سه شنبه 4 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

تاريخ پخش :: 1358/5/31 معاد -2، دلائل تأخیر کیفر و پاداش

بايگاني سالانه - 1358



قابل توجه کاربران محترم:
برنامه درسهایی از قرآن، پس از ضبط پیاده می شود و به جهت حفظ امانت، متن کامل آن در سایت قرار می گیرد، اما همواره بخش هایی از برنامه به جهت محدودیت زمان و رعایت حال مخاطبان، از تلویزیون پخش نمی گردد، آنچه به عنوان برنامه ی درسهایی از قرآن قابل استناد است، آن چیزی است که از تلویزیون پخش می گردد و در فایل صوتی برنامه قابل دسترسی می باشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلى الله على سیدنا و نبینا محمد و على اهل بیته و لعنة الله على اعدائهم اجمعین.
دنباله بحث را كه آقایان در جریان هستند، بحثمان درباره معاد بود. خیلى‏ها از مرگ مى‏ترسند، این را قرآن گفته است كه چرا از مرگ مى‏ترسند. عده‏اى خودشان را نور چشمى مى‏دانند و خیلى خودشان را آدم‏هاى خوبى مى‏دانند، قرآن مى‏گوید نشانه اینكه چه كسى آدم خوبى است، اینكه هر كسى كه از مرگ نترسید معلوم مى‏شود كارهایش درست است. «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ» جمعه/7-6
هرگز نمى‏خواهد بمیرید، چون بعضى از كارهاى گذشته شما. عده‏اى كه از مرگ مى‏ترسند بخاطر رفتار خودشان است. از ابوذر مى‏پرسند كه چرا از مرگ مى‏ترسیم؟ مى‏گوید براى اینكه براى آنطرفتان كارى نكرده‏اید، دیدتان فقط دید این جهانى بوده، بنابراین از آن طرف وحشت دارید، مثل یك كسى كه از یك خانه درست شده، بخواهد برود در یك خانه خراب شده اما اگر یك كسى یك خانه عالى هم یك جاى دیگرى ساخته باشد و این خانه‏اش را هم كمى تعمیر كرده است، وقتى مى‏خواهد از اینجا بلند شود و اساس كشى بكند، ناراحت نیست. فرق است بین كسى كه اساس كشى مى‏كند به خرابه و یا كسى كه اساس كشى مى‏كند به یك خانه مجلل و بهتر، علت ترس از مرگ این است.
امیرالمومنین(علیه السلام) وقتى ضربت مى‏خورد شب نوزدنهم، مى‏فرماید «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَة»(خصائص‏الأئمة، ص‏62) به خداى كعبه رستگار شدم. لذت مى‏برد «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَة» من فائز شدم، رستگار شدم. امام حسین(علیه السلام) از یك پسر سیزده ساله، حضرت قاسم مى‏پرسد كه مرگ چه جورى است براى تو؟ مى‏گوید: مرگ از عسل شیرین‏تر است. ببینید چقدر رشد پیدا كرده است این پسر سیزده ساله، مى‏گوید كه اگر بناست كه حكومت به دست یزید باشد، ما همه شهید بشویم به صلاح است، مرگ پهلوى من پسر سیزده ساله از عسل شیرین‏تر است، خیلى مهم است، اینكه به ما گفته‏اند كه بروید روضه، یكى از فایده‏هاى روضه همین است كه آدم برود و ببیند كه دیگران چه جور بچه تربیت كرده‏اند، برو و ببین یك پسر سیزده ساله چه مى‏گوید، شما هم پسر سیزده سالهات را این چنین تربیت كن. مثلاً درباره على اكبر مى‏گوید، امام حسین مى‏گوید شهید مى‏شویم، مى‏گوید: مگر ما حق نیستیم. مى‏گوید: بله. مى‏گوید: اگر بر حق هستیم، شهید شویم، افتخار ما است.
اینها تربیت شده‏گان اسلام هستند. ولى خدا از مرگ نمى‏ترسد. در شهادت مرحوم مطهرى، امام خمینى در مدرسه فیضیه فرمود، ما از مرگ نمى‏ترسیم، بیاید امتحان كنید، امتحان كرده‏اید و دیدید كه ما نترسیده‏ایم، حالا هم امتحان كنید، ما از مرگ نمى‏ترسیم. واقعاً آقاى خمینى از مرگ نمى‏ترسید، ولى افرادى هستند كه دیر برایشان كف بزنى، یك بار طاق نصرتشان یكخورده كمرنگ باشد، ممكن است كه مرض روانى بگیرد.
مردم وقتى مردند دو گونه هستند، البته اینها را هم مى‏خواهم بگویم و هم مى‏ترسم سنگین باشد یكخورده، ولى قرآن مطرح كرده است، چون در مسیر قرآن است، یك اشاره‏اى بكنم. دو رقم آدم در وقت مرگ، مردم دو دسته هستند: یك دسته افرادى كه رو سفید هستند، وقتى مى‏خواهند بمیرند، قرآن مى‏گوید «الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَیِّبین» نحل/32 افراد خوبى كه مى‏خواهند بمیرند، لحظه مرگ، ملائكه و فرشتگان خدا مى‏آیند و مى‏گویند «سَلامٌ عَلَیْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» درود بر تو، «قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدینَ» زمر/73 ملائكه مى‏آیند و درود بر او مى‏فرستند، این یك دسته. «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی» فجر/28-27 اى روح‏هاى خود ساخته، اى اولیاء خدا، اى كسانى كه دنیا شما را در خودش غرق نكرده است، اى كسانى كه دلتان به یاد خدا آرام بود، «ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّكِ» فجر/28 پرواز كنید به سوى بى نهایت.
اما یك عده دیگر هم در مقابل، اینها وقتى مى‏خواهند كه بمیرند، لحظه مرگ، اول اینكه وقت مردنشان خیلى حالت عجیبى دارند، امیرالمومنین(علیه السلام) یك جمله‏اى دارد و این جمله را برایتان معنا كنم. در نهج البلاغه وضع مردن را مطرح مى‏كند، مى‏گوید وقتى انسان مى‏میرد، «فَغَیْرُ مَوْصُوفٍ مَا نَزَلَ بِهِم»(نهج‏البلاغه، خطبه‏109) نمى‏دانید كه چه جور مى‏شود، بعد مى‏گوید: روح كم كم از چشمش گرفته مى‏شود، از گوشش گرفته مى‏شود، از زبانش گرفته مى‏شود، تا مى‏رسد به آنجا كه حضرت على در نهج البلاغه مى‏فرماید لحظه آخر چه فكرى مى‏كند انسان، فكرش این است «فِیمَ أَذْهَبَ دَهْرَهُ»(نهج‏البلاغه، خطبه‏109) چه كرد با عمرش؟ عده‏اى لحظه مرگ رو سفید هستند و ملائكه به آنها سلام مى‏فرستند، عده‏اى هم لحظه مرگ، خودش مى‏گوید چه كار كردم عمرم را، بعد دعا مى‏كند، مى‏گوید «رَبِّ ارْجِعُونِ» مومنون/99 خدایا من را بر‏گردان «لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً» مومنون/100 شاید این سفر دیگر كار خوب بكنم «كلاَّ» قرآن مى‏گوید خفه شو و ابدا، «إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها» تو حرف مى‏زنى، دروغ مى‏گویى.
لحظه مرگ گروهى رو سفید، برخورد با فرشتگان رحمت و سلام، عده‏اى هم غصه مى‏خوردند و از درون، خودشان، خودشان را مى‏خورند كه چه كار كردم با عمرم و بعد هم التماس مى‏كنند كه دوباره من را عمرم بده تا شاید كار خوب بكنم.
بعد قرآن هم مى‏گوید، عده‏اى هم مى‏گوید، در لحظه مرگ مى‏گوید: شما چه كار مى‏كردید؟ مى‏گویند: والله حناى ما در دنیا رنگى نداشت، ما طبقه دوازده بودیم، ما وضعمان، مى‏فرماید، فرشتگان مى‏گویند: آیا زمین خدا بزرگ نبود، آیا در این منطقه و شهر و كشور نتوانستى كار بكنى، باید حركت بكنى، چرا هجرت نكردى. كسانى كه براى زنده كردن حق حیات خودشان، براى زنده كردن ایمان خودشان و براى زنده نگه داشتن فكر خودشان هجرت نمى‏كنند و تلاش نمى‏كنند، لحظه مرگ رو سیاه هستند و در بازپرسى ملائكه شرمنده هستند.
دلیل معاد را داشتیم مى‏گفتیم، یك دلیل حكمت را گفتیم و دلیل دیگر را هم بگوییم و بعد بگوییم كه چطور در دنیا جزا نیست و باید جزا در قیامت باشد، این خطوط كلى این چند دقیقه را پر مى‏كند. دوستان عزیز یك كارى كه بناست بشود، یك شرایطى دارد، چه كارى باید باشد، مثلاً ببینید. شرایط شدن، یك كارى كه باید بشود، چند تا شرط دارد، مثلاً شما كه نشسته‏اید، مى‏خواهید محكم بزنید پس گردن آن كسى كه جلوى تو است، محكم، خوب این مى‏شود به یك كسى بزنیم پس گردنى، خوب بله، چند تا شرط دارد. اول اینكه امكان باید داشته باشد، یعنى باید آن یك گردنى داشته باشد و شما هم یك دست قوى داشته باشید، بعد هم باید علت داشته باشد، یعنى فرض كن آنكه جلوى تو نشسته است یك پسر بدجنسى باشد و سوم اینكه مانعى نباشد، یك كسى نباشد كه حالا من بزنم، آن بلند شود و چهار تا به من بزند، مانعى نباشد. مى‏خواهید خانه بسازید، مى‏شود؟ بله، باید امكان داشته باشد، مصالح و بنایى باشد، علت باید داشته باشد خانه ساختن، نیاز به مسكن علتش است، مانعى هم نباشد، شهرسازى و نمى‏دانم فرض كنید كه شهردارى و اداره هایى نیایند و مانع بشوند. هر كارى این سه تا شد، حالا، پس بنابراین شرایط شدن: امكان بعلاوه علت داشتن، بعلاوه مانعى نبودن مساوى است با شدن. حالا، آیا قیامت شدنى است و یا نشدنى؟ اگر شرایط شدن را داشت، شدنى است و اگر شرایط را نداشت. . . آیا امكان دارد كه ما دوباره زنده شویم؟ خوب بله كه امكان دارد. چه جورى؟ چه جورى ندارد، خوب گوش دهید، مى‏گویند چه جورى وقتى ما مردیم و استخوان‏هاى ما هم پوسید، استخوان پوسیده‏هاى ما چه جورى دو مرتبه زنده مى‏شود؟
انسان توانسته است پارچه را از شكم نخل بكشد بیرون، خداى ما هم مى‏تواند استخوان پوسیده‏هاى ما را هم از زمین بیرون بكشد. یك مثال ساده بزنم، آقایان یك مشكى را فرض كنید كه این مشك را پر از ماست مى‏كنیم و دوغ، مشك را پر از ماست و دوغش مى‏كنیم، ذرات چربى پخش است ولى وقتى شروع كردیم و مشك را محكم زدیم، ذرات پخش شده همه یك جا جمع مى‏شود، درست است، خدا مى‏گوید: استخوان پوسیده‏هاى شما پخش است، چطور شما مشك را مى‏زنید، چربى هایش یك جا جمع مى‏شود، من كُره زمین را مى‏زنم، «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها» زلزال/3-1 همینطور كه شما مشك را مى‏زنید و ذرات چربى یك جا جمع مى‏شود، من كره زمین را مى‏زنم، استخوان پوسیده شما جمع مى‏شود. حالا خیلى وحشت دارى، یك مثال دیگر بزنم، جنابعالى كه اینجا تشریف دارى، انسان، خود ما، مگر غیر از این هستیم، از یك تك سلولیم، خود ما از یك نطفه هستیم، از یك تك سلول، این تك سلول از غذاست، غذا از چى است؟ غذا از ذرات پخش شده است. گندم آمریكا، برنج پاكستان، گوشت استرالیا، روغن هلند، سیب لبنان، پرتقال مصر، پنیر بلغار، چایى هند، ادویات كجا، تمدن بزرگ ایران، خوب ایران كه چیزى نداشت، فقط یك تمدن بزرگ داشت و یك بیسكویت و یك آریا مهر، حالا، ما از ذرات خاك پخش شده، یعنى ذرات خاك آمریكا، ذرات خاك پاكستان، ذرات خاك استرالیا، هلند، لبنان، مصر، ذرات خاك هستى از كانال و لوله و راه غذا و نطفه شدیم ما، پس خیلى وحشت نكن كه چه جورى دو مرتبه ذرات خاك پخش شده را جمع مى‏كند، خود شما در همین دنیا هم از ذرات خاك پخش شده هستید. بله. . . . ، گیاه را هم شغال مى‏خورد، شغال را هم گرگ مى‏خورد، گرگ را هم سگ مى‏خورد، همینطور، فهمیدم این شبهه‏اى است كه بنام شبهه آكل و مأكول، در كتابها زیاد مطرح شده است، عرض مى‏شود، خوب فهمیدم اشكالتان را. مسئله تفكیك، آقا در حیوان نگاه مى‏كنیم وقتى علف مى‏خورد، دستگاهش را خداوند جورى آفریده كه این دستگاه گوارش حیوان، شیر را از شكم علف مى‏كشد بیرون، خدایى كه شیر را از شكم علف مى‏كشد بیرون، من را هم از شكم سگ مى‏كشد بیرون، یا از شكم شغال مى‏كشد بیرون، گیرى ندارد كه اینها همه. . . ، و از همه گذشته یك ذره كافى است براى پیدایش ما مسئله یك انسان اولش، حالا من نمى‏دانم اینرا بگویم و یا نگویم، یك انسان اولش، بر وزن جمعیت ایران مى‏گویم، حدود سى میلیون اسپرم در یك قطره است، در یك قطره نطفه مى‏گویند حدود سى میلیون اسپرم است و من و شما از یكى از آن اسپرم هستیم، اینطور مى‏گویند، شد. یك سى میلیون و یك قطره باعث شده است كه ما شده‏ایم، پس هر حیوانى، هر موجودى را بخورد، من خاك بشوم، خاك درخت بشود، درخت جزو بدن شغال بشود، شغال جزوء بدن سگ بشود، سگ جزوء بدن گرگ بشود، هر چه هم این سلسله طى بشود، یك ذره، یك سى میلیونیم یك قطره از من در این آفرینش باشد كافى است براى اینكه من دو مرتبه زنده بشوم.
پس لازم نیست بنده تمام بدنم، شصت و پنج كیلو مى‏میرم، همین شصت و پنج كیلو استخوانم باشد كه زنده بشوم، از این شصت و پنج كیلو یك سى میلیونیم یك ذره هم باشد براى پیدایش من كافى است. خوب، حالا قرآن ببینید چه مى‏گوید، قرآن مى‏گوید كه یك شخصى آمد و یك مقدارى استخوان برداشت، پهلوى پیغمبر و همینطور استخوان‏ها را در دستش نرم كرد و فوت كرد و این استخوان‏ها را پخش كرد، گفت: «مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ» یس/78 استخوان پوسیده هایى را كه من آردش كردم و گردش كردم و نرمش كردم، فوتش كردم، پخش شد، «مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ » این استخوان پوسیده‏هاى پخش شده را چه كسى دو مرتبه زنده مى‏كند؟ «قُلْ» به او بگو «یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ» یس/79 همان كه اولین مرتبه شما را آفرید، یك كسى كه یك كارى كرد، دیگر همه كارهایش. . . ، اگر شما ماشین سوار شدید كه از یك منطقه‏اى بروید به صد فرسخى، پنجاه فرسخ رفتى وسط راه یك مرتبه دستت را بلند مى‏كنى و داد مى‏زنى كه آهاى آقاى راننده، آقاى راننده، مى‏گوید: بله، مى‏گویى: وایسا آقا شما رانندگى بلد هستى، یكى، دو سه تا فحش به ما مى‏دهد، مى‏گوید آقا من پنجاه فرسخ آوردم تو را، آن كسى كه آن پنجاه فرسخ را آورده. شما مى‏روى دكان خیاطى و مى‏گویى آقا دو دکمه، لبه آستین من بدوز، دکمه اول را كه مى‏دوزد، مى‏گوید دکمه دوم را بلد هستى بدوزى؟ مى‏گوید: خوب آن كسى كه آن یكى را دوخت خوب آن یكى را هم مى‏دوزد.
مى‏روى دكان آرایشگاهى و شمال شرقى زلفها را درست مى‏كند، بعد مى‏گوید آقا جنوب غربى آن را هم بلد هستى درست كنى، خوب كسى كه اینجاش را درست كرد خوب آنجا را هم درست مى‏كند. یك بچه به مادرش بگوید كه ننه بلد هستى كه بزایى، مى‏گوید خوب آره، تو را زاییدم. كسى كه یك نمونه، دو نمونه كارى كرده است، دیگر وحشت ندارد. غلط است كه آدم به یك خطاط بگوید كه آقا سوال، آیا شما بلد هستى كه بنویسى؟ این مسخره است آقا. «قُلْ» به آنها بگو «یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ» همان كسى كه اول درستت كرد، بقیه‏اش را هم درست مى‏كند، آن كسى كه ما را از، به قول مثنوى كه مى‏گوید(از جمادى مردم و نامى شدم، وز نما مردم ز حیوان سر زدم) یعنى جمادات بودم، خاك بودم، مواد غذایى خاك بودم و جماد بودم، شدم درخت، درخت هم شدم اسپرم و تك سلول و موجود و حیوان و بعد از حیوان هم شدم انسان، آن قدرتى كه مرا(از جمادى مردم و نامى شدم، و از نما مردم و به حیوان سر زدم) آن قدرتى كه مرا تا به اینجا آورده است، بعد هم مى‏بیند، آقا یك مثال دیگر بزنم، یك كسى اگر آمدم و گفت آقا یك سنجاق به ما بدهید، پهلوى شما هست سنجاق، اگر كسى آمد و یك دانه سنجاق گرفت، حالا نمى‏خواهم، سنجاق را گرفت و رفت پشت این تابلو و یك مرتبه یك هواپیما زد بیرون، همه برایش كف مى‏زنیم، بنازم یك قدرتى را كه یك سنجاق گرفت و یك هواپیما ساخت. حالا بگوید كه داداش من این هواپیما را باز مى‏كنم و دو مرتبه مى‏بندم، قبول نمى‏كنى، خداوند یك سنجاق مى‏گیرد، یك تك سلول و یك اسپرم مى‏گیرد، یك مرتبه یك پچه مى‏دهد بیرون، بعد مى‏گوید من این بچه را باز مى‏كنم و مى‏بندم، قبول نمى‏كنى، مردن یعنى خداوند این بچه را باز مى‏كند و روز قیامت هم دو مرتبه مى‏بندد، گیرى ندارد، ساختن هواپیما مهمتر از باز كردن و بستنش است، الان كشورهایى كه هیچ هنرى ندارند بلد هستند كه ماشینهاى كشورهاى دیگر را باز كنند و ببندند، باز كردن و بستن كه كارى ندارد.
بنابراین امكان دارد، خوب بله ممكن است، همان قدرتى كه اینطرفش را درست كرد، آنطرفش را هم درست مى‏كند، خیلى هم آسان درست مى‏شود، ساختن هواپیما مهمتر از باز كردن و بستنش است، پس امكان دارد دو مرتبه زنده شدن، بله، امام صادق(علیه السلام) فرمود: همینطور كه مى‏خوابید، همینطور مى‏میرید و همینطور كه بیدار مى‏شوید، زنده مى‏شوید. برگ درختها هر سال مى‏ریزند و برگ نوى. پس شرط اولش هست، شدن سه تا شرط دارد، شرط اولش امكان دارد، بله كه امكان دارد. «أَ لَمْ یَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنى‏» قیامت/37 قرآن مى‏گوید آیا انسان از منى نبود؟ «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى‏ فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ» واقعه/62 بشر تو كه مى‏دانى من پنجاه فرسخ آوردمت چرا دیگر شك مى‏كنى، تو كه مى‏دانى من تو را از اقتدار آفریدم پس چرا دوباره شك مى‏كنى. قرآن مى‏گوید «وَ هُوَ الَّذی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ» روم/27 اعاده‏اش «أَهْوَنُ عَلَیْهِ» ساختنش مشكل‏تر بود، باز كردن و بستنش آسان‏تر است، «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُون» اعراف/29 همینطورى كه ساخته، همانطور دو مرتبه اوجتان مى‏دهد.
بنابراین این شرط امكان، امكان دارد. آمدیم سراغ چى؟ علت. خوب حالا، خیلى كارها ممكن است، بنده الان ممكن است كه یقه خودم را پاره كنم، شما ممكن است بلند شوى و چراغ‏ها را بشكنى، امكان دارد، چرا، خیلى كارها امكان دارد، علت هم دارد، علت آن اینست كه مردم دو دسته هستند، خوب هستند و بد.
یكى اینكه در اینجا هم جزا نیست، سوم خدا هم عادل است. پس حالا باید كه اینجا جزا نیست و خداوند هم عادل است، پس باید جاى دیگرى براى جزا باشد. حالا بحثمان این را مطرح كنیم كه چرا در دنیا خدا به ما جزا نمى‏دهد. سوال، خداوند در قیامت براى چى ما را زنده مى‏كند؟ براى حساب و كتاب. خوب است كه هر چیزى را كه مى‏خواهد تصفیه كند، خوب است كه نقدى معامله كند، خوب است كه همین جا جزا بدهد. جواب، در دنیا چرا جزا نیست؟ پاسخ، اول گفتیم كه دنیا دار سرایت است، حالا یعنى چه؟ گفتیم، مثالى كه زدیم در جلسه قبل بود، بنده مى‏زنم توى سر مظلوم، بنده گناهى مى‏كنم، اگر خدا در دنیا به من جزا بدهد، دیگران هم پا سوز مى‏شوند، چون ناراحتى من به دیگران هم سرایت مى‏كند. چون در دنیا علاقه و روابط، سرایت هست، ناراحتى من به دیگران هم سرایت مى‏كند، باید جایى به من حساب و كتاب بدهند، باید جایى من تصفیه حساب بشوم كه ناراحتى من به دیگران سرایت نكند. دنیا دار سرایت است، ظلم به دیگران مى‏شود.
2- دنیا كم است، دنیا قد نمى‏دهد براى جزا. مرحوم شیخ طوسى(رحمة الله علیه) بیش از هزار سال پیش آمد و حوزه نجف را تأسیس كرد، ده‏ها هزار عالم ربانى تعلیم داد، ده‏ها هزار عالم در این هزار و چند سال، یكى از آن ده‏ها هزارها مرحوم آقا شیخ عبد الكریم حائرى موسس حوزه علمیه قم(رحمة الله علیه) است، كه ایشان حدود شصت سال پیش آمد در قم، حوزه علمیه قم را تأسیس كرد، او هم در حوزه علمیه قم، ده‏ها هزار روحانى را در این شصت سال تربیت كرد، كه یكى از شاگردهایش امام خمینى است، یكى از آنها، باقى مراجع، و همه مدرسین و همه علما تقریباً مى‏شود گفت، هفتاد درصد، هشتاد درصد آنها از حوزه علمیه قم هستند. خوب حالا شما بیا و جزا بده به آقاى شیخ طوسى، به شیخ مرتضى انصارى جزا بده، خود امام خمینى، رهبر انقلاب آمد و ایران را، سلطنت دو هزار و پانصد ساله را برداشت، خوب حالا شما جزاش را در دنیا بده، ببینم چى چى مى‏دهید.
مى‏گوییم: صبحانه عسل به آن مى‏دهیم، ظهر هم كباب برگ، چى، مثلاً چى دارى؟ هواپیماى شخصى و قالى ابریشمى، واقعاً چى دارى كه لیاقت داشته باشد براى ایشان، كسى كه به تمام دنیا مى‏خندد. امیرالمومنین(علیه السلام) فرمود: حكومت براى على خیلى پائین است، یعنى دید بالاست، گفتم وقتى با هواپیما وقتى آدم مى‏رود بالا، هر چه كه مى‏رود بالاتر، خانه‏هاى زمین براى آن كوچكتر مى‏شود، بندگان شایسته خدا هر چقدر كه اوج بگیرند، دنیا براى آنها. . . ، دنیا كم است براى آن، از طرفى مثال‏هاى خوب بزنم و مثال‏هاى بد را بزنم، مخترع هروئین مى‏آید هروئین مى‏سازد، هزارها جوان را نابود مى‏كند، ما در دنیا چیزى نداریم براى آن، فوقش خودش را مى‏كشیم، خودش آدم هروئین ساز و كه كشتیم مساوى است با یك جوانى كه هروئینى كرده است، این هزارها جوان را. . . یك نفر هزارها جوان را مى‏كشد، شما خودش را مى‏كشى، نهصد و نود و نه هزار نفر ما طلب داریم، دنیا نه براى خوب چیزى دارد و نه براى بد چیزى دارد.
3- اگر در دنیا جزا باشد مردم یا از ترس خوب مى‏شوند و یا از طمع، یا از ترس، یا از طمع خوب مى‏شوند، خوب شدن از ترس و یا طمع ارزشى ندارد. بگویند آقا هر كسى كه نماز بخواند امسال در كنكور شاگرد اول مى‏شود، نماز شب خوان خیلى زیاد مى‏شود. هر بازارى امروز این كار را بكند، امروز درآمدش زیاد است، خوب خیلى‏ها نماز مى‏خوانند، خوب بگو الان هم ترس از جهنم هست، طمع بهشت هست اما ترس و طمع نسیه با ترس و طمع نقدى خیلى فرق مى‏كند. شما اگر فردا بدهكار باشی دستباچه هستى اما اگر شش سال دیگر بدهكار هستى، دستپاچه نیستى. ترس و طمع، یعنى جزاى دنیا انسان را دستباچه مى‏كند و از ترس و طمع خوب شدن ارزش ندارد، باید آزمایش بشویم، باید آزادى داشته باشیم. مسئله چهارم - دیگر اینكه باید. . . . . تا هر عملى رشد خودش را بكند، رشد خود را بكند. یك نفر مى‏آید و یك تأسیساتى را راه مى‏اندازد، یك كتابى مى‏نویسد و این كتاب دویست نفر را هدایت مى‏كند، خوب مزدش بدهیم، كم است. باید صبر كنیم تا شاید این كتاب صد سال دیگر هم ده نفر را هدایت كرد، شاید كتاب دویست سال دیگر چهار نفر را، ما الان مثلاً كتاب اصول كافى براى هزار سال پیش است، الان روایاتش را مى‏خوانیم تحت تأثیر قرار مى‏گیریم. درست نیست كه مرحوم كلینى تا یك حدیث نوشت مزدش را بدهیم، باید صبر كنیم تا ببینیم این كار خیر یا این كار شر تا آخر دنیا چقدر عقبه دارد.
قرآن مى‏گوید: «نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» یس/12 بسیارى از كارها اثر دارد. یك مادرى كه دست مى‏كند در كیسه‏اش، در كیسه شوهرش بدون رضایت و پولى بر مى‏دارد و به شوهرش هم نمى‏گوید، البته قدیم بوده و حالا كه الحمدلله همه زن و شوهرها با هم رفیق و مال‏ها همه مال همه است ولى یك وقتى اینطور بود، مادر دست مى‏كرد در كیسه شوهرش پول برمى داشت و مى‏خواست كه شوهرش نفهمد، بچه دختر كوچك مى‏فهمد، این دختر كوچولو كه نگاه مى‏كند، فیلمبردارى مى‏كند با چشمهایش كار مادرش را، فردا هم دختر ممكن است كه جنسى را بردارد و از خانه ببرد و بفروشد، آنوقت گناه دختر هم، مقدارى گوشه‏اش دامن مادر را مى‏گیرد.
باید صبر كنیم كه این كار خیر و یا این كار شر چقدر عقبه دارد، بنابراین در دنیا جزا نیست و باید صبر كنیم كه عمر دنیا تمام شود تا ببینیم این كار خیر و یا این كار شر تا چقدر. . . من یك جمله مى‏گویم الان ممكن است اثر نكند یا ممكن است الان در شما اثر كند و پنجاه سال دیگر هم در بچه شما و بعد هم در بچه شما، در نوه شما، ممكن است درس امروز من تا سیصد سال دیگر اثر پیدا كند، چه خیر و چه شر، بنابراین باید صبر كنیم كه تا عمر دنیا تمام شود تا عاقبت ببینیم كه كارها چقدر كش برداشته است، اینها باعث مى‏شود كه جزا در دنیا نباشد. خوب پس مردم دو دسته هستند و اینجا هم جزا نیست، خدا عادل است، پس بنابراین مانعى هم نیست، چون خداوند قادر مطلق است، عالم بى نهایت، علم بى نهایت دارد و قدرت بى نهایت دارد، هیچ مانعى براى خدا تصور نمى‏شود، شرایط شدن كه هست، پس قیامت شدنى هست، این خلاصه بحث ما، تا جلسه بد شما را به خدا مى‏سپارم.
و السلام علیكم و رحمة الله و بركاته

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group