پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

تاريخ پخش :: 1358/5/30 معاد -1، دلایل لزوم معاد

بايگاني سالانه - 1358



قابل توجه کاربران محترم:
برنامه درسهایی از قرآن، پس از ضبط پیاده می شود و به جهت حفظ امانت، متن کامل آن در سایت قرار می گیرد، اما همواره بخش هایی از برنامه به جهت محدودیت زمان و رعایت حال مخاطبان، از تلویزیون پخش نمی گردد، آنچه به عنوان برنامه ی درسهایی از قرآن قابل استناد است، آن چیزی است که از تلویزیون پخش می گردد و در فایل صوتی برنامه قابل دسترسی می باشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلى الله على سیدنا و نبینا محمد و على اهل بیته و لعنة الله على اعدائهم اجمعین.
سلسله بحث‏هاى ما درباره اصول عقاید رسیده است به بحث معاد، درباره معاد یك مقدارى ما از نظر عقل بررسى مى‏كنیم، و بعد هم وضع معاد و چگونگى معاد را در یكى دو نشست با هم صحبت مى‏كنیم.
اصل مسئله معاد را علاوه بر دلیل هایى كه ما داریم، اصولاً به آدم لجبازى كه هیچ دلیلى را نمى‏خواهد قبول كند، اگر برخورد كردید. گاهى آدم برخورد مى‏كند به یك آدم لجباز، افراد لجوج را چه جورى با آنها حرف بزنیم، ائمه(علیهم السلام) گاهى با افراد منكر برخورد مى‏كردند، هر چه به آنها مى‏گفتى، كفتش را بالا مى‏انداخت، زیر بار هیچ دلیلى نمى‏رفت، عاقبت ائمه(ع) با اینگونه افراد روى حساب احتمال بررسى مى‏كردند، احتمال معناش اینست، عرض مى‏شود كه اگر شما احتمال بدهید كه ده درصد، احتمال بدهید نود درصد، نود درصد احتمال بدهید كه فلان جنس را بخرید، ده درصد سود مى‏برید، آقایون در بازار این كار را مى‏كنند و یا نه؟ یعنى احتمال زیادى مى‏دهند كه این قالب را بخرد هزار تومان، مى‏فروشد هزار و صد تومان، بازارى‏ها این كار را مى‏كنند، این قالى را مى‏خرند یا نمى‏خرند ولو سودش كم است، ده درصد سود داشته باشد، البته ده درصد هم كم نیست، فرض كنیم، ولو ده درصد باشد، باز یك اقدامى مى‏كنند و این قالى را مى‏خرند. نود درصد احتمال بدهند كه سود در آن است مى‏خرند، حالا اگر احتمال كمتر دادند، هفتاد درصد احتمال دادند چیزى گیرشان مى‏آید و سى درصد هم احتمال دادند كه چیزى گیرشان نمى‏آید، اما اگر این هفتاد درصد گرچه احتمالش كمتر است از نود درصد كمتر است ولى عوضش سود سى درصد است.
جنس را مى‏خرند براى فروش و یا نمى‏خرند؟ مى‏خرند، ولو سى درصد احتمال بدهند كه فایده نداشته باشد ولى خوب هفتاد درصد احتمال مى‏دهند كه سى درصد سود كنند، باز هم مى‏خرند. باز اگر احتمال كم شد و سود زیاد، مثلاً ما اگر پنجاه درصد احتمال بدهیم كه سود دارد، اگر من این فرش را بخرم پنجاه درصد ممكن است كه فایده ببرم، پنجاه درصد ممكن است كه فایده نبرم، اما اگر فایده ببرم پول خیلى گیرم مى‏آید، پنجاه درصد سود گیرم مى‏آید. ما این قالى را مى‏خرم هزار تومان، یا مى‏فروشیم هزار و پانصد تومان، پنجاه در صد سود دارد و یا نه همان هزار تومان و چیزى گیرمان نمى‏آید، مى‏خریم یا نه؟ بازارى‏ها مى‏خرند؟ اگر بیست درصد احتمال بدهیم، هشتاد درصد فكر كند كه چیزى گیرمان نیاید ولى بیست درصد ممكن است كه چیزى گیرمان بیاید اما اگر چیزى گیرمان بیاید هشتاد درصد چیزى گیرمان مى‏آید، هزار تومان مى‏شود هزار و هشصد تومان، گرچه احتمالش ضعیف است ولى خوب اگر چیزى گیرمان بیاید یك شكم سیرى، باز بازارى‏ها مى‏خرند؟ اگر پنج درصد احتمال بدهیم كه چیزى گیرمان مى‏آید، نود و پنج درصد فكر مى‏كنم كه این قالى براى و من سودى ندارد ولى پنج درصد احتمال مى‏دهم كه سود داشته باشد اما اگر سود داشته باشد، سودش نود و پنج درصد است، سودش زیاد است، باز اقدام مى‏كنم و یا نه؟ حالا اگر یك درصد آدم احتمال بدهد اما نود و نه درصد سود داشته باشد، باز هم اقدام مى‏كند.
حالا، اگر یك ده هزارم احتمال بدهد، مثل بلیطهاى بخت آزمایى رژیم قبل، ده هزار تا بلیط كه پخش مى‏كردند یكى از آنها برنده بود و نه هزار و نهصد و نود و نه تاى آنها هم برنده نبود. یك ده هزارم من كه یك بلیط بخت آزمایى فرض كنید كه بگیرم، یك ده هزارم احتمال است كه برنده شوم اما اگر برنده بشوم یك آپارتمان است، مسئله ده هزار تومان و بیست هزار تومان نیست، یك آپارتمان است، باز هم مردم مى‏خرند، گرچه یك ده هزارم احتمال است، خیلى احتمالش كم است اما چون سودش زیاد است مردم می خرند.
دوستان عزیز اگر با یك شخص لجبازى برخورد كردید و هیچى هم، هر چه دلیل برایش مى‏آورى قانع نمى‏شود، گاهى هم قانع مى‏شوند ولى براى اینكه ژست بگیرند، مى‏گویند حل نشد، چون كیفى راه انداخته‏اند كه هیچ خرجى ندارد و خیلى افراد روشنفكرى خودشان را. . . . . انداختند، حالا از آنها بگذریم، گاهى آدم با افراد اینطورى برخورد مى‏كند، چكار كنیم؟ مى‏گویند داداش ما صد در صد یقین داریم كه معاد هست، آدم‏هاى شك هم پنجاه درصد فكر مى‏كند كه معاد باشد، اگر یك آدمى مثل تو لجباز بود، یك در هزار، یك در ده هزارم از گفته دین‏ها، كتابهاى آسمانى، پیامبران، مومنین، از تمام این كتابهاى آسمانى، صد و بیست و چهار هزار پیامبر یك هزارم هم كه احتمال بدهد ولى خوب احتمالش دو تومان، سه تومان نیست، یا جهنمى است كه انسان مى‏شود و یا بهشتى است كه انواع كاخ‏ها در آن هست. هر چه هم احتمال كم باشد، توجه دارید، هر چه هم احتمال كم باشد چون سود و ضرر زیاد است، حقش این است كه انسان اقدام كند.
بنابراین داداش بنده نماز مى‏خوانم یك نفر هم نماز نمى‏خواند، بالاخره یا قیامت نیست و یا قیامت هست. فرض كنید، اینطورى كه من حرف مى‏زنم با، طورى است كه امام با آدم منکر حرف زد، یعنى با آدم لجباز، فرض كنید قیامتى نبود، داداش بنده چه ضررى كرده‏ام؟ مگر یك ركعت نمازى كه مى‏خوانم چقدر طول مى‏كشد(الله اكبر، بسم الله الرحمن الرحیم) ساعت بگیرید من یك ركعت نماز بخوانم، (الله اكبر، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعینُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» فاتحه/7 -1 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» اخلاص/4-1 «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ»(الله اكبر) «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِه»، چقدر كشید یك دقیقه شد؟ سى ثانیه، چهل ثانیه، تمام این هفده ركعت ده دقیقه بیشتر نمى‏شود، اگر معادى نبود، فرض كنیم، آنطورى كه منكر خدا و پیغمبر و همه چیز مى‏گوید، اگر معاد نبود بنده كه نماز خواندم ضررى، فوقش یك كار نقضى كرده‏ام، نظیر تمام كارهایى كه تو مى‏كنى، مگر شما یك زنجیر نخریده بودى در خیابان كه راه مى‏رفتى هى همچین مى‏كردى، خسته كه مى‏شدى از آنطرف مى‏چرخاندى، همان كار لغوى كه تو كردى من هم، اگر معادى نبود من ضررى نكرده‏ام اما اگر معادى بود كمااینكه این همه دلیل داریم كه معادى هست، قرآن و عقل ثابت مى‏كند كه معادى هست، اگر معادى بود، كما اینكه هست، تو كه نماز نخواندى، . . ، اینرا مى‏گویند دفع ضرر احتمالى.
یك مثال بزنم، ما مى‏خواهیم كه از اینجا برویم تا یك كیلو مترى یك گروه مى‏گویند در راه سنگ است، یك گروه مى‏گویند نخیر سنگ نیست، یك عده‏اى مى‏گویند كه یك دشمن خطرناكى است، یك كُلتى، یك چیزى برداریم، یك عده مى‏گویند نه نمى‏خواهد، بالاخره گروهى یك اسلحه‏اى یك چیزى با خودشان بر مى‏دارند، یك گروهى هم دست خالى مى‏روند، اگر نبود این آقاى كه یك اسلحه‏اى، یك چماقى برداشته است، چقدر ضرر كرده است؟ هیچى، شصت كیلو خودش را مى‏كشد، نیم كیلو هم اسلحه و دو، سه كیلو هم چماق، اگر خطرى نبود، من ضررى نكرده‏ام، اما اگر بود، كما اینكه همه مى‏گویند هست، اگر بود اینهایى كه دست خالى هستند، چكار خواهند كرد؟ بنابراین آقا ما روى هر حسابى حساب كنیم. ما ناهار هر روز را سالى یكبار در ماه رمضان، این نهار بعد از ظهر را این ناهارى كه باید ساعت دو بعد از ظهر بخوریم، شش بعد از ظهر، هشت بعد از ظهر مى‏خوریم، یك مقدار تحمل مى‏كنیم، یا قیامتى نیست و یا قیامتى هست، اگر فرض كنیم كه نبود هیچ ضررى نكرده‏ایم ما، براى خاطر اینكه ناهار را بالاخره خوردیم، چهار ساعت دیرتر، شش ساعت دیرتر، اما اگر قیامتى بود، كما اینكه قرآن مى‏گوید هست، كما اینكه ادیان آسمانى، كما اینكه عقل مى‏گوید هست، اگر بود آنكه اعتنا نكرده است، چكار خواهد كرد؟
این یك بیانى است كه خلاصه و به هر نحو باز ما پیروز هستیم و آنهایى كه بى اعتنا هستند ضرر خواهند كرد، اینرا در اصطلاح طلبگى به آن مى‏گویند دفع ضرر احتمالى، یعنى آدم عاقل باید احتیاطاً یك چرخ زاپاس در ماشینش بگذارد، اگر پنچر نشد، خوب ماشینى كه مى‏كشد، یك، پنج، شش نفر را، یك چرخ هم مى‏كشد اما اگر پنچر شد و تو زاپاس ندارى، چى؟ ما همه حرفهایى كه مى‏زنیم خوب این دو تا فحش را نمى‏دهیم، خوب این غیبت را نمى‏كنیم، ضررى نمى‏كنیم كه، بنابراین اعتنا به مسئله قیامت باید بشود ولو روى دفع ضرر احتمالى، نسبت به آدم لجباز، اما ما مسلمانها كه الحمدلله یقین داریم، دلیل هم داریم و حالا مقدارى از آن را براى دوستان نقل مى‏كنم. خوب، پس دیگر الان كه از این كلاس مى‏رویم بیرون، اگر دیدیم یك کسی اعتنا به مذهب نمى‏كند، اظهار علاقه به نماز نمى‏كند، فرض كنید روزه‏اش را مى‏خورد، بى اعتنایى مى‏كند، ما الان استغفار مى‏كنیم، چون ما از آن ماشین هایى هستیم كه تایر زاپاس داریم، خیلى خوب، آنها بروند یك فكرى بكنند كه بى اعتنا هستند.
درباره معاد، گفتیم قرآن مى‏گوید بى توجهى به معاد، مایه همه خطرهاست. قرآن به عده‏اى كه انتقاد مى‏كنند، مى‏گوید «نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» ص/26 اینها فراموش كرده‏اند روز قیامت را. قرآن تعریف بعضى از انبیاء را كه مى‏كند، مى‏گوید: «إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّار» ص/46 ما یاد قیامت را در نظر آن پیامبر زنده نگاه داشتیم، ایمان به قیامت خیلى اثر سازندگى و نقش سازنده در ما دارد كه انسان بداند كه مسئولیت دارد. بعضى این دادگاه‏هاى انقلاب اسلامى این مأمورین شكنجه گرى را كه مى‏آوردند، مى‏گفتند شما چرا همچین كردید، مى‏گفتند ما احتمال نمى‏دادیم كه یك زمانى، در یك چنین دادگاهى حضور داشته باشیم، بعضى از تیمسارها را كه اعدام كردند، گفتند آخه چرا در رژیم سابق دست به یك همچین جنایاتى مى‏زدید، مى‏گفتند ما احتمال نمى‏دادیم كه این رژیم قوى كه بند به همه دولتهاست، یك زمانى سقوط كند.
خلاصه‏اش اگر كسى توجه پیدا كند كه در دادگاه انقلاب اسلامى حاضر مى‏شود، یكخورده جنایاتش كم مى‏شود، تازه اینها دادگاه مردمى است تا دادگاه الهى، حساب دادگاه الهى را بعد بحثش را مقدارى مى‏كنیم. اما دلیل معاد. دلیل معاد را مى‏توانیم از چند راه بگوییم، یكى از راه حكمت و یكى از راه عدالت. از راه حكمت اینكه اگر معاد نباشد آفرینش عبث خواهد بود. چطور؟ شما فرض كنید این زمین است و این هم ریشه‏هاى درخت است. ریشه‏هاى درخت مواد غذایى را از زمین جذب مى‏كند، مى‏دهد به ساقه، ساقه هم مى‏دهد به گل، به برگ، به میوه، میوه مى‏شود جزو غذاى پدر و مادر، مى‏شود اسپرم و تك سلول و نطفه، این تك سلول هم در رحم مادر رشد پیدا مى‏كند، مى‏شود نوزاد، نوزاد به دنیا مى‏آید و حرف زدن را یاد مى‏گیرد و راه رفتن را یاد مى‏گیرد، كودكستان مى‏رود، دبستان مى‏رود، راهنمایى مى‏رود، نظرى مى‏رود، دانشگاه مى‏رود، دوره تخصصى مى‏بیند، تجربه‏اش زیاد مى‏شود، هى روى رشد و روى رشد و تا مى‏شود یك انسان كامل، این انسان كامل همان طفل بود، طفل همان نطفه بود، نطفه همان میوه بود، میوه هماه مواد غذایى خاك بود، پس ما شما را از خاك آفریدیم، شد، بعد یك انسان كامل كه شد، كم كم هى افت مى‏كند، زلفهایش سفید مى‏شود، كمرش خم مى‏شود، اعصابش ضعیف مى‏شود، دندانش عملى مى‏شود، حافظه‏اش كم مى‏شود، چشمش ضعیف مى‏شود، فراموشى، ضعف و هى یكخورده، یكخورده بى حال مى‏شود تا مریض مى‏شود، مریض مى‏شود و كم كم در لحظات مرگ مى‏میرد، وقتى مرد جنازه‏اش را خاك مى‏كنند. جنازه كه زیر خاك رفت، كفن خاكى مى‏شود، استخوان‏ها مى‏پوسد، تراكتور مى‏آید و زمین را زیرو رو مى‏كند، باد مى‏آید و استخوانهاى پوسیده را در همه زمین پخش مى‏كند، این مى‏شود مسخره بازى، چون از خاك درست شدیم و به خاك برگشتیم.
قرآن مى‏گوید اگر معاد نباشد شما بمیرید و خاك بشوید، مگر اولش خاك نبودید و این مى‏شود مسخره بازى، در این بین چه مى‏كنید؟ در این بین كار مى‏كنیم، براى چى كار مى‏كنید؟ براى اینكه یك لقمه گیر بیاوریم كه بخوریم، نان مى‏خوریم، براى اینكه جان داشته باشیم كه كار بكنیم. كار بكنیم براى خوردن، بخور، كار كن. كار كن و بخور، بخور و كار كن، . . ، هفتاد سال در این زندگى تكرارى، و بعد چى مى‏شویم و بعد هم پوچ مى‏شویم و بعد هم مى‏میریم و بعد از مرگ هم كه خبرى نیست. اگر فرض كنیم كه معادى نباشد، مسخره بازى است، آیه‏اى را مى‏نویسم، با هم بخوانیم «أَ» یعنى آیا «أَ فَحَسِبْتُمْ» مومنون/115 آیا این چنین حساب مى‏كنید، آیا جهانبینى شما این است. قرآن در كلماتى كه مى‏گوید «أَ فَحَسِبْتُمْ» «أَ فَحَسِب» كهف/102 جهانبینى‏هاى غلط را رد مى‏كند. انتقاد مى‏كند از دیده‏هاى و برداشت‏هاى غلط، با تعبیرهاى «أَ یَحْسَب» یا «أَ فَحَسِبْتُمْ»، «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» مومنون/115 آیا حساب مى‏كنید كه ما شما را عبث آفریدیم؟ راستى اگر مواد غذایى خاك بشوند میوه، نطفه، طفل، انسان، و دو مرتبه انسان خاك بشود مگر اولش خاك نبودیم، كار خدا، كارى است كه به قول نظامى شاعر جمله‏اى مى‏گوید، مى‏گوید اگر ما بمیریم و خاك بشویم، كار خدا كارى است كه یك كوزه‏ گر مست هم انجام نمى‏دهد، یك كوزه گر مست حاضر نیست كوزه‏اى را كه ساخته است را بزند و بشكند، كار خدا مى‏دانى مثل كار چه كسى مى‏ماند؟ مثل كار كسى مى‏ماند، بعضى از این كوچولوها كه بادكنك مى‏خرند، بادبادك مى‏خرند یك تومان، هى بادش مى‏كنند، بادش كه كردند، خوب كه بادش كردند، دو مرتبه بادش را خالى مى‏كنند، واقعاً مسخره است. اگر یك معلم بیاید سركلاس بگوید بچه‏ها توجه كنید، بعد یك ضربدرى بكشد و بعد پاك كند، دو مرتبه بگوید كه خوب توجه كنید، یك مقدارى كه همچین كرد، بچه‏ها مى‏گویند امروز استاد ما خُل است، آقا اگر مى‏نویسی پس چرا پاك مى‏كنى و اگر پاك مى‏كنى چرا مى‏نویسى؟
مثل یك خیاطى كه قشنگ یك پارچه‏اى را مى‏گیرد و كوك مى‏زند و كوك مى‏زند و تا آخر كه كوك زد، نخ را مى‏گیرد و مى‏شكافد، دو مرتبه باز كوك مى‏زند، كوك، كوك و دومرتبه نخ را مى‏كشد، مسخره بازى است، خداوند كوك مى‏زند، كوك مى‏زند، كوك مى‏زند، تا یك انسان سوپر دو لوكس، دو مرتبه خوابش مى‏برد و خاموش مى‏شود، خوب این چى مى‏شود؟ مسخره بازى مى‏شود.
اگر قیامت نباشد خود خدا گفته است كه آفرینش مى‏شود مسخره، كدامیك از شما حاضر هستید كه یك سفره بچینید عنوان مربا و ترشى و میوه و غذا و خورشت و سبزى، و نمى‏دانم، فرض كنید چراغ و لوستر و فرش و یك سفره عالى، با زحمت خستگى، خسته كننده‏اى، یك سفره عالى باشد و بعد هم چند تا گربه و چند تا هم موش رها كنید و بروند، دریدگى و. . . ، چه كسى اجازه مى‏دهد به خودش كه بگوید آقا یك سالن قشنگ درست كن، مى‏خواهى چكار كنى، بنده مى‏خواهم بمب بیندازم و منفجر كنم. اگر بناست كه این سالن را منفجر كنى پس چرا من این همه سالن را تزئین كنم. خلاصه‏اش اگر این قطار بناست كه، اینكه مى‏گویم قطار غرضم همه هستى است، اگر این قطار هستى دارد رو به نیستى مى‏رود، در كوپه هشت بنشینیم و چه در كوپه هفت بنشینیم و چه آنطرف بنشینیم و چه اینطرف بنشینیم، وقتى خود قطار دارد نابود مى‏شود، من در هر كوپه‏اى بنشینم مهم نیست. وقتى بناست سالن مى‏خواهد منفجر بشود، تزئینش غلط است. بنابراین اگر معاد نباشد، كار خدا غلط، عبث، «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً» مومنون/115 شما خیال مى‏كنید كه ما شما را عبث و. . . آفریدیم «وَ أَنَّكُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» از خاك آوردیم دو مرتبه، خوب اینهمه زحمت براى چى؟ اگر بناست كه خاك بشویم، قیامت هست و اگر نباشد رنگى به. . . نمى‏دهد، باید آنجا هدف باشد، اینجا هم وسیله باشد. اصولاً دین دنیاى این است كه «الدُّنْیَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَةِ»(مجموعة ورام، ج‏1، ص‏183) دنیا مزرعه آخرت است، یعنى اینجا كاشت و آنجا برداشت.
ما از دنیا كمال احترامى كه از آن مى‏گیریم، استفاده دنیاى مى‏كنیم، مثلاً فرض كنید كه دنیا درباره ما تقریباً نظرش همین است، مى‏گوید اموال دنیا باید استفاده مقدمه‏اى از آن بشود. ببینید آقا یك وقت مى‏خواهیم بگوییم كه دینا براى ما هدف باشد، دنیا هدف باشد، آخرت هم هدف باشد، این نمى‏شود، دو تا هدف نمى‏تواند باشد. یكوقت بگوییم دنیا وسیله باشد، آخرت هم وسیله باشد، این هم باز درست نیست. بگوییم دنیا هدف باشد، این هم درست نیست، آن دیدى كه اسلام دارد این است كه دنیا وسیله باشد و آخرت هدف باشد. مثل آچار، وسیله است كه آدم مى‏خواهد پیچ‏ها را باز كند، خود آچار هدف نیست. از دنیا آدم باید استفاده كند و استفاده‏اى كه بتواند سراى دیگر.
اصولاً دنیا كم است براى ما، دنیا براى انسان كم است و ارزش ما بیش از این است، از همه گذشته ما یك تمایلاتى داریم هر چه در بیرون هست، باز عنایت كنید یك خورده مطلب ظریف است. هر چى كه در ما بود باید در بیرون پاسخگوى آن باشد، مثلاً در ما احساس تشنگى هست، در بیرون هم آب هست. در ما احساس گرسنگى هست، باید در بیرون هم غذا باشد. در ما شش هست، باید در بیرون هم هوا باشد. هر نیازى كه ما در درون داشتیم، باید پاسخ آن در بیرون باشد. یكى از نیازهایى كه ما در خودمان داریم، میل ابدیت است، هر انسانى میل دارد كه هم سعادتمند بشود و هم سعادتش قطع نشود. میل به سعادت ابدى در انسان هست، باید در خارج هم سعادت ابدى باشد و اصولاً اگر ما بمیریم و قیامتى نباشد عدالت خدا كجا مى‏رود؟ قرآن مى‏گوید «فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ» تغابن/2 یك عده مومن هستند و یك عده كافر، یك عده ظالم و یك عده مظلوم، بعد هم مى‏میرند و هیچ بشوند، پس چى شد؟ جنایتكارها بمیرند و هیچ بشوند، افراد فداكار و خود ساخته هم بمیرند و هیچ بشوند خوب پس عدالت خدا كجا مى‏رود.
اگر قیامتى نباشد، عدالت خدا ثابت، یعنى به عدالت خدا لطمه مى‏خورد. اگر خدا عادل است باید قیامت باشد. منتها بحث اینست كه چرا خدا در دنیا به ما جزا نمى‏دهد، این هفت، هشت تا جواب دارد، كه فكر مى‏كنم كه اگر واردش بشویم، جوابها ناقص بماند، یكى، دو تا از آنها را مى‏گویم. سوال مى‏كنند بسیار خوب، خدا روز قیامت ما را زنده مى‏كند براى چى، براى اینكه حساب بكشد. با من عنایت كنید، خدا همین جا حساب بگیرد. جوابش اینست كه اگر خدا اینجا، البته جوابش را در آن جسه مى‏گویم، فقط یك جمله اضافه كنم براى اینكه ممكن بعضى از دوستان جلسه بعد نباشند، یك جوابش این است و هفت، هشت تا جوابش را هم در جلسه بعد مى‏گویم اگر خدا در دنیا جزا بدهد، ظلم است، بنده مى‏زنم توى سر مظلوم، دستم فلج بشود، تمام بستگان من نگاه مى‏كنند من دستم فلج است و غصه مى‏خورند، در صورتى كه بستگان من تقصیرى ندارند، چون دنیا دار سرایت است، دار روابط است، بنده اگر ظلم كردم، خدا در دنیا به من جزا بدهد، با دست فلج زدم توى سر مظلوم و دستم فلج شود، با دست فلج بروم خانه همه بستگان من غصه مى‏خورند، در صورتى كه بستگان من تقصیرى ندارند، باید یك جایى جزا ببینم كه رابطه و سرایتى نباشد، البته پس فردا نگوید كه دست دزد را هم قطع نكنیم، چون زن و بچه‏اش غصه مى‏خورند، چون آنجا اگر خواسته باشیم مراعات زن و بچه دزد را بكنیم، امنیت عمومى به هم مى‏خورد، این بحث مقدمه باشد، جوابش در جلسه بعد، ولى یك جواب اجمالاً دادیم، در دنیا اگر جزا باشد، ظلم به دیگران مى‏شود، بخاطر روابط. این یك جواب، مفصل آن در جلسه بعد، شما را تا جلسه بعد به خدا مى‏سپارم.
والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group