تاريخ پخش :: 1358/12/21 عدالت
بايگاني سالانه - 1358
قابل توجه کاربران محترم:
برنامه درسهایی از قرآن، پس از ضبط پیاده می شود و به جهت حفظ امانت، متن کامل آن در سایت قرار می گیرد، اما همواره بخش هایی از برنامه به جهت محدودیت زمان و رعایت حال مخاطبان، از تلویزیون پخش نمی گردد، آنچه به عنوان برنامه ی درسهایی از قرآن قابل استناد است، آن چیزی است که از تلویزیون پخش می گردد و در فایل صوتی برنامه قابل دسترسی می باشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا و علی اهل بیته و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
در این برنامه میخواهیم آشنا شویم درباره سفارشاتی كه اسلام درباره عدالت كرده است، و بعد انشاءالله آشنایی گام اول است برای این است كه ما عمل هم بكنیم، چون خیلیها كه عمل نمیكنند آگاه نیستند، هم باید آگاه بود هم باید توجه داشت، گاهی آدم میداند ولی توجه ندارد.
بنابراین قرآن روی چند تا چیز تكیه میكند یكی روی علم تكیه میكند، میگوید برای اینكه مردم را بسازیم باید آگاه كنیم، خیلیها خلاف كه انجام میدهند نمیدانند، افرادی هستند سیگاری یك مقاله از یك پزشك درباره سیگار میخوانند متوجه میشوند دیگر سیگار نمیكشند.
خیلی از گناهان را اگر انسان آگاه شد میتواند كنار بكشد، گاهی وقتها آدم میداند اما غافل است ولذا قرآن گفته ذكر و تذكر یادت باشد، خیلیها میدانند اما علم خودشان را فراموش میكنند، آگاهی به فساد مقدمه برای این است كه انسان فساد را كنار بگذارد. توجه هم مقدمــه سوم است بعد هم تشویق و بعد هم تنبیه برای اینكه مردم را بسازیم، قرآن برای اینكه ملت را بسازد میآید به مردم آگاهی میدهد، تذكر میدهد، تشویق میكند، و اگر این سه مرتبه مردم را نسازد تنبیه میكند، چون خدا بنا ندارد كه ما را مجبور به كار خوب كند، تمام هستی در حركتند منتهی حركات فرق میكند در جمادات حركت هست منتهی حركت آن طبق قانونی است كه بر آنها نهاده شده است، حیوانها هم حركاتشان طبق غرائز است.
انسان و نبات و حیوان در یك چیز با هم مشتركند و آن حركت است، منتهی جماد و گیاه حركت آن طبق قوانینی است كه بر آنها گذاشته، حركت حیوان طبق غرائز است، حركت انسان باید با انتخاب باشد، ما آزاد هستیم، اختیار داریم، خدا ما را مجبور نیافریده و دلیل هم داریم برای اینكه ما آزاد هستیم، بعضیها میگویند خدا خواست كه من همچین بشوم؟ این درست نیست، شانسم بد است، نه هیچكس شانسش بد نیست، كارهایی كه مربوط به خودمان است سرنوشت خود ما به دست خود ما است، دلیل هم زیاد داریم كه سرنوشت ما به دست خودمان است.
دلائل آزادی ما:
1- دلائل تجربی
2- دلائل قرآنی
دلائل تجربی:
1- پشیمانی، شما تا حالا كاری كردهاید كه بعداً پشیمان بشوید؟ همین كه پشیمان هستید دلیل بر این است كه آزاد هستید، چون آدمی كه مجبور بوده هیچوقت پشیمان نیست، چون دست شما نبوده كه غصه بخوری.
2- انتقاد، اگر یك كسی مجبور است كاری را بكند نباید به او انتقاد كرد، اینكه به او انتقاد میكنیم كه چرا این كار را كرده ای، دلیل بر این است كه میتوانستی این كار را نكنی.
