سه شنبه 4 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

تاريخ پخش :: 1358/5/25 نبوت - 5، زندگی عادی پیامبران

بايگاني سالانه - 1358



قابل توجه کاربران محترم:
برنامه درسهایی از قرآن، پس از ضبط پیاده می شود و به جهت حفظ امانت، متن کامل آن در سایت قرار می گیرد، اما همواره بخش هایی از برنامه به جهت محدودیت زمان و رعایت حال مخاطبان، از تلویزیون پخش نمی گردد، آنچه به عنوان برنامه ی درسهایی از قرآن قابل استناد است، آن چیزی است که از تلویزیون پخش می گردد و در فایل صوتی برنامه قابل دسترسی می باشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلى الله على سیدنا و نبینا محمد و على اهل بیته و لعنة الله على اعدائهم اجمعین.
بحث ما درباره نبوت بود، گفتیم امتیازات انبیاء، قاطعیت، جامعیت. قاطع بودند یعنى شك نداشتند، چون از علم بى نهایت مى‏گرفتند، دلواپسى نداشتند. نیاز نبود امسال تجربه كنند، قاطع بودند به حرفشان، هر چه اوج مى‏گرفتند غرور نداشتند، به عبودیتشان اضافه مى‏شد. و وعده به مادیات نمى‏دادند كه تو بیا كمك من بكن و من فلان پست و مقام را به تو مى‏دهم، ناز كسى را نمی كشیدند، تملق نمى‏گفتند، عصمت داشتند، چون یك بینشى داشتند، یقین داشتند، همینطورى كه ما یك سرى گناه‏هایی را باور مى‏كنیم كه چقدر زشت است و هرگز دنبالش نمى‏رویم، همینطور كه یك پزشك باور دارد كه این آب چقدر آلوده است و هرگز نمى‏خورد. همنطور كه ما باور داریم كه خودكشى چقدر بد است و این كار را انجام نمى‏دهیم، آنها هم نسبت به همه گناه‏ها باور داشتند و یقین داشتند و كسى كه بینش و یقین و باور داشته باشد به گرد هیچ گناهى نمى‏رود. معجزه داشتند، اینها معجزات مكتب انبیاء بود، مسئله‏اى كه دنبال بحث است كه مى‏خواهیم بگوئیم و بعد هم درسهایى از قرآن خودمان را بگوئیم درباره این مسئله هست. خیلى این ایام و یا مناسبت‏هایی كه پیش مى‏آید سوال مى‏شود كه شما مى‏گوئید كه انبیاء معجزه دارند. مى‏گوئیم خوب بله معجزه دارند، اصلش راه شناخت انبیاء معجزه است. حالا كه معجزه دارند و یا شما مى‏گویید دعاى انبیاء مستجاب مى‏شود. دعاى مستجاب دارند، مى‏گوییم خوب بله، یا مثلاً شما ادعا مى‏كنید كه از علم غیب برخوردارند. مى‏گوییم خوب بله، از علم غیب هم برخوردارند. خوب اینها اگر معجزه دارند و مى‏تواند بروند، مثلاً درخت خشك را سبز كنند، مى‏توانند این مرده را زنده كنند، فرض كنید مى‏توانند دعا كنند چنین بشود، پس چرا خودشان كشته مى‏شدند؟ امیرالمومنین(علیه السلام) چرا از علم غیبش استفاده نكرد و كشته شد، ائمه دیگر، خود پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به بلاها، دردها، مشكلات، گرفتار مى‏شدند، اگر اینها از این قدرتها در اختیارشان بود پس چرا از این قدرتها استفاده نكردند؟ جواب این مى‏شود، شما این جمله را كجا دیدید؟ استفاده اختصاصى ممنوع، روى همه ماشین‏هاى اداره نوشته است كه استفاده خصوصى ممنوع. مانعى ندارد یك استاندار دویست تا ماشین داشته باشد اما خربزه مى‏خواهد بخرد، به تاكسى بار بگوید و از این ماشین‏ها استفاده اختصاصى نكند. یك رئیس شهربانى، مسلسل مى‏دهد به پاسبان، مى‏گوید این مسلسل را داشته باش، این تفنگ را هم داشته باش اما حق ندارى بزنى، هر كجا كه من گفتم بزن، بزن. در اختیارت هست اما استفاده اختصاصى ممنوع، یعنى آقاى پاسبان اگر در خانه رفتى، یكوقت دعوا و درگیرى شد، با همان وسیله‏هاى طبیعى، با مسلسل و تفنگ استفاده نكن. پس به من دادى كه چكار كنم؟ اینها را به تو دادم، مسلسل و تفنگ داشته باش، هر كجا كه من گفتم بزن، بزن، استفاده اختصاصى نباید بكنى. حالا چرا؟ چرا كسى كه قدرت دارد از قدرتش استفاده نكند؟ چرا ائمه ما از قدرت معجزه و دعا و علم غیب استفاده نكنند؟ چرا؟ فلسفه چرا را الان مى‏گوییم.
ممنوع بودند، چرا؟ ما چهار رقم تبلغ داریم، یك تبلیغ داریم تبلیغ سمعى است، از راه گوش، آدم نوار گوش مى‏دهد و یك چیزى یاد مى‏گیرد. یك وقت تبلیغ، تبلیغ بصرى است، در ویترین كفشى مى‏بینى و یا حمامى به در حمام لنگ آویزان كرده است، آدم نگاه به لنگ مى‏كند، مى‏فهمد كه این در، در حمام است، تبلیغ بصرى. یكوقت تبلیغ هم سمعى است و هم بصرى، شما مغازه نانوایى مى‏روید، مى‏گوید چند تا نان مى‏خواهید، یكوقت صاف مى‏ایستى و مى‏گویى دو تا، این چى شد، سمعى شد و یا بصرى؟ سمعى شد. نانوا مى‏پرسد چند تا نان مى‏خواهى، مى‏گویى دو تا. یك وقت مى‏گوید چند تا نان مى‏خواهى؟ شما حرف نمى‏زنى، همچین مى‏كنى، این چى مى‏شود؟ بصرى، و یا یكوقت مى‏گوید چند تا نان مى‏خواهى، مى‏گویى دو تا، هم مى‏گویى و هم. . ، یك وقت هم تبلیغ، تبلیغ عملى است.
حالا سوال از من و جواب از همه شما، بهترین نوع تبلیغ چه نوع تبلیغى است؟ تبلیغ عملى. بهترین تبلیغ، تبلیغ عملى است. چرا؟ براى اینكه تبلیغ، تبلیغ عملى باشد. اگر امام و پیغمبر خواسته باشد كه از علم غیب و دعا و معجزه‏اش استفاده كند تبلیغش عملى نمى‏شود. مثال، پیامبر پسر كوچولو دارد به نام ابراهیم، از دنیا مى‏رود، دعا كند خدایا عیسی دعا مى‏كرد مُرده ی مردم را زنده مى‏كرد، من هم كه پیغمبر تو هستم دعا مى‏كنم بچه خودِ من را زنده كن. اگر پیغمبر مى‏خواست كه از دعا استفاده كند، مثلاً بچه خودش را زنده كند، دیگر نمى‏توانست به ما بگوید كه شما اگر بچهات مرد صبر كن. مى‏گویند كه چطور خود شما صبر نكردى. باید خودش داغ ببیند و صبر كند تا به من كه مى‏گوید داغ دیدى صبر كن من هم باورم بشود و صبر کنم. باید امام باشد، امام و رهبر باید مدل و الگو باشد.
امام حسین(علیه السلام) باید قطعه قطعه بشود تا وقتى به ما بگوید برو جهاد، ببینم كه خودش هم، اما اگر امام حسین خواسته باشد كه یا از علم غیب استفاده كند و یا نمى‏دانم در برود و یا نفرین كند به یزدى‏ها كه از بین بروند، یا معجزه كند، اگر امام حسین خواسته باشد كه از دعا و معجزه، كارش را حل كند براى من مدل و الگو و امام و رهبر و نمونه نیست. باید تبلیغ، تبلیغ عملى باشد. اگر مى‏گوید صبر كن، خودش صبر كند. اگر مى‏گوید جهاد، خودش جهاد كند.
بنابراین اینها با داشتن نیروها، استفاده نمى‏كردند، چرا استفاده نمى‏كردند؟ تا تبلیغشان، تبلیغ عملى باشد. در مشكلات با ما دوش به دوش و همگام بودند تا بتواند مدل، الگو و رهبر من هم باشند. حضرت زهرا(سلام الله علیها) استقلال نداشت، چون تا باباش بود، تابع و پیرو باباش بود و تا باباش از دنیا رفت، پیرو حضرت على(علیه السلام) شوهرش شد، خودش مستقل نبود ولى یك زهرا مى‏خواهیم در چهارده معصوم، اگر همه چهارده تا مرد بودند این دستوراتى كه داده مى‏شد براى بچه دارى، براى تربیت بچه، شوهر دارى، خانه دارى، یك سرى مسائلى كه مربوط به زن است، اگر این دستورات داده مى‏شد، اگر یك زهرا نداشتیم، این زنهاى ما زیر باز نمى‏رفتند، مى‏گفتند این ائمه خدا سلامتشان بدارد همه آنها مرد بودند و خبر از دل ما زنها نداشتند، هى دستورات ما را مشكل كردند. باید یك زهرا باشد تا وقتى مى‏گویند شوهر دارى، نه سال یك تقاضا از شوهرش نكند كه یك چیز را بخر، یك چیز را نخر. تا بگویند تربیت بچه، پسرش حسین را، دخترش زینب، براى اینكه تبلیغ، تبلیغ عملى باشد، یك زهرا در چهارده معصوم باید باشد.
خود قانون به تنهایى نمى‏تواند سازنده باشد جزء اینكه اگر كنار قانون یك رهبر هم، یك الگو هم باشد، رد شویم. بنابراین این خلاصه جوابى كه اگر یك وقت سوال كردند شما كه در امتیازات انبیاء مى‏گویید انبیاء دعاى علم غیب دارند، معجزه دارند، پس چرا از این امكانات استفاده نمى‏كردند، براى شیعه‏ها از اینها استفاده نمى‏كردند، اگر اینها از این امكانات برخوردارند چرا از اینها استفاده نمى‏كردند، بگویید آقا دارند اما استفاده خصوصى ممنوع، چرا؟ باید دوش به دوش مردم همه نوع شكنجه‏اى را و مشكلات را بكشند تا تبلیغشان، تبلیغ عملى باشد. اگر خود امام خواسته باشد كه از علم غیب و معجزه و دعا استفاده كند، خودش یا پیروانش و یا زن و بچه و دوستانش، همیشه از مشكلات در بروند دیگر براى جامعه الگو و مدل نمى‏تواند باشد.
بنابراین هر كجا كه استفاده عمومى بود و استفاده خصوصى نبود، اینها استفاده مى‏كنند. مثلاً اگر امیرالمومنین(علیه السلام) یا امام حسین(علیه السلام) با نفرین و دعا دشمن را هلاك كند، فرض كنید صد سال دیگر بیشتر زندگى كند حالا مسئله، یك نفر دویست سال زندگى كند ولى تبلیغش سمعى باشد، فقط سخنرانى كند، یا یك نفر پنجاه سال زنده باشد اما تبلیغش، تبلیغ عملى باشد. كدامها بهتر است؟ پنجاه سال زنده باشد و تبلیغش عملى باشد بهتر است از این كه دویست سال زنده باشد ولى فقط سخنرانى كند.
یكوقت براى تبلیغ استفاده عمومى است، اینجا استفاده مى‏كند. فرض كنید گروهى مى‏آیند خدمت امام و مى‏گویند: ببین رسول الله، ما نمى‏دانیم تو با این عالم ماده، رابطه با یك قدرت دیگر دارى و یا ندارى، الان بگو چقدر پول در جیب من است؟ اگر گفتى كه پول چقدر در جیب من است، مى‏فهمم كه علم غیب دارى، من به تو ایمان مى‏آورم كه تو بند به یك علم بى نهایتى هستى، اینجا امام به من مى‏گوید كه چقدر در جیب من است، نه براى استفاده اختصاصى، براى اینكه من به خدا ایمان بیاورم.
گروهى مى‏آیند نزد امام و مى‏گویند آقا ما نمى‏دانیم كه شما بند به یك قدرتى هستى یا نیستى، این درخت خشك را الان سبز كن، اگر این كار را كردى ما مى‏فهمیم كه تو غیر از قدرت مادى، تو دستت به یك قدرت دیگرى هم هست، اینجا امام و پیغمبر براى اینكه اینها را به خدا دعوت كند، از این قدرت استفاده مى‏كند اما اگر خود امام هوس انار كرد و درختها خشك است، باید صبر كند تا انارها برسد، استفاده اختصاصى ممنوع ولى اگر استفاده براى دعوت الى الله، . . . ، این هم دنباله بحثى كه گاهى سوال مى‏شود.
رفقا باید هر كدامتان دو، سه تا شماره تلفن از دانشمند اسلام شناس را داشته باشید، گاهى یك سوالاتى مطرح مى‏شود، رفیق ورزشى، استخرى، خیابانى، همه نوع رفیقى داریم، یك رفیق اسلام شناس هم داشته باشیم. یك شماره تلفن داشته باشیم، گاهى در خیابان، در كوپه قطار، در ماشین، اشكالهایى مى‏شود، انتقادهایى مى‏شود و ما هم اطلاعاتمان محدود است، لااقل وقتى رفتیم با دوهزار تومان باجه تلفن عمومى، الو، من یك محصل هستم، امروز استادمان در دانشگاه، در دبیرستان، در شهر یك همچین سوالى كرد، لطفاً جوابش را به من بگوئید، یك رابطه‏اى باید داشته باشیم و منتظر نباشد فقط سالى یك شب، دو شب، محرمى، ماه رمضانى بیاید، مذهب را همینطور، مثل افرادى هستند، عده‏اى مذهب برایشان مثل پاركینگ است. ببینید آقا مى‏گوید این خیابان است، این هم پاركینگ است ماشینى كه دارد مى‏رود اینجا، مى‏گوید اگر یك وقت نیاز داشتى، مى‏رود در پارك وگرنه این جزو زندگى نیست، زندگى همین است. بعضى خیال مى‏كنند مذهب پاركینگ است، اگر یك وقت پدرمان مرد جلسه فاتحه‏اش را مى‏اندازیم مسجد. اگر هم یك وقتى خواستیم قرآن سر بگیریم، شب بیست و یكم و عاشوراست، باز مى‏رویم در پاركینگ، مذهب و مسجد و اسلام و روحانیت و قرآن اینها كنار نیستند تا گاه و بى گاه براى اول ماه، براى استخاره، براى عزا، براى ازدواج، ساعت عروسى خوب است یا نه، ما معمولاً زندگیمان چیزى است و مذهب را در كنار قرار داده‏ایم. مذهب جزوء متن زندگى است. همین كارمان، رفتنمان، از كجا برویم، چه جور برویم، تمام كارهایمان باید كار باشد، یعنى باید روى حساب اسلامى باشد و این باید هم مطالعه دائم داشته باشیم و هم رابطه گرم و قوى، با یك كسى كه دانشمند باشد.
گفتیم پیغمبر باید معجزه داشته باشد اما معجزه پیغمبر ما قرآن بود. قرآن چگونه معجزه است؟ علامه مجلسى(رحمة الله علیه) مى‏فرماید: از قرآن پانزده راه معجزه است. علامه طباطبائى در المیزان مى‏فرماید قرآن از یازده راه معجزه است. از راه اینكه اختلاف در قرآن نیست. یعنى از اول چهل سالگى و تا آخر شصت و سه سالگى، آیه‏هایى كه آمده است در جنگ و صلح و در موارد مختلف كه آمده است، هیچ تناقضى در میان اینها نیست و حال اینكه یك انسان معمولى حرفهایش در بیست سال با هم تناقض دارد. یك سخنران، یك واعظ، منبر اولى كه مى‏رود با منبرهاى آخرش فرق مى‏كند، هر چه بیشتر منبر برود و هرچه بیشتر بنویسد و هر چه بیشتر رانندگى كند، آماده‏تر مى‏شود اما اینطورى نیست كه آیاتى كه اول آمده باشد یك خورده ناقص بوده و آیات بعد كم كم پیغمبر راه افتاده و بهتر شده است.
یكى از معجزاتى را كه اخیراً یكى از دانشمندان متوجه شده است اعجاز قرآن، اعجاز عددى است و این خیلى مهم است. سه جلد كتاب نوشته است یك نفر به نام دكتر عبد الرزاق نوفر، تمام این بیست و سه سال حرفهاى پیغمبر را كه در قرآن است حساب كرده است و روى فرمول جور در آمده است، خیلى مهم است، مثلاً شما بیست جلسه سخنرانى كنى، بعد بگویند در این جلسه هفده بار گفتى شب، هفده بار گفتى روز، هفده بار گفتى كفش و هفده بار گفتى كلاه، هفده بار گفتى ماه، هفده بار گفتى خورشید، آدم یك مدتى سخنرانى كند، آخر سخنرانیش یك كسى بیاید و بگوید تمام حرفهاى شما روى، . . . ، ببینید، قرآن از چهل سالگى شروع شده تا آمده به شصت و سه سالگى، قطعه قطعه آمده و بعد آمده‏اند حساب كرده‏اند، دیدند كه در قرآن صد و پانزده مرتبه كلمه دنیا، صد و پانزده مرتبه كلمه آخرت. هشتاد و هشت مرتبه كلمه ملائكه است و هشتاد و هشت مرتبه كلمه شیطان. صدو چهل و پنج مرتبه كلمه موت است و صد و چهل و پنج مرتبه كلمه حیات است. صد و هشتاد مرتبه در قرآن سیئات است و صد و هشتاد مرتبه صالحات. پنجاه مرتبه نفع است و پنجاه مرتبه. . . . سیصد و شصت و هشت مرتبه ناس در قرآن است یعنى مردم و سیصد و شصت و هشت مرتبه رسل در قرآن است یعنى انبیاء. پنج مرتبه هواریون اسم پیروان. پنجاه و هفت مرتبه رحمان، صد و چهارده مرتبه رحیم، رحیم دو برابر است، چون رحیم نسبت به دنیا و آخرت است و رحمان نسبت به دنیاست فقط.
جزاء كه به معناى كیفر است صد و هفده مرتبه، اما مغفرت كه به معناى بخشیدن است دویست و سى و چهار بار، این هم دو برابر است. كیفر صد و هفده مرتبه اما پاداش دویست و سى و چهار مرتبه «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ»(مصباح‏المتهجد، ص‏696). یك سال چند ماه است، دوازده ماه است، دوازده تا كلمه شهر هم در قرآن است. خیلى جالب است، شهر یعنى ماه. یك سال چند روز است؟ سیصد و شصت و پنج روز است، سیصد و شصت و پنچ كلمه یوم در قرآن است. خیلى لطیف است. سه جلد كتاب قطور نوشته است ایشان درباره معجزات عددى قرآن و این غیر از آن یازده تایى است كه علامه طباطبایى و غیر از آن پانزده تاى است كه علامه مجلسى گفته است، این اهمیت دارد كه یك نفر درس نخوانده در منطقه حجازى كه، به قول امیرالمومنین(علیه السلام) در نهج البلاغه مى‏فرماید: وقتى پیغمبر مبعوث شد یك نفر در مكه نبود كه خواندن و نوشتن بلد بود، خود پیغمبر در قرآن مى‏گوید «فَقَدْ لَبِثْتُ فیكُمْ عُمُراً» یونس/16 اى مردم من یك عمرى در میان شما بودم، كجاست استاد من! یك جورى انتقاد مى‏كردند.
یكبار پیغمبر رد مى‏شد از در دكان یك آهنگر رومى یه چند دقیقه ایستاد و نگاه كرد، احوالپرسى كرد، بعد گفتند تمام علومش از این آهنگر است. آخرش قرآن مى‏گوید چه مى‏گوید، درى ورى، آهنگر زبانش با زبان پیغمبر نمى‏خورد تا چیزى یادش بدهد و در ثانى ده دقیقه هر كسى به یك آهنگر نگاه كرد مى‏تواند این همه، چطور این آهنگر خودش چیزى بلد نبود. . .
یك نفر درس نخوانده از یك منطقه مثل حجاز در آن زمان بیاید از چهل سالگى تا شصت و سه سالگى بیاید در فراز و نشیب‏هاى مختلف حرفهاى مختلف بزند، در موضوعات مختلف و بعد هم بیاید روى فرمول ببینند تمامش مو به مو، . . . ، دوازده مرتبه عسر است و سى و شش مرتبه یسر است، چه جالب، چند برابر؟ سه برابر. چرا؟ مى‏خواهد قرآن بگوید با هر مشكلى، سه تا آسانى است «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» انشراح/6 با مشكلى، آسانى است، «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» انشراح/5 و در یك جاى دیگر قرآن هم داریم «سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً» طلاق/7 یعنى با یك مشكلى، سه تا آسانى است. یك كسى كه دارد كار مى‏كند، در حین اینكه دارد كار مى‏كند سه تا آسانى باشد، كار كه مى‏كند به نفع سلامتى آن است، كار كه مى‏كند استعداد و نبوغش شكوفا مى‏شود، غروب هم كه مى‏شود مزد كارش را مى‏گیرد، همان در حین كار هم از سلامتى برخوردار است و هم از شكوفاى استعداد برخوردار است و هم «سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً» قرآن معجزه است اما این معجزه‏اى كه معروف است از نظر فصاحت و بلاغت این است.
قرآن چند تخفیف داد و چند مرتبه هم تحریك كرد، یعنى چند مرتبه مردم را تحریك كرد كه مثل قرآن بیاورید اما تخفیف، گفت مردم جنگ نكنید «فَأْتُوا بِكِتابٍ» قصص/49 یك كتاب بیاورید مثل قرآن، ما دكان را جمع مى‏كنیم، ما بساط را ورمى‏چینیم، یك قرآن، یك كتابى بیاورید «فَأْتُوا بِكِتابٍ» یك كتابى بیاورید مثل قرآن، این همه جنگ هم نكنید، بعد گفت مى‏دانید یك كتاب مثل قرآن، صد و چهارده سوره زیادتان است، صد و چهار سوره‏اش را به شما بخشیدم «فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ» هود/13(عشر) یه ده تا سوره بیاورید مثل سوره‏هاى قرآن، ما بساطمان را جمع می کنیم. باز گفت ده تا زیاد است باز تخفیف مى‏دهم، نه تا سورهها را هم بخشیدم، «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ» یونس/38 یك سوره بیاورید مثل سوره قرآن، بعد فرمود كه یك سوره هم زیاد است، بعد فرمود «فَلْیَأْتُوا بِحَدیثٍ مِثْلِهِ» طور/34 بیاورید، یك مطلبى بیاورید مثل قرآن، ببینید چقدر هى تخفیف مى‏دهد، از آنطرف هى تحریك مى‏كند «إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ» بقره/23 اى كسانى كه جنگ مى‏كنید «إِنْ كُنْتُمْ» قرآن بیاورید، مثل قرآن بیاورید، «إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ» اگر راست مى‏گویید، بعد مى‏گویید آقا «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ» یونس/38 صدا كن از هر كجا كه آدم مى‏خواهد بیاید، بیاید، تمام مغزها را دعوت كن «وَ ادْعُوا» دعوت كنید، چى؟ من كسانى را «مَنِ اسْتَطَعْتُمْ» هر كسى را كه استطاعت دارید دعوت كنید و به آن بگویید كه بیاید، بعد مى‏گوید «و لَنْ تَسْتَطیعُوا» نساء/129 شما كه هیچى، جد و آباد شما هم نخواهد توانست «و لَنْ تَسْتَطیعُوا» هرگز شما استطاعت ندارید كه این كار را انجام دهید. هى پیغمبر اینها را تحریك مى‏كند، به غیض مى‏اندازد كه بلكه جمع بشوند و تلگراف بكنند و جمعیت‏ها، كله‏ها، مغزها، دور هم بنشینند، بلكه یك مطلبى مثل قرآن بیاورند، بعد مى‏گوید «وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً» اسراء/88 پشت به پشت هم بدهید باز هم نخواهید توانست. ببینید، پشت به پشت هم بدهید، هرگز نمى‏توانید، نه این زمان و نه زمانهاى دیگر، به هر كه مى‏خواهید دعوت كنید، اگر راست مى‏گویید، چند تحریك و چند تخفیف، در عین حال اینها جنگ‏ها كردند، كشته‏ها دادند، داغ‏ها دیدند، یتیم‏ها به جا گذاشتند ولى هیچكدام اقدام به مبارزه نكردند.
حالا ما چرا حرف نسیه مى‏زنیم كه هزار و چهار صد سال پیش، آقا یك سوال، جوان‏ها، محصلین عزیز، الان اسلام دشمن دارد یا نه؟ بله، خیلى هم دشمن دارد، تمام شد و رفت، الان هم همان حرف مسلمانها سر جایش است، آقا یك قرآن است، شما یك مطلب مثل قرآن بیاورید، در تمام بلندگوها و شیپورها در بوق كنید كه بله ما یك سطر آوریم مثل قرآن، آبروى مسلمانها و اسلام را ببرید. الان هم قرآن همین حرف هست. قرآن الان هم داد مى‏زند، حالا نگویید ما ایرانى هستیم، اسلام دشمن عرب زبان هم حالا خیلى دارد، افرادى هستند عرب زبان، كمونیست، ماركیسم، ماركسیسم، دشمن سرسخت اسلام. الان عرب زبانهایى كه دشمن سرسخت اسلام هستند، كشورها و قاره‏ها هم به هم نزدیك شده است، یك جلسه بگیرند، بزرگان عرب زبان، دانشمند، دشمن اسلام جمع بشوند، یك سطر، یك مطلب، یك سوره مثل قرآن بیاورند و بعد هم در تمام روزنامه‏ها بگویند. حالا ما نمى‏خواهیم بگوییم كه آن زمان پیغمبر گفت بیاورید، نیاوردند، همین ادعا در این زمان هم هست. دشمنان اسلام، دانشمندان، عرب زبان‏ها جمع شوید، دعوت كنید، پشت به پشت هم بدهید، هرگز نخواهید توانست.
این قرآن در میان ما به چه وضعى رسیده است؟ دیگر اینجا شرمندگى است، بعضى ده‏ها آیة الكرسى را به شاخ گاو مى‏بندند كه شیرش زیاد بشود، «وَ إِنْ یَكادُ الَّذینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ» قلم/51 آن را مى‏نویسند و به بازوى بچه مى‏زنند كه عقرب نگزدش، براى تبلیغ روغن و صابون و كفش و كلاه، تاجرمان وسیله تبلیغات قرار بدهد. معمارمان وسیله هنر معمارى قرار بدهد، یك زمانى این آیات قرآن را كه روى كاشى كارى مى‏نوشتند، مى‏خواستند بگویند آرم اسلام، یعنى آهاى توریست‏ها، نژاد مطرح نیست، آهاى آمریكا كه سر سفید و سیاه هنوز دعوا مى‏كنید، نژاد مطرح نیست، منطقه مطرح نیست، زبان، ترك وفارس و عرب و عجم مطرح نیست، مال و ثروت مطرح نیست، فقط امتیاز در اسلام به سه چیز است:
1- امتیاز آگاهى، فقط افراد اگاه ممتاز هستند.
2- خودسازى است.
3- جامعه سازى است.
اینها معیار اسلام است اما آگاهى، نصفش را من مى‏خوانم و نصفش را شما «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ» زمر/9 آگاه و بى خبر یك جور است؟ ابداً. آیه خودسازى «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» حجرات/13 خودسازى، آیه جامعه سازى «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدین» نساء/95 هر كه انقلابى‏تر است ارزشش بیشتر است. بعد حالا آیه «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ» را ما مى‏نوشتیم به دیوارها یك زمانى كه ببین آقا، توریستها، داخلى‏ها ما عنوانمان این است «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» مى‏خواستیم بگوییم برخلاف نژاد و منطقه و زبان ما، شرف را ما به تقوا مى‏دانیم به علم مى‏دانیم به انقلاب مى‏دانیم، این را برداشته‏اند وسیله معمارى كرده‏اند، دیده‏اید كاشكى كارى‏ها چه جورى مى‏نویسد؟ یك جورى مى‏نویسد كاشى كارى‏ها را كه هیچ جنى یك مترش را نمى‏تواند بخواند، یعنى قرآن ما، آیة الكرسى آن به شاخ گاو براى اینكه شیرش زیاد شود و(ان یكادش) براى اینكه عقرب بچه را نگزد.
براى تبلیغات صابون و كاشى یك سوره چاپ مى‏كند، آن آقا هم براى هنر معمارى و آن آقا هم براى عروس، روى دسته گل، یك زمانى كه داماد قرآن مى‏فرستاد براى عروس، معنایش این بود عروس خانم، پیراهن را مى‏پوشى و زندگیمان روى این قانون است. فرستادن قرآن براى عروس یعنى عروس خانم، ضرب زندگى ما رو معیار قرآن است ولى الان فقط تشریفات، خانه نو مى‏خریم قرآن مى‏بریم، تشریفات. استفاده هایى كه ما از قرآن مى‏كنیم فقط استفاده‏هاى تشریفات و شب بیست و یكم و بیست و سوم هم قرآن به سر مى‏گذاریم، به قول یك نفر مثل این مى‏ماند كه یك نفر برود دكتر و نسخه بگیرد و نسخه را سر بگیرد و هى بگوید قرص قرص، كپسول، كپسول، قرص، این نسخه را باید عمل كرد و این یك واقعیتى است و اما قرآن چه مى‏خواهد بگوید در جلسه بعد مى‏گویم.
والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group