تاريخ پخش :: 1358/5/17 نماز -3، قبله، نیت، سوره حمد -1
بايگاني سالانه - 1358
قابل توجه کاربران محترم:
برنامه درسهایی از قرآن، پس از ضبط پیاده می شود و به جهت حفظ امانت، متن کامل آن در سایت قرار می گیرد، اما همواره بخش هایی از برنامه به جهت محدودیت زمان و رعایت حال مخاطبان، از تلویزیون پخش نمی گردد، آنچه به عنوان برنامه ی درسهایی از قرآن قابل استناد است، آن چیزی است که از تلویزیون پخش می گردد و در فایل صوتی برنامه قابل دسترسی می باشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله على سیدنا و نبینا محمد و على اهل بیته و لعنة الله على اعدائهم اجمعین .
در نشستهاى قبل با دوستان كمى درباره نماز خواستیم صحبت كنیم گفتیم چرا روبه قبله مىایستیم ، مگر خدا یك طرف قبله است ، گفتیم نه ، روبه قبله مىایستیم معنایش این نیست كه یعنى خدا اینطرف قبله است . خود خدا مىگوید«فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» بقره/115 . هر طرف بایستى روبه خدا ایستادهاى اما چون جهتهاى دیگر را ادیان دیگر انتخاب كردهاند و پیامبر اسلام به فرمان خدا كه قبلاً روبه بیت المقدس ایستاده بود این سندى شد براى افتخار دیگران و كوبیدن اسلام ، پیامبر اسلام از خدا خواست و خداوند این قبله را عوض كرد ما كه روبه قبله مىایستیم ، مىخواهیم جهتمان از جهت قبله دیگران امتیازى داشته باشد ، مىخواهیم در دیگران هضم نشویم و این یك اصلى است در اسلام كه مسلمانها باید خودكفا باشند و مستقل باشند ، قیافه شان ، ژستشان ، عبادتشان ، الفاظشان ، باید یكجورى باشد كه غربزدگى ، مكتب زدگى ، و خلاصه در دیگران هضم نشوند ، این یك اصلى است و در این زمینه یك خورده صحبت كردیم .
در همین زمینه گفتیم قبل از نماز مسئله اذان مطرح است ، باز در اذانشان نزولى دارد كه آدم استقلال از آن مىفهمد . پیامبر اسلام تا پانزده سال از پیامبریش نگذشت و فرمان اذان نداد ، هر چى گفتند یا رسول الله مسلمانها زیاد شدهاند ، آمار مسلمین جهان زیاد شده است اجازه بدهید یك كارى بكنیم براى اعلام ، هر طرحى را پیشنهاد كردند ، پیغمبر فرمود این طرح شباهت با فلان گروه دارد و من مىخواهم شباهت به آنها نداشته باشد . مانعى ندارد ، شما از خوبیهاى دیگران استفاده كنید . ضمناً این معلوم باشد كه حتى اگر یك وقت انتقاد از غربزدگى مىشود ، معنایش این نیست كه ما از علم و صنعت آنها استفاده نكنیم ، خوبیهاى آنها را یاد مىگیریم اما لازم نیست ژستمان ، ژست آنها باشد ، لازم نیست ظاهرمان ، ظاهر آنها باشد ، كمال هر چه بود یاد مىگیریم َ «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ»(كافى ، ج8 ، ص167) .
به پیامبر اسلام دستور دادند فلان گروه غیر مسلمان یك تاكتیك غیر نظامى دارند ، پیغمبر ده تا از مسلمانها را احضار كرد و گفت بروید و تاكتیك آنها را یاد بگیرید و آنوقت بیاید و یاد مسلمانها هم بدهید .
خوبیهاى همه را باید یاد بگیرید اما ما متأسفانه گاهى كمالات و خوبیهایشان را یاد نمىگیریم و فقط ظواهرشان را یاد مىگیریم ، اگر انتقاد روى آنها مىشود از این جهت است در روش ما . حالا ، در این نشست دنباله بحثمان این است . . . اذان آمد ، پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) اذان را به بلال آموخت و بلال شد موذن رسول الله .
اما اذان گفتن بلال چى دارد ؟ دوستان عزیز ، مىتوانیم اینطور بگوییم كه اذان بلال رمز آزادى در اسلام است . چرا پیغمبر عنایت داشت كه بلال موذن باشد و این هم در بالاى كعبه ، چرا ؟ چون بلال از كسانى است كه در سطح اسلام خیلى زیر شكنجه رفت ، هر چه خواستند او را از خدا پرستى منصرف كنند ، شلاق خورد ، لختش مىكردند و روى ریگهاى داغ مىخواباندند ، انواع شکنجهها و سخت ترین شكنجهها را بر بدن اینها وارد مىكردند ، ایشان همهاش مىگفت احد ، احد ، اكنون كه باید از اینهایى كه زیر شكنجه رفتهاند قدردانى شود .
اگرفرض كنید كه ما صد تا كشور داشته باشیم ، فرض كنید هر كشور هم صد تا ساختمان مهم داشته باشد ، مىشود چقدر ؟ مىشود ده هزار تا ، ما اگر فرض كنید كه در روى كره زمین ده هزار تا ساختمان مهم داریم ، یك افراد عادى را در هیچ یك از این ده هزارتا راه نمىدهند ، این ساختمانهاى مهم براى نور چشمىهاست اما یك ساختمان مال اسلام است به نام كعبه كه میلیونها چشم و دل به آنها سرازیر است . یك ساختمان مهم دارد اسلام به نام كعبه و یك بلالى كه این بلال برده هست و سیاه است و این برده سیاه ، حتى زبانش هم ناقص است ، بلال نمىتوانست بگوید «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» در اذان ، عوض آن مىگفت «أَسْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» به یك برده كوتاهى كه زبانش ناقص است اسلام اجازه مىدهد كه برود بر بالاى بام شعار بدهد . همین اذان بلال بر بالاى كعبه رمز این است كه اسلام چقدر ، بدون هیچ تشریفاتى ، حالا ، اذان بلال و این اذان بلال در تاریخ چیزى شد .
حالا ، شما اگر خواستید مقایسه كنید اذان را با شعارهاى دیگر مقایسه كنید . اذان سرودى است ، سرود اسلامى ، اولش از الله شروع مىشود الله اكبر آخرش هم مىگوئیم لااله الاالله ، از الله شروع مىشود و به الله تمام مىشود . و در این سیرى كه هست یك دوره برنامهها مطرح مىشود . یك دوره مكتب ، جهان بینى ما و راه و روش ما در این سرود مطرح است ، غیر از شعار دیگران است كه یك تاپ و توپى بیشتر نباشد ، یك آرم بى هدفى بیشتر نباشد .
بعد از اذان وارد نیّت مىشویم ، نیت «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ»(تهذیبالأحكام ، ج1 ، ص83) نیت به كار رنگ مىدهد ، مثال زدم گفتم چاقو كش شكم پاره مىكند ، جراح هم شكم پاره مىكند منتها از چاقوكش ده هزار تومان مىگیرند ، به جراح ده هزار تومان مىدهند براى اینكه «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ» نیت اینها فرق مىكند . یكى مىخواسته بكشد و یكى مىخواسته خوب كند ، هدف فرق مىكند ، براى رضاى خدا . نیت فاخر اگر باشد ، اسلام عمل را هم قبول نمىكند .
یكى از داستانهاى قرآن ، یك قصهاى كه تاریخى است و اثر سازندگى هم در ما دارد ، چون خیلى از كلاهها تا حالا سر ما رفته است . پیغمبر اسلام وقتى سیزده سال در مكه گردگیرى كرد و افرادى را ساخت ، هجرت كرد به مدینه و آمد به مدینه و كم كم یك حكومت اسلامى را پایه ریزى كرد ، دشمنان دیدند پیغمبر اسلام دارد كم كم حكومتش رنگ مىگیرد ، شروع كردند به توسعه ، چكار كنیم ؟ اكنون كه حكومت اسلامى دارد مطرح مىشود باید از راه اسلام ، اسلام را كوبید ، آمدند یك جایى ، یك مسجد ساختند ، غیر از آن مسجدى كه پیغمبر خودش ساخت ، چون پیغمبر وقتى وارد مدینه شد خودش یك مسجد ساخت ، بعد از مدتى همه كارها در مسجد انجام مىشد . پایگاه نظامى بود ، تعلیم و تربیت و وزارت فرهنگ بود ، مجلس شورا و مشورت بود ، اداره دادگسترى بود ، تمام كارهاى عبادى و اجتماعى و سیاسى در آنجا مطرح مىشد ، كنار مسجد هم یك جایى را ساختند ، گفتند مسلمانها هر چه تولید مىكنید بیاورید اینجا و نیازهایتان را هم از همین جا تأمین كنید ، یك استقلال اقتصادى هم داشته باشیم و نیاز به رفتن در بازار دیگران نداشته باشید .
پیغمبر آمد در مدینه و یك حكومت اسلامى را پایه ریزى كرد ، پایگاهى به نام مسجد ساخت ، توطئه گران منافقین آمدند یك مسجد دیگر و در یك كوچه دیگر ساختند . ساخت آن كه تمام شد گفتند برویم یك كارى بكنیم بلكه پیغمبر بیاید و یك نماز جماعت در مسجد ما بخواند تا مسجد ما هم افتتاح شود و هم رسمیت پیدا كند . تا پیغمبر در مسجد ما نخواند ، این رسمیت پیدا نمىكند این هم یك ساختمان است مثل بقیه . مسجد كه تمام شد آمدند ، حالا پیغمبر ، سلام علیكم ! یا رسول الله ما در آن كوچه آنطرفى یك مسجد ساختهایم ، خواهش مىكنیم مردم اهالى فلان جا ، با این جمعیت شما تشریف بیاورید و در آنجا نماز بخوانید و مسجد ما را افتتاح كنید ، پیغمبر فرمود مسجد ساختهاید ، پس این چى است كه من ساختهام . گفتند آقا مىدانى ، ما توى كوچه آنطرفى ساختهایم ، گاهى وقتها راهها دور است و ممكن است بارندگى شود ، گل شود ، ممكن است هوا داغ باشد ، بعضى پیرمردها ، پیرزنها نتوانند بیایند و بالاخره یك مسجد دیگر ساختیم .
پیغمبر چون در آستانه رفتن به جنگ بود ، نگفت شناختم كلك و حقه هستید ، فرمود خیلى خوب صبر كنید من بروم جنگ و برگردم تكلیف شما روشن شود . پیغمبر رفت جنگ تبوك ، پیغمبر رفت و برگشت دوباره آمدند گفتند سلام علیكم ! یا رسول الله یك مسجدى ساختهایم دوست داریم شما تشریف بیاورید یك نماز جماعت بخوانید و مسجد ما هم افتتاح شود و رسمیت پیدا كند . آیه نازل شد ، این آیه عجب آیهاى است كه مىگوید همیشه به اسم دین ، دین را مىكوبند ، به اسم قرآن ، قرآن را مىكوبند ، مىگوید مسلمان مواظب باش كه كلاه سرتان نرود . به اسم روحانى ، روحانى را مىكوبند . بهاسم دین ، دین را مىكوبند . «الَّذینَ » كسانى كه ، «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا» كسانى كه اتخاذ ، یعنى گرفتند «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً» ، كسانى كه اتخاذ كردند براى خودشان یك مسجدى را ، یك مسجدى براى خودشان ساختند . منتها «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً» توبه/107 این مسجد را ساختهاند براى چى ؟ براى ضرر ، این مسجد را ساختند تا آن مسجد را بكوبند . این هیئت را درست كردند تا آن هیئت را بكوبند . این گروه در مقابل آن گروه براى چى ؟ براى اینكه رقیب ایجاد كنند ، براى اینكه قدرت رهبرى را بكوبند . یك نفر را علم مىكنند ، یك نفر را زنده مىكنند ، یك سر و صدایی راه مىاندازند تا قدرت كم شود ، این مسجد را ساختند تا آن مسجد قدرتش كم شود «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً» توبه/107 كفر در لغت یعنى پوشش ، اینها مىخواهند جنایات خودشان را در مسجد انجام دهند و مسجد سرپوش جنایات باشد «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنین» توبه/107 كه این دیگر نیازى به ترجمه ندارد «تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنین» یعنى اینها مسجد را ساختند براى تفرقه بین مومنین ، مسلمانها را جدا جدا كنند . هى گروه ، گروه شدند وارصادا یعنى رصدخانه ، یعنى كمین گاه ، «وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ» توبه/107 اینها در این مسجد جمع مىشدند ، این مسجد كمین گاه دشمنان خارجى بود كه اینها گزارش مىدادند وضع داخلى مسلمانها را به دشمنان خارجى گزارش مىدادند ، اكنون وقت حمله است ، الان مىتوانید یك همچین ضربهاى بزنید . میان مسلمانها چنین و چنان شده است . این یك كمینگاه بود ، یك اتاقى بود ، اطلاعات مسلمانان را جمع آورى مىكردند و به دشمنان خارجى مىدادند ، «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً» اینها مسجدى گرفتند براى ضرر ، براى پوشش جنایات ، براى تفرقه ، براى كمین گاه ، خوب این مسجد را چكار كنیم ، این مسجد را ، چون هدف مقدس نیست ، چون به نیت ضرر ساختهاند «لا تَقُمْ فیهِ أَبَداً» توبه/108 اقامه «لا تَقُمْ» اقامه نماز جماعت نكن در این مسجد «أَبَداً» هرگز پایت را در این مسجد نگذار .
مسجد اینها نه افتتاح شود و نه رسمیت پیدا كند ، پس كجا نماز بخوانیم ، مىخواهید نماز بخوانید بسم الله «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى» توبه/108 آن مسجدى كه اساسش بر پایه تقوا هست ، آن مسجدى كه براساس تقواست و ساخته شده به دست پیامبر و مسلمانان ، آن مسجد «أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فیهِ» توبه/108 مسجد رسول الله كه با نیت خوب ساخته شده است ، آن سزاوار است كه آدم در آن عبادت كند ، این مسجدهاى كلكى ، این مسجدهاى نفاقى ، این تشكیلات و گروهها و كلوپهاى كه فقط براى تبعیض قدرت اسلام و قدرت رهبرى مسلمانهاست ، این مسجد را پایت را در آن نگذار«لا تَقُمْ فیهِ أَبَداً» توبه/108 خوب ، آیه كه نازل شد ، خیلى آیه تندى بود ، وقتى مىخواستند مسجد را بكوبند ، «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ» توبه/107 پس این یك درسى است ، درسش چى بود ؟ كه مسلمانها كلاه سرتان نرود ، ممكن است مسجد را بسازند و ممكن است كه آیه قرآن ، خود قرآن ، دعا ، امام ، امامزاده ، از هر مقدسى ممكن است سوءاستفاده بكنند . این یك دیدى است ، دشمنشناسى است «لا تَقُمْ فیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى» توبه/108 آن مسجدى كه اساسش بر تقوا هست ، حالا ، این بحث را براى چى گفتم ، براى این بحث را مطرح كردم كه انسان در كارهایش ، نیتش فرق مىكند ، اینها مسجد ساختند اما نیتشان ضرر بود .
پیغمبر چكار كرد ؟ پیغمبر یك روز فرمود : یاالله مىخواهیم برویم و مسجد را افتتاح كنیم ، بیلى ، كلنگى دارید ، بردارید . مسلمانها بیل و كلنگ را برداشتند و رفتند آقا ، شروع كردند به افتتاح ، مسجد را كوبیدند و خراب كردند ، خلاصه این مجسمه را كه پائین كشیدند بعد فرمود باید آتش هم بزنید ، پیغمبر دستور داد آن زمین را آتش زدند . هم خراب كردند و هم آتش زدند ، چون پیغمبر فرموده بود «لا تَقُمْ فیهِ أَبَداً» باید یك جورى این زمین رسوا شود كه براى همیشه ، هر كسى به این زمین سوخته نگاه كرد ، بگوید این خاطره كسانى است كه با هدفهاى نامقدسى شروع مىكنند یك كارهاى مقدسى را انجام مىدهند .
حالا ، بعد از این بحث وارد نماز مىشویم . الله اكبر ، حالا ، قبل از نماز باز مسئله حقوق مطرح است ، ما چند رقم دزدى داریم ، انواع سرقت ، انواع قتل ، گاهى دزدى است اما قصد فرد از فرد ، گاهى فرد از فرد مىدزدد ، كسى زمین و خانه و كفش و كلاه كسى را برمى دارد . گاهى سرقت است اما سرقت ملت از ملت ، جمعى از جمعى ، مدرسهاى از مدرسهاى ، شهرى از شهرى ، گاهى سرقت است ، سرقت فرد از ملت . سرقت ملت از فرد ، گاهى ملت از شخص ، نمازگزار باید لباس و مكان و آب ، نماز گزار باید در شرایطى باشد كه كارهایش غصبى نباشد یعنى فرد از فرد نباشد ، ملت از ملت ، هیچ نوع غصبى نباید باشد . خصوصیات مسئله را باید به فقه مراجعه كرد .
بعد وارد نماز كه مىشویم ، الله اكبر را كه گفتیم ، خدا بزرگ است . بزرگتر از چى ؟ نمىگوییم بزرگتر از چى ، شما یكوقت به یك نفر مىگویى من فردا به شما یك سیلى مىزنم ، این تكلیفش روشن است كه فردا یك سیلى مىخورد اما یكوقت مىگوید برو ، فردا به تو مىگویم چى است ؟ خوب این دلش هزار كوره مىرود كه فردا چى است ، خدا بزرگتر از چى ؟ نمىگوید . بزرگتر از دیدنىها ، بزرگتر از نوشتنىها ، بزرگتر از گفتنىها ، بزرگتر از فكر كردنىها ، بزرگتر از وصل كردنىها ، الله اكبر ، او بزرگ است . هیچى به پاى من بزرگ نیست . بسم الله الرحمن الرحیم معذرت مىخواهم كه دارم ترجمه نماز را مىگویم ولى خوب همه مثل شماها نیستند و ما هر كدام هم كه بلد هستیم تجدید بكنیم خوب است .
بسم الله ، یعنى به اسم خدا ، به اسم یعنى به سمه ، سمه یعنى نشانه . بسم الله یعنى به نام و نشان خدا ، چرا ؟ براى اینكه خدا رحمن است ، خدا مىدهد ، دیگران از ما مىگیرند . بگو نه آقا دیگران هم به ما مىدادند ، چقدر بیسكویت دادند در مجلسها . دیگران هم اگر بدهند از روى شیطنت مىدهند ، خدا اگر بدهد از روى لطف مىدهد . فرق است بین كسى كه از روى شیطنت مىدهد و یا از روى لطف مىدهد .
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» فاتحه/1 یعنى به نام قدرتى كه هم مىدهد و هم دادنش از روى لطف ، دیگران اگر هم بدهند همیشه نمىدهند ، یكبار یا دوبار ؟ همیشه لطف مىكند ، دیگران اگر لطف كنند به بعضى نور چشمىها جنگلها را تقسیم مىكنند ، خداوند اگر مرحمت كند به همه لطف مىكند . به نام خدایى كه لطف مىكند ، نه از شیطنت ، از مهرش لطف مىكند و به نام خدایى كه به ایشان مىدهد و به همه لطف مىكند .
«الْحَمْدُ لِلَّهِ» فاتحه/2 ، شما در كوچه و بازار و اداره دیدهاید بعضىها به هم مىرسند ، سلام علیكم ، مخلصم ، حال شما چطور است . قربان شما . تملق بدون ستایش همدیگر مىكنند ، این ستایشها سه تا بیشتر ندارد . گاهى یكى از كسى ستایش مىكند ، مىگویم آقا ایشان كه بود كه شما اینطور او را ستایش كردى ؟ مىگوید بله ایشان دیروز پول بستنى من را داد . یا دیروز ما را با ماشین رساندش ، چون دیروز یك خیرى دیده است ، امروز مثل فنر در مقابلش خم مىشود یا گاهى احترام مىكند به قصد ، به خاطر الان ، الان یك لطفى مىبیند ، اینطور ستایش مىكند یا امید دارد فردا سر امتحانات به آن سختگیرى نمىكند ، از قبل از شروع امتحان به آن سلامهاى گرم شروع مىشود به امید اینكه فردا سر امتحان یك كمكى بگیرد .
پس ببینید تملقها و تشكرها سه تا ریشه دارد یا دیروز لطفى بوده ، یا الان و یا فردا . من و شما كه یا براى لطف دیروز و یا براى لطف الان و یا براى لطف فردا مثل فنر خم مىشویم ، ستایش كن از خدا ، «الْحَمْدُ لِلَّهِ» كه در دیروز «رَبِّ الْعالَمین» فاتحه/2 ، در دیروز من را در كنار هستى تربیت كردى و الان هم «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» فاتحه/3 لحظه به لحظه به من لطف مىكند و اگر آنى كند والى فرو ریزد والدها . یك لحظه برق قطع شود ، لحظهاى نور از خودش ندارد و فردا هم سر و كار من با اوست ، چون «مالِكِ یَوْمِ الدِّین» فاتحه/4 تو كه براى یا دیروز و یا الان یا امروز مثل فنر خم مىشوى ، تشكر كن ، حمد و ستایش براى خدایى كه هم در دیروز ، البته «رَبِّ الْعالَمین» معناى دیروز مادى در آن نیست اما همیشه وقتى مىخواهند بگویند فلانى مربى خوبى است از كارهاى قدیمى براى نمونه مطرح مىكنند .
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» فاتحه/2 نه مرا ، من با همه عالم . چه جور هم تربیت كرد ، خیلى قشنگ ، هر چى خواستم به من داد ، به دنیا آمده بودیم ، فوت كردن بلد نبودیم ، باد كردن بلد نبودیم ، حالا مكیدن را بلد بودیم . هر چه مىخواستیم ، بلد شدیم . نه ما را بلكه همه عالم را ، آن پرنده در هوا مىپرد و گرسنهاش مىشود ، مىآید در دریا ، آن نهنگ هم كه در دریا از آن ماهىها و چیزهاى دیگر خورده است ، آن نهنگ در اقیانوس ماهى خورده است ، جرم و كثافاتى لاى دندانهاش است ، ناراحت است ، مىخواهد مسواك كند ، خلال كند ، آن پرنده هم در فضا گرسنهاش مىشود ، این مىآید بالاى دریا دهانش را باز مىكند نهنگ ، آن پرنده هم از فضا مىآید در دهان این مىنشیند ، منتها این نهنگ مىخواهد این پرنده را ببلعد ، چون پرنده مثل كلنگهاى دو سره ، دو تا شاخك دارد ، یكى از بالا و یكى از پائین ، این شاخكها به دهان نهنگ فرو مىرود ، مجبور است دهانش را باز نگه دارد . این جرمهاى لاى دندانهاى این را مىخورد و سیر مىشود و مىپرد در هوا ، آن هم دندانهایش تمیز مىشود و مىرود در اقیانوس و این چنین است «رَبِّ الْعالَمین» یعنى روزى آن پرنده در هوا را لاى دندانهاى نهنگ در اقیانوس .
آنوقت گاهى آدم فكر مىكند كه چه افرادى براى یك لقمه نان چه جنایاتى مىكنند . چه مسلمانانى را زیر شكنجه مىبردند براى دو فلس پول ، خدا به سگهاى ولگرد روزى مىدهد . جوانهاى عزیز خدابه سوسكهاى سوراخها روزى مىدهد ، خدا به من و تو هم روزى خواهد داد . روایات زیادى داریم كه روزى هر انسانى از راه حلال مقدر شده است ، انسانهایى كه عجله مىكنند و حمله مىكنند به حرام ، خدا از حلال كمشان مىگذارد و عقوبتشان هم مىكند . اینطور نیست كه من و شما اگر راه تقوا پیشه كنیم از گرسنگى بمیریم و اینطور نیست كه هر كسى حمله كند حرام زندگیش خوب شود . در همین انقلاب دیدید چه بودجه هایى ، چه كاخ هایى ساختند و چه پولهایى را از حرام پیدا كردند ولى بالاخره گذاشتند و فرار كردند ، بنابراین باید از حالا در این فكر نباشیم كه زندگى ما ، اصالت با هدف باشد ، زندگى ما مىگذرد ، دنیا با همه اهمیتى كه دارد ما اهمیتمان از دنیا بیشتر است و ما انسانیم و نباید خودمان را وقف جماد كنیم .
مراحل چند تاست ، پایینترین موجودات را مىگویند جماد ، بعدش تقسیم مىكند به نبات ، بعد تقسیم مىكنند به حیوان و بعد تقسیم مىكنند به انسان . انسان گل سر سبد موجودات است اما بند به جماد است ، این انسان مىگوید خوشا به احوال فلانى ، عجب كفشى دارد ! بابا كفش جماد است ، تو انسان بند به جماد ؟ خوشا به احوال فلانى عجب ماشینى دارد ! خوشا به احوال فلانى عجب خانهاى دارد ! عجب انگشترى دارد ! عجب دفترى دارد ! عجب لباسى دارد ! انسان كه گل سر سبد موجودات است ولى بند به جماد است .
والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته