پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

شماره درس: 11

تاريخ درس: ۱۳۹۰/۳/۵

متن درس:

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی خیر خلقه اشرف بریة ابوالقاسم محمّد

صلّی الله علیه و علی آله الطیبین الطاهرین و علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سِیّما بقیة الله فی الأرضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

 

شب جمعه متعلق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود یعنی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) است. اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.

 

بحث این چند هفتۀ ما دربارۀ عوامل سقوط بود. چه چیز موجب می­شود که انسان ساقط شود و دیگر نتواند به انسانیت برسد. دیگر نتواند به هدف برسد و دیگر دست عنایت خدا روی سر او نباشد. زندگی او تاریک باشد و زندگی او با گره باشد و یک دنیا اضطراب خاطر و نگرانی بر او حکمفرما باشد. در این باره چند چیز که موجب سقوط است، نشان دادم. هفتۀ گذشته دربارۀ یک امر خیلی مهمی صحبت کردم و ناقص ماند. امشب هم در همان باره صحبت کنم. یکی از عوامل سقوط انسان تجمل گرایی است. زندگی مصرفی و زندگی چشم و همچشمی و زندگی که در آن اسراف و تبذیر باشد. در بحث گذشته فهمیدیم که قرآن می­فرماید تجمل موجب بدبختی است و آدم تجمل گرا و خانوادۀ تجمل­گرا و ملت تجمل گرا، نابود است. وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِيرا؛(سوره مبارکه اسراء، آیه 16). وقتی در یک ملّتی اسراف و تبذیر زیاد شد، افراد تجمل گرا زیاد شد، مستحق عقوبت می­شود و این ملت نابود می­شود. نابودی فقط این نیست که مثلاً زلزله بیاید و این ملت را نابود کند، بلکه خود زندگی نابود است. زندگی تجملی که در آن سرتاپا گناه باشد، زندگی تجملی موجب می­شود فساد اخلاقی آن جامعه را بگیرد و آن جامعه­ای که در آن فساد اخلاقی باشد، نابود است و بالاخره هفتۀ گذشته فهمیدیم اگر بخواهیم سعادتمند باشیم، باید در زندگی فردی و در زندگی خانوادگی و در زندگی اجتماعی ساده زیست باشیم. نه اسراف و نه تبذیر. به قول قرآن، وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً؛(سوره مبارکه فرقان، آیه 67). یک زندگی متوسط، یک زندگی ساده. و این زندگی ساده است که ملت را زنده می­کند، به خانواده یک درخشندگی عجیبی می­دهد، به خود فرد یک زندگی منهای غم و غصه و منهای اضطراب خاطر و منهای نگرانی می­دهد. اما زندگی تجملی فرد و خانواده و ملت را نابود می­کند. برای نابودی ملت بس است، اینکه یک زندگی توأم با غم و غصه و یک زندگی توأم با اضطراب خاطر و یک زندگی پر از چه کنم و چه کنم باشد. این بالاترین نابودی برای یک ملت است. بس است که به واسطۀ تجمل گرایی، زندگی پر از گناه باشد و قرآن روی این زیاد اصرار دارد که زندگی تجملی گناه می­آورد و زندگی تجملی فساد اخلاقی می­آورد و وقتی چنین شد، دیگر زندگی تاریک است تاریک. یک زندگی پر از غم و غصه و دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی. فایّ الفریقین أحق بالأمن ان کنتم تعلمون. قرآن از ما سؤال می­کند که کیست که امنیت دارد، هم امنیت اجتماعی و هم امنیت فردی و خانوادگی و امنیت دل. بعد خود قرآن جواب می­دهد. الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم. آن ملتی که در آن ملت گناه نباشد. آن خانواده­ای که در آن خانواده فساد اخلاقی نباشد. بعد دوباره قرآن تکرار می­کند و می­فرماید: اولئک لهم الأمن. امنیت برای این ملت. دوباره تکرار می­کند و می­فرماید: و هم مهتدون. دست عنایت خدا روی سر این ملت است. و همۀ ما باید توجه داشته باشیم که این زندگی مصرفی و این زندگی اسرافی و تبذیری که الان داریم، روی خوش نخواهیم دید مگر اینکه عوض شویم و یک زندگی سادۀ فردی و خانوادگی و اجتماعی پیدا کنیم. البته کار مشکلی است اما اگر بخواهیم می­توانیم عوض شویم. این فساد اخلاقی که الان برای جامعه آمده، رفع آن مشکل است اما جداً اگر دولت و ملت بخواهد، می­تواند ماه نگذشته عوض شود و سال نگذشته یک زندگی خداپسندانه و یک زندگی که سیرۀ پیغمبر و ائمۀ طاهرین باید برای انسان پدید آید. نگویید که نمی­شود. مشکل است برای اینکه مشکل را خودمان برای خودمان ایجاد کردیم. مشکل است اما حتماً شدنی است. اگر ما عوض شدیم می­توانیم مشکل را رفع کنیم. هرچه گرۀ کوری و مشکل روی مشکل، اما نمی­دانم و نمی­توانم و نمی­شود در قاموس انسان راه ندارد، مخصوصاً در قاموس یک مسلمان. مسلمان باید این را هضم کند و باید یقین داشته باشید و تلقین کند که نمی­توانم و نمی­شود و اینها، معنا ندارد که در قاموس من باشد. پس باید همۀ این مشکلها را رفع کنم و تا این مشکل هم حل نشود مصائب ما حل شدنی نیست. اقتصاد توأم با اسراف و اقتصاد توأم با تبذیر، یک اقتصاد مریض به تمام معناست و اسلام می­گوید من اقتصادم منهای اسراف و تبذیر است. و إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً؛ اقتصاد من یعنی توأم با ساده­زیستی. انسان به اندازۀ احتیاج خرج کند و مابقی آن صرف دیگران شود. این مسئلۀ تعاون یک مسئلۀ واجب و لازمی در اسلام است. مسئلۀ تعاون بیش از هزار روایت و بیش از صد آیه و آنهم خیلی با تأکید و طنطراق و معنایش اینست که ما به اندازۀ وسعمان باید این تعاون را داشته باشیم. هرکس به اندازۀ وسعش. لینفق ذوسعةٍ من سعة فمن قدر علیه رزقٌ فلینفق ممن آتاه الله. هرکسی به اندازۀ وسعش باید به فکر دیگران باشد. من أصبح لا یهتمّ بأمور المسلمین فلیس بمسلم. این را پیغمبر روی منبر بارها و بارها می­فرمود و اینکه ما نباید خودخور و خودگرا و خودخواه باشیم، بلکه باید یک زندگی ساده داشته باشیم و اگر درآمد بیشتر هست، خرج دیگران شود. به این می­گویند قانون تعاون. و این قانون تعاون به جای اسراف و تبذیر است و به جای خودخوریها و خودمحوریها و به فکر خود و زن و بچه بودن و نه به فکر دیگران و به عبارت دیگر پایۀ اقتصاد ما تعاون است و تا این تعاون نباشد، نمی­شود اقتصاد اسلام را پیاده کرد و اصلاً اقتصاد را نمی­شود پیاده کرد. از همین جهت هم می­بینیم که هر ملتی که مصرفی شد و خودخواه و خودگرا شد، اقتصاد او مریض است. و ما باید یک زندگی ساده­­ای برای خودمان و برای جامعه داشته باشیم. یک زندگی که در آن تبذیر نباشد. الان بیش از نصف درآمد هدر می­شود و نصف دیگر درآمدها اسراف می­شود. پرخوریها، و در ازدواجها پر عمل کردن و بالاخره اسراف کردن در خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج، بلکه گفتم نصف درآمد ما تبذیر است و قرآن می­فرماید: ان المبذرّین کانوا اخواناً الشیاطین. اینها آدم نیستند و شیطان هستند، آن کسانی که مالش را به هدر دهد و آن کسانی که پرخور یا پر مصرف و زندگی­اش زندگی مصرفی باشد، این ملت را خدا دوست ندارد. ان الله لا یحب المسرفین. لذا وقتی در سیرۀ اهل بیت علیهم السلام برویم و مخصوصاً پیغمبر اکرم(ص) که پایه ریز برای اقتصاد اسلام بودند و پایه ریز برای خود اسلام عزیز بودند، می­بینیم خود پیغمبر اکرم (ص) یک زندگی فوق العاده ساده داشتند. البته به آن اندازه نخواستند و نمی­خواهند و نمی­توانیم اما باید پیغمبر اکرم و حضرت زهرا الگو باشند. این دو سه روز جشن حضرت زهرا(س) بوده و البته خیلی سر و صدا نبوده و باید بیش از اینها به این جشن اهمیت داده شده باشد ولی بالاخره ما باید این چند روزه یک الگو در زندگی از حضرت زهرا برداریم. زهرا ساده زیست بود. جهیزیۀ حضرت زهرا را هفتۀ گذشته اشاره کردم که شانزده قلم بوده و بیش از این هم ما احتیاج نداریم. خیال نکنید اگر به جای شانزده قلم ششصد قلم باشد، آنوقت در رفاه و آسایش هستیم. نه، این جهیزیه­ها معمولاً تبذیر است یعنی به هدر می­رود. این خانم اصلاً به این جهیزیه احتیاج ندارد، بلکه به ده شانزده قلم احتیاج دارد و مابقی را احتکار می­کند و یکی از گناهان بزرگ احتکار است. احتکار فقط این نیست که مثلاً گندم را جمع کند و به دیگران نفروشد و گرانی پیدا شود، بلکه احتکار راجع به همه چیز هست. راجع به لباس خانمها، اگر خانمها به اندازۀ احتیاج که دو دست لباس می­خواهد و اگر بیشتر باشد احتکار است. آقا دو دست لباس می­خواهد و بیشتر باشد احتکار است و اسراف است و بعضی اوقات تبذیر است. جهیزیه­ها معمولاً همین ده شانزده قلمی است که زهرا (س) داشته و دیگر بیش از آن تبذیر و اسراف است و زهرا نشان دادند. پیغمبر اکرم (ص) نگاه به جهیزیۀ شانزده قلمی کردند و دیدند یک زندگی ضروری است. گریۀ شوق کردند و این گریۀ شوق معنایش اینست که ای جامعۀ بشریت دارم ساده زیستی را نشان می­دهم. خدایا مبارک کن این جهیزیه که قالبش از گِل است. زهرای مرضیه یک عمر این جهیزیه­اش بوده و زندگی هم همین بوده است. زندگی فوق العاده ساده. و اگر به راستی ما زندگی توأم با رفاه بخواهیم، باید این زندگی حد توسط فراموش نشود. زندگی ضروری نمی­گوییم مثل پیغمبر اکرم (ص) که زندگی­اش صد در صد ضروری بوده. این روایت را اهل منبر بارها خواندند و همۀ شما آقایان و خانمها هم می­دانید که پیغمبر اکرم (ص) پیراهن نداشتند. یک کسی سه درهم آورد خدمت پیغمبر اکرم (ص) و گفت یا رسول الله دلم می­خواهد این یک پیراهن برای شما بشود. پیغمبر اکرم (ص) دادند به امیرالمؤمنین و امیرالمؤمنین رفتند یک پیراهن معمولی به سه درهم خریدند. آوردند خدمت پیغمبر اکرم و پیغمبر فرمودند مثل اینکه این یک نحو تجملی است، می­شود این را پس دهید. امیرالمؤمنین خجالت می­کشیدند و خود پیغمبر اکرم (ص) با امیرالمؤمنین (ع) آمدند و پیراهن را پس دادند و یک پیراهن خریدند به یک درهم. در وسط راه یک قضیۀ مفصل است که یک کسی پولش را گم کرده بود و یک درهم به او دادند و بعد هم در اثر رفتن پیغمبر در خانه، این هم آزاد شد و یک درهم هم دادند برای شامش. پیغمبر اکرم (ص) خیلی خوشحال شدند و گفتند الحمدلله چه پول بابرکتی. یک برهنه را پوشاند یعنی پیغمبر اکرم (ص) را و یک کنیزک را آزاد کرد و یک گرسنه را هم سیر کرد. حال اگر این پیراهن را پیغمبر اکرم(ص) پوشیده بودند، حرام که نبود و مکروه هم نبود، اما پیغمبر اکرم (ص) می­خواهند یاد دهند که می­شود انسان ساده زیست باشد و متشخص هم باشد. معمولاً زیاد دیدیم در مراجع و بزرگان که اینها ساده زیست هستند و ساده زیستی هم از نظر تمیزی خیلی تمیز است اما از نظر قیمت خیلی کم قیمت است. ولی لباس روی لباس و بعد هم بخواهیم بگوییم تابع زهراییم، نمی­شود. زهرای مرضیه دو تا پیراهن داشته و از نظر قیمت خیلی پایین، و حالا یک کسی برسد به آنجا که می­خواهد عروسی برود و باید لباس بخرد و جلسۀ دوم همین عروسی باید باز لباس بخرد و جلسۀ سوم همین عروسی، باید لباس بخرد و این لباسها هم احتکار شود. خریدنش حرام است. قانون تعاون زیر پا رفته و نگاه داشتنش هم حرام است. لاأقل به فقرا و بیچارگان بده و آن را هم نمی­دهد. راجع به دیگر کارهایمان هم همین است. وقتی بیست سال قبل را با الان بسنجیم و یا پیرمردها بسنجند زندگی جوانیشان را با زندگی جوانی الان، ببینیم آن زندگی ساده زیستی که آنها داشتند و خیلی و در رفاه و آسایش بودند و زندگی منهای غم و غصه و اضطراب خاطر و نگرانی، اما زندگی حالا صد در صد اسرافی و تجلی و تبذیری شده، اما همین زندگی غم و غصه آورده و دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی آورده، یا زندگی چشم و همچشمی. برای اینکه رفیقش خانه­اش را خراب کرده و ساخته و این هم هرطور که شده باید این کار زشت را انجام بدهد. به جای اینکه درآمدش را به دیگران بدهد و أقلاً هفت هشت ده تا خانه برای جوانها و برای ازدواجشان بدهد، می­شود یک خانۀ چشم و همچشمی برای این آقا که هم حرام و تبذیر است که خراب کردن خانه­ها و اصلاً هدر کردن تبذیر است. اما زندگی چشم و همچشمی به اینجاها رسیده که همه داریم و به غیر غم و غصه و نگرانی هم چیزی ندارد. حتی این زندگی که همه باید خانۀ مستقل داشته باشند، این خیلی مفاسد دارد. این انبوه سازیها خیلی مفاسد دارد. اگر چهار تا عروس زیر نظر یک خانم یعنی یک مادرشوهر، در یک خانه و این خانه پنج تا اتاق داشته باشد و چهار تا هم برای چهار تا عروس و یک ناهاری با هم بخورد و یک شامی با هم بخورند، یک زندگی بسیار شیرین، منهای مفاسد. اما وقتی آن پسر خانۀ مستقل می­خواهد و آن عروس اگر خانۀ مستقل نباشد، شوهر نمی­کند، علاوه بر اینکه گناه روی گناه درست می­شود، بی عفتیها و بی عصمتیها از همین خانۀ تنهایی پیدا می­­شود. الان از این خانه­ها در اصفهان هست. خانه از اشرافیهاست اما این خانه یک اتاق دارد و این اتاق تشریفاتی که هم برای مهمان است و هم برای آقابزرگ و خانم بزرگ است و چند تا اتاق هم دارد برای چند تا پسر و یک زندگی فوق العاده شیرینی هم بوده اما الان یک زندگی توأم با غم و غصه و یک زندگی توأم با بدبختی و نکبت. لباس هرچه گرانقیمت یا هرچه ارزان قیمت، آنچه ما می­خواهیم از آن استفاده کنیم، می­شود. می­گفت یک عبایی آوردند برای حضرت آیت الله حائری، مؤسس حوزه علمیۀ قم که انصافاً فوق العاده ساده زیست بوده و به طلبه­ها یاد می­داده که چطور زندگی کنید. یک عبای تشریفاتی برای ایشان آوردند و ایشان نگاه کردند و دیدند که عبا تشریفاتی است و از طرف دیگر هدیه است و به آن کسی که هدیه را آورده بود گفتند من قبول کردم و این عبا مال من، اما می­شود این عبا را بفروشی و چند تا عبای معمولی برایم بیاوری. گفت بله. همان موقع رفت بازار قم و شش تا عبا آورد و گذاشت در مقابل آیت الله حائری و مرحوم آیت الله حائری یکی از عباها را خودشان پوشیدند و پنج تا از عباها را به پنج تا آقا که آنجا بودند، دادند و شش نفر عبادار شدند. روکردند به این آقا و گفتند حالا بهتر نشد. اگر آنوقت من این کار را نمی­کردم یک نفر پوشیده می­شد اما الان شش نفر عبادار شدند. این زندگی بسیار خوش است، یعنی زندگی منهای وام است و زندگی منهای ذلت است. همان که شعرش را هفتۀ گذشته از امیرالمؤمنین خواندم.

و قد دقّت و رقّت و استرقّت فضول العیش اعناق الرجالین. آنچه انسان را له می­کند تشریفات است. در زمان جوانی ما اصلاً ضعف عصب نبود. من الان که با شما صحبت می­کنم سراغ ندارم که یک کسی ضعف عصب نداشته باشد. ضعف عصب یک چیز عادی است یعنی همه خُل شدند و همین خُلهاست که اختلاف در خانه بین زن و شوهر پیدا شده و این طلاقها پیدا شده است. در زمان جوانی ما اصلاً طلاق در این اصفهان نبود. در سال ده شانزده تا طلاق بیشتر نبود. الان طلاق در خانواده نباشد، نمی­شود پیدا کرد. اینها در اثر چیست؟ همه و همه در اثر زندگی مصرفی و این فساد اخلاقی است. ساده زیستی فقط در خوردن و آشامیدن هم نیست، بلکه تجمل گرایی حتی در راه رفتن خانمها که به طور تجملی راه برود و این یک دیوانگی است. پیغمبر اکرم (ص) رد می­شدند و دیدند که زنها اطراف یک خانم را گرفتند. پیغمبر فرمودند چه خبر است. گفتند: دیوانه است. پیغمبر یک جمله دارند که این جمله برای ما یک ارزش است. پیغمبر فرمودند این دیوانه نیست بلکه مریض است. یکی از رگهای مغزش نمی­تواند کار کند و نمی­تواند فرمان به عقلش بدهد و این دیوانه شده است. پیغمبر اکرم (ص) فرمودند می­خواهی دیوانه نشانتان بدهم، آن خانمی که در راه رفتن نظر دیگران را جلب می­کند. جلب نظر دیگران در راه رفتن حرام است و این دیوانه است برای اینکه عفت و عصمت خودش را زیر پا می­گذارد. تجمل گرایی در مُد. الان این مصیبتی که هست و حتی تلویزیون دامن می­زند و روزنامه­ها و مجله­ها هم به این مُد دامن می­زنند. یک عده­ای دیوانه می­نشینند و مد درست می­کنند و از غربیها سوغات می­آورند و این مُدها را به دخترها می­دهند و ناگهان می­بینیم که هر سال دو سه نوع مُد در لباس و آرایش پیدا شده است. همۀ اینها اسراف است و تبذیر است و گناهش خیلی بزرگ است. و ما بدون توجه این اسراف و تبذیر را داریم. اما به قول قرآن شریف اسراف و تبذیر، فقط این نیست که پول ما هدر می­­رود، بلکه دزدیها و حیف و میلها و وامها از همین جا پیدا می­شود. الان شماها که اینجا نشستید، شاید در جیب شما پنج شش تا دفترچه وام است. معلوم است که نمی­توانید این وامها را بدهید و غم و غصه و اضطراب خاطر و بی خوابی در اثر ورشکستگی. چرا انسان باید ورشکست شود؟. ورشکستگی که الان زیاد شده و این حیف و میلها و رشوه خواریها در اداره، زیر سر همین اسرافگری و تبذیرگری است. نمی­تواند آن تشریفات را با حقوقش درست کند، پس مجبور است که رشوه بخورد و مجبور است که کلاه برداری کند و گران فروشی کند. همین که قرآن می­فرماید: وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِيرا؛(سوره مبارکه اسراء، آیه 16). وقتی که تجمل در ملتی زیاد شد، استحقاق عقوبت دارد و استحقاق عقوبت اینکه نابود می­شود. این زندگی که ما الان داریم زندگی نیست و این مردگی است و مرگ تدریجی است. زندگی آنست که توأم با نشاط باشد. زندگی آنست که به راستی با هم متحد و برادروار و زن و شوهر هر دو یکی و بدون اختلاف. اما این اختلافات خانوادگی که صد هشتاد آن در اثر اسراف و تبذیر است. خانم یک زندگی­­ای می­خواهد و آقا نمی­تواند و وقتی نتوانست اختلاف جلو می­آید و وقتی اختلاف آمد طلاق و طلاقکاری جلو می­آید و بعضی اوقات بچه­ها بی­پدر یا بی­مادر می­شوند و بچه­ها عقده­ای می­شوند و یک بچه­های نااهلی تحویل جامعه می­دهد. به قول قرآن گناه یکی و دو تا و ده تا نیست، وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا. این امر در اینجا به معنای ازدیاد است. یعنی یک ملت که تشریفاتی شد، یک ملتی که اسرافی و تبذیری شد، گناه در آن ملت زیاد می­شود و آن ملت مستوجب عذاب می­شود. این راجع به اجتماعمان. راجع به دولت هم همین است. پیغمبر اکرم (ص) ده سال حکومت کردند و امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) پنج سال حکومت کردند و ما در برویم در حکومت امیرالمؤمنین و ببینیم که زندگی چه بوده. امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) برای دقت در بیت المال اینست که طلحه و زبیر پیش ایشان آمدند و حرف خصوصی داشتند. امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) وقتی حساب بیت المال تمام شد رو کردند به اینها و گفتند چه کار دارید. بنا کردند حرفهای خصوصی و حرفهای دنیوی بزنند و از امیرالمؤمنین گله داشتند که چرا امیرالمؤمنین به اینها ریاست نمی­دهد. امیرالمؤمنین چراغ را خاموش کردند. طلحه و زبیر گفتند چرا چراغ را خاموش کردید. گفت این چراغ مال بیت المال بود. من هم از آن موقع تا حالا حساب بیت المال می­کردم و حق بود که بسوزد اما الان شما حرف خصوصی دارید و چراغ لازم نداریم. من گوش دارم و شما هم زبان دارید بگویید. نمی­شود بیت المال مصرف شود برای حرفهای خصوصی. این روش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است. شصت و سه سال امیرالمؤمنین این روش بوده، و اما تعاون امیرالمؤمنین. امیرالمؤمنین وقتی بیست و پنج سال خانه­نشین شدند، بیست و شش تا مزرعه، که یکی از مزرعه­ها اینست که راوی می­­گوید چاه می­کندند. یعنی خیلی از بیست و شش تا مزرعه قنات داشته و قناتها به دست امیرالمؤمنین کنده می­شده است. می­گوید از چاه بیرون آمدند و نماز ظهر و عصر را خواندند و رو کردند به من و گفتند چیزی داری که بخوریم. گفتم کدوی پخته داریم. گفت بیاور. کدوی پخته را برای ایشان بردم. دستهای مبارک را با آن آبی که از شن بیرون می­آمد شستند و کدو را می­خوردند اما مرتب یک جمله می­گفتند که لعنت خدا باد بر آن فردی که می­خواهد به واسطۀ شکم به جهنم برود. شکمی که با کدوی پخته سیر شود، برای این جهنم رفتن هست. کدو را خوردند و رفتند پایین و کلنگ ایشان به یک سنگی خورد و آب فوران کرد و دیگر نشد چاه بکنند. آمدند بیرون و دیدند که چه آب خوبی است. خویش و قوم و بچه­ها آمده بودند که یک سری به امیرالمؤمنین بزنند و دیدند که چه آب خوبی بیرون آمده. امیرالمؤمنین در چاه بودند و پاها در چاه بود و تنه بیرون آمده بود. به خویشان گفتند که چشمداشتی به این چاه نداشته باشید. این برای فقرا و بیچارگان است و برای تقویت اسلام. همین موقع هنوز بیرون نیامده، دستور دادند قلم و دوات آوردند و مزرعه را وقف کردند برای فقرا و بیچاره­ها. بیست و شش مزرعه، آن وقتی که کار نداشتند و در آن پنج ساله هم که حکومت داشتند، مقید بودند به اینکه در بیت المال هیچ نماند و همه را به فقرا و ضعفاء و بیچاره­ها بدهند. بعد هم جارو می­کردند و دو رکعت نماز می­خواندند که خدایا دیگر بیش از این نمی­دانم. علی را ببخش اگر کوتاهی شده است. دولتش ساده زیست بود. ملتش ساده زیست بود. جوانها! ملت ساده زیست و دولت ساده زیست به اینجا می­رسد که پیغمبر اکرم (ص) هشتاد و چهار جنگ برایشان جلو آمد. در هر هشتاد و چهار جنگ پیروز بودند با نبود امکانات. دشمن صد در صد امکانات داشت و پیغمبر اکرم و لشکر اسلام اصلاً امکانات نداشت. اما با همین ساده زیستی توانست هشتاد و چهار جنگ را پشت سر بگذارد. یک جمله یادم آمد و در تاریخ دارد که دحیه کلبی یک مسلمان است جرجی زیدان نصرانی این جمله را نقل می­کند که پیغمبر اکرم این را فرستادند به روم یعنی ترکیۀ فعلی. به آنجا فرستادند و به پادشاه آنجا نامه نوشتند. این آقا یک شتر داشت و سوار شتر شد و غذای این شتر علف بیابان و غذای این آقا شیر این شتر و لباس خواب این آقا این جُل شتر و رفت به ترکیه. با یک شهامتی نامه را داد و جوابش را گرفت و به مدینه برگشت. از مدینه می­رود ترکیه و از ترکیه برمی­گردد مدینه بدون زاد و توشه. شیر شتر را می­خورد و سیر هم می­شود و آن شتر هم علف بیابان می­خورد و وقت خواب هم جُل شتر را رویش می­اندازد و وقت رفتن هم جُل شتر را روی شتر می­اندازد و روی شتر می­نشیند. نگویید که نمی­شود، بلکه کردند و شد. به قول ناپلئون می­گوید نصف دنیا را گرفت و تمام دنیا را تکان داد در اثر یکی همین ساده زیستی. اگر پیغمبر اکرم(ص) اگر امیرالمؤمنین و اگر اصحاب، تجمل گرا بودند، معلوم بود که تجل­گرایی آدم را بدبخت و زمینگیر می­کند. الان همۀ ما را به تجمل گرایی اسیر و زمینگیر کرده­اند و غل و زنجیر کرده­اند. ای کاش فقط در دنیا بود. قرآن می­گوید نه، این غل و زنجیرها در جهنم هم هست. این گرفتاریها و غم و غصه­ها، دود جهنم و هُرم جهنم هم هست. وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ* فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ* وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ* لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ* إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ* وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيم‏(سوره مبارکه واقعه، آیات 41-46)؛ جوانها قرآن بخوانید. می­فرماید دست چپیها چقدر شوم و بدبخت هستند، زیر هُرم و دود جهنم گرفتارند. اینها چه کسی هستند؟ افراد تجمل گرا و زندگی مصرفی و زندگی اسرافی و زندگی تجمل گرایی. قرآن می­فرماید همین زندگی گناه روی گناه و آن تجملشان دود و هُرم جهنم در قیامت است. ببینید در جهنم چه خبرهاست. این بحث مفصل است اما دیگر در این باره صحبت نمی­کنم و بدانید که آن ملتی که تجمل گرا باشد، ذلیل است. همانطور که امیرالمؤمنین هم در آن شعر می­فرمایند که این ملت ذلیل و بدبخت است و ملت تجمل گرا نمی­تواند آقا باشد و ملت تجل گرا نمی­تواند یک زندگی رفاهی داشته باشد. لازمۀ زندگی مصرفی و زندگی تجمل گرایی، گرفتاریست.

 

نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم

بحق فاطمه یا الله

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group