شماره درس: 453
تاريخ درس: ۱۳۸۱/۴/۶
متن درس:
شب، شب ارجمندی است تولد پر برکت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا علیه (آلاف الحیته و الثناء) من این عید بزرگ را به همه شما عزیزان تبریک می گویم و از طرف همه شما این عید بزرگ را، این مولود پر برکت را به ساحت مقدس حضرت ولی عصر و مقام معظم رهبری تبریک می گویم و از طرف همه شما مخصوصاً از طرف خانم ها از حضرت زهرا سلام الله علیه می خواهم نظر لطفی به جلسه عنایت کند و انشاءالله با لطف حضرت زهرا سلام الله علیها از جلسه بیرون رویم.
بحث ما درباره عظمت قرآن و اهلبیت علیهم السلام بود و گفتم این یک ارزش است که ما باید به این ارزش خیلی اهمیت بدهیم یک مقداری درباره عظمت قرآن صحبت کردم و بحث دوم ما راجع به این بود که این قرآن از جهات مختلفه ای معجزه است نه از یک جهت، از جهات فراوانی و این هم یکی از امتیازهای اسلام است که یک معجزه ای دارد تا روز قیامت و هر چه بر این معجزه بگذرد هر چه علم ترقی کند این معجزه بارزتر و با عظمت تر می شود درباره حلاوت و طراوت قرآن که یک معجزه رسایی است صحبت کردم درباره فصاحت و بلاغت قرآن هم یک مقداری صحبت کردم و بحث امشبمان راجع به یک امر مهمی است و آن امر مهم این است که این قرآن یک کتاب علمی است به قول قرآن شریف در حالی که نازل شده است بر یک نفر که سواد نداشته است درس نخوانده بوده است حتی الفبای عربی یا زبان های دیگر را که در قرآن تکرار شده به نام امی یعنی بی سواد اما یک کتابی آورده است یعنی قرآن شریف که همه در مقابل او متواضعند فلاسفه، عرفا، فقها، روان شناس ها، روانکاوها، و حتی علمای علم طبیعی. خود قرآن خود را معرفی می کند که من یک کپی از عالم وجودم (تبیاناً لک شی) (ما فرطنا فی الکتاب من شی- و لا رطب و لایابس فی کتاب مبین) اما این فشرده است تفسیرش این است که هر که هر چه علمش بیشتر در مقابل قرآن تواضعش بیشتر است ابن عربی یک افتخار است برای عالم اسلام و دنیا روی عرفانش حساب می کند اما همین ابن عربی می گوید نه من تفسیر نمی دانم هفتصد تفسیر تا حال نوشته شده است اما این قرآن هنوز بکر است یعنی آن هفتصد تفسیر یک نمی بوده است از دریا یک قطره ای بوده است از دریا مرحوم صدرالمتألهین دنیا روی او حساب می کند از نظر فلسفه اش از نظر عرفانش و مخصوصاً اینکه توانسته است فلسفه مشاءو فلسفه اشراق را توأم یکدیگر به نام حکمت مقالبیه- نه افتخار برای اسلام است دنیا روی او حساب می کند همین صدرالمتالهین افتخار می کند که توانسته است بحث های عرفانی خود را بحث های فلسفی خود را تطبیق بدهد با قرآن می گوید متخصص در مشاء شدم دیدم تاریک است متخصص در اشراق شدم دیدم غرور است ضمیمه کردم اشراق را با مشاء به نام حکمت متعالیه دیدم ضلالت است اضافه کردم قرآن را بر این حکمت متعالیه دیدم نور است اطمینان بخش است لذا در آن مباحث ابتکاری اش نظیر حرکت جوهری وقتی دلچسب اش می شود وقتی اطمینان پیدا می کند که تمسک می کند به قرآن تمسک می کند به روایات علمای علم اخلاق با آن همه ظرافتشان با آن همه لطافتشان وقتی اطمینان برایشان پیدا می شود که بتوانند اخلاقشان را تطبیق بدهند بر قرآن حکمت یونان و اخلاق یونان معلومه سازندگی ندارد وقتی اخلاق سازندگی پیدا می کند که تطبیق شود بر قرآن شاهدی آورده شود از قرآن فقها آن کسانی که اسلام را تشیع را تا اینجا آورده اند این ها در وقتی افتخار می کنند که بتوانند از قرآن فقه خودشان را در بیاورند استنباط بکنند از قرآن بزرگانی مثل علامه طباطبایی در حالی که وقتی اسم قرآن آورده می شد رنگ ایشان تغییر می کرد می گفت ما کجا و تفسیر قرآن؟ اما این همه افتخار برای علامه طباطبایی این است که توانسته است تفسیر بنویسد البته خودش می گوید ما شاگردهایش می گوییم قطره از دریا نم از دریا وبالاخره علمای این علمایی که مربوط به انسان حرف زدن تخصص دارند همه این ها در مقابل قرآن متواضعند اقرار می کنند قرآن کجا و ما کجا مرحوم صدرالمتالهین چهل دلیل برای اثبات وجود خدا می آورد اما اقرار می کند که این چهل دلیل همه از قرآن است اگر برهان صدیقین دارم از قرآن است اگر برهان نظم و برهان امکان و برهان حدوث دارم از قرآن است و اگر توانستم برهان نظم را سر و صورتی بدهم از قرآن است چیزی که معجزه قرآن است این است که قرآن سهل و امتناع است ملاصدرا برای فیلسوفها خوب است شفای بوعلی سینا برای افرادی که یک عمر در فلسفه کار کرده باشند خوب است کتاب جواهر از صاحب جواهر برای مجتهدین که بخواهند رساله بنویسند خوب است اما قرآن شریف اینطور نیست در حالی که برای مثل صاحب جواهر برای مثل بوعلی سینا و صدرالمتالهین خوب است و استفاده می کنند برای عموم مردم هم خوب است و از آن استفاده می کنند هر کسی به اندازه علمش هر کسی به اندازه ظرف وجودی اش می تواند از قرآن استفاده بکند و به این می گوییم قاعده سهل و امتناع و معنای سهل و امتناع یعنی اینکه اگر کسی برود سر دریای قرآن نمی شود تشنه برگردد سیراب می شود لذا در بحث اولم که انشاءالله درباره اش صحبت می کنم گفتم گر چه یک افتخار برای جمهوری اسلامی هست در اینکه الان قرآن در میان جوانها از دختر و پسر از زن و مرد یک شهرت به سزایی پیدا کرده است در حفظ قرآن در روخانی از قرآن در جلسات قرآن و این خیلی افتخار است اما می گفتم که این قدم اول است قدم دوم اینکه بروند جوانها دنبال تفسیر قرآن بروند جوانها نه ترجمه، تفسیر، از این، از آن جوان ها دیگر باید مهیا بشوند برای برداشت از قرآن این را در یکی از بحثها گفتم بعد هم درباره اش صحبت می کنم و الان هم می گویم هر کسی که برود سر دریای قرآن به اندازه وسعش از قرآن استفاده می کند و این لایتناهی هم هست خیال نکنید که یک کسی بتواند به انتها برسد نه علم خداست همینطور که پرودگار عالم یک وجود لایتناهی است کلام او هم یک وجود لایتناهی است لایتناهی به چه جمله خوبی از حضرت امام رضوان الله تعالی علیه خدا تجلی کرد بر ائمه اسماء و صفاتش حتی اسماء و صفات مستأثره اش قرآن موجود شد لذا هر چه برویم جلو جا دارد گر چه معلوم است به قول ابن عربی یک عمر در قرآن کار کنی یک قطره از دریا این مفسرینی که در قرآن کار کرده اند افتخار برای شیعه مثل مرحوم طبری در مجمع البیان مثل مرحوم علامه طباطبایی در المیزان اما همه این ها یک قطره از دریای قرآن مرحوم آیةالله العظمی آقای حکیم رضوان الله تعالی علیه فرموده بود که یک درسی بود در نجف در ماه مبارک رمضان و ما این درس را می رفتیم در حالی که خودمان از نظر تفسیری بالا بودیم در ماه مبارک رمضان یک آیه را استاد عنوان کرد و یک شب درباره آن آیه صحبت کرد و ما خیال کردیم بحث تمام شد شب دوم دو دفعه درباره همین آیه صحبت کرد و ما خیال کردیم تمام شد و بالاخره سی شب در ماه مبارک رمضان راجع به یک آیه صحبت کرد و بالاخره به جایی نرسیدیم یک قطره از دریای قرآن- جداً چنین است ولی دریاست دریا مختص به افرادی است که تشنه اند این آب زلال این آب زلال را هر کسی به اندازه وسعش به اندازه ظرفش می تواند از آن استفاده کند آنکه سوادش خیلی کم است اگر وارد قرآن بشود بی بهره از قرآن بیرون نخواهد رفت آن هم که مثل آیةالله حکیم و آیةالله علامه طباطبایی است وقتی وارد بشوند بی بهره نخواهند شد و بالاخره این معجزه بزرگ قرآن به نام سهل و امتناع یعنی هر که وارد قرآن بشود از آن استفاده می کند یک معجزه رسای قرآن است اسفار ملاصدرا در حالی که قطره ای از دریای قرآن است اما مربوط به عموم مردم نیست مربوط به طلبه های فاضل نیست مربوط به علامه طباطبایی و شاگردهای علامه طباطبایی هاست اما قرآن چنین نیست در حالی که مال علامه طباطبایی هاست مال مجتهدین، مال مفسرین اما مال عموم مردم هم هست و نمی شود کسی وارد قرآن بشود از قرآن استفاده نکند گاهی نور قرآن را توجه به آن دارد رسیده است به یک مقامی که نور قرآن را می بیند اما گاهی توجه به نور قرآن ندارد اما از نور قرآن استفاده می کند شما گاهی وارد اتاق می شوید اتاق تاریک است کلید برق را می زنید اتاق روشن می شود توجه پیدا می کنید که لامپ در این اتاق موجود شد اما گاهی نه در اتاق روشن وارد می شوید غفلت دارید از اینکه نور در این اتاق است یک توجه ثانوی می خواهد تا توجه کنید در اینجا لامپی است و آن لامپ اینجا را روشن کرده است قرآن نور است (قدجاءکم من الله نور) و کتاب ؟ یک کتاب ظاهری که برای همه ظهور دارد برای همه بروز دارد این نور است این نور را آن کسانی که به جایی رسیده اند می بینند یعنی در ظلمت شب می تواند قرآن بخواند بدون چراغ تشخیص می دهند قرآن را از کتاب های دیگر برای اینکه کتابهای دیگر نور ندارد اما قرآن نور دارد ولی آن کسانی هم که به این مقام ها نرسیده باشند به طور ناخودآگاه نور قرآن جاذبه قرآن این ها را می گیرد از نور قرآن استفاده می کنند به طور ناخودآگاه دل اینها منور می شود به نور قرآن و من تقاضا دارم از همه شما صبح به صبح شب به شب دل خود را منور کنید به نور قرآن ولو خود متوجه نباشید اما بدانید دل شما از قساوت ها بیرون می رود ظلمت ها، حجابها زایل می شود ولو خود متوجه نباشید من تقاضا دارم از شما بچه هایتان را عادت بدهید به خواندن قرآن مخصوصاً بچه هایتان سر و کار با قرآن داشته باشند این حفظ قرآن این روخوانی قرآن این جلسات قرآن که الحمدالله الان زیاد شده این در خانه شما راجع به همه بچه ها مخصوصاً نوجوانها، جوانها باید یک شهرت به سزایی پیدا کند و بدانند همه مخصوصاً جوانها اینکه سر و کار داشتن با قرآن قساوتها را می برد سر و کار داشتن با قرآن ظلمت ها را می برد سر و کار داشتن با قرآن انسان را در این پیچ و خم زندگی نور می دهد نجات می دهد (اذانتسبت علیکم الفتن قطع الیل المظلم علیکم بالقرآن) در این ظلمت ها در این پیچ و خم های زندگی در آن وقتی که کلاف سر به گم شدید در آن وقتی که جامعه پر از فساد و ظلمت شد (علیکم بالقرآن) لازم است واجب است همه ما سر و کار با قرآن داشته باشیم این از نظر معنا و اینکه نور قرآن حجابها را می درد ظلمتها را می برد اما آنکه الان می گویم از نظر برداشت از قرآن است آدمی که می تواند ترجمه قرآن بخواند، تدبر در قرآن بکند به اندازه ظرف وجوداش از قرآن استفاده می کند آن هم که یک دکتر است یک طلبه فاضل است به اندازه ظرف وجودی اش از قرآن استفاده می کند و آن هم که مثل صدرالمتالهین و مثل شیخ الرئیس و مثل حضرت امام و علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیهم اجمعین است به اندازه ظرف وجودیشان از قرآن استفاده می کنند و این معجزه بزرگ قرآن است هیچ کتابی از زمان حضرت آدم تا روز قیامت نیامده است که انیطوری باشد برای همه خوب باشد برای عموم مردم عالی باشد چیزی که باید توجه به آن داشته باشید در قرآن فلسفه هست اما کتاب فلسفه نیست هیچ کسی حق ندارد بگوید قرآن کتاب فلسفه است در قرآن فقه هست فقها مثل صاحب جواهر افتخار می کنند که از قرآن از نظر فقهی استفاده کنند اما قرآن کتاب فقه نیست در قرآن علوم طبیعی زیاد آمده است طنطاوی یکی از مفسرین است 800 آیه راجع به علوم طبیعی تطبیق کرده است قرآن را با علوم روز و انصافاً کار هم کرده است انشاءالله یک شبی در این باره صحبت می کنم گرچه ما تبع استاد بزرگوارمان حضرت امام و علامه طباطبایی نمی خواهیم راجع به تطبیق قرآن بر علوم طبیعی یا استفاده کردن علوم طبیعی را از قرآن نمی خواهیم چنین باشد قرآن اجل است از اینکه چنین بگوییم اما بالاخره باید بدانیم که گرچه علامه طباطبایی دوست نداشتند در المیزان هم نداریم چنین چیزی اما باید بدانیم که مثل طنطاوی 800 آیه در قرآن آورده است راجع به علوم روز علوم دانشگاهی علوم طبیعی از نظر تنجیم و ستاره شناسی، از نظر انسان و انسان شناسی، از نظر این کره زمین و علوم اجتماعی است و بالاخره از نظر آن علوم دقی طبیعی ایشان مدعی است که این آیات دلالت دارد بر این مطلب حالا درست باشد یا نباشد آنکه الان می گویم این است که قرآن به طور فشرده می گوید (من تبیاناً لکل شی ام) من کپی عالم وجودم اما آیا قرآن کتاب علوم طبیعی است نه عرفان در قرآن هست عرفا افتخار می کنند اینکه توانسته اند عرفان نظری شان را عرفان عملی شان را از قرآن استفاده کنند اما قرآن کتاب عرفان است نه ولی قرآن خود را معرفی می کند می گوید همه این چیزها نه اما اگر بخواهی بگویی کارخانۀ آدم سازی است آری این آیه شریفه چند جا در قرآن تکرار شده است می فرماید: (هوالذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه) خدا آن کسی است که یک پیغمبر بی سوادی را که در زمره بی سوادها بود برای مردم فرستاد معجزه این پیغمبر قرآن بود کار این پیغمبر و کتاب این پیغمبر این بود که هم معلم تربیتی و کتاب تربیتی و هم معلم آموزشی و کتاب علمی که در این آیات خدا می گوید قرآن کتاب علم است کتاب تربیت است پیامبر هم یک معلم تربیتی و یک معلم آموزشی را ما باز باید توجه به این مطلب داشته باشیم که آن پیچ و خم هایی که در کتاب های اخلاق است نظیر اخلاق ابن مسکویه- اخلاق جامع السعادات نراقی- معراج السعاده مرحوم نراقی باز قرآن این پیچ و خم ها را ندارد و همین کتاب های اخلاقی هم که نوشته شده است عالی هم نوشته شده است نظیر جامع السعادات قطره از دریای علم قرآن لذا اگر ما بخواهیم قرآن را معرفی کنیم خیلی پایین بیاییم بگوییم قرآن کتاب علم است قرآن کارخانه آدم سازی کتاب اخلاق است اما در جای دیگر خود را معرفی می کند من یک کتاب ظاهر برای همه و من نورم برای همه اگر کسی کور باشد نتواند نور مرا ببیند باید بینا بشود و الا اگر توجه کند بینا باشد نور مرا می بیند توجه می کند من نورم چنانچه قرآن درباره خدا می گوید (الله نور السموات و الارض) در باره خودش هم می گوید من نور آسمان ها و زمینم (قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین یهدی به الله من التبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمت الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم) در بخث های اخلاقی یک مرتبه، چند مرتبه حضرت امام رضوان الله تعالی علیه درس اخلاق به ما می دادند این آیه را می خواندند و می گفتند که این آیه می گوید من نورم می فهمیم یعنی چه این قرآن می گوید من یک کتاب ظاهر و بارزی هستم می فهمیم یعنی چه این قرآن می گوید که من از ظلمت ها مردم را می کشانم به نور این را هم می فهمیم یعنی چه می فرماید من کسی هستم که هدایت می کنم مردم را به راه راست می رسانم به هدف می رسانم به مقصود می فهمیم یعنی چه اما اینکه می فرماید من می نمایانم سبل سلام را این دیگه یعنی چه بعد از اسلام بعد از کشاندن مردم را از ظلمت ها به نور دیگه باز (یهدی به الله من اتبع رضوان سبل اسلام) راههای سلامتی می فرمودند نمی فهمیم یعنی چه اما قرآن خود را معرفی می کند می گوید من راههای سلامتی را به این انسانها نشان می دهم سر و کار با من دقت با من که لازم می داند واجب می داند به جاهای خوب، خوبی می رسد علاوه بر اینکه ظلمت ها کشانده می شود به نور مطلق علاوه بر اینکه ایصال الی المطلوب می شود و می رسد به هدف می رسد به مقصود می رسد به مقام لقاء علاوه بر این ها راههای سلامتی را هم من نشان افرادی می دهم که سر و کار داشته باشند با من نمی خواهم راجع به علوم طبیعی در قرآن حرف بزنم اما برای خاطر جوانها که دوست دارند این چیزها را برای خاطر دشمن که ان قلت قلث دارند روی قرآن هفته آینده انشاءالله در این باره که قرآن علوم طبیعی را متعرض است و چیزهایی دارد که بعد از هزار سال که از علم می گذرد تازه می فهمند قرآن چه ابتکاری دارد از باب مثال الان برای شما بزنم مابقی اش انشاءالله برای هفته آینده پیغمبر اکرم وقتی مبعوث به رسالت شد در حجاز کسی نبود که سواد الفبا داشته باشد در تمام حجاز 17 نفر سواد الفبا داشتند و من جمله خود پیغمبر اکرم سواد الفبا هم نداشتند به قول حافظ
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد.
سواد نداشت اما قرآن آورد این قرآن شریف که اصلاً علم نبود اما در یونان در ایران علم بود و هیأت آن وقت هیأت بطلیموس بود راجع به این کهکشان ها آنها یعنی هیأت بطلیموس اینجوری می گفت می گفت این ستاره ها میخکوبند در فلک اول ؟ خودش هفت فلک درست می کرد نظیر یک پیاز که این پره پیازها در هم است و می گفت آن فلک الافلاک حرکت می کند و آن فلک آخر و چون این ستاره ها میخکوب به آن فلک اند اینها هم حرکت می کنند این هیأت بطلیموس بود قرآن شریف در مقابل این ها ایستاد و با یک جمله خیلی رسا اما خیلی موجز خیلی کوچک جمله خیلی کوچک است اما برای کوبیدن هیأت بطلیموس خیلی بالاست یک دنیا در این جمله کوچک نهفته است فرمود که هیأت بطلیموس غلط است (کل فی فلک یسبحون) این ستاره ها را می بینی همه این ها شناور در فضا هستند قوه جاذبه است که اینها را نگاه داشته است (خلق السموات بغیر عمد ترونها) خدا این کهکشان ها را که خلق کرده است اینها ستون دارند اما ستون نامرئی (کل فی فلک یسبحون) همه اینها شناور هستند در این فضا در این جولایتناهی و بواسطه قوه جاذبه ای که هست اینها در فضا هستند بدون اینکه سقوط بکنند کجا پیغمبر اکرم می دانست (کل فی فلک یسبحون) دنیای آن روز اصلاً نمی دانست ولو یونان ولو ایران ولو روم که علم در آنجا بود هیات در آنجا بود اما هیات بطلیموس می گفت نه همه ستاره ها میخکوبند در سقف مثل این لامپ ها که اینجا میخکوبند در سقف همه این ستاره ها چنین است قرآن در مقابلشان می فرماید غلط است (کل فی فلک یسبحون) قرآن عجیب است و باز اقرار کنم من نمی خواهم استاد بزرگوار من علامه طباطبایی هم نمی خواستند لذا اینجور تفسیرها در المیزان اصلاً نیامده برای اینکه قرآن عظمتش بیش از اینهاست که ما بیاوریم قرآن را پایین به اندازه ای که تطبیق بدهیم بر علوم روز اما جوانها باید بدانند که همه چیز در این قرآن هست هر چه بخواهند در این دریای بی پایان هست دیگر امشب بیش از این مزاحم نشوم.