تاريخ پخش :: 1358/5/15 نماز-1، فلسفه وجوب
بايگاني سالانه - 1358
قابل توجه کاربران محترم:
برنامه درسهایی از قرآن، پس از ضبط پیاده می شود و به جهت حفظ امانت، متن کامل آن در سایت قرار می گیرد، اما همواره بخش هایی از برنامه به جهت محدودیت زمان و رعایت حال مخاطبان، از تلویزیون پخش نمی گردد، آنچه به عنوان برنامه ی درسهایی از قرآن قابل استناد است، آن چیزی است که از تلویزیون پخش می گردد و در فایل صوتی برنامه قابل دسترسی می باشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله على سیدنا و نبینا محمد و على اهل بیته و لعنة الله على اعدائهم اجمعین.
بعد از آنكه بحثى از توحید و شرك در نشستهاى قبل با دوستان داشتیم، چه خوب است كه درباره پیوند ما با خدا و آن راه و نوع پیوندى كه براى ما مقرر كردهاند یك خورده صحبت كنیم و آن پیوند دائمى و پیوند هر روزى و شبانه روزى، پیوندى كه در عصرها و نسلها، این پیوند در آن سفارش شده است، پیوندى كه پایه دین در اسلام آمده است، پیوندى كه در روایاتى كه مىخوانیم اسلام بر چند پایه بر پا شده است، یكى از آنها همین مسئله هست، این پیوند عبارت است از نماز. من و شما نماز مىخوانیم، الحمدلله، اما اگر یك دوستى نماز نمىخواند، در كوپه قطار نشستهایم و با هم صحبت مىكنیم. همسایه و رفیقى داریم كه نماز نمىخواند، بسیارى از اینهاى كه نماز نمىخوانند، لجاجتى با خدا ندارند، چون همه مردم، آگاهانه و یا ناخودآگاهانه ته دلشان به خدا بدهكار است.
خیلىها خدا را دوست دارند، یك خورده نماز خواندنشان روى حساب عدم شناختشان است، البته بعضىها هم لجاجت دارند، ما كارى به افراد لجباز و عنود نداریم، افرادى كه آگاهى از نماز ندارند و نماز خواندنشان یا بى اعتناى به نمازشان بخاطر عدم آگاهى است، یك مقدارى مىخواهیم با هم صحبت كنیم. در بحث نماز چند تا مسئله مطرح مىشود كه شما در كوپه قطار و یا در ماشین، سر كلاس، در مهمانىها و نشستهاى، گاهى كه صحبت مىشود این چند تا سوال را مىكنند، یكى از این سوالها این است كه چرا نماز مىخوانیم؟ چى به آن مىگویید، بعد گاهى وقتها سوالى كه پیش مىآید، این سوال پیش مىآید كه این كشورهایى كه نماز مىخوانند، چرا علم و صنعتشان عقب است؟ چه نقشى نماز مىتواند در ما داشته باشد، نماز خوانها چه كردهاند؟ از این سرى سوالها هست كه خیلى از این نوع سوالها مطرح مىشود، ما با هم صحبت مىكنیم، یكخورده فرم اینكه چطورى با رفقا صحبت كنیم، مطرح مىشود. پس سوال اولش این است، در بحث نماز به دنباله بحث توحید و شرك، بحث نماز، سوال اول این مىشود، عرض كردم شما خودتان كه نماز مىخوانید، باید ببینید با یك كسى كه نماز نمىخواند چطورى حرف بزنید، چون یك وقتى مىگفتم، مىگفتم یك هروئینى كه در یك كوچه كه مىآید، یك هفت، هشت، ده تا هروئینى براى خودش درست مىكند و یك جوان نماز گزار باید یك، هفت، هشت، ده تا نماز خوان براى خودش درست كند. كسانى كه در باطل اصرار دارند، ما هم درحق باید اصرار داشته باشیم. امیرالمومنین(علیه السلام) یكى از ناله هایش همین بود كه گروهى در حذب معاویه، در داخل اصرار مىكنند اما طرفدارهاى من شل هستند، خوب. سوالهایى كه مطرح مىشود، سوال اول، چند سوال.
1 - چرا نماز بخوانیم؟ این سوال كه مطرح مىشود، جوابى را كه در سطح عموم مىشود مطرح كرد، كه قرآن هم به اشاره مىگوید «اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذی خَلَقَكُمْ» بقره/21 عبادت كنید چون او شما را آفرید، «اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذی خَلَقَكُمْ» عبارت دارد كه او به شما هستى داد، مىخواهد بگوید تشكر. دوستان عزیز ما دو رقم حق داریم.
حق بر دو قسم است. گاهى حق، حق اسلامى است و گاهى حق، حق انسانى است. حق اسلامى، یك سرى حقوقى است كه اسلام معین كرده است. چه كسى حق دارد حكومت بكند، چه كسى حق دارد حكومت نكند، در زندگى خانوادگى مخارج به دوش چه كسى باشد، در جامعهها و كانونهاى كوچك و بزرگ چه كسى قدرت داشته باشد تصمیم گیرد، تصمیم نهایى را چه كسى بگیرد، حق وتو چه كسى داشته باشد، یك سرى حقوقى است كه اسلام معین كرده است و یا در فلان داد و ستدد در چه شرایطى مىشود معامله را بهم زد، در معاملات اگر چنین شد، مشترى مىتواند معامه را بهم بزند و یا فروشنده مىتواند معامله را فسخ كند و بهم بزند، یك سرى حقوقى است كه اسلام مىگوید.
یك سرى حقوقى است كه از حقوق انسانى است، یعنى گیرم طرف ما مسلمان نباشد، یك سرى حقوقى است كه باید مراعات كند. مثلاً در روایات پیشوایان معصوم(علیهم السلام) مىخوانیم، اگر به كسى قول دادى به قولت عمل كن، گرچه به آنكه قول دادهاى مسلمان نباشد، به هر كسى كه قول دادى باید وفا كنى، ولو به مشرك. در روایات پیشوایان دین مىخوانیم احترام والدین را باید گرفت، گرچه پدر و مادر مسلمان نباشند. در روایات مىخوانیم كه امانت را باید به صاحبش رد كرد، گرچه آن كسى كه چیزى را پهلوى ما به امانت گذاشته است مسلمان نباشد. پس ببینید «أَدُّوا الْأَمَانَةَ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَیْهَا بَرّاً أَوْ فَاجِراً»(كافى، ج2، ص636) به قول امام، چه خوب باشد و چه بد، چه مسلمان باشد و چه غیر مسلمان، از حقوق انسانى است. یكى از حقوق انسانى، مسئله تشكر است.
من یك وقتى براى پسرها همچین مىگفتم، حالا اینجا هم براى دوستان چنین بگویم، مىگفتم آقازاده اگر یك ماشینى را شما، فرض كنید، كه دارد در خیابان مىرود و عدهاى هم منتظر تاكسى هستند، آقاى راننده كه نشسته است پشت ماشین، مىبیند گروهى منتظر تاكسى هستند، مىگوید خدمت كنم به اینها و بعضى از آنها را سوار كنم، پیش پاى اینها ترمز مىكند و مىگوید، بفرمائید كجا مىروید، ببرم شما را، این افرادى كه مىبینند آقاى راننده احترام كرد، خدمت كرد به اینها و ترمز كرد، همه آنها یك نوع تشكر را مىكنند گرچه نوع تشكرشان فرق بكند، ممكن است یك نفر بگوید «جَزَاكُمُ اللَّهُ خَیْراً» در مقابل این تشكرش «جَزَاكُمُ اللَّهُ» باشد. ممكن است یكى بگوید: متشكرم. مثلاً آخوند باشد، روحانى باشد مىگوید «جَزَاكُمُ اللَّهُ خَیْراً»، بازارى باشد مىگوید: متشكرم. از این افراد. . . چیز باشند، مىگویند: مرسى. بعضى مثلاً مىگویند: قربان تو. یك چیزى مىگویند به هر زبانى و به هر بیانى، در هر فرم و پستى باشند، وقتى كه دیدند خدمتى به آنها، لطفى به آنها كرد و ترمز كرد، یك تشكرى مىكنند، هر دینى و هر نژادى و هر زبانى و هر نوع فكر و ایدهاى داشته باشند، تشكر یكى از حقوق انسانى است. انسانى كه هیچى، مىخواهیم بگوییم یكى از حقوق حیوانى است. حیوان هم به مقدار شعورش تشكر مىكند. سگ را ببینید، سگ، یك لقمه كه مىدهى به سگ، فورى دمش را تكان مىدهد و همین دمى كه تكان مىدهد، تشكر مىكند از صاحبش. چند تا استخوان چرب در خانه كسى مىخورد، اگر به این خانه حمله شد، به دزد حمله مىكند، پاسدارى مىكند، هر حیوانى به مقدار شعورش تشكر را مىكند. بنابراین چرا نماز بخوانیم؟ مىخواهیم تشكر كنیم، حالا در اینجا باز یك سوال مطرح مىشود.
سوال 2 - آیا خدا نیاز به تشكر ما دارد؟ مسلماً نه، خدا نیازى به تشكر ندارد اما این تشكر در خود ما اثر سازندگى و مثبت و مفید دارد. یك مثال بزنم، معلم مىاید سركلاس و مىگوید دوستان عزیز، من كه مىآیم، مىایستم و داد مىزنم، تشكر كنید از زحمت من و تشكرتان همین نباشد كه فقط بگویید برپا، گرچه بلند شدن هم خودش تشكرى است و باید باشد، انسان باید از استادش تشكر كند، اما من قانع نیستم كه شما برپایى بگویید براى من، اگر مىخواهید تشكر كنید، درسى را كه من مىدهم، خوب درس بخوانید. خوب درس خواندن تشكر است، اما تشكر سازنده. برپا هم تشكر است اما تشكر تشریفاتى است.
ما تشكر دو رقم داریم: یك تشكر داریم، تشكر تشریفاتى، یك تشكر داریم، تشكر سازنده. خوب درس خواندن شاگرد تشكر از استاد است اما چیزى به جیب استاد نمىرود. شما درس بخوانید و یا نخوانید، این استاد رشد نمىكند، خود شما رشد مىكنید. گرچه خوب درس خواندنت تشكر است اما تشكرى است كه نفعش به جیب خودت مىرود. نماز تشكر از خداست اما تشكرى است كه فایدهاش براى خودمان است، چطور؟ در ادامه بحثم چطورش معلوم مىشود و دوستدارم این جلسه و جلسه بعد را خیلى با عنایت گوش بدهید. خدا نیازى به تشكر ما ندارد اما این تشكر اثر سازندگى در خود ما دارد. بحث سوم كه در نماز مطرح است.
سوال 3 - مىپرسند گاهى، چرا این تشكر به میل خود ما نیست؟ خوب كه حالا كه بناست از خدا تشكر كنیم هر كه هر جورى كه دلش مىخواهد تشكر كند. تو چه كار دارى كه من وضو بگیرم و یا نگیرم، راست قبله بایستم و یا نایستم، حتماً بگویم(بسم الله الرحمن الرحیم) حتماً «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» فاتحه/2، من خودم از خدا یكجورى كه بلد هستم تشكر مىكنم، حتى زیر رختخواب كه خوابیدهام، مىگویم اى خدا تو كه مىدانى من مخلصت هستم، شما ول كن معامله نیستى، مىگویید حتماً باید همچین تشكر كنم، در این هم باید بگوییم كه گرچه تشكر یك اصل عقلى است، اما نوعش تعبد است.
دوستان عزیز شما اگر یك مهمانى آمد برایتان و خواستید پذیرایى كنید، ما دو نوع پذیرایى داریم، یك وقت ببینیم آن چه میل دارد، یكوقت ببینیم ما چه میل داریم، بهترین نوع این پذیراى این است كه ببینیم مهمان چه میل دارد، اینطور نیست. اگر هم خواستیم تشكر كنیم یكجور تشكرى كه آن مىگوید چه و یكجور تشكرى است كه ما مىگوییم چه، بهترین نوع تشكر این است كه ببینیم او مىگوید چه، بنابراین گرچه روح نماز تشكر است اما فرمش تعبد است، تعبد، خدا اینطور گفته است، براى خاطر اینكه او باید به ما بگوید چه جورى حقش است و چه جورى ما را مىسازد. حالا خیلى هم ما ناز نمىكشیم، اگر كسى آورد چیزى همچون نماز، پرمایه و پر محتوا، پر مغز، بیاورد و بگوید این به جاى آن. اگر كسى خانهاى بهتر ساخت، این خانه را خراب مىكنیم. فرم نماز(تعبد) است، كما اینكه بهترین پذیرایى این است كه ببینید او مىگوید چه، بهترین تشكر هم این است كه ببینید او چه مىگوید. بسیارى از رشد ما در ین است كه عبد باشیم. حالا، از این بحث كه گذشتیم سوال 4 مطرح مىشود.
سوال 4 - مىپرسند كه چرا كشورهاى نمازگزار علم و صنعت، كشورهاى نماز گزار عقب هستند، حالا از نظر اقتصادى، فكرى، فرهنگى، شما كه نماز خواندى چكار كردى. الان مىگویید ما الان كه عقب ماندگى خودمان را حساب مىكنیم، نباید گردن این بگذاریم كه دو دقیقه و یا یك دقیقه نماز مىخوانیم، این چند دقیقه نماز هیچ جلوى ترقى ما را نمىگیرد. من براى كوچولوها یك مثلى بزنم، ولى چون مثل در سطحى است كه مىتواند براى همه مفید باشد این است و اینجا هم مطرح كنم، مثلى كه آنجا داشتم این است، مىگویم شما سه تا میوه را فرض كنید، یكى از میوهها سیب، یكى از میوهها انار، یكى از میوهها انگور، هر میوهاى یك نوع اثر و خاصیت و ویتامینى دارد، مثلاً سیب داراى ویتامین فلان، انار داراى مزه و ویتامین فلان، انگور هم داراى مزه و ویتامین فلان، حالا، اگر دید كه هر میوهاى را بخورد، مزه و ویتامین دیگر را خواسته باشد كه تقاضا كند، توقعش غلط است. بنده بروم و دو كیلو سیب بخرم، بعد از چند روز این سیب را ببرم و پس بدهم به آقاى میوه فروش، بگویم داداش این سیب شما خوب نبود، براى اینكه من هر چه سیب تو را مىخورم مزه انگور نمىدهد، این بقال یك نگاهى به مشترى مىكند و به آن شاگردش مىگوید كه این مشترى ما خل هستش. سیب را از من گرفته و رفته پس آورده، مىگوید سیب تو مزه انگور نمىدهد. داداش تو اگر مزه انگور مىخواهى، باید انگور بخورى، توقع تو غلط است كه از سیب مزه انگور مىخواهى، این مثل خیلى روشن است. ما همچنین سه تا برنامه داریم، یك برنامه داریم، برنامه نماز. یك برنامه داریم، برنامه تحصیل. یك برنامه داریم، برنامه كار و سایر برنامه هایى كه در اسلام هست، اینها هر كدام یك مزهاى دارد، یك ویتامینى دارد. مزه، ویتامین، اثر نماز، یاد خدا «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْری» طه/14، «اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذی خَلَقَكُمْ» بقره/21 یاد خدا و تشكر از خدا، این مزه نماز. اثر نماز، اثر تحصیل هم پیشرفت اختراع و اكتشاف. اثر كار هم پیشرفت اقتصاد. حالا، سوال شما ببینیم چه سوالى است، شما مىگویید كه چرا نماز خوانها مخترع نشدهاند؟ مثل اینكه بگوییم نماز خوانها، مثل این مىماند كه بگوییم سیب خوارها چرا مزه انار نمىدهد، شما اگر خواستى مخترع بشوى باید بروى دنبال درس. قرآن نگفته است(اقم الصلاة لتخترع) نماز بخوان تا مخترع بشوى، گفته است «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْری» نماز نقش خودش را دارد و اختراع و تحصیل هم نقش خودش را دارد، حساب اینها را باید از هم جدا كنیم. علاوه بر اینكه، چه كسى گفته كه نماز خوانها علم و صنعت ندارند، مگر تاریخ مسلمانها نوشته نشده است. در بسیارى از علوم مسلمانها نابغه بودهاند، مخترع بودهاند، ما فراموش نكردهایم بوعلى سینا، رازى را، ما فراموش نكردهایم جابربن حیان را، در این زمینه هم اخیراً كتابى نوشته شده است، دانش مسلمین، اصولاً هم مسلمانها پایه ریز بسیارى از علوم بودهاند، اما اگر من و شما اختراعى نداریم بخاطر این است كه دنبال درس نمىرویم. خلاصهاش این بود. اگر پیشرفت كار، اقتصادمان پیشرفت به خاطر این است كه نظام اقتصادى و كارمان خوب نیست، اینها حسابش را نباید به حساب نماز بگذاریم. پس سوال، جواب، چرا نماز خوانها علم و صنعت ندارند؟ جوابش چى شد، براى اینكه نماز خوانها، نماز فرهنگى و اقتصادیشان، خوب نیست. اگر من مخترع نیستم براى این نیست كه صبح به صبح، دو دقیقه مىگویم «إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعینُ» فاتحه/5 پس بنابراین مخترع نشدهام، چه ربطى دارد به هم. علل بدبختى در جامعه در اثر چیست؟ انشاء الله در این زمینه صحبت مىكنیم. یكى از آنها رهبر است. قرآن مىگوید كدام گروه را زیر و رو كردیم، چرا؟ براى اینكه «وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنیدٍ» هود/59 چون رهبرشان یك جبار ستمگر بود، ما زیر و رو كردیم، پس رهبر. یا قانون، قوانین غیر آسمانى و یا قوانینى كه از افرادى نالایق و از افكارى پوچ سرچشمه گرفته است، قانون هست و مردم هست و رهبر، اینها مىتواند عامل بدبختى باشد. یك مثالى بزنم از سال گذشته، سال گذشته از كشورهاى اسلامى افرادى رفتند مكه، در منى كه هر حاجى یك گوسفند مىكشد، به جاى اینكه این رهبران كشورها بیایند وسیلهاى و سردخانهاى بسازند و تهیه كنند كه گوشتها را به یك نحوى سرد كنند و بعد مصرف كنند، كوره هایى آوردند در منى و این گوسفندان را دم كوره مىدادند و به فاصله چند دقیقه و ثانیه خاكستر مىشد. روز عید قربان، در كنار كعبه تقریباً، در منى، یك فرسخى كعبه، روز عید قربان، پارسال حدود یك میلیون گوسفند خاكستر شد و بعد غروبش مرغ یخى آوردند و دادند به حاجىها، یك میلیون گوسفند خود مسلمانها باید خاكستر شود و بعد گوشت یخى باید از خارج بیاید براى اینها، این براى چى است؟ براى خاطر اینكه نماز مىخوانند، یا بخاطر اینكه طراحى مىكنند، دست استعمار، نقشهها، همان نقشهاى كه در سالهاى قبل پاى فیلمها مىنشاند و چیزهایى یادمان مىداد، چقدر من و شما، یكوقتى من حساب كردم، ساعاتى كه ما ایرانىها را در رژیم قبل مىنشاندند پاى فیلمهاى مسخره، فیلمهایى كه نسل ما مىنشست و هیچ رشد پیدا نمىكرد، امام فرمود: تلویزیون یك دانشگاه عمومى است، بعد یك افراد مسخرهاى اونجا بازى در مىآوردند و شبهایى كه این بازیگرها بازى در مىآوردند چه غوغایى، اصلش خیابانها خلوت مىشد. مىرفتند اونجا، بشینیم تا ببینیم. یا مثلاً بسیارى از فیلمهایى كه مثال زدم، یكوقتى یك جایى گفتم، ما را مىنشاندند و مىگفتند این كشور فلان، با كشور فلان دارد فوتبال بازى مىكند، میلیونها من و شما مىنشستیم و ببینیم توپ بلژیك كجا رفت و نفهمیم كه نفس خودمان كجا مىرود. مىنشاندند ما را به یك تفسیر ورزشى، تمام حواس ما این بود كه توپ بلژیك رفت كجا و نفهمیم كه نفس خودمان كجا رفت. با بچههاى ما، با مغزهاى ما بازى شد و بازى كردند و مال ما هم بازى شد، بنابراین اگر علت بدبختى ما هست، علت بدبختى ما باید جاى دیگه سراغش را بگیریم، سراغش را نباید از وقت نماز. اما سوال دیگهاى كه مىگویند نماز چه فایده دارد، این را هم مطرح كنم. مىپرسند، نماز چه فایده دارد؟ اول باید حساب كنیم كه نماز چى است. نماز را دو جور مىشود معنا كرد، یك وقت مىگوییم نماز یعنى تكان دادن، نماز یعنى جنباندن، تكان دادن دست و لب و كمر، یك وقت دید ما از نماز این است، آخر هر جورى نگاه كنى، همانطور مىبینى. شما اگر عینك سبز بزنید، همه چیز را سبز مىبینید. مىگویند یك كسى آمده بود دكان چینى فروشى، استكانها وارون بود، یك استكانى را كه وارون بود نگاهش كرد و همینطور كه وارون بود، بلند كرد و گفت این استكان چرا درش بسته است، بعد هم بلندش كرد و گفت این ته هم كه ندارد، یك كسى گفت آقا استكان را از اینطرف بگیر، هم درش باز است و هم ته دارد، كج نگاه مىكند و كج هم مىفهمد. بعد مىگوید كه نماز جنباندن دست و لب و كمر است كه آدم اول بگوید(الله اكبر) و بعد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» وبعد هم خودمان را بجنبانیم، یك وقت مىگوید نماز این است، راست مىگوید این نماز هیچ فایدهاى ندارد. شخصى وارد مسجد شد و یك همچین نمازى خواند، از این نمازهایى كه من و شما گاهى مىخوانیم. پیغمبر نگاهش كرد و گفت: «نَقَرَ كَنَقْرِ الْغُرَابِ»(كافى، ج3، ص268) مثل كلاغ نوك به زمین مىزند عوض سجده به زمین و بعد فرمود این اگر با این نماز بمیرد، رستگار نیست اما یكوقتها مىگوییم نماز یعنى یاد خدا. دوست عزیز تو كه مىپرسى نماز چه فایدهاى دارد معناى اول و یا معناى دوم، تا ببینیم چه معنایى مىكنیم. . . . .
مىگوید «أَقِمِ الصَّلاةَ» نماز بخوان «لِذِكْری»، «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْری» طه/14 نماز بخوان براى اینكه یاد من باشى. یاد خدا چه فایدهاى دارد؟ یاد خدا، بیا پله دوم، «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» رعد/28.
نماز بخوان تا یاد من در تو زنده شود، یاد من كه در تو زنده شد، آرامش پیدا مىكنى. آرامش چه فایدهاى دارد؟ «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً» فجر/28-27 پرواز به بى نهایت، پس ببینید سه تا پله شد، یك، دو، سه. پله اول «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْری» نماز بخوان براى تذكر. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته