تاريخ پخش :: 1358/5/14 شرک، آثار
بايگاني سالانه - 1358
قابل توجه کاربران محترم:
برنامه درسهایی از قرآن، پس از ضبط پیاده می شود و به جهت حفظ امانت، متن کامل آن در سایت قرار می گیرد، اما همواره بخش هایی از برنامه به جهت محدودیت زمان و رعایت حال مخاطبان، از تلویزیون پخش نمی گردد، آنچه به عنوان برنامه ی درسهایی از قرآن قابل استناد است، آن چیزی است که از تلویزیون پخش می گردد و در فایل صوتی برنامه قابل دسترسی می باشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله على سیدنا و نبینا محمد و على اهل بیته و لعنة الله على اعدائهم اجمعین
بحث ما درباره توحید و شرك بود. مسئله خیلى مهم است، چون برخلاف تصور بعضى همینكه ما ایمان به خدا داشته باشیم كافى نیست. باید بنده او باشیم تا بشویم موحد، ایمان به خدا را شیطان هم دارد، بنابراین من اگر گفتم ایمان به خدا دارم كافى نیست. ابلیس اصول دینش خوب بود، هم ایمان به خدا داشت و هم ایمان به معاد داشت و هم ایمان به قیامت، هم الله را قبول داشت و هم آفریدگارى الله را قبول داشت، چون خود ابلیس ایمان به خدا داشت، ایمان به خدا و خالقیت او خود ابلیس به خدا گفت »خلقتنى من نار« تو مرا از آتش آفریدى، پس قبول داشت كه خدایى هست و خدا خالق اوست. چون به او مىگوید(خلقتنى)، تو مرا خلق كردى، ابلیس ایمان به خدا داشت.
ابلیس ایمان به نبوت هم داشت. چون مىگوید «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ» ص/82 به خدا گفت به عزت تو همه را گمراه مىكنم «إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ» ص/83 مگر بندگان با اخلاص را و قرآن درباره انبیاء مىگوید «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ» یوسف/24، قبول داشت بندگان برگزیدهاى هست كه ابلیس نمىتواند در آنها نفوذ كند پس نبوت و وجود افراد برگزیده را هم قبول داشت. وجود افراد مخلص، پیامبران.
ابلیس معاد را هم قبول داشت. گفت «قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ» ص/79 خدایا عمر به من بده تا روز قیامت تا میدان باز باشد برایم، «یَوْمِ یُبْعَثُونَ»، حالا اینجا یكوقت بعد آموزى نداشته باشد، بگویى كه پس چرا خدا به ابلیس عمر داد كه ما را گمراه كند، این در ذهنتان نیاید، چون جوابش روشن است. ابلیس خودش سالها عبادت مىكرد، آبرو داشت، خودش با اراده قطع كرد و خداوند هم فیاض است، یعنى اداره برق باید به همه خانهها برق بدهد حالا چه كسى استفاده بد بكند و چه كسى استفاده خوب بكند. اگر خواسته باشد به خوبها فقط كمك كند و بدها را با قدرت خدایى جلویش را بگیرد اینكه مىشود جبر و ما باید آزاد باشیم، آزادى بهتر است، اگر یك كسى لال، غیبت نكرد و فحش هم نداد ولیكن چون لال است. بگویند ایشان خیلى آدم خوبى است، در عمرش تا حالا فحش نداده، ولى خوب چون این لال است ارزش ندارد، ارزش براى كسى است كه زبان داشته باشد و فحش ندهد و غیبت نكند. انسان آزاد اگر خودش را بسازد ارزش دارد و اگر نه، به قول آن مثل معروف هست كه مىگوید: بگیر و ببندش، بده دست من پهلوان. خوب اگر گرفتیمش و بستیم شما که پهلوان نیستى.
باید انسان آزاد باشد و باید در حكومت و اجتماع وسوسه باشد و اگر وسوسه نباشد و ما آدم خوبى باشیم كه ارزش ندارد. شما اگر از بالاى بلند یك چیزى را هل دادى پایین همه برایت كف نمىزنند. این كى است؟ از لبه هل داد، این اهمیت ندارد اما اگر از پائین پرتاب كردى روبه بالا برایت كف مىزنند، چون جاذبه زمین مىكشد روبه خودش و شما با جاذبه زمین مبارزه كردى. اگر وسوسه و جاذبه شیطان بود و شما مبارزه كردى، ارزش است.
آیا ایمان به خدا كافى است؟ نه. ایمان به وجود بندگان برگزیده و پیامبران كافى است؟ نه. ایمان به اینكه قیامت هست كافى است؟ نه. پس موحد، اهل توحید كسى است كه تسلیم خدا باشد. ابلیس تسلیم فرمان خدا نبود. این درباره افرادى كه. . . ، همینكه اصول دینشان كافى است، آقا من خدا را قبول دارم، پیغمبر را قبول دارم، معاد را قبول دارم. بله شما همه چیزى را قبول دارى اما قانون خدا بر تو حكومت نمىكند. تو در حذب خدا نیستى. تو از نظر مشى سیاسى تابع وحى نیستى. خوب، بنابراین مىخواهیم آثار شرك را یك مقدارى امروز بررسى كنیم، دنباله بحث قبل.
آثار شرك:
1 - شرك یك اثر روانى دارد.
2 - اثر اجتماعى دارد.
3 - اثر فكرى دارد.
4 - اثر عملى دارد.
5 - اثر اخروى دارد.
كسى كه خدا را زد كنار آثار روانیاش چه جورى مىشود؟ قرآن مىآید و مىگوید سراغ غیر از خدا نرو، چطور مىشود؟ بعد مىشوى غم زده، بعد خودت، خودت را مىخورى، از تو پوك مىشوى، پوچ مىشوى، آیهاش این است، آثار روانى را از این آیه مىتوانیم استفاده كنیم. قرآن مىفرماید: «لا تَجْعَلْ» قرار نده «لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً»اسراء/22 با وجود خدا سراغ قدرتى نروى، طاغوتى، دوستى، دشمنى، بگو خدا و بقیه را كنار بزن. با خدا سراغ خداى دیگرى نروى. چطور مىشود؟ مىگوید «فَتَقْعُدَ» یعنى مىنشینى «مَذْمُوماً مَخْذُولاً» مىنشینى و خودت را ملامت مىكنى و واقعاً همینطور است. یك مثال بزنم، خیلى ساده، بنده براى اینكه شما از من راضى بشوى، من آمدم صحبت كردم. چند سال؟ بیست سال، بیست سال براى شما داد زدم، گفتم، شنیدم، هر چى بلد بودم كمك كردم ولى خدا در نظر نبود، فقط خلق خدا بود، خلق خدا منهاى خدا، اگر فقط به خاطر شما بود، شما چكار مىتوانى براى من بكنى؟ بعد از بیست سال من مُردم، شما سه دسته مىشوید یك دسته كه مىگویید فلانى مرد، عجب! یك چند نفرى مىگویید: اِه! بعضى هایتان هم مىگویید فلانى است؟ اِ، اِ! بعضى هایتان هم چون خیلى با من رفیق هستید، سفت مىگویید: اِ، اِ، اِ، اِ! خلاصه اینكه بعد از بیست سال خدمت به خلق یا بیست سال مىگویى اِ یك عدهشان دو بار مىگویند اِ و یك عده مىگویند اِ، اِ، قرآن مىگوید اگر به سراغ غیر خدا بروى و «فَتَقْعُدَ»، مىنشینى «مَذْمُوماً»، خودت را ملامت مىكنى، كه من براى كه كار كردهام. این استاندارها و این احسنت، احسنت گوهاى مجلس شورا در زمان رژیم قبلى، مىگفتند احسنت، صحیح است، دو تا كلمه بلد هستند یكى صحیح است و یكى هم احسنت، اینها براى چه كسى كار مىكردند؟ براى اینكه شاه سابق از آنها راضى باشد. پس حالا در خانه نشستهاند «مَذْمُوماً مَخْذُولاً». اى خاك بر سرها، بله قربان گوى چه كسى بودى؟ براى كسى زنده باد جاوید مىگفتید كه از ترس پشه مىرفت در پشه بند. من صرف چى شدهام و واقعاً همینطور است اینكه امام رضا(علیه السلام) وقتى دورش را مىگیرند در نیشابور، پنجاه هزار جمعیت مىریزند دور حضرت رضا(علیه السلام) مىگویند یك نصیحت بكن، مىفرمایند: «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی»(كشفالغمة، ج2، ص308)، یعنى اگر خدا پرست شدید شما در حصن هستید، حصن یعنى دژ، شما در دژ هستید. الان اگر یك وسایلى را آوردند در سالن، چون سالن دیوار محكمى است، محفوظ است كسى كه براى خدا كار بكند محفوظ است براى دیگران كار بكنیم حرام مىشویم.
