جلسه چهارم فاطمیه دانشگاه امام صادق / راه حصول به امنیت و رهایی از خوف ها
مقدمه
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و صلّي الله علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطاهرين و اللعنة علي اعدائهم اجمعين. در زیارت جامعه کبیره می فرماید: «أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْكُمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَكُمْ وَ هُدِيَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ مَنِ اتَّبَعَكُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَكُمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ الْجَحِيم» بحث مان در باب این بود که در تنها راه رسیدن به امنیت ورود به وادی توحید است. خدای عالم با همه صفات کریمه خود باعث می شود که مرا بی نیاز کرده و من در کنار او احساس امنیت کنم. و در گام بعد هم گذشت که بندگان مطلق خدا که خلیفه خدا هستند و اسماء حسنی خدا می شوند و یا شجره طیبه توحید هستند و ولایت آنها محیط توحید است، ولایت آنها هم محیط امن ایجاد می کند. و کسانی که تحت تربیت آنها هستند، مومن هستند و برای دیگران امنیت زایی دارند.
به عبارت دیگر باید گفت که اگر ما تعلق نداشتیم یعنی هیچ میلی در ما نبود نه احساس امنیت می کردیم و نه احساس ناامنی. ولی وقتی ما تعلقات داریم عواملی که ما را به تعلقات ما می رساند، برای ما احساس امنیت ایجاد می کند و همچنین عواملی که راه ما را از رسیدن به تعلقات سد می کند در ما احساس ناامنی ایجاد می کنند. و ما فقط نیازمند به خدا هستیم و فطرت ما اینگونه است و به او تعلق واقعی داریم و ما مشتاق ملاقات او هستیم. لذا اگر کسی از خدا پیروی کند هر قدمی که در آن صراط بردارد برای او امنیت را محقق می کند و هر قدمی که او را از آن دور کند در او ناامنی ایجاد می کند.
البته توجه دارید که ممکن است که انسان هایی در خود یک تمایلات و میل و نفرت های مجازی و دنیایی و مادی ایجاد کنند؛ که اولیاء طاغوت اینگونه اند و پیروان آنها هم این ویژگی را از آنها می گیرند. و البته فضایی هم برای رسیدن به این تعلقات و تمایلات مجازی را فراهم می کنند؛ همانند تمدنی مادی امروز ساخته اند که انسان را در رسیدن به این تمنیات مادی کمک می کند. ولی این امنیت زایی ندارد زیرا مطلوب حقیقی انسان نیست و شما فطرت را دارید مدسوس می کنید که فرمود: «وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّئهَا»(شمس/10) ولی آن فطرت بالاخره بی جواب می ماند. لذا اگر کسی به توحید نرسید در وادی ایمن نیست و امنیت های خیالی کمکی به ما نمی کنند.
و نکته دیگر هم اینکه کسی که در مسیر توحید و فطرت باشد همه عالم با او هماهنگ است مگر اولیای طاغوت و نفس او و شیطان. و هیچ مزاحمی برای او وجود ندارد که فرمود: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»(جمعه/1) یعنی همه با او همدلی می کنند و همراه او هستند. ولی اگر انسان در مسیر غیر توحید قدم برداشت کل عالم برای او مخاطره ایجاد می کنند و با او هماهنگ نمی باشند. به طور مثال اگر کسی از اخلاق انبیاء دوری کند، بحران محیط زیست خواهد داشت. چون ما با عالم هم مسیر نیستیم این مشکل بوجود می آید که فرمود: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فىِ الْبرِّ وَ الْبَحْرِ به ما كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون»(روم/41) لذا با این حرکت در وادی توحید ناامنی هم وجود ندارد که همه عالم با مومن همراه است.
اراده ایمانی و کافرانه و ایجاد تمدن مربوطه و درگیری آنها بستر امنیت اجتماعی و تاریخی
و نیز گذشت که وادی توحید و ولایت انسان ها را آماده امنیت می کند. کسی که صفات خدایی و انبیاء در او متجلی می شود امنیت زاست. ولی بحث کردیم که این نمی تواند برای یک امنیت اجتماعی و تاریخی کافی باشد بلکه باید همه الگوهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و ساختارهای کلان و خرد و الگوی های سبک زندگی و همه اینها تحت ولایت خدا قرار گیرد، بنحوی هر کجا که نگاه میکنید اخلاق امام و صفات کریمه امام و روح او را ببینید. این جامعه است که «بلد امین» خواهد بود. یعنی همه روابط باید امن باشند. صرف اینکه اخلاق و رفتار افراد توحیدی باشد کافی نیست. بلکه باید همه ابعاد حیات انسان تحت ولایت الهی قرار گیرد.
و البته عواملی که امنیت را سلب می کنند، همان هایی هستند که ما را از توحید دور می کنند. عواملی مانند نفس و شیطان و جنود او و اولیای طاغوت هستند که هم خودشان در وادی امن نمی باشند و هم برای دیگران ناامنی ایجاد می کنند. مانند یک سلولی که وقتی از مدار خودش خارج شد، سرطانی است. هم این حالت خودش را نابود می کند و هم بقیه بدن به خطر می اندازد. دستگاه شیطان اینگونه است. و این دستگاه کم کم خودش را بسط می دهد و دیگر اراده ها را به استکبار بر خدا و ولی خدا دعوت می کند و حول ولایت خود سر و سامان می دهد و یک اراده بزرگ تاریخی و اجتماعی ایجاد می کنند. با اینکار دغدغه های جدید برای قلوب ایجاد می کند. افکار و دانش ها و علایق و ابزارها و ساختارهای جمعی را ایجاد می کند و به عبارتی یک تمدن تمام عیار ایجاد می کند. البته اصراری در بکار بردن عنوان تمدن هم نیست که بلکه یک اراده جمعی توسعه یافته در استکبار علی الله است. یعنی همانطور که حول اراده های نورانی اولیاء خدا یک فضا و جامعه نورانی درست می شود، در این طرف هم توسعه استکبار با این شئون وجود دارد. و این توسعه تا مرز پوشش دادن خود در همه عرصه های حیات جلو می رود. اگر چنین تمدنی ایجاد شد، همه روابط در آن ظلمانی خواهد بود. تعبیر «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا» به همین معناست؛ که از نقطه ای شروع شده و کم کم طغیان بر خدا، تبدیل به یک روابط پیچیده اجتماعی شده و جماعه بزرگ مادی در مقابل خدا درست می شود.
این جامعه و تمدن طاغی و مستکبر بتمامه در درگیری با جامعه توحیدی قرار می گیرد و این درگیری مستمر هم می باشد. این درگیری از نفس گرفته - «انّ اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک»(1) - تا درگیری با فراعنه تاریخ است. لذا رسیدن به وادی ایمن از این میدان جهاد و درگیری گذر می کند و به اندازه ای که در این میدان، جریان حق غلبه کند، امنیت بیستر خواهد شد. یعنی در جهاد نفس به میزانی که شما بر این نفس غلبه کنید به وادی ایمن می رسید و صفات حمیده جاری خواهد شد. در فضای اجتماعی و جهانی هم همینطور است که به مقداری که جریان حق و نور و بندگی موفق باشد، ایمنی بیشتر خواهد شد. و البته به مقداری که تمدن مادی غلبه پیدا کند، فضا برای مؤمنین فضای ناامنی می شود و جریان مقابل امنیت پیدا می کند هرجند امنیت های آنها کاذب است و حقیقت امنیت برای آنها نخواهد بود که توضیح داده شد. (که در جامعه با روابط ظلمانی صفات رذیله حاکم شده و امنیتی وجود نخواهد داشت ولو در ظاهر پوشش اخلاقی و امنیت دیده شود که در لایه های باطنی خوف و نگرانی و ترس هاست)
لذا در دوره آخرالزمان که قدرت جریان باطل توسعه پیدا می کند، فضا برای مومنین تنگ خواهد شد. آنها در همه میدان ها به دنبال تسخیر ارواح مؤمنین هستند. از همه ابزاری که دارند؛ از جنگ نرم و سخت استفاده می کنند تا ارواح و اخلاق و... مومنین را در اختیار بگیرند. مهم ترین نوع جنگ و غلبه هم جنگ نرم است. یعنی سرباز دشمن را سرباز خودتان می کنید. می خواهند از درون میدان توحید را فتح می کنند. و البته خدای متعال ما را در چنین میدانی قرار می دهد تا به وادی توحید و امن برسیم. همین مطلب در آیات مربوط به جنگ احد آمده است که می فرماید: «وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ يَمْحَقَ الْكَفِرِينَ * أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَهَدُواْ مِنكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابرِينَ»(آل عمران/141-142) یعنی خداوند می خواسته در این فرآیند شما را آزمایش و خالص کند. لذا این جهاد و درگیری خارج از اراده خداوند متعال نیست.
سطوح درگیری این دو جریان ایمانی و کافرانه
در این درگیری، سطوحی از آن بیرون از توان ماست. یعنی در یک میدانی پیامبر(ص) با آن جبهه کفر می جنگند که حضرت درگیر با شیطان است و ما در آن میدان نمی توانیم وارد شویم. بلکه وظیفه ما این است که در این توسعه جریان و جبهه ایمان کار خود را انجام دهیم. بطور مثال وقتی نمرود آتش بپاکرد، هنگامی که حضرت ابراهیم داخل آتش می افتادند، زنبور عسل با بال های خودشان آب به آتش می ریختند تا خاموش شود. واضح است که کار او اثر جدی ندارد لکن در جبهه حق حضور دارد. و نیز نقل شده است که حیواناتی هم بودند که بر این آتش می دمیدند که بیشتر شود. کار اینها هم اثری نداشت. آتشی که شیطان ایجاد می کند در حیطه درگیری رسول الله(ص) است لکن ما هم باید در این جبهه باشیم. باید آنرا تصدیق کنیم و پای دستورات آن ها طبق توانایی هایمان بیاستیم. لذا غلبه این جبهه بدست ما نیست. و آخر این درگیری هم که در ظهور امام زمان(عج) غلبه مطلق رخ می دهد باز محور خود امام است. ما فقط باید تمام تلاشمان برای پیشرفت این جبهه باشد. پس این دستگاه پیچیده ظلمانی ایجاد می شود و یک فضای ناامنی دارد. عبور دادن از این دستگاه و دریای پرتلاطم کار ما نیست. ما فقط باید حواسمان باشد از کشتی امام پیاده نشویم. که فرمودند: «مَثَلُ أهلِ بَيتي مَثَلُ سَفينَةِ نُوحٍ؛ مَن رَكِبَها نَجا و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ»(2) و باید دانست که هیچ پناهگاه دیگری هم بجز این کشتی نیست. هیچ دستگاه معرفتی و... دیگری مقابل این طوفان ایستادگی نمی کند.
جریان طوفان نوح(ع) همین است که می فرماید: ««قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ»(هود/34) فرزند خیال کرد جایی او را نجات خواهد داد و پدر می فرماید امروز از فرمان خدا نجاتی جز این کشتی نیست. لذا آن موج طوفانی ظلمانی که در عالم ایجاد شده است بسیار سهمگین است که قرآن اشاره می کند: «أَوْ كَظُلُمَاتٍ فىِ بحْرٍ لُّجِّىٍ يَغْشَئهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سحَابٌ ظُلُمَاتُ بعض ها فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَئهَا وَ مَن لَّمْ يجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّور»(نور/40) و عبور از این موج کار ما نیست. اصل درگیری بین ما و ابلیس نمی باشد بلکه بین رسول الله(ص) و امیرالمومنین(ع) با اولیای طاغوت و شیطان می باشد. ما باید زندگی و فردی و اجتماعی مان در جریان اولیاء خدا قرار بگیرد و از وادی آنها بیرون نرویم. نه ما محور این درگیری هستیم و نه بدون این کشتی از این طوفان خلاصی داریم. کسانی که از کشتی اهل بیت پیاده شوند بدون شک غرق می شوند ولو عارف و فیلسوف و حکیم و... باشند.
بررسی روند تاریخی توسعه جریان استکبار و سرپرستی انسان ها
پس باید دانست که ولایت اهل بیت است که ایمنی می آورد و باید همه قوای فردی و اجتماعی در ذیل ولایت آنها قرار گیرد تا ایمنی حاصل شود. و کار ولات طاغوت هم همین است که شما را از وادی ولایت آنها بیرون کند. هیچ وقت شیطان ابتدا نمی گوید که بیا تحت ولایت من قرار بگیر. بلکه ابتدا ما را دعوت به نفس می کند و می گوید چرا ولایت دیگری یا حتی ولایت خدا را تن می دهی؟! و لذا بین انسان و خدا درگیری ایجاد می کند. اگر انسان این دعوت به نفس را پذیرفت انسان را تحت ولایت خودش می گیرد. و کار بجایی خواهد رسید و به حدی تسخیر طاغوت می شود که فکرشان، فکر ولات طاغوت می شود. زیباشناسی و احساس انسان را تغییر می دهند که قرآن می فرماید: «قَالَ رَبّ بمَا أَغْوَيْتَنىِ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فىِ الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنهُّمْ أَجْمَعِين»(حجر/39) کاری با او می کنند که زیبایی شناسی او را تغییر می دهند. حتی ذائقه ها در خوردن را تغییر می دهند. و عمیق تر از آن تغییر اخلاق است که زیباپسندی انسان است؛ یعنی درک انسان از خوب و بد. اینها یک تصرف عمیق و گسترده است. اما اولین قدم این جریان هم بعد از رحلت رسول خدا(ص) بوده است که فرمود: «وَ حَمَلُوا النَّاسَ عَلَى أَكْتَافِ آلِ مُحَمَّد» و ظلمات خود را بسط داده اند تا اینجایی که مشاهده می کنید.
اشاره به حضور و اقدامات حضرت زهرا(س) برای عبور از طوفان ظلمات
اما آنچه که مؤمنان را از این وادی عبور داده است حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بوده است. در شرائطی که شیطان و ایادی اش سعی داشتند که بین ما و اولیاء خدا فاصله بیاندازند، حضرت اقدام به از بین بردن فاصله بین ما و ولی خدا کردند. ایشان است که ما را از این دریای مواج بین ما و ائمه عبور می دهد. ایشان به میدان آمدند و جامعه مؤمنان را به سلامت عبور دادند. آنها می خواستند بین ما و علی(ع) که وسیله ما برای رسیدن به رسول الله(ص) است فاصله بیاندازند ولی حضرت زهرا(س) نگذاشتند.
و البته اقدامات ایشان هم متعدد بوده است که از آمدن پشت درب، تا خطبه در مسجد تا فدک و آخرین آن هم بحث شهادت ایشان می بود. ایشان در دوران جوانی به شهادت رسیدند، اگر حضرت لازم می دیدند که باید تا سال ها در کنار حضرت علی بمانند، این گونه می شد. ولی ایشان مرگشان را این موقع برگزیدند و به انتخاب خودشان این سن را انتخاب کرده بودند. و اقدام دیگر هم مخفی بودن قبر ایشان است. هرچند همه اینها ظاهر کار است و در باطن اصلا برای مشهود نیست. و در این سطح درگیری هم کار حتی کسانی مثل سلمان و ابوذر و مقداد و... هم نیست.
ایشان آمدند که این فاصله ها را پرکنند و ما را از دره عمیق و طوفانی عبور دهند. لذا در زیارت نامه ایشان آمده است: «فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ»(3) ایشان هستند که اتصال ما رسول الله(ص) علی(ع) هستند و ما را از عالم ظلمانی عبور می دهد. وگرنه ما با ذهن و عقل و فکرمان نمی توانیم از آن عبور کنیم. و البته به نحوی هم وارد شدند که غلبه تاریخی با ایشان است و البته این با امتحانات سنگین خودشان همراه بوده است که عهد آنرا در عالم میثاق داده اند. فرمود: «یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ» قبل از این دنیا از ایشان میثاق دستگیری و شفاعت گرفته شده است. و این البته میثاق بلاست و بعد در این دنیا هم امتحانات را پس داده اند. و عاشورا قسمت مهمی از آن ابتلائات بوده است. عاشورا از امتحانات صدیقه طاهره است.
این درگیری عظیم بین دو جبهه حق و باطل که ایجاد شد و ایشان به میدان آمدند، کار را تمام کردند و جبهه حق پیروز شد. در نقلی هست که هنگامی که حضرت پشت درب آمد از ایشان سؤال می شود که چرا پشت درب آمدند؟ زهرا(س) جواب می دهند که: «طغیانک یا فلان» یعنی چون تو چنین طغیانی به پا کرده ای باید خودم به صحنه بیایم. من هستم که باید کار را درست کنم و کسی نمی تواند این کار را بکند. حضرت با تحمل کردن بلا فشار این فتنه را گرفته است. مانند کشتی که تمام فشارها را تحمل می کند تا کسانی که در دل این کشتی نشسته اند، در آرامی به سر ببرند و کسانی که از این کشتی بیرون آمدند حتماً غرق شدند و غرق هم می شوند. یعنی اگر کسی در هر مقطعی بدنبال ایشان راه افتاد نجات یافت وگرنه غرق شده است. و ائمه هم ادامه ایشان هستند. یعنی دنبال فرزندان ایشان باید رفت تا نجات بدست آید.
در همین باب و ارتباط بین ائمه و حضرت زهرا(س) است که در روایت پرسیده شد چرا زهرا(س) به این نام نامیده شده است؟ فرمودند: خداوند از نور خود نوری آفرید. ملائکه به علتی خاص در یک ظلمتی رفتند و به خدای متعال پناه بردند و خدا با نور حضرت زهرا آنها را از این ظلمت نجات داد. بعد می فرماید این نوری است که از عظمت خودم آفریده شده است. یعنی حجابی بین او و خدا نیست. بعد می فرماید و این نور را در آسمان خودم سکنا داده ام. و آنرا از صلب رسول خاتم خارج می کنم. (هرچند همه ائمه از اصلاب طاهر و ویژه ای هستند لکن زهرا(س) را باید رسول خدا در شب معراج از خدا بگیرد. زمانی هم که چهل روز در غار حرا خلوت گزیدند در روز چهلم انار و برخی از میوه های بهشتی بر ایشان نازل شد و ایشان تناول کردند و تنها شبی که حضرت کس دیگری را در طعام خود شریک نکردند، که این مرحله دوم انتقال نور حضرت زهرا(س) است. یعنی حتی از اصلاب قبلی هم عبور نکرده اند) بعد در روایت ادامه می دهد که: «وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَئِمَّة يَقُومُونَ بِأَمْرِي يَهْدُونَ إِلَى حَقِّي»(4) یعنی ائمه که هادی به وادی حق هستند، شفاعت و هدایت و دستگیری ما را از این وادی ظلمات را بر عهده دارند؛ همه از نور ایشان صادر خواهند شد. لذا در زیارت آمده است: «وَ سَلَلْتَ مِنْهَا أَنْوَارَ الْأَئِمَّة»(5) پس برای تمسک به ائمه هم سوار کشتی زهرا(س) شدن است و ایشان ما را عبور خواهد داد.
ارتباط دستگیری حضرت زهرا(س) در این عبور دادن با شب قدر
ایشان در این دستگیری و عبور دادن هم بسیار سریع و پربرکت هم هستند. لذا ایشان باطن لیلة القدر هستند. در واقع شب قدر برای ما یک جایگاه دارد که این نعمت را خدا به امت رسول الله(ص) داده است که در یک شب راه های طولانی را طی کند. عمرهای کوتاه ما مشکلی نیست و راه کوتاه شده است. در روایت آمده است که پیامبر فرموده باشند: خدایا در مقابل آن عمر طولانی که به امم قبلی دادید به من چه دادید، که سوره قدر نازل شد و فرموده شد که به شما این عمر را دادیم تا در آن زمان به منزلت حقیقی برسید. این شب قدر جبران همه اتفاقاتی است که بعد از شما امکان دارد. یعنی اگر دشمنان رسول دستگاه بزرگ تاریخی ایجاد می کنند و یک شب بلند و ظلمانی دارند، شما هم شب قدر دارید که راه را کوتاه کرده است.
اما معنای دیگری هم دارد که در روایت فرمود: «اللیلة فاطمة و القدر الله فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد أدرک لیلة القدر»(6) یعنی اگر کسی به فاطمه(س) گره بخورد و به معرفت ایشان برسد، اینگونه سریع و بلند در زمان کوتاه سلوک می کند. در جریان حر همین بود که در چند ساعتی که با امام بود توانست چندین هزار سال جلو برود؛ اگر با حضرت همراه نمی شد با هزار سال ریاضت هم مشکل حل نمی شد. اگر وارد این شب قدر کسی بشود او را از طوفان نجات می دهند. فقط باید تصمیم بگیریدو به موقع سوار شوید. وادی ولایت حضرت زهرا شب قدر ماست.
و البته ایشان شب قدر رسول الله(ص) هم هست به است معنا که در هدایت مردم به سوی خدای متعال برای اینکه موانع عوالم برداشته شود - که همان دریای ظلمانی طوفانی است که اولیای طاغوت و نفس و شیطان و جنودش ایجاد کرده اند – و راه کوتاه شود، خدا به رسول الله(ص) شب قدری داده اند. که هم موانع را کنار می زند و هم حرکت را سریع می کند. در عاشورا هم همین است و حرکت عالم به سمت خدا سهل و سریع شده است. همه خوبان عالم سر سفره عاشورا هستند. همه کسانی که با سرعت در این مسیر می رفتند مانند حضرت ابراهیم در آخر باید از وادی عاشورا عبور کنند. به همین دلیل است که خداوند همه انبیاء را قبل از وقوع واقعه به کربلا برده است تا سیر تکاملی شان را در آنجا طی کنند. پس اگر زهرا(س) شب قدر رسول الله(ص) هستند به این معنی است. رسول الله(ص) صاحب مقام محمود و شفاعت کلیه هستند و برای این عبور دادن انسان ها از گردنه های صعب العبور، شب قدری دارند که این دستگیری سرعت پیدا کند. کار ایشان با دخترشان سهل شده است.
و البته عبور از حجاب امروز تجدد هم بدست زهرای مرضیه سلام الله علیها خواهد بود. بدانید که از نظر فیلسوفان غربی این مجلس توسل و ذکر خدا و اهل بیت، ضد توسعه است. وقتی توسعه محقق می شود که مردم بجای سفر زیارتی و معنوی، سفرهای توریستی بروند. و تردید هم نکنید که با وجود عاشورا در یک کشوری امکان وقوع توسعه به معنای غربی اش نخواهد بود. دقیقا وقتی خیال می کردند که کار بندگی و اسلام و خدامحوری را تمام کرده اند، از برکت وجود حضرت زهرا(س) انقلابی در این کشور ایجاد شد که اثرات بعدی را خواهند دید.
اگر عصر ظهور، عصر تجلی رسول خدا(ص) و امیرالمومنین(ع) و عصر برچیده شدن شیطنت و استکبار است و همه عالم در اختیار رسول الله(ص) قرار می گیرد، این پایان هم مزد حضرت زهراست. در روایت در باب عاشورا وارد شده است که خداوند حسین(ع) را با این خصوصیات به حضرت فاطمه داده شده است و کارشان به کشته شدن و... می کشد. حضرت زهرا(س) در مقابل چند امر را در ادامه کار خواسته اند. اول اینکه شفاء را در تربت ایشان قرار دهد. دعاء را تحت قبه مورد اجابت قرار دهند. و سوم اینکه ائمه و امام آخرین از نسل ایشان باشد. لذا حضرت زهرا(س) تحمل مصیبت عاشورا را کرده اند که ظهور رخ دهد که این حجاب کامل برداشته شود. و نور رسول خدا(ص) متجلی شود که قرآن فرمود: «وَ الَّيْلِ إِذَا يَغْشىَ * وَ النهََّارِ إِذَا تجََلىَ» عصر ظهور اصل تجلی نبوت و ولایت، از آستان حضرت ولیعصر است. عصری است که ظلمت برداشته می شود و انسان از وادی تیه و سرگردانی خارج می شود. (که واقعا جریان امروز بشر وادی تیه است که فرد بعد از یک عمر زندگی سر جای اول است)
پس آنچه ما را به دامن رسول خدا(ص) می رساند، حضرت زهراست و البته است در وادی فردی اش هست که فرد با همراهی با ایشان به دامن نبوت و ولایت می رسد. و البته به نحو کلی و اجتماعی جهانی آن در عصر ظهور اتفاق می افتد. که بدست فرزند خودشان است و مزد بلای ایشان در عاشوراست. و آنگاه کل عالم محیط دین رسول خدا خواهد شد. که فرمود: «و اظهر به دین نبیک» لذا ایشان حلقه اتصال خوبان و عالم به ولایت و توحید و وادی ایمن است. و البته با بلای خودشان اینکار را کردند و ما فقط باید ایشان را تصدیق کنیم و همراه شویم. «یَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکِ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا عِنْدَ اللَّهِ»
پی نوشت ها:
(1) عدة الداعي و نجاح الساعي، ص: 314
(2) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج1، ص: 297
(3) تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج6، ص: 10
(4) علل الشرائع، ج1، ص: 180
(5) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 625
(6) تفسير فرات الكوفي، ص: 581