جلسه دوم فاطمیه دانشگاه امام صادق / وادی توحید راه خروج از اضطراب و ناامنی
مقدمه
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و صلّي الله علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطاهرين و اللعنة علي اعدائهم اجمعين. قرآن می فرماید: «الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»(انعام/82) آنچیزی که موجب اضطراب و خوف ما می باشد الهه ها و تکیه گاه ها هستند. آنها به خاطر محدودیت هایی که دارند فانی و آفل هستند. که قرآن فرمود: «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلين»(انعام/76). آن الهه ها از ما جدا می شوند. و نیز آن ها تمامیت خواه و شریکان متشاکس هستند که فرمود: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ» (زمر/29) و نیز بیان کردیم که اینها کاره ای نیستند و کاری از آنها برنمی آید و من فقیر را پر نمی کنند و تکیه بر چنین معبودها و الهه هایی خوف زاست.
و گذشت که برای رسیدن به نقطه امن باید به الله پناه برد که که الهه حقیقی است و می تواند تنها تکیه گاه ما باشد. شریک ندارد، همیشه با ماست. کسی است که می شنود و اجابت می کند. حکیم و رحیم و رحمان است. لذا قرآن فرمود: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبينٌ * وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبينٌ»(ذاریات/50-51) پس رسول الله(ص) بیان می کنند که شرک خوف ایجاد می کند و الهه های دیگر ایجاد مشکل و خوف و... می کند. و توحید و تمسک به خدا وادی ایمن درست می کند که در حدیث نورانی آمده است که: سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»(1) یعنی کلمه «لا اله الا الله» حصار محکم است و ایمنی ایجاد می کند.
امتحان الهی راه بریدن از شرک ها و الهه ها
البته این نکته هست که برای رسیدن به توحید رفتن این مسیر ابتدا همراه با سختی است و در واقع کار ابتلائات همین عبور دادن است. قرآن می فرماید: «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه» این رنج حرکت رسیدن به خداست. و لذا فرمود: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين»(بقره/155) یعنی خدا می فرماید که زیر پای شما را خالی می کنیم و شما را مبتلا خواهیم کرد. مانند وقتی که کشتی در دریا خراب می شود. خداوند همه تکیه گاه ها را خراب می کند و همه بتکده ما را ویران می کند. اگر خیال کنیم که زمین است که ما را نگه می دارد در صورتی که تکان بخورد خوف در دل ما ایجاد می شود و این خوف از ترک تعلقات است. اگر آبرو یک جایی جمع کرده باشید ما آن را می ریزیم. و کسانی که در مقابل این امتحان ها صبر می کنند به مقصد خواهند رسید.
در روایت می فرماید که دارایی هایی برای رسیدن به ما بود و نردبان سلوک بود. ولی اگر اینها حجاب شد اینها را خراب می کنیم. که با رفتن امکانات خدا را پیدا کنی. لذا صابر در این مقام خدا را یافته می گوید: «انا لله و انا الیه راجعون». انسان باید با جوانی و آبرو و امکانات به طرف خدا حرکت می کرد، اگر آن ها را محبوب خود قرار داد، خدا نردبان ها را از زیر پایش می کشد که متوجه شود. پس صابر کسی است که در نعمت اگر خدا را ندیده است، در فقدان ها او را می یابد. تعبیر عجیبی دارد قرآن که در عذاب های قوم بنی اسرائیل می فرماید: «وَ إِذْ نَجَّيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ في ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظيم»(بقره/49) یعنی همه سختی ها که کشیدید از جانب پروزدگارتان بود. او شما را تربیت می کرد. لذا آیه فرمود که به صابرین بشارت بده که در میان این ابتلائات به خدا خواهند رسید.
ولایت شرط رسیدن به توحید و خروج از شرک / توضیح با آیه نور
پس این وادی ایمن، وادی توحید در مقابل وادی شرک است. در تعبیر دیگری داریم که «ولایه علی بن ابی طالب حصنی» و یا در همان حدیث حضرت شرط ولایت را مطرح می کنند. اما این به چه توضیحی است؟ برای رسیدن به وادی توحید باید از صراط ولایت عبور کرد. حتی عالی ترین سفره بهشت هم سفره ولایت اهل بیت است. یعنی بهشت که مقامات توحیدی هم هست بدون ولایت نیست. ما همراه حضرت یک سیر دائمی حرکت داریم و هیچ گاه وادی و توحید جدا نمی شوند. امکان ندارد که ما ولایت را پشت سر بگذاریم و از او جلو بزنیم.
برای توضیح مطلب در قرآن توضیح داده شده است که چگونه انسان هدایت می شود. یکی از آنها آیه نور است که فرمود: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليمٌ* في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فیها اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ * رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ»(نور/35-37) در ذیل آیه روایت از امام رضا(ع) می فرماید که خدا هدایت کننده آسمان و زمین است و همه مخلوقات اگر می خواهند به حقیقت توحید برسند باید با نور الهی حرکت کنند. پرتوی نور الهی باید نشان آن ها باشد.
اما سیر در پرتو نور الهی اینگونه است که این نور تمثلی دارد که وجود مقدس رسول الله(ص) می باشند. اما این نور که متمثل شده است در یک شبکه به شما می رسد. در آیه بعد از اینکه این شبکه را توضیح می دهد، بیان می کند که این نور بالاخره در خانه هایی به شما می رسد که وصف آنها این است که: «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» یعنی در اینجا ذکر و یاد خدا هست. در این خانه ها هیچ چیزی او را از یاد خداوند باز نمی دارد و همه جا برای او مسجد می شود. همه این شبکه برای رسیدن به نور است و معدن این نور هم همان نقطه تمثل آن است. یعنی تا اینجا امکان صعود و بهره برداری هست که به کنه نورانیت کسی برسد و کنه معرفت الله همانجاست (که در حدیث کنه نورانیت توضیح داده شده است) و این خانه ها، خانه های ولایت است. این همان دعای حضرت نوح(ع) است که فرمود: «رَبِّ اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِنات»(نوح/28) ذیل همان آیه توضیح می دهند که این بیت ایشان دارالولایه است و همانجا اهل البیت را معنا می کند. بیت طهارت و نور منزل رسول الله(ص) است. و نور خود را امام به آنها سرایت می دهد و آنها نورانی و پاک می کند و همه نعمت ها از همین راه اخذ می شود مثل تسنیم و... که در قرآن ذکر شده است.
لذا اگر هدایت اینگونه بدست می آید و بدون امام راه رسیدن به توحید نداریم، حسبنا کتاب الله معنا ندارد. قرآن حبل الله است و راه رسیدن به آن هم امام است. کسی نمی تواند به قرآن که سراسر نور است راهی پیدا کند مگر از راه امام. قرآن همان چراغی است که خداوند در قلب پیامبر روشن است. می گوید: «الَر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»(ابراهیم/1) امام است که باید مردم را با این کتاب در وادی نور سیر بدهد. اگر کسی فکر کرده است که رسول یک آدرس می دهد که ما خودمان برویم این خطای فاحشی کرده است. قرآن با جان امام متحد است. نبی اکرم خودشان وادی توحید هستند. همه انوار الهی و اخبار غیبی در وجود ایشان خلاصه می شود. کسی نمی تواند خودش راه را برود چراکه رسیدن به این وادی ایمن جز از طریق ائمه نمی رسد. پس وادی توحید مقامات ولایت رسول الله(ص) و امیرالمومنین(ع) است.
توضیح شرطیت ولایت برای توحید؛ آیه شجره طیبه
اما آیه بعد در بحث هدایت: «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فرع ها فِي السَّماءِ * تُؤْتي أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ * وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرار * يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ * أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار * جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرار»(ابراهیم/24-29) کلمه در قرآن به معنای لفظ نمی باشد. کلمات اهل بیت می باشند. این کلمه طیبه را خدا مثلی برایش می زند که شجره طیبه است. ورای این مثل البته حقیقتی است که همه آن را متوجه نمی شوند که باطن قرآن است.
در روایت بیان می کند که این درخت وجود مقدس رسول الله(ص) است و تنه و برگ و... را توضیح می دهند. در روایت دیگری توضیح می دهد که اصل درخت خود اهل بیت هستند و ولایت آن ها فرع آن است و عجیب است که فرع آن ها در آسمان است. کسی که به این شجره بپیوندد می تواند از فروع به اصل برسد و به اصل توحید برسد؛ و از معارف آن که تناول کند می تواند به ریشه برسد. ریشه همان وجود نبی مکرم اسلام است. سیر از ثمرات درخت است به ریشه آن است. پس باز سیر ما در توحید به همین سیر در شجره ولایت توضیح داده شده است.(2)
و از طرف دیگر وادی کفر و شرک که اصل همه مشکلات است و اصل آن هم استکبار در مقابل خداوند است، این شرک به چه صورت است؟ شرک فقط مناسک نیست بلکه ورود به وادی رجس و ناپاکی و ظلمات است. اصل شرک و کفر اولیای شرک هستند و آنها کلمه خبیثه هستند. در روایات که به بنی امیه و دیگران تفسیر شده است. کسی نمی تواند مستقلاً مشرک شود. بلکه انسان برگی از این درخت کفر و شرک می شود. از طرفی که وادی نور داریم در آن طرف وادی تاریکی و شرک است. افتادن به وادی اضطراب و شرک در واقع ولایت کفر و شرک است. همین استکبار مساوی است با خوف و نگرانی و اضطراب. انسان ها بشکل جزائر مستقل شرک و کفر ندارند. شیطان بیماری مسری خود را سرایت می دهد و در کفر می دمد. ما دستگاه استکبار در عالم داریم. و اگر نا امنی و خوف ... هست میوه های این کفر و شرک است. و در همین وادی است که این اولیاء طاغوت با تابعان خود چنان می کنند که قرآن می فرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار»(ابراهیم/28) ای پیامبر دیدی که نعمت الله را برداشتند و کفر را جای آن گذاشتند و قوم خود را به وادی ویرانی کشاندند؟!
ذیل همین آیه است که روایات مفصل نعمت را به ولایت توضیح داده است که فوز و سعادت با ولایت حاصل می شود و همه درجات بهشت در امام خلاصه می شود و بر اساس ارادت به آن ها است که بهشت درجه بندی می شود. و بلکه هرچه از نعمات در دنیا به انسان می رسد، در باطن از ولایت ائمه آمده است و ثمره آن درخت است. (رجوع شود به روایات ذیل سوره واقعه که نعمات بهشتی را بیان می کند) و یا در قرآن می فرماید: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فیها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُ»(محمد/15) در همینجا روایت فرمود که نهرها امام است و از آن می نوشید. مغفرت هم ولایت امام است. لذا اینجا مرحوم مجلسی در اینجا توضیح داده است که بلکه باطن همه نعمات بهشت، نور امام است. هرچند ظاهر بهشت را نباید انکار کرد.
پس نکته ما این بود که رسیدن به توحید نیاز به ولایت ائمه دارد. بدون آنها اصلا معنا ندارد. سیر از ناامنی به امنیت از این راه بدست می آید لذا ولایت شرط توحید است به این معناست. توحید؛ وادی و محیطی دارد که آن محیط ولایت الله است که همان ولایت رسول خداست. باید به شجره توحید وصل شد و برگ آن درخت شویم. پس جریان توحید و شرک دو وادی هستند که تجسد در اولیاء خود دارند و با آنها این دو محیط معنا می شود. و نکته دیگر اینکه همه مشکلات این است که این دو وادی کفر و ایمان با هم در این دنیا قاطی شده است. بدون ولایت رسول الله(ص) اصلا محیط توحید و امن و... نیست. و اگر توحید است که انسان را از جهنم خارج می کند، یعنی بدون ولایت کسی به بهشت نمی رسد. لذا ذیل آیه «وَ إِن مِّنكمُْ إِلَّا وَارِدُهَا كاَنَ عَلىَ رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا * ثمَُّ نُنَجِّى الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا»(مریم/71-72) فرمودند که متقینی که از جهنم رها می شوند، شیعیان ما اهل بیت هستند. متقی کسی نیست که نماز می خواند. برخی نمازشان با فحشائشان یکی است. برخی هستند که شیطان آن ها را برای نماز شب بیدار می کند.
اما اتفاقی که صدر اسلام افتاد اولین قدم بود که مردم را از وادی توحید به وادی شرک و کفر و جهنم بردند که توضیح خواهیم داد که چطور حضرت زهرا سلام الله علیها به میدان آمدند تا مسیر را برگردانند و البته این سنگین هم بود... السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س).
پی نوشت ها:
(1) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص: 135
(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 428