«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَكَ»(صحیفهسجادیه، دعاى 46) باختند آنهایی را که به غیر خدا تکیه کردند، خدا رحمت كند مرحوم مطهرى را، سفارش مىكرد این جمله را زیاد تلقین كنید به خودتان «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَكَ»، مىبینى این زن و مرد با هم زندگى مىكنند، مرد از حرام و حلال مىآورد، زیلوها را قالى مىكند، رادیو را تلویزیون مىكند، تلفن مىكشد، خانه شخصى، ماشین، فلان، بعد سر یك مسئله جزئى یك مرتبه مرد به خانم مىگوید من كه از تو خیرى ندیدم یا زن به مردش مىگوید من كه از تو، عجب! پس سى سال ما براى خاطر رضاى تو از حلال و حرام آوردیم و زندگى درست كردیم، عاقبت مىگوید ما از تو خیرى ندیدیم، من از تو راضى نیستم.
كسى كه براى غیر خدا كار كند «فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً» این یك واقعیتى است و لذا آدم با اخلاص هیچ وقت پشیمان نمىشود این نشانه با اخلاص است. شما الان در زمینه ای هستید كارهایى كردهاید یا نكردهاید؟ كار خیرى، كارهاى خیرى كردهاید اگر پشیمان شدهاید معلوم مىشود كه با اخلاص نبودهاید. خاطرهاى نقل کنم، خاطره خوبى است، به یكى از علماى بزرگ در حدود سن هشتاد سالگى. . . ، آیت الله شیرازى(رحمة الله علیه) به ایشان در پیرى گفتند اگر یك گوینده راستگو به تو بگوید هفته دیگر مىمیرى، یك هفته بیشتر مهلت ندارى، چه كار مىكنى در یك هفته؟ گفت: كارى كه از اول پانزده سالگیم كردهام، من از اول پانزده سالگیم کردهام، هر كارى كه خدایى بوده است كردهام، كارى را اگر فكر مىكردم شرك است و براى خدا نیست انجام نمىدادم. براى خدا كار كردهام، یك هفته دیگر هم زنده باشم همان كارى را مىكنم كه در این شصت، هفتاد ساله كردهام.
به هر یك از ما بگویند كه هفته آینده، هفته آخر عمر تو است. . . ، پیداست كار خوبمان معیار الهى ندارد. بسیار خوب، براى خدا كار بكنیم تا بعد پشیمان نشویم. یكى از رفقا مىگفت مىخواستم برم بیمارستان، مریضى ببینم، دیدم دست خالى زشت است، چون روایت داریم كه هر كس دیدن بیمارى مىرود یك چیزى ببرد، حتى دسته گل، البته گلهاى آن زمان اینطورى نبوده است. یكى از رفقا مىگفت مىخواستم بروم بیمارى را ببینم مقدارى چیزى گرفتم مبلغ تقریباً زیادى شد و گرفتم در پاكت و بردم، تا وارد اتاق بیمار شدم، دیدم دور تخت بیمار خیلى افراد آمدهاند براى عیادت، شلوغ است، ما هم پاكت را زیر میز گذاشتیم و احوالى پرسیدیم و آمدیم بیرون، بعد گفتیم ما كلى پول خرج كردیم ولى مریض نفهمید كه این پاكت مال ما است. بله كسى كه براى غیر از خدا كارى بكند باید بداند كه كارش، یك چیزى رفت، چیزى هم جاش نیامد و واقعاً همینطور است.
اثر دیگر اثر اجتماعى است. جامعه اگر دست از خدا بكشد هر كسى آن را مىرباید «لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ» مؤمنون/91 هى كلوپ كلوپ، حزب حزب، گروه گروه، سازمان سازمان، هى گروه گروه مىشوند و هر كسى یك اسمى علم مىكند و زیرش سینه مىزند. جامعه جامعه مىشود. «لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ» مؤمنون/91، البته این مال آفرینش است اما مىشود از آن استفاده كرد، در جامعه هم وقتى خدا را برداریم دستهها زیاد مىشود دیگران مىآیند و ما را به سوى خودشان جذب مىكنند.
آثار فكرى، از این آیه شاید بشود استفاده كرد، قرآن مىگوید «مَنْ یُشْرِكْ بِاللَّهِ» حج/31 كسى كه به خدا شرك بورزد، كسى خدا را كنار بگذارد و به سوى دون الله و غیر از خدا برود «فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ» حج/31 گویا از آسمان سقوط كرده است. كسى كه خدا را كنار بگذار و به سوى غیر از خدا برود، از آسمان سقوط كرده است.
علامه طباطبایى در تفسیر المیزان مىفرماید: از آسمان انسانیت، از علو درجات، سقوط كرده، بعد چى مىشود؟ چیزى كه از آسمان رها شود هر لاشخورى و هر پرندهاى مىآید یكخورده از آن می خورد، مثل حلواى نذرى هر كسى مىخواهد، «فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ» حج/31، پرندهها، لاشخورها سرش مىریزند، هر كسى مىخواهد به سوى خودش جذب كند.
اثر عملى «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ» زمر/65 خدا به پیامبرش مىگوید اگر تو شرك بورزى و فكر غیر از من كنى «لَیَحْبَطَنَّ»، حبط مىكنیم «لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ» حبط مىشود عملت. تمام كارهایت نابود مىشود و واقعاً همینطور است، یك مثال براى حبط بزنم، یك كسى یك شاگردى دارد، این شاگرد خیلى نقاط ضعفى دارد، هى خلاف مىكند هر روز دو، سه صفحه خلاف مىكند و این استاد رنج مىبرد از این شاگرد ولى یك مرتبه استاد وارد خانه مىشود، مىبیند بچهاش افتاده در آب و مىخواسته غرق شود، این شاگردى كه عیبها و لغزشى هم داشته است، پریده در حوض و بچهاش را از غرق شدن نجات داده است، این عمل شاگرد به قدرى لذیذ است كه آن لغزشهاى شاگرد را فراموش مىكند.
گاهى انسان یك كارهاى خوبى انجام مىدهد كه این كارهاى خوب باعث مىشود كه خداوند، گناهان او را مىآمرزد، از طرفى دیگر یك وقت مىبینى یك كسى یك كارى مىكند حذف مىشود، مثل چى، یك شاگردى خیلى دیپلماتى و اتو كشیده حرف مىزند، خیلى قشنگ اطاعت از استاد مىكند اما یك مرتبه مىآید در خانه مىبیند كه سر یك مسئله جزئى این شاگرد بچهاش را زده و كشته یا آبروى بچه استاد یا استاد و یا تهمتى به زن و بچه استاد زده است، این عملش باعث مىشود كه تمام حرفهایى كه مىزده و اطاعتهایى هم كه مىكرده از بین ببرد. گاهى وقتها آدم یك سالن رابسیار زینت مىكند ولى بعد یك بمب در آن كار مىگذارد منفجر مىشود، این انفجار حبط مىكند زحمات قبلى را.
اگر به غیر خدا تكیه كنى و اگر مشرك باشى عمل تو حذف مىشود. شرك آثارش حذف است.
آثار اخرویش را هم كه قرآن مىفرمایند: «مَنْ یُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ» مائده/72 مشرك وارد بهشت نمىشود. تكیه به دون خدا باعث مىشود كه انسان غم زده شود، براى چه كسى كار كردهام؟ چرا كار كردهام؟ آدم بعد غصه مىخورد. «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» فجر/14 خدا در كمین است تا اجر تو را به تو بدهد. حالا آدم مشرك كى است، آدم مشرك بعداً، ذهب اللذة من كار كردم تا شما براى من كف بزنى، شما این خیابان را به اسم من كنید، خیابان فلان، یك بیمارستان، یك دانشگاه، یك دبیرستان، من براى خلق كار كردم، خلق هم كارش را كرد، یك دسته گلى آورد و زد، تا زنده بودم، كف براى من زد، رو قبرم هم یك دسته گل آورد، یك خیابان را هم به اسم من كرد، خوب این لذتها تمام مىشود ذهب اللذة.
دوستان عزیز شما اگر بخواهید یك چیزى را بفروشید دو تا مشترى دارید، یك مشترى اجناس كم را هم مىخرد ولى یك مشترى نه، اگر جنس خیلى بود مىخرد، جنس كم را نمىخرد. بالاخره ما اگر دو تا مشترى داشتیم، این مشترى بهتر است، بنده اگر یك مثقال چایى داشتم، رفتم پهلوى یك تاجر چایى و گفتم حاج آقا این یك مثقال چایى را از من بخر. مىخندد، مىگوید من كِشتى كِشتى از هند چایى مىآورم، تو یك مثقال چایى، چى مىگویى؟ حرف حسابت چیست؟ اما خداوند مىگوید یك مثقال كه هیچى، یك صدم مثقال هم اگر كار بكنى من از تو مىخرم(فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره) یك كسى كار كم را هم از ما مىخرد، به او بفروشید، یك كسى اجناس معیوب را هم مىخرد. امام نماز كه مىخواند مىگوید خدایا نماز خواندم(ان كان فى ركوعها او سجودها خلل او نقص) من نماز خواندم اما اگر در نمازم نقصى و خللی هست با عیب هاش بردار.
خدا مشترى است كه هم جنس كم را مىخرد و هم جنس معیوب را مىخرد و هم گرانتر مىخرد، دیگران از من مىخرند به یك كف زدن و خدا از من مىخرد «لَهُمُ الْجَنَّةَ» توبه/111، «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى» توبه/111 قرآن مىگوید خدا مشترى است، تو شرك را كنار بگذار و بیا براى من كار بكن، من هم جنسهاى معیوب. . . و از همه گذشته كسى كه اصلاً سرمایه از اوست، اگر شما یك قطعه زمین بابات به تو داد بعد یك خانه ساختى، 5 تا مشترى دارى، یكى از مشترىها هم بابات است، بابات مىگوید آقازاده این خانه كه تو مىخواهى بفروشى به من بفروش هر چه آنها به تو مىدهند من به تو بیشتر مىدهم، عقل مىگوید خوب به بابا بفروش، این اصلش زمین مال خودش است.
سرمایه ما از خداست، بنابراین اگر براى خدا كار نكنیم. و كسى كه براى خدا كار بكند و یا كار نكند، عاقبت زندگى یك جور هست. هر دو مىخورند، مىپوشند، زندگى هر دو یكجور است منتهی یكى از آنها غصه مىخورد و یكى از آنها غصه نمىخورد این آثار شرك است. حالا شرك یك مویرگهایى هم دارد كه این مویرگهایش را هم اشاره كنیم، قرآن مىفرماید در اكثر مردم یك مویرگهایى از شرك در وجودشان هست «وَ ما یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ» یوسف/106 یعنى اكثر مسلمانها، اكثر مومنین، رگهاى شرك درونشان هست. مثلاً گاهى وقتها مىگوییم(لولا فلان لهلك) اگر فلانى نبود وضع من خراب بود، خوب این غلط است. امام مىفرماید این درست نیست، بگو خدا، خداوند اگر كار من را توسط فلانى درست نمىكرد من هلاك مىشدم، تكیه به غیر خدا نكن. اگر فلانى نبود كار من درست بود، اگر گوش به حرف كسى بدهیم، مشرك هستیم.
در زمان طاغوت رگهاى شرك زیاد بود. ببینید قرآن چه مىگوید «وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ» انعام/121 این آیه خیلى آیه عجیبى است، به خدا قسم اگر اطاعت از دیگران بكنید «إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ» انعام/121 شما مشرك هستید. عجب! پس هر چه بله قربان گفتید، شرك است. خوب بله شرك است، البته نه، شرك به معناى اینكه بت پرستیم و یا نجس هستیم، شرك به معناى اینكه ما مخلص نیستیم، در اطاعت شرك كردیم. حالا این آیه را، چون دلم مىخواهد این آیه را قشنگ بنویسید و در خانه هم در اتاقتان بزنید، بجاى بسیارى از شعارها این شعار را، البته حالا بعد از انقلاب شعارها همه شعارهاى خوبى شده است اما هنوز هست عكسها و شعارهاى بیخود، این جمله را در ذهنمان باشد «وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ» انعام/121، اگر بله قربان بگویید به كسى كه در راه خدا حرف نمىزند، اطاعت كنى از غیر خدا و مشرك هستى، شرك اطاعت، «وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ» انعام/121 دوست دارم اینرا چند مرتبه باهم بخوانیم، یك، دو، سه، «وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ» انعام/121. . . ، بله قربانگویى و اطاعت از كسى كه در راه خدا نیست، شرك است.
خدا ببین چطور مىخواهد ما را عزیز كند، مىگوید تو آزاد آفریده شدهاى، بیخود گردن پهلوى دیگرى خم نكن. تو بنده خدا هستى و بله قربان گوى خدا و اطاعت از او کن آقا در اختیار دیگران نباش، حرام مىشوی.
دیدهاید قدیم كه قنات مىكندند، چند تا چاه مىكندند زیر چاهها را به هم وصل مىكردند، اسمش مىشد چى؟ قنات، بعضى آب قنات را مىبردند تا به مزرعه برسد. كشاورزى كه آب قنات را مىبرد تا به مزرعه برساند یك بیل دست مىگرفت از دم آب مىدوید كه آب هرز نشود، اگر یك خورده آب از اینطرف و آنطرف حرام بشود، چیزى از این آب به مزرعه نمىرسد. ما هم نیروهایى داریم كه باید این نیروها را به هم گره بزنیم، سلامتى، استاد، پدر و مادر، مدرسه، معلم، كتابخانه، یك رهبر به این خوبى، این نیروهاى ما است، باید این نیروها را به هم گره بزنیم تا خودمان را برسانیم به مقام یك انسان صالح. باید مواظب باشیم كه اگر از سلامتى و استاد و معلم و رهبر خواستید استفاده كنید و برسیم به یك مقام انسان صالح باید مواظب باشیم حرام نشویم. یك خوردهاش صرف گوش دادنهاى بیخود، پاى حرفهاى لغو مىنشینید. یك خوردهاش صرف فیلم غلط، یكخوردهاش صرف قمار و انیها می شود.
بروید در یك كتابخانهاى كه دویست هزار جلد كتاب است، اگر این قمار بازها، شطرنج بازها فكرشان باز شده است باید این آقایان فكرباز یك كتاب علمى به این كتابخانه داده باشند، لااقل باید این چند صد هزار كتاب، یكى را یك قمارباز نوشته باشد، آخر تا حالا چقدر فكر شطرنج بازها، باز شده تا حالا که یك كتاب ده صفحهاى هم ننوشتهاند. اتفاقاً شطرنج فكر را خسته مىكند، مثل یك كسى كه لجنهاى خیابان را برمى داشت و به دیوار مىنوشت نظافت را رعایت كنید، گفتند آقا بیشتر دیوار را کثیف می کنی. اگر خواستیم از سلامتى و جوانى و نبوغ و استعداد و استاد و كتابخانه استفاده كنیم و یك انسان صالح باشیم باید سعى كنیم حرام نشویم. اگر حرام بشویم، مشرك هستیم.
امام باقر(علیه السلام) مىفرماید: «مَنْ أَصْغَى» یعنى كسى كه گوش دهد، در اختیار بگذارد خودش را «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ» كسى كه گوش دهد به یك گویندهاى «فَقَدْ عَبَدَهُ» عبد گوینده هست(كافى، ج6، ص434). مواظب باشید، آدم با اخلاص گوش به حرف هر كسى نمىدهد «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ» كسى اگر در اختیار هر گویندهاى و هر خوانندهاى، خودش را مىگذارد، عبد آن است. من حیف هستم. انسان طلا به گردن حیوان نمىكند و انسان استعداد و نبوغش را در اختیار همه كس نباید بگذارد. «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ»، عبد ناطق است، چه كسى عبد ناطق است؟ كسى كه خدا را بگذارد كنار و گوش به حرف. . ، اگر ناطق حق بگوید، حق است و اگر ناطق باطل بگوید عبد باطل است، بنابراین در گوش دادنها هم باید مواظب باشیم.
و السلام علیكم و رحمة الله و بركاته