3- تربیت، تمام عصرها و نسلها میخواهند بچه هایشان را تربیت كنند، تربیت هم دلیل بر آزادی است، یك مثلی عوامیها میزنند كه هر كس هر چی دارد از پیش قنداق دارد، یعنی هر كس هر چی دارد از خودش است. تربیت نا اهل مثل گردوی روی گنبد است كه بند نمیشود، یعنی نااهل قابل تربیت نیست، این تشبیه غلط است، چون گردو روی گنبد نمیتواند باشد اما نا اهل میتواند اهل بشود.
«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» الإنسان/3 ما راه را باز كردیم هر كس میخواهد ایمان بیاورد و هر میخواهد ایمان نیاورد، قرآن میفرماید اگر میخواستم تمام مردم را كاری میكردم كه ایمان بیاورند جبراً، اما من ایمان جبری نمیخواهم ایمان آزاد میخواهم.
حالا كه بناست حركت ما انتخابی باشد چه چیزهایی در حركت ما اثر میكند؟ 1- علم است 2- تذكر 3- تشویق. اسلام خیلی سفارش به عدل كرده است و قانون عدل را در همه چیز قرار داده، مثلاً گفته كه اگر كسی بچــه كوچكی را میبوسد و بچــه دیگری نگاه میكند باید او را هم ببوسد، و كسی كه یكی از بچه هایش را بوسید و یكی از بچه هایش را نبوسید امام فرمودكار او كار خلافی كرده است، در بوسیدن بچهها باید مساوی باشیم، در وصیت، كسی میخواهد بمیرد وصیت میكند كه به یكی بیشتر بدهند و به یكی كمتر با اینكه هر دو یك جور هستند، حالا یكوقت كسی نیاز بیشتری دارد آن فرق میكند حالا با اینكه نیازها فرق میكند كسی اگر در وصیت كردنش فرق بگذارد این از گناهان كبیره است از بچگی كه میخواهی بچهات را ببوسی تا بزرگی كه میخواهی برای او وصیت كنی از دَم تا دُم همهاش بحث عدالت است.
دو تا چیز ما را از عدالت كج میكند: یكی علاقه است و دیگری غضب، «كُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ» المائدة/8 یك آیه دیگر داریم كه قرآن میفرماید «كُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ» النساء/135 فرق این دو تا آیه چیه؟ یكی میگوید شهادتها با قسط و عدالت باشد یكی میگوید شهادتها برای خدا باشد.
دو تا چیز ما را منحرف میكند، یكی غیضمان میگیرد، یكی خوشمان میآید، و این آیه میگوید كه غیض تو را كج نكند «وَلَا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا» المائدة/8 دشمنی با قومی تو را وادار نكند كه بی عدالتی كنی، حالا كه ریش دست تو آمده و نیازشان به تو افتاده خورده حسابهای قبلی، ناراحتیهای قبلی، باعث نشود شما تسویه حساب كنی، یعنی اگر دشمن سرسخت تو آمد پیش تو در قضاوت و در دادخواهی شما خورده حسابهای قبلی را حساب نكن.
قضاوت باید صددرصد عادلانه باشد، بعد از قضاوت اگر خورده حساب داری از او گله كن، مثلاً میخواهی وكیل مجلس تعیین كنی بین خودت و خدا میدانی كه فلانی لیاقت دارد، اما من از او بدم آمده گیرم فلان وكیل ده بار و پانزده بار به شما جسارت كرده و شما با او بد هستی اما برای وكالت او از باقیها لیاقتش بیشتر است شما خورده حسابهای قبلی. . . چون ایشان محلی به ما نگذاشت. . . خورده حسابهای قبلی باعث نشود كه در انتخابات حق را نگوئیم شما ببین بین خودت و خدا دنبال كدام باشی.
یك آیه هم میگوید شهادت برای خدا باشد «وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوْ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ إِنْ یَكُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا» النساء/135 برای عدالت بپا خیزید، گواهی برای خدا باشد، گرچه بر علیه خودت بود برای خدا باشد، كاری به خودت نداشته باش، این آیه میگوید محبت تو را كج نكند چون اول كسی كه آدم دوست دارد خودش است. بعد از خودش والدین بعد نزدیكانش، چرا دوست دارد؟ چون یا پولدارند و یا فقیرند و دلش به حال فقرشان میسوزد میگوید دلت نسوزد، مهر خودت وادارت نكند كه كج شوی، برای فامیل دلت نسوزد اگر هم فقیرند دلت نسوزد، اگر هم غنی هستند دلت نسوزد، چی میخواهد بگوید؟ میخواهد بگوید. . . الان یك دیدی پیدا شده كه میگویند باید از این گردن كلفت گرفت و داد به آن مستضعف ها، حرف خوبی است اما به شرطی كه از مرز عدالت خارج نشود.
گاهی وقتها یك كسی دوازده قِران دارد یك كسی دو تومان، بعضی از ما اینطور هستیم كه میگوئیم این دوازده قران دارد، ای بیچاره، از او بگیر بده به این در حالی كه گاهی وقتها حقوق را كه مراعات میكنیم میبینیم نقش او دو تومان است و دو تومان را از راه حق بدست آورده این با اینكه دوازده قران دارد ولی دو هزار آن از راه باطل است، قرآن میگوید نگو بیچاره از پدر سوخته بگیر به این بدبخت بده، نه پدر سوخته بگو و نه بدبخت، فقط حق و فقط عدالت فقر تو را به سمتی هل ندهد غنا هم تو را هل ندهد و فامیلی هم تو را هل ندهد و این خیلی مهم است.
این آقایی كه سی و پنج سال است كه ندارد همــﺔ عمرش دنبال عیاشی بوده است، و این هم همهاش زحمت كشیده، حالا آن آقایی كه زحمت كشیده چرا باید به این بدهد؟ البته ممكن است یك پولدار پولهایش را از راه باطل بدست آورده باشد اگر از راه باطل است باید سرمایهاش را گرفت. این یك قانون است كه پول ناحق را باید پس گرفت اما یك كسی زحمت كشیده چیزی دارد و یك كسی عیاشی كرده و چیزی ندارد ولی ما میگوئیم چون این ندارد از این بگیر بده به آن، بخاطر اینكه خودمان نداریم یا پدر و مادر یا بستگانمان ندارند قرآن میگوید این سوزها همه را بریز دور «أَوْلَى بِهِمَا» خدا سزاوارتر است به اینها، مرز ما خداست، نه حب باید ما را كج كند و نه بغض.
نهج البلاغه میگوید به حساب سرمایهها باید رسید این عدالت است. اسلام یعنی آیههای قرآن مو به مو عمل كنیم. قرآن میفرماید وقتی میخواهی حق جاری كنی دلت نسوزد «وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ» النور/2 گاهی مجرمی جرم او ثابت میشود و باید تنبیه بشود دل تو نسوزد همان اسلامی كه میگوید دلت به حال حیوان بسوزد حیوان را در برابر حیوان سر نبر برای اینكه حیوانی كه نگاه میكند به مقدار شعوری كه دارد ناراحت میشود مراعات حیوان را بكن، حیوان را آب بده بكش، حیوان را با چاقوی تیز ببر، با سنگ و شیشه اگر سر حیوان را ببری گوشت آن حرام است چون حیوان زجر كش میشود، در كشتن حیوان میگوید او را زجر كش نكن ولی میگوید انسان جنایت پیشه و سركش باید ادب بشود، و در وقت ادب هم دلت نسوزد ولی خیلی از ما اگر یكی از فامیل هایمان و یكی از كسانی كه دوستش داریم جرمش ثابت بشود و خواسته باشند طبق حكومت اسلامی او را تنبیه كنند فوری علاقهمان از اسلام كم میشود باز به سوره نور عمل نمیكنیم یك خورده تجدید نظر كنیم و برگردیم به قرآن.
والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته