لذتي بالا تر از اين لذت را براي ما تباشد اين هم مرتبه ي دوم تمسك به اهل بيت (ع) عمل كردن مثل قرآن الگو گرفتن امير المومنين (ع) كه امام اول ماست الگوي زندگي ما باشد يعني چه سر مشق باشد يعني چه همان كه خودشان در نهج البلا غه مي فرمايند اي شيعيان من از نظر ساده زيستي خيلي ساده زيست بودند من در مدت عمرم من در شبانه روز به دو تا دانه اي جو دو تا دانه اي خرما و در چندين سال يك مرتبه لباس كرباسي بسيار ساده با اينها اين جور زندگي كردم بعد مي فرمايد نمي خواهد اين جور زندگي كني اعينوني بورع و تقوي امير را ياري كنيد به علي كمك بكنيد به چي من از حلال خدا نخوردم تو ازحرام خدا نخورد من از حلال خدا براي ديگران نخواستم نه براي خودم تو مواظب مال ذيگران رانخوري به اين مي گويند سر مشق گرفتن از امير المومنين معمولا ًار كساني كه مي خواهند خطشان خوب شود يعني خوب خطه يعني معلم يك ساعت مي نويسد به خاطر سر مشق خوب اين آقا يا اين خانم امير المومنين در نهج البلاغه اين جور داده سر مشق داده به حاكم هايش به استاندارهايش شباهتي شباهتي به امير المومنين مي نويسد اين جمله ي نهج البلاغه است به همه ي استاندارهايش مي نويسد ارقواقدامكم و قار بوبين سطوركم و اياكم و فضول الكلام فان اموال المسلمين لا تتعلموالضرار مي گويد استان داد من وقتي نامه به من مي نويسي سر قلمت را تيز كن سر قلم درشت نباشد بين سطرها فاصله نباشد قلم فرسايي نكن تعريف مرا نكن براي جان كلام بنويس خوب يك قلم ريز دو جان كلام سه سطرها توي هم چرا براي اين كه اگر قلمت درشت باشد اگر بين سطر ها فاصله باشد اگر جان كلام را ننويسي قلم فرسايي كني كاغذ مركب بيت المال زياد مصرف مي شود و بيت المال طاقت اين جور كارها را ندارند اين نامه ي امير المومنين به استان داده است من نمي خواهم شما راجع به مال مردم چنين باشي اما اعينوني بورع و تقوي و اجتهاد و سداد امير المومنين آن جور به راجع مال مردم و بيت المال مردم آن جوري رفتار مي كنند ما اقلاً بايد يك شباهتي به امير المومنين (ع) داشته باشند مال مردم مال مردم باشد حيف ميل از بيت المال نباشد آن كسي كه حيف المال از بيت المال مي كند رفتار او نباشيم تعريف او را نكنيم و بالا خره ما هم يك تقليدي آن هزار ماه يك آن يك ميليون ما يك اين مرحله ي سوم تمسك به اهل بيت است بعضي اوقات در روايات ما چيزي ديده مي شود انسان مي لرزد كه اگر اين جوري است ما اين جوري بكنيم زراره همين زراره كه گفتم خدمت امام صادق (ع) است يك مسئله از امام صادق (ع) پرسيد امام صادق (ع) يك جمله ي كلي اول فرمودند اين را به تو بگويم آن چه ما مي گوييم از پيغمبر است و چيزي كه بشر مي خواهد تا روز قيامت پيغمبر اكرم (ص) فرموده است كه پيغمبر اكرم (ص) در حجت الوداع همین را فرمود ما من شیئی یقربکم الی الحسنه و یجاعدکم من النارا او قداامرتکم بروما من شیئی یقربکم الی النار سعادکم الی الحسنهن ال و قد فهیتکم عند. می فرمود هر چه شما را به بهشت نزدیک بکند او را در جهنم بکند بعد فرمود حتی حکم آن نخ در هسته ی خرما را گفتم امام صادق (ع) این را می فرمود حالا توجه این جاست اما صادق برای این که به زراره بفهماند که همه چیز را گفته است می خواست که یک نشکون به زراره اما نه که درد بیاد اول اجازه گرفت بعد گفت اجازه می دهی آن وقت پشت دست زراره را گرفتند یک فشار دادند درد نیامد و سرخ نشد یک نشکون این جوری بعد می فرماید حتی خدا حکم این را فرموده است یعنی امام صادق (ع) اول اجازه گرفت اول اجازه میگیرد برای نشکون گرفتن این جوری درد تجاوز به مال مردم تجاوز می کند به جان مردم تجاوز می کند به پوست مردم امام صادق (ع) زداده است معلوم است که راضی است امام صادق این حرف ها سرشان نمی شود معلوم راضی است باید امام صادق (ع) از او اجازه بگیرد او بگوید بله بعد از آن که بگوید بله بعد از آن که بگوید بله پوست دستش می گیرد و یک فشاری بده بابا حق ناس مشکل است. حق الله هایش هم مشکل است مشکل این ها که حرف من نیست که کسی که مرا قبول نداشته باشد قبول بکند تا قبول نکند یک کسی قبول داشته باشد یا قبول نداشته باشد نه نهج البلاغه ی امیر المومنین است روایات اهل بیت است کار امام صادق (ع) است کار امیرالمومنین است به این می گویند سرمشق گرفتن از علی سرمشق گرفتن از اهل بیت این مرتبه ی سوم است بله البته گفتم امیرالمومنین در نهج البلاغه می گوید که من هزار تا تو یک یا اعینونی بورع و تقوی به من کمک بکنید که مثل شما باشم آخر یک عمر دارم خودی بعد هم بگوید من شیعه شیعه آن هم شیعه ی علی یک عمر مال مردم خوردن این ها ناراحت کننده است یک مثال به شما بگویم یه قدری بخندید. تا اما مثال عوامانه نیست اما یک واقعیت توی مثال هست غیرواقعی می گویند یک کسی مرد نکیر و منکر آمدند به نکیر و منکر گفت شما بودید کنار من با شما کار ندارم من می خواهم حسابم را با خدا بکنم لذا با خدا حرف زد و گفت خدایا تو به من گفتی نماز بخوان من هم به تو گفتم خانه به من بده تو خونه به من نداری من هم نماز نخواندم خدایا تو گفتی روزه بگیر من هم به تو گفتم من زن می خواهم بچه می خواهم زن ندادی من هم روزه نگرفتم و یکی یکی رفت جلو به یک جا رسید گیر کرد گفت خدایا ممکن است که یک چیز بدهی من هفتاد سال روز تو را خوردم هیچ کار برای تو نکردم این ها هم جواب دادند می گویم خدا به حق خودت قسم هفتاد سال یک زده از تو نخوردم آن چه خوردم مال مردم بود ؟ این جوری هم خدا بخواهد بگوید من شیعه علی هستم هر چه خوردم مال مردم بود غش در معامله رباخوری رشوه دادن، رشوه خوردن تملق چاپلوسی یک عمر گناه آن هم حق الله