تاريخ پخش :: 1358/7/18 انقلاب – عوامل شكست-2
بايگاني سالانه - 1358
قابل توجه کاربران محترم:
برنامه درسهایی از قرآن، پس از ضبط پیاده می شود و به جهت حفظ امانت، متن کامل آن در سایت قرار می گیرد، اما همواره بخش هایی از برنامه به جهت محدودیت زمان و رعایت حال مخاطبان، از تلویزیون پخش نمی گردد، آنچه به عنوان برنامه ی درسهایی از قرآن قابل استناد است، آن چیزی است که از تلویزیون پخش می گردد و در فایل صوتی برنامه قابل دسترسی می باشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنته الله علی اعدائهم اجمعین.
بحث جلسه قبل ما این بود عامل شكست یك ملت، قصهای را نقل كردیم كه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به مسلمانها وعده داده بود كه همانطور كه در بدر پیروز شدید، در احد هم پیروز میشوید اینها رفتند اول كار هم پیروز شدند ولی بعداً شكست خوردند آمدند گفتند شما چرا شكست خوردید؟ آیه نازل شد علت اینكه شكست خوردید این بود «فَشِلْتُمْ» ضعف و ترس شما را گرفت ولذا اول كه حمله كردید خوب پیروز شدید دشمن را به عقب راندید حواس دشمن را گرفتید اما ضعف عارض شما شد «وَتَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ» میان شما نزاع افتاد، پیامبر گفت سنگر را رها نكنید اما شما گفتید رها بكنیم عدهای هم گفتند رها نكنید بعد اختلاف بوجود آمد فلذا شكست خورید «وَعَصَیْتُمْ» آل عمران/152 خدا به شما وعده داده بود كه در احد شما پیروز شوید و به وعدهاش وفا كرد و شما پیروز هم شدید اما عاقبت كار شكست خوردید چون شل شدید و نزاع راه انداختید و فرمان پیامبر را كه فرموده بود سنگر را رها نكنید عمل نكردید و معصیت كردید.
می خواهم حدیثی بخوانم درباره «عَصَیْتُمْ»، اسلام نمیگوید كر شو كور شو عمل كن، میگوید تحقیق كن و عمل كن، بعد از آنكه معاد و مبدا را شناختی باید تن بدهی یعنی بعد از پذیرفتن آدم باید تسلیم باشد. (مَنْ كَانَ مِنْكُمْ قَدْ رَوَى حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَارْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلمن) الكافی ج7 ص412- هركس از شما. . . سن و لباس و قیافه و منطقه و نژاد مطرح نیست ولی این هست كه باید راوی حدیث باشد یعنی باید حدیثها را بلد باشد، هر كس حدیث بلد باشد آیا این كافی است؟ نه بلكه(نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا) باید نظر كند در حلال ما و حرام ما، نظر كافی است؟ نه، ممكن است كسی به یك شهری نظر میكند اما راه را بلد نیست. زوارهایی كه میروند توی حرم امام رضا(علیه السلام) تمام خیابانها و راوقهای دور حرم را میبینند اما گاهی وقتها توی حرم گم میشود میگوید از كدام در بروم، همه را نظر كرده منتهی شناخت ندارد، ولذا دنبال نظر گفته كه باید شناخت هم داشته باشد(وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا) باید معرفت به احكام داشته باشد. پس سه مرحله است: اول اینكه راوی حدیث باشد و نظر كند در حلال و حرام و بعد از این اهل معرفت و شناخت هم باشد اینطور نیست كه هر كسی چهار تا حدیث بلد باشد بتواند نظریه بدهد البته در یك سری مسائل فقهی و هر مسئله ای، اگر كسی اینها را داشت(فَارْضَوْا) یعنی بعد از این دیگر مردم باید راضی باشند(فَارْضَوْا بِهِ حَكَماً) باید مردم از نظر حكمیت و حاكم راضی باشند باید او را به حاكمیت بپذیرند.
چرا؟ برای اینكه امام میفرماید(إنی) بدرستی كه من از كه از طرف پیامبر معرفی شده ام(فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْكُمْ حَاكِماً) بخاطر اینكه من او را حاكم شما كردم، چرا حاكمیت او را بپذیریم؟ چون من او را حاكم كردم.
