شماره درس: 4
تاريخ درس: ۱۳۹۰/۱/۴
متن درس:
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه اشرف بریة ابوالقاسم محمّد
صلّی الله علیه و علی آله الطیبین الطاهرین و علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سِیّما بقیة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
شب جمعه متعلق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود یعنی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) است. اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
بحث ما دربارۀ چیزهایی بود که موجب سقوط انسان است. لذا بحث بسیار مهم است و باید متوجه این امور باشید. یکی از چیزهایی که موجب سقوط است، نفس اماره بود. یک مقداری دربارهاش صحبت کردم. دوم گناه، زندگی را تباه میکند. زندگی توأم با گناه تاریک است تاریک، وحشتناک است، وحشتناک. یک مقداری دربارهاش صحبت کردم. بحث امشبمان راجع به غفلت است. غفلت چیز خطرناکی است. علمای علم اخلاق سابقاً مثال میزدند به اینکه انسان باید توجه داشته باشد، به فیل و فیلبان. آنکه سوار فیل است باید متوجه فیلش باشد. لذا باید مرتب چکش در سر او بزند و الاّ آن فیل هم خودش و هم صاحبش را نابود میکند. این مثال است. سابقاً چون اتومبیل نبوده است به این مثال، مثال زدند و مثال خوبی است. اما مثال بهتر، اتومبیل شما و رانندگی شماست. شما در حین رانندگی باید صد در صد توجه داشته باشید. یک آن غفلت اتومبیل شما و شما را به سقوط میکشاند. گاهی تصادف میکند و گاهی به ته دره میرود و هم خودش را نابود میکند و هم سرنشینانش را . لذا رانندۀ اتومبیل باید یک توجه خاصی داشته باشد. یک آن غفلت و یک عمر پشیمانی، اگر بماند و اگر ته دره سقوط کند. لذا ما باید در زندگی توجه داشته باشیم. به قول استاد بزرگوار ما، علامه طباطبائی دم مرگ این جمله را تکرار کردند تا مردند. توجه توجه توجه. اگر کسی این توجه را نداشته باشد، زندگی تباهی دارد. سقوط میکند. گاهی سقوطش میرسد به آنجا که دیگر قابل اصلاح نیست. لذا قرآن میفرماید که گاهی سقوطش میرسد به آنجا که یک حیوان درّندهای از کار درمیآید.
میفرماید: وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون(سوره مبارکه اعراف، آیه 179)؛ میفرماید بعضی از مردم که خیلی هم هستند مثل اینکه خلق برای جهنم شدند و راه جهنم را گرفتند و دوان دوان میروند. میفرماید اینها دل دارند اما نفهم اند و عقلشان را به کار نمیاندازند. اینها چشم دارند اما کورند و حقیقت را نمیبینند. اینها گوش دارند اما کرند و حقیقت را نمیشنوند. بعد قرآن میفرماید اینها حیوانها هستند، بلکه بدتر از حیوانات. اینها چه کسانی هستند؟ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون. غافلها کارشان به این سقوط میکشد. ما اگر چیزی نداشته باشیم برای مذمت غفلت جز همین آیه. بس بود که ما متوجه باشیم. به قول امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید: رَحِمَ اللهُ امرءً عَرَفَ مِن أین و فی أین و إلی أین؛خدا رحمت کند آن کسی که متوجه باشد از کجا آمده و برای چه آمده و به کجا میخواهد برود. روی مبدأ و منتها توجه داشته باشد. و الاّ اگر غافل باشد، ناگهان چشم را باز میکند و میبیند کار از کار گذشته و چارهای هم نیست. قرآن میفرماید نزدیک مرگ متوجه میشود آنوقت با خدا درد و دل میکند. معلوم میشود که دم مرگ میشود با خدا حرف زد و خدا هم جواب دهد.
رَبِّ ارْجِعُونِ- لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلا؛ (سوره مبارکه مؤمنون، آیات 99-100). میگوید خدایا غافل بودم و حالا متوجه شدم برم گردان تا اصلاح کنم و برم گردان تا با توجه یک عمر دیگری برای اصلاح. خطاب میشود کلاّ. دیگر فایده ندارد. در آیۀ دیگر میفرماید آن وقتی که باید توجه داشته باشی نداشتی دیگر حالا هرچه بگویی و بکنی و هرچه آه و ناله فایده ندارد. ما آمدیم در دنیا برای همین که این دوام توجه را پیدا کنیم. مشکل است اما برای همین آمدیم. اگر ما بخواهیم راهنما داریم. در درون ما سه تا پیامبر موجود است. یکی عقل ما راهنمای ماست. یکی وجدان اخلاقی ما و عاطفۀ ما راهنمای ماست. یکی هم فطرت، عمق جان ما و عمق جان ما هم خداجوست و هم خدایاب. این سه پیامبر را خدا در عمق جان انسان گذاشته است. برای اینکه ما متوجه شویم، از این عقل و از این وجدان اخلاقی و از این فطرت استفادۀ کامل کنیم. اگر انسان غافل باشد و نداند اصلاً عقل راهنماست و این عقل در درون انسان موجود است. اگر انسان غافل از وجدان اخلاقیش باشد، اگر انسان غافل از عمق جان و فطرتش باشد معلوم است که آن عقل و وجدان اخلاقی و فطرت نمیتواند کار کند. چه وقت میتواند عقل ما کار کند؟ وقتی ما توجه به عقل و هم به اینکه کجا میخواهیم برویم و برای چه آمدیم، و توجه به وجدان اخلاقی، با وجدان اخلاقی حرف بزند که راهنمای من باش در جایی که میتوانی مرا به سعادت برسانی. توجه به اینکه همه جا محضر خداست. ما در محضر خداییم ادب حضور باید مراعات شود. این فطرت ماست. لذا این فطرت، بعضی اوقات بیدار میشود. قرآن میفرماید در بن بستها بیدار میشود. فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُون؛ (سوره مبارکه عنکبوت، آیه 65)یعنی انسان تا در بنبست واقع نشده غافل است. از فطرت استفاده نمیکند. اما گاهی در بنبست واقع میشود. هواپیما در وسط فضا یا جو خراب میشود. ماشین در وسط برف خراب میشود، آنوقت فطرت بیدار میشود. حتی دهری است اصلاً خدا را قبول ندارد و دین را قبول ندارد اما آنوقت خدا خدا خدایش به آسمان میرسد. میگفت با رفیق دهریم دکتر هم بود هرچه صحبت میکردم فایدهای نداشت. غفلت از اینکه فطرت دارم. هرچه میگفتم لجاجت میکرد. اما پسری داشت که همین تک پسر احتیاج به عمل داشت. بچه را بردند در اطاق عمل، دیدم این آقا دستمال را از جیبش درآورد و گریه، گریه اما در گریه یک آن میگفت خدا خدا خدا. رفتم جلو و گفتم خدا چه کسی است و خدا چیست؟ گفت بگذار بچهام را از خدا بگیریم و الان جای مباحثه نیست. راست هم گفته، الان جای اینست که بگوید خدا خدا خدا. لذا در قرآن میفرماید در بن بستها انسان خدا را مییابد. نه اینکه میداند، نه آن کاربرد ندارد بلکه مییابد خدا را. لذا به طور ناخودآگاه بنا میکند خدا خدا بکند. خیلی چیزها را مییابد، مییابد خدا را و مییابد که خدا یکی است. لذا در بن بستها دنبال خدای دیگر نمیرود. مشرک است اما آنوقتی مشرک است که غافل باشد و بیدار نشده باشد و توجه بیدارش نکرده باشد و آن فطرت بیدارش نکرده باشد و در وقتی که بیدار شد میگوید خدا یک است و دو نیست لذا میگوید خدا خدا خدا. توجه به یک مبدأ. این خدا را مستجمع جمیع صفات کماله اش میداند. از این بحثها نکرده. بحث اینکه خدا مستجمع جمیع صفات کمالات است اصلاً به گوشش نخورده اما الان مییابد یک ذاتی که مستجمع جمیع صفات کمالات است. مییابد که قادر است. لذا این خدا خدا یعنی اینکه خدایا قدرت داری که مرا نجات دهی پس نجاتم بده. مییابد این خدا عالم به حالش است لذا خدا خدا مرا نجاتم بده میدانی که در بن بستم مرا نجاتم بده. میداند رحیم است و رحمان است و جواد است، لذا التماس به این خدای رحمان و رحیم میکند که خدایا نجاتم بده. لذا یک ذات مستجمع جمیع صفات کمالات را در بن بستها مییابد. اما قرآن میفرماید متأسفانه وقتی بنبست تمام شد فراموش میکند و غفلت جلو میآید. فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُون. وقتی از بنبست بیرون آمد دوباره غفلت. همۀ پیامبران آمدند برای همین که به انسان دوام توجه بدهند. حالا اگر هم دوام توجه هم، همیشه نه، گاهی. همۀ عبادات برای همین است. لذا اول سورۀ طه میفرماید: إِنِّي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي؛(سوره مبارکه طه، آیه 14). ای انسان فطرتت را نگاه کن و بیاب مستجمع جمیع کمالاتم. انسان عبادتم کن. این عبادتها برای چه؟ این نماز برای چه؟ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي برای اینکه آن حال غفلت از تو گرفته شود و توجه به تو داده شود. لذا همۀ عبادات را قرآن میگوید برای این دوام توجه است. حالا دوام هم نه گاهی. انسان در نماز یک توجهی داشته باشد. اینکه اینقدر سفارش شده که نماز همینطوری نخوانید و روح ندارد. به این نماز روح دهید. به نماز روح دهیم یعنی چه ؟ یعنی حضور قلب و حضور قلب یعنی توجه به اینکه در محضر خداست و با خدا مکالمه میکند و با خدا حرف میزند و خدا با او حرف میزند. نماز که از بهترین عبادات است برای همین است که یک مکالمه با خداست. یعنی هم خدا با این حرف میزند و هم این با خدا. حمد و سوره میخواند، خدا با این حرف میزند با زبانش. قرآن کلام الله است. سبحان ربی العظیم و بحمده و سبحان ربی الاعلی و بحمده دارد با خدا حرف میزند و خدا را تسبیح میکند و خدا را تمحید میکند. لذا معنای حضور قلب همین است، روح نماز است یعنی توجه توجه توجه. داری با خدا حرف میزنی و خدا با تو حرف میزند این توجه غفلت را میبرد و کم کم میرسد به آنجا که در غیر از نماز هم غافل نیستی. دیگر این توجه در غیر نماز هم برای تو پیدا میشود. لذا ببینید اول سورۀ طه میبینید که میفرماید مبعوث شدن رسالت برای همین توجه است. همۀ عبادتها برای توجه و مخصوصاً نماز. أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي و این فاعبدنی در آن نماز خوابیده است اما دوباره نماز تکرار میشود، و أقم الصلاة لذکری. این نماز چیز خوبی است. از همین جهت هم افضل همۀ اعمال نماز است. انسان اگر بتواند دو رکعت نماز با حضور قلب بخواند یک دعای مستجاب دارد. خدا فرموده دو رکعت نماز یک دعای مستجاب. اما معمولاً در نمازهای ما آن توجه نیست و آن حضور قلب نیست. خوب است اما کاربرد ندارد. خوب است اما بهشت را واجب نمیکند. خوب است اما یک حاجت مستجاب بعد از نماز نیست. و این که اینقدر سفارش شده که نماز را با حضور قلب بخوان. آهسته آهسته و تعقیب بعد از نماز. در خود نماز توجه به اینکه در محضر خدایی و خدا با تو حرف میزند و تو با خدا حرف میزنی و این مکالمه کم کم معاشقه میشود. و دیگر میرسد به آنجا که میشود امام صادق (ع) . امام صادق (ع) میفرماید: دو رکعت نماز در دل شب را به دنیا و آنچه در دنیاست نمیدهم. الرکعتان فی فِي جَوْفِ اللَّيْلِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِن خیر الدنیا و الاخره. خیلی عجیب است. میفرماید:دو رکعت نماز برای من در دل شب بهتر از دنیا و آنچه در دنیاست، بلکه بهتر از آخرت و آنچه در آخرت است. وقتی که به راستی رسید به مقام امام صادق (سلام الله علیه) دیگر نماز در دل شب نه فقط بهترین عبادات است، بهترین لذات است، ارزش فوق العادهای هم دارد. لذا از ما خواستند توجه، از ما خواستند در زندگی غافل نباشیم. یک روایت به شما عیدی دهم، خیلی روایت خوبی است. لقمان به پسرش میگوید: پسرم دو چیز را فراموش نکن. همیشه توجه توجه. 1- خدا ، 2- مرگ و قیامت. این معنای توجهی که تا اینجا صحبت کردم، این دو چیز را لقمان میگوید یعنی توجه. انسان همیشه باید بیابد در محضر خداست، ادب حضور را مراعات کند. انسان باید اقلاً روزی هفت- هشت -ده مرتبه به یاد قبر و قیامت بیفتد. با خود مکالمه کند، با خود مشارطه کند با خود مراقبه کند و با خود حرف بزند اگر امشب شب اول قبر من باشد و اگر نفس من رفت و دیگر برنگشت آیا رستگارم یا نه. آیا برای عالم برزخ کاری کردم یا نه. لذا لقمان به پسرش وصیت میکند که پسرجان من دو چیز فراموش نشود توجه توجه توجه. یکی خدا و یکی مرگ. از این دو غافل نشو که خطرناک است. دو چیز را هم همیشه فراموش کن. اگر خوبی به کسی کردی فراموش کن، این طور نباشد که العیاذبالله منت سر او بگذاری و بخواهی به رُخش بکشی که حبط عمل میشود و آن خوبی به کلی نابود میشود. یکی هم اینکه اگر کسی به تو بدی کرد آن را هم فراموش کن و کینه توز نباش. آدم کینه توز وضع خیلی خطرناکی دارد. لذا این جملۀ لقمان به پسرش که دو چیز را فراموش کن یکی خدا و یکی مرگ و قیامت خیلی ارزنده است. یک آیهای در قرآن هست. این آیه را هم عیدی بدهم به جوانها. َ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً. وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلا؛(سوره مبارکه احزاب، 41-42). ای کسانی که ایمان آوردید، ای کسانی که به راستی شیعه هستید، باید دائم الذکر باشید. خیلی ذکر بگویید. هم صبح و هم شب یعنی دوام توجه. دوام توجه داشته باشید. امام صادق (سلام الله علیه) میفرماید که پروردگار عالم راجع به سایر عبادات قانع است. نماز هفده رکعت، اگر هم مرد نوافل باشی پنجاه و یک رکعت. محدود است. روزه یک ماه مبارک رمضان اگر هم مرد روزۀ مستحبی باشی گاهی. ولی محدود است. اگر مرد خمس دادن و زکات دادن باشی محدود است. یک پنجم از درآمد یا یک دهم از آن زراعت. میفرماید همه چیز در اسلام محدود است اما یک چیز حد ندارد و آن یاد خداست. یا ایّها الذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً فسبّحوه بکرةً و اصیلاً. انسان همیشه باید دوام توجه داشته باشد. این ذکر در اینجا سه معنا دارد. یک معنا اینکه علمای علم اخلاق به شاگردها سفارش میکنند که یک ذکری انتخاب کنید و همیشه این ذکر را بگویید. مثلاً برای جوانها میگویند ذکر یونسیه و برای آن کسانی که هنوز نتوانستند جلو بروند ذکر یونسیه؛ لا اله الا أنت سبحانک انی کنت من الظالمین. یا یک ذکری خود انتخاب کنید. لا حول و لا قوة الا بالله - لا اله الا الله. امام صادق (ع) میفرماید: بهترین اذکار صلوات بر محمد و آل محمد است. لذا برای رفع تخیلها و برای رفع وسوسهها این ذکر در زبان انسان باشد خیلی مفید است. راه میرود به جای تصوّرها و تخیّلها و وسوسهها ذکر بگوید که این آیۀ شریفه میفرماید از تو میخواهم و خیلی میخواهم به این میگویند ذکر لسانی. دوم ذکر قلبی یعنی در وقتی که انسان ذکر میگوید دل هم آن ذکر را بگوید، توجه، در وقتی که میگوید لا اله الا الله دل هم بگوید لا اله الا الله و در وقتی که میگوید لا حول و لا قوة الاّ بالله عمق جانش هم بگوید لا حول و لا قوة الاّ بالله. این هم ذکر قلبی. اما مهمتر از این دو ذکر عملی است. امام صادق (سلام الله علیه) همین آیه را تفسیر میکند و میفرماید مراد از اینکه قرآن میگوید ذکر کثیر داشته باش فقط سبحان الله و الحمدلله نیست، فقط ذکر لفظی نیست، فقط ذکر قلبی نیست بلکه معنایش اینست که در وقتی که حرامی جلو آمد، توجه به یاد خدا و اینکه در محضر خدایید و آن حرام را به جا نیاور. در وقتی که واجبی جلو آمد توجه به اینکه خدا از تو خواسته و خدا همه چیز به تو داده و از تو خواسته اینکه گناه نکنی. گناه نکن و واجبش را به جا بیاور. ِ عِنْدَ مَا أَحَلَّ وَ حَرَّم. به این میگویند ذکر عملی و آن ذکر لفظی و ذکر قلبی اینها مقدمه است برای اینکه ما به ذکر عملی برسیم. ذکر عملی یعنی تقوا. بیش از دویست جا در قرآن میفرماید:فاتّقواالله. تقوا چیست؟ اهمیت به واجبات، همه و همه مخصوصاً نماز. کم کم برسد به آنجا که نماز مستحبی مخصوصاً نماز شب. اهمیت به مستحبات به هر اندازه که شود مخصوصاً انس با قرآن و انس با دعا و اجتناب از گناه. دیگر هر گناهی را چه صغیره و چه کبیره را ترک کند. نگوید این گناه صغیره است. امام صادق (ع) میفرماید: نگو صغیره است بگو خیلی بزرگ است برای اینکه مخالفت خداست و مخالفت خدا ولو گناه کوچک است اما مخالفت خدا خیلی بزرگ است. چهارم: اگر از دستش در رفت و گناهی کرد. اگر العیاذبالله یک واجبی را ترک کرد، فوراً توبه و فوراً عذرخواهی از خدا و این حالت که به آن میگوییم تقوا باید در همه مخصوصاً جوانها اگر میخواهند زندگی خوش و خرمی داشته باشند، باید باشد. یک شیعه کیست؟ در وقتی که مؤذن میگوید الله اکبر، همه چیز فراموش شود جز نماز و همه جا خلوت شود جز مسجدها. شیعۀ حسابی چه کسی است؟ آنکه با مستحبات سر و کار داشته باشد. انس با قرآن و انس با دعا. شیعۀ حسابی چه کسی است؟ مهمتر از این دو اینکه اجتناب از گناه داشته باشد. که روی این سوم همۀ اهل بیت (علیهم السّلام) خیلی پافشاری دارند. یعنی همۀ اهل بیت شیعه را معنا کردند و وقتی میخواهند شیعه را معنا کنند، میگویند اعتقاد به تشیّع. شعار با زبان اما عمده عمل. عملشان با اعمال اهل بیت (علیهماالسلام) بخواند. به این میگویند شیعه. لذا ذکر لفظی خوبی است و بهتر از آن ذکر قلبی و بهتر از آن ذکر عملی. به قول امام صادق(ع) عند ما احلّ و حرّم در وقتی که حلالی جلو بیاید و واجبی جلو بیاید و مستحبی جلو بیاید، توجه. در وقتی که حرامی جلو بیاید، خود را در محضر خدا بیابد و توجه توجه توجه. خلاصۀ بحث امشبمان این شد که غفلت انسان را به سقوط میکشاند. مثال عوامانهاش هم اینکه کسی رانندگیاش خیلی خوب است و اتومبیلش هم نمره اول است، پشت ماشین بنشیند در حالی که میرود اگر توجه صد در صد داشته باشد به مقصد میرسد اما یک لحظه غفلت، هم خودش را نابود میکند و هم اتومبیلش را. لذا ما باید مثل رانندۀ عاقل پشت اتومبیل در زندگی چنین باشیم و توجه داشته باشیم. قرآن میخواهد و میگوید اگر این توجه را نداشته باشید اولئک کالانعام بل هم أَضَل(سوره مبارکه اعراف، آیه 179). میرسی به آنجا که شرافت حیوانها خیلی از تو بیشتر است و بالاخره آیۀ آخر این شد که خدا میگوید از تو میخواهم و خیلی هم میخواهم، توجه. گفتم که هم ذکر لفظی و هم ذکر قلبی و هم ذکر عملی.
نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاکرم بحق الحسین و عیاله یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبِّت قلوبنا علی دینک