سه شنبه 4 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

تاريخ پخش :: 1358/5/29 امامت -3، غیبت امام زمان (عج)

بايگاني سالانه - 1358



قابل توجه کاربران محترم:
برنامه درسهایی از قرآن، پس از ضبط پیاده می شود و به جهت حفظ امانت، متن کامل آن در سایت قرار می گیرد، اما همواره بخش هایی از برنامه به جهت محدودیت زمان و رعایت حال مخاطبان، از تلویزیون پخش نمی گردد، آنچه به عنوان برنامه ی درسهایی از قرآن قابل استناد است، آن چیزی است که از تلویزیون پخش می گردد و در فایل صوتی برنامه قابل دسترسی می باشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلى الله على سیدنا و نبینا محمد و على اهل بیته و لعنة الله على اعدائهم اجمعین.
عرض مى‏شود كه دنباله بحث امامت را دیگر قطع مى‏كنیم، دو جلسه درباره‏اش صحبت كردیم، یكى مسئله غدیر بود و یكى هم مسئله اولى الامر و مقدارى هم درباره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چند جمله‏اى صحبت كنیم كه بعد وارد بحث معاد بشویم. ائمه ما، طبق روایات زیادى كه از شخص رسول الله(صلی الله علیه و آله) نقل شده و بعضى از دانشمندان حدود سیصد حدیث را جمع آورى كرده‏اند، كه تقریباً سیصد حدیث از شخص پیامبر آمده است كه فرموده ائمه بعد از من دوازده نفر هستند و آخرین آنها حضرت مهدى(علیه السلام) است كه غائب است و البته در مورد امام زمان در كتابها زیاد نوشته شده است، خود دوستان مطالعه مى‏كنید، در كتابهاى تعلیمات دینى خودتان درباره امام زمان، درباره مقدمات ظهور، طرحى كه امام زمان دارد، تشكیل حكومت جهانى واحد، در این زمینه بحث زیاد است، كتاب خودتان را حداقل مطالعه كردید و كتابهایى هم در این زمینه مطالعه مى‏فرمایید، یكى از كتابهاى بسیار جالبى كه شما مى‏توانید در این زمینه مطالعه بفرمایید، كتاب در فجر شاهد، كه كتاب خوبى است در این زمینه، البته غرضم این نبود كه بهترین كتاب همین است، كتاب خوبى است كه شما مى‏توانید مطالعه كنید، البته كتابهاى خوب زیاد است. گاهى این سوال مطرح مى‏شود كه گاهى مسئله طول عمر مطرح مى‏شود كه امام زمان چطور اینقدر عمرش طولانى است؟ گیرى ندارد مسئله طول عمر، در اقیانوس اطلس ماهى پیدا كرده‏اند كه مى‏گویند سه میلیون سالش است، مگر وحشت دارد؟ اصولاً خداوند كارهاى خارق العاده زیاد كرده است. در همین یكى، دو سال پیش بود در روزنامه اطلاعات كیهان عكس یك نفر را كشیده بودند كه تمام اعضایش جا به جاست، عقلبش طرف راستش است، نمى‏دانم شش، جگرش، معده‏اش، همه اندامش جا به جاست و حدود شصت سال هم زندگى كرده و هیچ طوریش نشده است.
شخصى به دنیا آمده كه این در مجله دانشمند ظاهراً بود، كه اصلش قلبش بیرون بدنش بود، بیرون بدنش قلبش بود و سیم كشى شده بود به داخل و عرض كنم به حضور جنابعاى كه افرادى كه آفرینش‏هاى استثنایى در خلقت بوده، افرادى كه عمرهاى طولانى داشته‏اند، خود قرآن مثلاً درباره حضرت نوح مى‏فرماید كه نهصد و پنجاه سال در میان مردم فریاد مى‏كشید و مبعوث شده بود، البته عمرش بیش از نهصد و پنجاه سال بود، نهصد و پنجاه سال مبعوث شده بود، عمر طولانى محال نیست. و دانشمندان هم اخیراً دنبال دارویى هستند و به كشف دوایى كه بتوانند عمر را طولانى كنند. عمر مثل حركت مى‏ماند، براى حركت مى‏شود اندازه‏گیرى كرد، مى‏شود حركت مى‏تواند خیلى تند باشد و خیلى هم كند باشد، حركت یك معیارى ندارد كه آدم بگوید مرز حركت چقدر است.
محال نیست عمر طولانى، خداوند اراده كرده است، آن خدایى كه یك ماهى خلق مى‏كند، سه میلیون سال، آن خدایى كه این كرات را در این مدار خاص خودش مى‏چرخاند، یك انسانى را به عنوان ولى خودش عمر طولانى به آن مى‏دهد، وحشتى ندارد و اما چرا ظاهر نیست؟ یك مثال خیلى ساده بزنم براى اینكه همه عمومى معلوم بشود، اگر فرض كنید كه یك خیابانى است كه شهرداری مى‏آید و یك لامپ وصل مى‏كند، بچه‏هاى خیابان مى‏آیند و مى‏گویند لامپ آمده است در خیابان، برویم و بزنیم بشكنیم، از آن پائین یك تیر مى‏زنند، تق مى‏زنند و مى‏شكنند. باز از طرف اداره برق مى‏آیند و مى‏گویند چرا لامپ و فلان و یك لامپ دیگر مى‏زنند، باز لامپ دوم را هم مى‏زنند، اگر ده لامپ هى دادند و بچه‏هاى محل و یا مردم محل شكستن، باز هم لامپ مى‏زند؟ مى‏گوید این مردم هنوز متمدن نشده‏اند باید پایشان یك خورده در سنگلاخ‏ها بیفتد، احساس نیاز بكنند و تشنه شوند و وقتى احساس نیاز كردند، تشنه شدند ما برایشان، خداوند وقتى یك لامپى را وصل كرد به نام على بن ابیطالب، تق زدند و شكستند، لامپ دوم به نام، هر امامى نصب شد مردم آن را كشتند، مردم هنوز آمادگى براى پذیرش شننیدن حق ندارند، بخصوص كه اگر برنامه یك برنامه وسیعى باشد كه بخواهد یك حكومت جهانى تشكیل دهد، بنابراین باید یكخورده مردم تشنه بشوند.
از امام سوال مى‏كنند كه چرا امام زمان غائب مى‏شود، چون ائمه قبلى همه‏اش پیام مى‏داند و همه‏اش خبر مى‏دادند كه از نسل ما شخصى است به نام حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه غائب است. سوال مى‏كردند چرا غائب است، در روایات داریم «وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى عُنُقِهِ»(كمال‏الدین، ج‏2، ص‏435) یعنى همچین مى‏كردند كه بیاید مى‏كشنش، همینطور هم هست. الان افرادى را كه یكخورده احتمال بدهند كه اینها نقشه‏هاى دارند، افكار بالاى دارند، اینها را مى‏كشند، بنابراین باید زمینه آماده شود، یعنى همه ایسم‏ها، همه ایدئولوژیك‏ها، باید همه ایدئولوژى‏هاى انسانى لنگ بماند، پیروى‏ها خنثى شود، ما هر چند روزى عقب یك نفر برویم و ببینیم فایده ندارد، تسلیم بشویم، وقتى تسلیم شدیم، برمى گردیم، مثل پدرى كه با پدرش اختلاف دارند، این پسر همه‏اش ناراحت است و فلان است، یك روز مى‏رود خانه این رفیق، یك روز مى‏رود خانه آن رفیق، بعد یك چند روزى كه خانه رفیقها مى‏رود بعد یكى از رفیق‏ها مى‏رود دانشگاه، یكى مى‏رود مسافرت، و دوباره این پسر برمى گردد به خانه، ما فرار كرده‏ایم از حق، به سوى آزادى. ولى الان كه فرار كردیم، الان همین آقایان فرار كرده دو مرتبه برمى گردند.
امام زمان خواهد آمد و یك حكومت واحد جهانى تشكیل خواهد داد، این وعده خداست، قرآن مى‏فرماید، چند تا آیه داریم كه مى‏فرماید «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ» قصص/5 ما اراده كردیم كه مستضعفین حكومت را به دست بگیرند، «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ» نور/55 خدا وعده داده است به افراد مومن كه حكومت را دست اینها بده، «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى‏» طه/132 «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقین» اعراف/128 «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ» صف/9 دین اسلام بر سراسر هستى و گیتى حكومت كند، بناست حكومت مستضعفین، حكومت متقین، حكومت اسلامى سرتاسر جهان را بگیرد، منتها این آمادگى مى‏خواهد، فشارها، ناراحتى‏ها آمادگى مى‏خواهد. همین انقلاب ایران به رهبرى امام خمینى(ره) این مردم تا آماده، این امام، همین امامى بود كه هفده سال پیش، شانزده سال پیش هم فریاد مى‏كشید اما مردم هنوز آماده نشده بودند، هنوز بعضى مى‏گفتند كه بابا فلانى خوب است، تقسیم اراضى كرده است، زمین به ما داده است، فلانى خوب است بیمه به ما داده است، فلانى خوب است، هنوز بودند كسانى كه تغذیه رایگان در مدارس بود، مى‏گفتند آقا واقعاً چقدر دلسوز است، دلش به حال ما مى‏سوزد، ما باید گول بخوریم، عقب این و آن برویم، خسته شویم و بفهمیم كه همه‏اش كلك است، ما را براى خودمان نمى‏خواستند، ما را براى خودشان مى‏خواستند.
فرق است بین كسى كه ما را براى خودمان بخواهد و كسى كه ما را براى خودش بخواهد، همه كشاورز، بازارى، دانشجو، محصل، همه فهمیدند كه او اگر تغذیه رایگان، اگر به بچه بیسكویت مى‏دهد، و اگر به كشاورز زمین مى‏دهد، همه براى این است كه ما را براى خودش مى‏خواهد، ما فمیدیم، وقتى فهمیدیم تا رهبر انقلاب اعلامیه داد همه لبیك گفتیم، همه آماده شدیم. همینطور كه در انقلاب ایران خسته شده بودیم، آماده شده بودیم، تا پارچه بنزینى نباشد با كبریت آتش نمى‏گیرد، باید پارچه آماده شود و بنزینى شود تا آتش بگیرد. باید كشورها، مكتب‏ها، رهبرها، باید همه امتحان خودشان را بدهند، همه مى‏آیند و مى‏گویند ما حامى طبقه كارگر هستیم، بعد مى‏بینیم همان كشورى كه دم از كارگر مى‏زند كارگر در آن كشور روسیاه‏ترین كارگرها در تمام كشورهاست، خفقان در آن كشور از همه كشورها بیشتر است، مى‏بینى خفقان، فشار، ظلم، همه هست همه هم به اسم طبقه مظلوم، بنابراین باید بشر به سراغ مكتب‏ها برود، سراغ ایدئولوژى‏ها برود، دنبال هر رهبرى برود، خسته بشود، آماده بشود، بشر آماده كه شد، حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور مى‏كند و ما باید منتظر باشیم.
معناى انتظار هم در صندوق گذاشتن نیست، معناى انتظار آماده است، شما وقتى منتظر مهمان هستى، پذیرایى مى‏كنى، اتاق و غذایت را و اینها را آماده باش. و مسئله عمرش هم براى ما حل است، عرض كردم نمونه هایى دارد، وقتى خداوند نمونه هایى در عمر طولانى قرار داد، دیگر براى ما چیزى نداریم. فقط باید توجه كنیم به آقا و ما به عنوانى كه سرباز آن هستیم، گاهى به او سلام كنیم و نگاهى متوجه باشیم كه طبق روایات اسلامى كارهاى ما زیر نظر ایشان رد مى‏شود و یك جورى باشد كه آن از ما راضى باشد، یك جمله‏اى را یكى از دوستان آمد و به من گفت و من را تحت تأثیر قرار داد، به من گفت فلانى، گفتم: بله. گفت: امیرالمومنین هر وقت نگاه به مالك اشتر و به ابوذر مى‏كرد، لذت مى‏برد، آیا حضرت مهدى(علیه السلام) هر وقت نگاه به شما مى‏كند، لذت مى‏برد؟ یعنى شما شاگردهاى خوبى هستید، شما یاران خوبى هستید، رد شویم. توجه را كه باید به آقا داشته باشیم، مسئله‏اى است كه باید مورد نظر قرار بگیرد.
دنباله بحث امامت، خیلى بحث‏ها را فشرده مى‏گوییم، حالا اینجا یك جمله بگویم براى شما، به یك واعظ گفتند برو بالاى منبر و درباره فضایل حضرت على(علیه السلام) صحبت كن، این واعظ رفت بالاى منبر و گفت: على بن ابیطالب زهدى داشت، . . ، علمى داشت، . . ، تقوایى داشت، . . ، شجاعتى داشت، . . ، هى یك صفتى گفت و سوت كرد، و آمد پائین از منبر، گفتند این چه سخنرانى بود؟ گفت آخه شما به من مى‏گویید كه نیم ساعت درباره حضرت على(علیه السلام) بگو، من بیش از یك سوت، هى یك صفت مى‏گویم و یك سوت مى‏كنم، ما چون بناست كه حرفهایمان را خیلى خلاصه بگوییم. . . ، عرض كنم كه به قول تریاكى‏ها یك مثالى دارند كه مى‏گویند كم مفید و چسبان، بناست حرفهایى كه مى‏كنیم و كم و مفید و چسبان باشد و سریع السیر رد بشویم.
بحث معاد را هم فشرده بگوییم. اصولاً بحث معاد مقدماتى دارد، یكى مسئله، حالا البته این مربوط به درسهایى پیرامون معاد، گاهى اشكال مى‏شود كه آقا یاد مرگ ما را از زندگى خودمان هم مى‏اندازد، همه‏اش مى‏گویند كه خواهى مرد، اتفاقاً یاد مرگ، توجه به مرگ نقش دارد در زندگى امروز من، شما اگر متوجه باشى كه در آینده برنامهات چى است، از حالا خودت را آماده مى‏كنى. بازارى‏ها كه مى‏دانند كه هفت روز دیگر صد هزار تومان بدهكار هستند از هفت روز قبل پولهایشان را جمع مى‏كنند، مادرانى كه دخترهایشان پنج، شش ساله مى‏شود، همینكه دختر پنج، شش سال شد، دیگر كم كم جهازیه‏اش را آماده مى‏كند، اصولاً توجه به آینده، این خودش آمادگى در امروز به من مى‏دهد، نه اینكه توجه به آینده من را از زندگى امروز هم بیندازد.
یكى از دانشمندان در زمان خفقان، یكى از علما در خفقان رفت بالاى منبر و یك سخنرانى خیلى عالى و تند و داغى كرد، آخر منبرش گفت كه مى‏دانید چرا من امروز حقایق را گفتم، شروع كرد جنایات رژیم سابق را گفتند، گفت من همه‏اش مى‏خواستم بگویم، مى‏ترسیدم از شكنجه، مى‏گفتم من را مى‏گیرند و مى‏زنند و فلان، دیشب فكر كردم كه مگر عقیده به قیامت ندارى، خدا هم كه جهنم دارد، خدا هم كه شكنجه دارد، اگر روز قیامت بگوید كه چرا جنایات طاغوت را نگفتى، من بگویم كه خدایا من از شكنجه مى‏ترسیدم، از شكنجه خلق ترسیدى، از شكنجه خالق نترسیدى، من دیشب به فكر معاد افتادم، امروز آمده‏ام جنایات رژیم را بگویم. ببینید، ایمان به معاد روحیه انقلابى مى‏دهد، مى‏سازد انسان را. یكى از بحث‏هاى كه قبل از معاد است، بحث توبه است، این جوانها و مردم یك مثلثى در ذهنشان است، مثلث را بگذار بكشم، فكر جوان‏ها این است، البته جوان هایى كه مى‏گویم بعضى هایشان، دختر و پسر و مرد و همه، مى‏گویند آقا این راه مستقیم را قبول داریم، ولى ما حالا اول زندگیمان است و نمى‏توانیم آنطورى كه اسلامى مى‏گوید راه برویم، ما حالا فعلاً یكخورده اجازه بدهید كه آزاد باشیم، از راه مستقیم كج مى‏شویم، قبول داریم كج مى‏شویم، قبول داریم گناه است، بد است، خلاف است، همه را قبول داریم، ولى حالا بگذار اول جوانى ما است، آزاد باشیم، پیر كه شدیم، برمى گردیم و آدم خوبى مى‏شویم، این دور نماى فكرشان است كه مى‏گویند، راه مستقیم این است ولى حالا به ما اجازه بدهید كه آزاد باشیم، راحت باشیم، سر پیرى برمى گردیم، آن دو، سه سال آخر عمرمان را خوب مى‏شویم، این مثلث دو، سه تا اشكال هندسى دارد.
یكى اینكه آقا درست است كه این راه مستقیم است اما شما وقتى كج مى‏شوید، رو به بالا نمى‏روى، وقتى كج مى‏شوى، مى‏آیى، چى؟ شما چرا كجى را از اینطرف معنا كردى، كجى را سقوط معنا كن و در ثانى سقوط كردى تا اینجا، این خطها آخرش معلوم است، چون آخرش معلوم است، نزدیك كجى آدم كج مى‏شود ولى عمر من و شما آخرش معلوم نیست. شما به من بگو تا شصت سالگى عمرت است، به من یك نوشته بده تا خاطرم جمع باشد كه تا شصت سال زنده هستى، من هم یك نوشته مى‏دهم كه آقا شما پنجاه و هشت سال كج برو، آن دو سال آخر را خوب شو، اما یكوقت به امید اینكه تا شصت سال زنده هستى، من هم یك نوشته مى‏دهم كه آقا شما پنجاه و هشت سال كج برو و آن دو سال آخر خوب شو، اما یك وقت مى‏بینى به خیال آنكه تا شصت سال زنده هستى، پنجاه و هشت سال مى‏خواهى آزاد باشى، یك وقت مى‏بینى ده روز دیگر مردى، پس ببینید این مغلطه مى‏كنى، تو عمر را تشبیه مى‏كنى به خط، غلط است، خط آخرش معلوم است، ولى عمر آخرش معلوم نیست.
مغلطه دوم وقتى كج مى‏شوى، كجى را رو به بلندى معنا مى‏كنى، كجى را رو به پائین معنا كن. حالا گیرم توبه كردى، توبه كردى و آمدى تا اینجا، «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ»(كافى، ج‏2، ص‏435) گیرم توبه كردى و توبه تو هم قبول شد و خدا لغزش تو را بخشید، تازه مى‏شوى مثل اول، ولى كسانى كه در راه حق هستند، رسیدند به اینجا، تو هنوز سر خانه اول هستى. مثل اینكه یك كسى یك كوچه‏اى را اشتباه مى‏رود تا آخر كوچه و بعد مى‏فهمد كه اشتباه كرده است، برمى گردد سركوچه، شده(كل اول) یعنى یك عمرى كار كرد، آخرش هم مى‏شود هیچى، اما كسانى كه در راه حق هستند، خیلى فرق مى‏كند.
یك اشتباه دیگرى كه وقتى بحث توبه مى‏شود، مى‏گویند، خیال مى‏كنند كه خیلى از پدران ما و یا خود ما ممكن است، خیال مى‏كنیم كه توبه مربوط به پیشمانى است، خدایا من بد كردم، ما چند رقم توبه داریم، گاهى انسان همینكه پشیمان مى‏شود، خود پشیمانى مساوى است با توبه، مثل آدم نابیناى كه زمانى كه چشم داشته خیلى با چشمش خیانت كرده است ولى الان دیگر چشم ندارد، سر پیرى مى‏گوید خدایا من بد كردم، پشیمان شدم، خوب همین توبه‏اش است، چون كار دیگرى نمى‏تواند بكند. اما گاهى وقتها پشیمان شدم، فایده ندارد، پس چكار كنم؟ هیچى باید پول هم بدهى تا بشود پشیمانى بعلاوه پول مساوى است با توبه. مال مردم را خوردم، درخت مردم را شكستم، توپ گلى را زدم به دیوار سفید جا برداشت، با زغال روى دیوار نوشت فوتبال، والیبال، نمى‏دانم درخت فلان، حیوان را بردم در مزرعه فلان كشاورز چراندم، ظلم كردم، مال مردم را از بین بردم، خوب حالا خدایا من را ببخش، فایده ندارد، باید پول را بدهى تا چى؟
من یك زمانى كوچولو كه بودم، حدود ده، یازده سالم كه بود، مى‏رفتیم دهات كاشان و بعضى از این درختهایى كه میوه داشت، سنگش مى‏زدیم و گاهى هم شاخه را مى‏گرفتیم و به آن آویزان مى‏شدیم و تا این شاخه بشكند، بعد هم فرار مى‏كردیم، در ذهنم بود كه تا پانزده سالم نشده اشكالى ندارد، یك چیزى شنیده بودم كه تا پانزده سالگى كه آدم به تكلیف نرسیده، مى‏گفتم تا پانزده سالم نشده، هر چه مى‏توانیم درختها را بشكنیم، شیشه‏ها را بشكنیم، خیلى شر بودم، بعد به تكلیف رسیدیم و آمدیم قم، حدود بیست سال پیش، اول طلبگى ما شروع شد و شروع كردیم درس خواندن و یك روز همینطور كه داشتیم كتاب مى‏خواندیم، دیدیم مسئله نوشته است كه كسانى كه مال مردم را تلف كرده‏اند، باید صاحبش را راضى كنند گرچه این طرف در سن كودكى باشد، اِه! تا كودكى كه ما خیال مى‏كردیم طورى نیست، یكبار دیگر بخوانیم، چشم، كسانى كه مال مردم را تلف كرده‏اند باید صاحبش را راضى كنند گرچه این تلف كردن در سن كودكى باشد.
حالا مثلاً ما برویم در ده بگوییم ما آقا شاخه درخت تو را شكستیم، خوب زشت است، آدم خجالت مى‏كشد، به هر درى زدیم، دیدیم فایده ندارد، خلاصه آقا یكخورده پول برداشتیم و رفتیم آن ده، گفتیم آقا ما چند سال پیش خیال مى‏كردیم پانزده سالگى بشكنیم، بریزیم، طورى نیست و الان فهمیدیم كه اشتباه كردیم، شما این ده تومان، بیست تومان، سى تومان را بگیر و ما را حلال كن، زحمت شما را از بین بردیم. مال مردم محترم است. كسى كه زحمتى كشیده و مالى را به دست آورده است، محترم است مالش و خلاصه گاهى وقتها انسان خیال مى‏كند، البته این معلوم باشد، گاهى صحنه‏هایى پیش مى‏آید كه كسى مال كسى را دزدیده، چاپیده و حالا رویش نمى‏شود كه برود و بگوید آقا اینجانب فلانى ما مال شما را دزدیدم، خوب چكار كند؟ از طرفى نگوید، روز قیامت جهنم است، بگوید، باید برود صیغه بخواند كه من دزد هستم، اینجا اجازه داده‏اند كه آن آدم پول را به صاحبش برگرداند، لازم هم نیست كه بگوید كه این چه پولى است.
آقاجان شما یك هشتاد تومان را از ما مى‏خواهى، آقا چه كردى؟ لازم نیست كه بگویى كه من دزد هستم ولى مال مردم از هر راهى شده باید به صاحبش رد شود. حتى در یك حدیثى داریم كه راهنمایى مى‏كند امام كه پول و آن مبلغى كه از تو مى‏خواهد، بینداز در یك ظرف و بنویس كه آقا من یك فردى هستم، لازم نیست كه شما من را بشناسى، شما این صد و بیست تومان را از من مى‏خواهید، با یك كاغذ برایش بفرستى، مثلاً به حسابش واریز كنى، ولى اجمالاً زحماتى كه مردم كشیدند و چیزى بدست آورده‏اند مال خودشان است و باید محترم شمرده شود. خلاصه گاهى پشیمانى فایده ندارد، باید پول بدهید. گاهى پشیمان مى‏شوم، فایده ندارد، باید كار بكنم تا بشود توبه. نمازش را بد خوانده، غلط خوانده، بعد معلوم مى‏شود كه نمازش غلط است، خوب خدایا بد كردم، بله، باید نماز هایى را هم كه غلط خواندى از نو بخوانى تا بشود توبه.
بعضى وقتها پشیمانى فایده‏اى ندارد، باید جان بدهى تا بشود توبه. كشتم یك نفر را و الان پشیمان هستم. خوب بله، تو پشیمانى ولى آنهایى را كه كشتى چى؟ باید جانت را هم بدهى تا بشود توبه. رد شویم. یكى از مسائلى كه بد نیست كه تذكر بدهیم، مسئله‏اى است كه اولیاء خدا خیلى روى آن تكیه مى‏كردند، پیامبران. . . ،
خودمان كه نه، حاكم شهر، مثل اینهایى كه مأمور شهر هستند، مأمور شكنجه مى‏گوید كه آقا من یك نفر كشته‏ام و الان پشیمان هستم. خوب باشد پشیمان باش ولى پشیمانى فایده‏اى ندارد. پشیمانى خالى فایده‏اى ندارد. پس گاهى باید پول داد، گاهى باید كار كرد، گاهى باید جان داد.
مسئله دیگرى كه خیلى مورد توجه اولیاء دین است كه باید اشاره كنیم مسئله خوب مردن است، در راه خدا شهید شدن. مسئله خیلى اولیاء دین تكیه مى‏كردند كه در راه خدا شهید شدند، كسانى كه در راه خدا هجرت مى‏كنند و در راه هجرت «ثُمَّ یُدْرِكْهُ الْمَوْتُ» نساء/100 داریم اولیاء خدا در قرآن مى‏گوید «تَوَفَّنی‏ مُسْلِماً» یوسف/101 خدایا من را در حالى كه مسلمان هستم بمیران. «وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ» آل عمران/193 روایات زیادى كه افرادى، آدم‏هاى خوبى هستند ولى لحظه مرگ بى دین مى‏میرند، آدمهایى هستند، آدمهاى خیلى خوبى نیستند ولى لحظه مرگ با دین مى‏میرند، این هم یك مسئله‏اى است كه سرجاش در قرآن تكیه شده است. مسئله حسن عاقبت و مسئله سوء عاقبت، عده‏اى با دین مى‏میرند و عده‏اى. . . و واقعاً انسان این صحنه‏ها را مى‏بیند، گاهى لذت مى‏برد. در همین هفده شهریور یكى از دوستان مى‏گفت تیر خورد و یك نفر افتاد در جوب آب، رفتن رفقایش بیرونش بیاورند، گفت من را ول كنید، بروید قرآن را حفظ كنید. ببینید یك نفر كاسب در لحظه مرگ در خون خودش دست و پا مى‏زند و مى‏گوید: بروید و قرآن را حفظ كنید، گاهى وقتها اینطورى است و گاهى وقتها هم ممكن است بخاطر دو فلس پول. . . و این مربوط به این است كه چقدر انسان مادى باشد.
این افرادى كه خیلى مادى هستند وضع دینشان خطرناك است. یك مثالى برایتان بزنم. دوستان عزیز اگر بنده عینك و ساعت مچى و كت شما را خواسته باشم كه بگیرم، اگر چیزى را كه شما دارى من از شما بگیرم، شما از من ناراحت مى‏شوى، و وقت مرگ خدا هر چیزى را كه داریم از ما مى‏گیرد. بنابراین كسانى كه خیلى به دنیا چسبیده‏اند و مادى هستند، لحظه مرگ مى‏بینند كه همه را باید رها كنند و بروند، خانه، زندگى، زن و بچه، اینها بسیاریشان با بغض خدا از دنیا مى‏روند، یعنى بى دین ممكن است كه از دنیا بروند، این مسئله‏اى است كه وقتى پیامبر به امیرالمومنین مى‏گوید كه ماه رمضان مى‏كشند، مى‏گوید: كشتن مهم نیست(افى سلامة من دینى) وقتى من را بكشند دین خواهم داشت؟ لحظه مرگ انسان دین داشته باشد و یا لحظه مرگ انسان بى دین باشد، مسئله مهمى است كه مورد توجه باید قرار بگیرد.
عرض مى‏شود دلیل معاد را، ما مى‏خواهیم وارد بحث معاد بشویم، این جملاتى كه گفتم مقدمه بود، به مناسبت بحث توبه و بحث حسن عاقبت و سوء عاقبت، چند تا تذكر بود همینطور به زبانم آمد كه بگویم اما حالا مسئله‏اى كه لازم است كه به آن تكیه كنیم، مسئله معاد است، دلیل معاد را در جلسه بعد حتماً تشریف داشته باشید كه مطرح كنم. به چه دلیل ما در روز قیامت زنده خواهیم شد و چطور ذرات پخش شده جمع خواهد شد، بحث خوبى است، در جلسه بعد مفصل صحبت خواهیم كرد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group