اگر فقیه عادلی فرمانی داد و شخص گوش به حرف او نداد امام میفرماید(فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا) وقتی این فقیه حكم كرد به حكم ما فقیه اسلامی گفت حكم اسلام این است(فَلَمْ یَقْبَلْهُ) اما گروهی قبول نكردند گفتند ما نمیخواهیم(فَإِنَّمَا بِحُكْمِ اللَّهِ قَدِ اسْتَخَفَّ) این شخصی كه قبول نكرده است توهین كرده است به حكم خدا(وَ عَلَیْنَا رَدَّ) یعنی بر ما رد كرده است كسی كه نماینده من را رد كند من را رد كرده است(وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ) كسی كه من را رد كند خدا را رد كرده است و كسی كه خدا را رد كند(وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ) از این حدیث چی میفهمیم؟
از این حدیث میفهمیم عوامل شكست، نزاع، ضعف، عصیان، شما میتوانی در فقه شك كنی آیا فقیه هست یا نیست، آیا عادل است یا عادل نیست، اگر تحقیق كردی و نتیجه گرفتی باید به حكمیت او راضی باشی برای اینكه امام میگوید من او را حاكم شما قرار دادم.
بعضی خیال میكنند كه خواندن مال بچه كوچكها است، ولی من عقیدهام این است كه بزرگها هم بخوانند، خواندن هم برای ذهن خوب است و هم نشاط میدهد به جلسه. حالا از این حدیث ولایت فیقه در میآورید در بیاورید، ولی من غرضم این بود كه قرآن میگوید عامل شكست ضعف و ترس و نزاع و سرپیچی از فرمان كسی كه حق فرماندهی دارد.
قرآن چند تا آیه دارد كه میفرماید «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ» النساء/150 عدهای هستند كه بعضی را قبول دارند و بعضی را قبول ندارند اینها مورد مذمت هستند. شخصی بود كه هر چه سید خوش تیپ را میدید احترام میكرد به او گفتند خیلی به این جور افراد احترام میگذاری؟ میگفت اینها همه سید هستند و من بخاطر پیغمبر این كار را میكنم، رفتند یك سیدی را پیدا كردند كه لباسهایش كهنه بود و قد و بالایی نداشت گفتند آقا این هم سید است به او احترام كن، گفت همه ثوابها را من بكنم! خوب این ثواب را هم شما بكنید من سیدهایی را احترام میكنم كه از نظر تیپ هم خوب باشند.
یك عده از مسلمانها هم همینطور هستند قرآن میفرماید نگاه میكنند اگر دین به نفع آنها بود قبول میكنند اما اگر دیدند كه یك خورده. . . . «وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْكُمَ بَیْنَهُمْ إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ» النور/48 وقتی دعوت میشوند بسوی خدا میگویند برویم ببینیم قانون خدا چه میگوید خوب نگاه میكند كه قانون خدا به نفع این است یا به ضرر این اگر دین گفت دكان و زمین را بگیر یا آنرا پس بده فكرهایش را میكند قرآن میفرماید «وَإِنْ یَكُنْ لَهُمْ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ» النور/49 اگر حق بر له اینها بود اگر دید كه بسوی خدا برود فرمان خدا به نفع او است میآیند بسوی فرمان خدا با اذعان و اعتراف، حساب میكند دادگاه اسلامی چه به نفع او حكم میكند.
اگر نگاه كند و ببیند به ضررش است میگوید خیلی خوب بابا ما خدا و پیغمبر را قبول داریم اما مملكت قانون دارد! در رژیم قبل حساب میكردند هر جا میدید كه حكم اسلام به ضررش است میگفت اسلام را قبول داریم اما مملكت قانون دارد.
قرآن میفرماید كه اینها تسلیم نیستند و یك آیه دارد كه اینها را تهدید میكند «فَلَا وَرَبِّكَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَكِّمُوكَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا النساء/65 خدا قسم میخورد و وقتی هم خدا قسم میخورد معلوم میشود كه مسئله خیلی تند و تیز است، به خدا قسم ایمان ندارند مگر اینكه تو را حكم قرار بدهند در مشاجرات، در گرفتاریها اگر آمدند تسلیم قانون خدا شدند، ایمان دارند، اگر تسلیم قانون خدا نشدند ایمان ندارند، بعد از آنكه حَكَم آنها تو بودی و قضاوت كردی بعدش نق نق هم نكنند چون ممكن است گاهی وقتها پیغمبر دستور میدهد اما اینها میگویند كه تعبداً قبول میكنیم اما تسلیم نیستند.
اینهایی كه تسلیم نیستند مسلمان هستند اما مومن نیستند، تازه ایمان هم درجاتی دارد در روایاتی میخوانیم كه ایمان ده درجه دارد، عدهای آمدند نزد پیغمبر گفتند ما آمدهایم كه بگویئم ایمان داریم آیه نازل شد كه شما ایمان ندارید مسلمان شدهاید اما هنوز مومن نیستند «قَالَتْ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلْ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِكُمْ» الحجرات/14 ایمان هنوز در رگ و گوشت شما اثر نكرده است.
«أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنفُسُكُمْ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِیقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِیقًا تَقْتُلُونَ» البقرة/87 وقتی رسول برای اینها قانون میآورد همینكه نفس اینها طالب او نیست قانونی است كه طبق میل اینها نیست فوری كفر میورزند الان در زمان ما هست خیلی حركت اسلامی را دوست داریم ولی اگر این حركت اسلامی یك گوشهاش یك ضربه به ما بزند ممكن است توی ما افرادی باشند كه بگویند این دیگر چه قانونی بود بیخود ما رأی دادیم به جمهوری اسلامی.
یك آیه دیگر داریم كه قرآن میفرماید «یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا» النساء/60 گروهی از مردم گمان میكنند كه ایمان دارند ولی دل اینها نزد طاغوتها است و حقیقتاً مومن نیستند.
اگر معیارهای زمان قبل با حالا عوض شده است معلوم میشود كه انقلاب شده است سابق به افراد بی تفاوت با تقوا میگفتند كار به هیچی نداشت میگفتند این آدم خوبی است به افراد بی تفاوت و وارفته میگفتند با تقوا، این معیارها به هم خورد، اگر ما هم به افراد بی تفاوت گفتیم با تقوا، معلوم میشود كه فكر ما تغییر نكرده است، مثلاً معیار رهبر، هر كس زور میگفت به ضعیف و باج میداد به فقیر این رهبر میشد استاندار اگر زور میگفت به مردم منطقه و به شاه باج میداد این استاندار میشد.
در رژیم قبل مردم كار میكردند یا میترسیدند كار میكردند یا نیاز مالی داشتند كار میكردند یا ساعات بیشتری را كار میكردند تا این هم مدل ماشیناش را عوض كند كار برای یا ترس بود یا رقابت یا نیاز، الان هم اگر كارمند یا ارتش و مرد و زن ما از ترس كار كنیم معلوم میشود كه ما انقلابی نیستیم اگر هم نترسیم باید كار بكنیم بخاطر اینكه خدا به ما گفته است كار بكن یا بخاطر نیاز ملت.
سابق معیار تجارت چی بود؟ هر تجارتی كه سود بیشتر داشت و راحتی بیشتر و الان هم اگر تاجرهای ما و بازاریهای ما در تجارت اگر هدفشان سود و راحتی باشد هرگز نمیتوانند به خودشان بگویند ما انقلابی هستیم باید همه معیارها عوض بشود.
قبلاً به كی میگفتند روشنفكر؟ به هر كسی كه غرب زده باشد به كسی كه همهاش اهل تجدد باشد و همهاش هم انتقاد نابجا بكنند بدون اینكه تحقیق كند. خوشم آمد از یك نفر در جایی كه شروع كرده بود به نظر من به نظر من به نظر من باید همچین بشود یك نفر بلند شد و گفت آقا تو بهانه گیر هستی یا اهل تحقیق؟ گفت بنده تحقیق كرده ام، گفت اگر تو مرد تحقیق هستی نمیآمدی به ما بگویی، میرفتی به اهلش میگفتی، اینكه آمدهای به ما میگویی معلوم میشود كه میخواهی رجزی بخوانی و ژستی بگیری تو اگر واقعاً اهل تحقیق هستی این همه دانشمند این همه تحصیلكرده خوب با آنها تماس بگیر.
كی مشهور بود؟ هر كسی خوب بازی در میآورد هر كسی خوب فیلم و نمایش میداد و هر كسی مال بیشتری داشت، به كی میگفتند آدم خوب؟ هر كسی كه هر چه به او میگفتی تسلیم بود كسانی كه تسلیم انواع ذلتها بودند و مردم را راضی نگه میداشتند و زندگی خودشان را اداره میكردند میگفتند این آدم خوبی است.
ازدواج هم هر كس زیبا بود و مهر و اینها خلاصه تمام اینها یك معیارهایی داشت انقلابی كسی است كه ازدواج او فقط برای زیبائی و عنوان نباشد، تمام معیارها اگر عوض شد باتقوا است اگر معیارها همان معیارهای قبلی بود ما انقلابی نخواهیم بود.
والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته