پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

تاريخ پخش :: 1358/5/8 علل گریز از مذهب

بايگاني سالانه - 1358



قابل توجه کاربران محترم:
برنامه درسهایی از قرآن، پس از ضبط پیاده می شود و به جهت حفظ امانت، متن کامل آن در سایت قرار می گیرد، اما همواره بخش هایی از برنامه به جهت محدودیت زمان و رعایت حال مخاطبان، از تلویزیون پخش نمی گردد، آنچه به عنوان برنامه ی درسهایی از قرآن قابل استناد است، آن چیزی است که از تلویزیون پخش می گردد و در فایل صوتی برنامه قابل دسترسی می باشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم.
الحمد لله رب العالمین و صلى الله على سیدنا و نبینا محمد و على اهل بیته و لعنة الله على اعدائهم اجمعین.
بحث ما این بود كه اگر از اثر پى به موثر مى‏بریم، اگر به همین دلیل كه نوشته نویسنده مى‏خواهد، و ساختمان معمار و بنا مى‏خواهد، شما خدا را از همین طریق مى‏شناسید، اگر به قول همان شاعر از برگ درختان سبز یاد خدا مى‏افتیم اگر از ساختمان یك سلول یك اتم خدا را مى‏شناسیم پس چرا گروهى همین برگ را، همین اتم را و همین سلول را مى‏بینند و مى‏شناسند و آنها خدا را نمى‏شناسند، عدم گناه، عدم خروج از مذهب، عدم بى توجهى چیست؟
بنابراین موضوع بحث ما این مى‏تواند باشد، علل بى توجهى یا گریز از مذهب و از خدا، گفتیم كه یكى از علتهایش این بود كه پدیده‏ها براى ما عادت شده است. چون بسیارى از موجودات و آفریده‏ها و آثار را از ابتدا با آنها بودیم مأنوس شدیم وقتى مأنوس شدیم دیگه حالت طبیعى برایمان ندارد. در اولین برخورد با یك بال پروانه است كه توجه پیدا مى‏كنیم اما كسانى كه هزارها بار پروانه را دیده‏اند دیگه برایشان جالب نمى‏تواند باشد. مثل، آن مثل هواپیما بود كه براى ما تازگى دارد، وقتى هواپیما بلند مى‏شود و مى‏نشیند یاد مخترع آن مى‏افتیم اما كسانى كه صبح تا شام با هواپیما هستند اینها دیگه هر دفعه كه هواپیما پرواز مى‏كند توجه به آن ندارند چون برایشان عادت شده است، این را توضیح دادیم ولى دوم هم گفتیم كه به قصد شناخت براى كلاس خدا مطالعه نمى‏كنند، شما لب چهارراه، هزارها بار لب چهارراه چراغ سبز و سرخ را دیده‏اى اما اگر بپرسند آقا چه شیشه‏اى است، شیشه چند میلیمترى است؟ نوع شیشه آن چه جورى است؟ این شیشه مشجر گلهاش چه جورى است؟ مى‏گویى: نمى‏دانم. آقا لب چهارراه خیابانتان و لب چهارراهى كه در خانه‌تان است چند هزار بار دیده‏اى؟ ده هزاربار، پنج هزار بار، یازده هزار بار، صد هزاربار، پس چرا نمى‏دانى؟ مى‏گویى من مى‏خواستم ببینم اگر قرمز است بایستم و اگر سبز است بروم، به قصد اینكه شیشه چه شیشه‏اى است مطالعه نمى‏كردم.
وقتى انسان شناختى پیدا مى‏كند كه عنایت روى همین جهت باشد، خوب این دو تا در جلسه گذشته گفتیم اما بحثى كه الان باید عنایت بیشترى بكنیم و توضیح بدهم این است كه عده‏اى كه بى توجه هستند، بى اعتنا به مذهب هستند، شاید به خاطر این باشد كه از مسئولیت فرار كنند، گریز از مسئولیت. قرآن مى‏گوید: انسان مى‏داند كه ما مى‏توانیم او را بعد از مرگ زنده كنیم حتى خطهاى سر انگشتش را هم مى‏توانیم دوباره بسازیم «بَلى‏ قادِرینَ عَلى‏ أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ» قیامت/4 اما مى‏دانید چرا منكر معاد است؟ «بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ» قیامت/5 اراده كرده است انسان «لِیَفْجُرَ» فجر یعنى شكافتن، مى‏خواهد بشكافد «أَمامَهُ» جلوى خودش را، مى‏خواهد جلوى خودش را بشكافد كه انكار قیامت مى‏كند یعنى مى‏خواهد راه جلوى خودش باز بكند.
شما گاهى وقتها مى‏خواهى غیبت بكنى، بدگویى یك نفر را بكنى، از طرفى مى‏بینى دوستت به تو مى‏گوید داداش غیبت نكن گناه است از ابتدا براى اینكه براى خودت راه باز كنى مى‏گویى فلانى غیبت ندارد یك كلمه مى‏گویى فلانى غیبت ندارد تا راه جلوى غیبت كردنت باز بشود. من اگر بگویم معاد هست پس مسئول هستم، اگر بگویم جهنم هست پس مسئول هستم. اگر بگویم خدا هست پس مسئول هستم، از اول مى‏گویم خدایى نیست تا از مسئولیتم، از اول مى‏گویم غیبت ندارد تا راه جلوى زبانم باز شود. یادم آمد حالا به مناسبت البته چون كلمه غیبت را بردم این جمله را بگویم شخصى پرسید شما چه مى‏گویید هر كس غیبت بكند كارهاى خوبش از بین مى‏رود، بنده سى سال كار خیر كرده‏ام با یك غیبت از بین برود؟ جوابش داده شد، بله فلانى هم سى سال زحمت كشیده بود این آبرو را درست كرده بود و شما با یك جمله آبروى سى ساله او را از بین بردى، خدا هم چه بسا با یك غیبت كار خوب شما را از بین برده است.
گاهى، البته این جمله را قرآن براى معاد گفته است اما نمونه‏اش در اصل مذهب مى‏توانیم بگوییم، بگوییم گاهى وقتها انسان براى گریز از مسئولیت، مثلاً صبح در خواب در رختخواب است، صبح زود است چشمهایش را باز مى‏كند، مى‏خواهد بلند شود و نماز بخواند از طرفى هم میل دارد كه بخوابد براى اینكه كلاه سر وجدان خودش بگذارد و بخوابد مى‏گوید حالا معلوم نیست كه صبح شده باشد فلانى هم كه اذان مى‏دهد شاید اشتباه كرده باشد. مى‏گوید فلانى اشتباه كرده است تا یك خورده دیگه بخوابد، این را مى‏گویند مى‏خواهد راه جلوى خودش باز كند، گاهى براى اینكه گریز از مسئولیت باشد.
گاهى نارسایى مكتب‏هاست باعث بى توجهى می شود. یك مثل بزنم شما گاهى گرسنه مى‏شوى و مى‏روى در بیرون غذا مى‏خورى، یكبار، دوبار، سه بار بیرون غذا مى‏خورى، دو، سه دفعه هم تصادفاً مریض مى‏شوى به دو سه منطقه كه مراجعه كردى و هر بار مریض شدى تصمیم مى‏گیرى، البته زمان قدیم بود كه مراعات بهداشت را نمى‏كردند بعضى هایشان، تصمیم مى‏گیرى دیگه غذاى بیرون را نخورى. گاهى انسان وارد مى‏شود میل به این دارد كه برود و آشنا پیدا كند با این مكتب، نگاه مى‏كند مى‏بیند این مكتب رسا نیست نارسا است، یك مكتب دیگه بزنم شاید آموزشش بیشتر باشد. شما یقه پیراهن را مى‏دانى چند است، فرض كنید چهل و دو، مى‏روى مغازه مى‏گویى داداش پیراهن چهل و دو دارى؟ نه، رد مى‏شوى دیگه نمى‏روى همه پیراهن‏ها را بپوشى و بگویى اینها به درد من نمى‏خورد، چون یقه خودت را مى‏دانى چند است تا پرسیدى چهل و دو، نه، چهل و دو، نه، ده تا پیراهن دوزى مى‏پرسى چهل و دو مى‏گویند نه، رد مى‏شوى، براى اینكه اینها هیچ كدام با گردن شما تطبیق نمى‏كند.
ما حساب كنیم ببینیم خودمان چى هستیم، ما انسان هستیم، سراغ این مكتب مى‏روى، شروع مى‏كنیم در یك مكتب خانه را زدند، - آقا شما چه غذاى و چه فكرى براى ما تهیه كرده‏اى، مى‏گوید: بنده دید اقتصادى دارم فقط، بُعد اقتصادى را در نظر مى‏گیرم، مى‏بینم بُعد اقتصادى یك جزء من است كل من نیست، یقه من چهل و دو است و این یقه‏اش دوازده است. دوازده با چهل و دو تطبیق نمى‏كند. یك مكتب دیگه، شما چه مى‏گویید؟ - مى‏گوید: من فقط اصالت را به انسان مى‏بینم این هم باز نارسا است. مذهب‏هاى كه تحریف شده، شما چى مى‏گویید؟ مى‏بینیم در مذهب‏ها و در مكتب‏ها یك سرى نارسایى‏هاى و یا محدود هستند یك سرى هایشان و یا تحریفهایى شده است بخاطر نارسایى هایى كه هست و یا بخاطر تحریف هایى كه هست انسان اعراض مى‏كند. پس گاهى انسان گریز از مذهب پیدا مى‏كند بخاطر وجود نارسایى. شما وارد یك جلسه‏اى مى‏شوى مى‏بینید كسى كه صحبت مى‏كند در آن جلسه مقاله‏اش خوب نبود دفعه دیگه بخواهد مقاله بخواند بلند مى‏شوى و مى‏روى. سخنرانى من اگر خوب نبود دفعه دیگه شما سر كلاس من حاضر نمى‏شوى بنابراین نارسایى هم مسئله‏اى است.
مسئله دیگه كه گریز و بى توجهى به مذهب شده است مسئله تبلیغ سوء، عوض كردن. تبلیغ سوء، چقدر تبلیغ كردند كه دین افیون ملتهاست. راستى مى‏شود، اگر كسى را پیدا كردى از آن بپرسید آقا اگر دین افیون ملتهاست، یعنى دین وسیله این است كه مردم تحقیر بشوند مردم خواب بروند. دین طبیعت ملتهاست این دین افیون ملتهاست، كدام دین؟ دین اسلام و یا ادیان دیگر. اگر دین اسلام را مى‏گویید، تا آنجا كه در تاریخ بوده دین اسلام عامل حركت بوده است، اگر دین‏هاى دیگه را مى‏گویى چرا قانون كلى اجرا مى‏كنى؟ من حق ندارم اگر یك دانه به خریدم و دیدم این به پوسیده است، بگویم تمام به‏ها پوسیده است خوب این قضاوت درست نیست.
تبلیغ كردند كه دین افیون ملتهاست و بخاطر تبلیغات سوء دین عده‏اى را از مذهب فرارى دادند البته مشتشان باز شد و رسوایى این حرف روشن شد و كسى كه از این كلمات بگوید و معلوم بشود كه ناصحیح گفته است دیگه اطمینان به باقى حرفهایش هم نیست.
اگر یك دانشمندى یك نظریه داد و نظریه‏اش پوچ از آب در آمد یا اشتباه كرده بود یا روى غرض گفته بود، چى را روى غرض بگوید، چى را اشتباه كند، وقتى یك نظریه به مردم مى‏دهد و نظریه‏اش خلاف واقع در مى‏آید بقیه نظریه هاش هم قابل اعتنا نخواهد بود و ما به همین دلیل مى‏گوییم پیامبر و امام باید معصوم باشد چون اگر آنها هم انحراف پیدا كنند و اشتباه كنند. . . یك شعرى هست که می گوید:
هر چه بگنندد نمكش مى‏زنند واى از روزى كه بگنندد نمك
ما كه رهبر مى‏خواهیم براى اینكه منحرف مى‏شویم و نمى‏دانیم، اگر بنا باشد او هم منحرف شود و سهل و. . و این خطاهاى نابخشودنى در آن باشد، چقدر، میلیون‏ها افراد از كلماتى كه از طرف مذهب مطرح مى‏شود محروم بودند بخاطر تبلیغ سوء، پس یكى از دلایل گریز تبلیغ سوء است كه دیدید چگونه پوچ در آمد.
مسئله دیگر علم زدگى است و غرور علمى است. انسان موفق شد چیزهاى را كشف كرد، پى به یك سرى اسرار و قوانینى برد خیال مى‏كند تمام مطالب هنوز بعد مادى دارد و باید مثل چیزى. . . ، آخه هرچیزى یك معیارى دارد شما نمره را با معیار نمره بیست مى‏سنجید، خط را با خط كش اندازه مى‏گیرید، هوا را با هوا سنج اندازه مى‏گیرید، میزان هندوانه، كیلو است. میزان پارچه، متر است. هر چیزى یك معیارى دارد. غلط است كه ما یك آزمایشگاه داشته باشیم و بخواهیم هست و نیست جهان را از همین آزمایشگاه، یك متر داشته باشیم و بخواهیم شعر را هم روى متر میزان كنیم. این شعر خوبى است چون سى و هفت سانت است. شعر را هم روى متر خواسته باشیم اندازه بگیریم. هندوانه را هم روى متر خواسته باشیم اندازه بگیریم. تخم مرغ را هم روى متر خواسته باشیم اندازه بگیریم، این غلط است. متر میزان است، معیار است، وسیله سنجش است ولى فقط براى پارچه. یك سرى معیارهاى مادى دارند.
یك سرى موفقیت‏هایى پیدا شد خواستند خدا را هم، وحى را هم با معیار مادى بسنجند. این غرور علمى هم یكى از علل گریز است.
خواستند همه چیز را تجربه كنند مگر همه چیز قابل تجربه هست؟ من یك سوال مى‏كنم و شما از رفقایتان بپرسید، اینها مى‏گفتند تا ما چیزى را تجربه نكنیم قبول نمى‏كنیم، پس بگو شما جنابعالى باید هیچ تاریخى را قبول نداشته باشى چون ما بوعلى سینا را تجربه نكردیم، شما كدام یك از دانشمندان قدیم را تجربه كرده‏اى، دیده‏اید، بو كرده‏اید، نه، چشیده‏اید، نه، پس چطور قبول دارید، مى‏گویى من بوعلى سینا را من تجربه نكرده‏ام، اما آثار علمى‌اش هست، همینطور كه تاریخ را از آثار و نوشته‏ها پى مى‏بریم كه در سابق، قرنها قبل دانشمندانى بوده است، همینطور كه تاریخ را از اثر پى به موثر مى‏بریم آن هم از اثر پى به موثر مى‏بریم. اصولاً یك سوال دیگر، سوال مى‏كند از اینهایی كه خیلى عاشق هستند، مى‏گویند تا یك چیزى را حفظ نكنند قبول نمى‏كنند، مى‏گویند لطفاً بفرما كه آیا این جهان نهایت دارد یا بى نهایت است. هر كدام را برود و بگوید، مچ آن را مى‏گیرند، تا بگوید كه این جهان نهایت دارد، مى‏گویند جنابعالى تجربه كرده‏اى، یعنى رفتى تا آخر جهان، بگویى آه اینجا آخرش است. شما كه مى‏گویى جهان نهایت دارد تجربه كرده‏اى. اگر بگوید این جهان چى، بى نهایت است، مى‏گویند این بى نهایت را شما تجربه كرده‏اى، بى نهایت هم قابل تجربه نیست. بالاخره معتقد مى‏شویم كه جهان نهایت دارد و یا بى نهایت است از چیزهایى است كه ما قبول مى‏كنیم و قابل تجربه هم نیست. تاریخ را همه پذیرفته‏ایم با آنكه تاریخ قابل تجربه نیست. شما در علوم خودتان یك سرى ضمیر ناخود آگاه را همه آنها قبول دارند اما تجربى نیست. پیش بینى مى‏كنند آقا، سیاستمداران، متفكران، حتى آنهایى كه عقیده به خدا ندارند پیش بینى مى‏كنند، مى‏گوییم خوب چیزى را كه شما پیش بینى مى‏كنید، چیزى هنوز تجربه نشده، هنوز نیست تا آن را تجربه كنید پس پیش بینى‏هاى شما اینكه، اجمالاً اینكه یك غرور علمى است كه انسان خیال مى‏كند چهار تا قانون را كه در طبیعت كشف كرد مى‏خواهد خدا را هم زیر چاقوى تشریح و در آزمایشگاه با معیار مادى كشف كند این هم غرور ملى است كه آقایان گفته‏اند راجع به گریز.
هفتم یكى از عواملى كه عامل گریز مى‏تواند باشد عناد، لجبازى كردن، فرار مى‏كند، مى‏داند ولى لجاجت دارد حالا لجاجت عوامل مختلفى مى‏تواند داشته باشد گاهى آدم مى‏داند كه فلانى اطلاعاتش از آن بیشتر است اما نمى‏خواهد زیر بارش برود، شكست خودش مى‏داند مى‏گوید من از این بپرسم چون خودش را مى‏بیند این خودبینى كم كم مبدل مى‏شود به خودپسندى، مى‏دانید كه اول مرحله خودبینى است و بعد خودپسندى است و بعد كم كم خودپرستى مى‏شود. و خودپرستى خودش شرك است. دوست دارم مثالى كه هست در اینجا برایتان بزنم. مثال شیرینى است. شخصى سوار بر اسب بود داشت مى‏رفت، رسید به نهر آبى، اسب ایستاد، نهرك هم خیلى، آب آن تقریباً نیم متر هم نبود مى‏توانسته اسب حركت كنداما ایستاد آمد پائین، از جلو رفت افسار را كشید دید اسب حركت نمى‏كند، رفت از عقب شروع كرد شلاق زدن، دید حركت نمى‏كند، بیچاره شد. یك مرد حكیمى كنار نشسته بود و صحنه را دید كه هر كارى مى‏كند از جلو افسار را مى‏كشد نمى‏رود، از عقب شلاق مى‏زند، نمى‏رود. گفت: داداش، گفت: چكار كنم. گفت: یك چوب بردار این آب را تكان بده، آب گِلى كه شد اسب حركت مى‏كند. این آن وقت فلسفه‏اش را نفهمید چطور، ولى اینقدر خسته شده بود كه گوش به حرف این مرد بزرگوار داد، یك چوبى برداشت و این آب را گلى كرد تا آب گلى شد اسب پایش را گذاشت و از توى آب رفت. رفت و آن طرف آب كه رسید این صاحب اسب به این پیرمرد گفت خدا خیرت بدهد، حالا فلسفه این كار چه بود؟ گفت فلسفه‏اش این بود، اسب اول آب تمیز بود اسب مى‏آمد لب آب چون آب تمیز بود خودش را در آب مى‏دید چون خودبین بود، چون خودش را مى‏دید پا روى خودش نمى‏گذاشت چون پا روى هوسش نگذاشت، پا روى خودش نگذاشت به این ترتیب ایستاد، علت اینكه عبور كرد این بود كه خودش را ندید. كسى كه خودبین نباشد حركت مى‏كند. نصف افرادى كه این طرف وایساده‏اند براى اینكه خودبین هستند، خودبینى عامل بدبختى است.
بزرگترین دشمن انسان عُجب انسان است كه بگوید من از این بپرسم؟ من دو سال سابقه تحصیلى‌ام از ایشان بیشتر است. تا بنده مى‏خواهم از شما چیزى یاد بگیرم مى‏آیم نزدیك عكس خودم را مى‏بینم مى‏گویم تو از ایشان یاد بگیرى، تو دو سال سابقه تحصیلى‌ات بیشتر است. چون خودم را مى‏بینم پا روى خودم نمى‏گذارم، پا روى هدفم نمى‏گذارم در جهل سبقت مى‏گیریم روایتى هست از معصوم(علیه السلام)) فرمود: كسانى كه یك دقیقه زیر عار و ننگ چیزى یاد گرفتن نروند یك عمرى زیر بار عار و ننگ بى سوادى مى‏مانند و روایت داریم دو رقم حیا هست. یك حیاى عقل است و یك حیاى احمقى. اگر كسى چیزى را بلد نیست مى‏خواهد بپرسد و عارش مى‏شود و خجالت مى‏كشد بپرسد این احمقى است و با كمال صراحت امام فرموده است. . . رد شویم. مسئله عناد، حالا مى‏شود این عناد، گاهى خودبینى مى‏تواند باشد، گاهى عوامل دیگه مى‏تواند باشد. دیگه چى باعث مى‏شود كه انسان زیر بار نرود.
هشتم اضافه شدن خرافات، خرافات وقتى اضافه شد به مذهب همان، همانطور كه مثال زدم، مثل مگسى است كه اضافه شود به آب.
نهم، سرگرمى به مادیات، شما حساب كنید انسان ورزش را دوست دارد، تحصیل را هم دوست دارد منتهی گاهى علاقه و سرگرمى بوسیله ورزش باعث مى‏شود آخر سال از نظر درسى تجدید بشوید، گاهى سرگرمى زیاد به تحصیل باعث مى‏شود سلامتى در خطر قرار بگیرد، ما تمایلاتمان یكى و دوتا نیست. سلامتى دوست داریم، پول دوست داریم، علم دوست داریم. تمایلات ما، فطریات ما، خواسته‏هاى ما، نیازهاى ما متعدد است. گاهى سرگرمى به یك چیزى باعث مى‏شود در مورد چیز دیگر مورد غفلت قرار بگیرید. دهم، حل نكردن موجودات، گاهى وقتها مى‏گوید كه من چطور ایمان به خدا بیاورم، مى‏گوید كه چطور هر اثر موثر دارد، مى‏گوید آخر اگر خدا هست، پس مثلاً فرض كنید كه روده كور براى چى است؟ اگرخدا هست پس جنگلها براى چى است؟ اگر خدا هست فرض كنید مرد پستان مى‏خواهد چكار كند. اگر خدا هست، یك سرى چیزهاى پیدا مى‏شود و این نمى‏تواند حل كند كه فلسفه‏اش چى است توقع‌اش هم این است كه تمام موجودات را همین یك نفر، همین امروز همه را درك كند و همین كه چهار تا چیزى را درك نكرد بى توجه مى‏شود به. . . آقا یك وقت یك پسرى آمد پهلوى ما گفت كه نماز صبح چند ركعت است؟ دو ركعت، فلسفه آن چیست؟ گفتم بلد نیستم، خدا گفته دوركعت است. گفت: اِ، گفتم: اِ ندارد. گفت چطور مى‏شود شما ندانید گفتم: داداش شما چه رشته‏اى درس مى‏خوانى گفت من علوم طبیعى درس مى‏خوانم. گفتم: برگ درخت انار باریك است و یا پهن است. گفت باریك است. گفتم: برگ درخت انگور، گفت پهن است. گفتم: فلسفه اینكه برگ درخت انار باریك است چى است، گفت: نمى‏دانم. گفتم: اِه، حتماً این برگ باریك یك رابطه‏اى میان این برگ و میوه انار هست، حتماً یك رابطه‏اى میان برگ درخت انگور و میوه انگور هست و علوم طبیعى هنوز این برگ و این رابطه را و رابطه‏اى كه میان این میوه و برگ هست را هنوز درك نكرده است.
ایشان توقع دارد هر چه كه گفته مى‏شود همان شخص. . . ، ما اصولاً سه نوع دستور داریم سه رقم دستور داریم یك رقم دستورات فوق عقل است، یك سرى دستورات طبق عقل است، یك سرى دستورات ممكن است باشد ضد عقل باشد، ضد عقل، طبق عقل، فوق عقل. در اسلام، در مذهب دستور ضد عقل نیست اما لازم هم نیست كه تمام دستوراتش طبق عقل باشد یك سرى دستوراتى است كه فوق عقل است. گوشت خوك را گفتند حرام است خوردنش، سالها این دستور فوق عقل بود، نمى‏فهمیدند بعداً معلوم شد كه مسئله كرم كدو و كرم كریشین مطرح شد. حالا مى‏گویند آقا حرارتش بدهید كه این كرم كشته شود باز هم اسلام مى‏گوید حرام است همانطور كه این دو تا كرم قرنها گذشت و معلوم نبود و بعداً معلوم شد ممكن است علل دیگرى هم داشته باشد كه چند قرن دیگر معلوم شود ما لازم نیست هر مسئله‏اى كه پیدا مى‏شود خصوصیتش را حل كنیم علت بى اعتنایى به مذهب گاهى این مى‏شود كه یك سرى موجوداتى را مى‏بینم، نمى‏دانم براى چى است و توقع‌اش این است، غرور علمى‌اش این است كه همه را ایشان همین امروز بداند وقتى نمى‏تواند بفهمد از زیر بار دین شانه خالى مى‏كند این فشرده‏اى از علل بى توجهى است. علل دیگرى هم دارد كه این را من خلاصه كردم.
والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group