تاريخ پخش :: 1358/5/5 مکتب، نقش آن
بايگاني سالانه - 1358
قابل توجه کاربران محترم:
برنامه درسهایی از قرآن، پس از ضبط پیاده می شود و به جهت حفظ امانت، متن کامل آن در سایت قرار می گیرد، اما همواره بخش هایی از برنامه به جهت محدودیت زمان و رعایت حال مخاطبان، از تلویزیون پخش نمی گردد، آنچه به عنوان برنامه ی درسهایی از قرآن قابل استناد است، آن چیزی است که از تلویزیون پخش می گردد و در فایل صوتی برنامه قابل دسترسی می باشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
در این نشست در خدمت دوستان مىخواهیم یك خورده درباره كارى كه مكتب مىكند مسلك دارى، مكتب دارى، چه نقشى دارد، بى بند و بارى چى است در مقابل مكتب دارى، مكتب چه مىكند و بهترین مكتب كدام مكتب است، یك مقدار در مورد اینها با دوستان صحبت مىكنیم. امّا كارى كه مكتب مىكند این است كار مكتب، نوع بینش، نوع پوشش، نوع روش. هر مكتبى، مكتب سیستمى است كه براى انسان بینش و پوشش و روش را تعیین مىكند، چه دیدى داشته باشیم و به چه دلیلى همچین روشى را داشته باشیم.
هستى را چگونه ببینیم، در این هستى چكار كنیم و كارهایمان روى چه جهتى باشد حالا، مكتب دو جور است گاهى مكتب، مكتب بر دو نوع است: گاهى مكتب تعهد آور است، انسان مكتبى را كه پذیرفت متعهد مىشود مسئول مىشود این مكتب مثل موتور این را راه مىاندازد.
در اسلام مكتبش یك ویژگىهایی دارد. ویژگىها و خصوصیات مكتب اسلام، گوشهاى از ویژگىهاى مكتب اسلام:
1 - مطابق با حق و فطرت است. خیلى خلاصه بنا دارم بگویم كه بتوانیم به یك جایى برسیم انشاءالله، مطابق با طبع است، یك قانون در اسلام پیدا نمىكنید كه با طبع و سرشت انسان مطابقت نداشته باشد بله كنترل گاهى مىكند ولى هرگز نمىآید بگوید كه این غریزه را نادیده بگیرد برخلاف بعضى از مكتبها كه مثلاً فرض كنید ازدواج را مىگویند كار مقدسى نیست با اینكه ازدواج یك مسئله طبیعى است براى انسانها، براى هر انسانى ازدواج طبیعى است ولى یا مثلاً فرض كنید استفاده از هوا، استفاده از گلها، استفاده از لذتها به طور طبیعى، هر دستورى در اسلام هست یك ریشههاى فطرى و طبیعى در ما هست.
یك مثالى بزنم، یك بچه كوچولو، چقدر آدم دوستش دارد نه بلد است حرف بزند و نه بلد است راه برود گاهى بچه كوچولو یك شیرینىهایی دارد كه بزرگ ندارد، شاید جهت شیرین بودنش این باشد كه آن دست اول است یعنى حالا اول كار است كه وارد طبیعت شده است بعد هر چه در محیط زندگى مىكند رنگ محیط، قرار دادها، قیدها، تشریفات، شرایط، هى مىآید و مىآید و این را از حالت طبیعى بودنش بیرون مىآورد ما اگر خواستیم یك فهرست طبیعت دست نخورده را مثال بزنیم بهترین است كه برویم به سراغ یك بچه، بچه كوچولو است یك سیب را مىدهد به شما مىگوید این سیب را نگهدار تا من بروم آب بخورم و برگردم، سیب را به شما مىدهد تا مىرود آب بخورد و برگردد، نگاه مىكند مىبیند شما سیب آن را خوردهای، با ناراحتى نگاه مىكند، گریه مىكند، عصبانى مىشود، بلد نیست حرف بزند امّا با چشم و ابرویش مىخواهد بگوید كه سیب من نزد تو امانت بود و تو به امانت خیانت كردى یعنى بدى خیانت را چشم هم مىفهمد.
در انسان عشق و پرستش هست هر انسانى یك خلائى دارد، یك احساسى، مىخواهد به یك كسى عشق بورزد، مىخواهد یك كسى را پرستش كند، حتى آنهایی كه پرستش خدا را نمىكنند انواع پرستشها را دارند. پس پرستش و عشق ورزیدن در انسان هست. هر چیزى را كه طبع انسان میل دارد اسلام امضاء كرده و هر چیزى را كه طبع انسان میل ندارد اسلام امضاء نكرده است. باید مطابق با طبع باشد. معیارهاى اسلام را حساب كنید همهاش طبیعى است آب كُر را وقتى مىخواهد بگوید، مىگوید سه وجب و نیم در سه وجب و نیم در سه وجب و نیم، هر شخصی با خودش وجب داردكه اندازه بگیرد.
براى پیدا كردن آب وضو مىخواهیم وضو بگیریم آب نیست، چه مقدار راه برویم، وقتى مأیوس شدیم تیمم كنیم، مىگوید به اندازه دو تا پرتاب سنگ، خوب هر جایى سنگى هست و هر كسى هم دستى دارد، سنگ را بر مىدارد پرتاب مىكند، مقداری راه مىرود بعد مىبیند آب گیرش نیامد تیمم مىكند. در مثلاً غروب وقت نماز خواندن، غروب هست و طلوع، هر كسى چشم دارد و خورشید و ماه را با چشمهایش مىبیند. تاریخ ماه قمرى كه تعیین شده است قشنگ قابل دیدن است. گام در بعضى از معیارها مثلاً داریم دو گام، سه گام هر كسى گامش با خودش است. زراع از آرنج تا به اینجاست. مىبینیم معیارهاى ما همه معیارهاى طبیعى، مكتب قوانینش همه مطابق با طبع، یك قانونى پیدا نمىكنید كه مطابق با طبع نباشد امّا در همه مكتبها این هست؟ مثلاً انسان طبیعتش این است كه وقتى زحمت كشید صاحب مالك كارش باشد یك مقدارى مالكیت شخصى، طبیعى است، پرنده با زحمت چوبهایی را از روى درختها جمع آورى مىكند و یك لانه مىسازد اگر یك پرنده دیگر خواست لانهاش را بگیرد، دفاع مىكند، مىگوید زحمت كشیدم، لانه درست كردم مال خودم است. الاغ در طویله خم مىشود و علفى را به دهان مىگیرد، الاغ دیگرى خواسته باشد از آن بگیرد، كلهاش را برمى گرداند و مىگوید مال من است. طفل خم مىشود یك توپى را، یك تخم مرغى را از روى زمین بر مىدارد طفل دیگر خواسته باشد از آن بگیرد، او جیغ مىكشد. آزادى مطابق با طبع است. گاهى بچه سر سفره مىگوید خودم مىخواهم بخورم، هر كارى مىكنى كه بگذار دهانت بگذارم، نمىتوانى بخورى، مىگوید نه خودم مىخواهم بخورم گاهى قاشق را هم بر مىدارد روى سرش مىریزد و تمام سر و صورتش را برنجى مىكند امّا مىگوید خودم مىخواهم بخورم، آزاد.
گربه را در قفسش مىكنى و دو كیلو گوشت لخت جلوش مىریزى ولى ناراحت است مىگوید مىخواهم بیایم بیرون گرچه كاغذ پاره بخورد. مىبینى، آزادى، مالكیت در شرایطى، خیانت به امانت، عشق و پرستش، معیارها اینها نمونههاى بود از اینكه، یكى از ویژگىهاى مكتب زنده این است كه باید مطابق با طبیعت باشد. قانونى برخلاف طبع نداشته باشد و در ایسمها و مكتبها و مذهبهاى تحریف شده بسیارى از قانونها را مىبینى كه با طبیعت انسان سازگار نیست.
2 - هماهنگ باشد. از ویژگىهاى یك مكتب این است كه هماهنگ باشد یعنى فقط از یك چشم نگاه نكند همینطور كه در آفرینش هماهنگ است. درخت بزرگ چون بلند است میوهاش كوچك است، درختهاى كه میوههاى بزرگ مىدهند روى زمین خوابیدهاند تناسب باید داشته باشد. فضایی كه دور زمین است با زمین هماهنگ است. نور با چشم هماهنگ است. امواج با گوش هماهنگ است. غذاها با دستگاه گوارش هماهنگ است. همینطور كه در ساختمان موجودات هماهنگى را حساب مىكنیم در قوانین هم باید هماهنگى باشد. در مكتبهاى دیگر در روشهاى دیگر هماهنگى نیست. دم از آزادى مىزند، دم از حقوق بشر مىزند، بعد مىبینیم همه حرفهاش مربوط به خودش است، امّا مىبینیم نسبت به همسایه ظلم مىكند، امّا اسلام اگر بحث عدالت مىكند، مىگوید نسبت به دشمن خودت خلاف عدالت حق ندارى رفتار كنى.
یك داستان كوچولو برایتان بگویم. همین برده دارى كه گروهى ممكن است به شما برسند و روى یك سرى مسائل اشكال كنند، همین برده دارى عالىترین روشى است كه با دستورات دین اسلام هماهنگ است، اجازه بدهید من با دستم شهرى را فرض كنم یكی از دستهایم كه انگشتر دارد فرض كنید مسلمانها و دست دیگرم فرض كنید غیر مسلمانها، درگیرى پیدا شد حالا شرایط درگیرى چطورى است، انشاءالله یك بحث جهادى برایتان خواهم داشت كه اصولاً جهاد اسلامى با جهاد دیگرى خیلى فرق دارد. با همه فرقهاى كه دارد در شرایط یك جنگى پیدا شد. این گروه مسلمانها با كفار درگیرى پیدا كردند و مسلمانها پیروز شدند چه كار كنیم با كفارى كه به ما شمشیر كشیدند و اكنون شكست خوردند و موفق نشدند چكار كنیم، چند تا نظریه مىدهم شما نظر بدهید.
حال اگر ما مسلمانها پیروز شدیم بر كفارى كه بر ما شمشیر كشیدند، این كفار شمشیر كش را همه را از دم بكشیم، این خوب است؟ نه
از دم آزاد كنیم درست است؟ درست نیست. مىروند یك غذاى مقوى مىخورند و شمشیرشان را هم تیز مىكنند و دوباره برمى گردنند. خوب چكار كنیم. از دم كشتن غلط. از دم آزاد. . . ، اینها را در یك ساختمان جا بدهید و بعد خرجى اینها را بدهیم. معنى آن اینست كه مسلمانها خرجى كفارى را كه روى آنها شمشیر كشیدهاند خرجى آنها را بدهند این كار هم درست نیست. عالىترین كار این است كه نیروى دشمن را پخش كنیم یعنى این شخص برود خانه ایشان، دیگرى خانه دیگرى سومى خانه سومى و چهارمى خانه چهارمى، پنجمى خانه پنجمى، نیروى دشمن را پخش كنیم. و بعد این كفار در میان مسلمانها كه پخش شدند نیرویشان پخش مىشود، شكسته مىشود و احساس خطر نمىشود. بعد اینها در خانه مسلمانها یك دوره اسلام را از نزدیك با چشمشان مىبینند و تدریجاً هم به اسلام گرایش پیدا مىكنند. به ما هم گفتهاند عالىترین و بهترین زندگى را با اینها داشته باشید. حتى اسم بردهها را حق ندارى بگویی غلام، باید بگوید اى جوانمرد. لباست با لباس او، كارت با كار او، غذایت با غذاى او، تمام روشهاى بین دو تا برادر باید بین شما باشد و بعد اینها یك روش اسلامى را كه دیدند مسلمان مىشوند و بعد هر یك از این مسلمانها بخاطر گناهى كه مىكنند باید بردهاى را كه زیر دستشان هست را آزاد كنند، روزه مىخورى، برده آزاد كن، فلان كار خلاف را كردى برده آزاد كن و اگر بردهها از این طریق آزاد نشدند حكومت اسلامى از بیت المال سهمى را معین كرده است براى اینكه بردهها را بخرد و آزاد كند، این بهترین روش است كه هم نیروى دشمن را پخش كردیم و یك دوره اسلامشناسى عملى را هم در خانهها یاد گرفتهاند، هیچ تجاوزى هم نباید به آنها بشود و بعد هم تدریجاً آزاد شدند.
اگر اسلام مىگوید عدالت، نسبت به بردهاش نیز عدالت است امّا بعضى دیگران كه مىگویند عدالت، هماهنگ نیست حرفهایشان. . . یعنى یك جا مىگویند عدالت آنجایى كه به نفع خودشان هست جاى دیگرى كه به نفع خودشان نیست انگار عدالت را. . . همان كه دلش بخاطر یك حیوان مىسوزد یكوقت مىبینى بوسیله یك انفجار حاضر است هزارها انسان را از بین ببرد. هماهنگى میان گفتهها و كردهها و هماهنگى میان همه مقررات.
مسئله سوم عمیق بودن. از ویژگىهاى یك مكتب این است كه عمیق باشد یعنى هر چه بر عمر مكتب مىگذرد شكوفاتر بشود و این از امتیازات اسلام است. شما كتابهایى اخیراً دیدهاید، دوستان مطالعه كنند، معجزات علمى قرآن، بخصوص در بخش بهداشتى اسلام، مىبینى همان چیزهاى كه بعنوان مستحب و مترود گرفته شده است، مىفرماید مكروه است شب زیر درخت بخوابید، الان مىبینى مسئله كربن پس دادن این درخت را مىگویند، مثلاً انسان در خواب استفاده اكسیژن بیشترى بكند. یك مسائل خیلى جزئى را وقتى عمر علم به آن مىگذرد مىبینیم هى شكوفاتر مىشود، بهترین مطلب این است كه هر چه به عمرش اضافه بشود به عمقش بیشتر رسیدگى میشود.
مسئله دیگر اینكه بهترین مكتب این است كه جامع باشد، یعنى فقط یك سرى برنامههاى اخلاقى نباشد فقط یك سرى دید اقتصادى نباشد فقط یك بینشهاى سیاسى نباشد همه چیزى داشته باشد، از انسان تا حیوان، از فرد تا جامعه، حدیثى دیدم از كتاب مستدرك سفینةالبحار، حدیث مىگوید كه از امام سوال مىكنند كه آیا اجازه مىدهید ما زنگوله به سر حیوان ببندیم امام مىفرماید: نه این زنگوله دینگ دینگ مىكند و گوش حیوان ناراحت مىشود چقدر ظریف. حدیث داریم مىخواهى شیر بدوشى ناخن هایت را بگیر، كه نكند یك وقت ناخنهایت اذیت كند. حدیث داریم حاجى اگر زود رسید مكه، امضایش را قبول نكنید، چرا؟ چون قدیم حاجىها با اسب و شتر مىرفتند مكه حاجىای كه زود رسیده مكه معلوم مىشود كه اسب و شترش را در راه دوانده است و كسى كه اسب و شترش را در راه بدواند معلوم مىشود قساوت قلب دارد، معلوم مىشود رعایت حال حیوان را نكرده است و كسى كه حال حیوان را رعایت نكند، امضایش از اعتبار مىافتد. اینقدر ظریف. یك دستوراتى داریم، مثلاً براى خواب، یك دستوراتى داریم براى جهاد، نسبت به روابط ما یا سیاست خارجى، حالا یك برنامههاى هست انشاءالله در نشستهاى دیگر برایتان مىگویم كه چقدر اسلام مواظبت كرده، مثلاً در رابطه با یتیمها مىگوید، روزى بدهید، نسبت به ایتام، خرجى آنها را تأمین كنید، لباس بچه یتیمها را هم تأمین كنید، خوب این كافى است. ما در خانه یتیم برویم و در بزنیم و مقدارى قندو شكر و روغن و اینها را بدهیم و مقدارى هم لباس و كفش بدهیم كافى است، نخیر، این بُعد مادى آن است پشت سرش قرآن مىگوید«قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً» نساء/5 بنشینید و براى بچه یتیمها یك مقدار حرف بزنید قصه بگویید یعنى همینطور كه بُعد مادى مىرسى به بعد معنوى هم برسید.
جامعیت اسلام، یك حدیث برایتان بخوانم امیرالمومنین(علیه السلام) در جنگ صفین. . . ، اسلام را ما هر چه بیشتر به آن آشنا شویم و به آن عمل كنیم عاشق اسلام مىشوند، عدهاى كه علاقه به اسلام ندارند و یا كم علاقه هستند واقعیتش اینست كه آشنا نشدهاند یك حدیث بگوییم امیرالمومنین(علیه السلام) در جنگ صفین تشنهاش مىشود و اشاره مىكند آب، یكى از یاران مىرود ظرفى را آب مىكند و مىآورد جلو، تا حضرت مىرود آب را بخورد مىبیند كه این ظرف ترك دارد، ظرفى كه ترك دارد در اسلام گفتهاند آب خوردن با آن خوب نیست، چرك مىرود لاى آن، بیرون نمىآید و آب آلوده مىشود آب را پس داد، این یار على گفت آقا اینجا میدان جنگ است، اینجا خانه فامیل من نیست كه، بخور حالا تشنهات است. فرمود: على را مىگویى، وسط میدان جنگ هم علی كار خلاف بهداشت نمىكند، من آب نمىخورم، تشنگى مىكشم اما آب نمىخورم. بعد وسط میدان همینكه داشت شمشیر مىكشید گاهى نگاهش را روبه بالا مىكند، ابن عباس مىآید و مىگوید آقا چرا وسط شمشیر كشیدن گاهى نگاهت را به آسمان مىكنى، مىفرماید مىترسم یك وقت نماز اول وقتم از دستم برود. مىگوید آقا وسط میدان جنگ، نماز اول وقت، مىگوید فرق نمىكند میدان و مسجد یكى است. همان جنگ، چون جنگ صفین خیلى طول كشید، پس از لحظاتى پیرمردى آمد پیش حضرت على(علیه السلام) گفت آقا كلمه توحید یعنى چه، مفهوم توحید چى است؟ بعضى از سربازها ناراحت شدند، پیرمرد را گرفتند تا بیندازند عقب، برو حالا كه وقت سوال و اصول دین نیست كه، امیرالمومنین فرمود چه فرق مىكند بین میدان جنگ و كلاس درس بگذارید و من برایش بگویم. شما بروید جنگ كنید و من براى پیرمرد چند دقیقه توحید را معنا كنم. ببینید اینرا مىگویند دین جامع. یعنى جنگش با بهداشتش، با نماز اول وقتش، با كلاس درسش یكى است.
اینطور نیست بنده پلیس چهارراه هستم، مسئول ماشین هستم، دو نفر شكم هم را پاره مىكنند مىگویند آقا بدو، مىگه آقا همدیگر را دریدند، مىگوید به بنده ابلاغ نشده است، آقا كشتند همدیگر را، نه خیر به بنده ابلاغ نشده است. این دین اسلام اینطور نیست كه یك كسى برود در یك پست و بگوید من همین هستم كه هستم فقط تخصصى. مثل اینكه بنده بگویم من متخصص انگشتر عقیق هستم و غسل جمعه و هیچ كار دیگری انجام نمیدهم، مىگوید من متخصص نماز جماعت هستم، حالا بداخلاق هم بودم در خانه كه بودم و یا در خانه خوش اخلاق باشد و در جامعه بداخلاق، بهترین مكتب این است كه جامع باشد.
پس مطابق با طبع باشد هیچ دستورى خلاف فطرت در آن نباشد. هماهنگ باشد و عمیق باشد، هر چه عمر از آن مىگذرد برنامه هایش شكوفاتر بشود. و جامع بشود. این نشانه بهترین مكتب مىتواند باشد.
مسئله دیگرى كه نشانه بهترین مكتب است این است كه مسئولیت آفرین باشد. چه دینى به ما مسئولیت مىدهد و حركت مىدهد؟ حركت آگاهانه و با انتخاب و نه حركت استجارى. گاهى انسان منفجر مىشود حركتهایی كه به خاطر انفجار است خیلى ارزش ندارد، مسئولیت آور باشد. حالا در رابطه با مسئولیت قرآن مطالبى را دارد مىفرماید، سوره عنكبوت، آیه 2، مىفرماید: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُون» آیا حساب مىكنند مردم، اینطور خیال مىكنند، دید اینطورى دارند، آیا حساب مىكنند «النَّاسُ» مردم «أَنْ یُتْرَكُوا» كه ما اینها را ترك مىكنیم و رها مىكنیم، همینكه مىگویند ما مومن هستیم و اینها را آزمایش نكنیم. خیال مىكنید هركس كه گفت من مسلمان هستم، همین است مسلمان آمارى و شناسنامهاى. نه، مسئولیت دارید و همه باید آزمایش بشوید. قرآن مىفرماید «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ» بقره/155 همه شما را آزمایش مىكنیم «وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ» انبیاء/35 تمام ناراحتىها و تمام خوشىها وسیله آزمایش است. اصولاً دنیا پهلوى بعضى ممكن است سفرهاى باشد. دنیا پهلوى بعضى ممكن است خوابگاهى باشد. دنیا پهلوى بعضى ممكن است عشرتكدهاى باشد، لذت خانهاى باشد. در بینش الهى دنیا چیست؟ دنیا سفره نیست تا بگوییم امروز روز خوشى بود، سفره چربى بود. دنیا خوابگاه نیست تا بگوییم چرا چنین شد، چرا اینطور شد، چرا این پشه مرا گزید و مرا از خواب بیدار كرد و چرا دیشب رعد و برق مرا از خواب بیدار كرد. چرا امسال قحطى شد و سفره من كمرنگ شد؟ چرا رعد و برق و پشه و فلان حیوان مرا از خواب بیدار كرد و چرا فلان مصیبت عیش و لذت مرا از بین برد. این چرا؟ چراهایى كه مىكنند بخاطر اینكه دنیا را یا سفره مىدانند و یا خوابگاه مىدانند و یا لذت خانه، دنیا در دید اسلام میدان رشد است و در میدان رشد باید خمیر را پزاند، همه باید آزمایش بشوند، در میدان رشد باید ناگوارىها باشد، اگر ناگوارىها نباشد ما رشد نخواهیم كرد.
«والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته»